نگاهی به حدیث منزلت

نگاهی به حدیث منزلت0%

نگاهی به حدیث منزلت نویسنده:
گروه: متون حدیثی

نگاهی به حدیث منزلت

نویسنده: علی حسینی میلانی
گروه:

مشاهدات: 5534
دانلود: 1852

توضیحات:

نگاهی به حدیث منزلت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5534 / دانلود: 1852
اندازه اندازه اندازه
نگاهی به حدیث منزلت

نگاهی به حدیث منزلت

نویسنده:
فارسی

نگاهی به مقام ها و منزلت های علی علیه السلام

4، 5 و 6 اخوت، مشارکت در رسالت، تکیه گاه محکم

چهارمین، پنجمین و ششمین مقام حضرت هارون از منظر قرآن، مقام خویشاوندی او با حضرت موسی علیه السلام است و این که هارون در رسالت حضرت موسی شریک بوده و تکیه گاه او بوده است. حضرت موسی علیه السلام از خداوند چنین درخواست کرد:

(وَاجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی * هارُونَ أَخی * اشْدُدْ بِهِ أَزْری * وَأَشْرِکْهُ فی أَمْری). 1

و برای من وزیری از خاندانم قرار بده، برادرم هارون را. و او را تکیه گاه محکمی برای من قرار داده و در کار من شریک گردان. 1 سوره طه: آیات 31 و 33.

نگاهی به مقام ها و منزلت های علی علیه السلام

نگاهی به مقام ها و منزلت های علی علیه السلام

طبق آن چه که در حدیث منزلت آمده است، پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله با این بیان، تمامی مقام ها و منزلت های هارون را ـ که قرآن برای او اثبات کرده و موارد دیگری که به زودی خواهیم گفت ـ برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات نموده است; مگر منصب نبوّت و پیامبری.

پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله در این حدیث، تمام مناصب هارون ـ حتی نبوّت و پیامبری ـ را به طور مطلق بیان فرمود; ولی این منصب را استثنا نمود; چرا که ضرورت ایجاب می کند که پیامبری بعد از او نخواهد بود.

بنا بر این هر منزلتی جز منصب نبوّت که برای هارون ثابت شده، برای حضرت علی علیه السلام نیز ثابت خواهد شد. در توضیح این موضوع می گوییم:

تنها تفاوت میان مقامات و منازل معنوی بین علی علیه السلام و هارون این است که علی علیه السلام پیامبر نیست; ولی آن حضرت برخی از خصوصیّات و اوصافش را در خطبه قاصعه این گونه بیان کرده و می فرماید:

ولقد علمتم موضعی من رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة، وضعنی فی حجره وأنا ولد، یضمّنی إلی صدره ویکنفنی فی فراشه ویمسّنی جسده ویشمّنی عرفه، وکان یمضغ الشیء ثمّ یلقمنیه، وما وجد لی کذبة بقول ولا خطلة فی فعل، ولقد قرن اللّه به صلی اللّه علیه وآله من لدن أن کان فطیماً أعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم ومحاسن أخلاق العالم، لیله ونهاره.

ولقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل أثر أمّه، یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه عَلَما، ویأمرنی بالإقتداء به.

ولقد کان یجاور فی کلّ سنة بحراء، فأراه ولا یراه غیری، ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وخدیجة وأنا ثالثهما;

شما از موقعیت من نسبت به رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در خویشاوندی نزدیک آگاهید و مقام و منزلت ویژه مرا می دانید. پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند در حالی که کودک بودم. مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید و مرا از خود جدا نمی کرد.

و بوی خوش خویش را به من می بویانید، و لقمه را می جوید آن گاه در دهان من می نهاد.

هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر صلی اللّه علیه وآله را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر صلی اللّه علیه وآله کرد تا شب و روز او را به راه های بزرگواری، راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند. من همواره با پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودم.

پیامبر هر روز نشانه تازه ای از اخلاقش برایم آشکار می نمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا کنم. هر سال مدّتی را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم و غیر من او را نمی دید.

در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت مگر خانه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله که خدیجه علیها السلام هم در آن بود و من سومین آن ها بودم.

این فراز را به دقّت بنگر که حضرتش می فرماید:

أری نور الوحی والرسالة وأشمّ ریح النبوّة، ولقد سمعت رنّة الشیطان حین نزل الوحی علیه، فقلت: یا رسول اللّه! ما هذه الرنّة؟

فقال: هذا الشیطان قد أیس من عبادته;

من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. هنگامی که بر آن حضرت وحی نازل شد، من ناله شیطان را شنیدم، گفتم: ای رسول خدا! این ناله چیست؟

فرمود: این شیطان است که از عبادت خویش مأیوس گردیده است.

اکنون به دقّت سخن پیامبر به علی علیهما السلام را ملاحظه کنید که فرمود:

إنّک تسمع ما أسمع وتری ما أری إلاّ أنّک لست بنبیّ ولکنّک وزیر وإنّک لعلی خیر ; 1

به راستی آن چه را من می شنوم تو می شنوی و آن چه را می بینم تو می بینی، جز این که تو پیامبر نیستی; بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی.

با تأمّل در این جملات به خوبی روشن می شود که چگونه آیات قرآن با احادیث پیامبر و سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه قاصعه هماهنگ است. هر چند حضرت علی علیه السلام پیامبر نیست; ولی نور وحی و رسالت را دیده و بوی نبوّت را استشمام کرده است.

اکنون می پرسیم: آیا فکر می کنید این مقام و رتبه امیر مؤمنان علی علیه السلام با مقام و منزلت همه صحابه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله قابل مقایسه است؟

آیا اگر تمامی درجات و کمالات اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه وآله را در یک کفّه ترازو قرار دهیم و این مقام و منزلت امیر مؤمنان علی علیه السلام را در کفّه دیگر، گمان می کنید با هم برابری کنند؟

بنا بر این چگونه برخی می خواهند پاره ای از آن فضایل خیالی را بر این مقام و منقبت والا برتری دهند؟

حضرت علی علیه السلام پیامبر نبود; اما بوی نبوّت را استشمام کرده بود. به راستی اگر با دقّت بنگریم این عبارت چه معنایی دارد؟

معنایی بس ژرف و دقیق دارد که عقل ها و فهم های ما از درک آن ناتوان است... .

آری علی علیه السلام پیامبر نیست; اما وزیر است. وزیر برای چه شخصیّتی؟

برای پیامبری که شریف ترین و والاترین پیامبران، اشرف مرسلین، بزرگوارترین آن ها و نزدیک ترین آن ها به خداوند سبحان است.

بنا بر این وزارت چنین شخصیتی با وزارت حضرت موسی علیه السلام بسیار متفاوت است ; از این رو کجا هارون به این مقام و مرتبه می تواند برسد؟

اکنون سخن ما در برتری امیر مؤمنان علی علیه السلام بر هارون نیست; بلکه سخن در آن است که بین او و ابوبکر کدام سزاوار خلافت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله هستند؟ 1 نهج البلاغه: 2 / 182، خطبه 193.

آغاز بعثت و وزارت علی علیه السلام

یکی دیگر از احادیثی که بر وزارت علی علیه السلام برای پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله دلالت می کند، حدیثی است که پیش تر از آن سخن گفته ایم; حدیث یوم الدار و روز هشدار، همان روزی که پیامبر در آغاز بعثت نزدیکان خود را جمع کرد و فرمود:

فأیّکم یوازرنی علی أمری هذا؟;

کدام یک از شما می پذیرد که وزیر و یاور من در این کار باشد؟

امیر مؤمنان علی علیه السلام عرضه داشت:

أنا یا نبی اللّه! أکون وزیرک علیه;

من ای رسول خدا! وزیر و یاور شما در این مسئولیت خواهم بود.

پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود:

إنّ هذا أخی ووصیّی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا. 1

به راستی این، برادر، وصی و جانشین من در بین شما است. پس به سخن او گوش فرا دهید و از او فرمان ببرید.

حلبی در سیره خود این قضیّه را چنین نقل می کند:

در این هنگام علی علیه السلام اعلام آمادگی کرد و پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله به او فرمود:

إجلس! فأنت أخی ووزیری ووصیّی ووارثی وخلیفتی من بعدی. 2

بنشین که تو برادر، وزیر، وصی، وارث و جانشین من، بعد از من خواهی بود. 1 تفسیر بغوی: 4 / 278 و مصادر دیگر.

2 السیرة الحلبیه: 1 / 461.

وزارت علی علیه السلام و دعای پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله

وزارت علی علیه السلام و دعای پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله

نگارندگان تاریخ مدینة دمشق، المرقاة، الدرّ المنثور و الریاض النضره این روایت را از ابن مردویه، ابن عساکر، خطیب بغدادی و دیگران نقل کرده اند که اسماء بنت عمیس گوید: از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله شنیدم که به درگاه الهی چنین عرضه می داشت:

اللهمّ إنّی أقول کما قال أخی موسی: اللهمّ اجعل لی وزیراً من أهلی أخی علیّاً، اشدد به أزری وأشرکه فی أمری کی نسبّحک کثیراً ونذکرک کثیراً، إنّک کنت بنا بصیراً. 1

خداوندا! من همانی را به تو می گویم که برادرم موسی گفت: خدایا! برای من از خاندانم وزیری قرار ده، برادرم علی را، به وسیله او پشت مرا محکم دار، او را در کار من شریک کن تا تو را بسیار تسبیح کنیم و زیاد به یاد تو باشیم که تو به ما بینا هستی. 1 تاریخ مدینة دمشق: ترجمه امام علی علیه السلام، 1 / 120 و 121، حدیث 147، الدرّ المنثور: 5 / 566، الریاض النضره: 3 / 118.

جایگاه ویژه

حضرت علی علیه السلام جایگاه ویژه ای نسبت به پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله دارد که در آن خطابه شیوا می فرماید:

شما از جایگاه من نسبت به رسول خدا صلی اللّه علیه وآله آگاه هستید که خویشاوندی نزدیک با آن حضرت دارم.

این خویشاوندی نزدیک همان است که در جریان موسی و هارون علیهما السلام، حضرت موسی از خدا طلب کرد و عرضه داشت:

(وَاجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی * هارُونَ أَخی).

برای من از خاندان خودم وزیری قرار ده، هارون برادرم را.

به همین جهت است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله ـ چنان چه خواهیم گفت ـ در جریان اعلام برادری بین خود و علی علیهما السلام حدیث منزلت را ذکر فرموده است.

اولویّت ویژه

ویژگی های امیر مؤمنان علی علیه السلام فراتر از این گفتار است. افزون بر این که خدای متعال در آیه دیگری می فرماید:

(وَأُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْض فی کِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُهاجِرینَ) . 1

و در کتاب خدا; ارحام و خویشاوندان از مؤمنان و مهاجران به یکدیگر سزاوارترند.

این ویژگی های سه گانه ـ یعنی ایمان، هجرت و خویشاوندی ـ بر هیچ کسی جز حضرت علی علیه السلام قابل انطباق نیست. بنا بر این روشن می شود که خویشاوندی نزدیک یک پایه از پایه های استوار خلافت و ولایت پس از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله است.

فخر رازی در تفسیر این آیه به نقل استدلال محمّد بن عبداللّه بن حسن مثنّی فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام ـ که مردی عالم، فاضل وآشنای به قرآن کریم بود ـ پرداخته و می نویسد: جناب محمّد، فرزند عبداللّه بن حسن مثنّی پسر امام حسن مجتبی علیه السلام، در نامه ای که به منصور خلیفه عبّاسی نوشت به این آیه استدلال کرد.

منصور در پاسخ او نوشت: عبّاس به پیامبر از علی سزاوارتر است; زیرا عبّاس عموی پیامبر بوده و علی پسرعموی آن حضرت.

فخر رازی با این که از عبّاسیان نیست، اما این ادّعای عبّاسیان را پذیرفته است; ولی نه به خاطر دوستی با بنی العبّاس; بلکه به خاطر... .

البته خود فخر رازی می داند که عبّاس گرچه عموی پیامبر است، اما او از مهاجران نیست; زیرا عبّاس بعد از فتح مکّه به مدینه آمده بود و پیامبر فرموده بود که بعد از فتح مکه، دیگر هجرتی نیست. بنا بر این تنها کسی که از مهاجران قرابت و خویشاوندی با پیامبر دارد حضرت علی علیه السلام است.

از طرفی انصاف این است که در میان صحابه پیامبر، جز حضرت علی علیه السلام، مؤمنان و مهاجران بسیاری هستند; اما هیچ کدام از آن ها با رسول خدا صلی اللّه علیه وآله خویشاوندی ندارند. تنها عبّاس باقی می ماند که او هم از مهاجران نیست. پس این آیه با هیچ کسی جز حضرت علی علیه السلام قابل انطباق نخواهد بود.

گفتنی است که فخر رازی در این جا با عبّاسیان و منصور عبّاسی موافقت می نماید و با هاشمیان و علویان مخالفت می کند تا ـ به گمان او ـ نتوان به این آیه بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام استدلال نمود.

بنا بر این، آیه شریفه (وَأُولُوا اْلأَرْحامِ) دلیل دیگری بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام خواهد بود و از همین جا آشکار می شود که استدلال امیر مؤمنان علی علیه السلام به این آیه و مطرح کردن خویشاوندی نزدیک، اشاره ای به این نکته از آیه شریفه داشته است که این آیه در مسأله امامت و ولایت دخالت دارد.

افزون بر این که عبّاس با امیر مؤمنان علی علیه السلام در غدیر خم بیعت کرد و بر بیعت خود پابرجا ماند و با غیر آن حضرت بیعت ننمود و در ماجرای سقیفه خدمت امیر مؤمنان علی علیه السلام آمد و از او خواست که تجدید بیعت نماید.

از این رو عبّاس، استحقاق امامت و خلافت بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله را نخواهد داشت. اگر به خاطر بیاورید، ما در آغاز پژوهش گفتیم که طبق نظری، امامت از آنِ عبّاس است; اما این دیدگاه قابل ذکر نیست و پژوهش درباره آن بی فایده است. 1 سوره احزاب: آیه 6 .

شرکت در امور

مقامی که در آیه ای دیگر آمده، این است که موسی علیه السلام از خدا می خواهد که هارون را شریک او در کارهایش گرداند، آن جا که می فرماید:

(وَأَشْرِکْهُ فی أَمْری ). 1

او را در کار من شریک ساز.

یعنی هارون در تمام مسئولیت هایی که به عهده جناب موسی علیه السلام نهاده شده بود، شریک بوده و در تمام مناصب و مقام هایی که به او داده شده است شریک خواهد بود.

به مقتضای این حدیث، این مقام برای امیر مؤمنان علی علیه السلام ثابت خواهد شد و آن حضرت در همه امور یاور پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله خواهد بود مگر در منصب نبوّت. بنا بر این امیر مؤمنان علی علیه السلام به غیر از نبوّت، در هر منصب و مقامی با پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله شریک خواهد بود.

یکی از مسئولیت های پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله تعلیم و تفسیر قرآن بود، آن جا که می فرماید:

(وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ). 2

و ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا آن چه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنان روشن سازی، شاید که بیندیشند.

هم چنین به آن حضرت حکمت عطا شده است، آن جا که می خوانیم:

(وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ...). 3

و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل فرمود.

هم چنین از شئون آن حضرت این است که در اختلافات، مرجع مردم بوده است، آن جا که می فرماید:

(لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذی یَخْتَلِفُونَ فیهِ). 4

تا آن چه را که در آن اختلاف می کردند برای آنان روشن سازد.

همین طور طبق این آیه آن حضرت حاکم بر مردم بود:

(إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ). 5

به راستی که ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آن چه خداوند به تو آموخته است در میان مردم قضاوت کنی.

از طرفی پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله بر مردم از خودشان سزاوارتر و حکمش نافذ است، آن جا که می فرماید:

(النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...). 6

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است... .

امیر مؤمنان علی علیه السلام، در تمامی این مقام ها، مناصب و موارد دیگر ـ که قرآن برای پیامبر صلی اللّه علیه وآله اثبات می کند ـ شریک و همیار پیامبر است و او نیز چنین مقام ها و مناصب را دارا خواهد بود.

در یک جمله کوتاه آن حضرت، نفس پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله است و در تمامی کمالات و مقامات آن جناب، به غیر از نبوّت، شریک بود. این همان مطلبی است که پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله در آیه مباهله، حضرت علی علیه السلام را به عنوان نفس و جان خود معرفی نمود. آن جا که می فرماید: (قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ) . 7

بنا بر این امیر مؤمنان علی علیه السلام بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر و حکمش نافذتر است. همو مبیّن و مفسّر قرآن، بیان گر احکام و حاکم علی الاطلاق و مرجع اختلافات خواهد بود.

آیا با وجود چنین شخصی می توان گفت شخص دیگری جانشین پیامبر شود؟

آیا عقل می پذیرد چنین انسانی کنار زده شود و کسی که ذرّه ای از این مقامات را ندارد و بویی از آن هم نبرده خلیفه شود؟

گویی با بودن امیر مؤمنان علی علیه السلام پس از پیامبر، خود پیامبر زنده است; زیرا که او جان رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و شریک امر آن حضرت بود. 1 سوره طه: آیه 32.

2 سوره نحل: آیه 44.

3 سوره نساء: آیه 113.

4 سوره نحل: آیه 39.

5 سوره نساء: آیه 105.

6 سوره احزاب: آیه 6.

7 سوره آل عمران: آیه 61.

پشتیبانی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله

پشتیبانی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله

از موارد درخواست حضرت موسی علیه السلام از خدا درباره هارون، درخواست پشتیبانی وی از موسی علیه السلام بود، آن جا که به درگاه خدا عرضه داشت:

(اُشْدُدْ بِهِ أَزْری). 1

به وسیله او پشت مرا محکم کن.

خداوند نیز دعای موسی علیه السلام را مستجاب کرد و فرمود:

(سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ). 2

به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم می کنیم.

بنا بر این، مقام پشتیبانی پیامبر خاتم صلی اللّه علیه وآله مخصوص امیر مؤمنان علی علیه السلام خواهد بود. گذشته از روایاتی که در این خصوص رسیده است.

شکی نیست که بار ختم رسالت که بر دوش پیامبر خاتم نهاده شده، از تمام مسئولیت ها بزرگ تر و سنگین تر بوده و به جز پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله کسی تحمّل آن بار را ندارد.

همان طور که در احادیث پیشین گذشت پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله دعا نمود که امیر مؤمنان علی علیه السلام در این مسئولیت خطیر پشتیبان او بوده و بازوی توانای او باشد.

پرواضح است که پشتیبانی پیامبر خاتم صلی اللّه علیه وآله از پشتیبانی حضرت موسی علیه السلام بسیار متفاوت است و اختلاف بین این دو مقام به سان اختلاف مقام خاتم المرسلین صلی اللّه علیه وآله با حضرت موسی علیه السلام است.

1 سوره طه: آیه 31.

2 سوره قصص: آیه 35.

اصلاح و ساماندهی امور

هفتمین مقامی که از آیه استفاده می شود، اصلاح و ساماندهی امور است. خداوند متعال از زبان موسی علیه السلام می فرماید که به خداوند عرضه داشت:

(وَقالَ مُوسی لاَِخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَأَصْلِحْ). 1

و موسی به برادرش هارون گفت: در قوم من جانشین من باش و امور آنان را اصلاح کن.

هم چنان که هارون مصلح اُمّت موسی علیه السلام بود و به جای او امور اُمّتش را اصلاح و ساماندهی می کرد، در این امّت نیز این مقام و منزلت به علی بن ابی طالب علیه السلام واگذار شده است. اوست که باید امور امّت پیامبر را اصلاح و ساماندهی کند و جلوی فتنه ها را بگیرد و مردم را از کژی ها و انحرافات حفظ نماید.

پرواضح است کسی که به طور مطلق و در همه امور مصلح باشد، به طور حتم باید خود در هر حالی صالح باشد; هم چنین کسی که در همه شئون مصلح است، باید از صلاح و فساد هر چیز آگاه باشد تا مبادا به اسم اصلاح، فساد را ترویج نماید.

از این رو، این مقام و منزلت امیر مؤمنان علی علیه السلام، عصمت و علم لدنّی آن حضرت را در پی دارد. 1 سوره اعراف: آیه 142.

علم و آگاهی

یکی دیگر از منزلت های هارون آن بود که پس از موسی علیه السلام داناترین و آگاه ترین بنی اسرائیل بود. و با در نظر گرفتن این که حضرت علی علیه السلام به منزله هارون است، باید این منزلت و مقام برای آن حضرت نیز ثابت باشد. امیر مؤمنان علی علیه السلام در همان خطبه قاصعه به این فضیلت این گونه اشاره می فرماید:

کنت اتّبعه اتّباع الفصیل أثر أمّه; یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه عَلَماً ویأمرنی بالإقتداء به.

من همیشه همراه پیامبر بودم. هر روز نشانه تازه ای از اخلاقش برایم آشکار می ساخت و به من فرمان می داد که به او اقتدا کنم.

حضرتش در خطبه دیگری چون سخن از علم غیب آمده چنین می فرماید:

فهذا علم الغیب الّذی لا یعلمه أحد إلاّ اللّه وما سوی ذلک فعلم علّمه اللّه نبیّه، فعلّمنیه ودعا لی بأن یعیه صدری وتضطَمّ علیه جوانحی.

این همان علم غیبی است که کسی جز خدا آن را نمی داند، و غیر از آن (یعنی غیر از آن چه که خدا به خود اختصاص داده) علمی است که خداوند به پیامبرش آموخته. پس آن حضرت نیز به من تعلیم داد و برایم دعا کرد که سینه ام گنجایش آن را داشته باشد و اعضا و جوارح من از آن پر گردد.

از طرفی اعلمیّت و آگاهی آن حضرت از همین خطبه قاصعه روشن می شود، آن جا که از پیامبر اکرم نقل کرده است که به او فرمود:

إنّک تسمع ما أسمع وتری ما أری.

به راستی آن چه را من می شنوم تو نیز می شنوی، و هر چه را من می بینم تو نیز می بینی.

در مورد دیگر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله درباره امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

أنا مدینة العلم وعلی بابها، فمن أراد المدینة فلیأتها من بابها.

من شهر علم هستم و علی دروازه آن شهر است; پس هر که می خواهد وارد این شهر شود، باید از دروازه آن وارد شود.

این حدیث نیز از احادیثی است که امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام را ثابت می کند. شایسته است بحث جداگانه ای را به این حدیث شریف اختصاص دهیم تا اسناد و دلالت های آن را بررسی کنیم و از تلاش های نافرجام مخالفان برای ردّ و ابطال این حدیث و دروغ پردازی ها، تحریف ها و خیانت های آنان پرده برداریم.

اما این مطلب که هارون پس از موسی از همه داناتر بوده ثابت شده است. به عنوان نمونه به کتاب های تفسیر در ذیل این آیه شریفه مراجعه کنید. خداوند متعال از زبان قارون این گونه نقل می فرماید:

(قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْم عِنْدی). 1

گفت: من این ثروت را به وسیله علمی که نزد من است فراهم آورده ام.

مفسّران در ذیل این آیه تصریح کرده اند که هارون از همه بنی اسرائیل ـ جز از حضرت موسی علیه السلام ـ داناتر بود. 2 1 سوره قصص: آیه 78.

2 ر.ک: تفسیر بغوی: 4 / 357، تفسیر الجلالین: 2 / 201 و تفسیرهای دیگر.

مقام عصمت

نهمین موردی که می توان از حدیث شریف منزلت به دست آورد، عصمت است. به راستی آیا کسی در عصمت حضرت هارون تردیدی دارد؟

در این حدیث پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله، امیر مؤمنان علی علیه السلام را همانند هارون و در منزلت او قرار داده است. از طرفی هیچ کدام از صحابه ادّعای عصمت نکرده اند. همان طور که هیچ کسی مقام عصمت را برای احدی از صحابه ـ جز امیر مؤمنان علی علیه السلام ـ ادعا نکرده است.

در توضیح مقام هفتم گذشت که کسی در همه امور مصلح نمی شود مگر این خود در همه امور صالح باشد. اکنون در توضیح این مقام چند پرسش مطرح است.

آیا عاقلی روا می دارد که بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله، با وجود شخص معصوم، غیر معصوم امام باشد؟

آیا عقل انسان روا می داند که با وجود معصوم، غیر معصومی واسطه بین خلق و خالق باشد؟

آیا از نظر عقلی جایز است و خردمندان اجازه می دهند که با وجود معصوم، انسان از غیر معصوم پیروی نماید؟

آری، امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه قاصعه، به همان مقام عصمت اشاره می کند و می فرماید که من نور وحی و رسالت را می بینم و بوی نبوّت و پیامبری را استشمام می کنم.

به راستی آیا معقول است که چنین انسانی کنار گذاشته شود و به کسی اقتدا شود که حتی اندک بهره ای از این منزلت نبرده است؟

روشن است آن چه را که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می شنیده و آن چه را که می دیده بسیار بالاتر، والاتر، بااهمیّت تر و فراتر از آن است که پیامبران گذشته می دیدند و می شنیدند. پس امیر مؤمنان علی علیه السلام آن چه را که پیامبر می دیده و می شنیده او نیز می دیده و می شنیده است. این نکته ای است که اندیشه بیشتری می طلبد.

مقام طهارت و پاکیزگی

دهمین مقام و منزلت، مقام طهارت و پاکیزگی است. خداوند متعال ـ درباره مسجد الاقصی ـ برای هارون چیزی را حلال کرد که برای غیر او حلال نبود، و به حکم حدیث منزلت این فضیلت و خصوصیّت نیز باید برای امیر مؤمنان علی علیه السلام و اهل بیتش وجود داشته باشد و این یکی از ویژگی های امیر مؤمنان علی علیه السلام و اهل بیت طاهرینش خواهد بود که آن ها را از دیگران ممتاز می کند و همان بزرگواران از این جهت نیز از دیگران برتر خواهند بود.

شواهد زیادی در احادیث وجود دارد که چنین فضیلتی را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند، هم چنان که برای هارون ثابت بوده است.

یکی از آن ها حدیث «سدّ الابواب» است; حدیثی که در روایات مورد اتّفاق شیعه و سنّی با متن های گوناگون آمده است. اکنون به برخی احادیث از کتاب های معتبر اهل تسنن اشاره می کنیم:

ابن عساکر در تاریخ خود این گونه نقل می کند:

روزی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله خطبه ای خواند و چنین فرمود:

إنّ اللّه أمر موسی وهارون أن یتبوّءا لقومهما بیوتاً، وأمرها أن لا یبیت فی مسجدهما جنب، ولا یقربوا فیه النساء إلاّ هارون وذریّته، ولا یحلّ لأحد أن یقرب النساء فی مسجدی هذا ولا یبیت فیه جنب إلاّ علیّ وذریّته . 1

خداوند به موسی و هارون فرمان داد که برای قومشان خانه هایی برگزینند و به آن ها دستور داد که هیچ کس در حالت جنابت در مسجد موسی و هارون شب را سپری نکند و نباید مردم در آن جا با زنان آمیزش کنند، مگر هارون و فرزندان او. از این رو برای احدی جایز نیست که در مسجدِ من با زنان نزدیکی کند و با حالت جنابت در آن بیتوته نماید مگر علی و فرزندانش.

این حدیث را جلال الدین سیوطی نیز در الدر المنثور از تاریخ ابن عساکر نقل کرده است. 2

در مجمع الزوائد آمده است: علی علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله دست مرا گرفت و فرمود:

إنّ موسی سأل ربّه أن یطهّر مسجده بهارون وإنّی سألت ربّی أن یطهّر مسجدی بک وبذریّتک.

موسی از پروردگارش خواست که مسجدش را برای هارون پاک و مطهّر گرداند و من از پروردگارم خواسته ام که مسجدم را برای تو و فرزندانت پاک و مطهّر گرداند.

آن گاه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله کسی را نزد ابوبکر فرستاد که دری را که از خانه ات به سمت مسجد قرار داده ای ببند.

ابوبکر گفت: (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ). سپس گفت: شنیدم و اطاعت کردم. آن گاه در خانه اش را مسدود کرد.

پس از آن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله کسی را نزد عمر و عبّاس فرستاد و همین فرمان را به آن ها داد.

آن گاه پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود:

ما أنا سددت أبوابکم وفتحت باب علیّ، ولکنّ اللّه فتح باب علیّ وسدّ أبوابکم.3

من در خانه های شما را نبستم و در خانه علی را باز نگذاشتم; بلکه خدا در خانه علی را باز گذاشت و در خانه های شما را بست.

این قضیّه بار دیگر در مجمع الزوائد، کنز العمّال و منابع دیگر به گونه ای دیگر نقل شده است. در مجمع الزوائد آمده است:

هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله تمامی اهل مسجد را بیرون کرد و درِ خانه هایشان را به سمت مسجد بست و درِ خانه علی علیه السلام را به حال خود گذاشت، مردم شروع به سخن پراکنی و اعتراض کردند. این اعتراضات به پیامبر رسید. آن حضرت فرمود:

ما أنا أخرجتکم من قبل نفسی ولا أنا ترکته، ولکنّ اللّه أخرجکم وترکه، إنّما أنا عبد مأمور، ما اُمرت به فعلت، إن اتّبع إلاّ ما یوحی إلیّ.

من از جانب خودم شما را از مسجد بیرون نکردم، و علی علیه السلام را به حال خود باقی نگذاشتم; بلکه خداوند شما را خارج کرد و در خانه علی را به حال خود گذاشت. فقط بنده ای هستم که به من دستور داده شده است، هر چه به من فرمان دهند همان را انجام می دهم. تنها از آن چه به من وحی شود پیروی می کنم. 4

البتّه منابع دیگری نیز به نقل این قضیه پرداخته اند. در کتاب المناقب، تألیف احمد بن حنبل و مسند او، المستدرک حاکم نیشابوری، مجمع الزوائد، تاریخ مدینة دمشق و موارد دیگر 5 از زید بن ارقم این گونه نقل شده است:

زید گوید: درِ خانه های گروهی از اصحاب رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به مسجد باز می شد. روزی پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود:

سدّوا هذا الأبواب إلاّ باب علیّ.

همه این درها ـ جز درِ خانه علی ـ را ببندید.

عدّه ای درباره این دستور پیامبر سخنانی گفته و اعتراض کردند. در این هنگام پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله برخاست و پس از حمد و ثنای الهی چنین فرمود:

أمّا بعد، فإنّی أمرت سدّ هذه الأبواب غیر باب علیّ، فقال فیه قائلکم. واللّه، ما سددت شیئاً ولا فتحته، ولکن أمرت بشیء اتّبعته.

من دستور دادم که این درها ـ جز درِ خانه علی ـ بسته شود. برخی از شما سخنانی گفتند و اعتراض کردند! به خدا سوگند من دری را نبسته و باز نکردم; بلکه به من فرمان دادند و من اطاعت کردم.

این حدیث در سنن تِرمذی، خصائص نَسائی و دیگر مصادر نیز آمده است. 6

بنا بر این، ماجرای بستن درِ خانه هایی که به مسجد باز می شد به جز درِ خانه علی علیه السلام، یکی از موارد حدیث منزلت خواهد بود که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود:

أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.

تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، مگر آن که بعد از من پیامبری نیست.

با توجه به آن چه بیان شد، دلالت حدیث منزلت بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام از چند جهت روشن شد.

1 از ناحیه ثبوت عصمت آن حضرت;

2 از ناحیه ثبوت افضلیّت و برتری آن حضرت بر دیگران;

3 از ناحیه ثبوت بعضی از خصوصیّات و ویژگی ها دیگری که برای هارون ثابت بوده است. 1 تاریخ مدینة دمشق: ترجمه امام علی علیه السلام، 1 / 296.

2 الدر المنثور: 4 / 384.

3 مجمع الزوائد: 9 / 114.

4 مجمع الزوائد: 9 / 115، کنز العمّال: 11 / 600، حدیث 32887.

5 المناقب: 72، حدیث 109، مسند احمد: 5 / 496، حدیث 18801، المستدرک: 3 / 125، مجمع الزوائد: 9 / 114، تاریخ مدینة دمشق: ترجمه امام علی علیه السلام، 1 / 279 و 280، حدیث 324، الریاض النضره: 3 / 158.

6 ر.ک سنن تِرمذی: 5 / 305، خصائص نَسائی: 59، حدیث 38.

بخش چهارم: دلالت حدیث منزلت بر خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام

حدیث منزلت بیان گر خلافت امیر مؤمنان علی علیه السلام

بعد از آن که معلوم شد حدیث منزلت مقام ها و منزلت های متعدّدی را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند که لازمه هر کدام از آن ها امامت و خلافت آن حضرت است; اکنون سخن در این است که این حدیث به طور مستقیم و با صراحت نیز مقام خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند. بنا بر این، حدیث منزلت با صراحت تمام بر خلافت آن حضرت دلالت خواهد کرد.

تردیدی نیست که یکی از مقام های حضرت هارون، جانشینی او از حضرت موسی علیه السلام بوده است. خداوند متعال از زبان موسی علیه السلام نقل می کند که به هارون چنین فرمود: (اخْلُفْنی فی قَوْمی وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ). 1

در میان قومم جانشین من باش و امور آنان اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی نکن. 1 سوره اعراف: آیه 142.