امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم 60%

 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7023 / دانلود: 3995
اندازه اندازه اندازه
 امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

امام علی علیه السلام، و تفریحات سالم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

اثبات نیازمندی های انسان

پس از اثبات اصالت روح، دیدگاه علمی، معنوی انسان گسترش لازمی پیدا کرده به جهان اسرارآمیز روح و روان آشنا شده و توانسته است نسبت به مسائل روانی خود کنکاش بیشتری داشته باشد،

و در ارزیابی های حساب شده خود مباحثی را به نقد و بررسی گذاشته است که:

روح آدمی چونان جسم او دارای نیازها و نیازمندی هاست.

اگر جسم انسان دچار تشنگی و گرسنگی می باشد،

و نیاز به انواع و اقسام غذاها دارد،

و انواع پروتئین ها را باید به تن آدمی رساند تا سوخت و ساز (متابولیسم) بدن تحقّق یابد، و عوامل رشد و حیات تقویت شده تداوم یابد.

و نیاز به انواع داروها دارد،

تا خود را از آفات و میکروب ها و ویروس های خطرناک نجات دهد.

روح آدمی نیز دارای نیازمندی های فراوانی است.

اگر غرائز حیوانی مانند:

خشم، شهوت، لذّت، درست تأمین نگردند، و تعدیل نشوند.

اگر به تمایلات نفسانی توجّه نگردد.

و با لذّت های روا و بایسته، روح انسان تأمین نشود.

و در تفریحات سالم، و شادی های روح افزا، نیازهای روانی برطرف نشود،

روح دچار افسردگی می شود.

آفت زده می گردد،

و با طراوت و شادابی به حیات خود ادامه نمی دهد.

بنابراین از نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام هم باید نیازها و نیازمندی های روح و روان را تأمین کرد.

و هم بیماری های روانی را باید درمان نمود.

هم ابزار و وسائل رشد و تقویت روح را باید با تفریحات سالم فراهم کرد،

و هم موانع و آفات رشد روح و روان را باید ریشه کن نمود که آن حضرت فرمود:

إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَةِ.

«این دل ها همانند تن ها خسته می شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه حکیمانه روی بیاورید.» (۱) .

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در برّرسی زندگی انسان های پاک و پرهیزکاران نیز لذّت های حلال، و تفریحات سالم را مطرح می فرماید.

که در نامه ۴/۲۷ به محمّد بن ابی بکر می نویسد:

وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَآجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَلَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ؛ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ، وَأَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ.

ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ. أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَتَیَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِیرَانُ اللَّهِ غَداً فِی آخِرَتِهِمْ.

لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلَا یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّةٍ.

«آگاه باشید، ای بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنیا در دنیا شان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراک های دنیا را خوردند، و همان لذّتهایی را چشیدند که دنیا داران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سر کشان و متکبّر ان دنیا بهره مند بودند.

سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتی پُر سود، به سوی آخرت شتافتند، لذّت پارسایی در ترک حرام دنیا را چشیدند، و یقین داشتند در روز قیامت از همسایگان خدایند، جایگاهی که هرچه درخواست کنند، داده می شود، و هرگونه لذّتی در اختیارشان قرار دارد.» (۲) .

و در دعا کردن به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از خداوند بزرگ می خواهد تا انواع لذّت های بهشتی را برای او فراهم آورد که در خطبه ۷/۷۲ نهج البلاغه فرمود:

اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِی ظِلِّکَ؛ وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَیْرِ مِنْ فَضْلِکَ.

اللَّهُمَّ وَأَعْلِ عَلَی بِنَاءِ الْبَانِینَ بِنَاءَهُ، وَأَکْرِمْ لَدَیْکَ مَنْزِلَتَهُ، وَأَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِکَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، مَرْضِیَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ، وَخُطْبَةٍ فَصْلٍ.

اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُ فِی بَرْدِ الْعَیْشِ وَقَرَارِ النِّعْمَةِ، وَمُنَی الشَّهَوَاتِ، وَأَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَرَخَاءِ الدَّعَةِ، وَمُنْتَهَی الطُّمَأْنِینَةِ، وَتُحَفِ الْکَرَامَةِ.

«پروردگارا! برای پیامبر صلی الله علیه وآله در سایه لطف خود جای با وسعتی بگشای، و از فضل و کرمت پاداش او را فراوان گردان.

خداوندا! کاخ آیین او را از هر بنایی برتر، و مقام او را در پیشگاه خود گرامی دار، نورش را کامل گردان، و پاداش رسالت او را پذیرش گواهی و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زیرا که دارای منطقی عادلانه، و راه جدا کننده حق از باطل بود.

بار خدایا! بین ما و پیغمبرت در نعمت های جاویدان، و زندگانی خوش، و آرزوهای برآورده، و خواسته های به انجام رسیده، در کمال آرامش، و در نهایت اطمینان، همراه با مواهب و هدایای با ارزش، جمع گردان!.» (۳) .

و در راستای همین هدف ارزشمند و پاسخ دادن به نیازمندی های روح آدمی، رهنمود داد که:

اگر مؤمنی را شاد کنید.

اگر یتیمی را بخندانید.

اگر لبخند بر لب انسان غم زده ای بکارید.

اگر حُزن و اندوه از دلِ گرفتاری برطرف کنید.

به پاداش والای الهی خواهید رسید.

و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در برخورد با یتیمان تلاش می کرد تا آنها را بخنداند که «خنده» یکی از نیازهای روحی انسان است.

امام علی علیه السلام سعی می کرد، فقرا و محرومین را شاد کند که «شادی» یکی دیگر از نیازهای روانی است.

و تلاش می کرد تا با پرداخت قرض وا مداری،

خریدن خانه برای بی خانه دربدری،

فراهم کردن غذا برای گرسنه ای،

گُلِ شادی و لبخند را بر لبان آنها بکارد که خشنودی خدای خویش را آرزو داشت.

و اینها همه در راستای تحقّق برطرف کردن نیازمندی های روح انسان های نیازمند است.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با سخنانی حساب شده یاران را می خنداند،

یتیمان را با شیوه های گوناگون به خنده و شادی و امید داشت،

و خود خنده رو، لبخند بر لب، متواضع و فروتن بود.

بنابراین پس از اثبات روح،

و نیازمندی های روانی انسان،

رفع نیازها، و درمان بیماری های روانی، یکی از ضرورت های زندگی است.

حکمت ۱۹۷ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

۱- عقد الفرید ج ۶ ص ۲۷۹: ابن عبد ربه مالکی (متوفای ۳۲۸ ه)

۲- اصول کافی ج۱ ص۴۸ ح۱: کلینی (متوفای ۳۲۸ ه)

۳- دستور معالم الحکم ص ۲۳: قاضی قضاعی (متوفای ۴۵۴ ه)

۴- ربیع الابرار ج۱ ص۲۳ ب۱: زمخشری معتزلی (متوفای ۵۳۸ ه)

۵- نهایة الارب ج ۸ ص ۱۸۱: نویری شافعی (متوفای ۷۳۲ ه)

۶- روضة الواعظین ص ۴۱۴: ابن فتّال نیشابوری (متوفای ۵۰۸ه).

نامه ۴/۲۷ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

۱- کتاب الغارات ج۱ و۲۳۰ و۲۲۳ و۲۳۵ و ۲۴۹: ابن هلال ثقفی (متوفای ۲۸۳ ه)

۲- تحف العقول ص ۱۷۶ و ۱۷۷: ابن شعبه حرانی (متوفای ۳۸۰ ه)

۳- کتاب مجالس ص۲۶۰ م۳۱ ح۳: شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ ه)

۴- کتاب أمالی ص۲۵-۲۴ م اول ح۳۱/۳۱: شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ ه)

۵- بشارة المصطفی ص۴۴: طبری شافعی (متوفای ۵۵۳ ه).

خطبه ۷/۷۲ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

۱- غریب الحدیث ج۱ ص۳۷۳ ح۳۷: ابن قتیبة (متوفای ۲۷۶ ه)

۲- الغارات ج۱ ص۱۵۹: ابن هلال ثقفی (متوفای ۲۸۳ ه)

۳- بحارالانوار ج۷۴ ص۲۹۹ ح۵ ب۱۴: مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)

۴- ذیل الامالی ص۱۷۳ النوادر: ابوعلی قالی (متوفای ۳۵۶ ه).

ضرورت تفریحات و شادی ها

با اثبات اصالت روح و روان،

و حالات گوناگون آن،

و شناخت انواع بیماری های روانی،

و کشف شیوه های درمان،

همه متفّکران به این نتیجه رسیده اند که تفریحات سالم، و شادی ها برای تقویت روح آدمی یک ضرورت است.

خندیدن و خنداندن

شادی کردن و شادی آفریدن

دلشاد و مسرور بودن

بشّاش و خنده رو بودن

لبخند بر لب داشتن

همه اینها به عنوان یک «ضرورت» در زندگی انسان نقش تعیین کننده دارد.

در اینجا دو طرز تفکر مطرح است.

گروهی اعتقاد دارند که شادی و شادمانی مطلق است، با هر وسیله ای، با هر ابزار و شیوه ای، می توان به شادی و شادمانی دست یافت.

و هر کاری مجاز است.

هر نوع ترانه و رقصی رواست.

هرگونه گفتن و خندیدن درست است.

از این رو به انواع مسکرات، انواع مواد اعتیاد آور، انواع رقص و آوازها، انواع قصّه ها و قصّه پردازی ها روی می آورند،

و به انواع آفات روانی دچار می گردند، و به جای رفع نیازهای روانی، دچار انواع بیماری های روانی می شوند،

و آنگاه در تداوم لذّت جوئی های بی حد و مرز به قتل و آدمی کشی، به فساد و فحشا، به ابتذال و مسخ ارزش ها و خودکشی و خود آزاری و دیگر آزاری مبتلا می شوند،

که بسیاری از بزهکاری ها و جرائم به شادی های بی حدّ و مرز باز می گردد،

مردم را مسخره می کنند تا بخندند.

آبروی دیگران را می برند تا شادی کنند.

دیگران را زجر و شکنجه می دهند تا خود شاد باشند.

و گروهی دیگر شادی و تفریحات را قانونمند می دانند، و در مرز حلال و «باید ها» تفسیر می کنند،

هرنوع شادی و تفریحی را مجاز نمی شمارند،

و در یک کلمه، «تفریحات سالم» را باور دارند.

تا مرز حرمت و آبروی دیگران محفوظ بماند.

تا شادی و خنده و تفریحات ما به دیگران صدمه ای، ضربه ای، وارد نسازد.

خنده و شادی و لذّت ها خوب است امّا نه با آزار و اذیّت دیگران.

شادمانی خوب است نه با زیر پا گذاشتن قوانین و مقرّرات اجتماعی و الهی،

چنانکه اگر آزادی قانونمند نباشد، هدفدار نباشد می تواند جامعه را به هرج و مرج بکشاند،

شادی ها و تفریحات نیز اینگونه اند.

باید ارزیابی کرد که کدام نوع شادی ضرورت دارد؟

کدام تفریح سالم و کدام ناسالم است؟

کدام خنده روا و کدام نارواست؟

کدام لذّت صحیح و کدامین دروغین است؟

امام علی علیه السلام تلاش داشت تا یتیمان را بخنداند،

بسیاری، نیازها و نیازمندی های یتیمان را از دیدگاه امور مادّی می نگرند،

که باید دارای مسکن و همسر و لباس و تغذیه مناسب شوند،

امّا امام علی علیه السلام به همان اندازه ای که به احتیاجات مادّی و جسمی یتیمان فکر می کرد، به رفع نیازها و کمبودهای روانی آنها نیز می اندیشید،

که دچار عقده های روانی، یا کمبودهای عاطفی نگردند.

در رابطه با یتیمان، تنها غذا برای آنها نمی برد، بلکه با دست خود غذا در دهانشان می گذارد تا شیرینی گرفتنِ غذا از دست پدر را بچشند.

یتیمان را دور خود جمع می کرد،

و با انواع بازی ها، و صدای تقلیدی گوسفند آنها را می خنداند.

وقتی یتیمان را به منزل می آورد، و می خواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را می شست، و با انگشتان خود عسل در دهان یتیمان می گذارد که دو نوع شیرینی را بچشند:

شیرینی عسل

و شیرینی از دست پدر گرفتن

گرچه افراد ناآگاه به امام علی علیه السلام اعتراض می کردند، که این کارها در شأن شما نیست.

امّا امام علی علیه السلام به نکات ظریفی توجه داشت که امروز در علم روانشناسی، و روانشناسی کودک، و روانشناسی تربیتی، بسیار مورد توجّه است.

روانشناسان می گویند:

علل بزهکاری فرزندانی که پدر یا مادر را از دست دادند کمبود «عاطفه» است.

امام علی علیه السلام آنقدر به یتیمان توجّه داشت، و با آنها مهربانی می کرد که دیگران می گفتند:

لوددْتُ اِنّی کُنْتُ یتیماً

(ای کاش منهم یک یتیم بودم) (۱).

پس باید شادی ها و تفریحات را چونان آزادی قانونمند کرد، و در مرزهای احکام الهی قرار داد.

امام علی علیه السلام در حکمت ۲۵۷ سفارش می کند که:

سعی کنید تا دل ها را شادمان سازید، شادی ها را به خانه ها ببرید که فرمود:

یَا کُمَیْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ، وَیُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ. فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَخَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً.

فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَی إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّی یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِلِ.

«ای کمیل! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند، سوگند به خدایی که تمام صداها را می شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.» (۲) .

آنگاه به اعتدال و میانه روی در شادی ها اشاره کرده نسبت به خنده های

انسان پرهیزکار در خطبه ۲۶/۱۹۳ می فرماید:

وَاِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ

«اگر می خندد، صدای او به خنده بلند نمی شود»

یعنی خنده هایی با صداهای بلند ناپسند است که قهقهه، به عربده تبدیل شود.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خنده و شادی را در حیوانات نیز مطرح می فرماید که، از نظر روانشناسی حیوانی، مهمّ و یک ضرورت می باشد.

در شرحِ حالِ طاووس در خطبه ۱۵/۱۶۵ شادی و سرور و خنده طاووس را مطرح می فرماید که:

یَمْشِی مَشْیَ الْمَرِحِ الُْمخْتَالِ، وَیَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَجَنَاحَیْهِ، فَیُقَهْقِهُ ضَاحِکاً لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ، وَأَصَابِیغِ وِشَاحِهِ؛ فَإِذَا رَمَی بِبَصَرِهِ إِلَی قَوَائِمِهِ زَقَا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ یَکَادُ یُبِینُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ، وَیَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ، لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ کَقَوَائِمِ الدِّیَکَةِ الْخِلَاسِیَّةِ. وَقَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِیصِیَةٌ خَفِیَّةٌ.

«طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه می رود، دم و بال های زیبایش را برانداز می کند، پس با توجّه به زیبایی جامه و رنگ های گوناگون پر و بالش قهقهه سر می دهد، امّا چون نگاهش به پاهای او می افتد، بانگی برآورد که گویا گریان است، فریاد می زند گویا که دادخواه است، و گواه صادق دردی است که در درون دارد، زیرا پاهای طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندی و پارسی) باریک و زشت و در یک سو ساق پایش ناخنی مخفی روییده است.» (۳) .

بنابراین اصلِ «تفریحات سالم» و «شادمانی» برای روح آدمی یک ضرورت است.

مهمّ آن است که در فرهنگ کاربردی امّت اسلامی درست تفسیر شود،

و جایگاه ارزشی خود را بازیابد.

بحارالانوار ج ۴۱ ص ۴۹.

حکمت ۲۵۷ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

۱- غرر الحکم ص ۳۱۴ / ج ۳ ص ۳۱۱: آمدی (متوفای ۵۸۸ ه)

۲- کتاب مستطرف ج ۱ ص ۱۱۴: ابشیهی (متوفای ۵۸۰ ه)

۳- ربیع الابرار ج۳ ص۱۹۴ ح۱۴۰ ب۴۳: زمخشری معتزلی (متوفای ۵۳۸ ه)

۴- منهاج البراعة ج ۳ ص ۳۴۷: ابن راوندی (متوفای ۵۷۳ ه).

خطبه ۱۵/۱۶۵ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

۱- ربیع الابرار ج ۱: زمخشری معتزلی (متوفای ۵۳۸ ه)

۲- کتاب النهایة ج ۱ ص ۲۷ و ج ۳ ص ۳۰۴: ابن أثیر شافعی (متوفای ۶۰۶ ه)

۳- کتاب النهایة ج۲ ص۱۴۰ و ج ۴ ص ۱۹۱: ابن أثیر شافعی (متوفای ۶۰۶ ه)

۴- منهاج البراعة ج ۲ ص ۱۳۳: ابن راوندی (متوفای ۵۷۳ ه)

۵- شرح نهج البلاغه ج ۹ ص ۲۶۶: ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۶ ه)

۶- مجمع الامثال ج ۲ ص ۱۲: میدانی (متوفای ۵۱۸ ه).

امام علی علیه السلام و تفریحات سالم

گردش و تفریح

همانگونه که بدن به انواع غذاها محتاج است،

روح آدمی نیز به شادابی و تفریحات سالم نیازمند است، و غذای روحی و روانی همواره در کنار غذای جسم مطرح بوده است.

با برّرسی سیره عملی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این حقیقت را به روشنی مشاهده می کنیم، مانند:

تماشای آب گودال ها پس از باران

استفاده از زیبائی های طبیعت

تماشای آب گودال ها پس از باران

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمود که:

شبی در مدینه باران فراوانی بارید و بیابان ها و گودال ها پُر از آب شد.

صبح آن روز رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:

بیا تا به صحرای «عقیق» برویم و طراوت و صفای آب های جمع شده در گودال ها و درّه ها را تماشا کنیم.

همراه پیامبر به تماشای بیابان رفتیم و منظره های زیبای طبیعت را تماشا می کردیم،

گفتم:

ای رسول خدا! اگر دیشب اطّلاع می دادید غذائی آماده می کردم.

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

آنکس که ما را تا اینجا آورد، نمی گذارد گرسنه بمانیم، ناگاه ابری آمد و خود را پائین کشید و سفره غذائی در پیش روی پیامبر انداخت.

در آن سفره، انار های زیبائی بود که به آن طراوت و زیبائی هیچ چشمی ندیده بود.

از آن انارها خوردیم و مقداری برای فاطمه و فرزندان خود برداشتیم. (۱) .

مناقب الفاخرة - و - ثاقب المناقب.

استفاده از زیبائی های طبیعت

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی به سوی صفّین حرکت می فرمود به سرزمین «بلیخ» رسید که، جای خوش آب و هوائی بود،

و رودخانه بزرگ و پُر آبی داشت،

مناظر زیبای آن سرزمین، امام علی علیه السلام را به خود مشغول کرد.

آن حضرت دستور داد تا سپاهیان در آنجا مدّتی بمانند و از آب و هوای دلنشین آن سامان بهره مند گردند،

و استراحت کنند.

با این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حال پیشروی به سوی سرزمین صفّین بود، و جنگ بسیار سرنوشت سازی در پیش روی داشت، و لشگرِ چند ده هزار نفری را رهبری می کرد،

امّا از تفریحات سالم سربازان و بهره برداری از طبیعت غفلت نفرمود. (۱) .

فتوح ابن اعثم کوفی ص۵۱۲.

سرگرمی های سالم

شنا گری و تیراندازی

جوان و نوجوان برای رشد و کمال روحی و جسمی هم به فعّالیّت های بدنی نیاز دارد،

و هم به طراوت و شادابی روح،

باید تفریحات سالم را بگونه ای برای جوانان فراهم کرد که هم وقت آنها را پُر کند، و بیکار و سرگردان نمانند، و هم در رشد جسمی و روانی آنان تأثیر داشته باشد، که امام علی علیه السلام به دو نوع از سرگرمی های خوب اشاره می فرماید که رهنمود داد:

عَلِّمُوا أوْلادَکُمْ السَّباحَة وَ الِّرمایَة

(بر کودکان و نوجوانان خود شنا گری و تیراندازی بیاموزید.) (۱).

فروع کافی ج۶ ص۴۷ حدیث ۴.

شوخی های متواضعانه

خندیدن و خنداندن درست و دور از رفتارها و الفاظ زشت مانعی ندارد.

فرق است بین دروغ گفتن، مسخره کردن، بازی کردن با آبروی مردم، و فروتن و متواضع بودن.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مردی بذله گو نبود، امّا لبخند بر لبان مبارکش بود، و در برخورد با کوچک و بزرگ شاد و دارای چهره ای شاداب و خندان بود.

الف - رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز در فرصت های مناسب اصحاب و یاران خود را می خنداند و آنها را شاداب و سرحال نگه می داشت.

به پیرزنی فرمود:

چرا تلاش می کنی، پیر زنها به بهشت نمی روند.

آن زن ناراحت شد و گفت:

یا رسول اللَّه من به بهشت نمی روم؟

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در حالی که می خندید، فرمود:

همه جوان شده و وارد بهشت می گردند.

ب - روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با امام علی علیه السلام در مجلسی خرما تناول می فرمود، و هسته های خرما را مقابل علی علیه السلام می گذاشت، بگونه ای که اگر کسی وارد می شد فکر می کرد همه خرماها را علی علیه السلام خورده و آن حضرت چیزی تناول نفرموده است.

آنگاه خطاب به علی علیه السلام فرمود:

شما زیاد خرما خورده اید؟.

حضرت جواب داد:

آنکس زیادتر خورده که خرما را با هسته آن تناول کرد؟

که لبخند بر لبان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقش بست. (۱) .

ج - امام علی علیه السلام همواره از شوخی های زشت و بی معنا پرهیز می کرد و عمروعاص را در پخش اینگونه شایعات مورد نکوهش قرار داد که در خطبه ۸۴ مرز میان شوخی های ناروا و روا را روشن کرد که فرمود:

عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ! یَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِیَّ دُعَابَةً، وَأَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ:

أُعَافِسُ وَأُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً، وَنَطَقَ آثِماً.

أَمَا - وَشَرُّ الْقَوْلِ الْکَذِبُ - إِنَّهُ لَیَقُولُ فَیَکْذِبُ، وَیَعِدُ فَیُخْلِفُ، وَیُسْأَلُ فَیَبْخَلُ، وَیَسْأَلُ فَیُلْحِفُ، وَیَخُونُ الْعَهْدَ، وَیَقْطَعُ الْإِلَّ؛ فَإِذَا کَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَیُّ زَاجِرٍ وَآمِرٍ هُوَ! مَا لَمْ تَأْخُذِ السُّیُوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ أَکْبَرُ مَکِیدَتِهِ أَنْ یَمْنَحَ الْقِرْمَ سُبَّتَهُ.

أَمَا وَاللَّهِ اِنِّی لََیمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ، وَإِنَّهُ لََیمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ یُبَایِعْ مُعَاوِیَةَ حَتَّی شَرَطَ أَنْ یُؤْتِیَهُ أَتِیَّةً، وَیَرْضَخَ لَهُ عَلی تَرْکِ الدِّینِ رَضِیخَةً.

«شگفتا از عمروعاص پسر نابغه! (۲) میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده، و عمر بیهوده می گذرانم!! حرفی از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان انتشار داد.

مردم آگاه باشید! بدترین گفتار دروغ است، عمروعاص سخن می گوید، پس دروغ می بندد، وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود، درخواست می کند و اصرار می ورزد،

امّا اگر چیزی از او بخواهند، بخل می ورزد، به پیمان خیانت می کند، و پیوند خویشاوندی را قطع می نماید، پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی بی مانند است تا آنجا که دست ها به سوی قبضه شمشیرها نرود.

امّا در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشیرها، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت خویش آشکار کرده، فرار نماید. (۳).

آگاه باشید! بخدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد، ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از سخن حق بازداشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوه ای تسلیم او کند.» (۴).

سپس در حکمت ۴۵۰ ره آورد شوخی های ناروا را تذکّر می دهد که:

مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.

«هیچ کس شوخی بیجا نکند، جز آن که مقداری از عقل خویش را از دست بدهد.» (۵) .

د - روزی خلیفه اوّل و دوّم در دو طرفِ امام علی علیه السلام راه می رفتند، چون قدّ آن دو، کمی بلندتر از آن حضرت بود، خلیفه دوّم جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت فرمود:

اَنْتَ فی بَیْنِنَا کَنُونِ «لَنَا»

«علی، تو در میان ما، مثلِ حرفِ «نون» در «لَنَا» هستی.»

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بلافاصله و بدون مهلت پاسخ داد که:

اِنْ لَمْ اَکُنْ اَنَا اَنْتُمْ «لا»

«اگر من در میان شما نباشم، شما می شوید «لا».»

یعنی اگر من نباشم، شما چیزی نیستید، چون «لا» یعنی «هیچ».

شرح نهج البلاغه خوئی ج۶ ص۹۴.

زنِ معروفه.

عمرو عاص در این فکر بود که در میدان صفّین روزی خودی نشان دهد، تا آن که سوارِ نقاب داری از سپاه امام علی علیه السلام به میدان آمد، عمرو فکر کرد که حریف او می شود، با شجاعت در مقابل نقاب دار ایستاد و گَرد و خاک کرد، وقتی حمله آغاز شد دانست که آن نقاب دار، علی علیه السلام است، درمانده شد چه کند؟ مقاومت کند کشته می شود، فرار کند آبرویش می رود، هنوز انتخاب نکرده بود که حمله امام به او مهلت نداد از روی اسب سرنگون شد، مرگ را با چشم خود دید، ناگاه زشت ترین حیله را بکار گرفت، که عورت خود را آشکار کرد، و امام او را در پستی و رسوائیش واگذارد، عمرو عاص با کمال ذلّت فرار کرد، و در میان دو لشگر آن روز، و در پیشگاه تاریخ تا روز قیامت خود را آبرو برد.

خطبه ۸۴ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.

حکمت ۴۵۰ نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.

شنا در رودخانه

یکی از لذّت های حلال، و تفریحات نشاط آور، شنا کردن است.

و در روایات اسلامی فراوان به یادگیری شنا و آموختن فنّ شنا گری به فرزندان، سفارش شده است.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به شنا کردن علاقه داشت، با اینکه می توانست روزهای جمعه در منزل غسل جمعه کند، امّا به کنار رودخانه می رفت و در رودخانه غسل جمعه و شنا می کرد.

أشعث بن عبد می گوید:

یک روز جمعه علی علیه السلام را دیدم که در رودخانه فرات، شنا می کرد و غسل جمعه انجام می داد و در آن روز با پیراهنی نو، نماز جمعه خواند. (۱) .

منهاج البرائه خوئی ج۲ ص۲۰۸.

وسیله سواری

وسیله سواری امام علی

وسیله سواری برای هر کسی ضروری است،

و هرچه دارای کیفیّت بهتری باشد خوب است،

که در روایات آمده است، از سعادت مؤمن، اسب خوب است. (۱).

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دارای:

یک شتر سواری،

یک اسب

و یک قاطر سفید بود.

که آن را (دُلْدُلْ) می گفتند، و در روز جنگ حنین سوار بر قاطر شد.

به امام علی علیه السلام گفتند:

بر اسب سوار شو که چابک و گریزنده تر است.

حضرت فرمود:

اَلْخَیْلُ لِطَّلَبِ وَ الْهَرَبْ، وَ لَسْتُ مُدْبِراً وَ لا اَنْصَرِفُ عَنْ مُقْبِلٍ

(اسب برای گرفتن فراری، و گریز از میدان است، در صورتی که من نه فراری را تعقیب می کنم و نه خود از میدان می گریزم) (۲).

یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در انتخاب وسیله سواری نیز اهداف بلند دفاعی و نظامی را در نظر دارد و وسیله سواری را منطبق با اهداف ارزشی خود انتخاب می فرمود.

بحارالانوار ج۶۴ ص۱۷۱ ح۱۹.

ناسخ التّواریخ ص ۷۱۰، و عیون اخبار الرّضا ج ۲، و بحارالانوار ج ۹.

مسابقات اسب سواری

بر أساس ضرورت های دفاعی، اسب سواری، یکی از ورزش های ارزشمند بوده و خواهد بود.

با اینکه بُرد و باخت در بسیاری از کارها حرام است،

و حکم قمار بازی را دارد،

امّا در تیراندازی،

شنا

و اسب سواری

اشکالی ندارد،

تا چابک سواران رزمنده، همواره آماده دفاع باشند.

آنگاه که امام علی علیه السلام در جنگ ذات السّلاسل، ناگهان سواره بر لشگر دشمن تاختن آغاز کرد که سُم اسب هایشان بر سنگ های بیابان می خورد و جرقّه های امید می جهید،

قرآن به آن اسب ها، و برخورد سُم هایشان و جهیدن جرقّه های آتش زا در سوره «والعادیات» سوگند یاد می کرد، که فرمود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحاً ۱ا فَالْمُورِیَاتِ قَدْحاً ۲افَالْمُغِیرَاتِ صُبْحاً ۳ا فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ۴افَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً ۵ا إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ۶ا وَإِنَّهُ عَلَی ذَلِکَ لَشَهِیدٌ۷ا وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ۸ا أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ ۹ا وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ ۰۱ا إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ ۱۱ا

به نام خداوند بخشنده مهربان

سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان به پیش می رفتند،۱ا و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهایشان با سنگ های بیابان)،۲ا و سوگند به هجوم آوران سپیده دم۳ا که گرد و غبار به هر سو پراکندند، ۴ا و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند،۵ا که انسان در برابر نعمت های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است؛۶ا و او خود (نیز) بر این معنی گواه است!۷ا و او علاقه شدید به مال دارد!۸ا آیا نمی داند در آن روز که تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می شوند،۹ا و آنچه در درون سینه هاست آشکار می گردد، ۰۱ادر آن روز پروردگارشان از آنها کاملاً باخبر است!.۱۱ا

مسابقات اسب سواری، هم مقدّمه دفاع است،

و هم از تفریحات سالم به حساب می آید.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در کودکی آنچنان چالاک و تند و سریع حرکت می کرد که اسبان را هوار را در حال دویدن می گرفت و بر پشت آنان سوار می شد. (۱).

سفینة البحار، مادّه قوا.


بخش دوم: حضرت معصومهعليها‌السلام
و هجرت به قم

 در آغاز اين بخش، دو موضوع را يادآورى مى شويم


اء- (قم) و پيشينه درخشان

قم، از روزگاران پيشين، در گرايش به اسلام و عشق به رهبران آن، و پيوندهاى گسست ناپذير با تشييع، پيشگام بوده است،(۲۷) و در دامان خود، عالمان، و محدثان، اسلام شناسان و دين باورانى بزرگ و با فرهنگ تربيت كرده است، و اين شهر به نام مركز چنين انديشه ها و باورها شناخته شده است. قم، از روزگاران كهن، مركز كهم علوم اسلامى چون حديث و فقه و تفسير و ديگر مسايل گشت و به صورت مدرسه اى از تعاليم اسلام و مكتب علوى در آمد؛ حتى در دوران اختناق خلفاى اموى و عباسى، انسانهاى بر جسته اى از شهرهاى مختلف ايران، بويژه قم، به حضور امامان شتافتند و آموزشها ديدند و به نشر آنها در آباديها و شهرهاى خود پرداختند. از اين شهر محدثان و عالمان بزرگى برخاستند كه كتابها و تاءليفات ارزشمندى به عالم اسلام عرضه كردند. همچنين بسيارى از شاگردان امامان، از قم بودند. شاگردانى بلند پايه و روايتگران بزرگى كه از امامان، احاديث فراوانى روايت كردند،(۲۸) و نام قم را با علم و دانش قرين ساختند. از اينرو از قم همواره در زبان امامان به نيكى ياد شده و مورد ستايش قرار گرفته است:

۱- امام علىعليه‌السلام :

سلام الله على اهل قم و رحمه الله على اهل قم... هم اهل ركوع و خشوع و سجود و قيام و صيام. هم الفقهاء العلماء الفقهاء. هم اهل الدين والولايه و حسن العياده صلوات الله عليهم و. رحمه الله و بركاته (۲۹) . سلام خدا بر مردم قم... آنان اهل ركوع و سجود و خشوع و نماز و روزه اند. آنان فقيهان، عالمان، و هوشمندانند. آنان ديندار و دوستدار خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و اهل عبادتهاى شايسته اند. درود خدا و رحمت و بركات او بر آنان باد.

۲- امام صادقعليه‌السلام :

اذا اصابتكم بليه و عناد فعليكم بقم، فانه ماءوى الفاطميين و... (۳۰) . آنگاه كه به شما بلا و دشوارى در رسيد، به قم روى آورديد كه قم جايگاه امن فرزندان فاطمهعليه‌السلام و آسايشگاه مؤمنان است و...

۳- امام صادقعليه‌السلام :

ستخلو الموفه من المؤمنين و باءزرعنها العلم كما تاءزرالحيه فى حجرها، ثم يظهر العلم ببلده يقال لها قم، و تصير معدنا للعلم والفضل حتى لايبقى فى الارض مستضعف فى الديم حتى المخدرات فى الحجال، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا، ففيض العلم منه الى سائر البلاد فى المشرق و المغرب، فيتم حجه الله على الخلق حتى لا يبقى احد على الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم، ثم يظهر القائم عليه‌السلام ... (۳۱) . در آينده اى نه چندان دور، مؤمنى در كوفه (نجف) نمى ماند و علم خود را از آنجا- چنان مار كه به سوراخ خود رود- جمع مى كند و دور مى شود. سپس دانش در شهر قم آشكار مى گردد، و آن شهر كانون علم و فضل مى شود بگونه اى كه نا آگاهى در دين باقى نمى ماند، حتى زنان خانه دار به دانش دين دست مى يابند. و اين امور در نزديكيهاى ظهور قائم ماعليه‌السلام صورت مى گيرد... از اين شهر، دانش به ديگر آباديهاى جهان در غرب و شرق، سرازير مى گردد و (در پرتو توانايى) حجت خدا بر خلق تمام مى شود، بدانگونه كه كسى نمى ماند كه دين و دانش به او نرسيده باشد و سپس قائمعليه‌السلام ظهور مى كند.

۴- امام رضاعليه‌السلام :

ان للجنه ثمانيه ابواب و لا قم واحد منها، فطوبى لهم، ثم طوبى لهم (۳۲) . بهشت را هشت در است و يكى از آن درها از آن مردم قم است. خوشا آنان، خوشا آنان و خوشا حالشان.

از اين رو قم را مى توان خانه امن علويان و آرامگاه سادات و امامزادگان ناميد، و آرامگاههاى فراوان ايشان و عالمان و محدثان در اين سامان بيانگر واقعيت است كه چگونه اين شهر، دژ محكمى براى ايشان و پايگاه براى چنين انديشه هايى بوده است، و فرهنگ اين سرزمين بر اصول تفكر اسلامى و مكتب علوى پايه ريزى شده و خاك آن با ابدان مطهر امامزادگان و محدثان و عالمان عجين شده است.


ب - امام رضاعليه‌السلام
به سوى ايران

 ذر همان اوضاع و شرايطى مه روز به روز فاصله حكومتهاى اموى و عباسى از حقيقت اسلام بيشتر مى گشت و عدالت و مساوات اسلامى كنار گذاشته مى شد، و تعاليم مستضعف گراى آن بيشتر فراموش مى گرديد، و حاكمان روش عملى تساوى حاكم و خليفه با ضعيف ترين مردم را كه از تعاليم اسلامى و شيوه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و امام علىعليه‌السلام بود- زير پا مى گذاشت و فاصله هيئت حاكمه و اطرافيان و گردانندگان آن از مردم، روز به روز بيشتر مى شد، و محروميت و فقر و بيداد ميان توده ها بيشتر گسترش مى يافت، اقبال مردم به اصول و معيارهاى اصيل اسلامى فزونى مى يافت و توجه آنان به امامان تشيع و و مكتب علوى همگانى تر مى شد و قيامها و شورشهايى در جهت بازگشت به اسلام محمدى و علوى و ستيز با اسلام اموى و عباسى پديد مى آمد. خلفاى اموى و عباسى - و بويژه عباسى - با چنين نفوذ معنوى و فرهنگى و آگاهى اجتماعى و سياسى روياروى بودند، و آنرا براى خود و خطرى بزرگ مى ديدند و هر كدام براى اين جريان عميق اجتماعى و مردمى چاره اى مى انديشيدند. هارون به تبعيد و زندانى كردن امام موسى بن جعفرعليه‌السلام دست زد؛ تا از نشر افكار اصيل اسلامى جلوگيرى كند و از خطر واژگونى نظامش بكاهد؛ ماءمون سياست زيركانه ديگرى بكار برد و آن اعطاى ولايت عهدى به امام رضاعليه‌السلام بود، براى اينكه از نزديك بتوان آن امام محبوب مردم را زير نظر داشته باشد اين بود كه حضرت رضاعليه‌السلام را به خراسان آورده و تحت مراقبت قرار داد.


۱ - هجرت حضرت معصومهعليها‌السلام
به ايران

 امام رضاعليه‌السلام كه بزرگ خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در عصر خويش و امام شيعيان بود، هنگامى كه مدينه را ترك كرد و به ايران روى آورد برخى از علويان نيز چنين كردند، از آن جمله خواهر گرامى آن امام، يعنى دخت والا گهر امام موسى بن جعفرعليه‌السلام ، نيز به اين ديار روى آورد. و چنانچه از برخى روايات بر مى آيد: آن حضرت در دوران اختناق هارونى و زندانهاى طولانى پدر، و شرايط اجتماعى دشوار آن زمان، و محدوديتهاى كوبنده اى كه براى علويان و امامزادگان بود؛ امكان اختيار همسر نيز نيافت. بى ترديد مى توان گفت كه آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتى كه بعدها براى اين سرزمين پيش مى آيد- محوريتى كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود- بدين ديار روى آورد. در تاريخ به ثبت رسيده است(۳۳) كه حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام در ساوه بيمار شد. در اين هنگام از قم و فاصله آن از ساوه پرسيد و دستور داد او را به قم بياورند. و بدينگونه خود را به قم رسانيد و در اين سرزمين مدفون گشت. اين جريان به خوبى روشن مى كند كه آن بانوى الهى، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب بدين سرزمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزى كرده است.


۲ - زنان بزرگ تاريخ

 حضرت فاطمه معصومه، از جمله زنان بسيار نادرى است كه به معنى واقعى كلمه، (تالى تلو) معصومند. يعنى از مقام ولايت عامه الهى كه ويژه چهارده تن مى باشد، و از زنان تنها حضرت فاطمهعليها‌السلام داراى آن مقام است، چون بگذاريم، زنان نادرى ظرفيت آنرا داشتند كه بيشترين بخش از فروغ جاودان و نور الهى ولايت را دريافت كنند و به اين مقام بس رفيع برسند و خويش را در كمالات معنوى همسان و همانند معصومان بسازند، چون حضرت زينبعليها‌السلام و حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام

در تعاليم آسمانى، بويژه قرآن، از زنان بزرگ و كاملى سخن رفته است و خداوند خود، آنانرا ستوده است، از جمله حضرت مريم، حضرت آسيه و...

و در آياتى از قرآن، حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ منظور بوده است، از آن جمله آيه تطهير و آيه مباهله و سوره هل اتى و... كه در كتب تفسير و حديث فرق اسلام ثبت شده است.


۳- حضرت معصومه در سخن امامان

 حضرت معصومهعليها‌السلام از نمونه زنان نادرى است كه جهان به خود ديده است، قرب و منزلت خدايى اين بانوى بزرگ، و روح عظيم و الهى او، در مورد امامان چنين توصيف شده است:

امام صادقعليه‌السلام :

الا ان قم حرمى و حرم من بعدى... تقبض فيها بمراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بنت موسى، يدخل بشفاعتها شيعتى الجنه باجمعهم (۳۴) . بدانيد مه قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنى از فرزندان من در اين شهر در مى گذرد، كه نام او فاطمه دختر موسى است. و همگى شيعه در روز قيامت به شفاعت او روانه بهشت مى شوند.

همچنين از رواياتى كه اهميت زيارت آن حضرت را ياد كرده است و براى آن اجر و پاداش بزرگ بيان داشته است، گوشه اى از مقام والاى اين بانو آشكار مى گردد و امام صادقعليه‌السلام پيش از آنكه اين فرزند گرانقدر متولد شود، از فضيلت زيارت و مدفن او سخن مى گويد و شيعه را به اهميت آن توجه مى دهد:

امام صادقعليه‌السلام :

... و ان لنا حرما و هو بلده قم، ستدفن فيها امراءه من اولادى تسمى فاطمه، فمن زارها و جبت له الجنه... (۳۵) . شهر قم، حرم ماست و در آن زنى از فرزندان من مدفون مى شود، به نام فاطمه هر كس او را زيارت كند، بهشت براى او واجب شود...

حضرت امام رضاعليه‌السلام نيز اهميت زيارت حضرت معصومهعليها‌السلام را بيان مى كنند، و شيعه را از اين كانون معنويت و سر چشمه فيض الهى آگاه مى سازند:

امام رضاعليه‌السلام :

يا سعد! عندكم لنا قبر؟ قلت: جعلت فداك قبر فاطمه بنت موسى عليه‌السلام . نعم. من زارها عارفا يحقها فله الجنه (۳۶) . اى سعيد! در شهر شما ما آرامگاهى داريم؟ گفتم: فدايت شوم، قبر فاطمه دختر حضرت موسىعليه‌السلام ؟. گفتعليه‌السلام : بلى، هر كس آن بانو را با معرفت به حقش زيارت كند، سزاوار بهشت گردد...

با اينكه امامزادگان بسيارى در اين سر زمين مدفونند، حتى در زير همين بقعه مطهر و در كنار حضرت معصومهعليها‌السلام ، و همه مقامهاى ارجمندى دارند، ليكن امامان از اهميت و ثواب زيارت حضرت معصومهعليها‌السلام سخن گفته اند، و اين بيانگر عظمت معنوى اين بانو است.

امام جوادعليه‌السلام :

من زار عمتى بقم وجبت له الجنه (۳۷) . آنكس كه عمه ام را در شهر قم زيارت كند بهشت براى او واجب شود.

در آرامگاههاى امامزادگان، بزرگان، عالمان، نوعا قرآن و فاتحه خواندن مرسوم است ؛ و در موارد بسيار نادرى است مه كه براى امامزاده اى زيارت نامه اى رسيده باشد. درباره حضرت معصومهعليها‌السلام از برادر بزرگوارش ‍ حضرت امام رضاعليه‌السلام زيارتنامه رسيده است. از اين رو مردمان، حضرت معصومهعليها‌السلام را چون ديگر امامان زيارت مى كنند و با او به گفتگو مى نشينند و از روح بزرگش استمداد مى طلبند؛ و اين خود والايى مقام و منزلت اين بانو را مى رساند.


۴- سخن (محدث قمى)

 محدث قمى مى گويد: (.. و اما دختران حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه فاطمه بنت امام موسىعليه‌السلام معروفه به حضرت معصومهعليها‌السلام است كه مزار شريفش در بلده طيبه قم است كه داراى قبه عاليه و ضريح و صحنهاى متعدده و خدمه بسيار و موقوفاتست. و روشنى چشم اهل قم و ملاذ و معاذ عامه خلق است و در هر سال، جماعات بسيار از بلاد بعيده شرح حال كنند و تعب سفر كشند به جهت درك فيوضات از زيارت آن معظمه سلام الله عليها...)(۳۸)

(همچنين در كتاب: (سفينه البحار) آمده است:

افتخارات قم فراوان است... از آن جمله است آرامگاه حضرت فاطمهعليها‌السلام دختر موسى بن جعفرعليه‌السلام و ثواب زيارت آن بانو، كه مطالب مربوط به آن را زير واژه (فطم) آورده ام...)(۳۹)

در كتاب تاريخ قم نيز آمده است: (... محراب مزبور(۴۰) در ميدان مير واقع است و اخيرا مسجد و مدرسه هم در آنجا ساخته اند و آن دو سوار(۴۱) ... محتمل است يكى پدر بزرگوارش موسى بن جعفرعليه‌السلام و ديگرى برادر عاليقدرش حضرت رضاعليه‌السلام بوده اند. و اين دلالت بر نهايت جلالت قدر آن مخدره دارد؛ زيرا كه امام است كه جز امام ديگرى او را دفن نمى نمايد.

همچنين ورود زيارتش از زبان امام و خبر دادن امام صادقعليه‌السلام پيش از تولد پدر بزرگوارش، به تولد آن مخدره و دفن او در زمين قم، و شفعتش از چيزهايى استكه دلالت بر نهايت جلالت و عظمت آن بضعه احمدى مى نمايد. سلام الله عليها و على آبائها

از امورى كه اهميت اين قبر مطهر را نزد خاندان پيامبر و امامان و امامزادگان روشن مى كند اينست كه براى بزرگداشت آن و شكوه ظاهرى آن نيز مى كوشيدند. از اين رو، حضرت زينب دختر امام جوادعليه‌السلام ، قبه اى بر اين قبر بنا نهاد و اين بيانگر مقام والاى اين بانو، نزد سادات و علويان است. توجهات ولايتى و مددهاى غيبى اين بارگاه مطهر، نيز بهترين شاهد و بيانگر عظمت و مقام قرب حضرتش مى باشد. فيوضات ولايتى اين بانوى بزرگ، مشهود همگان است، و آن حضرت به (واسطه فى) و (باب الحوائج) ، شناخته شده است. سرعت اجابت دعا و عموميت آن نيز حاكى از قدرت و منزلت الهى و لطافت روحى ويژه ايشان است.


۵- حوزه علميه (قم)

 در پرتو توجهات و فيوضات حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام ، علوم اسلامى در اين شهر رشد يافت و عالمان بزرگى در دامن معنويت اين بقعه مطهر تربيت شدند، و كم كم قم، مركز حوزه هاى علميه در ايران و جهان شد. و اين بر عظمت شهر افزود.

در دوران ديكتاتورى و استبداد گذشته، مرجع بزرگ حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، حوزه علميه قم را تاءسيس كرد(۴۲) ، و در دوران آيه الله بروجردى رونق بسزايى يافت، و در آغاز نهضت امام خمينى (خرداد۴۲) ، به اوج شكوهمندى رسيد، و با پيروزى انقلاب، كه خاستگاه اصلى آن قم و حوزه علميه بود، و در پرتو اشعه تابناك روح با عظمت حضرت معصومهعليها‌السلام انجام گرفت، به بزرگى و شهرتى جهانى دست يافت.


۶- آثار حرمها و بقاع مطهر

 انسانهاى بزرگ، در حياط و مرگ خويش مبداء آثار و صاحب بركات و حامل رسالتند؛ شخصيتهاى الهى چون امام علىعليه‌السلام ، امام حسينعليه‌السلام ، امام رضاعليه‌السلام ، حضرت زينبعليه‌السلام و حضرت معصومهعليها‌السلام چنانكه در حياتشان استوانه دين و پشتوانه حق و عدالت و فضيلت و معنويت و تقوى و عبادت است ؛ و چنانكه معنويت اين خاندان، اسلام را از تحريفهاى اموى و عباسى نجات داد؛ قبورشان پى از حيات ظاهرى نيز، همين نقش را ايفا مى كند. حرم مشهد و قم و كربلا و ديگر مشاهد، در بقاى اسلام و قرآن، در برابر حاكمان ستمگر تاريخ و در يورشهاى پياپى فرهنگهاى بيگانه، بويژه فرهنگ ويرانگر و ضد انسانى غرب، نقش محورى و اصولى داشته است. بى جهت نيست كه خلفاى عباسى بارگاه امام حسينعليه‌السلام را ويران كردند. اگر آن مركز تاءثيرى در نسل و جامعه نمى توانست داشته باشد و حامل رسالت و پيامى نبود و تنها خشت و گل و طلا و نقره اى برهم هشته و بى زيان بود، چه نياز به ويران كردن داشت؟ از اينرو، همواره دژخيمان تاريخ از آرامگاههاى امامان و شهيدان بيم داشته اند، چونان كه از خودشان.

قبه مطهر حضرت معصومه نيز، چون ديگر مشاهد مشرفه، پشتوانه ارزشهاى اسلام و تشيع و فرهنگ قرآن است ؛ و ايران در پناه اين بقعه ها، از حوادث دوران، جان سالمى بدر برده است و به گفته علامه اقبال پاكستانى:

اين چنين حشر از عنايات خدايت

پارس باقى رومه الكبرى كجاست

بقاى ايرانيت ايرانى نيز، در پرتو اين معنويتها امكان پذير شد و ايران در طول اعصار و قرون حادثه خيز تاريخ باقى ماند.

اين بقعه و ديگر بقعه هاى متبرك، تجسم آرمانهاى اسلامى و پشتوانه معيارهاى تشيع علوى و ارزشهاى والاى انسانى است ؛ زيرا كه اين بقعه ها نه تنها زيارتگاه است ؛بلكه آموزشگاه بزرگى براى مشتاقان و زائران است. هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب اين مرقد و اهداف او به زيارت برود، از صاحب قبر الهام مى برد و اصول و تعاليم مكتب را به ياد مى آورد. و هر زيارت و سلام او سرشار از اين آموزشها و الهامها است، بگونه اى كه كژى ها و كاستى هاى مادى و معنوى خويش را هموار مى كند، و از خوييها و خصلتها و اعمال و رفتارى كه ناخوشايند امامان و امامزادگان است، دورى مى گزيند، و در بهبود اخلاق و رفتار و روابط اجتماعى خويش ‍ مى كوشد و تلاش مى كند تا با امامان و اولياى الهى خود، همسانى و همسويى پيدا كند و راه آنان را بپيمايد و مى كوشد آنان را كه مى داند حاضر و ناظر اعمال و رفتار اويند و سخن او را مى شنوند و باطن و درون او را مى نگرد، از خود خشنود كند و شايسته قرب و جوار دنيوى و اخروى آنان گردد.

اينگونه الهامها و آموزشها و درك و دريافتها كه هر زائر معتقدى - خود آگاه يا نا خود آگاه - به هنگام زيارت دارد، خاستگاه تحولات انسانى و اجتماعى عميقى است كه در درون آدمى پديد مى آيد و با بررسى هاى ژرف روانشناسى و جامعه شناسى وجود و حضور آنها آشكار مى گردد، چنانكه متخلصان گفته اند:

(مطالعات انسان شناسى و روانشناسى، نشان مى دهد كه غالبا محركهاى غير مادى و نتايج حاصله از آنها در كليه اجتماعات بشرى، از پايه هاى اساسى بشمار مى روند. و اين عوامل غير مادى به هر كيفيت، يعنى هر اندازه خوب يا بد كم يا زياد، در زندگى جامعه اى نمايش داده شود، توجه بارزى در درجه احساس افراد آن جامعه نسبت به زندگانى كه دارند، تاءثير مى بخشد)(۴۳) . از اينرو، آنانكه به زيارت مشاهد امامان اهتمام مى ورزند و با آداب زيارت در اين بقاع متبرك حاضر مى شوند و با شناخت و معرفت زيارت مى كنند، از روابط انسانى عميق ترى برخوردارند و رفتار و كردارشان حساب شده تر و انسانى تر است ؛ اگر كارگر است در كارخانه درست كار مى كند، اگر كار فرما است در، حق كارگر را استثمار نمى كند، اگر فروشنده است گران نمى فروشد، اگر تولد كننده است احتكار نمى كند، اگر سرباز است به راستى سرباخته است، اگر عالم و طلبه است زهد پيشه كند. و بدينسان ديگر ارزشها و اصولى كه با الهام از زيارت پاكان، تا ژرفاى دل انسانها نفوذ مى كند و در روان آنان جايگزين مى گردد.

از ديگر آثار بقعه هاى مطهر اولياى الهى، آرامش و اطمينانى استكه به مردمان مى بخشد، و انسان عصر ما را كه انسان مضطرب ناميده شده است، و پيوسته دست بگريبان با پديده هايى چون ترديد، ناكامى، تشويش، ترس ‍ و ناسازگارى با محيط و زندگى ماشينى و فقر و محروميت و جنگ و شبكه هاى پيچيده نظامهاى سرمايه دارى و... است و هر روز شاهد كاهشها، فرسايشها و ريزشها است و نمى توان از اضطراب در امان بماند، آرام مى كند. هنگامى كه انسان از زخمهاى زندگى و از دردهاى هود و مشكلات فراوان اجتماعى رنج مى برد، يك نوع كشش و نياز الزام آور او را وا مى دارد مه فشارها و فريادهاى درون را از راهى خارج و به نحوى باز گو كند. اين انسانها در پرتو دعا و نيايش و گفتگو با پاكان و مقربان درگاه الهى و استمداد از ارواح پاكشان، نيرو مى گيرند و نابسامانى را بر خود هموار مى كنند، اضطرابها، نگرانيها، ترس و بيمها و ياءسها را از درون خويش مى زدايند واز خستگى ها و فشارهاى وارد بر روان خويش مى كاهند و آمادگى ادامه زندگى با شادابى و استوارى در راه هدف را مى يابند، و مطمئن و آرام به راه خويش ادامه مى دهند.

همچنين بقاع متبرك، در يكپارچگى و استوارى پيوندهاى اجتماعى و مردمى تاءثيرى ژرف دارد؛ زيرا كه اين بقعه ها ترسيمگر چهره مذهب و پشتوانه آئين الهى است و (تقريبا همگان بر اين عقيده اند كه يكى از كارهاى اساس مذهب آنست كه مانع از هم پاشيدگى و تضاد گردد، و اعضاى جامعه را در سيستم اجتماعى يك پارچه كند. در يك جامعه وسيع كه مذهبى يگانه دارد تقويت مذهب برابر است با تقويت تعادل موجود در شالوده اجتماعى)(۴۴) .

اكنون به راستى بايد گفت كه قم و مشهد و دو حرم مطهرى كه در آنها است مركز اصلى ايران و محور اصلى حركت جامعه ما و پشتوانه فرهنگ و دين و مليت ما و شالوده اجتماعى اين جامعه است.

آرى آنان كه بيش از همه در راه نجات انسانها سوختند، بيش همه روشنى بخش زندگيها هستند، كه درخشيدن بى سوختن ميسر نيست. زنان و مردان خانواده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كه در دامن رنج زاده شدند و در آغوش غمهاى بزرگ انسان زيستند، و سر انجام هستى خويش را در راه آرمانشان نهادند. و شفق خونين را در دامن طبيعت پديد آوردند، خاستگاه عميق ترين و استوارترين آرمانها ارزشها و معيارها براى بشريت شدند. معنويت آنان بود كه اسلام را در عالم جاودانه كرد، و مسلمانان توانستند با هجوم دژخيمانه ارتشها و فرهنگهاى بيگانه، دين و امت خود را حفظ كنند.


بخش دوم: حضرت معصومهعليها‌السلام
و هجرت به قم

 در آغاز اين بخش، دو موضوع را يادآورى مى شويم


اء- (قم) و پيشينه درخشان

قم، از روزگاران پيشين، در گرايش به اسلام و عشق به رهبران آن، و پيوندهاى گسست ناپذير با تشييع، پيشگام بوده است،(۲۷) و در دامان خود، عالمان، و محدثان، اسلام شناسان و دين باورانى بزرگ و با فرهنگ تربيت كرده است، و اين شهر به نام مركز چنين انديشه ها و باورها شناخته شده است. قم، از روزگاران كهن، مركز كهم علوم اسلامى چون حديث و فقه و تفسير و ديگر مسايل گشت و به صورت مدرسه اى از تعاليم اسلام و مكتب علوى در آمد؛ حتى در دوران اختناق خلفاى اموى و عباسى، انسانهاى بر جسته اى از شهرهاى مختلف ايران، بويژه قم، به حضور امامان شتافتند و آموزشها ديدند و به نشر آنها در آباديها و شهرهاى خود پرداختند. از اين شهر محدثان و عالمان بزرگى برخاستند كه كتابها و تاءليفات ارزشمندى به عالم اسلام عرضه كردند. همچنين بسيارى از شاگردان امامان، از قم بودند. شاگردانى بلند پايه و روايتگران بزرگى كه از امامان، احاديث فراوانى روايت كردند،(۲۸) و نام قم را با علم و دانش قرين ساختند. از اينرو از قم همواره در زبان امامان به نيكى ياد شده و مورد ستايش قرار گرفته است:

۱- امام علىعليه‌السلام :

سلام الله على اهل قم و رحمه الله على اهل قم... هم اهل ركوع و خشوع و سجود و قيام و صيام. هم الفقهاء العلماء الفقهاء. هم اهل الدين والولايه و حسن العياده صلوات الله عليهم و. رحمه الله و بركاته (۲۹) . سلام خدا بر مردم قم... آنان اهل ركوع و سجود و خشوع و نماز و روزه اند. آنان فقيهان، عالمان، و هوشمندانند. آنان ديندار و دوستدار خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و اهل عبادتهاى شايسته اند. درود خدا و رحمت و بركات او بر آنان باد.

۲- امام صادقعليه‌السلام :

اذا اصابتكم بليه و عناد فعليكم بقم، فانه ماءوى الفاطميين و... (۳۰) . آنگاه كه به شما بلا و دشوارى در رسيد، به قم روى آورديد كه قم جايگاه امن فرزندان فاطمهعليه‌السلام و آسايشگاه مؤمنان است و...

۳- امام صادقعليه‌السلام :

ستخلو الموفه من المؤمنين و باءزرعنها العلم كما تاءزرالحيه فى حجرها، ثم يظهر العلم ببلده يقال لها قم، و تصير معدنا للعلم والفضل حتى لايبقى فى الارض مستضعف فى الديم حتى المخدرات فى الحجال، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا، ففيض العلم منه الى سائر البلاد فى المشرق و المغرب، فيتم حجه الله على الخلق حتى لا يبقى احد على الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم، ثم يظهر القائم عليه‌السلام ... (۳۱) . در آينده اى نه چندان دور، مؤمنى در كوفه (نجف) نمى ماند و علم خود را از آنجا- چنان مار كه به سوراخ خود رود- جمع مى كند و دور مى شود. سپس دانش در شهر قم آشكار مى گردد، و آن شهر كانون علم و فضل مى شود بگونه اى كه نا آگاهى در دين باقى نمى ماند، حتى زنان خانه دار به دانش دين دست مى يابند. و اين امور در نزديكيهاى ظهور قائم ماعليه‌السلام صورت مى گيرد... از اين شهر، دانش به ديگر آباديهاى جهان در غرب و شرق، سرازير مى گردد و (در پرتو توانايى) حجت خدا بر خلق تمام مى شود، بدانگونه كه كسى نمى ماند كه دين و دانش به او نرسيده باشد و سپس قائمعليه‌السلام ظهور مى كند.

۴- امام رضاعليه‌السلام :

ان للجنه ثمانيه ابواب و لا قم واحد منها، فطوبى لهم، ثم طوبى لهم (۳۲) . بهشت را هشت در است و يكى از آن درها از آن مردم قم است. خوشا آنان، خوشا آنان و خوشا حالشان.

از اين رو قم را مى توان خانه امن علويان و آرامگاه سادات و امامزادگان ناميد، و آرامگاههاى فراوان ايشان و عالمان و محدثان در اين سامان بيانگر واقعيت است كه چگونه اين شهر، دژ محكمى براى ايشان و پايگاه براى چنين انديشه هايى بوده است، و فرهنگ اين سرزمين بر اصول تفكر اسلامى و مكتب علوى پايه ريزى شده و خاك آن با ابدان مطهر امامزادگان و محدثان و عالمان عجين شده است.


ب - امام رضاعليه‌السلام
به سوى ايران

 ذر همان اوضاع و شرايطى مه روز به روز فاصله حكومتهاى اموى و عباسى از حقيقت اسلام بيشتر مى گشت و عدالت و مساوات اسلامى كنار گذاشته مى شد، و تعاليم مستضعف گراى آن بيشتر فراموش مى گرديد، و حاكمان روش عملى تساوى حاكم و خليفه با ضعيف ترين مردم را كه از تعاليم اسلامى و شيوه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و امام علىعليه‌السلام بود- زير پا مى گذاشت و فاصله هيئت حاكمه و اطرافيان و گردانندگان آن از مردم، روز به روز بيشتر مى شد، و محروميت و فقر و بيداد ميان توده ها بيشتر گسترش مى يافت، اقبال مردم به اصول و معيارهاى اصيل اسلامى فزونى مى يافت و توجه آنان به امامان تشيع و و مكتب علوى همگانى تر مى شد و قيامها و شورشهايى در جهت بازگشت به اسلام محمدى و علوى و ستيز با اسلام اموى و عباسى پديد مى آمد. خلفاى اموى و عباسى - و بويژه عباسى - با چنين نفوذ معنوى و فرهنگى و آگاهى اجتماعى و سياسى روياروى بودند، و آنرا براى خود و خطرى بزرگ مى ديدند و هر كدام براى اين جريان عميق اجتماعى و مردمى چاره اى مى انديشيدند. هارون به تبعيد و زندانى كردن امام موسى بن جعفرعليه‌السلام دست زد؛ تا از نشر افكار اصيل اسلامى جلوگيرى كند و از خطر واژگونى نظامش بكاهد؛ ماءمون سياست زيركانه ديگرى بكار برد و آن اعطاى ولايت عهدى به امام رضاعليه‌السلام بود، براى اينكه از نزديك بتوان آن امام محبوب مردم را زير نظر داشته باشد اين بود كه حضرت رضاعليه‌السلام را به خراسان آورده و تحت مراقبت قرار داد.


۱ - هجرت حضرت معصومهعليها‌السلام
به ايران

 امام رضاعليه‌السلام كه بزرگ خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در عصر خويش و امام شيعيان بود، هنگامى كه مدينه را ترك كرد و به ايران روى آورد برخى از علويان نيز چنين كردند، از آن جمله خواهر گرامى آن امام، يعنى دخت والا گهر امام موسى بن جعفرعليه‌السلام ، نيز به اين ديار روى آورد. و چنانچه از برخى روايات بر مى آيد: آن حضرت در دوران اختناق هارونى و زندانهاى طولانى پدر، و شرايط اجتماعى دشوار آن زمان، و محدوديتهاى كوبنده اى كه براى علويان و امامزادگان بود؛ امكان اختيار همسر نيز نيافت. بى ترديد مى توان گفت كه آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتى كه بعدها براى اين سرزمين پيش مى آيد- محوريتى كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود- بدين ديار روى آورد. در تاريخ به ثبت رسيده است(۳۳) كه حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام در ساوه بيمار شد. در اين هنگام از قم و فاصله آن از ساوه پرسيد و دستور داد او را به قم بياورند. و بدينگونه خود را به قم رسانيد و در اين سرزمين مدفون گشت. اين جريان به خوبى روشن مى كند كه آن بانوى الهى، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب بدين سرزمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزى كرده است.


۲ - زنان بزرگ تاريخ

 حضرت فاطمه معصومه، از جمله زنان بسيار نادرى است كه به معنى واقعى كلمه، (تالى تلو) معصومند. يعنى از مقام ولايت عامه الهى كه ويژه چهارده تن مى باشد، و از زنان تنها حضرت فاطمهعليها‌السلام داراى آن مقام است، چون بگذاريم، زنان نادرى ظرفيت آنرا داشتند كه بيشترين بخش از فروغ جاودان و نور الهى ولايت را دريافت كنند و به اين مقام بس رفيع برسند و خويش را در كمالات معنوى همسان و همانند معصومان بسازند، چون حضرت زينبعليها‌السلام و حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام

در تعاليم آسمانى، بويژه قرآن، از زنان بزرگ و كاملى سخن رفته است و خداوند خود، آنانرا ستوده است، از جمله حضرت مريم، حضرت آسيه و...

و در آياتى از قرآن، حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ منظور بوده است، از آن جمله آيه تطهير و آيه مباهله و سوره هل اتى و... كه در كتب تفسير و حديث فرق اسلام ثبت شده است.


۳- حضرت معصومه در سخن امامان

 حضرت معصومهعليها‌السلام از نمونه زنان نادرى است كه جهان به خود ديده است، قرب و منزلت خدايى اين بانوى بزرگ، و روح عظيم و الهى او، در مورد امامان چنين توصيف شده است:

امام صادقعليه‌السلام :

الا ان قم حرمى و حرم من بعدى... تقبض فيها بمراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بنت موسى، يدخل بشفاعتها شيعتى الجنه باجمعهم (۳۴) . بدانيد مه قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنى از فرزندان من در اين شهر در مى گذرد، كه نام او فاطمه دختر موسى است. و همگى شيعه در روز قيامت به شفاعت او روانه بهشت مى شوند.

همچنين از رواياتى كه اهميت زيارت آن حضرت را ياد كرده است و براى آن اجر و پاداش بزرگ بيان داشته است، گوشه اى از مقام والاى اين بانو آشكار مى گردد و امام صادقعليه‌السلام پيش از آنكه اين فرزند گرانقدر متولد شود، از فضيلت زيارت و مدفن او سخن مى گويد و شيعه را به اهميت آن توجه مى دهد:

امام صادقعليه‌السلام :

... و ان لنا حرما و هو بلده قم، ستدفن فيها امراءه من اولادى تسمى فاطمه، فمن زارها و جبت له الجنه... (۳۵) . شهر قم، حرم ماست و در آن زنى از فرزندان من مدفون مى شود، به نام فاطمه هر كس او را زيارت كند، بهشت براى او واجب شود...

حضرت امام رضاعليه‌السلام نيز اهميت زيارت حضرت معصومهعليها‌السلام را بيان مى كنند، و شيعه را از اين كانون معنويت و سر چشمه فيض الهى آگاه مى سازند:

امام رضاعليه‌السلام :

يا سعد! عندكم لنا قبر؟ قلت: جعلت فداك قبر فاطمه بنت موسى عليه‌السلام . نعم. من زارها عارفا يحقها فله الجنه (۳۶) . اى سعيد! در شهر شما ما آرامگاهى داريم؟ گفتم: فدايت شوم، قبر فاطمه دختر حضرت موسىعليه‌السلام ؟. گفتعليه‌السلام : بلى، هر كس آن بانو را با معرفت به حقش زيارت كند، سزاوار بهشت گردد...

با اينكه امامزادگان بسيارى در اين سر زمين مدفونند، حتى در زير همين بقعه مطهر و در كنار حضرت معصومهعليها‌السلام ، و همه مقامهاى ارجمندى دارند، ليكن امامان از اهميت و ثواب زيارت حضرت معصومهعليها‌السلام سخن گفته اند، و اين بيانگر عظمت معنوى اين بانو است.

امام جوادعليه‌السلام :

من زار عمتى بقم وجبت له الجنه (۳۷) . آنكس كه عمه ام را در شهر قم زيارت كند بهشت براى او واجب شود.

در آرامگاههاى امامزادگان، بزرگان، عالمان، نوعا قرآن و فاتحه خواندن مرسوم است ؛ و در موارد بسيار نادرى است مه كه براى امامزاده اى زيارت نامه اى رسيده باشد. درباره حضرت معصومهعليها‌السلام از برادر بزرگوارش ‍ حضرت امام رضاعليه‌السلام زيارتنامه رسيده است. از اين رو مردمان، حضرت معصومهعليها‌السلام را چون ديگر امامان زيارت مى كنند و با او به گفتگو مى نشينند و از روح بزرگش استمداد مى طلبند؛ و اين خود والايى مقام و منزلت اين بانو را مى رساند.


۴- سخن (محدث قمى)

 محدث قمى مى گويد: (.. و اما دختران حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه فاطمه بنت امام موسىعليه‌السلام معروفه به حضرت معصومهعليها‌السلام است كه مزار شريفش در بلده طيبه قم است كه داراى قبه عاليه و ضريح و صحنهاى متعدده و خدمه بسيار و موقوفاتست. و روشنى چشم اهل قم و ملاذ و معاذ عامه خلق است و در هر سال، جماعات بسيار از بلاد بعيده شرح حال كنند و تعب سفر كشند به جهت درك فيوضات از زيارت آن معظمه سلام الله عليها...)(۳۸)

(همچنين در كتاب: (سفينه البحار) آمده است:

افتخارات قم فراوان است... از آن جمله است آرامگاه حضرت فاطمهعليها‌السلام دختر موسى بن جعفرعليه‌السلام و ثواب زيارت آن بانو، كه مطالب مربوط به آن را زير واژه (فطم) آورده ام...)(۳۹)

در كتاب تاريخ قم نيز آمده است: (... محراب مزبور(۴۰) در ميدان مير واقع است و اخيرا مسجد و مدرسه هم در آنجا ساخته اند و آن دو سوار(۴۱) ... محتمل است يكى پدر بزرگوارش موسى بن جعفرعليه‌السلام و ديگرى برادر عاليقدرش حضرت رضاعليه‌السلام بوده اند. و اين دلالت بر نهايت جلالت قدر آن مخدره دارد؛ زيرا كه امام است كه جز امام ديگرى او را دفن نمى نمايد.

همچنين ورود زيارتش از زبان امام و خبر دادن امام صادقعليه‌السلام پيش از تولد پدر بزرگوارش، به تولد آن مخدره و دفن او در زمين قم، و شفعتش از چيزهايى استكه دلالت بر نهايت جلالت و عظمت آن بضعه احمدى مى نمايد. سلام الله عليها و على آبائها

از امورى كه اهميت اين قبر مطهر را نزد خاندان پيامبر و امامان و امامزادگان روشن مى كند اينست كه براى بزرگداشت آن و شكوه ظاهرى آن نيز مى كوشيدند. از اين رو، حضرت زينب دختر امام جوادعليه‌السلام ، قبه اى بر اين قبر بنا نهاد و اين بيانگر مقام والاى اين بانو، نزد سادات و علويان است. توجهات ولايتى و مددهاى غيبى اين بارگاه مطهر، نيز بهترين شاهد و بيانگر عظمت و مقام قرب حضرتش مى باشد. فيوضات ولايتى اين بانوى بزرگ، مشهود همگان است، و آن حضرت به (واسطه فى) و (باب الحوائج) ، شناخته شده است. سرعت اجابت دعا و عموميت آن نيز حاكى از قدرت و منزلت الهى و لطافت روحى ويژه ايشان است.


۵- حوزه علميه (قم)

 در پرتو توجهات و فيوضات حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام ، علوم اسلامى در اين شهر رشد يافت و عالمان بزرگى در دامن معنويت اين بقعه مطهر تربيت شدند، و كم كم قم، مركز حوزه هاى علميه در ايران و جهان شد. و اين بر عظمت شهر افزود.

در دوران ديكتاتورى و استبداد گذشته، مرجع بزرگ حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، حوزه علميه قم را تاءسيس كرد(۴۲) ، و در دوران آيه الله بروجردى رونق بسزايى يافت، و در آغاز نهضت امام خمينى (خرداد۴۲) ، به اوج شكوهمندى رسيد، و با پيروزى انقلاب، كه خاستگاه اصلى آن قم و حوزه علميه بود، و در پرتو اشعه تابناك روح با عظمت حضرت معصومهعليها‌السلام انجام گرفت، به بزرگى و شهرتى جهانى دست يافت.


۶- آثار حرمها و بقاع مطهر

 انسانهاى بزرگ، در حياط و مرگ خويش مبداء آثار و صاحب بركات و حامل رسالتند؛ شخصيتهاى الهى چون امام علىعليه‌السلام ، امام حسينعليه‌السلام ، امام رضاعليه‌السلام ، حضرت زينبعليه‌السلام و حضرت معصومهعليها‌السلام چنانكه در حياتشان استوانه دين و پشتوانه حق و عدالت و فضيلت و معنويت و تقوى و عبادت است ؛ و چنانكه معنويت اين خاندان، اسلام را از تحريفهاى اموى و عباسى نجات داد؛ قبورشان پى از حيات ظاهرى نيز، همين نقش را ايفا مى كند. حرم مشهد و قم و كربلا و ديگر مشاهد، در بقاى اسلام و قرآن، در برابر حاكمان ستمگر تاريخ و در يورشهاى پياپى فرهنگهاى بيگانه، بويژه فرهنگ ويرانگر و ضد انسانى غرب، نقش محورى و اصولى داشته است. بى جهت نيست كه خلفاى عباسى بارگاه امام حسينعليه‌السلام را ويران كردند. اگر آن مركز تاءثيرى در نسل و جامعه نمى توانست داشته باشد و حامل رسالت و پيامى نبود و تنها خشت و گل و طلا و نقره اى برهم هشته و بى زيان بود، چه نياز به ويران كردن داشت؟ از اينرو، همواره دژخيمان تاريخ از آرامگاههاى امامان و شهيدان بيم داشته اند، چونان كه از خودشان.

قبه مطهر حضرت معصومه نيز، چون ديگر مشاهد مشرفه، پشتوانه ارزشهاى اسلام و تشيع و فرهنگ قرآن است ؛ و ايران در پناه اين بقعه ها، از حوادث دوران، جان سالمى بدر برده است و به گفته علامه اقبال پاكستانى:

اين چنين حشر از عنايات خدايت

پارس باقى رومه الكبرى كجاست

بقاى ايرانيت ايرانى نيز، در پرتو اين معنويتها امكان پذير شد و ايران در طول اعصار و قرون حادثه خيز تاريخ باقى ماند.

اين بقعه و ديگر بقعه هاى متبرك، تجسم آرمانهاى اسلامى و پشتوانه معيارهاى تشيع علوى و ارزشهاى والاى انسانى است ؛ زيرا كه اين بقعه ها نه تنها زيارتگاه است ؛بلكه آموزشگاه بزرگى براى مشتاقان و زائران است. هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب اين مرقد و اهداف او به زيارت برود، از صاحب قبر الهام مى برد و اصول و تعاليم مكتب را به ياد مى آورد. و هر زيارت و سلام او سرشار از اين آموزشها و الهامها است، بگونه اى كه كژى ها و كاستى هاى مادى و معنوى خويش را هموار مى كند، و از خوييها و خصلتها و اعمال و رفتارى كه ناخوشايند امامان و امامزادگان است، دورى مى گزيند، و در بهبود اخلاق و رفتار و روابط اجتماعى خويش ‍ مى كوشد و تلاش مى كند تا با امامان و اولياى الهى خود، همسانى و همسويى پيدا كند و راه آنان را بپيمايد و مى كوشد آنان را كه مى داند حاضر و ناظر اعمال و رفتار اويند و سخن او را مى شنوند و باطن و درون او را مى نگرد، از خود خشنود كند و شايسته قرب و جوار دنيوى و اخروى آنان گردد.

اينگونه الهامها و آموزشها و درك و دريافتها كه هر زائر معتقدى - خود آگاه يا نا خود آگاه - به هنگام زيارت دارد، خاستگاه تحولات انسانى و اجتماعى عميقى است كه در درون آدمى پديد مى آيد و با بررسى هاى ژرف روانشناسى و جامعه شناسى وجود و حضور آنها آشكار مى گردد، چنانكه متخلصان گفته اند:

(مطالعات انسان شناسى و روانشناسى، نشان مى دهد كه غالبا محركهاى غير مادى و نتايج حاصله از آنها در كليه اجتماعات بشرى، از پايه هاى اساسى بشمار مى روند. و اين عوامل غير مادى به هر كيفيت، يعنى هر اندازه خوب يا بد كم يا زياد، در زندگى جامعه اى نمايش داده شود، توجه بارزى در درجه احساس افراد آن جامعه نسبت به زندگانى كه دارند، تاءثير مى بخشد)(۴۳) . از اينرو، آنانكه به زيارت مشاهد امامان اهتمام مى ورزند و با آداب زيارت در اين بقاع متبرك حاضر مى شوند و با شناخت و معرفت زيارت مى كنند، از روابط انسانى عميق ترى برخوردارند و رفتار و كردارشان حساب شده تر و انسانى تر است ؛ اگر كارگر است در كارخانه درست كار مى كند، اگر كار فرما است در، حق كارگر را استثمار نمى كند، اگر فروشنده است گران نمى فروشد، اگر تولد كننده است احتكار نمى كند، اگر سرباز است به راستى سرباخته است، اگر عالم و طلبه است زهد پيشه كند. و بدينسان ديگر ارزشها و اصولى كه با الهام از زيارت پاكان، تا ژرفاى دل انسانها نفوذ مى كند و در روان آنان جايگزين مى گردد.

از ديگر آثار بقعه هاى مطهر اولياى الهى، آرامش و اطمينانى استكه به مردمان مى بخشد، و انسان عصر ما را كه انسان مضطرب ناميده شده است، و پيوسته دست بگريبان با پديده هايى چون ترديد، ناكامى، تشويش، ترس ‍ و ناسازگارى با محيط و زندگى ماشينى و فقر و محروميت و جنگ و شبكه هاى پيچيده نظامهاى سرمايه دارى و... است و هر روز شاهد كاهشها، فرسايشها و ريزشها است و نمى توان از اضطراب در امان بماند، آرام مى كند. هنگامى كه انسان از زخمهاى زندگى و از دردهاى هود و مشكلات فراوان اجتماعى رنج مى برد، يك نوع كشش و نياز الزام آور او را وا مى دارد مه فشارها و فريادهاى درون را از راهى خارج و به نحوى باز گو كند. اين انسانها در پرتو دعا و نيايش و گفتگو با پاكان و مقربان درگاه الهى و استمداد از ارواح پاكشان، نيرو مى گيرند و نابسامانى را بر خود هموار مى كنند، اضطرابها، نگرانيها، ترس و بيمها و ياءسها را از درون خويش مى زدايند واز خستگى ها و فشارهاى وارد بر روان خويش مى كاهند و آمادگى ادامه زندگى با شادابى و استوارى در راه هدف را مى يابند، و مطمئن و آرام به راه خويش ادامه مى دهند.

همچنين بقاع متبرك، در يكپارچگى و استوارى پيوندهاى اجتماعى و مردمى تاءثيرى ژرف دارد؛ زيرا كه اين بقعه ها ترسيمگر چهره مذهب و پشتوانه آئين الهى است و (تقريبا همگان بر اين عقيده اند كه يكى از كارهاى اساس مذهب آنست كه مانع از هم پاشيدگى و تضاد گردد، و اعضاى جامعه را در سيستم اجتماعى يك پارچه كند. در يك جامعه وسيع كه مذهبى يگانه دارد تقويت مذهب برابر است با تقويت تعادل موجود در شالوده اجتماعى)(۴۴) .

اكنون به راستى بايد گفت كه قم و مشهد و دو حرم مطهرى كه در آنها است مركز اصلى ايران و محور اصلى حركت جامعه ما و پشتوانه فرهنگ و دين و مليت ما و شالوده اجتماعى اين جامعه است.

آرى آنان كه بيش از همه در راه نجات انسانها سوختند، بيش همه روشنى بخش زندگيها هستند، كه درخشيدن بى سوختن ميسر نيست. زنان و مردان خانواده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كه در دامن رنج زاده شدند و در آغوش غمهاى بزرگ انسان زيستند، و سر انجام هستى خويش را در راه آرمانشان نهادند. و شفق خونين را در دامن طبيعت پديد آوردند، خاستگاه عميق ترين و استوارترين آرمانها ارزشها و معيارها براى بشريت شدند. معنويت آنان بود كه اسلام را در عالم جاودانه كرد، و مسلمانان توانستند با هجوم دژخيمانه ارتشها و فرهنگهاى بيگانه، دين و امت خود را حفظ كنند.


5