بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان

بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان0%

بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان

نویسنده: آية الله لطف الله صافى گلپايگانى
گروه:

مشاهدات: 3011
دانلود: 1185

بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3011 / دانلود: 1185
اندازه اندازه اندازه
بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان

بهار بندگی - ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان

نویسنده:
فارسی

بهار بندگی  از جمله آثار  حضرت آیت الله صافی گلپایگانی است که در قطع رقعی ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان در 95 صفحه منتشر شده است.
این کتاب که تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده، روز شمار تاریخی ماه مبارک رمضان را به صورت تفصیلی شرح داده و مسائل مربوط به شهادت امیرالمؤمنین(ع) را برای مخاطب توضیح می دهد.
بهار بندگی همچنین به مسائلی مانند اعجاز قرآن، علم امیرالمومنین به شهادت، سن بلوغ مشتمل بر سن تکلیف دختران و وجوب روزه پرداخته است.
پاسخگویی به 30 مسئله احکام شرعی شامل تقلید، طهارت و نجاست، نماز، احکام خمس، خرید، فروش و اجاره و ... از دیگر نکاتی است که در این اثر ارزشمند وجود دارد.
علاقمندان برای تهیه این کتاب ارزشمند می توانند به غرفه انتشارات آیت الله صافی گلپایگانی در نمایشگاه بین المللی قرآن کریم مراجعه کنند.

جوانان می پرسند [4]

قرآن

اعجاز قرآن

س. چرا می گوییم قرآن معجزه است؟

ج. قرآن مجید از جهات عدیده مانند علو محتوی و فصاحت و بلاغت و سائر خصوصیات به مرتبه ای است که اگر تمام انس و جن جمع شوند نمی توانند یک سوره یا یک آیه مانند آن بیاورند.

قرآن کریم جن و انس را در این امر تحدّی نموده است «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یاْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» [5] و بعد از قرن ها که از نزول قرآن مجید گذشته است کسی مانند آن را نیاورده با آنکه افراد زیادی در مقام مبارزه با قرآن بوده اند.

تحریف قرآن

س. با مطالعه برخی از کتب اهل سنت شبهاتی برای ما ایجاد گردیده است از جمله تحریف قرآن به عقیده برخی علمای معروف شیعه و سایر مواردی که در کتب فوق و دیگر کتب موجود است، ما را در رفع این شبهات یاری فرمایید.

ج. در قرآن کریم هیچگونه تحریفی واقع نشده و در این رابطه رساله ای بنام

«القرآن مصون من التحریف» و بحثی در کتاب «مع الخطیب» با عنوان «صیانة الکتاب من التحریف» دارم، مراجعه نمائید.

رسم الخط یا رسم الاملا

س. قرآن هایی که در حال حاضر در جهان اسلام مورد استفاده قرار می گیرد بصورت عمده از دو شیوه نگارشی «رسم المصحف» (مانند قرآن های به خط عثمان طه) و «رسم الإملاء» (مانند عمده قرآن های ایرانی) تبعیت می کنند. «روش نگارش رسم المصحف» در قرآن کریم از حدود یکصد سال پیش در حالی در کشور مصر احیاء شد که از بدو اختراع خط نسخ (حدود قرن چهارم هجری) تا آن تاریخ، غالب قرآن های مورد استفاده در کشورهای عربی نیز با «شیوه رسم الإملاء» کتابت شده و حتی غالب نمونه قرآن هایی که در سایت «مرکز طبع قرآن ملک فهد عربستان» به نمایش گذاشته شده به «شیوه رسم الإملاء» است. باتوجه به تفاوت هایی که در نگارش کلمات در این دو شیوه وجود دارد و با عنایت به اصرار برخی از کشورهای اسلامی بویژه عربستان سعودی بر معرفی و ترویج «شیوه رسم المصحف» به عنوان میراث مأثور و امر توقیفی که مورد تأیید شخص حضرت رسول صلی الله علیه و آله است و به حاشیه راندن شیوه «رسم الإملاء» با وجود قدمت هزار ساله، استفاده فراگیر مسلمین و سهولت قرائت آن، مستدعی است نظر مبارکتان را درباره امور ذیل بیان فرمایید:

1. آیا رسم الخط قرآن امری توقیفی است؟ 2. آیا کتابت قرآن به شیوه رسم الإملاء جایز است؟ 3. آیا استفاده از شیوه رسم المصحف در نگارش آیات رجحان شرعی بر رسم الإملاء دارد؟

ج. رسم الخط توقیفی نیست بلکه رسم الخط برای حفظ کلمات قرآن است که باقی بماند و به آیندگان برسد. و رسم الاملاء مقدم بر رسم المصحف است زیرا رسم المصحف در بسیاری از موارد و بسیاری از کسانی که قرآن می خوانند سبب اشتباه و غلط خواندن می شود در حالی که بر طبق رسم الاملاء به سهولت و صحیح خوانده می شود مثلًا بر طبق رسم المصحف در آیه شریفه 35 سوره مبارکه بقره چنین نوشته شده «» و بر شیوه رسم الاملاء (یا آدم) یا در آیات دیگر کلمه طوری نوشته شده که قرائت آن سبب اشتباه می شود.

قرآن یا ترجمه آن

س. ترجمه قرآن کریم مهم تر است یا قرائت قرآن کریم؟

ج. خواندن ترجمه صحیح قرآن کریم نیز بسیار خوب است و فضیلت و ثواب دارد و تا حدودی شخص را با قرآن مجید آشنا و مربوط می سازد اما ثوابهای خاص و مهمّی که برای قرائت قرآن است به خواندن خود قرآن به همان الفاظ عربی اختصاص دارد. ترجمه هرچه هم دقیق و رسا باشد بالأخره کلام بنده و مخلوق است و قرآن کلام خدا و خالق و هرگز ترجمه قرآن را نمی توان مثل ترجمه کتاب های دیگر در کنار هم و مانند هم دانست. باید ترجمه قرآن را پله اول صعود به معارف الهی و حقائق غیر متناهی دانست و صعود را تا هر کجا ممکن است ادامه داد و بدیهی است که تفسیر از سطح عمیق تر و غنای بیشتری برخوردار است و مفسر باید علاوه بر تسلط به لغت عرب، آگاه به روایات وارده از معصومین عليهم‌السلام درباره آیات قرآنی نیز باشد.

ضمیر متکلم مع الغیر در قرآن

س. منظور خداوند از آوردن کلمه «ما» که در بعضی از آیات اشاره شده، چه کسانی هستند؟

ج. یک نکته آن به اقتضای اشاره به عظمت متکلّم در مقام بیان بعضی مطالب است که به ضمیر جمع مناسب با بلاغت و تکلّم به مقتضای حال است، تا مخاطب، با توجّه به عظمت متکلّم، مطلب را- چنانکه باید و شاید و به طور جدّی- دریافت نماید و اهمیت آن را درک کند؛ مثل: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»، که به این تعبیر مشحون از اعجاز و متضمّن پنج ضمیر جمع، محفوظ بودن درون قرآن مجید را به حفظ الهی، به طور بسیار اکید و بلیغ بیان فرموده است؛ که با تعبیری مثل: «انی نزلت الذکر و انی له لحافظ» بیان نمی شود.

نکته دیگر این است که گاهی بعضی کارهای الهی به واسطه ملائکه- که جنود و عدد آنها را هم غیر از او کسی نمی داند: «وما یعلم جنود ربّک إلّاهو»- انجام می گیرد و ملائکه مدبّرات یا مقسّمات و دیگران که مأموریت هایی دارند، به عنوان واسطه عمل می کنند. برای این که اشاره به این باشد که این عمل بدون واسطه انجام نشده، به لفظ جمع متکلّم مع الغیر بیان می شود؛ مثل اینکه بلا تشبیه مدیر یک کارخانه و مؤسّسه- که همه امور و جریان آن کارخانه به واسطه یا بی واسطه، کار اوست- می گوید: این کار را کردیم، و گاه ضمیر متکلّم وحده بیان می شود که عنایت خاص به چیزی و به خلق بلاواسطه چیزی معلوم شود و احتمال مداخله غیر و وسایط دفع شود؛ مثل: «یا موسی اننی انا الله» که در مثل این مورد، استعمال ضمیر متکلّم مع الغیر منافی با مقصود است.

امیرالمؤمنین عليه‌السلام

علم امیرالمؤمنین عليه‌السلام به شهادت خود

س. از خطیبی شنیده ام که حضرت علی عليه‌السلام از شهادت خود در روز بیست و یکم رمضان به وسیله ابن ملجم علیه اللّعنة آگاهی داشته است. چرا علاج واقعه قبل از وقوع نکردند با وجود آنکه قرآن فرموده: «لاتلقوا بأیدیکم إلی التهلکة»؟

ج. این ایراد که با این علم چگونه امیرالمؤمنین اقدام به هلاکت خود فرموده و با اراده و اختیار به مسجد تشریف بردند؛ یا بعضی دیگر از ائمه عليهم‌السلام دانسته و با عدم اجبار به تناول، سمّ و زهر را میل فرمودند، فقط در این مورد جاری نیست و نظیر آن در موارد دیگر نیز قابل طرح است. جواب این است که اوّلًا، این عالم و نظام آن بر این اساس است که حوادث و امور مادّی، جز در مواردی که اعجاز و مصالحی اقتضا کند، بر مجرای علوم عادّی و مادّی نوع بشر جریان می یابد. مثلًا با زحمت و کوشش، داروهای انواع بیماری ها را کشف و بر قوای طبیعی مسلّط می شوند، یا با قدرت و نیروی بدنی و اسلحه و استقامت و شجاعت جهاد می نمایند، و دشمن را مغلوب می سازند. ثانیاً، انبیا و ائمه عليهم‌السلام در روش زندگی و سلوک، معاشرات و معاملات و مجالست با اصحاب و مؤمنین و اغیار و اخیار و فجّار، به طور عادّی و متعارف رفتار می فرمودند، و به علم و قدرتی که به آنها اعطا شده، جز در موارد استثنایی، عمل نمی کردند؛ و از راه علم امامت از خود دفع خطر و فقر و امراض و ابتلائات را نمی فرمودند؛ چون غیر این روش، نقض غرض و منافی با حکمت و هدف بعثت انبیا و نصب ائمه هدی عليهم‌السلام است. ثالثاً، تکالیف آن بزرگواران هم مثل دیگران اغلب در حدود علوم عادّی و متعارف بوده است، و مأمور به ترتیب اثر به علوم خاصّی که دارند، نبوده اند. در مثل نهی «و لاتلقوا بأیدیکم إلی التهلکة»، مثل دیگران مأمور بوده اند که به علم عادّی رفتار نمایند. تهلکه منهی عنه در آیه، همان تهلکه ای است که به علم عادّی و علمی که برای غیر امام حاصل می شود، معلوم می گردد. آنان در انجام تکالیف، شرایط عامّه را ملاحظه می فرمودند، مثلًا اگر اطّلاع از آب به نحو غیرعادّی داشتند، تکلیفشان مثل دیگران تیمّم بوده؛ چنان که در قضا و حکومت و تدبیر امور نیز به همین نحو عمل می کردند و به بینه و یمین حکم می دادند. رابعاً، شهادت از بهترین وسایل فوز و رستگاری و تقرّب به خداوند متعال است و با علم، به استقبال آن رفتن ممدوح و پسندیده است. خامساً، اتمام حجّت و انجام امتحاناتی که خدا از بندگان خود می نماید، به غیر این نحو که آن بزرگواران به ظواهر عمل کنند، امکان پذیر نیست.

عدم تصریح بنام امیرالمؤمنین عليه‌السلام در قرآن

س. چرا نام علی عليه‌السلام در قرآن نیامده است؟

ج. در مثل است «الکنایة ابلغ من التصریح» گاهی به کنایه مقصود را بیان کردن رساتر از تصریح است. در قرآن مجید آیات متعدد است که به کنایه به شخص امیرالمؤمنین عليه‌السلام دلالت دارد یا از این جهت که فقط آن حضرت منحصراً مدلول آن می باشد با اینکه مصداق اظهر و اکمل آن امیرالمؤمنین عليه‌السلام است که برای اشخاص آشنا و مخاطب امیرالمؤمنین عليه‌السلام متبادر می شود و این نکته مهمی است که این آیات به غیر این قابل تفسیر نیست مع ذلک هم این دو آیه «وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکِیمٌ» (الزخرف/ 4) و «... وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیا» (مریم/ 50) محتمل الانطباق بر آن حضرت است.

دعا و مناجات

عربی بودن زبان ادعیه

س. چرا ما باید راز و نیازهای خود را به زبان عربی و دعاهای تکراری که صحبت های شخصی با خداوند است مانند دعای کمیل که صحبت امام علی با خداوند است انجام دهیم؟ راز و نیاز کردن به این طریق، زیبا که نیست حتی برای خیلی ها خسته کننده است و اصلًا حال خوبی به انسان دست نمی دهد مگر خداوند عرب زبان است یا اینکه ما انسان ها و خداوند مانند کامپیوتر یا ماشینی شبیه می مانیم که یکسری کارها را روزانه علیرغم میلمان تکرار کنیم؟

ج. در الفاظ عربی نکات ادبی و مضمونی وجود دارد که به فارسی ادا نمی شود اگر هم ادا شود همه نمی توانند علاوه بر اینکه این الفاظ آنچه که قرآن است وحی الهی است و نکات و جهاتی که در آن منظور است در چنان حد کمالی است که بشر نمی تواند کما هو حقه آن را به لغت دیگر وبلکه به لغت عربی و لفظ دیگر ادا کند. اذکار هم همه مأثور و از اهل بیت وحی عليهم‌السلام رسیده است. مضافاً بر این که تعهد بر خصوص این الفاظ موجب اتحاد شکل و حفظ اساس می شود و ترجمه آن به زبان های مختلف به مرور زمان خصوص که هر کس خودش ترجمه را بگوید موجب اختلاف در اصل مضمون می شود و معایب زیاد دارد و خلاصه برای حفظ این جهت و رفع این معایب باید قرائت و اذکار واجب به عربی باشد وظاهراً در این گونه دعاها با توجّه به معرفت و کمال آن بزرگواران و نیز احاطه ای که بر نفوس انسان ها و تمایلات و هواها و جهالت ها و ضلالت ها و بی خبری ها و غفلت های آنها دارند و عاقبت امور را هم می دانند از لسان آنها در صورت توجّهشان به موقعیت خود سخن می گویند و گویا به زبان حال می فرمایند: ای انسان تو در چنین وضعی قرار گرفته ای و باید حالتت چنین باشد و مشاهده می کنیم گاهی کسی در خطر عظیمی قرار گرفته و چون بی خبر و غافل است بی تفاوت عمل می کند و در این حال شخص عاقل و دلسوزی که خطر را احساس می کند به حال او گریه می کند و در روایات هم مؤیداتی بر این امر وجود دارد که مجال ذکرش نیست. در هر صورت دعا به هر زبانی که باشد مطلوب است و ثواب دارد.

سن بلوغ

سن تکلیف دختران

س. با استفاده به کدام منبع فقهی و چه ادلهی سنّ تکلیف دختران را 9 سال می دانید؟

ج. خداوند متعال که خالق پسر و دختر است و قدرت و آمادگی و اسرار وجودی آنها را می داند تفاوت گذاشته سپس پیغمبر اکرم و ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین آن را به ما خبر دادهند و جهت آن را خودشان می دانند و آنچه برای ما روشن است و هیچ تردیدی در آن نداریم اصل حکم است و همین اندازه برای وجوب اطاعت و معذور نبودن در مخالفت کافی است و اصل حکم از منابع فقهی مانند روایات بدست آمده است.

روزه

وجوب روزه

س. چرا روزه واجب است؟

ج. چنان چه می دانیم روزه دارای فواید، حکمت ها، مصالح روانی و اخلاقی، جسمی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی و حتّی سیاسی است. برخی از حکمت های اجتماعی روزه عبارتند از:

1. یکی از فواید اجتماعی روزه این است که روزه، اراده اجتماع را قوی و همّت جامعه را بلند و بر هواها و امیال و شهوات، حاکم و مسلّط می سازد. کسی که توانست مدّت چهارده ساعت کمتر یا بیشتر در شدّت گرما، طعام و غذا را ترک و زحمت و رنج تشنگی را تحمّل کند، و از لذایذ جنسی خودداری نماید، می تواند برای خاطر مصالح بزرگ اجتماعی و برای حفظ شرف و آبروی خود و جامعه نیز شکیبایی ورزد، و زحمات و دشواری ها و ناراحتی ها را برای نیل به مقاصد عالی اجتماعی متحمّل گردد.

2. یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه، تذکّر و یاد کردن حال فقرا و طبقه محروم و توجّه به شرافت نفس و علوّ طبع بی نوایان صابر و شکیبا است. اگر روزه دار متمکّن و توانگر فقط در ماه رمضان به صبر و شکیبایی می پردازد و از خوردن غذاهای لذیذ و اعمال غریزه جنسی خودداری می کند، فقیر و محروم صابر و با ایمان، علاوه بر اجرای برنامه ماه رمضان در دوره سال، بر محرومیت هایی که دارد صبر می کند و از حدود شرع تجاوز نمی نماید و زبان به شکایت از خدا نمی گشاید و به مال کسی چشم طمع ندوخته و به اغنیا و ثروتمندان حسد نمی ورزد.

3. از دیگر فواید روزه آن است که روزه دار، حقیقت آزادی و حرّیت را درک می کند و روزه او را از عبادت، شهوات، عادات و پرستش هوای نفس آزاد می سازد و روح او را ارتقا داده و فکرش را روشن می نماید و در پیکر اجتماع، روح آزادی می دمد و همه را به خضوع در پیشگاه آفریدگار- که جز او کسی سزاوار پرستش نبوده و هر مخلوقی از قید رقیت و عبودیت او بیرون نیست- رهبری می نماید و از بشرپرستی و کرنش و تعظیم در برابر صاحبان قدرت های مادّی و ستمگران باز می دارد.

4. روزه، تمرین اخلاص و پاکی نیت و تنزّه از ریا، و اجتناب از شهرت طلبی و مدح و ثنای خلق است. این عیوب و آفات در امور نیک دیگر بیشتر وارد می شود؛ ولی روزه دار برای ریاکاری ناچار به حفظ رژیم روزه و امساک از مفطرات نیست؛ زیرا ممکن است در خلوت از مفطرات امساک ننماید و خود را روزه دار معرّفی کند.

پس اگر شخصی در تمام مدّت روز و در خلوت و جلوت، پنهان و آشکار روزه دار بود، علامت پاکی نیت و صدق باطل و اخلاص او است و فایده آن، تمرین و تربیت نفس بر خلوص نیت و طهارت مقصد و پرهیز از حبّ شهرت و عوام فریبی و حبّ جاه و کسب اعتبار در بین مردم است.

5 . یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه حصول ملکه حسن خلق و عفو و گذشت و دوری از کینه توزی، تندخویی، بدزبانی، ستیزه جویی، غیبت و دشنام استإ زیرا از جمله تعالیمی که به طور مؤکّد به روزه دار داده شده، این است که مواظب چشم و زبان و گوش خویش باشد و اگر از کسی نادانی و بی ادبی دید یا دشنام و سخن زشتی شنید به او پاسخ ندهد.

این برخی از فواید و حکمت های اجتماعی روزه بود که نشان می دهد که روزه یک کلاس تربیتی، اجتماعی و عملی و تعلیم سلوک و معاشرت هر چه بهتر و منزّه تر و انسانی تر است.