فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق0%

فرهنگ اخلاق نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

فرهنگ اخلاق

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 11742
دانلود: 1642

توضیحات:

فرهنگ اخلاق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11742 / دانلود: 1642
اندازه اندازه اندازه
فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق

نویسنده:
فارسی

عبادت و دوستی و سپاسگزاری

عبادت از دیدگاه مردم به تناسب آگاهی و شناختی که از آن دارند، متفاوت است. گروهی آن را جز حرکات محسوس ظاهری نپنداشته، و اعمال عبادی خود را که با جسم و تن صورت می گیرد، بهای پاداشی می دانند که خدابه آن وعده فرموده، و یا اطاعتی که به واسطه ترس از مولا ناگزیر از آنند.

البته اینان در جهان آخرت از پاداش رنجی که برده اند و زحمتی که بر خویش روا داشته اند بهره مند خواهند گردید، لیکن تلقّی عارفانه از عبادت جز این خواهد بود.

از دیدگاه آنان که خدای متعال را شایسته عبادت می بینند، عبادت: سپاسگزاری از کامل علی الإطلاق و اظهار عشق و دوستی به جمیل مطلق بوده، پرورش استعدادهای روحی و قابلیت های درونی تنها در سایه آن میسّر است. عبادت، عالی ترین عکس العمل در برابر شایستگی، سیر و سلوک إلی اللَّه، طریق قرب و نردبان ترقّی است. و بالاخره عبادت، تعالی روان، معراج انسان و شکوفایی ملکوتی است.

اینان نیز به وسیله زبان و سایر اعضای بدن تا حدّ توان به انجام ظواهر عبادات اهتمام ورزیده و از فیض آن نهایت بهره را خواهند برد، لیکن عابد به تناسب معرفتی که نسبت به معبودِ خویش تحصیل کرده، و انگیزه ای که او را به عبادت برانگیخته، از منافع عبادت خود برخوردار، و به همان نسبت در بساط قرب از ضیافت حضرت حقّ بهره مند خواهد گردید.

سرور عبادت پیشگان حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجَّارِ. وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً، فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبِیدِ. وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْأَحْرَارِ. ». ( 485 )

«گروهی خدا را به خاطر علاقه به پاداش عبادت می کنند، این عبادت بازرگانان است. دسته ای نیز خدا را به واسطه ترس از عذاب می پرستند، این نیز عبادت بردگان است. امّا عده ای با انگیزه سپاسگزاری به پرستش خدا روی می آورند، این عبادت آزادگان می باشد. ».

امام صادق عليه‌السلام به بیانی دیگر عبادات مردم را اینگونه توصیف فرموده اند:

«گروهی خدای بزرگ را از روی ترس عبادت می کنند، که این پرستش بردگان است. دسته ای خدای متعال را برای به دست آوردن پاداش می پرستند این هم عبادت مزدوران است. امّا عده ای خدای بزرگ را به خاطر محبّتی که به او دارند بندگی می کنند، این عبادت آزادگان و برترین نوع عبادت و بندگی است. ». ( 486 )

البته انسان تا هنگامی که خدا را - ولو در حدّ قابلیت خویش - آن گونه که شایسته است نشناخته، از شربت گوارای محبّت نچشیده، به مقام اطمینان و آرامش روحی نائل نگشته، و یاد او - جلّ جلاله - در دلش استقرار نیافته، سزاوار نباشد مرتکب ادعای بزرگی گردد که جز از اولیای خدا شایسته نیست و چنین پندارد که خدا را به خاطر عشقی که به او می ورزد و با انگیزه سپاسگزاری بندگی می کند.

آری، این مقام، برازنده شخصیت همیشه جاوید، ابر مرد روزگاران، و پیشوای بزرگ عارفان مولا علی عليه‌السلام است که خود می فرماید:

«إِلهِی ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقابِکَ وَ لا طَمَعاً فِی ثَوابِکَ وَ لکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ. ». ( 487 )

«خداوندا! من تو را به خاطر بیم از کیفرت و طمع به پاداشت بندگی نکرده ام. بلکه تو را شایسته پرستش یافته و (به همین سبب) بندگی تو را برگزیده ام.».

عبادت و حضور قلب

حضور قلب برای عبادت به مثابه قلب است برای آدمی؛ انسان بی قلب، گوشت و استخوانی است بی روح که از کمترین اثر و خاصیت نیز بی بهره است. عبادت بی حضور قلب نیز الفاظ و حرکاتی است که جز خستگی تن و رفع ظاهری تکلیف، حاصلی در بر نخواهد داشت.

پیشوایان معصوم عليهم‌السلام و تربیت شدگان مکتب آنان گرچه در همه حال حضور قلب کامل داشتند، لیکن هنگام عبادت خصوصاً وقت نماز از چنان توجّه و حضور قلبی برخوردار می شدند که از همه چیز جز یاد و ذات حقّ، حتی از وجود خویش به طور کامل منصرف و منقطع می گشتند، تا جایی که بنا بر نقل تاریخ، تیری را که به پای مبارک مولا علی عليه‌السلام اصابت کرده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن بزرگوار حتّی درد آن را احساس نفرمودند!

نماز در نظر ایشان از چنان اهمیتی برخوردار بود که هنگامی که به آن روی می آوردند رنگ مبارکشان دگرگون گشته، بدن شریفشان از خوف الهی می لرزید.

البته حضور قلب نیز دارای مراتبی است که بعضی از آنها جز برای أخصّ اولیای خدا میسّر نمی گردد، لیکن با توجّه به نقش حیاتی و بسیار مهمی که در سازنده بودن عبادت و تأثیر گذاری آن بر روح و روان آدمی ایفا می نماید، هر کس موظّف است - با تفکّر در مقام، جلال، عظمت و سایر صفات خدای تبارک و تعالی، و مطالعه و تأمل در مورد اهمیت و نقش عبادت در ارتقای معنوی و تکامل روحی انسان، و فراهم آوردن زمینه فراغتِ وقت و از آن مهم تر فراغت قلب، و استقامت بر تداوم ذکر و یاد حقّ که از عوامل و اسباب مهم حضور قلب محسوب می گردد - به قدر توان در راه تحصیل آن تلاش کرده، از هیچ کوششی دریغ نورزد.

همچنین کوشش در این زمینه را نباید تنها به اوقات عبادت اختصاص داده، به آن اکتفا نماید. چه آنکه حضور قلب خصوصاً در نماز برای کسی که دلش در تمام روز از حضرت حقّ غافل است - همچنان که بزرگان نیز فرموده اند - بسیار دشوار بلکه محال است! تلاشی مستمرّ و جهادی پی گیر می طلبد.

در عین حال، وقت معینی را در شبانه روز برای عبادت قرار داده، در آن وقت به کار دیگری نپردازد، و فکر و قلب را از توجّه نمودن به امور دنیوی که منشأ پراکندگی خاطر و تفرقه است منصرف ساخته، از هر کس و هر چیز جز حضرت معبود فارغ سازد.

پیش از وقت نماز، شور و حال بزرگان دین و توجّه و حضور قلب اولیای خدا را در خاطر آورده، بیندیشد که تا چه اندازه از آنان دور است! خود را خطاب کرده با زبان حال و قال بگوید:

چه بسیار قبیح است که هنگام عرض نیاز به ذات غنی بی نیاز، افکارت تا این حدّ پراکنده، و از حضرت ذو الجلال تا این اندازه غافل هستی! در حالی که اگر با بنده ضعیفی از بندگان خدا - که بین تو و او رابطه دوستی است - مشغول گفتگو باشی، تمام حواسّ بلکه دل و جانت نزد اوست و بسا توجّه و انس تو با وی تا حدّی است که از حوادث پیرامون خود با خبر نمی شوی!

از قدر و منزلت پروردگار بزرگ خود غافل مباش و این چنین استخفاف را عملاً در حقّ او - جلّت عظمته - روا مدار. با سعی و کوششی خستگی ناپذیر، طایر خیال خویش را که مدام از این شاخه به آن شاخه در پرواز است در اختیار گیر و با مراقبت کامل و تمرین مداوم در همه حال خصوصاً هنگام اقامه نماز - که بهترین زمان برای این تمرین است - زمینه فراغت قلب را که یکی از اسباب مهمّ حضور قلب است فراهم آورده، دل و جان، و روح و روان را به طور کامل از غیر حقّ فارغ ساز!

سعی در عبادت

از آن جا که سود و زیان مادی و لذایذ و آلام دنیوی برای هر کس مشهود و محسوس بوده، و به راحتی آنها را درک و احساس می کند، کمتر کسی است که در جلب منافع دنیوی و لذایذ جسمی و دفع زیان های مادی کوشا نبوده و با جدّیت و نشاط کامل فعالیت ننماید.

بر عکس، نظر به اینکه اوّلاً بسیاری از مردم، به جهان پس از مرگ ایمان قلبی نداشته و اعتقاد آنان از قدرت و استحکام کافی برخوردار نیست، ثانیاً لذایذ، آلام و سود و زیان های معنوی و اخروی برای آنان محسوس و قابل درک نمی باشد، چندان رغبت و علاقه ای نسبت به امر خطیر آخرت از خود نشان نداده، شور و نشاطی در عبادت و بندگی خدای متعال از آنان دیده نمی شود.

اینان در واقع به واسطه ضعف ایمان و مجذوب شدن به دنیا و امور مادی، گرفتار نوعی بیماری روحی گشته، پرداختن به شئون دنیوی را در اولویت قرار داده و طبیعتاً از عبادت لذّت نمی برند.

حضرت عیسی عليه‌السلام می فرمایند:

«همچنان که بیمار به غذای خوب و مطبوع می نگرد و بر اثر شدّت درد از آن لذّت نمی برد، دنیا دار نیز از عبادت، لذّت نبرده، و به واسطه احساس دوستی مال، شیرینی عبادت را درک نمی کند. ». ( 488 )

در این میان تنها گروه اندکی از مردم با نگرانی شدید از کیفرهای بزرگ اخروی و امید فراوان به پاداش های بی نظیر معنوی، آن چنان به عالم آخرت اطمینان دارند که گویی عرصه محشر و صحنه عطای ثواب و عقاب الهی را در همین دنیا مشاهده می کنند، لذا در صدد انجام وظایف دینی برآمده، با شور و نشاط کامل به عبادت و بندگی خدای متعال می پردازند.

گرچه برای امر معاش و زندگی دنیا نیز فعالیت می کنند امّا نه وسعت و رفاه زندگی، آنان را غافل و مغرور می سازد و نه از تنگی معاش، گره بر پیشانی خواهند افکند. آنچه برای ایشان اصل بوده و حقیقتاً به آن اهتمام می ورزند، اطاعت از خداوند و عبادت خالصانه ای است که با هدف جلب رحمت الهی و تحصیل رضای خدا و به امید نیل به کمالات روحی و ارتقای معنوی با شوق و نشاط انجام می دهند و در این مسیر هرگز کمترین غبار خستگی بر قامت استوارشان نخواهد نشست.

به راستی آنان عاشق عبادت اند و همواره با تمام وجود به قدر طاقت خویش در راه بندگی خدای متعال کوشا بوده و عبادتشان سرشار از شور و سرور، و وجد و نشاط، و از هر گونه سستی و سنگینی و کسالت و ملالت به دور است.

امام باقر عليه‌السلام نقل می کنند که امیر مؤمنان عليه‌السلام نماز صبح را در عراق به جماعت به جای آوردند. هنگامی که (از نماز و تعقیبات آن فارغ گشته) روی برگردانیدند، مردم را موعظه فرموده، گریستند و آنان را نیز از خوف خدا گریاندند. آنگاه فرمودند:

«به خدا سوگند! در زمان خلیلم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله کسانی را می شناختم که شبانه روز ژولیده و گردآلود و گرسنه بودند. پیشانی آنان (در اثر سجده های طولانی) مانند زانوی بز بود! شب را با سجود و قیام برای پروردگار خود سپری کرده، گاهی روی پا ایستاده و زمانی پیشانی بر زمین می ساییدند؛ با پروردگارشان مناجات کرده و آزادی خویش را از آتش دوزخ درخواست می نمودند. سوگند به خدا! آنان را با این حالات باز ترسان و نگران دیدم. ». ( 489 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«سوگند به خدا که شما بر دین خدا و ملائکه هستید. پس ما را بر آن به ورع و کوشش در عبادت یاری کنید، بر شما باد به نماز و عبادت، بر شما باد به ورع و پارسایی. ». ( 490 )

در حالات نفیسه بانو - که از نوادگان امام مجتبی عليه‌السلام و در مصر مدفون است - نوشته اند: وی قبرش را آماده کرده و در آن نماز می خواند، و قرآن را شش هزار مرتبه در آن قبر ختم نمود.

آن بانوی مکرّمه در حال احتضار روزه دار بود. از او خواستند تا روزه اش را افطار نماید. فرمود:

«شگفتا! سی سال است که از خداوند مسئلت دارم با حال روزه حضرتش را ملاقات کنم، اینک روزه ام را افطار نمایم؟!

سپس به خواندن سوره انعام مشغول گشت، و چون به آیه ( لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ ) ( 491 ) رسید از دنیا رفت. ( 492 )

همچنین درباره اویس قرن که از اصحاب و یاران بزرگ امیر مؤمنان عليه‌السلام بود، می نویسند:

«شب ها نمی خوابید و پیوسته به عبادت پروردگار متعال مشغول بود. شبی می گفت: این شب مخصوص سجود است و تا سپیده دم در سجده بود! شب دیگر می فرمود: امشب به رکوع اختصاص دارد و تا هنگام طلوع صبح در رکوع به سر می برد! ».

ربیع خیثم گوید:

«نزد اویس رفتم. نماز صبح را به جای آورده مشغول دعا شد. در گوشه ای به انتظار نشستم تا از دعا فارغ گردد. تا اذان ظهر مشغول دعا بود. آنگاه نماز ظهر را ادا کرده، تا وقت عصر به تسبیح و تهلیل پرداخت. نماز عصر را نیز به جای آورده، تا مغرب به ذکر مشغول گشت. سپس نماز مغرب و عشا را اقامه فرموده، تا اذان صبح به عبادت پرداخت. هنگامی که نماز صبح را به جای آورد باز به خواندن دعا مشغول گشت. در این وقت چشمش را اندکی خواب ربود. ناگهان عرض کرد: خدایا! از چشمی که پر خواب است به تو پناه می برم! ». ( 493 )

امام صادق عليه‌السلام از پدر بزرگوار خود حضرت باقر عليه‌السلام نقل می کنند که به گروهی از شیعیان فرمودند:

«سوگند به خدا! من نسیم و ارواح شما را دوست می دارم. پس مرا بر این دوستی، به پارسایی و کوشش در عبادت یاری نمایید.

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ وِلایتَنا لا تُنالُ إِلّا بِالْعَمَلِ وَ الْإِجْتِهادِ، وَ مَنِ ائْتَمَّ مِنْکُمْ بِعَبْدٍ فَلْیعْمَلْ بِعَمَلِهِ... ».

«آگاه باشید کسی به ولایت ما نرسد مگر به عمل و کوشش در عبادت، کسی که به دیگری اقتدا می کند باید در عمل از او پیروی نماید». ( 494 )

به همین جهت است که دانشمندان و عالمان دینی در کنار فعالیت های علمی و پرداختن به سایر امور مذهبی، خصوصاً در عبادت کوشا بوده و در این زمینه نیز گوی سبقت را از سایر مردم ربوده اند و هرگز از اذکار و نوافل و سایر مستحبات غافل نبوده اند.

مرحوم آیة اللَّه شیخ مرتضی انصاری - رضوان اللَّه علیه - با آن همه مشاغل درسی از زمان بلوغ تا پایان عمر شریفش علاوه بر نوافل شبانه روزی و قرائت یک جزء قرآن و نماز حضرت جعفر طیار، هر روز زیارت جامعه و عاشورا را در یک جلسه با حضور قلب و توجّه خاصی ایستاده به جای می آورده است. ( 495 )

درباره مرحوم شیخ مفید - رضوان اللَّه تعالی علیه - که از شخصیت های درخشان شیعه است نیز می نویسند:

«شب ها اندکی می خوابیده و پیوسته به نماز، مطالعه، تدریس و تلاوت قرآن مشغول بوده است. ». ( 496 )

در شرح حال مرحوم شیخ حسن علی اصفهانی معروف به «نخودکی» متوفّای سال 1361 هجری قمری هم نوشته اند:

وی از دوازده تا پانزده سالگی تمام سال، شب ها تا صبح بیدار، و روزها روزه می گرفته است. از آن پس نیز تا پایان عمر سه ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه دار بوده و شب ها تا صبح نمی آرمیده است.

در خلال یکی از سفرهای خود به مشهد رضوی، بیش از یک سال، هر شب قرآن را در حرم مطهر حضرت رضا عليه‌السلام ختم نموده، و زمانی که یکی از سادات، سجّاده و رختخوابی را به عنوان هدیه برای ایشان می فرستد، می فرماید:

به خاطر سیادت شما سجّاده را می پذیرم ولی نیازی به رختخواب نیست. زیرا بیست و پنج سال است که پشت و پهلوی خود را بر بستر استراحت ننهاده ام.

آقای نظام التولیه نقل می کند:

شبی از شب های زمستان که هوا بسیار سرد، و برف می بارید، خدّام آستان مبارکه گفتند: به علّت سردی هوا و بارش برف زائری در حرم نیست و از من خواستند تا اجازه دهم درب حرم را ببندند. چون اجازه دادم، مسئول بام حرم نزدم آمده و گفت: حاج شیخ حسن علی اصفهانی از اوّل شب تا کنون بالای بام در کنار گنبد مشغول نماز بوده و مدّتی است در رکوع می باشد. گفتم: ایشان را به حال خود گذارده، و مقداری هیزم در اتاق پشت بام بگذارید تا اگر لازم داشتند از آن استفاده کنند و در بام را نیز ببندید.

هنگام سحر که برای باز کردن درهای حرم باز گشتیم، خادم بام را فرستادم تا از حال ایشان خبری بیاورد. او برگشت و گفت: ایشان هنوز در حال رکوع هستند، و معلوم شد که از اوّل شب تا سحر پیوسته در حال رکوع بوده اند.

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

آری پیامبر گرامی اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«اِجْتَهِدُوا فِی الْعَمَلِ فَإِنْ قَصُرَ بِکُمُ الضَّعْفُ فَکُفُّوا عَنِ الْمَعاصِی. ». ( 497 )

«در عمل بکوشید، و اگر در اثر ضعف کوتاه آمدید (لا أقل) از گناهان خودداری کنید. ».

حضرت علی عليه‌السلام نیز می فرمایند:

«طَلَبُ الْجَنَّةِ بِلا عَمَلٍ حُمْقٌ. ». ( 498 )

«در خواست بهشت بدون عمل حماقت است. ».

«طَلَبُ الْمَراتِبِ وَ الدَّرَجاتِ بِغَیرِ عَمَلٍ جَهْلٌ. ». ( 499 )

«در خواست مراتب (عالیه) و درجات (بلند) بدون عمل نادانی است. ».

پس ای عزیز! لختی به خود آی و لحظه ای بیندیش، نظری به احوال انبیا و برگزیدگان بارگاه اله افکن و سعی ایشان را در عبادت خدا ملاحظه نمای، و ببین که چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند و روز و شب، بدن خویش را در رنج افکنده، و به عبادت و طاعت مشغول بودند! آیا ایشان امید به عفو و رحمت خدا نداشتند یا از وسعت کَرَم او آگاه نبودند؟ به خدا سوگند که آگاهی آنان از من و تو بیشتر و امیدواری آنها نیز به مراتب بالاتر بود. لیکن مقتضای بندگی و لازمه شکرگزاری را جز این نمی دیدند، و زبان حالشان نیز جز این نبود:

-گرچه وصالش نه به کوشش دهند

آن قدر ای دل که توانی بکوش

12 - انس با نیکان

انسان نیازمند انس و محتاج مؤانست است و از مجالست با کسانی که با او دارای هدف مشترک بوده و در یک مسیرند بهره مند گشته، لذّت می برد.

الفت و ارتباط صمیمانه به شکلی شگفت انگیز انسان را برای گرایش به راه و روش معاشران و رنگ پذیری از هم نشینان آماده می سازد. از اینرو هم نشینی با اخیار و انس با نیکان در فراهم آوردن زمینه مساعد برای روی آوردن به عبادت، و ترغیب و تشویق آدمی به این امر حیاتی نقش به سزایی ایفا می نماید.

از طرفی انسان در اثر کار مداوم، تلاش مستمر، برخورد با ناملایمات و مواجه شدن با موانع گوناگون، گاه و بیگاه در مسیری که برگزیده دچار خستگی شده و برای مرتفع ساختن آن علاوه بر استراحت، نیازمند کمک و یاری دوستان و همسفران خود خواهد بود.

البته گرچه برخورداران از سعه صدر، دارندگان قدرت روحی فوق العاده، صاحبان نفس قوی و آنان که از ایمان استوار برخوردارند - تا زمانی که به واسطه درستی راه و تشخیص صحیح، از هدف فاصله نگرفته اند - در خود کوچک ترین احساس خستگی نمی کنند، لیکن آنان نیز به اقتضای طبیعت از انس و الفت بی نیاز نبوده، مجالست با نیکان و اخیار را غنیمت شمرده، از مؤانست با آنان احساس لذّت و استراحت خواهند نمود.

این است که امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«... وَ اطْلُبْ مُؤاخاةَ الْأَتْقِیاءِ وَ لَوْ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ إِنْ أَفْنَیتَ عُمُرَکَ فِی طَلَبِهِمْ، ». ( 500 )

« (پیوسته) در جستجوی دوستی و برادری با پرهیزکاران باش، گرچه در تاریکی های زمین باشد، هر چند عمر خویش را در طلب آنان نابود سازی».

و جناب سلمان محمّدی - رضوان اللَّه تعالی علیه - زندگی را جز برای سجده کردن در پیشگاه خداوند و مجالست با نیکان خواهان نبوده و می فرماید:

«اگر سجده کردن برای خدا و هم نشینی با گروهی که کلام نیک از دهان خویش فرو می افکنند، نبود بی شک آرزوی مرگ می کردم. ». ( 501 )

تجربه نشان داده است که سالک بیش از سایر مردم از هم نشینی با اخیار محظوظ و بهره مند می گردد و هیچ چیز مانند انس با نیکان او را در راه عبادت و بندگی یاری و مساعدت نمی نماید.

یکی از نیکان می گوید:

«هر وقت در عبادت برایم سستی حاصل می شد، به دیدن یکی از عبادت کنندگان می رفتم و چون او را می دیدم تا یک هفته به شوق تمام به عبادت و طاعت اقدام می نمودم». ( 502 )

بنا بر این سالک ضمن آنکه تمام تلاش خود را بر انجام تکالیف شرعی و پرداختن به ذکر و یاد خدا و عبادت پروردگار متعال متمرکز کرده و لحظه ای سستی و کسالت به خود راه نمی دهد، باید دوستی و مجالست با اهل عبادت را نیز غنیمت شمرده، اوقاتی را برای مؤانست با آنان اختصاص دهد، و خود را از خدمت به بندگان خدا و اهل عبادت محروم نسازد تا علاوه بر زدودن غبار خستگی از جسم و جان، از برکت فیوضات خاص معنوی که تحفه مجالس انس و محبّت است نیز بهره مند گردد.

در عین حال باید:

اوّلاً: همنشینی را تنها برای خدا بخواهد و با انگیزه خواهش های دنیوی و اغراض مادی مجالست نکند ؛ از کنجکاوی در امور شخصی دوستان و مجادله با آنان که اساس محبّت را متزلزل می سازد خودداری نماید ؛ از رفاقت با اهل بدعت و افراد سبکسر که تابع احساسات زودگذر و حریص به دنیا هستند به شدّت بپرهیزد. و زنهار از غیبت که آفت ویرانگر مجالست های این دوران است!

ثانیاً: دوستان خدا را به منزله نفس خویش دانسته، حقوق آنان را مراعات نماید. از کشف اسرارشان حتی برای نزدیک ترین دوستان خود بپرهیزد. به هیچ وجه از بذل مال در حقّ ایشان مضایقه نکند و در همه حال با دست و زبان و به دور از تعصّب و خودخواهی مدافع آنان باشد.

ثالثاً: از اعتماد بیش از حدّ و افراط در دوستی که خارج از اعتدال و فارغ از میزان عقل است - و نوعاً به خاطر عدم دریافت عکس العمل شایسته، موجب سرخوردگی می شود و زمام زندگی را نیز از دست آدمی خارج کرده به دست دیگری می سپارد و سرانجام انسان را از امور دین و دنیا باز می دارد - پرهیز نماید.

رکود

مال و فرزند، شکوفه های زیبای بوستان زندگی اند که اگر از طریق هدفمند کردن زندگانی دنیا بر شاخسار درختِ قرب الهی، عطر جاودانگی به خود نگیرند، بسیار بی اعتبار و زودگذرند و با کمترین نسیم فرو می ریزند.