فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق0%

فرهنگ اخلاق نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

فرهنگ اخلاق

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 11745
دانلود: 1642

توضیحات:

فرهنگ اخلاق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11745 / دانلود: 1642
اندازه اندازه اندازه
فرهنگ اخلاق

فرهنگ اخلاق

نویسنده:
فارسی

در شرح حال مرحوم میرزا حبیب اللَّه رشتی که از اجلاّء شاگردان مرحوم شیخ انصاری بوده نیز می نویسند:

مرحوم میرزای رشتی فتوا نمی داد و وجوه شرعیه قبول نمی کرد. حتی وقتی از حاج شیخ جعفر شوشتری وجهی را قبول کرده بود، بعدها همان مقدار به فقرا رد کرد. مواظبت تمام در مستحبات داشت و عبادتش بسیار، و دائم الطهاره بود. وقتی وی در حال نزع بود هرچه پای او را رو به قبله دراز می کردند او پای خود را جمع می کرد و چیزی نمی گفت! چون چند بار این کار را کرد از وی علّت این کار را پرسیدند. به زحمت گفت: به واسطه بیماری خاصی که دارم پایم را رو به قبله دراز نمی کنم. ( 193 )

از عالمان دینی نیز جز این انتظار نمی رود که بیش از همه مراقب احوال خویش باشند و تقوای الهی را آنگونه که شایسته است روش و منش خویش قرار دهند.

بدیهی است که آثار و مزایای دنیوی و اخروی هر یک از مراتب تقوا نیز طبیعتاً شامل کسانی است که به آن مرحله از پرهیزکاری نائل گشته اند، چنانکه در حدیث شریف قدسی که در مورد مرحله بالایی از تقوا وارد شده، به خوبی این نکته ظاهر است.

خداوند می فرماید:

( یا ابْنَ آدَمَ! أنا غَنِی لا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیما أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیا لا تَفْتَقِرُ ) .

( یا ابْنَ آدَمَ! [خَلَقْتُکَ لِلْبَقاءِ] أَنا حَی لا أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیما أَمَرْتُکَ [بِهِ وَ انْتَهِ عَمَّا نَهَیتُکَ عَنْهُ] أَجْعَلْکَ [مِثْلِی] حَیاً لا تَمُوتُ ) .

( یا ابْنَ آدَمَ! أَنا أَقُولُ لِلشَّی ءِ کُنْ فَیکُونُ أَطِعْنِی فِیما أَمَرْتُکَ بِهِ]أَجْعَلْکَ [مِثْلِی]تَقُولُ لِلشَّی ءِ کُنْ فَیکُونُ. ) ». ( 194 )

«ای فرزند آدم! من بی نیازم و هرگز نیازمند نخواهم شد. آنچه به تو فرمان داده ام اطاعت کن تا تو را بی نیاز گردانم، به طوری که هرگز نیازمند نگردی.

ای فرزند آدم! تو را برای باقی ماندن آفریدم، (چه آنکه) خود همیشه زنده ام و هرگز نمی میرم. آنچه به تو فرمان داده ام اطاعت کن و از آنچه نهیت کرده ام بپرهیز تا تو را همانند خود همیشه زنده بدارم.

ای فرزند آدم! من به آنچه که (اراده کنم) می گویم باش، (بی درنگ) موجود می شود، آنچه را فرمانت داده ام اطاعت کن تا تو را همانند خود قرار دهم که چون به چیزی گویی: موجود باش، موجود شود. ».

همچنین روایت شده که خداوند به حضرت داود عليه‌السلام وحی فرستاد:

«به پیروان خود ابلاغ کن که بنده ای نیست که از من اطاعت کند جز آنکه خواسته اش را بر آورده سازم و او را بر طاعت خویش یاری نمایم. چنانچه از من سؤال کند به او عطا کنم و اگر مرا بخواند اجابتش نمایم. هنگامی که به من اعتصام ورزد او را نگاه دارم. اگر در کارهایش به من بسنده کند او را کفایت کنم. اگر بر من توکّل نماید و امور خویش را به من واگذارد به هنگام لغزش هایش او را حفظ می کنم و چنانچه همه بندگان من با او مکر و حیله کنند، پشتیبان او خواهم بود. ». ( 195 )

در مورد حضرت سلمان عليه‌السلام نقل شده:

هنگامی که حاکم مدائن بود میهمانی بر او وارد شد. به اتفاق هم از شهر خارج شدند، در بین راه عبورشان به آهوان و پرندگانی افتاد. حضرت سلمان فرمود: آهو و پرنده فربهی از شما نزد من حاضر گردد تا از میهمان خود پذیرایی کنم!

ناگهان آهو و پرنده فربهی نزد آن جناب حاضر شدند! میهمان تعجّب کرد و گفت: سبحان اللَّه! پرندگان آسمان مسخّر شما هستند! جناب سلمان فرمود: تعجّب می کنی؟ آیا گمان داری که بنده ای از خداوند اطاعت نماید و حضرتش خواهش او را اجابت ننماید؟ [مگر نه این است که هر کس اطاعت مولای خویش نمود همه چیز از او اطاعت می کند؟ ] ( 196 )

نشانه های پرهیزکاران

انسان ذاتاً میل دارد که او را دوست داشته باشند و از توجّه و مهر و علاقه دیگران نسبت به خویش به شدّت لذّت می برد.

لذّت خواهی و مهر طلبی دو غریزه مهم ذاتی در انسان بوده و دامنه تأثیر آنها در رفتار وی بسیار گسترده است، به طوری که می توان گفت: بسیاری از تلاش های روز مره و اعمال و رفتار - درست یا نادرست - شبانه روزی به اقتضای کشش همین دو غریزه ذاتی شکل می گیرد.

از آن جا که غرایز انسانی نیازمند کنترل دائمی بوده و مقتضیات آنها در صورتی که به شکل صحیح إعمال و ارضا نگردد الزاماً منطبق بر مصالح انسانی نیست، فعالیت این دو غریزه نیز که از حساسیت ویژه ای برخوردار می باشد، باید با دقّت کامل زیر نظر قرار گرفته و از آثار ناسازگار با اهداف معنوی و پی آمدهای نا همسو با خواسته های انسانی آنها جلوگیری به عمل آید. چه آنکه انسان به اقتضای این دو غریزه - چنانکه کنترل نشود - از هر طریقی می کوشد تا توجّه و مهر مردم را به خود جلب نموده، به خواسته طبیعی خویش، به گونه ای - درست یا نادرست - پاسخ مثبت دهد. و در این راستا بسا خود را به صورت پرهیزکاران درآورده، دیگران را فریب دهد. و چه بسا امر بر خود او نیز مشتبه گشته، خود را حقیقتاً از نیکان پندارد!

از همین جا به ضرورت آشنایی با معیارها و نشانه های شناخت پرهیزکاران حقیقی از نااهلان پی می بریم.

در فصل «تقوا در قرآن» برخی از آیات قرآنی را که اهل تقوا را با اوصاف ویژه ای معرفی کرده است یادآور شدیم. حضرات معصومین و پیشوایان بزرگ اسلام عليهم‌السلام نیز جهت شناخت درست پرهیزکاران و اهل تقوا، نشانه هایی را بیان کرده اند تا پیروان آنان بتوانند خود را با آن نشانه ها محک زده، و ایمان و تقوای خویش را بیازمایند، و نسبت به دیگران نیز فریب ظاهر را نخورده، پرهیزکاران حقیقی را از هواپرستان ریاکار باز شناسند.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«لا یغُرَّنَّکَ بُکاؤُهُمْ فَإِنَّ التَّقْوی فِی الْقَلْبِ». ( 197 )

«گریه آنان (که طریق حقّ را ترک کرده اند) نباید تو را فریب دهد، چه آنکه تقوا در قلب است».

حقایق قلبی به وسیله اعمال ظاهری - که ممکن است با انگیزه فریب کاری و ریا صورت پذیرد - شناخته نمی شود، بلکه باید از طریق پی آمدها و آثار حتمی آن خصوصاً در شرایط ویژه ای که امکان تظاهر و ریاکاری ضعیف می گردد، به آن پی برد.

حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«عِنْدَ حُضوُرِ الشَّهَواتِ وَ اللَّذَّاتِ یتَبَینُ وَرَعُ الْأَتْقِیاءِ». ( 198 )

«پارسایی پرهیزکاران، هنگام رو به رو شدن با خواسته های نفسانی و (جاذبه های) لذّت بخش، روشن می گردد. ».

کسی که حقیقتاً تقوا ندارد، با مواجه شدن صحنه های شهوت انگیز، قدرت خودداری و کفّ نفس ندارد و دیر یا زود ریاکاری او بر همگان ظاهر خواهد شد. امّا آنکه در اثر ممارست بر خویشتن داری، مالک نفس و خواسته های نفسانی گشته است، به لطف خداوند و توجّه و اعانت اولیای بزرگوار او می تواند در برابر وسوسه های نفس و شیطان ایستادگی کرده و بر آنها فائق آید، چنین کسی به معنای حقیقی با تقوا است.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«مَنْ مَلَکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیاً». ( 199 )

«هر کس بر شهوت خویش غالب آید، پرهیزکار است».

چرا که حقیقت تقوا، خودداری از امیال نفسانی و ترک شهوات حیوانی است.

آن حضرت می فرمایند:

«رَأْسُ التَّقْوی تَرْکُ الشَّهْوَةِ». ( 200 )

«اساس و ریشه پرهیزکاری، ترک شهوت و خودداری از خواسته های نفسانی است».

محبّت به دنیا نیز مانند شهوات نفسانی، با پرهیزکاری سرِ ستیز دارد.

حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«حَرامٌ عَلی کُلِ  قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنْیا أَنْ یسْکُنَهُ التَّقْوی. ( 201 )

«بر هر دلی که شیفته دنیاست، حرام است که تقوا در آن جای گیرد».

فرد با تقوا به موازات پرهیز از خواسته های حیوانی می کوشد تا شاخ و برگ های محبت دنیا را که به صورت دون همتی، ضعف و زبونی، چاپلوسی در برابر دنیاداران، سر و دست شکستن برای دستیابی به مقامات دنیوی و... جلوه می کند، به طور کامل از قلب خویش قطع نموده و خود را از آن خلاص و آزاد نماید.

آن حضرت فرموده اند:

«عقل و خرد درختی است که ریشه آن پرهیزکاری و برگ آن حیا و ثمره آن پارسایی است.

پرهیزکاری سه خصلت در خواست می کند: بصیرت در دین، زهد و بی رغبتی به دنیا، و انقطاع به سوی خداوند.

و حیاء سه خصلت می طلبد: یقین و خلق نیکو و فروتنی.

ورع نیز سه خصلت درخواست می کند: راستگویی، سرعت در انجام نیکی ها، و ترک شبهات. ». ( 202 )

پیشوای اهل تقوا حضرت امیر عليه‌السلام می فرمایند:

«لِلْمُتَّقِی ثَلاثُ عَلاماتٍ: إِخْلاصُ الْعَمَلِ وَ قَصْرُ الْأَمَلِ وَ اغْتِنامُ الْمُهَلِ». ( 203 )

«پرهیزکار سه نشانه دارد: اخلاص در عمل، کوتاهی آرزو، و غنیمت شمردن فرصت».

و نیز فرموده اند:

«اَلْمُتَّقِی مِیتَةٌ شَهْوَتُهُ، مَکْظُومٌ غَیظُهُ، فِی الرَّخاءِ شَکُورٌ، وَ فِی الْمَکارِهِ صَبُورٌ». ( 204 )

«پرهیزکار خواسته های نفسانیش مرده، خشمش فرو برده، در آسایش شکرگزار، و در گرفتاری ها شکیباست. ».

همچنین می فرمایند:

«اَلْمُتَّقُونَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ وَ حَوائِجُهُمْ خَفِیفَةٌ وَ خَیراتُهُمْ مَأْمُولَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ». ( 205 )

«پرهیزکاران نَفْس هایشان پاک و عفیف و خواسته هایشان اندک است. مردم به خیر و نیکی آنان امید بسته، و از شرّ و بدی آنها در امان می باشند. ».

امام باقر عليه‌السلام نقل می کنند که پیوسته امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمودند:

«اهل تقوا نشانه هایی دارند که به آنها شناخته می شوند: راستی در گفتار، ادای امانت، وفای به عهد و پیمان، اندک داشتن عجز و بخل، پیوند با خویشان، ترحم نسبت به ضعیفان، با زنان کمتر معاشرت کردن، بخشش خوبی ها، خلق نیکو، دامنه دار بودن بردباری، پیروی از علم در آن چیزهایی که وسیله قرب انسان به خدا می شود. ». ( 206 )

حفظ زبان

پرهیزکاری آنگاه به طور کامل تحقق می یابد که انسان در مقام عمل به وظیفه، و انجام یا ترک اموری که با آن رو به روست، و به طور کلی در تمام حرکات و سکنات خویش، فرد فرد اعضا و جوارح خود را مورد مراقبت دقیق قرار داده، آنی از آنها غافل نماند. گرچه هر عضوی از اعضای آدمی نقش تعیین کننده ای در سعادت و شقاوت وی ایفا می کند و کوچک ترین غفلت از هر یک از آنها به منزله غفلت از کلّ اعضا و جوارح محسوب می گردد، لیکن برخی از اعضا و جوارح مثل زبان، چشم، گوش، فکر و... از حساسیت ویژه ای برخوردارند.

در این میان، زبان به عنوان عضوی کوچک از اعضای آدمی، از چنان حساسیتی برخوردار است که گفته اند: ایمان و کفر، خوشبختی و بدبختی، عزّت و ذلّت و صلاح و فساد او در گرو صلاح و فساد زبان وی بوده، و مراقبت دائمی از آن از شروط مهم پرهیزکاری و سلوک إلی اللَّه محسوب گشته، و کنترل آن در پاک سازی آیینه دل نقش مؤثری ایفا می نماید.

سخن گفتن، از شاهکارهای خلقت انسان و از ظریف ترین اعمال انسان است که نقش مهمی در تکامل معنوی و پیشرفت مادی انسان ها دارد، در عین حال خطرهای سهمگین و آفات فراوانی به همراه دارد که غفلت از آن، جان و مال، دین و دنیا، حیثیت و آبرو، و آرامش و امنیت خود و دیگران را مورد تهدید جدّی و دائمی قرار داده است.

هیچ عضوی از اعضای آدمی به اندازه زبان مرتکب گناه و خطا نمی گردد. گناهان کبیره و صغیره فراوانی مانند: دروغ، بهتان، غیبت، شماتت، استهزا، سخن چینی، مدح یا سرزنش بی مورد، غنا، دشنام، جدل و صدها خلاف و اعمال ناشایسته دیگر - که به مراتب از آفات و مفاسد سایر اعضای انسان بیشتر بوده و وبال نکبت بار آنها دل را تیره، نفس را آلوده، امنیت و آرامش خود و جامعه را دستخوش ناملایمات، و بدتر از همه، عذاب سخت اخروی را دامنگیر آدمی خواهد ساخت - از اعمال شایع بسیاری از مردم توسّط این عضو کوچک می باشد.

ابن مسعود نقل می کند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمودند:

«إِنَّ أَکْثَرَ خَطایا ابْنِ آدَمَ فِی لِسانِهِ». ( 207 )

«به راستی بیشترین خطایای انسان از زبان اوست».

از این رو بیش از هر چیز باید نسبت به آن حساس بوده و با استعانت از پروردگار و جهادی پی گیر، از آزادی و رهایی آن جلوگیری نماییم.

خدای متعال می فرماید:

( ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ) . ( 208 )

«انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر آنکه (برای ثبت و ضبط آن) فرشته ای مراقب و آماده نزد او است. ».

با اینکه در آیه قبل متذکّر مراقبت دو ملک از راست و چپ (نسبت به تمام رفتار آدمی) است، در این آیه خصوص زبان را به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثر آن در سرنوشت او یادآوری می نماید. گویا نوع مردم، سخنان خود را از اعمال خویش نمی پندارند، لذا آزادانه هرچه را بر آن جاری می شود ظاهر ساخته، و غافل از خطرات و آثار و پی آمدهای آن، حساسیتی نسبت به آن نشان نمی دهند.

امام صادق عليه‌السلام نقل می کنند که پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«مَنْ لَمْ یحْسِبْ کَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ کَثُرَتْ خَطایاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُهُ». ( 209 )

«کسی که گفتارش را از عمل خویش نشمارد، خطاهایش زیاد گشته و عذابش فرا رسد. ».

همچنین رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«نَجاةُ الْمُؤْمِنِ فِی حِفْظِ لِسانِهِ». ( 210 )

«نجات مؤمن در نگه داشتن زبان اوست».

ابو بصیر نیز گوید: از امام باقر عليه‌السلام شنیدم که می فرمودند:

«ابوذر پیوسته می گفت: ای جوینده علم! بی شک این زبان، کلید خیر و کلید شرّ است، پس زبانت را مُهر کن، چونانکه طلا و نقره ات را حراست می کنی». ( 211 )

امام سجّاد عليه‌السلام می فرمایند:

«در هر بامداد زبان آدمی به جمیع اعضای وی خطاب کرده، گوید: چگونه هستید؟ آنها گویند: اگر تو ما را رها کنی، خوب هستیم!

همچنین گویند: خدا را! خدا را در مورد ما به یاد آور. و آن را سوگند داده، گویند: ما به سبب تو پاداش و کیفر می بینیم. ». ( 212 )

مردی حضور پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله آمده، عرض کرد: ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. آن حضرت فرمودند:

«زبانت را حراست کن.

عرض کرد: یا رسول اللَّه! مرا توصیه بفرمایید. فرمودند:

زبان خویش را پاس بدار.

باز عرضه داشت: به من وصیتی کنید. فرمودند:

زبانت را نگهدار! وای بر تو! آیا مردم را چیزی جز دِرو شده های زبانشان، به رو در آتش می افکند؟! ». ( 213 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام فرموده اند:

«حَدُّ اللِّسانِ أَمْضی مِنْ حَدِّ السِّنانِ». ( 214 )

«بُرندگی زبان از تیزی نیزه بیشتر است. ».

امام صادق عليه‌السلام از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کنند که آن حضرت فرموده اند:

«خداوند زبان را عذابی کند که هیچ یک از اعضا را آن چنان کیفر نکرده باشد. زبان گوید: پروردگارا! مرا عذابی نمودی که چیزی را آنگونه عذاب نکرده ای؟! به او گفته شود:

کلامی از تو سرزد که به شرق و غرب زمین رسید و به خاطر آن، خون محترم بر زمین ریخت، مال محترم به غارت رفت، و ناموس محترم مورد تجاوز قرار گرفت! به عزّت و جلالم سوگند! تو را به عذابی کیفر دهم که هیچ یک از اعضا را آن چنان عذاب نکرده باشم». ( 215 )

پیشوای تقوا پیشگان حضرت علی عليه‌السلام به فرزند بزرگوار خود امام مجتبی عليه‌السلام می فرمایند:

«اَی بُنَی! اَلْعافِیةُ عَشَرَةُ أَجْزاءٍ تِسْعَةٌ مِنْها فِی الصَّمْتِ إِلّا بِذِکْرِ اللَّهِ وَ واحِدٌ فِی تَرْکِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ». ( 216 )

«فرزندم! عافیت و سلامتی دارای ده جزء است: نُه جزء آن در سکوت است مگر آنکه به ذکر خدا مشغول باشد، و جزء دیگر آن در ترک معاشرت با نادانان است. ».

آری کلام زیاد، ضمن آنکه سبب افزایش خطاهای آدمی گشته، عافیت و سلامت او را به مخاطره می افکند، مانع تدبّر و تفکر او شده، از عمق گفتارش می کاهد. بر عکس، هرچه عقل کامل تر، و انسان از قدرت تأمل و اندیشه بیشتری برخوردار گردد، حرص او در سخن گفتن کمتر و علاقه اش به سکوت بیشتر خواهد گشت.

حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ». ( 217 )

«هنگامی که عقل به مرتبه کمال رسد، گفتار اندک می گردد. ».

و نیز می فرمایند:

«لِسانُ الْعاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسانِهِ». ( 218 )

«زبان خردمند پشت قلب اوست (تا نیندیشد سخن نمی گوید) و قلب احمق پشت زبان وی می باشد (نخست سخن می گوید، آنگاه به آن می اندیشد! ».

و بسا در صدد توجیه خطاهای خویش برآمده، سخن باطلی را که بدون فکر بر زبان جاری ساخته، به صورت کلامی حقّ جلوه داده و خود نیز به آن معتقد شود! این است که اصلاح حقیقی قلب و اندیشه تا حدود زیادی در گرو اصلاح زبان آدمی است.

پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«لا یسْتَقِیمُ اِیمانُ عَبْدٍ حَتّی یسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لا یسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتّی یسْتَقِیمَ لِسانُهُ.». ( 219 )

«ایمان آدمی پابرجا نگردد تا دلش صفای کامل یابد و دل او صلاح کامل نیابد تا اینکه زبانش اصلاح گردد. ».

بدین ترتیب آن کس که در صدد اصلاح زبان خویش برآمده، گویا در مقام تکمیل ایمان و صفای باطن و جلای نفس خویش است و چنین کسی در واقع به همه برنامه های دینی جامه عمل پوشانده است.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«مَنْ حَفِظَ لِسانَهُ فَکَأَنَّما عَمِلَ بِالْقُرآنِ». ( 220 )

«کسی که زبانش را نگه دارد، گویا به (همه) قرآن عمل کرده است. ».

حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام از قول رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به هشام می فرمایند:

«هنگامی که مؤمن را ساکت و کم سخن یافتید، نزد او آیید ؛ زیرا (در چنین حالتی) سخن حکیمانه می گوید. مؤمن گفتارش اندک و عملش زیاد است، ولی منافق کلامش زیاد و عمل او اندک می باشد. ». ( 221 )

زمانی که فرزندان و نوادگان حضرت آدم عليه‌السلام زیاد شده، گرد آن جناب سخن می گفتند، آن بزرگوار ساکت بود، سبب آن را از وی جویا شدند. آن حضرت فرمود:

«فرزندم! هنگامی که خداوند جلّ جلاله مرا از جوار خویش براند، با من عهد کرده، فرمود: گفتارت را کم کن تا به جوارم باز گردی». ( 222 )

حضرت نوح عليه‌السلام به هنگام عبور از کنار سگ بد شکلی فرمود:

«این سگ چقدر زشت است! (به قدرت خداوند) سگ بر زانوی خود نشست و با زبان فصیح عرض کرد:

إِنْ کُنْتَ لا تَرْضی بِخَلْقِ اللَّهِ فَحَوِّلْنِی.

اگر به آفرینش خداوند خشنود نیستی (شکلِ) مرا تغییر ده!

آن حضرت حیران شده و به خاطر آن کلام، خود را ملامت می فرمود و تا چهل سال نالید و گریه کرد! تا آنکه خداوند به او خطاب کرده، فرمود:

إِلی مَتی تَنُوحُ یا نُوحُ؟! فَقَدْ تُبْتُ عَلَیکَ.

ای نوح! تا کی ناله و گریه می کنی؟ من تو را آمرزیده و توبه ات را پذیرفتم.». ( 223 )

امام صادق عليه‌السلام به نقل از اجداد طاهرین خود نقل کرده اند:

«رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بر زنی گذشتند که در سوگ فرزندش گریه می کرد و می گفت: سپاس خدای را که شهید از دنیا رفت.

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: تو چه می دانی؟ شاید او از کسانی بوده که از آنچه (که پرداختِ آن به نیازمندان) برای وی زیان نداشته، بخل می ورزیده و گفتار بی فایده داشته است! ». ( 224 )

همچنین در روایت دیگری آمده که در جنگ احد جوانی از صحابه، در حالی که از گرسنگی قطعه سنگی بر شکم خود بسته بود شهید گردید، مادرش کنار او آمده، گرد و خاک از صورتش پاک نموده و گفت: فرزندم! بهشت بر تو گوارا باد!

پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«تو چه می دانی؟ شاید او از کسانی بوده که سخن بی فایده داشته و از آنچه به حال وی زیان نداشته بخل می ورزیده است. ». ( 225 )

5 - دعا و نیایش

اشاره

آدمی نیازهای گوناگونی دارد. هوا، آب، غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت، تعلیم و تربیت و امنیت از ضروری ترین اشیای مورد نیازی است که برخورداری از یک زندگی طبیعی، سالم و انسانی بدون آنها فراهم نخواهد شد. امّا رشد و تعالی، پیشرفت معنوی و نیل به اهداف عالی انسانی در گرو برآورده شدن نیازهای دیگری است که شناخت آنها وابسته به معرفت نسبت به ابعاد پیچیده موجودی است که دانشمندان، روانکاوان و محقّقان، او را موجودی ناشناخته دانسته اند.

انسان به راستی موجودی پیچیده و ناشناخته است. گرچه در طول هزاران سال زندگی خود بر روی کره زمین همواره شاهد فعالیت ها، روحیات، حالات و تحولات اخلاقی و روحی او، بلکه پیوسته در صدد شناخت ابعاد پیچیده، استعدادها و شگفتی های نهفته در وی بوده و از نزدیک، افکار، رفتار و گفتار خود و سایر هم نوعان خویش را مورد مطالعه و بررسی قرار داده، اما هرگز به خواسته دیرینه خویش در زمینه معرفت نسبت به این موجود شگفت انگیز نرسیده است.

شناخت یک پدیده، رابطه تنگاتنگی با شناخت ضعف ها، قوت ها، کاستی ها، استعدادها و نیازهای آن پدیده دارد. معرفت نسبت به موجودی که از قابلیت ها و نیازهای آن آگاه نیستیم، ناقص و غیر واقع بینانه است. برنامه ها و راه کارهایی نیز که در ارتباط با آن موجود ارائه می شود، بدون آگاهی از خواسته های واقعی آن، به طور جامع و کامل کارساز نخواهد بود، بلکه بسا مشتمل بر زیان های جبران ناپذیری نیز باشد.

با این همه، این نکته بسیار عجیب است که انسان به موازات اقرار و اعتراف به ناتوانی در فرو ریختن دیوارهای بلند جهل و زدودن پرده های ضخیم ناآگاهی نسبت به این موجود پر رمز و راز، تلاش بی وقفه خود را در راه تأمین ما یحتاج زندگی و رفع نیازهای ناشناخته آدمی متمرکز ساخته است! امّا چگونه ممکن است نیازهایی را که از آن آگاه نیست مرتفع سازد؟ و چگونه خواهد توانست به خواسته هایی که نسبت به آن جاهل است جامه تحقق بپوشاند؟

( وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ ) . ( 226 )

«چگونه می توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند؟ »

این آرزویی است که دست یازیدن به آن ناممکن، و این رؤیایی است که هرگز تعبیر نخواهد شد.

در میان پدیده ها و موجودات جهان، انسان از استعدادهای حیرت آور و قابلیت های فراوان و بی نظیری برخوردار است که جز از طریق مکتب انبیا شناخته نمی گردد. و به تناسبِ همین قابلیت ها، نیازهایی دارد که شناخت آنها بدون استمداد از پیامبران الهی و جز به مدد وحی میسّر نیست.

هرگز نباید نیازهای او را در خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و نهایتاً تعلیم و تربیت و امنیت خلاصه کرد.

در جهان کم نیستند کسانی که در زمینه این نیازمندی ها در استغنای کامل به سر می برند، امّا نه خنده شادی دارند، و نه دلی آرام! لبخند به ظاهر شادشان، تلخ تر از زهر، و قلب به ظاهر سالمشان بیمارتر از عضوهای بیمار دردمندان شب بیدار! نه حقیقتاً درد خود را می شناسند و نه از داروی شفابخش دل بیمار و نفس متلاطم خویش خبری دارند.

مدام در رنجند و پیوسته در اندوه، و لحظه ای از این جهنم سوزان و غم جان کاه که روح و روان آنان را می آزارد، احساس خلاصی نمی کنند. و شگفت آنکه داروی شفابخش این درد آزار دهنده را چون زهر کشنده پنداشته و از آن گریزانند!

انسان حقیقتاً طالب آرامش است و از تشویش، اضطراب و نگرانی به شدّت رنج می برد. روح بی نهایت سرشار از پاکی و لطافت او تشنه معنا و حقیقت است و با وحشی گری، درنده خویی، قساوت، خودخواهی و خشونت سرِ سازگاری ندارد.

خواهان خلوت اُنس است و از غبار غفلت، نفاق، بدخواهی و دوری از ساحتِ دوست، به شدّت هراسان! نیازی دارد که آن را از سویدای جان احساس می کند؛ احساس بازماندن از کمال، محرومیت از حیات طیب، و دورماندن از جوار دوست!

او نگران است که مبادا روحش تا بلندترین قلّه تکامل و تعالی اوج نگیرد و خلعت شایستگی بقاء و خلود را بر تن او نپوشانند. نگران است که مبادا پای همّتش سستی کرده، و در نیمه راه رهگذری که به نقطه شرف و عزّتِ وصال محبوب، و سرمنزل مقصود می انجامد فرو افتاده، و بر لب دریای حقیقت به حسرت جان سپارد.

و دعا راه کاری است برای ابراز این نیاز و درد! دردی که جز با نیایش آرام نمی پذیرد، و غم و اندوهی که جز به مدد دعا و راز و نیاز مرتفع نمی گردد.

مفهوم دعا

دعا در لغت به معنای خواندن است و در اصطلاح نوعی خواستن است که به صورت درخواست، راز و نیاز، و نیایش و مناجات با حضرت دوست ابراز می گردد.

دعا راه کاری است برای اعتراف به نیازمندی و درخواست یاری، وسیله ای است برای ابراز قدردانی و شکرگزاری، راهی است برای تضرّع و ناله مضطربانه جهت تقویت ایمان، ارتقای معرفت و تحکیم ارتباط با ساحت اقدس حضرت احدیت.

دعا و نیایش مظهر دوست داشتن، عشق ورزیدن و تجلّی پرستش است. و آیینه ای است برای آنکه انسان خود را در آن، مرهون آفریدگار خویش ببیند و خویشتن را از اریکه غرور و کبر و خودپسندی که سرچشمه همه زشتی ها، پلیدی ها و نقص ها است فرود آورده، و در برابر آفریننده جهان و خالق انسان و خدای مهربان خضوع و خشوع نماید.

اموری که غالباً با بررسی تحلیلی و تفکّر علمی و فلسفی به چنگ نمی آید، با احساس ساده و دوست داشتن بی ریا، اخلاص درون و عشق پاک، تخلیه نفس از غیر معشوق حقیقی، و پیوستگی روح به ساحت دوست حاصل می گردد.

اگر زندگی انسان بدون تأمین خواسته ها و رفع نیازهای مادی میسر نیست، حیات روح آدمی نیز مستقیماً به دعا و نیایش وابسته است. نیایش از نیرومندترین عواملی است که روحِ تربیت پذیری معنوی را در جامعه بشری تقویت نموده، انسان ها را از مرزهای خودپرستی و فردیت گذرانده، و اندیشه و احساس را از گرایش به پستی و پلیدی رذالت آمیز باز داشته، برای آنان بزرگواری و کرامت را به ارمغان می آورد.

دعا و نیایش از اساسی ترین نیازهای انسانی است، و در مسیر حرکت تکاملی معنوی، عمیق ترین تأثیرات را بر جان و روان نیایش گر وارد ساخته، نوع دوستی، صمیمیت و فداکاری را جایگزین قساوت، نفاق و خودخواهی نموده، حصار محیط و مرز وراثت را در نوردیده، و آدمی را از زندان نفس و طبیعت رهایی می بخشد.

و بالاخره دعا و نیایش از سازنده ترین راه کارهای تأمین بهداشت روان، و مولّد شور و نشاط و امید در انسان است، و ضمن آنکه روح را لطافت، قلب را اطمینان، و نفس را آرامش و صفا می بخشد، عامل مؤثری برای جلب دوستی و تحکیم محبت نسبت به پروردگار مهربان می باشد.

آری، در دورانی که همه چیز به خشونت منجر می شود، در عصری که تمدّن، علم، صنعت، و حتی هنر و اخلاق به سرعت به نوعی وحشی گری رو آورده، و حرکت همه چیز در جهت خودپرستی و منفعت طلبی است، و در نتیجه آن، قساوت، خشونت و بی رحمی جایگزین مهر، صفا، صمیمیت، فداکاری و پرهیزکاری گردیده، ضرورت روی آوردن به دعا و نیایش، و ارضای این خواسته فطری و نیاز طبیعی بیش از پیش احساس می شود.

در عین حال، متأسفانه بشر امروز، با در اختیار داشتن همه گونه وسایل راحتی و امکانات مادی، به علت محروم ماندن از برکات نیایش و مناجات و ارتباط با خداوند، به گرگی در صورت انسان تبدیل گشته، و با اینکه پیوسته در نگرانی و اضطراب به سر می برد، از این گنج گرانبها بهره مند نمی گردد؛ کسانی هم که نوعاً روی عادات خانوادگی یا تأثّر از محیط زندگی و اطرافیان خود به آن دل بسته اند، عموماً به درخواست های مادی و تقاضای رفع احتیاجات روزمره بسنده کرده اند! در صورتی که نیایش، تنها وسیله کسب نیازمندی های مادی نیست.

تخلّق به صفات نیک، خلق های پسندیده و فضیلت های والای انسانی، دوری از دون همّتی، ذلّت، پستی و آلودگی های نکبت بار، و درخواست هرآنچه که وسیله سعادت و تکامل ما و خانواده و جامعه ماست، از جمله اموری است که باید در زمره خواسته های نیایشگر قرار گیرد، همچنان که شیوه و روش بزرگان دین و رهبران مکتب تشیع چنین بوده و نمونه های بلند آن را در دعاهای مولا امیر مؤمنان و فرزندان بزرگوارشان همچون حضرت امام حسین و عزیز دلبندشان امام سجّاد عليهم‌السلام می توان مشاهده کرد.

صرف نظر از پی آمدهای خارجی دعا و آثار شگفت انگیز آن بر روح و روان آدمی، متون ادعیه و مناجات های ائمه معصومین عليهم‌السلام و پیشوایان بزرگ تشیع از جهت محتوا و مضامین، خود فرهنگی است پُربار و غنی که در آن جمیع نیازمندی های انسان در زمینه های مختلف فکری، اعتقادی، اخلاقی فردی و اجتماعی مطرح گردیده است:

خداشناسی و ارتقای معرفت از طریق بیان مظاهر قدرت و زیبایی های بی شمار آفریدگار.

انسان شناسی با طرح مسائل اخلاقی و عرفانی و بیان نیازها، استعدادها و عوامل رشد و انحطاط و سعادت و شقاوت آدمی.

درخواست توفیق و فراهم شدن شرایط و اسباب، جهت تلاش در زمینه رشد معنوی و پرهیز از آنچه که انسان را از این حرکت متعالی باز می دارد.

خضوع و خشوع و تسلیم در برابر حق، ( 227 ) و استمداد از ساحت اقدس آفریدگار جهت خالص شدن نیت و نهایتاً تفویض جمیع امور خویش به پروردگار جهان ( 228 ) نمونه هایی از مضامین بلند ادعیه و مناجات های به یادگار مانده آن بزرگواران است.

آری نیایش فراتر از مطالبه آب و نان و عمیق تر از درخواست مایحتاج روزمره زندگی مادی است، و نیایشگر بیش از آنکه به فقر و بی نیازی، و بیماری و تندرستی خویش بیندیشد با اصرار و سماجت، ملتمسانه برای رشد و تعالی معنوی، و ارتقای بینش و معرفت خود، بستگان، هم کیشان بلکه هم نوعان خویش، دعا می کند.

دعا در قرآن و روایات ( 229 )

از بزرگ ترین نعمت های الهی و عظیم ترین الطاف خداوندی این است که به بندگان نیازمند خود اجازه فرموده تا احساس نیاز خود را ابراز کرده، نام او را بر زبان آورند؛ او را بخوانند و با ساحت اقدسش راز و نیاز نمایند.

خدای متعال می فرماید:

( ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ) . ( 230 )

«مرا بخوانید تا شما را اجابت نمایم».

بلکه دعا و نیایش وسیله جلب نظر لطف و عنایت خدای متعال به بندگان نیازمند است. خداوند می فرماید:

( قُلْ ما یعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ... ) . ( 231 )

«بگو: اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما هیچ اعتنایی نمی کند».

و در مقابل، چنانچه دعا با جمیع شرایط آن صورت پذیرد، خصوصاً اگر با توجّه، اخلاص، اصرار و الحاح کافی همراه باشد چه بسا قضا و قدر را نیز تغییر داده به هدف اجابت نشیند.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله وسعت قلمرو تأثیر و نقش شگفت انگیز آن را در دگرگون ساختن آنچه که با نگاه ابتدایی، حتمی و لا یتغیر به نظر می آید، این چنین تبیین می فرمایند:

«لا یرُدُّ الْقَضاءَ إِلّاَ الدُّعاءُ». ( 232 )

«قضا و قدر را هیچ چیز جز دعا بر نمی گرداند. ».

و امام صادق عليه‌السلام نقش و تأثیر درخواست مصرانه از خدای متعال را اینگونه یادآور شده اند:

«الدُّعاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ مَتَی تُکْثِرْ قَرْعَ الْبابِ یفْتَحْ لَکَ». ( 233 )

«دعا سپر مؤمن است و هرگاه دری را بسیار بکوبی به رویت باز خواهد شد.».

گفت پیغمبر که گر کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

همچنین به یکی از دوستان خود می فرمایند:

«ای میسر! دعا کن و مگو که کار از کار گذشته و آنچه مقدر شده همان خواهد شد! به راستی که نزد خدای بزرگ مقام و جایگاهی است که جز به وسیله دعا و درخواست به چنگ نمی آید. اگر کسی دم فرو بندد و درخواست نکند چیزی به او داده نخواهد شد. (بنا بر این چنانچه طالب مقامات عالیه هستی) درخواست کن تا به تو ارزانی گردد.

ای میسر! هیچ دری نیست که کوبیده شود جز آنکه امید می رود به روی کوبنده آن باز گردد. ». ( 234 )

و اهمیت دعا را به نقل از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله این چنین بازگو فرموده اند:

«الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّینِ وَ نُورُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ». ( 235 )

«دعا سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است».

و به نقل از امیر مؤمنان عليه‌السلام هم می فرمایند:

«اَلدُّعاءُ مَفاتِیحُ النَّجاحِ وَ مَقالِیدُ الْفَلاحِ... ». ( 236 )

«دعا کلیدهای نجات و گنجینه های رستگاری است».

همچنین از دعا به عنوان بهترین وسیله برای تقرب به ساحت اقدس الهی یاد کرده، می فرمایند:

«عَلَیکُمْ بِالدُّعاءِ فَإِنَّکُمْ لا تَقَرَّبُونَ إِلی اللَّهِ بِمِثْلِهِ... ». ( 237 )

«بر شما باد به دعا و نیایش، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمی شوید. ».

این است که پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله از دعا به عنوان حقیقت و استخوان بند عبادت یاد کرده اند:

«اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ». ( 238 )

«دعا و نیایش مغز (حقیقت و اساس) عبادت است».

اساساً در زندگی انسان حوادثی رخ می دهد که از نظر اسباب ظاهری، او را در یأس و نا امیدی فرو می برد. و دعا و نیایش می تواند به انسان اعتماد به نفس دهد و دریچه ای باشد به سوی امید به پیروزی و وسیله مؤثری برای مبارزه با یأس و نومیدی، تا در مقابل طوفان های سهمگین و پیش آمدهای ناگوار بتواند به کمک خداوند و استمداد از آن نیروی بی زوال پایداری کرده خود را نبازد.

دعا به هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا به انسان قدرت، نیرو، امیدواری و آرامش می بخشد و از نظر روانی اثر غیر قابل انکاری بر روح و جان آدمی دارد. آنان که از این عبادت محروم اند پناهگاه محکمی در برابر مشکلات ندارند و در واقع در میدان نبرد زندگی بی سلاحند.

به علاوه، همچنان که از فرمایش مولا علی عليه‌السلام استفاده می شود، دعا در برطرف ساختن گرفتاری ها و بلاها نقش مؤثری ایفا می نماید:

«... وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ». ( 239 )

«امواج بلا را با دعا و نیایش برطرف سازید».

و نیز حضرتش می فرمایند:

«إِنَّ لِلَّهِ سُبْحانَهُ سَطَواتٍ وَ نَقِماتٍ، فَإِذا نَزَلَتْ بِکُمْ، فَادْفَعُوها بِالدُّعاءِ، فَإِنَّهُ لا یدْفَعُ الْبَلاءَ إِلّاَ الدُّعاءُ». ( 240 )

«از جانب خداوند سبحان سخت گیری ها و گرفتاری هایی است (که به خاطر اعمال بد مردم بر آنها نازل می گردد) پس هنگامی که بر شما فرود می آید، آنها را با دعا و نیایش برطرف سازید، زیرا بلا را جز دعا برطرف نمی سازد. ».

شرایط دعا

دعا نیز مانند سایر اعمال عبادی دارای شرایطی است که فقدان آنها می تواند مانعی برای مستجاب شدن آن به حساب آید. با اشاره به برخی از شرایط مطرح شده در روایات ائمه معصومین عليهم‌السلام بیش از پیش به اثرات سازنده دعا و علل عدم استجابت برخی از ادعیه پی خواهیم برد.

حضرت موسی بن جعفر عليهما‌السلام می فرمایند:

«گروهی از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: چرا دعا می کنیم مستجاب نمی شود؟ فرمودند:

«لِأَنَّکُمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ». ( 241 )

زیرا شما کسی را می خوانید که او را نمی شناسید! ».

نباید پنداشت که آنان کافر و منکر خداوند متعال بوده اند، لیکن طالب گنج را کوشش ها باید، و به اندک جستجو، هرگز به تمنّای خویش نائل نگردد.

کسی که خدا را می خواند باید حقیقتاً بداند که در عالم، مدبّری جز او نیست، به او پناه ببرد و تنها به او امیدوار باشد. اسباب رضایت و خشنودی او را فراهم آورد، دل و زبان را هماهنگ ساخته و با حضور قلب کامل باور داشته باشد که حاجتش برآورده می شود.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«إِذَا دَعَوْتَ فَظُنَّ أَنَّ حاجَتَکَ بِالْبابِ». ( 242 )

«هنگامی که دعا می کنی مطمئن باش که حاجتت بر در خانه است. ».

همچنین می فرمایند:

«هرگاه کسی از شما خواهان آن باشد که آنچه را که از پروردگارش درخواست می کند به او عطا نماید. باید از مردم مأیوس گشته و جز به خدا امید نداشته باشد. هنگامی که خداوند بزرگ این حقیقت را در دلش یافت، هر چه از وی بخواهد به او عطا می نماید. ». ( 243 )

در روایت دیگری آمده است که در یک روز جمعه مولا امیر مؤمنان عليه‌السلام خطبه بلیغی ایراد فرمودند... شخصی برخاست و آن حضرت را ثنا گفته، عرض کرد:

درباره آیه ( ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ) ( 244 ) از شما سؤالی دارم، چرا ما دعا می کنیم، مستجاب نمی شود؟! حضرت فرمودند:

«دل های شما نسبت به هشت چیز خیانت کرده است:

اوّل: خدا را شناختید ولی حقّش را آنگونه که بر شما واجب بود ادا نکردید، از اینرو معرفت (سطحی) شما به کارتان نیامد.

دوّم: به پیامبر خدا ایمان آوردید سپس با سنت (گفتار و روش) ایشان مخالفت ورزیدید و شریعت او را از بین بردید، پس ثمره ایمان شما کجاست؟

سوم: کتاب خدا قرآن را که بر شما فرود آمد خواندید ولی به آن عمل نکردید، گفتید: به گوش جان پذیرفتیم! لیکن با آن به مخالفت برخاستید.

چهارم: با آنکه می گفتید از آتش دوزخ ترسانیم، در همه حال به واسطه گناهان خود به سوی آتش در حرکت هستید! پس ترس شما کجاست؟

پنجم: ادّعا می کردید ما راغب بهشتیم ولی در تمام اوقات کارهایی انجام می دهید که شما را از بهشت دور می سازد، پس علاقه شما نسبت به بهشت کجاست؟!

ششم: از نعمت های آفریدگار خود بهره مند گشتید لیکن سپاسگزاری نکردید.

هفتم: خداوند به دشمنی با شیطان دستور داده، فرمود: «شیطان دشمن شماست، او را دشمن گیرید. » ( 245 ) ولی شما به زبان با او دشمنی کرده و در عمل به دوستی با او برخاستید.

هشتم: عیوب مردم را در برابر دیدگانتان قرار دادید ولی عیب های خود را نادیده گرفتید. کسی را ملامت می کنید که خود به آن سزاوارترید!

با این حال چه دعایی از شما مستجاب گردد که شما درهای دعا و راه های آن را به روی خود بسته اید؟ تقوای الهی پیشه کنید و کارهایتان را اصلاح نمایید، باطن و درون خود را خالص کرده، امر به معروف و نهی از منکر نمایید تا خداوند دعاهای شما را مستجاب فرماید. ». ( 246 )

آری، نیایشگر پیش از هر کاری باید از گناهان خویش که مانع استجابت دعاست، توبه کند و در تهذیب نفس و تطهیر قلب از آلودگی های معصیت و تیرگی های صفات ناپسند بکوشد و با دلی پاک و نیتی خالص آنچه را نیاز دارد از خدای مهربان طلب نماید تا نتیجه بگیرد، که جز او برآورنده حاجات نیست.

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«شخصی از خدا حاجتی می خواهد که مقتضی است دیر یا زود برآورده گردد، لیکن او گناهی مرتکب می شود، پس خدای متعال به ملک می فرماید: حاجتش را روا مکن و او را از آن محروم دار! زیرا خود را در معرض خشم من قرار داده و سزاوار محرومیت از درگاهم گردید. ». ( 247 )

حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلْمَعْصِیةُ تَمْنَعُ الْإِجابَةَ». ( 248 )

«گناه از اجابت دعا جلوگیری می کند».

امام صادق عليه‌السلام هم می فرمایند:

«خدای بزرگ دعایی را که از غفلت دل باشد اجابت نمی کند. هرگاه دعا می کنی به دل توجّه کن و یقین داشته باش که مستجاب می شود. ». ( 249 )

و نیز حضرتش می فرمایند:

«به راستی خدای بزرگ دعای توأم با قساوت دل را مستجاب نمی گرداند». ( 250 )

هم آن بزرگوار می فرمایند:

«در میان بنی اسرائیل شخصی سه سال دعا می کرد که خداوند به او پسری عطا فرماید. چون دید که خدا دعایش را مستجاب نمی کند، عرض کرد: پروردگارا! آیا من از تو دورم و سخن مرا نمی شنوی، یا به من نزدیکی و پاسخم نمی دهی؟

کسی در خواب نزد او آمده گفت: سه سال است که خدا را با زبانی هرزه، دلی سرکش و ناپرهیزکار، و نیتی نادرست می خوانی! باید از هرزه گویی به در آمده، دلت پرهیزکار و نیتت نیکو گردد. آن مرد به دستورش عمل نموده، سپس دعا کرد به او پسری داده شد». ( 251 )

البته به موازات اصلاح زبان و تهذیب باطن، بلکه پیش از آن باید با مراقبت تمام از خوردن اموال نامشروع اجتناب کرده، تا حدّ امکان از غذای شبهه ناک نیز پرهیز نمود.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«هر کس دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید خوراک و کسب خود را پاک نماید». ( 252 )

و در حدیث دیگری می فرمایند:

«کسب و کار خود را پاکیزه کن تا دعایت مستجاب گردد، زیرا انسان لقمه حرامی را در دهانش می گذارد (در نتیجه) تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد». ( 253 )

همچنین باید دانست که دعا و نیایش جای کار و فعالیت را نمی گیرد. کسی که دعا می کند و از خداوند بزرگ چیزی را درخواست می نماید، باید در کنار دعا، استعداد، قدرت و توانایی خویش را در راه بندگی خدا به کار گیرد و حدّاکثر تلاش و کوشش خود را در اموری که بر عهده اوست به کار بندد و هرگز دعا و نیایش را ابزاری برای فرار از مسئولیت های مربوط به خود قرار ندهد.

حضرت امیر مؤمنان علی عليه‌السلام می فرمایند:

«الدَّاعِی بِلا عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلا وَتَرٍ». ( 254 )

«دعا کننده ای که تکالیف عملی خود را انجام نمی دهد بسان تیراندازی است که بدون چله کمان تیر می اندازد. ».

امام صادق عليه‌السلام نیز فرموده اند:

«دعای چهار گروه مستجاب نمی شود:

مردی که در خانه بنشیند و بگوید: خدایا! به من روزی بده، خداوند به او گوید: مگر دستور ندادم که به طلب روزی بروی؟

و مردی که زنی در خانه دارد (و از رفتار او به تنگ آمده، برای نجات از شرّش) او را نفرین می کند. خداوند به او فرماید: مگر امر او را به تو واگذار نکردم؟

و نیز کسی که مالی دارد و آن را بیهوده خرج کرده، از بین ببرد، آنگاه بگوید: خدایا! به من روزی بده! خداوند به او می فرماید: مگر دستور ندادم که میانه رو باشی؟ مگر تو را به رفتاری درست نسبت به مالت امر نکردم؟

و بالاخره کسی که مالی را بدون شاهد (و سند) به دیگری قرض بدهد (و او انکار کند) پس به او گفته شود: آیا دستور ندادم که شاهد بگیری؟ ». ( 255 )

علاوه بر همه این ها شایسته است تا جایی که ممکن است برای بیان خواسته ها و نیازهای خود، از الفاظی بهره گیریم که پیشوایان معصوم و رهبران بزرگ مکتب، دعاهای خویش را در قالب آن الفاظ ابراز کرده اند. چه آنکه ادعیه آن بزرگواران که در مقام مناجات با پروردگار، مخاطبی جز خدای متعال نداشته اند، ( 256 ) نازل منزله کلام خداست، و به قول برخی از بزرگان، قرآن کلام اللَّه نازل و ادعیه آن عزیزان درگاه اله، کلام اللَّه صاعد است. و روشن است که چه از نظر نورانیتِ کلام و چه به لحاظ محتوا، الفاظ و عبارات ادعیه نسبت به احادیث از حال و هوای دیگری برخوردار است.

همچنین مناسب است که پیش از دعا خداوند را به بزرگی یاد کرده، آن بزرگواران را واسطه قرار داده و از نفوس قدسی آنان استمداد جوئیم، و قبل و بعد از دعا بر محمّد و آل محمّد صلوات و درود فرستاده، دعای خود را ما بین دو دعای مستجابِ حتمی قرار دهیم.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«لا یزَالُ الدُّعاءُ مَحْجُوباً حَتَّی یصَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». ( 257 )

«دعا پیوسته در حجاب است و مستجاب نمی گردد تا آنکه بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستاده شود».

و نیز حضرتش فرموده اند:

«هر کس به درگاه خدای بزرگ حاجتی دارد، نخست باید بر محمّد و آل او صلوات فرستد، آنگاه حاجت خویش را درخواست نماید و در پایان نیز صلوات فرستد. چه آنکه خدای بزرگ، کریم تر از آن است که دو جانب دعا را بپذیرد و وسط آن را واگذاشته، به اجابت نرساند، زیرا صلوات بر محمّد و آل محمّد محجوب نیست. ». ( 258 )

داود رقی گوید:

«کراراً از امام صادق عليه‌السلام می شنیدم که هنگام دعا بیشترین چیزی که بر آن اصرار داشتند این بود که خدا را به حقّ پنج تن یعنی رسول خدا و امیر مؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین صلوات اللَّه علیهم می خواندند. ». ( 259 )

از حضرت رضا عليه‌السلام نیز نقل شده که فرموده اند:

«هرگاه سختی و گرفتاری به شما روی آورد، به وسیله ما در پیشگاه الهی استعانت جویید، و همین منظور خداوند است که فرموده: « ( وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها ) ( 260 ) )

آنگاه فرمودند:

«امام صادق عليه‌السلام فرموده اند: سوگند به خدا أسماء حُسنی (که خداوند با آنها خوانده می شود) ما هستیم - و البته از هیچ کس جز با معرفت ما پذیرفته نیست - پس خدا را (تنها) به وسیله آنها بخوانید. ». ( 261 )

با این همه، نظر به اینکه ما به مصالح و مفاسد امور خود و دیگران به تمام معنا آگاه نیستیم و بسا اگر حاجت ما برآورده شود به زیان ما تمام شده و مفاسد عظیمی را به دنبال داشته باشد، به طوری که اگر حقیقت امر بر ما آشکار گردد، از خواسته خویش منصرف و پشیمان می شویم، و یا برآورده شدن آن منع عقلی در بر داشته باشد، در چنین مواردی گرچه از نظر ظاهر جمیع شرایط دعا نیز موجود باشد لیکن خدای مهربان مصلحت اهمّ را ترجیح داده، انسان را از طریق دیگر به خیر بهتری می رساند.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«حضرت ابراهیم عليه‌السلام به عابد (ی که سی سال انتظار ملاقات آن حضرت را داشت و دعایش مستجاب نشده بود) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ إِذا أَحَبَّ عَبْداً احْتَبَسَ دَعْوَتَهُ لِیناجِیهُ وَ یسْأَلَهُ... ». ( 262 )

«به راستی خداوند بزرگ هنگامی که بنده ای را دوست داشته باشد، دعایش را نگهدارد تا با او راز و نیاز کرده و از او خواهش و درخواست نماید. ».

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«در بنی اسرائیل شخصی دو دختر داشت، یکی از آنها را به کشاورزی شوهر داده و دیگری را به ازدواج با کوزه گری درآورده بود. روزی عازم دیدار دختران خود شده، نخست به دیدن زن کشاورز رفت و از حال وی جویا شد. دختر گفت: شوهرم زراعت فراوانی کرده، اگر خداوند بارانی بفرستد، حال ما از همه بنی اسرائیل بهتر خواهد شد.

آن مرد از آن جا به دیدن دختر دیگرش رفته و از حال او سؤال نمود. دختر پاسخ داد: شوهرم کوزه زیادی ساخته، اگر خداوند (چند روزی) از آسمان باران نبارد، حالمان از جمیع بنی اسرائیل بهتر خواهد بود!

آن مرد از نزد وی بیرون آمده و عرض کرد:

«اَللَّهُمَّ أَنْتَ لَهُما». «خداوندا! تو خدای هر دو (و تقدیر کننده امور آنها) هستی (آنچه خیر آنهاست خود مقدّر فرما!) ( 263 )

رسول گرامی اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«ما مِنْ مُسْلِمٍ یدْعُو اللَّهَ بِدُعاءٍ إِلّاَ یسْتَجِیبَ لَهُ فَإِمَّا أَنْ یعَجِّلَ فِی الدُّنْیا وَ إِمَّا أَنْ یدَّخِرَ لِلْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ یکَفِّرَ مِنْ ذُنُوبِهِ». ( 264 )

«هیچ مسلمانی از خداوند درخواست نمی کند جز آنکه دعایش را اجابت می فرماید: یا در دنیا به او عطا فرماید، یا ذخیره آخرتش می گرداند، و یا کفّاره گناهانش قرار خواهد داد. »

گفتار دانشمندان

دکتر الکسیس کارل، پزشک، جرّاح و دانشمند معروف فرانسوی که در طول سالیان دراز، در خلال طبابت و تماس با بیماران مختلف، تأثیر دعا را بر آنها مورد بررسی و مطالعه قرار داده و نتیجه تحقیقاتش به صورت کتاب کوچکی به نام «نیایش» در آمده، می نویسد:

«نیایش پرواز روح است به سوی خداوند، و یا حالت پرستش عاشقانه ای است نسبت به مبدیی که معجزه حیات از او سر زده است، و بالاخره نیایش نمودار کوشش انسانی است برای ارتباط با آن وجود نامرئی، آفریدگار همه هستی... حقیقت نیایش یک حالت عرفانی پرگدازی را مجسّم می کند که در آن دل به خدا جذب می شود». ( 265 )

هم او گوید:

«حتّی وقتی که دعا تا سطح بسیار پایینی تنزّل می کند و به صورت بیان طوطی وارِ فرمول های معینی در می آید، تمرینی برای پیدایش یک زمینه کاملاً لازم روحی به شمار می رود، و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را همراه با هم تقویت می کند. در چهره کسانی که به نیایش می پردازند تا حدود تقریباً ثابتی حسّ وظیفه شناسی و کمی حسد و شرارت، و حس نیکی و خیرخواهی نسبت به دیگران خوانده می شود.

مسلم به نظر می رسد که در صورت تساوی قدرت مغزی و علمی میان دو نفر، سجایا و فضایل اخلاقی آنکه حتی به صورت بسیار معمولی و متوسّط نیایش می کند، تکامل یافته تر از آن دیگری است. نیایش هنگامی که مداوم و پرشور و حرارت است تأثیرش بهتر آشکار می شود. ». ( 266 )

دیل کارنگی روان شناس مشهور آمریکایی می گوید:

«امروز جدیدترین علم یعنی روان پزشکی همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند، چرا؟ به علّت اینکه پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نماز و داشتن ایمانِ محکم به دین، نگرانی، تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیشترین ناخوشی های ماست، برطرف می سازد...

ویلیام جیمز پدر روان شناسی جدید در نامه ای که به یکی از دوستانش نوشته است یادآور شده که هرچه بیشتر از سال های عمرش می گذرد، کمتر می تواند بدون اعتقاد به خداوند زندگی کند. ». ( 267 )

همچنین می نویسد:

«گاندی رهبر هند که پس از بودا بزرگ ترین پیشوای هندیان بود، چنانچه از نیروی استقامت بخش دعا و عبادت الهام و مدد نمی گرفت، به طور یقین از پا درآمده بود. من این مطلب را از کجا می دانم؟ که او خود می گفت: اگر دعا و نماز نبود من مدت ها قبل دیوانه و مجنون شده بودم. ». ( 268 )

دکتر کارل درباره نقش دعا در مداوای بیماران می گوید:

«پزشک هنگامی که بیماری را دید که دست به دامان دعا و توسل شده است، می تواند خرسند باشد چه، آرامشی که نیایش به ارمغان آورده است کمک شایانی در مداوای وی به شمار می آید. ». ( 269 )

همچنین می نویسد:

«هیچ کس هیچ گاه نیایش نکرده مگر آنکه چیزی دستگیرش شده است... کسی که دعا می کند تا خدا او را از یک بیماری عضوی شفا دهد و بیمار می ماند، در عوض یک تحوّل عمیق و تفسیرناپذیر روحی و اخلاقی به وی دست می دهد». ( 270 )

در جای دیگر می گوید:

«در اینجا نباید نیایش را با مرفین هم ردیف دانست، زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و صحیحی در فعالیت های مغزی انسان یک نوع شکفتگی، انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک می کند...

ما نباید نیایش را بهانه ای برای تن دادن به ضعف های اخلاقی، فقر و زبونی ها و سستی های خود قرار دهیم. ». ( 271 )

بلکه بر عکس اراده های قوی، تلاش های سازنده، و کوشش های خستگی ناپذیر کسانی را نیز که همواره برای احیای ارزش های اخلاقی، ارتقای معرفت، و تکامل روحی و معنوی جوامع انسانی می کوشیدند، و در راه تلاش برای از بین بردن عوامل فساد و تباهی، آنی از خود ضعف و سستی نشان نمی دادند تا حدود زیادی باید مرهون مناجات، دعا و نیایش و ارتباط معنوی آنان با آفریدگار جهان دانست.

نمونه های روشن این حقیقت را می توان در شرح حال زندگی پرشور و همیشه بیدار کسانی جستجو کرد که متون مناجات ها و ادعیه آنان در اختیار ماست و ضمن آنکه مسئولیت هدایت و تربیت امت را بر عهده داشتند، خود بیش از همه و در حساس ترین اوقات شریفشان به دعا و نیایش و مناجات با پروردگار خود اشتغال داشتند.

دکتر کارل می گوید:

«اجتماعاتی که احتیاج به نیایش را در خود کشته اند معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهند بود. این از آن جهت است که متمدنین بی ایمان نیز همچون مردم دین دار وظیفه دارند که به مسأله رشد فعالیت های باطنی و درونی خود که لازمه وجود انسانی است دلبستگی پیدا کنند. ». ( 272 )

بلکه به جرأت می توان گفت: عامل اصلی سقوط و زوال امت هایی که اینک جز نام ننگی از آنان باقی نمانده است، تنها همین بوده که آنان با ترک ارتباط با خدا و رها ساختن دعا و نیایش، در واقع از فرهنگ هماهنگ با ندای فطرت خویش فاصله گرفته، و با هموار ساختن زمینه سقوط فضیلت های اخلاقی - که ضامن بقای حیات انسانی آنان بوده است - اسباب هلاکت و نابودی خود را فراهم ساخته اند.

6 - توسّل

قسمت اول

تردیدی نیست که خداوند متعال فیاض، و فیض حضرتش نامتناهی است و پیوسته موجودات عالم را که همه، مخلوقات اویند، به فراخور ظرفیت، قابلیت و نیازشان از فیض لایزال خود بهره مند می سازد.

امّا از آن جا که عالم، عالم اسباب است و آفریدگار جهان چنین اراده فرموده که چرخش نظام آفرینش و جریان امور زندگی از طریق اسباب و به وسیله ابزار و عواملی صورت پذیرد که برای انجام هر یک از امور قرار داده، و بنا به فرمایش امام صادق عليه‌السلام :

دستیابی به مواهب الهی تنها از طریق سبب هایی که او خود مقرّر فرموده میسّر است، ( 273 )

از اینرو انسان ناگزیر است قانون «جریان امور از طریق اسباب» را که در مورد جریانات طبیعی و تکوینی به عنوان یک واقعیت، مورد پذیرش همگانی است، در جریان امور زندگی و فعالیت های اختیاری نیز پذیرا باشد.

استعانت و درخواست کمک از دیگران در اموری که اسباب طبیعی دارد و انسان به تنهایی از انجام آن عاجز است، از جمله سبب هایی است که می توان آن را از ارکان جدایی ناپذیر تمدّن بشری دانست و به هیچ عنوان نباید آن را از حلقه های سلسله تمدّن و دایره امور زندگی جدا فرض کرد.

البته این امر تنها به امور مادی محدود نمی شود. انسان همچنان که برای رفع احتیاجات مادی خویش نیازمند مساعدت دیگران و تلاش و فعالیت در دایره سلسله اسباب و عواملی است که خداوند بزرگ در مخلوقات قرار داده، برای برآورده شدن خواسته های معنوی خود نیز که به مراتب حسّاس تر و مهم تر از نیازهای مادی است، به اعانت و یاری کسانی که از قدرت و توان کافی در این زمینه ها برخوردارند، احتیاج داشته و ناگزیر از تن دادن به قانونِ «جریان امور از طریق اسباب» می باشد.

تلاش برای شکوفا ساختن توانمندی های درونی، زوال صفات ناشایسته، ظهور خُلق های پسندیده و رشد حقیقی و تکامل معنوی نیز آنگاه نتیجه بخش خواهد بود که انسان در سایه یک زندگی اجتماعی و مبتنی بر مساعدت جمعی، از سلسله اسباب معنوی بهره مند، و از مدد و یاری عواملی که به همین منظور برگزیده شده اند برخوردار باشد.

همان عواملی که به تعبیر توقیع شریف ناحیه مقدسه،

  (... وُلاةُ أَمْرِکَ، الْمَأْمُونُونَ عَلَی سِرِّکَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ، الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ، أَسْأَلُکَ بِما نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیتِکَ، فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ، وَ أَرْکانا لِتَوْحِیدِکَ وَ آیاتِکَ وَ مَقاماتِکَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَها فِی کُلِ  مَکانٍ یعْرِفُکَ بِها مَنْ عَرَفَکَ، لا فَرْقَ بَینَکَ وَ بَینَها إِلا أَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ، فَتْقُها وَ رَتْقُها بِیدِکَ، بَدْؤُها مِنْکَ وَ عَوْدُها إِلَیکَ... فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّی ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ. (274 ) )

صاحبان امر پروردگارند و بر اسرار او امین، به امرش بشارت دهنده، به شرح توصیف قدرتش در کار، و به بیان عظمتش پیوسته مشغول اند. او را به اراده و مشیتی می خوانیم که در وجود مبارک آنان گویاست و خداوند متعال، آنها را معدن اسرار کلمات و ارکان توحید و آیات و مقامات خویش در هر مکان قرار داده و توقّف و تعطیل در کارشان نیست. هر کس او را شناخت به وسیله آنهاست، فرقی بین او و آنها نیست مگر اینکه آنها بنده او و آفریده وی هستند. همه کارهایشان به دست اوست. از وی آغاز شده اند و به او باز می گردند. و زمین و آسمان را از وجودشان پُر ساخته تا آشکار شود که جز خدای یگانه و یکتا خدایی نیست.

اصبغ بن نباته نقل می کند که حضرت امیر مؤمنان عليه‌السلام فرمودند:

«... داخل بهشت نمی شود مگر کسی که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم و وارد آتش نمی گردد مگر کسی که ما را نشناسد و ما او را نشناسیم. ».

آنگاه حضرت به فلسفه این امر اشاره کرده، می فرمایند:

«این بدان سبب است که خداوند بزرگ اگر اراده کرده بود، خود را به مردم معرفی می کرد تا آنان خود، او را به یگانگی بشناسند و به ساحتش وارد گردند، لیکن (چنین نخواسته و) ما را درهای خود و راه و باب خود قرار داده، همان بابی که از آن (بر خدا) وارد می شوند. ». ( 275 )

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«أَبَی اللَّهُ أَنْ یجْرِی الْأَشْیاءَ إِلّا بِأَسْبابٍ فَجَعَلَ لِکُلِ  شَی ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِکُلِ  سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِکُلِ  شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِکُلِ  عِلْمٍ باباً ناطِقاً، عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ، ذَاکَ رَسُولُ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ نَحْنُ». ( 276 )

«خداوند امتناع و ابا فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد. از اینرو برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داده و برای هر سبب، شرح و گشایشی مقرّر فرموده و برای هر شرحی نشانه ای و برای هر نشانه، دری گویا نهاده است. کسی که آن در را شناخت حقیقتاً به معرفت رسید، و کسی که آن را باز نشناسد، به راستی نادان است. آن درِ گویا، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله و ماییم. ».

آری، اراده و مشیت الهی بر این استوار گشته که چرخش نظام آفرینش و جریان امور زندگی از طریق عوامل و اسبابی صورت پذیرد که خداوند بزرگ، آنان را به عنوان مجریان اراده بی منازعش در زمین و آسمان به ودیعه گذارده است.

در زیارت حضرت سید الشهداء عليه‌السلام می خوانیم:

«إِرَادَةُ الرَّبِ  فِی مَقادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکُمْ، وَ الصَّادِرِ عَمَّا فُصِّلَ مِنْ أَحْکامِ الْعِبادِ. ». ( 277 )

«اراده پروردگار در مورد مقدّرات امور خلق (از آسمان مشیتش) بر شما فرود می آید و از منازل شما (برای خلق) صادر می گردد، و آنچه از احکام بندگان تبیین و روشن می گردد از منازل شما و به دست شماست. ».

اگر ریزش گرما و انرژی بر پهن دشت گیتی به وسیله خورشید آسمان صورت می پذیرد و این فیض مادی از طریق تابش آفتاب بر بندگان خدا فرو می ریزد، برکات معنوی و الطاف الهی نیز توسّط خورشید آسمانِ رسالت و ستارگان آسمان امامت و ولایت، بر بندگان نیازمند نازل می گردد و جهان هستی و جمیع مخلوقات چه در زمینه نزول فیوضات معنوی و چه در رابطه با سرازیر شدن برکات مادی، همه و همه به یک سنخ، با رعایت سلسله مراتب، از طریق شریف ترین و کامل ترین عوامل و اسبابی که خداوند متعال، آنها را به همین منظور برگزیده، بهره مند می گردند. و تردیدی نیست که وجود شریف حضرت خاتم الأنبیاء صلى‌الله‌عليه‌وآله و جانشینان معصوم آن بزرگوار عليهم‌السلام اشرف و اکمل موجوداتِ این عالَم اند و به همین سبب، پیوسته وجود مبارکشان واسطه دریافت فیوضات از ساحت اقدس ربوبی است، و سایر موجودات نیز خواسته یا ناخواسته، به فراخور نیاز و قابلیت خود، از طریق آن بزرگواران از برکات مادی و فیوضات معنوی خدای متعال بهره مند خواهند گشت.

و به روشنی ثابت است که هیچ موجودی را یارای آن نیست به دور از نظر و اختیار سلسله عوامل و بدون واسطه اسباب، به مقصد اعلا و هدف اقصای خویش نائل گشته و از ساحت ربّ الأرباب درک فیض نماید. ( 278 )

مفهوم توسّل نیز جز این نیست که رهروان مکتب تشیع و پیروان آیین ولایت، وجود شریف آن بزرگواران را - آنچنان که هست - واسطه نزول برکات آسمانی ببینند و برای برآورده شدن حاجات خویش خصوصاً جهت تقرب به پیشگاه ربوبی و پیشبرد مقاصد عالی انسانی، آگاهانه از مجریانِ مشیت خداوندی استمداد و استعانت جویند.

در زیارت امام حسین عليه‌السلام ملتمسانه عرض می کنیم:

«أَنا عَبْدُ اللَّهِ وَ مَوْلاکَ وَ فِی طاعَتِکَ وَ الْوَافِدُ إِلَیکَ أَلْتَمِسُ کَمالَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ... ». ( 279 )

«من بنده خدا و دوستار شما و پیرو ولایت و در مسیر اطاعت از شمایم، و بر شما وارد می شوم در حالی که برترین جایگاه در نزد خدا را خواهانم. ».

درخواست حاجت از حضرات معصومین عليهم‌السلام نه تنها با یکتاپرستی و توحید خالصانه منافات ندارد، بلکه ضمن اینکه روح اطاعت و پیروی از پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را در دل و جانِ توسّل کننده زنده نگه داشته و - به خاطر احساس خضوعی که در وجود او نسبت به پیامبر گرامی صلى‌الله‌عليه‌وآله پدید می آورد - وی را بیش از پیش آماده می سازد تا فرمان خداوند را در مورد «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» ( 280 ) از صمیم دل عمل نماید، علاوه بر آن؛ سالک را در مسیر تطهیر روان و پاک سازی نفس و جان یاری نموده، دل های زنگار گرفته را صفا می بخشد و یاد خدا را در دل های غفلت زده زنده نگه می دارد.

البته ممکن است چنین پنداشته شود که خیل عظیم آدمیان در سراسر گیتی و در طول زمان با مسلک های گوناگون و آیین های مختلف، همواره توانسته اند از مواهب طبیعی و امکانات بالقوه و بالفعلِ مادی بلکه معنوی عالم وجود بهره گرفته و ضمن اینکه به پیشرفت های خیره کننده نائل گشته اند، عمر خویش را سپری کرده، بدون اینکه در وجود خود کمترین نیازی نسبت به عنایات ویژه اولیای الهی احساس نمایند. لیکن ناگفته روشن است که اولاً: هیچ یک از فعالیت های بی شمار آنان حتی در یک مورد ولو در یک لحظه، خارج از سلطنت قوانین طبیعی و بیرون از سلسله علل و اسباب موجود در اشیا نبوده است.

اگر انسان توانسته است از حکومت جاذبه زمین بگریزد این بدان معنا نیست که وی به سببیتِ علل و اسباب، پشت پا زده است، بلکه این خود به مدد بهره گیری از گروه دیگری از عوامل و اسبابی است که در نهاد اشیا نهفته، و انسان در این پیروزی، در واقع نانِ کنجکاوی و تحقیق و پژوهش خویش را می خورد.

ثانیاً: بهره گیری از مواهب مادی، مشروط به دارا بودن اعتقاد صحیح نسبت به مبدأ و معاد، و مقید به جهان بینی درست فلسفی و باورهای واقع بینانه دینی نیست، بلکه آفریدگار جهان سفره عالَم را برای بهره مند شدن خاصّ و عامّ گسترده، و آن را در محدوده سلطنت قوانین طبیعی و سلسله اسباب و علل موجود در نهاد اشیا، در اختیار بشر نهاده، ( 281 ) و انسان بدون هیچ مانعی می تواند برای رفع نیازهای مادی و تأمین سلامت جسمانی خویش از این خوان گسترده بهره مند گردد. ( 282 )

ثالثاً: همچنان که کبر و نخوت بشر کوچک ترین خللی در ایفای نقش قوانین حاکم بر جهان و سلسله اسباب و علل طبیعی وارد نمی سازد، إعمال ولایت تکوینی صاحبان امر، و نقش حیاتی آن بزرگواران در تدبیر جهان، گردش ستارگان، نزول باران، سرازیر شدن برکات، و به جریان انداختن امور - که به اراده خالق توانا در اختیار آن برگزیدگان و مقرّبان درگاه إله نهاده شده - نیز با انکار بشر لجوج متوقّف نخواهد شد.