در آستانه ی سلوک

در آستانه ی سلوک10%

در آستانه ی سلوک نویسنده:
گروه: کتابها

در آستانه ی سلوک
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12412 / دانلود: 2984
اندازه اندازه اندازه
در آستانه ی سلوک

در آستانه ی سلوک

نویسنده:
فارسی

1

2

3

4

5

پی نوشت ها :

۱) خداوند توانا کلام شیطان را که حاکی از توانایی و قدرت فوق العاده و پافشاری فراوان وی بر تصمیم لجوجانه اش در گمراه ساختن مردم است همراه با تأکیدهای پی در پی - مانند سوگند خوردن، آن هم به عزّت پروردگار، همراه بانون تأکید و کلمه أجمعین - نقل کرده و می فرماید:

«فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ ا إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»

«سوگند به عزّتت که جز بندگان خالص و مخلصت جدّاً همه مردم را گمراه خواهم ساخت. »

سوره ص، آیه ۸۲ و ۸۳

۲) کافی، ج ۲، ص ۴۹۳، باب نوادر عشره

۳) توحید صدوق، ص ۲۳۰، باب ۲۱، ح ۵

۴) بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۰۵

۵) همان، ص ۵۰

۶) نور الثقلین، ج ۱، ص ۶

۷) لزوم گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در حمد و سوره نماز؛ ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۶ ص ۵۷ باب ۱۱ از ابواب قراءة در نماز و در حدیث امام حسن عسکری عليه‌السلام از نشانه های مؤمن (شیعه) ؛ بلند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است.

وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۸، باب ۵۶ از ابواب مزار

۸) الاثنی عشریه مرحوم عاملی، ص ۹۲، ب ۳، ف ۵

۹) عیون الاخبار، ج ۲، ص ۵، ب ۳، ح ۱۱

۱۰) خزینة الجواهر (از مرحوم آیة اللَّه نهاوندی) ص ۶۰۳

۱۱) بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۵۷

۱۲) منتخب التواریخ، ص ۷۶۰

۱۳) مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۴۰

۱۴) خزینة الجواهر ص ۶۰۴

۱۵) خزینة الجواهر، ص ۶۴۰

آیة اللَّه علاّمه حلّی در «منهاج الکرامة» آورده است که روزی حضرت موسی بن جعفر عليهما‌السلام از کنار خانه بشر حافی عبور نمودند. صدای ساز و آواز از خانه وی بلند بود. خدمتکار خاکروبه را بیرون آورد تا کناری بریزد. امام عليه‌السلام از او پرسیدند: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ عرض کرد: آزاد! آن حضرت فرمودند: بلی! وی آزاد است، اگر بنده بود، از آقا و مولایش پروا نموده، از او بیمناک بود. خدمتکار به خانه برگشت. بشر گفت: چرا دیر آمدی؟ او ماجرا را تعریف کرد. بشر با پای برهنه به دنبال آن حضرت بیرون دویده، خود را به حضرتش رساند و اظهار شرمندگی و توبه نمود.

... سبب شهرت پا برهنگی بشر آن بود که پابرهنه خدمت امام عليه‌السلام دوید و به سعادت عظمی نایل آمد. بعضی نقل کرده اند که سرّ آن را از خود وی پرسیدند، پاسخ داد: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم الْاَرْضَ بِساطاً» سوره نوح، آیه ۱۹» (خداوند زمین را برای شما فرشی (گسترده) قرار داد) و بر بساط پادشاهان، با کفش گام نهادن، ترک ادب است. (منتهی الآمال، ج ۲، ص ۱۸۹)

بشر از وزرا و یا از منشیان و نویسندگان دولت هارون بود. پس از آن، دیگر گرد گناه نگشت و از سلک اشراف زادگان و عیاشان بیرون و در سلک پرهیزکاران و پاکان در آمد.

نقل شده است که در آن مدّت که با پای برهنه در بغداد راه می رفت، هیچ حیوانی در کوچه و بازار سرگین نیفکند. پس از سی سال، شخصی سرگین اسبی در کوچه دید. فریاد برآورد که بشر از دنیا رفت. پس از تفحّص معلوم شد که وی وفات نموده است.

پس از وفات، او را به خواب دیدند. از او پرسیدند که خداوند با تو چه کرد؟ پاسخ داد: خطاب آمد: ای آن که در دنیا آب و خوراک را به میل و آرزوی (نفسِ) خود نخوردی و ننوشیدی، اکنون آن چه دلخواه تو باشد، در این جا مهیاست. (خزینة الجواهر ص ۶۴۰)

به همین مناسبت جریان امام کاظم عليه‌السلام با شقیق بلخی نیز ملاحظه شود.

(بحارالانوار، ج ۴۸ ص ۸۰ و منتهی الآمال، ج ۲، ص ۲۰۴)

۱۶) یعنی «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم»

۱۷) مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۰۴، ب ۱۶، از ذکر ح ۴

۱۸) المحجة البیضاء مرحوم فیض کاشانی، ج ۵، ص ۶۲

۱۹) بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۰۶؛ نظیر آن ج ۶۶، ص ۳۶۹

۲۰) خداوند می فرماید: «... و شارکهم فی الأموال و الأولاد... با آنان در اموال و اولاد شرکت کن. »

سوره اسراء، آیه ۶۴

۲۱) بحارالانوار، ج ۸۰، ص ۳۱۴

۲۲) وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۳۵۶، باب ۵۸ از آداب مائده، ح ۱

۲۳) همان، ص ۳۶۲، باب ۶۱، ح ۳

۲۴) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۱۹۷، ب ۹۲، ح ۱۱

۲۵) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۱۹۸، ح ۱۴

۲۶) سوره انعام، آیه ۱۲۱ - ۱۱۸

۲۷) ر. ک: شیفتگان حضرت مهدی - عجل اللَّه تعالی فرجه - ج ۳، ص ۶۲

۲۸) جامع الأخبار، ص ۴۲، ف ۲۲؛ بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۵۸

۲۹) سوره بقره، آیه ۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل عمران، آیه ۱۶۴ و سوره جمعه، آیه ۲

۳۰) توجّه اسلام به انسان از جهات مختلف است، هم از جنبه طبیعی و مُلکی و هم از جنبه الهی و ملکوتی مورد توجّه قرار گرفته است. قرآن همان گونه که در خلقت انسان از «تراب»، «نطفه»، «علقه»، «مضغه»، «عظام»، و «لحم» نام می برد، از جنبه های الهی و ملکوتی او، نفخه الهی، روح خدایی و مقام خلیفة اللهی نیز سخن به میان آورده و در سایه این تحوّل در خلقت، انسان را به علم و آگاهی ممتاز می سازد.

قرآن پس از مطرح ساختن خلقت خاکی و ملکی انسان می فرماید: «عَلَّم الانسانَ ما لَمْ یعْلَمْ» (= آن چه را که انسان نمی دانست به او آموخت) سوره علق، آیه ۵

و در داستان حضرت آدم می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ کُلّها» (= و همه اسما را به آدم آموخت) سوره بقره، آیه ۳۱

۳۱) سوره زمر، آیه ۹

۳۲) سوره مجادله، آیه ۱۱

۳۳) ولی بیشتر مردم نمی دانند»

ر. ک: سوره اعراف، آیه ۱۸۷؛ سوره یوسف، آیات ۲۱ و ۴۰؛ سوره روم، آیات ۶ و ۳۰؛ سوره سبأ، آیات ۲۸ و ۳۶ و...

۳۴) سوره طه، آیه ۱۱۴

۳۵) مجمع البیان ج ۷، ص ۳۲، ذیل آیه فوق، نظیر آن نهج الفصاحه ص ۲۳، ش ۱۲۶

۳۶)

۳۷) ۲ و - قرة العیون مرحوم فیض کاشانی، ص ۴۳۸

۳۸) جامع الأبرار و منبع الانوار، شیخ حیدر آملی، ص ۵۱۳، ح ۱۰۵۲، از حضرت عیسی عليه‌السلام .

۳۹) قرة العیون، ص ۴۳۹.

۴۰) قرة العیون ص ۴۳۸ و عیون الاخبار ج ۲، ص ۶۹، ب ۳۱، ح ۳۲۱ از امام رضا عليه‌السلام .

۴۱) قرةالعیون ص ۴۳۹، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۸۳ ضمن سفارشات آن حضرت به ابوذر

۴۲) داستان های شگفت، ص ۵۸، داستان ۳۶

۴۳) بصائر الدرجات، ص ۲۵ جزء ۱، ب ۱۱، ح ۲۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۱، باب أنّ حدیثهم صعب و مستصعب ح ۲

۴۴) امالی طوسی، ج ۱، ص ۱۳۳؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۷

۴۵) زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۴

۴۶) دارالسلام مرحوم نوری، ج ۲، ص ۲۵۰

۴۷) کافی، ج ۱، ۲۵ باب صفة العلم، ج ۵

۴۸) همان، ص ۲۴، ح ۲

۴۹) مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۲۰؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲

۵۰) محجّة البیضاء مرحوم فیض، ج ۱، ص ۱۴

۵۱) مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۰۰، ب ۸ از صفات قاضی ح ۵۱

۵۲) ینابیع الحکمة، ج ۴، ص ۲۰۳، ب ۱۳۸، ف ۱، ح ۴۸

۵۳) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۲۳، ح ۷۹

۵۴) کافی، ج ۱، ص ۲۳، باب فرض العلم ح ۱

۵۵) همان، ص ۲۴، باب صفة العلم، ح ۱

۵۶) کافی، ج ۱، ص ۲۶، باب ثواب العالم ح ۱

۵۷) همان، ص ۳۴، باب من عمل بغیر علم ح ۱

۵۸) غرر الحکم، ج ۱، ص ۹۳، ف ۱، ح ۲۰۹۲

۵۹) همان، ص ۶۱، ح ۱۶۲۱ و ۱۶۲۲

۶۰) منیة المرید ص ۲۴

۶۱) ینابیع الحکمة، ج ۴، ص ۱۹۷، ح ۲۳

۶۲) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۳

۶۳) روضة الواعظین، ص ۱۲، بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳

۶۴) کافی، ج ۱، ص ۲۵، باب صفة العلم ح ۸

۶۵) بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۶، ح ۳۶

۶۶) همان، ح ۳۵؛ نظیر آن ص ۱۴

۶۷) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۲۸، ح ۹۱

۶۸) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۵۴، ح ۱۳۹

۶۹) سوره توبه، آیه ۱۲۲.

۷۰) کافی، ج ۱، ص ۲۳، باب فرض العلم ح ۶

۷۱) کافی، ج ۱، ص ۲۴، ح ۷

۷۲) همان، ص ۲۹، باب فقد العلماء ح ۱ و ۴

۷۳) همان، ص ۳۰، ح ۲

۷۴) همان، ح ۳

۷۵) کافی، ج ۱، ص ۲۴، باب فرض العلم ح ۸

۷۶) همان، ص ۲۵، باب صفة العلم ح ۳

۷۷) همان، ص ۲۵، ح ۴

۷۸) بحارالانوار، ج ۲، ص ۲، ح ۱

۷۹) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳، ح ۳

۸۰) بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۲، ح ۲۴

۸۱) مقدمه کتاب لوامع صاحبقرانی، و فوائد الرضویه مرحوم محدّث قمی ص ۴۴۰

۸۲) منیة المرید ص ۳۳، بحارالانوار، ج ۲، ص ۴

۸۳) بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳، ح ۷۰

۸۴) فوائد الرضویه، ص ۴۰۶

۸۵) کافی، ج ۱، ص ۳۲، باب سؤال العالم، ح ۵

۸۶) بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۴۷

۸۷) کافی، ج ۱، ص ۲۵، باب صفة العلم ح ۹

۸۸) بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۰۲

۸۹) کافی، ج ۱، ص ۴۰، باب نوادرعلم، ح ۱۳

۹۰) همان، ص ۳۹، ح ۷ بدین مضمون از شیعه و سنّی روایات فراوان نقل شده است.

۹۱) کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۲۴، ح ۲۹۱۸۴

۹۲) ینابیع الحکمة ج ۲، ص ۷۷، ب ۳۳، ح ۳۳

۹۳) بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۴۶، ح ۱۵

۹۴) معجم الرجال الحدیث ج ۱، ص ۱۴۶

۹۵) همان ص ۱۴۷

۹۶) همان ص ۱۴۵

۹۷) بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸۴

۹۸) سوره بقره، آیه ۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل عمران، آیه ۱۶۴ و جمعه، آیه ۲. از نظر تربیتی و بُعد انسان سازی تزکیه بر تعلیم علوم حقه و معارف الهی تقدّم دارد و لذا در آیات بر تعلیم مقدّم شده است، اما در سوره بقره، آیه ۱۲۹ که تعلیم مقدّم شده، به این علت است که از نظر رتبه و ترتیب، علم بر تزکیه مقدّم است زیرا انسان پیش از تزکیه باید آگاه شود که تزکیه چیست و چگونه نفس آدمی باید پاک گردد.

۹۹) بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۱ نظیر آن غرر الحکم ج ۲، ص ۷۵۰، ف ۷۹، ح ۲۱۳.

۱۰۰) بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۰۸

۱۰۱) کافی، ج ۱، ص ۳۷، باب لزوم الحجة علی العالم ح ۱

۱۰۲) همان، ح ۲

۱۰۳) خصال ج ۱، ص ۳۶، ب ۲، ح ۱۲

۱۰۴) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۷

۱۰۵) غررالحکم ج ۱، ص ۴۲۶، ف ۳۷، ح ۳۰

۱۰۶) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۱۷، ح ۷۰

۱۰۷) داستان های تاریخی، ص ۸۳ به نقل از نامه دانشوران ناصری، ج ۹

۱۰۸) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۸، ح ۶۳

۱۰۹) همان، ح ۶۴؛ کنز العمّال ج ۱۰، ص ۱۸۷، ح ۲۸۹۷۷

۱۱۰) کافی، ج ۱، ص ۳۵، باب استعمال العلم ح ۱

۱۱۱) غررالحکم ج ۲، ص ۴۹۸، ف ۵۵، ح ۵ و ۶ و ۱۱

۱۱۲) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۷

۱۱۳) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۸۹.

۱۱۴) کافی، ج ۱، ص ۳۵، ح ۳

۱۱۵) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۲

۱۱۶) سوره فاطر، آیه ۲۸

۱۱۷) خشیت» ترسی است که آمیخته با تعظیم باشد و غالباً در مواردی به کار می رود که از علم و آگاهی نسبت به چیزی که از آن خشیت دارد، سرچشمه گیرد و لذا در آیه این مقام را مخصوص عالمان دانسته است. (مفردات راغب ص ۱۴۹)

۱۱۸) کافی، ج ۸ (روضه) ص ۱۶، ضمن ح ۲

۱۱۹) غرر الحکم ج ۱، ص ۱۹۱، ف ۸، ح ۳۰۰

۱۲۰) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۸، الاثنی عشریه ص ۲۰۲، ب ۵، ف ۲، نظیر آن بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۰۵، از امام موسی بن جعفر عليهم‌السلام

۱۲۱) کافی، ج ۱، ص ۳۹، باب نوادر علم ح ۵، و در امالی مرحوم صدوق (ص ۶۲۹، م ۹۱، ح ۹) و خصال، (ج ۱، ص ۱۹۴ ب ۳، ح ۲۶۹) به نقل از امیر مؤمنان عليه‌السلام

۱۲۲) خصال، ج ۲، ص ۳۵۲، ب ۷، ح ۳۳

۱۲۳) ینابیع الحکمة ج ۴، ص ۲۰۹، ب ۱۳۸، ف ۲، ح ۷

۱۲۴) بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴، خلاصه ای از ح ۱۷

۱۲۵) کافی، ج ۱، ص ۲۸، باب صفة العلماء ح ۱

۱۲۶) همان، ص ۳۸، باب نوادر علم، ح ۲، ینابیع الحکمة ج ۴، ص ۲۲۳، ف ۴، ح ۷

۱۲۷) آن شخص کسبش خیاطی بود و سه خصلت نیک داشت: منصف بود (و اجرت را کم می گرفت) خوش قول بود و دیگر کار را با دقّت انجام می داد.

۱۲۸) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۱۲

۱۲۹) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۰۱

۱۳۰) کافی، ج ۱، ص ۳۷، باب المستأکل بعلمه ح ۲

۱۳۱) کافی، ج ۱، ص ۳۷، ح ۴

۱۳۲) بحارالانوار، ج ۲، ص ۴۰، منیة المرید ص ۵۲

۱۳۳) منیة المرید ص ۴۸، بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۸

۱۳۴) سوره عبس، آیه ۲۴: «پس انسان باید به طعام و خوراک خود (با دقّت) بنگرد».

۱۳۵) کافی، ج ۱، ص ۳۹، باب نوادر علم، ح ۸، اختصاص (مرحوم شیخ مفید) ص ۴

۱۳۶) وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۷۶، ب ۷، از صفات قاضی ح ۴۰. «مرحوم شیخ حر عاملی، پس از نقل حدیث می فرماید: این حدیث از شیعه و سنّی متواتر نقل شده است. »

۱۳۷) همان، ص ۷۷، ح ۴۳

۱۳۸) همان، ص ۷۴، ح ۳۴

۱۳۹) این داستان مشهور است افرادی نظیر مرحوم شیخ مجتبی قزوینی و مؤلف کتاب دین و فطرت که از شاگردان مرحوم آمیرزا مهدی بوده اند، نقل کرده اند.

۱۴۰) کافی، ج ۱، ص ۳۲۹، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۶۹، ح ۲۲؛ نظیر آن احادیث فراوان است.

۱۴۱) در این باره صدها حدیث از شیعه و سنی نقل شده است.

۱۴۲) سزاوار است در این باره، کتاب گراسنگ «منیة المرید» تألیف عالم بزرگوار، مرحوم شهید ثانی و نیز کتاب «آداب المتعلمین» از مرحوم خواجه نصیرالدّین طوسی با دقّت مورد مطالعه قرار گیرد.

۱۴۳) مُنْیةُ المرید ص ۴۲، کنز العمّال ج ۳، ص ۴۲۲، ح ۷۲۶۳ و ص ۴۲۴، ح ۷۲۷۲

۱۴۴) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۴۲، برای پی گیری مبحث «اخلاص» و سایر صفات به کتاب «فرهنگ صفات» مراجعه شود.

۱۴۵) منیة المرید ص ۶۱

۱۴۶) ینابیع الحکمة ج ۴، ص ۲۳۷، ف ۵، ح ۲۰

۱۴۷) ر. ک: فرهنگ اخلاق، ص ۵۷

۱۴۸) مرآة العقول ج ۱۱ ص ۳۶۱

۱۴۹) سوره تین، آیات ۶ - ۴

۱۵۰) اگر ساختمان وجودی انسان، استعداد آن را دارد که بی نهایت تکامل یابد و به اعلی علیین برسد و از جهت سیر نزولی می تواند بی نهایت سقوط نماید و به اسفل سافلین برسد، خود این گواه آن است که این دنیا و زندگی چند روزه آن، نمی تواند هدف نهایی آفرینش باشد و این دنیا با محدودیتش، وسعت آن را ندارد که آدمی در آن پاداش و عقاب داده شود. بلکه سرای دیگر و عالم وسیع تری می طلبد که این ها همه مقدّمه ای برای آن جهان وسیع تر و کامل تر است. لذا، خداوند در ادامه همین آیات، می فرماید:

«فَما یکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالْدِّینِ ا اَلَیسَ اللَّهُ بِاَحْکَمِ الحاکِمِینَ» «پس چه چیز سبب می شود بعد از این روز جزا را تکذیب نمایی. آیا خداوند برترین داوران نیست؟ »

۱۵۱) سوره احزاب، آیه ۷۲

۱۵۲) سوره بقره، آیه ۳۰ و ۳۱

۱۵۳) سوره انشقاق، آیه ۶

۱۵۴) سوره مؤمنون، آیه ۱۴.

۱۵۵) سوره حجر، آیه ۲۹ و سوره ص، آیه ۷۲

۱۵۶) سوره انسان، آیه ۳

۱۵۷) ساختمان حیوانات و نوع غذاهایی که به آن احتیاج دارند، متفاوت است. و شگفت آن که خداوند حکیم، برای ادامه حیات آن ها، هر یک از ابزار لازم را مناسب با شرایط زندگی شان عنایت فرموده است؛ مثلاً به حیوان گوشت خوار چنگال، و به علفخوار، دندان تیز و برنده و به پشه ضعیف برای تغذیه اش خرطوم داده است. و پشه با این جثّه کوچک می داند که خرطوم خود را در کجا و چگونه به کار برد.

۱۵۸) امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند: «گروهی از ملائکه را آفریدی و آن ها را در آسمان ها اسکان دادی، در وجود آن ها نه سستی است و نه غفلت و نه عصیان... »

(تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۰۷)

۱۵۹) علل الشرایع، ج ۱، ص ۴، ب ۶

۱۶۰) نظیر؛ آیات نخست از سوره مؤمنون، آیات ۹ - ۲ و ۱۷۷ از سوره بقره، آیه ۷۲ از سوره انفال، آیه ۷۱ و ۷۲ از سوره توبه، آیات ۱۹ - ۱۵ از سوره ذاریات، آیات ۱۳۵ - ۱۳۳، از سوره آل عمران، آیات ۵ - ۳ از سوره لقمان، آیات ۳۴ و ۳۵ از سوره حج، و آیه ۶۹ از سوره نساء.

۱۶۱) سوره اسراء، آیه ۷۰

۱۶۲) طبق گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان «کثیر» در آیه به معنی جمیع خواهد بود و این در قرآن و مکالمات عرب، شایع و معمول است و لذا معنای آیه چنین است که ما انسان را بر سایر مخلوقات برتری بخشیدیم و سایر آفریده ها بسیارند.

بنابراین، آیه دلیلی بر فضیلت فرشتگان بر انسان نمی باشد. خصوصاً با توجّه به آیات آفرینش آدم و سجود فرشتگان بر او و تعلیم اسما به حضرت آدم و... که دیگر تردیدی باقی نمی ماند.

۱۶۳) تعریف حرکت: «اَلْحَرَکَةُ خُرُوجُ الشَّی ءِ مِنَ النَّقْصِ اِلی الْکَمالِ وَ مِنَ الْقُوَّةِ اِلی الْفِعْلِ». «حرکت خروج چیزی از نقص به کمال و از قوّه به فعلیت است».

۱۶۴) سوره بقره، آیه ۲۹

۱۶۵) ر. ک: سوره ابراهیم، آیه ۳۲ و ۳۳؛ سوره نحل، آیه ۱۴؛ سوره حج، آیه ۶۵، و سوره جاثیه، آیه ۱۳

۱۶۶) سوره نساء، آیه ۲۸

۱۶۷) نهج البلاغة (ترجمه فیض الاسلام) ص ۱۲۸۲، ح ۴۱۱

۱۶۸) سوره یونس، آیه ۱۲، نظیر آن؛ سوره اسراء، آیه ۶۷

۱۶۹) سوره هود، آیات ۱۱ - ۹

۱۷۰) سوره اِسراء، آیه ۱۱، نظیر آن سوره انبیا، آیه ۳۷

۱۷۱) سوره اسراء، آیه ۸۳

۱۷۲) همان، آیه ۱۰۰

۱۷۳) سوره زمر، آیه ۴۹

۱۷۴) سوره فصّلت، آیات ۵۱ - ۴۹

۱۷۵) سوره معارج، آیات ۳۴ - ۱۹

۱۷۶) سوره فجر، آیه ۲۰ - ۱۵

۱۷۷) سوره بلد، آیات ۶ - ۱

۱۷۸) طبیعت جهان بر کدورت است و تو می خواهی از هرگونه کدورت ها و ناپاکی ها پاک باشد؟ »

«هر کسی روزگاران را بر ضدّ طبیعتش طلب نماید، همچون کسی است که در میان (امواج) آب، شعله آتش جستجو کند! »

۱۷۹) خصال، ج ۱، ص ۶۴، ب ۲، ح ۹۵

۱۸۰) سوره علق، آیه ۶ و ۷

۱۸۱) سوره عصر، آیه ۳ - ۱.

۱۸۲) بزرگی گوید: معنی این سوره را از یخ فروشی آموختم؛ مدام فریاد می زد: «اِرْحَمُوا مَنْ یذُوبُ رأسُ مالِهِ» (= رحم کنید به کسی که سرمایه اش ذوب می شود) پیش خود گفتم این است معنی «اِنّ الانسانَ لَفی خُسْر» لحظات عمر بر او می گذرد، عمرش به پایان می رسد و ثواب و پاداشی کسب نمی کند، در این حال زیانکار است.

(تفسیر فخر رازی ج ۳۲، ص ۲۷۸)

۱۸۳) امام هادی عليه‌السلام می فرمایند: «الدُّنیا سُوقٌ رَبِحَ فِیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرون». «= دنیا بسان بازاری است که گروهی در آن سود می برند و جمعی دیگر زیان و آسیب می بینند».

تحف العقول ص ۳۵۸

۱۸۴) امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند: «اِنَّ عُمْرَکَ مَهْرُ سَعادَتِکَ اِنْ اَنْفَذْتَهُ فِی طاعَةِ رَبِّکَ». «به راستی (لحظات) عمرت مهر سعادت و خوشبختی تو است اگر آن را در عبادت پروردگارت صرف نمایی» غرر الحکم ج ۱، ص ۲۱۸، ف ۹ ح ۵۳.

«اِنَّ اَنْفاسَکَ اَجْزاءُ عُمْرِکَ فَلا تُفْنِها اِلّا فِی طاعَةٍ تُزْلِفُکَ». «به راستی که این نفس هایت لحظات عمر تو است. آن ها را جز در اطاعت خداوند تمام نکن تا تو را به خدا نزدیک سازد».

غررالحکم ج ۱، ص ۲۱۹، ح ۵۴

«نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ اِلی اَجَلِهِ». «نفس های آدمی، گام های او به سوی مرگ وی است».

نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۱۷، ح ۷۱

«اِنَّهُ لَیسَ لاَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلّاَ الجَنَّةُ فَلا تَبِیعُوها اِلّا بِها». «برای وجود شما بهایی جز بهشت نیست. آن را به کمتر از آن نفروشید». بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۳

«لَیسَ شَی ءٌ اَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ اِلّا ما بَقِی مِنْ عُمْرِ المُؤمِنِ». «هیچ چیز ارزشمندتر و کمیاب تر از طلای سرخ نیست جز آنچه از عمر مؤمن باقی مانده است (که از طلای سرخ هم گرانبهاتر است) ». غرر الحکم ج ۲، ص ۵۹۸، ف ۷۳، ح ۷۴

۱۸۵) سوره ابراهیم، آیه ۳۴

۱۸۶) سوره حج، آیه ۶۶، و در آیه ۱۵ از سوره زخرف؛ «... اِنَّ الانسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ». «به راستی که انسان بس کفران کننده آشکار است»

۱۸۷) سوره عبس، آیه ۱۷

۱۸۸) سوره انفطار، آیه ۶ و ۷

۱۸۹) شیعه و سنی روایت کرده اند که پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام تلاوت این آیه می فرمودند: «غَرَّهُ جَهْلُهُ = جهل و نادانیش او را مغرور ساخته است».

ر. ک: تفسیر مجمع البیان، الدّرّ المنثور، روح البیان، روح المعانی، ذیل آیه

امیر مؤمنان عليه‌السلام نیز ذیل آیه، گفتار گهربار و شگفت انگیزی فرموده اند.

ر. ک: نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۷۰۷، خ ۲۱۴

۱۹۰) سوره عادیات، آیات ۸ - ۶

۱۹۱) در آیه شریفه به مال و ثروت «خیر» اطلاق شده و این بدان جهت است که مال در ذات خود چیز بدی نیست و می تواند وسیله انواع برکات و خیرات گردد، و آنچه مذموم است دلبستگی و دوست داشتن آن است.

نکته مهم در این اطلاق این است که: خداوند بطور فطری حبّ خیر را در انسان نهاده بطوری که هرچه برای خود مفید بداند به دنبالش می رود و چون خیر مطلق خداوند است انسان ها بطور فطری خدا را دوست دارند امّا در تشخیص آن اشتباه کرده، خیر مطلق را رها نموده و شیفته چیزهای فانی می شوند.

۱۹۲) سوره سبأ، آیات ۲۰ - ۱۵

۱۹۳) آنان سیلاب ها را در پشت سدی نیرومند متمرکز کرده، به وسیله آن، سرزمین حاصل خیز گسترده ای را زیر کشت در آورده، آباد ساختند. باغ های پیوسته در دو طرف نهر بزرگی بود که از آن سدّ آبیاری می شد. اگر کسی سبدی روی سر می گذاشت و زیر درختان عبور می کرد، بعد از مدّت کمی از میوه پر می شد. به علاوه سرزمینی پاک و پاکیزه ای داشتند، پاک از آلودگی های گوناگون نظیر، دزدان، ستمگران، آفات و بلاها، خشکسالی و قحطی، ناامنی و وحشت حتّی از حشرات موذی! و از نظر نعمت های معنوی نیز خداوند از تقصیر آن ها صرف نظر کرده، آنان را مشمول عذاب و گرفتار بلا نمی ساخت.

۱۹۴) مرحوم علی بن ابراهیم نقل می کند که حضرت سلیمان به لشکر خود دستور داد خلیجی از دریای شیرین تا شهرهای هند جاری کنند و سد عظیمی از سنگ و آهک بسته بودند و آن سدّ دارای سوراخ هایی بود. هرگاه می خواستند سوراخ ها را می گشودند، آب به مقدار احتیاج جاری می شد و از دو طرف راست و چپ باغ هایی بود، به وسعت مسیر ده روزه راه، کسی که میان باغستان آنان می رفت، آفتاب بر او نمی تابید. چون از فرمان الهی سرپیچی کرده، گناه بسیار نمودند و به اندرز صالحان گوش ندادند، خداوند موش های بزرگ را بر سدّ ایشان مسلّط گردانید که سنگ بزرگی را که مرد تنومندی نمی توانست بردارد، از جا می کندند. قوم سبأ چون چنین مشاهده کردند، شهرها را رها کرده پا به فرار گذاشتند و آن موش ها پیوسته به کندن آن سد مشغول بوده تا آن را خراب کردند. ناگاه سیلی (خروشان) سرازیر شده، شهرهای ایشان را خراب و درختان را از بیخ کند.

(تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج ۲، ص ۲۰۰)

موش های صحرایی، به دیوار این سدّ خاکی روی آورده و از درون آن را سست کردند. ناگهان باران شدیدی بارید و سیلاب عظیمی جاری شد. دیواره های سد در هم شکست و تمام آبادی ها، باغ ها، کشتزارها، چهارپایان را از بین برد، قصرها و خانه های زیبا یکباره ویران گشت و آن سرزمین آباد را به صحرایی خشک و بی آب و علف مبدّل ساخت. تنها چند درخت «اراک» و «شورکز» و «سدر» به جای ماند. ر. ک: مجمع البیان و...

۱۹۵) سوره بقره، آیه ۲۵۶ و ۲۵۷

۱۹۶) طاغوت مبالغه و از ماده طغیان است و به هر چیز و هر کس که از حد تجاوز کند و طغیان نماید، طاغوت گفته می شود و لذا شیاطین، بت ها، مستکبرین و هر معبودی غیر از پروردگار همه طاغوتند. واژه طاغوت هم به معنای مفرد و هم جمع به کار می رود.

ر. ک: مفردات راغب ص ۳۰۴ و...

۱۹۷) سوره حدید، آیه ۱۹

۱۹۸) مجمع البیان ج ۹، ص ۲۳۸، نورالثقلین ج ۵، ص ۲۴۴

۱۹۹) سوره اعراف، آیه ۹۶

۲۰۰) سوره رعد، آیه ۲۸

۲۰۱) سوره فتح، آیه ۴

۲۰۲) بحار الانوار، ج ۷۷، ص ۸۰

۲۰۳) غررالحکم، ج ۱، ص ۱۹۶، ف ۸، ح ۳۶۹

۲۰۴) کافی، ج ۲، ص ۱۷۱؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۰۳، ح ۳

۲۰۵) کافی، ج ۲، ص ۱۷۱، ح ۴؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۰۳، ح ۴

۲۰۶) غررالحکم، ج ۲، ص ۵۰۳، ف ۵۶، ح ۱

۲۰۷) همان، ص ۸۴۷، ف ۸۶، ح ۳۴۴

۲۰۸) بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۵۴

۲۰۹) ر. ک: کمال الدّین مرحوم صدوق ج ۱، ص ۳۲۰، ب ۹، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۵۵

۲۱۰) ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۴۴، ب ۷، ف ۱، ح ۹

۲۱۱) همان، ح ۱۵، نظایر آن بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۸۳

۲۱۲) ر. ک: کافی، ج ۸ (روضه) ص ۲۹۷، ح ۴۵۷، امالی مرحوم صدوق ص ۴۷۹، م ۷۳، ح ۱

۲۱۳) کافی، ۱، ص ۳۰، باب فقد علماء ح ۳

۲۱۴) در برخی روایات «مؤمن» و عدّه ای «مؤمن فقیه» و بعضی هم «فقیه» آمده است و این بدان جهت است که مؤمن کامل، دین شناس، و دین شناس مؤمن، همان مؤمن کامل است.

۲۱۵) عثمان از ابوذر پرسید کدام شهر را دوست تر می داری؟ فرمود: مکّه، زیرا حرم خدا و حرم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله است و علاقه دارم در آن جا تا هنگام مرگ خدای را عبادت کنم. گفت: کدام شهر را بیشتر دشمن داری؟ فرمود: ربذه را، زیرا در حالت کفر در آن جا بودم، عثمان گفت: تو را به آن جا می فرستم!

۲۱۶) ر. ک: تفسیر قمی (ره) ج ۱، ص ۲۹۴ (سوره توبه) ، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۲۹، عین الحیاة علامه مجلسی (ره) ص ۱۸ - ۱۱

۲۱۷) منتهی الآمال ج ۱، ص ۱۱۶

۲۱۸) علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۶۷، باب ۲۲۲، ح ۲۲

۲۱۹) ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۴۶، ح ۱۴

۲۲۰) ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۴۷، ح ۱۶

۲۲۱) خزینة الجواهر ص ۵۰۰

۲۲۲) سیره ابن هشام ج ۱، ص ۳۱۸

۲۲۳) خزینة الجواهر ص ۵۰۱

۲۲۴) سیره حلبی، ج ۱، ص ۴۷۹

۲۲۵) طبقات ابن سعد ج ۳، ص ۱۷۵

۲۲۶) سیره ابن هشام ج ۱، ص ۳۱۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۶

۲۲۷) ر. ک: تاریخ ابن عساکر ج ۱۰، ص ۴۴۰

۲۲۸) اُسد الغابة ج ۱، ص ۲۰۶

۲۲۹) الدرجات ص ۳۶۵

۲۳۰) سیره حلبی ج ۳، ص ۵۴. مسلمانان در سال هفتم هجرت، بر اساس پیمان حدیبیه توانستند سه روز در مکّه بمانند و اعمال عمره را که سال قبل از آن ممنوع شده بودند، قضا نمایند. به گفته حلبی ابراز انزجار خالد و حارث، مربوط به این سال بوده است.

۲۳۱) تنقیح المقال ج ۱، ص ۸۳، اعیان الشیعة، ج ۳، ص ۶۰۳، (ط جدید، ج ۱۴، ص ۱۰۳) منتخب التواریخ ص ۳۶۶.

جریان درخواست حضرت زهرا عليها‌السلام از بلال برای اذان گفتن، ر. ک: «مام فضیلت ها» ص ۳۱۰

۲۳۲) مجله مکتب اسلام، سال نهم شماره ۵، ص ۲۰

۲۳۳) خزینة الجواهر: ص ۵۰۲

۲۳۴) اعیان الشیعة، ج ۳، ص ۶۰۱ (ط جدید، ج ۱۴، ص ۹۹)

۲۳۵) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۶۵، ح ۱۳

۲۳۶) ینابیع الحکمة، ج ۱، ص ۱۴۴، ح ۱۱

۲۳۷) همان، ح ۱۰

۲۳۸) کنیه اش، ابومعبد و پدرش، عَمرو بهرائی است و چون اسودبن عبد یغوث، او را به فرزندی گرفت، به مقدادبن اسود معروف شد. وی تمام فضایل و کمالات از جمله؛ سبقت در اسلام، هجرت، علم و آگاهی، استقامت در ایمان را دارا بوده و در جنگ ها در کنار پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بود و از ارکان اربعه و از جمله چهار نفری می باشد که خداوند امر به دوستی آنان فرموده است و نیز یکی از چهار نفری است که بهشت مشتاق اوست. و امیر مؤمنان عليه‌السلام ، او را جزء هفت نفری ذکر می فرماید که خداوند به سبب آنان، زمین را آفرید، و به سبب آنان، روزی می دهد و باران می فرستد و به خاطر آنان، کمک و یاری می فرماید.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند: «مقام و منزلت مقداد در این امت نظیر «الف» در قرآن است که حرفی به او نمی چسبد (که از جهت مقام و منزلت بی نظیر است.) ».

وی در سال سی و سه ه ق در «جرف» یک فرسخی مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن گردید.

ر. ک: اختصاص (شیخ مفید ره) ص ۶ و بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۷ و نیز باب فضایل سلمان و ابی ذر و مقداد؛ معجم رجال الحدیث ج ۱۹، ص ۳۴۱ و ۳۴۶، منتهی الآمال ج ۱، ص ۱۱۸

۲۳۹) خصال ج ۲، ص ۴۴۷، ب ۱۰، ح ۴۸، نظیر آن ح ۴۹ صدر حدیث از کافی، ج ۲، ص ۳۷، اصلاح شده است.

۲۴۰) سوره مائده، آیه ۲۴. ترجمه آیه: «تو و پروردگارت بروید و جنگ کنید و ما همین جا می نشینیم».

۲۴۱) بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۴۷

۲۴۲) معجم رجال الحدیث ج ۱۸، ص ۳۱۹ «مقداد» نظیر آن اختصاص ص ۷، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۵۱ و...

۲۴۳) ر. ک: اختصاص، ص ۶؛ معجم رجال الحدیث ج ۱۸، ص ۳۲۰

۲۴۴)

۲۴۵) ۲ و - اختصاص، ص ۸

۲۴۶) بصائر الدرجات ص ۲۵۹، جزء ۵، ب ۱۶، ح ۱ و نظیر آن ح ۲، ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۴۶، ح ۱۳

۲۴۷) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۶۹

۲۴۸) خصال ج ۱، ص ۳۱۲، ب ۵، ح ۸۹

۲۴۹) مجمع البیان ج ۶، ص ۵۲۸

۲۵۰) وی در اوایل زندگی اش بسیار ثروت داشت. لکن پس از مسلمان شدن، کفّار اموالش را مصادره نمودند و او با تهیدستی به مدینه هجرت نمود. پاورقی سفینة البحار ج ۲، ص ۵۴۳

۲۵۱) ر. ک: سفینة البحار ج ۲، ص ۵۴۱ «خبب»، اُسد الغابه ج ۲، ص ۹۸ و...

طبق وصیتی که کرده بود، بدنش را در خارج شهر کوفه دفن کردند. و تا به آن روز، هر یک از مسلمانان که در کوفه از دنیا می رفتند، در خانه خود یا در کنار کوچه بدنشان را دفن می نمودند. پس از دفن خبّاب، مسلمانان از او پیروی کرده، بدن مردگان را در خارج شهر دفن نمودند.

۲۵۲) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۱۰۸، ح ۴۱

۲۵۳) ر. ک: شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید ج ۲، ص ۲۸۲، الامامه والسیاسه، ج ۱، ص ۱۶۷، الکامل، ج ۳، ص ۳۴۱

۲۵۴) زندگانی امیر المؤمنین عليه‌السلام (محلاّتی) ، ص ۶۳۳

۲۵۵) همان، ص ۶۳۱

۲۵۶) سوره انفال، آیات؛ ۴ - ۲

۲۵۷) سوره توبه، آیه ۷۱

۲۵۸) سوره مؤمنون، آیات ۹ - ۱

۲۵۹) کافی، ج ۲، ص ۳۹، باب خصال المؤمن ح ۱، و ص ۱۸۱ باب المؤمن و علاماته ح ۲، خصال ج ۲، ص ۴۰۶، ب ۸، ح ۱

۲۶۰) کافی، ج ۲، ص ۳۹، ح ۲ و ص ۴۷، باب مکارم ح ۵

۲۶۱) کافی، ج ۲، ص ۴۰، ح ۴ نظیر آن ص ۴۴ باب حقیقت ایمان ح ۱

۲۶۲) همان، ص ۱۸۳، باب المؤمن و علاماته ح ۱۱ و نظیر آن ص ۱۸۴، ح ۱۳، و ص ۱۸۷، ح ۲۹، خصال ج ۱، ص ۱۰۵ ب ۳، ح ۶۷ - ۶۵

۲۶۳) کافی، ج ۲، ص ۱۸۴، ح ۱۸ و خصال ج ۲، ص ۳۵۱، ب ۷، ح ۳۰ از امیر مؤمنان عليه‌السلام

۲۶۴) همان، ح ۱۹

۲۶۵) این روایت با اندکی اختلاف در نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام، ص ۱۲۲۵، ح ۲۸۱) از امیر مؤمنان نیز نقل شده است و شارحین راجع به این برادر اختلاف دارند. برخی او را پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله دانسته و بعضی ابوذر و گروهی مقداد را معرّفی کرده اند. لکن محتمل است که این گفتار بر سبیل مثال باشد و بخواهند الگو ارائه بکنند. زیرا تعبیر به برادر آن هم از دو امام بزرگوار بعید است تنها شخص معینی منظور باشد. چه آن که امام حسن عليه‌السلام به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تعبیر به برادر نمی کردند و آن را از ادب دور می دانستند و از اصحاب هم کسی لیاقت برادری ظاهری امیر مؤمنان را ندارد.

۲۶۶) کافی، ج ۲، ص ۱۸۶، ح ۲۶

۲۶۷) کافی، ج ۲، ص ۱۸۸، ح ۳۱، خصال ج ۱، ص ۳۱۷، ب ۵، ح ۹۹

۲۶۸) سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷

۲۶۹) سوره اعراف، آیه ۱۹۹

۲۷۰) کافی، ج ۲، ص ۱۸۹، ح ۳۹، خصال ج ۱، ص ۸۲، ب ۳، ح ۷

۲۷۱) همان، ح ۳۷

۲۷۲) به راستی هدیه دوستی را نزدیک و کینه و دشمنی را برطرف ساخته و موجب دوستی گردد.

۲۷۳) جامع الدُرر، ج ۱، ص ۵۱

۲۷۴) ر. ک: الکنی و الالقاب مرحوم محدّث قمی، ج ۱، ص ۷

۲۷۵) کافی، ج ۲، ص ۱۸۹، ح ۳۸

۲۷۶) ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۸۰، ب ۷، ف ۳، ح ۳۱

۲۷۷) خصال ج ۱، ص ۲۶۹، ب ۵، ح ۴، ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۶۰، ح ۱

۲۷۸) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۹۶، ح ۲۱، ینابیع الحکمة ج ۱، ص ۱۷۶، ح ۲۰، مضمون آن نیز نقل شده است.

۲۷۹) کافی، ج ۲، ص ۱۸۷، ح ۳۰

۲۸۰) خصال ج ۲، ص ۳۵۴، ب ۷، ح ۳۵، بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۶۹

۲۸۱) سوره بقره، آیه ۲۸۶ «خداوند فرد را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند».

۲۸۲) خصال ج ۲، ص ۴۴۸، ب ۱۰، ح ۴۹ برخی از عبارات حدیث را طبق کافی، ج ۲، ص ۳۷، و بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۶۵ تصحیح شد.

۲۸۳) سوره نساء، آیه ۶۹

۲۸۴) مجمع البیان ج ۳، ص ۷۲، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲

۲۸۵) کافی، ج ۲، ص ۱۴۹، باب تذاکرالاخوان ح ۵

۲۸۶) کافی، ج ۸ (روضه) ، ص ۲۱۲، ح ۲۵۹، امالی صدوق ص ۶۲۶، مجلس ۹۱، ح ۴، فضایل الشیعه مرحوم صدوق ص ۹، ح ۸، و امالی طوسی ج ۲، ص ۳۳۲

۲۸۷) امالی صدوق ص ۱۵، مجلس ۴، ح ۸، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۷

۲۸۸) سوره حدید، آیه ۱۹

۲۸۹) خصال ج ۲، ص ۶۳۵، (ضمن حدیث أربعمأه) ینابیع الحکمة ج ۳، ص ۳۸۶ ب ۱۰۸، ف ۱، ح ۱۰

۲۹۰) امالی صدوق ص ۳۳۶، م ۵۴، ح ۱۵، ینابیع الحکمة ج ۳، ص ۳۸۶، ح ۴

۲۹۱) صفات الشیعة مرحوم صدوق، ص ۳، ح ۵، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۶۷

۲۹۲) سوره صافات، آیه ۸۳ و ۸۴

۲۹۳) غالب مفسّران ضمیر «او» را به نوح برگردانده اند. یعنی حضرت ابراهیم از شیعیان و پیروان نوح است، ولی عقل این را نمی پذیرد. زیرا به طور قطع، حضرت ابراهیم از حضرت نوح بالاتر بوده، بلکه خود صاحب شریعت و دین بوده است و نمی تواند از دیگری که در رتبه پایین تری است، پیروی نماید. به علاوه، روایات فراوانی نقل شده است که حضرت ابراهیم از شیعیان حضرت علی عليه‌السلام است، و در روایات، آیه نیز به همین تأویل شده است.

۲۹۴) سلیم از ماده سلامت است و قلب سلیم، جز خدا در آن نباشد و از شرک، نفاق، کینه، دوستی دنیا و سایر رذایل و آفات و معاصی پاک است. امام صادق عليه‌السلام درباره قلب سلیم می فرمایند:

«دل سلیم، کسی دارد که پروردگارش را ملاقات کند. در حالی که جز خدا احدی در دل او نباشد و هر قلبی که در آن شریک یا شک باشد، (از دید خدا و اولیای او) ساقط است و (اولیای الهی) ، زهد در دنیا را اختیار کردند تا قلبشان برای آخرت فارغ باشد».

کافی، ج ۲، ص ۱۴، باب اخلاص ح ۵

۲۹۵) فضایل ابن شاذان، ص ۱۵۸؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۱۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۸۷، ب ۳ از احکام ملابس ح ۳؛ نظیر آن القطره، ج ۲، ص ۲۱۵، ح ۸۸۴

۲۹۶) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۴۹، خصال ج ۱، ص ۱۰۳، ب ۳، ح ۶۲

۲۹۷) کافی، ج ۴، ص ۳۴؛ وافی، ج ۶، ص ۴۶۶

۲۹۸) صفات الشیعة مرحوم صدوق، ص ۲، ح ۱

۲۹۹) صفات الشیعة، ص ۱۰، ح ۱۹، خصال ج ۲، ص ۴۴۴، ب ۱۰، ح ۴۰

۳۰۰) کافی، ج ۲، ص ۱۸۳، باب المؤمن و علاماته ح ۹، صفات الشیعة، ص ۱۱، ح ۲۱

۳۰۱) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۶۴، ح ۱۳

۳۰۲) در برخی از نسخه ها «یدیه» وجود دارد یعنی دشمنی بر او غلبه نکند، بلکه در دست او و در اختیار خودش است.

۳۰۳) کافی، ج ۲، ص ۱۸۶، ح ۲۷

۳۰۴) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۰، ح ۴، ینابیع الحکمة ج ۳، ص ۴۰۷، ف ۲، ح ۱۰

۳۰۵) سوره شوری آیه ۳۰ «هر مصیبتی به شما برسد، دستاورد عمل خود شماست، و (خدا) از بسیاری در می گذرد».

۳۰۶) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶، سزاوار است تمام حدیث ملاحظه شود.

۳۰۷) مشکاة الانوار، ص ۶۳، ب ۲، ف ۲

۳۰۸) برای پی گیری برخی از مباحث مطرح شده به کتاب «فرهنگ اخلاق» و «فرهنگ صفات» مراجعه شود.

۳۰۹) امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«... وَ لا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِینَ مَنْ لا تُلْحِقُهُ شَفاعَتُنا إِلّا بَعْدَ عَذابِ ثَلاثِمَأَةَ أَلْفِ سَنَةٍ. » (= عقوبت و کیفر الهی را کوچک نشمارید، چه آن که بعضی از گناهکاران پس از آن که سیصد هزار سال معذب شدند شفاعت ما به آن ها می رسد)

حق الیقین شبّر، ج ۲، ص ۵۵، فصل موت.

۳۱۰) کافی، ج ۲، ص ۱۳۰ باب نیکویی با پدر و مادر، ح ۱۸

تا آن جا انسان نزد مردم جاهلی بی ارزش بود که دختران خود را بادست خود به گور می کردند، بلی، انسانی که در مکتب انبیا پرورش پیدا نکند تا این مقدار از حقیقت و انسانیت فاصله می گیرد. از طرفی عظمت بعثت تا آن مقدار است که هویت انسان را به او باز می گرداند و لذا خداوند تنها بر نعمت عظمای بعثت بر بشر منّت می گذارد.

همچنین ارزش مادر و نیکی به او در این حدیث آشکار می شود که حتی گناهی به این بزرگی را جبران می کند و خاله چه مقدار محترم است که به منزله مادر شمرده می شود.

و نیز از حدیث چنین استفاده می شود که آدمی هیچگاه نباید مأیوس شود بلکه باید به فکر اصلاح برآید و گناه هر اندازه بزرگ باشد جبران پذیر است.

نکته دیگر اینکه غیرت یک امر فطری است که حتی نزد انسان جاهلی با ارزش است تا آن جا که حاضر می شود با دست خود فرزندش را بکشد ولی ناموس او به دست دیگران نیفتد گرچه کنترل نشده بود. حال متمدّنین امروز تا چه مقدار از حقیقت و غیرت فاصله گرفته اند که حتی از انسان جاهلی عقب ترند و نمونه های بی عفتی حتی در کوچه و بازارها به خوبی آشکار است.

۳۱۱) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۲، ح ۸۹

۳۱۲) ر. ک: بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۲

۳۱۳) البته برای آشنایی با مراحل دیگر آن، به کتاب های اخلاقی و روایی مراجعه شود.

۳۱۴) ر. ک: سوره ابراهیم، آیه ۲۷

۳۱۵) ر. ک: سوره مائده، آیه ۱۱۹؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹

۳۱۶) ر. ک: سوره زمر، آیه ۵۴

۳۱۷) بزرگی می فرمود: معشوقی از دنیا رفت. عاشق بسیار ناراحت شد و بر دوری او به شدّت می گریست. شخصی گفت: چرا این گونه ناراحتی و چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: معشوقم از دنیا رفته است. گفت: به سر خود بزن که خود مقصّری. عاشق گفت: برای چه؟ پاسخ داد: زیرا عاشق کسی شدی که مردنی بود! کسی را دوست بدار که همیشه زنده است و هرگز نمی میرد. گفت: او کیست؟ پاسخ داد: خدای بزرگ.

۳۱۸) از مرحوم شیخ صدوق نقل شده است که در شام عابدی به ذکر حضرت حق مشغول و پیوسته در بیشه و غارها به سر می برد و از مردم کناره می گرفت. در سفر حج به آن جا عبور نموده، او را زیارت کردم. سلام عرض نمودم، وی پاسخ داد و دیگر سخنی نگفت. مدّتی در حضورش بودم که از وی سؤالی بپرسم، چون پاسخم داد، ناگاه شیری نزد او آمد و با ناخن او را زخمی کرد و برگشت. از ترس بیهوش شدم. پس از ساعتی به هوش آمدم، عابد فرمود: بسیار ترسیدی؟ این شیر موکّل من است که هرگاه از عبادت و ذکر خداوند غافل شدم و یا به فکر دنیا افتادم یا به شخصی مشغول شدم، مرا زخمی نماید! و من زخم ناخن وی را از لحظه ای غفلت از حق - که در آخرت جزای آن به من برسد - دوست تر دارم.

خزینة الجواهر ص ۵۸۴، حکایت ۳ از فروع دین

۳۱۹) البته بسیاری از این مباحث در دو کتاب «فرهنگ اخلاق» و «فرهنگ صفات» مطرح شده است.

۳۲۰) سوره احزاب، آیه ۵۶

۳۲۱) ابن ابی حمزه از پدرش روایت می کند که از امام صادق عليه‌السلام درباره آیه «اِنَّ اللَّهَ وَ مَلاْئِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی.. ». جویا شدم. در پاسخ فرمودند:

«صلوات از ناحیه خدای بزرگ، رحمت و از فرشتگان تزکیه (و تطهیر از هر عیب و نقص) و از انسان ها دعا (و طلب رحمت) است... ». (بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۵)

۳۲۲) کافی، ج ۲، ص ۳۵۶ باب صلوات بر محمّد و آل محمّد ح ۶

۳۲۳) وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۹۴، ب ۳۴ از ذکر ح ۹.

۳۲۴) همان، ص ۱۹۲، ح ۱

۳۲۵) همان، ص ۱۹۷، ب ۳۵، ح ۳

۳۲۶) شرح صلوات اردکانی ص ۱۵۶، خزینة الجواهر ص ۵۸۶، حکایت ۷

۳۲۷) مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۳۲، ب ۳۱ از ذکر ح ۸

۳۲۸) مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۵۱، ب ۳۴

۳۲۹) همان، ص ۳۳۱، ب ۳۱، ح ۷.

۳۳۰) دارالسّلام نوری ج ۲، ص ۱۱۲

۳۳۱) وسائل الشیعة، ج ۷، ص ۱۹۴، ب ۳۴، ح ۷

۳۳۲) دار السلام ج ۲، ص ۱۸۸، خزینة الجواهر ص ۵۸۵، حکایت ۵

۳۳۳) بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۶۳

۳۳۴) همان، ص ۶۴

۳۳۵) دار السّلام نوری ج ۲، ص ۹۴، خزینة الجواهر ص ۵۸۷، ذیل ح ۸. نظیر این، داستانی دیگر از کتاب تنبیه الغافلین نقل شده است. خزینة الجواهر ص ۵۸۶ و...

البتّه باید آن چه از حقّ النّاس به عهده میت بوده، پرداخت شود.

۳۳۶) خزینة الجواهر ص ۵۸۶، ح ۶

۳۳۷) شرح صلوات اردکانی ص ۱۱۵، ینابیع الحکمة ج ۳، ص ۵۲۸، ح ۲۷

توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که این بیست هزار سال از سال های دنیوی نبوده، مربوط به عالم دیگر است و اینگونه عبادات از یک ملک امر عادی محسوب می گردد.

۳۳۸) خزینة الجواهر ص ۵۸۹، ح ۱۳

۳۳۹) شرح صلوات اردکانی ص ۱۴۲

۳۴۰) کافی، ۲، ص ۳۵۷، ح ۸

۳۴۱) همان ح ۱۳

۳۴۲) وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۰۳، ب ۴۲، ح ۶

۳۴۳) شرح صلوات اردکانی ص ۱۰۵، ف ۴

۳۴۴) وسائل الشیعة، ج ۷، ص ۲۰۷، ب ۴۲ از ذکر ح ۱۸

۳۴۵) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۵۲۵، ح ۲۰

۳۴۶) منیة المرید، ص ۱۵۹

۳۴۷) کافی، ج ۲، ص ۳۵۶، ح ۱

۳۴۸) همان، ص ۳۵۸، ح ۱۶

۳۴۹) بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۴

۳۵۰) شرح صلوات اردکانی، ص ۸۵، ف ۴

۳۵۱) مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۹۶، ب ۲۴ از تعقیب ح ۵.

۳۵۲) الانثی عشریه، ص ۹۱، ب ۳، ف ۴

۳۵۳) وسائل الشیعة، ج ۶، ص ۳۲۶، ب ۲۰، از رکوع، ح ۳

۳۵۴) بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۰، ح ۱۱

۳۵۵) همان، ح ۱۲

۳۵۶) همان، ص ۶۰

۳۵۷) بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۶۶

۳۵۸) شرح صلوات مرحوم اردکانی، ص ۱۰۸، ف ۴

۳۵۹) بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۱ و...

۳۶۰) سوره نساء، آیه ۶۹

۳۶۱) ر. ک: حدیث «ثوبان» صفحه ۱۶۸ همین کتاب.

۳۶۲) عدّة الدّاعی ص ۲۹۱، قرة العیون مرحوم فیض کاشانی ص ۴۷۳، (ص ۴۹۰) «قسمت الجنّة والنّار»

۳۶۳) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۶۳، ح ۱۲

۳۶۴) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۵

۳۶۵) مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴ ص ۲۴۱، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۱۴۱.

۳۶۶) لئالی الاخبار، ج ۱، ص ۴۰، خزینة الجواهر، ص ۱۵۴.

۳۶۷) کشف الیقین ص ۴۸۳

۳۶۸) ای خورشید! غروب نکن تا مدح من تمام گردد که مدحم از داماد حضرت مصطفی صلى‌الله‌عليه‌وآله و نوادگان آن حضرت می باشد».

«عنان خود را بکش اگر قصد ثنای او را داری، آیا فراموش کرده ای روزی را که برای صاحب مدح (حضرت امیر مؤمنان) برگشتی».

«اگر ایستادن، تو برای مولای ما بود، پس باید برای سواران و پیادگان، از محبّان حضرتش هم این ایستادن انجام پذیرد».

۳۶۹) بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۹۱ بنابر نقل خزینة الجواهر ص ۲۵۹ و امامت ص ۷۲، آن عالم جناب احمد بن فهد حلّی (۷۵۶۷۵۷- ۸۴۱ ه ق) مؤلّف کتاب عدّة الدّاعی و از فرهیختگان برجسته و جامع کمالات ظاهری و باطنی بوده است.

آن جناب در شهر حلّه به دنیا آمده، سپس به کربلا هجرت نمود و زعامت شیعیان در آن شهر را به عهده داشت و در همان جا از دنیا رفت و قبر شریفش نزدیک حرم حسینی عليه‌السلام مشهور است.

جنابش از اولیای الهی و صاحب کرامات عدیده بوده است و از کرامات مشهور آن جناب، چنین نقل شده؛ ایشان در باغش بود، یکی از احبار یهود نزد او آمد و گفت: از روایات شماست که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «عُلَماءُ اُمَّتِی اَفْضَلُ مِنْ اَنْبِیاءِ بَنِی اِسْرائِیل. (= عالمان امّتم، از پیامبران بنی اسرائیل برترند) ». فرمود: آری، آن یهودی گفت: چگونه؟ فرمود: معجزه حضرت موسی چه بود؟ گفت: عصایش اژدها شد. مرحوم ابن فهد بیل خود را انداخت، اژدها شد. سپس آن را برداشت، به حال نخست بازگشت. یهودی عرض کرد: از کجا برترند؟ فرمود: درباره حضرت موسی خطاب «لا تخف = ای موسی! نترس» آمد. ولی من بدون این خطاب بیل را برداشتم.

۳۷۰) التّقوی و ما ادراک ماالتّقوی (زندگانی مرحوم بافقی) ص ۱۳۸.

۳۷۱) خزینة الجواهر ص ۶۳۲.

۳۷۲) داستان های شگفت ص ۴۰، داستان ۲۵.

۳۷۳) تحف العقول، ص ۱۶۷؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۰

۳۷۴) کرامات صالحین، از مرحوم آیة اللَّه شریف رازی، ص ۱۵۶.

۳۷۵) امالی صدوق ص ۳۴۰، م ۵۴، ح ۲۶، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۷۸.

۳۷۶) الجواهر السنیه مرحوم شیخ عاملی ص ۱۸۲، ب ۸، ح ۲۰، لئالی الاخبار، ج ۱، ص ۴۲.

۳۷۷) جامع الدرر، ج ۱، ص ۴۵

۳۷۸) کرامات صالحین، ص ۶۶.

۳۷۹) آن مرحوم در سال ۱۳۰۹ه. ق به دنیا آمده و در روز جمعه ۲۷ ربیع الثّانی سال ۱۴۰۵ه. ق (مطابق نام ایشان آیة اللَّه خوانساری) از دنیا رفته و در مسجد بالا سر حرم مطهّر حضرت معصومه عليها‌السلام نزدیک قبر استادشان مرحوم آیة اللَّه حائری دفن شدند.

۳۸۰) کرامات صالحین ص ۳۰۹.

۳۸۱) خصال، ج ۱، ص ۱۸۴، ب ۳، ح ۲۵۵؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۷۹.

۳۸۲) اختران فروزان، ص ۲۶۵.

۳۸۳) همان، ص ۳۲۶.

۳۸۴) حکایت های شنیدنی، ص ۴۵

۳۸۵) کافی، ج ۲، ص ۵۶، باب خوف و رجا ح ۸.

۳۸۶) کافی، ج ۵، ص ۵۵۶، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۵۰۳، و ج ۷۰، ص ۳۹۵.

۳۸۷) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۸۷.

۳۸۸) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۸۸.

۳۸۹) امالی صدوق، ص ۲۷، م ۸، ح ۳، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۶۵.

۳۹۰) کلمه طیبه مرحوم نوری، ص ۴۸۳

۳۹۱) جامع الدرر مرحوم فاطمی، ج ۲، ص ۱۸۳

۳۹۲) کافی، ج ۷ ص ۲۰۱، تهذیب ج ۱۰ ص ۵۳ و...

۳۹۳) مستدرک الوسائل، ج ۲۰، ص ۴۴۱

۳۹۴) حاشیه مصباح کفعمی، ص ۵۳۴، نجم الثاقب ص ۴۲۲.

۳۹۵)

۳۹۶) ۱ و - بیان الائمه، ج ۱، ص ۱۶، کنزل العمال، ج ۱۲، ص ۱۸۹، ح ۳۴۶۰۸ و ۳۴۶۰۷

۳۹۷) العبقری الحسان (از آیة اللَّه نهاوندی) ج ۵، ص ۴۱۹ (ط جدید) نظیر آن در ص ۴۱۶ از مرحوم عالم بزرگوار صاحب روضات نقل می کند و مرحوم صاحب روضات وصیت می کند که بدن ایشان را نزد این ولی خدا در تخت فولاد دفن نمایند. حقیر کراراً قبر این ولی خدا را - در تخت فولاد تکیه روضاتی نزدیک قبر آن مرحوم - زیارت کرده ام.

۳۹۸) برکات حضرت ولی عصر عجل اللَّه تعالی فرجه ص ۱۱۸، ح ۶، العبقری الحسان ج ۲ ص ۵۶۶ (ط جدید)

۳۹۹) العبقری الحسان ج ۵، ص ۳۲۵، و ملاقات با امام زمان - عجل اللَّه تعالی فرجه - ص ۱۹۰ سرگذشت ۶۰، به نقل از ثقات دانشمندان دزفول و کتاب الشمس الطالعه و شرح زندگی شیخ انصاری (ره) ، کرامات صالحین ص ۱۶۸

۴۰۰) کرامات صالحین ص ۱۶۵، کشکول آیة اللَّه لواسانی ص ۴۲۵ نظیر آن؛ بیان الائمه ج ۱، ص ۲۳ به نقل از پدر بزرگوارش. و نظیر آن سید حسن صحفی از مرحوم حجة الاسلام سید غلام رضا کسایی امام جماعت کربلا نقل می کند که فرمود: زمانی که طلبه بودم، شبی از حجره بیرون آمدم متوجه شدم که حجره خادم - که مردی نیک و متواضع بود، برای طلبه ها آب از چاه می کشید و با دستمال کفش آن ها را پاک می کرد - نور باران است...

البته به نظر می آید که قضیه دیگری باشد.

۴۰۱) عنایات حضرت مهدی عجل اللَّه تعالی فرجه به علما و طلاّب، ص ۱۳۰

۴۰۲) بیان الائمه، ج ۱، ص ۲۵

۴۰۳) مصباح الشریعة ص ۶۶، باب ۱۰۰

۴۰۴) علّت آن را می توان در چند چیز دانست؛ برخورداری زلیخا از یک زندگی اشرافی کامل و نداشتن هیچ گونه رنج و زحمتی در زندگی. و دیگر عنّین بودن عزیز مصر و نداشتن فرزند. و از سویی زیبایی فوق العاده حضرت یوسف. به علاوه حامل این عشق و این بار سنگین، زنی بود که در آن زمان، از ایمان و تقوا بهره ای نداشت که غالباً تحمل زنان در این گونه موارد، کمتر از مردان است.

۴۰۵) سوره یوسف، آیه ۲۳: «پناه بر خدا، او پروردگار من است که به من جایگاه و مقام نیکو داده است، قطعاً ستمکاران رستگار نمی شوند».

۴۰۶) بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۲۵ و ۲۶۶

۴۰۷) بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۸۱

۴۰۸) ریاحین الشریعه، ج ۵، ص ۱۷۴.

۴۰۹) سفینة البحار، ج ۳، ص ۴۸۵

۴۱۰) کافی، ج ۵، ص ۳۳۹، وسائل، ج ۲۰، ص ۶۷، باب ۲۵ از مقدمات نکاح، ح ۱

۴۱۱) دارالسلام مرحوم عراقی، ص ۵۵۶ (قسمت کرامات) ، العبقری الحسان، ج ۵، ص ۴۰۱.

۴۱۲) کرامات معصومیه، ص ۱۸۴، ک ۱۲۲

۴۱۳) ظاهراً مسجد سهله صحیح است. زیرا اصل داستان چنین است که عالم جلیل، ملا زین العابدین سلماسی ره می گوید: روزی در مجلس درس علامه سید بحر العلوم در نجف مشرف بودیم که عالم محقّق، جناب میرزای قمی برای زیارت علامه وارد شد - در آن سالی که میرزا برای زیارت ائمه عراق عليهم‌السلام و حج خانه خدا آمده بودند - کسانی که در مجلس درس حضور داشتند، بیشتر از صد نفر بودند، متفرق شدند. فقط من با سه نفر از خواص اصحاب سید که در درجات عالی صلاح و ورع و اجتهاد بودند، ماندیم.

محقق قمی رو به سید کرد و گفت: شما به مقامات جسمانی (به خاطر سیادت) و روحانی و قرب ظاهری (مجاورت حرم امیر مؤمنان عليه‌السلام ) و باطنی رسیده اید. پس از آن نعمت های نامتناهی چیزی به ما فرمایید.

سید بحر العلوم فرمود: شب گذشته یا دو شب قبل - تردید از ناقل آن است - برای خواندن نماز شب به مسجد کوفه رفته بودم. با این قصد که صبح اول وقت برای درس به نجف برگردم - سال های زیادی عادت سید همین بود - وقتی از مسجد بیرون آمدم، در دلم برای رفتن به مسجد سهله شوقی افتاد، اما خود را از آن منصرف کردم ولی لحظه به لحظه شوقم زیاد می شد، ناگاه بادی وزید و مرا به طرف مسجد سهله برد. خیلی نگذشت که خود را در کنار مسجد سهله دیدم، داخل شدم، دیدم خالی از زوّار است. جز شخصی جلیل القدر که مشغول مناجات با خداوند است، آن هم با جملاتی که قلب را منقلب و چشم را گریان می کرد. حالم دگرگون شد، زانوهایم مرتعش و اشکم جاری شد، جملاتی که هرگز به گوشم نخورده و چشمم ندیده بود. فهمیدم که خود آن ها را انشا می فرماید، ایستادم و گوش می دادم و لذّت می بردم، تا از مناجات فارغ شدند، آن گاه رو به من کرده، فرمودند: مهدی! بیا پیش، رفتم و ایستادم، دوباره فرمودند که پیش روم، باز اندکی رفتم و توقف نمودم، با رسوم فرمودند: بیا پیش، و ادب در امتثال است، من هم پیش رفتم تا جایی رسیدم که دستم به دست ایشان رسید و ایشان مطلبی فرمودند که سید سکوت نمود و در پاسخ میرزا برای نقل آن با دست خود اشاره کرد که از اسرار مکتومه است.

النجم الثاقب مرحوم نوری، ص ۳۴۸، ح ۷۳؛ العبقری الحسان، ج ۵، ص ۳۹۹

البته ممکن است این جریان تکرار شده باشد هم در مسجد کوفه و هم در مسجد سهله خصوصاً با عبارت مرحوم سید که این جریان مسجد سهله در شب گذشته و یا دو شب قبل آن اتفاق افتاده است.

۴۱۴) عنایات حضرت مهدی - عجل اللَّه تعالی فرجه - به علما و طلاّب، ص ۲۶۲.

۴۱۵) اختصاص مرحوم شیخ مفید، ص ۷۲، منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۹۸

۴۱۶) اختصاص، ص ۷۳، منتهی الآمال ج ۱، ص ۱۹۹

۴۱۷) اختصاص، ص ۷۲.

۴۱۸) ر. ک: الغدیر ج ۲ از ص ۶۹ تا ص ۱۱۲ (ط جدید ج ۳ ص ۱۱۵ تا ص ۱۷۲)

۴۱۹) الغدیر ج ۲ ص ۹۱ (ط جدید ج ۳، ص ۱۴۴) ، مروج الذهب، ج ۳ ص ۱۷

۴۲۰) همان، ص ۷۸ (ط جدید ج ۳ ص ۱۲۸)

۴۲۱) همان، ص ۸۶ و نظیر آن ص ۸۵ (ط جدید ج ۳ ص ۱۳۸ و ۱۳۷)

۴۲۲) ر. ک: سیره ابن هشام ج ۲، ص ۲۰۸، زندگانی حضرت محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله از رسولی محلاتی ص ۴۰۳ و...

۴۲۳) داستان های شگفت، ص ۱۳۷، داستان ۸۷

۴۲۴) ر. ک: توبه کنندگان، ص ۱۶۰

۴۲۵) اعلام الوری مرحوم طبرسی، ص ۲۶۰؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۵۳

۴۲۶) سوره اعراف، آیه ۱۶ و ۱۷

۴۲۷) مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۰۴ ذیل آیه

۴۲۸) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۲، باب ۱۰۰ ح ۱۱

۴۲۹) کافی، ج ۲، ص ۲۳۷، باب عجب، ح ۸

۴۳۰) زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۸

۴۳۱) استعاذه، ص ۲۹

۴۳۲) خصال، ج ۱، ص ۲۱۷، ب ۴، ح ۴۱

۴۳۳) آقا شیخ مرتضی زاهد، ص ۱۵۳

۴۳۴) سوره نساء، آیه ۸۳

۴۳۵) آیة اللَّه حائری یکی از عالمان برجسته، باتقوا، خدا ترس و صاحب نفس زکیه و دارای اسم اعظم الهی بوده است وی در اوایل سال ۱۳۰۰ ه ق مجاورت مشهد الرضا را اختیار نموده و پس از مرحوم آیة اللَّه میرزا محمّد حسن شیرازی عده ای از خواص از ایشان تقلید می کردند. آن مرحوم شاگردان زیادی را تربیت نموده که از آن جمله مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی است.

آن مرحوم در سال ۱۳۳۰ ه ق در بازگشت از سفر حج به خاطر بیماری در یزد اقامت کرده و در آن جا از دنیا می رود و در کنار جد بزرگوارش امام زاده جلیل القدر عریضی معروف به امام زاده جعفر مدفون می شود.

یکی از عالمان بزرگ روی منبر نقل نمود: ایشان در یزد شدیداً بیمار بود او را برای تغییر آب و هوا به «ده بالا» بردند و چند نفر از شاگردان مخصوصش نزد ایشان بودند. روزی آقای حائری از جا حرکت نمود قبایش را پوشید، عمامه بر سر نهاد و عبا به دوش گرفت و در کنار در اتاق دو زانو با ادب نشست. پس از چند دقیقه داد زد: چرا آقا را احترام نکردید؟ مگر آقا را ندیدید؟ گفتیم: کدام آقا؟ فرمود: آقا امام زمان! آقا تشریف بردند، نگاه کنید. دیدیم روی دامنه های کوه، حضرت آرام آرام گام بر می دارند ولی در هر گامی چند کیلومتر زیر پای مبارک طی می شود لحظه ای گذشت، حضرت غایب شدند.

مرحوم حائری در ادامه فرمود: حضرت تشریف آوردند، نشستند. آقایی کردند، دو عدد خرما به من دادند - و آن دو خرما که بوی مشک می داد به ما نشان داد - و فرمود: یکی را خود میل کن و یکی را برای شیخ محمّد علی بافقی در مشهد بفرست.

مرحوم شیخ محمّد علی باقی - اخوی شیخ محمّد تقی بافقی - سلمان زمان خود بود ولی اولاد نداشت پس از خوردن آن، خداوند به او پسری عطا نمود که او نیز سلمان زمان بود و از استعداد فوق العاده ای برخوردار بود.

۴۳۶) منتخب التواریخ، ص ۷۴۸، باب ۱۴

۴۳۷) غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۹۵ ف ۷۳، ح ۴۳

۴۳۸) بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۰۴، از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله و...

۴۳۹) تحف العقول، ص ۲۶۸

۴۴۰) مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۶۵ و...

به این نکات توجه شود؛ نخست آنکه در روایات فراوانی آمده است که مؤمن باید از عقلی کامل برخوردار باشد و عبادت بدون آگاهی و بینش و خرد عاقبتش خودبینی، غرور، گمراهی و سقوط است.

دیگر آن که؛ در روایات سفارش شده که هیچگاه با زن نامحرم تنها نباشید، زیرا نفر سوم شما شیطان است و خطر سقوط حتمی است.

۴۴۱) کافی، ج ۲، ص ۲۳۸، باب حب دنیا، ح ۴

۴۴۲) سوره فاطر، آیه ۶

۴۴۳) ر. ک: المحجة البیضاء، ج ۶، ص ۱۷۹

۴۴۴) سوره یس، آیه ۶۰ «به راستی که او (شیطان) برای شما دشمنی آشکار است. »

۴۴۵) مصباح الشریعه، ص ۲۶، باب ۳۹

۴۴۶) استعاذه، ص ۲۶

۴۴۷) منتخب التواریخ، ص ۷۵۲، باب سیزدهم

۴۴۸) بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۲۶۵

۴۴۹) همان، ص ۲۱۶

۴۵۰) سوره نحل، آیه ۱۰۰ - ۹۸

۴۵۱) خصال، ج ۱، ص ۲۸۵، ح ۳۷

۴۵۲) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۲۶۱، ح ۳۰

۴۵۳) مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۲۵۱؛ بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۲۵۳

۴۵۴) سوره ص، آیه ۸۲ و ۸۳. قسمت «بسم اللَّه» توضیح مختصری درباره آیه داده شد.

۴۵۵) سوره اعراف، آیه ۲۰۱

۴۵۶) سوره زخرف، آیه ۳۶

۴۵۷) قیض - بر وزن فیض - در اصل به معنی پوست روی تخم مرغ است سپس به معنی مستولی ساختن چیزی بر چیز دیگر است یعنی آنقدر شیطان به او نزدیک می شود که مانند پوست روی تخم مرغ پرده بر قلب و چشم و گوش او می افکند و آنچنان بر او مستولی می گردد که دیگر جایی برای نفوذ حق باقی نمی ماند.

۴۵۸) وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۲۹ و ۲۸ ب ۳ از ما تجب فیه الزکاة ح ۲۴ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱

۴۵۹) غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۱۵، ف ۲، ح ۱۳۲

۴۶۰) عیون الاخبار، ج ۲، ص ۲۸، باب ۳۱، ح ۲۱

۴۶۱) غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۰۷، ف ۱ ح ۲۲۳۶ و ۲۲۳۷

۴۶۲) ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۲، ح ۱۰

۴۶۳) امالی صدوق، ص ۶۱، م ۱۵، ح ۱؛ کافی، ج ۴، ص ۶۲

۴۶۴) خصال، ج ۲، ص ۶۱۶ (ح اربعمأة) ؛ ینابیع الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۳

۴۶۵) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۹

۴۶۶) قرآن ضمن صدها آیه به داستان پیامبران، اقوام گذشته و امّت ها اشاره می کند و مؤمنان را به تفکّر و تعقّل در احوال آن ها فرا می خواند.

۴۶۷) سوره حشر، آیه ۲

۴۶۸) سوره حجّ، آیه ۴۶

۴۶۹) مصباح الشریعه، ص ۲۴، باب ۳۴

۴۷۰) کافی، ج ۲، ص ۱۰۷، باب ذمّ الدنیا والزهد فیها ح ۱۶.

۴۷۱) کافی، ج ۱، ص ۱۳، کتاب عقل ضمن ح ۱۲.

۴۷۲) ساعتی اندیشیدن برتر از شبی عبادت است.

۴۷۳) کافی، ج ۲، ص ۴۵، باب تفکّر ح ۲.

۴۷۴) خزینة الجواهر: ص ۷۱۸.

۴۷۵) عدّة الدّاعی، ص ۲۶۱.

۴۷۶) روایت شده است که آن حضرت با آن همه حشمت و عظمت، از کنار کشاورزی عبور کرد. کشاورز گفت: به سلیمان پادشاهی عظیمی ارزانی شده است! باد گفتار او را به سمع آن حضرت رسانید. آن جناب پیاده شد، نزدیک او آمد و فرمود: تسبیحی که تو برای خدا بگویی و خداوند آن را بپذیرد، از آن چه به آل داود از سلطنت و غیره داده اند، بهتر است.

بنابر حدیث دیگر: زیرا پاداش تسبیح همیشه باقی و پادشاهی سلیمان زوال پذیر است.

عدة الدّاعی، ص ۲۶۲

۴۷۷) بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۷۴ و ۷۵ و ج ۷۲، ص ۵۲

۴۷۸) عیون الاخبار ج ۱، ص ۲۰۶، ب ۲۶، ح ۲۴، علل الشّرایع، ج ۱، ص ۷۳، ب ۶۴، ح ۲.

۴۷۹) نهج البلاغه (ترجمه فیض الاسلام) ص ۴۹۶، ذیل خ ۱۵۶

۴۸۰) تحف العقول، ص ۲۸۸؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۰۶

۴۸۱) سوره فجر، آیات ۸ - ۶.

۴۸۲) بعضی گفته اند حضرت داود بوده است.

۴۸۳) نوشته اند: شدّاد شخصی را نزد ضحّاک خواهر زاده خود فرستاد - در آن زمان وی بر مملکت جمشید (ایران) حکومت می کرد - از او خواست هر چه طلا و نقره می تواند فراهم سازد و او هر چه توانست در ایران زر و زیور تهیه نموده، و آن ها را به شام فرستاد.

۴۸۴) برخی نوشته اند که در کف جوی های روان آن به جای سنگریزه، جواهر ریخته بودند و درخت هایی از طلا ساخته که بر شاخه های آن ها مشک و عنبر آویخته بودند که هرگاه باد می وزید، بوی خوشی از آن ها منتشر می شد و زیباترین زنان را از اطراف جهان جمع نموده، در بهشت خود جای دادند.

۴۸۵) برخی نوشته اند: هنگامی که برای دیدن آن شهر و بهشت خود حرکت نمود، به یک منزلی آن شهر که رسید، آهویی را دید که پاهایش از نقره و شاخ هایش از طلا بود. از دیدن آن درشگفت شد و اسب خود را از پی او تاخت تا از لشکر خود جدا گردید. در میان بیابان، سواری مهیب و وحشت آور پیش او آمد و گفت: خیال کردی با این ساختمان که ساخته ای، از مرگ محفوظ مانی؟ از این سخن لرزه بر اندامش افتاد. گفت: تو کیستی؟ پاسخ داد: من فرشته مرگ هستم که برای گرفتن جان تو آمده ام. گفت: مهلتم ده تا باغ خود را ببینم که عزرائیل نپذیرفت.

۴۸۶) ر. ک: لئالی الاخبار، ج ۲، ص ۱۱۸ - ۱۱۴ و کتاب های تفسیری.

۴۸۷) غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۰ ف ۱، ح ۹۲۹

۴۸۸) همان، ص ۳۵، ح ۱۰۷۹

۴۸۹) همان، ص ۲۲۲، ف ۹، ح ۸۴

۴۹۰) تاریخ انبیا عمادزاده، ص ۲۸۹.

۴۹۱) در روایت حضرت علی عليه‌السلام آمده که چهار کرکس را گرفته، آن ها را تربیت نمود و صندوقی از چوب ساخت و شخصی را در میان آن جای داد و پاهای کرکس ها را بر پایه های صندوق بستند و در میان آن صندوق، عمودی نصب نموده و بر سر آن، گوشتی آویختند. هنگامی که کرکس های گرسنه گوشت را دیدند. به طرف آسمان شروع به پرواز نمودند، آن قدر بالا رفتند که کوه ها بسیار کوچک به نظر آمدند و کرکس ها به پرواز ادامه می دادند تا آن که فضای بین زمین و آسمان تاریک شد. لذا از شدّت ترس، گوشت را به پایین صندوق قرار داد که کرکس ها شروع به سر و صدا نموده، سرازیر زمین شدند.

ر. ک: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۳۶، بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴۳.

۴۹۲) خزینة الجواهر، ص ۴۸۸

۴۹۳) تاریخ انبیا عمادزاده، ص ۲۸۹.

۴۹۴) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۹.

۴۹۵) سوره انبیا، آیه ۵۲.

۴۹۶) سوره مریم، آیه ۴۲.

۴۹۷) ر. ک: سوره انبیا، آیه ۵۷.

۴۹۸) سوره انبیا، آیه ۵۹.

۴۹۹) همان، آیه ۶۰.

۵۰۰) مجمع البیان، ج ۷، ص ۵۵

۵۰۱) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴۶ - ۲۸ و...

۵۰۲) حیوة القلوب ج ۱، ص ۱۲۳.

۵۰۳) خصال ج ۲، ص ۳۹۸، ب ۷، ح ۱۰۶.

۵۰۴) امام صادق عليه‌السلام می فرمایند: چهار نفر بر همه زمین پادشاه شدند؛ دو نفر مؤمن و دو نفر کافر؛ امّا دو مؤمن: حضرت سلیمان و ذوالقرنین. و دو کافر: نمرود و بخت نصر.

خصال، ج ۱، ص ۲۵۵، ب ۴، ح ۱۳۰

۵۰۵) خزینة الجواهر، ص ۶۵۹.

۵۰۶) شجرة طوبی، ج ۲، ص ۲۷۹، (قسمت خاتمه، مقدّمه ۵۵)

۵۰۷) بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۵، ح ۸ و ۹ و ۱۴.

۵۰۸) غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۱۲، ف ۱۷، ح ۵۹

۵۰۹) همان، ج ۲، ص ۵۱۲، ف ۵۸، ح ۱۵ و ۱۷

۵۱۰) لئالی الاخبار ج ۲، ص ۱۰۸.

۵۱۱) بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۸۰؛ حیاة القلوب ج ۱ ص ۴۱۲، العرائس ثعلبی ص ۲۲۰.

۵۱۲) خزینة الجواهر، ص ۶۷۷.

۵۱۳) امالی صدوق ره، ص ۹۹، م ۲۱، ح ۸؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۵

۵۱۴) کافی، ج ۲، ص ۲۳۹ باب حبّ دنیا، ح ۱۱

۵۱۵) خزینة الجواهر، ص ۷۰۴

۵۱۶) سوره مریم، آیه ۵۶ و ۵۷

۵۱۷) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۵۱؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۷؛ نور الثقلین، ج ۳، ص ۳۵۰

۵۱۸) سوره ص، آیه ۳۴: «قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم. سپس انابه و توبه نمود».

۵۱۹) تفسیر مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۷۵، تفسیر صافی، ج ۴، ص ۲۹۹ (ذیل آیه شریفه)

۵۲۰) ر. ک: لئالی الاخبار ج ۵، ص ۱۶۵.

۵۲۱) الانوار النّعمانیه ج ۴، ص ۲۱۶، لئالی الاخبار ج ۵، ص ۱۶۳

۵۲۲) غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۳۱، ف ۷۷، ح ۴۰۱

۵۲۳) همان، ص ۶۴۸، ح ۶۵۱

۵۲۴) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۷ و...

۵۲۵) از جمله آیه ۴۹ از سوره بقره و آیه ۴ از سوره قصص.

۵۲۶) بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۲۹.

۵۲۷) ر. ک: آیه ۳۸ سوره قصص و آیه ۳۷ سوره غافر.

۵۲۸) ر. ک: سوره قصص، آیه ۵.

۵۲۹) ر. ک: مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۹، بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۱.

۵۳۰) از ابن عبّاس نقل شده است که چون بنی اسرائیل در مصر زیاد شدند، بنای سرکشی و طغیان گذاشته و مرتکب گناهان شدند. نیکان نیز با اشرار و بدان همگام شده و امر به معروف و نهی از منکر را رها کردند. خداوند قبطیان و فرعونیان را بر آن ها مسلّط نمود که آن ها را تضعیف ساخته و به عذاب های سخت معذّب ساختند و فرزندانشان را سر بریدند.

بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۳

۵۳۱) برخی از مورّخان داستان نطفه حضرت موسی را این گونه آورده اند که منجّمان به فرعون گزارش دادند که در فلان شب نطفه آن فرزند که نابودی تو به دست اوست، منعقد خواهد شد. فرعون دستور داد: در آن شب هیچ مردی از بنی اسرائیل در کنار همسرش نخوابد و مردها را از همسرانشان جدا نمود.

عمران پدر حضرت موسی که در دستگاه فرعون خدمت می کرد و از نزدیکان فرعون بود، در آن شب مأموریت یافت که از قصر فرعون نگهبانی کند. نیمه های شب بود که همسر عمران نزد او آمد - و تقدیر الهی کار خود را کرد - و در کنار قصر فرعون، نطفه حضرت موسی منعقد شد.

عمران که احساس کرد آنچه را که فرعون از آن می ترسید، به وسیله او انجام گرفت، به همسرش سفارش کرد: این راز را پنهان دارد و دنباله ماجرا را به خدا واگذار کند. روز دیگر منجّمان به فرعون خبر دادند که نطفه آن مولود در شب گذشته منعقد شد. فرعون که چنان دید، دستور داد تا از آن پس، هر نوزاد پسری که در بنی اسرائیل به دنیا آید، او را بکشند.

۵۳۲) برای ساختن آن صندوق از نجّاری که از قبطیان و مؤمن بود، کمک خواست و پس از آن که ساخته شد، موسی را میان پارچه و پنبه پیچید و در آن گذاشت و اطراف آن را قیر کرده و منفذهای آن را با قیر گرفت.

۵۳۳) مورّخان نوشته اند: هنگامی که همسر فرعون دید که نوزاد پستان آن زن را که در حقیقت مادرش بود گرفت، فرعون را راضی کرد که برای او حقوق ماهیانه مقرّر دارد و از وی خواست تا در قصر و نزد آن ها بماند و آن کودک را شیر دهد و سرپرستی نماید. ولی مادر موسی از ماندن در قصر امتناع ورزید و گفت: دارای خانه و فرزند هستم و نمی توانم به خاطر تربیت این کودک از خانه و فرزندان خود دست بردارم. اگر مایل باشید، کودک را به خانه خود ببرم، او را شیر داده، تربیتش را به عهده گیرم، همسر فرعون با این موافقت کرد، بدین ترتیب مادر موسی فرزند خود را به خانه آورد و در دامان پرمهرش پرورش می داد تا آنگاه که دوران شیر خوارگی او به پایان رسید و او را به خانه فرعون بازگرداند و در طول این مدّت، به تقاضای همسر فرعون، گاه گاهی حضرت موسی را برای دیدار به خانه فرعون می بردند.

ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۵، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۸۹، کامل التّواریخ، ج ۱، ص ۱۷۳

۵۳۴) امیر مؤمنان از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله روایت می کنند که فرمودند: «هنگامی که وفات حضرت یوسف فرا رسید، شیعیان و خاندانش را جمع نمود. پس از حمد و ثنای الهی، فرمود: سختی شدیدی به آن ها خواهد رسید که در آن مردانشان را بکشند و شکم زنان باردارشان را پاره کنند و کودکانشان را سر ببرند تا آنگاه که خداوند حق را در قائم که از فرزندان لاوی بن یعقوب است، ظاهر سازد... آن ها مدّت چهار صد سال منتظر قیام قائم (موسی) بودند تا آن که ولادت او را بشارت دادند و علامات ظهورش را مشاهده کردند و سختی آن ها شدّت یافت که با سنگ و چوب به ایشان حمله می کردند. فقیه و عالمی که به احادیث او آرامش می یافتند، تحت تعقیب قرار گرفت و او مخفی شد... آن ها را خوشدل ساخت و به آن ها اعلام کرد که خدای متعال به او وحی فرستاده که پس از چهل سال فرج ایشان را می رساند. همگی حمد خدا نمودند، خداوند وحی فرستاد که به ایشان بگو به خاطر حمد و ثنای خدا که کردید، آن را به سی سال تقلیل دادم. گفتند: همه نعمت ها از جانب خداوند است. وحی آمد که به بیست سال کاهش دادم و گفتند: خیر و خوبی جز از خدا جاری نشود. وحی آمد که به ده سال کاستم، گفتند: جز خداوند بدی را دور نسازد. وحی آمد که به ایشان بگو از جای خود حرکت نکنید که اذن فرج شما را دارم که حضرت موسی در حالی که سوار بر الاغ بود، ظاهر شد... » کمال الدّین مرحوم صدوق ج ۱، ص ۲۸۸، باب ۶، ح ۱.

۵۳۵) داستان آن در سوره قصص آیات ۱۹ - ۱۴ ملاحظه شود.

۵۳۶) داستان تماماً در سوره قصص آیات ۲۹ - ۱۹ آمده است.

۵۳۷) در این باره سوره قصص آیات ۳۵ - ۲۹ و سوره طه آیات ۳۶ - ۹ نیز ملاحظه شود.

۵۳۸) کمال الدّین مرحوم شیخ صدوق ج ۱، ص ۲۹۱، ب ۶، ح ۲، بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۱

۵۳۹) سوره طه، آیه ۷۱.

۵۴۰) بحار الانوار ج ۱۳، ص ۱۶۳.

۵۴۱) سوره اعراف، آیه ۱۲۹.

۵۴۲) ر. ک: سوره اعراف، آیات ۱۲۸ و ۱۲۹.

۵۴۳) ر. ک: بحار الانوار ج ۱۳، ص ۱۴۵ و...

۵۴۴) سوره مؤمن، آیه ۳۶ و ۳۷ نظیر آن سوره قصص، آیه ۳۸.

۵۴۵) بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۱۳.

۵۴۶) سوره یونس، آیه ۸۸ و ۸۹

۵۴۷) ر. ک: سوره اعراف، آیات ۱۳۵ - ۱۳۰.

۵۴۸) سوره اعراف، آیه ۱۳۰.

۵۴۹) ر. ک: مجمع البیان ج ۴، ص ۴۶۸، (سوره اعراف، آیه ۱۳۳) ، بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۸۱.

۵۵۰) ر. ک: سوره اعراف، آیه ۱۳۴.

۵۵۱)

۵۵۲)

۵۵۳) ۲ و ۳ و - ر. ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۶۸؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۸۳.

۵۵۴) ر. ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۸۳.

۵۵۵) سوره اعراف، آیه ۱۳۰ و ۱۳۳.

۵۵۶) ر. ک: سوره اعراف، آیه ۱۳۴ و ۱۳۵

۵۵۷) تاریخ انبیا محلّاتی، ص ۵۲۹

۵۵۸) بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۳۶، ح ۴۵ و ۴۶

۵۵۹) همان، ص ۱۱۵

۵۶۰) ر. ک: سوره شعراء، آیه ۶۱ و ۶۲.

۵۶۱) سوره شعراء، آیه ۶۳.

۵۶۲) سوره شعراء، آیات ۶۷ - ۵۲؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۶؛ سوره دخان، آیات ۳۱ - ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۳ و...

۵۶۳) بعضی او را عمو و برخی دیگر خاله زاده آن حضرت دانسته اند.

۵۶۴) ر. ک: مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۶ (سوره قصص)

۵۶۵) مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۰ (سوره مؤمن، آیه ۲۴)

۵۶۶) به نقل برخی آن گروه چهار هزار و به گفته بعضی، هفتاد هزار نفر بودند.

۵۶۷) سوره قصص، آیات ۸۲ - ۷۶.

۵۶۸) روایت شده که پس از هلاکت قارون، خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد که چه چیز مانع شد که التماس آن ها در تو تأثیر نکرد؟! هفتاد مرتبه به تو التماس نمودند که تو آن ها را نجات بخشی و تو ترحّم نکرده، به دادشان نرسیدی! سوگند به عزّت و جلالم، اگر آن ها تنها یک بار از من درخواست کرده بودند (به یاریشان می شتافتم و) مرا نزدیک به خود و پاسخگو می یافتند. بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۵۷

۵۶۹) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۵۸ - ۲۴۹، مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۶۸ - ۲۶۶ و...

۵۷۰) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۴۶ - ۱۳۰؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۴۰؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۲ به بعد؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۱۲۵ و...

۵۷۱) غرر الحکم ج ۲، ص ۶۸۸، ف ۷۷، ح ۱۱۸۹ - ۱۱۸۷.

۵۷۲) غرر الحکم ج ۲، ص ۷۰۴، ح ۱۳۴۹.

۵۷۳) سوره اعراف، آیه ۱۷۵ و ۱۷۶.

۵۷۴) مشهور آن است که آیه در مورد بلعم باعوراست و برخی احتمال داده اند که در مورد «امیه ابی الصّلت» شاعر معروف زمان جاهلیت است که از دانایان کتب آسمانی و حکمت سابقان بود و بر اثر آگاهی از کتب آسمانی پیشین، در انتظار ظهور آخرین پیام آوران بود. ولی کم کم به این خیال افتاد که ممکن است خودش باشد و پس از بعثت آن بزرگوار به آن حضرت حسد ورزیده و بنای مخالفت را گذاشت. ولی مفهوم آیه همانند سایر آیاتی که در شرایط خاصّی نازل می گردد، همگانی است و مصادیق دیگر را شامل می گردد.

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند: «اصل در آیه بلعم می باشد، پس از آن مثال آورده شده، برای هر کس از اهل قبله که هوای خود را بر هدایت الهی برگزیند. » مجمع البیان ج ۴، ص ۵۰۰

۵۷۵) تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۴۸؛ بحارالانوار، ج ۱۳ ص ۳۷۷.

۵۷۶) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۷۸؛ کامل التّواریخ، ج ۱، ص ۲۰۱ و...

۵۷۷) غررالحکم ج ۱، ص ۹۳، ف ۱، ح ۲۰۹۷ و ۲۰۹۸.

۵۷۸) ارشاد القلوب دیلمی، ص ۵۸، ب ۱۲.

۵۷۹) سوره بقره، آیه ۲۸۶: «خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند. »

۵۸۰) منتخب التواریخ ص ۶۷۱.

۵۸۱) علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۵ ب ۴۱ ح ۱، تفسیر عیاشی ج ۲، ص ۱۶۷، بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۲۷۱

۵۸۲) جامع الدرر، ج ۱، ص ۳۸۸

۵۸۳) کافی، ج ۸، (روضه) ص ۱۶۸، ح ۱۹۰؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۳۳ و نظیر آن از امیرمؤمنان عليه‌السلام تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۰ (سوره انبیاء) ؛ نهج البلاغة (ترجمه فیض الاسلام) ص ۱۱۴۳، ح ۱۱۸. در ترجمه حدیث از نقل های مختلف استفاده شد.

۵۸۴) منتخب التواریخ، ص ۳۹۶، باب ۷

۵۸۵) ر. ک: ثمراة الاوراق ابن حجه حموی، ص ۲۲۳

۵۸۶) منتخب التواریخ، ص ۵۱۹، به نقل از تاریخ حبیب السیر

۵۸۷) الکلام یجرّ الکلام از آیة اللَّه زنجانی، ج ۱، ص ۵۸، به نقل از تاریخ ابن خلکان و غیره.

۵۸۸) منتخب التواریخ، ص ۵۱۴

۵۸۹) منتخب التواریخ، ص ۵۱۵

۵۹۰) منتهی الآمال، ج ۲، ص ۲۱۳

۵۹۱) ر. ک: منتهی الآمال، ج ۲، ص ۲۲۰

۵۹۲) عیون الأخبار، ج ۲، ص ۲۲۸، باب ۴۹، ح ۳ و ۴

۵۹۳) عیون الأخبار، ج ۲، ص ۲۲۷، باب ۴۹، ح ۱

۵۹۴) در ظاهر عوامل گوناگونی سبب تصمیم هارون شد: نخست دخالت های بی مورد خاندان برمک در کار حکومت و شخص خود هارون که نمونه آن نقل شد و دیگر همین جریان عباسه بود.

۵۹۵) ر. ک: تتمة المنتهی، ص ۱۷۸ و...

۵۹۶) تتمة المنتهی، ص ۱۸۱

۵۹۷) منتخب التواریخ، ص ۵۱۶

۵۹۸) بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۴

۵۹۹) نهج البلاغة (ترجمه فیض الإسلام) ص ۱۲۲۹ ح ۲۸۹

۶۰۰) سوره نحل، آیه ۴۵

۶۰۱) ر. ک: الفرج بعد الشدّة، ص ۲۲۸، باب ۷، حکایت ۱۵

۶۰۲) این حالت او نظیر فرعون بود که پس از آن همه بیدادگری در لحظه غرق شدن گفت: به خدای موسی و هارون ایمان آوردم و از تسلیم شدگانم. در پاسخ به او گفته شد: اکنون ایمان آوردی در حالی که پیش از آن نافرمانی می کردی.

۶۰۳) ر. ک: مروج الذهب مسعودی، ج ۳، ص ۴۵۶؛ تتمة المنتهی، ص ۲۱۷

۶۰۴) تتمة المنتهی، ص ۲۳۶

۶۰۵) برخی نوشته اند که متوکل هفده مرتبه قبر را خراب کرد.

۶۰۶) تتمة المنتهی، ص ۲۴۱ - ۲۳۸

۶۰۷) ر. ک: منتهی الآمال، ج ۲ و...

۶۰۸) تتمة المنتهی، ص ۲۳۸

۶۰۹) نام حضرت ایوب در چهار مورد و در چهار سوره آمده است. ر. ک: سوره نساء، آیه ۱۶۳؛ انعام، آیه ۸۴؛ انبیاء، آیه ۸۳ و ۸۴ و سوره ص، آیات ۴۴ - ۴۱

۶۱۰) معراج السعاده، ص ۶۲۶

۶۱۱) امام صادق عليه‌السلام می فرمایند: «... پس از آن که خداوند حضرت ایوب را عافیت داد از او سؤال شد چه چیز بر تو دشوارتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان».

تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۴۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۵۱

۶۱۲) علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۶، ب ۶۵، ح ۵؛ و نظیر آن از امام صادق عليه‌السلام در بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۴۴

۶۱۳) خصال، ج ۲، ص ۳۹۹، باب ۷، ح ۱۰۸؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۴۸

۶۱۴) کافی، ج ۸، (روضه) ص ۲۲۸، ح ۲۹۱

۶۱۵) نهج البلاغة (ترجمه فیض الاسلام) ص ۱۲۲۳، ح ۲۷۴

۶۱۶) بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۲۸

۶۱۷) مصباح الشریعه، ص ۲۰، باب ۲۶

۶۱۸) کمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۲۶۶، باب ۲

۶۱۹) مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۳۳ «خدایا، قوم مرا هدایت کن که آنان نمی دانند! »

۶۲۰) کمال الدین، ج ۱، ص ۲۶۵، باب ۲؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۲۶

۶۲۱) ر. ک: بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۲۹

۶۲۲) علل الشرایع، ج ۱، ص ۳۰، ب ۲۳؛ عیون الأخبار، ج ۲، ص ۷۴، ب ۳۲، ح ۲؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۲۰، نظیر آن از امام صادق عليه‌السلام بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۰۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۶۰

۶۲۳) بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۸۵

۶۲۴) لئالی الأخبار، ج ۱، ص ۹۱

۶۲۵) پیشتر ملاحظه نمودیم که شیخ الانبیاء صدها سال استقامت و شکیبایی نمود و آن گاه که خواست قوم خود را - که جز اندکی همه از کافران بودند - نفرین نماید صدها سال به امر پروردگار نفرین کردن را به تأخیر انداخت. در عین حال نقل شده که پس از گذشت زمان طوفان، جبرئیل از جانب خدای مهربان بر او نازل گردید و گفت که خداوند می فرماید: مدتی شغل تو نجّاری بود اینک کوزه بساز. حضرت نوح کوزه فراوانی ساخت. جبرئیل گفت: خداوند می فرمایند: این کوزه ها را بر زمین زده، آن ها را بشکن. حضرت نوح بعضی از کوزه ها را با اکراه و بعضی را آهسته به زمین زده، شکست. جبرئیل عرض کرد: محکم به زمین بزن تا شکسته شوند. به ناچار برخی دیگر را محکم به زمین زد و آن ها را شکست. پس توقف نموده، از شکستن کوزه ها حالش منقلب شد. جبرئیل گفت: ای نوح! تو با شکستن چند کوزه بی جان که آب و گلش از خداوند است ناراحت می شوی چگونه راضی شدی که بر بندگان خداوند نفرین کنی تا نابود شوند و دلت به حال آن ها نسوخت؟! حضرت از شنیدن آن گریان شدو آنقدر گریست که به نوح ملقّب شد. خزینة الجواهر، ص ۱۴۰

۶۲۶) سوره هود، آیه ۴۶ «او در حقیقت از اهل و کسان تو نیست. ».

۶۲۷) بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۲۳ «سلمان از ما اهل بیت است. ».


7

8

9

10