فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی0%

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
گروه:

مشاهدات: 18854
دانلود: 1910

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18854 / دانلود: 1910
اندازه اندازه اندازه
فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

فرهنگ صفات - بایدها و نبایدهای اخلاقی

نویسنده:
فارسی

«فرهنگ صفات»، کتابی است بدیع که بایدها و نبایدهای اخلاقی را دسته بندی کرده و با تأکید بر آیات و روایات، به مفهوم شناسی فضیلتها و ضد ارزشهای اخلاقی پرداخته است.
این کتاب، در دو بخش کلی سامان یافته است؛ در بخش اول، با عنوان «فضیلت های اخلاقی و صفات عالی انسانی»، پس از بحثی کوتاه در نقش فضایل اخلاقی و راه تحصیل آنها، صفات پسندیده، در چهار دسته طبقه بندی شده و برای هریک، مصادیقی ذکر و تبیین گردیده است؛ دسته اول، «اصول راهبردی» نام گرفته و شامل صفاتی چون بلندی همت، دوراندیشی، اخلاص، زهد، ورع، خوف و رجا، و انصاف می شود.
مکارم اخلاق، دسته دوم است و شامل شکر، خلق نیکو، بردباری، فروتنی، سخاوت، صداقت، امانت داری، پایبندی به عهد، قناعت، غنای نفس، حیا، عفت و غیرت.
دسته سوم، با عنوان ارکان ایمان، یقین، صبر، رضا، تسلیم، توکل، و تفویض را بررسی می کند و دسته چهارم، اصول همزیستی را در قالب نوع دوستی، عدالت خواهی، انفاق، سازگاری، فروبردن خشم، و گذشت، شرح می دهد.
بخش دوم نیز که به ضد ارزشهای اخلاقی اختصاص یافته، رذائل را در قالب سه دسته، توضیح می دهد. موانع و آفات بیرونی، موانع و آفات درونی، و موانع همزیستی وآفات اجتماعی این سه دسته هستند. گناهانی چون دروغ، سخن چینی، بهتان و صفاتی چون قساوت، تکبر، غرور، ریاست طلبی، حسد، بخل، بدگمانی، عیب جویی، نفاق در این بخش بررسی شده اند.

و نیز فرموده اند:

«اَلْبُخْلُ جامِعٌ لِمَساوِی الْعُیوبِ وَ هُوَ زِمامٌ یقادُ بِهِ إِلی کُلِ سُوءٍ. » ( 804 )

«بخل گردآورنده بدی ها و عیب هاست و مهاری است که انسان با آن به سوی هر امر بد و ناپسندی کشیده می شود. »

«تجَنَّبُوا الْبُخْلَ وَ النِّفاقَ فَهُما مِنْ أَذَمِ الْأَخْلاقِ. » ( 805 )

«از بخل و نفاق دوری گزینید که این دو از نکوهیده ترین خوی ها می باشند. »

دستیابی به مراتب بلند ایمان جز با ریشه کن کردن بخل از سویدای قلب میسّر نمی گردد. بکوشیم تا با گام های بلند همت و تلاش، لا اقل در مرحله نخست به تکالیف واجب الهی در زمینه گذشت و انفاق جامه عمل پوشانده، مانع اصلی بارور شدن درخت ایمان را از پیش روی مرتفع سازیم.

رسول مکرّم اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«لا یجْتمِعُ الشُّحُ وَ الْإِیمانُ فِی قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً. » ( 806 )

«هیچ گاه بخل و ایمان در قلب یک فرد جمع نمی گردد. »

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«ما عَقَدَ اِیمانَهُ مَنْ بَخِلَ بِإِحْسانِهِ. » ( 807 )

«هر کس به احسانش بخل ورزد (و از نیکی به دیگران دریغ ورزد) رشته ایمانش را پیوند نزده است. »

و البته چنین کسی مبغوض خداوند و از ساحت اقدس الهی و قرب حق به مراتب دور و محروم است.

امام صادق عليه‌السلام از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند:

«سخاوتمند به خدا و مردم و بهشت نزدیک است و بخیل از خدا و مردم دور و به آتش جهنم نزدیک می باشد. » ( 808 )

و نیز پیامبر اکرم عليه‌السلام می فرمایند:

«چیزی نزد خداوند مبغوض تر از بخل و بدخلقی نیست؛ بخل عمل را نابود می کند، همچنان که سرکه عسل را فاسد می سازد. » ( 809 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«أَبْعَدُ الْخَلائِقِ مِنَ اللَّهِ تعالی الْبَخِیلُ الْغَنِی. » ( 810 )

«دورترین مردم از خدای متعال بخیل توانگر و داراست. »

گویا به همین جهت است که فطرت های پاک به شدّت از بخل ورزی متنفّر و بخیلان حقیقتاً در نظر مردم خوار و ذلیل اند.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلْبَخِیلُ فِی الدُّنْیا مَذْمُومٌ وَ فِی الْآخِرَةِ مُعَذَّبٌ مَلُومٌ. » ( 811 )

«بخیل در دنیا نکوهیده و در آخرت گرفتار عذاب و مورد سرزنش است. »

«اَلْبَخِیلُ أَبَداً ذَلِیلٌ. » ( 812 )

«بخیل همیشه خوار و ذلیل است. »

شهادت آرزوی اولیای الهی و قلّه رفیع سعادت و رستگاری است. شهید با گذشت از عزیزترین سرمایه خویش به برترین مرتبه شرف و بزرگواری نایل، و عزّت و افتخار ابدی را از آن خود می سازد. و بخیل از این خیر عظیم و فوز عظمی بلکه از همه خیرات محروم است.

امام صادق عليه‌السلام از پدران گرامی خود از امیر شهیدان حضرت علی عليه‌السلام نقل می کنند که فرمودند:

«رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله (از مسیری) عبور می کردند. زنی را دیدند که بر حال فرزند شهیدش می گریست و می گفت: سپاس خدای را که شهید از دنیا رفتی.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: ساکت باش، شاید فرزندت از کسانی بوده که از آنچه برای او زیان نداشته بخل می ورزیده و سخن بیهوده می گفته است! » ( 813 )

انگیزه های بخل

همچنان که پیشتر یادآور شدیم برای رها شدن از اسارت این پدیده شوم و صفت نامیمون لازم است تا با همّتی استوار و عزمی راسخ، تا خشک شدن ریشه های نکبت بار این خوی ناپسند از پای ننشینیم. و البته از مبارزه با عوامل پدیدآورنده آن - که ضعف اعتقاد و بدگمانی نسبت به پروردگار متعال، ( 814 ) عشق به دنیا و حرص ورزی به آن، طمع، انحصارطلبی، کینه توزی، حسد و دشمنی نسبت به بندگان خدا و آثار سوء تربیت نادرست از جمله آنهاست - نیز نباید غفلت ورزید.

همچنان که به موازات این مبارزه حیاتی لازم است به تقویت ریشه های ایمانی و حسن ظنّ نسبت به ساحت اقدس الهی که سر منشأ خیرات و برکات بی شمار است پرداخته، پدران، مادران، آموزگاران و دست اندرکاران امور تربیتی نیز که در به وجود آوردن و زدودن این گونه بیماری های خطرناک و خصلت های ناپسند نقش اساسی دارند، با گفتار و کردار خود نسبت به مسئولیت خطیر خویش بیش از پیش همت گمارند.

7 - اسراف و تبذیر

تردیدی نیست که اگر مواهب الهی و نعمت های موجود در روی زمین به صورت معقول و دور از افراط و تفریط مورد بهره برداری قرار گرفته، بیهوده به هدر داده نشود، نیازهای همه ساکنان آن را مرتفع ساخته، زندگی آنان را به شکل شایسته تأمین و کفایت می نماید.

علاوه بر آن، اساساً میانه روی و برکناری از افراط و تفریط نشانه خردمندی است. رعایت اعتدال در جمیع شئون زندگی، آدمی را از انحراف باز داشته زمینه سعادت و رستگاری را برای او فراهم می سازد.

اندازه گیری در امر معاش، کنترل معقول و منطقی درآمدها و هزینه ها، و میانه روی در امور زندگی، انسان را از یک سو از ذمیمه بخل حراست می نماید، از سوی دیگر از ریخت و پاش بی مورد و اسراف و تبذیر باز می دارد.

بسیاری از مردم حتی کسانی که ظاهراً متشرع و پای بند به موازین شرعی هستند نسبت به صرف مال رعایت اعتدال را نکرده، یا راه افراط (اسراف و تبذیر و هزینه های بی مورد) را می پیمایند و یا مسیر تفریط (بخل و امساک و سخت گیری های ناشایسته) را در پیش گرفته، عائله، معاشران و حتی خود را از مزایا و منافع نعمت های خدادادی محروم می سازند.

اسلام عزیز با گزینش راه اعتدال، این هر دو مسیر را مردود شمرده، از یک سو به تمایلات مشروع و نیازهای طبیعی انسان ها حقیقتاً بها داده، بر پاسخ شایسته آن تأکید می کند، از سوی دیگر - خصوصاً در جوامعی که به دلایل گوناگون، محرومان و بینوایان در آن ها بسیارند - رفتار اسراف گران، تجمل پرستان و مال دوستان را به شدّت مورد مذمت و نکوهش قرار داده است.

مفهوم اسراف و تبذیر

اسراف و تبذیر گاهی به یک معنا و برای تأکید یکدیگر به کار رفته، هر گونه تضییع و اتلاف نعمت و زیاده روی در نوع و اندازه و مطلق بیهوده گرایی را شامل می گردد؛ امّا هنگامی که مقابل یکدیگر قرار گیرند، اسراف به معنای بیجا صرف کردن نعمت و ضایع نمودن آن است، مثل آنکه مال خود را در جایی که نباید خرج کند، مصرف نماید و یا مثلاً قسمتی از میوه را خورده، بقیه را دور اندازد. و تبذیر از ماده «بذر» به معنای ول خرجی و ریخت و پاش است. چونان که مال خویش را بسان بذر بپاشند، مانند آنکه برای دو میهمان، به اندازه ده نفر غذا تهیه نموده، باقیمانده اضافی را دور ریزند و یا نظیر خرج های زائد و تجملاتی در خانه ها و مراکز عمومی.

اسراف در آیات و روایات

از آنجا که اسراف در امور مالی بیش از سایر اسراف ها مورد ابتلای مردم است، قرآن و به موازات آن، سروران عالی مقام و پیشوایان معصوم عليهم‌السلام پیروان خود را از زیاده روی در کمیت و کیفیت هزینه کردن اموال خود بر حذر داشته، به اعتدال و میانه روی فراخوانده اند.

( کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ) . ( 815 )

«بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که او اسراف کنندگان را دوست نمی دارد. »

( وَ لا تسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ) . ( 816 )

«اسراف نکنید، زیرا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. »

( وَ لا تطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ا الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ ) . ( 817 )

«فرمان مسرفان را اطاعت نکنید همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند. »

( إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً ) . ( 818 )

«تبذیر کنندگان، برادران شیطانند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود. »

( إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ) . ( 819 )

«براستی خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغ گو است هدایت نمی کند. »

( وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ ) . ( 820 )

«بی شک مسرفان اهل آتشند. »

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«به راستی میانه روی امری است که خداوند متعال آن را دوست می دارد و حقیقتاً اسراف را دشمن می دارد؛ حتی دورانداختن هسته خرما؛ زیرا به کار آید ( 821 ) و حتی ریختن باقی مانده آبی که خورده ای. » ( 822 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«إِذا أَرادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیراً أَلْهَمَهُ الْإِقْتصادَ وَ حُسْنَ التدْبِیرِ وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التدْبِیرِ وَ الْإِسْرافِ. » ( 823 )

«هنگامی که خداوند نیکی و خیری را برای بنده ای اراده کند، میانه روی و حسن تدبیر را در دلش اندازد و او را از سوء تدبیر و اسراف دور نگه دارد. »

ابان بن تغلب گوید: امام صادق عليه‌السلام فرمودند:

«آیا چنین می پنداری که کسی را که خداوند مشمول عطایای خود قرار داده، اکرامش مورد نظر او بوده، و کسی را که از عطای خود بهره مندش نساخته، خواسته است که او را تحقیر و پست نماید؟ چنین نیست، بلکه مال و ثروت از خداست و آن را به عنوان امانت نزد افراد می سپارد و به آنان اجازه می دهد که با میانه روی از آن بخورند، بنوشند، بپوشند و مرکب سواری تهیه نمایند و مازاد آن را به فقرای مؤمن برسانند تا پراکندگی های آنان را جمع آوری نمایند. کسی که این گونه رفتار نماید، آنچه را مصرف می کند حلال است و گر نه حرام خواهد بود. ». ( 824 )

با اندک تأملی انسان می یابد که بیشتر گرفتاری های معیشتی و حتی تهی دستی و ورشکستگی نوع مردم ریشه در اسراف، زیاده روی و ولخرجی های بی مورد دارد. زیرا اگر انسان در تمام زندگی میانه روی و اعتدال را پیشه خود قرار دهد، به ندرت با چنین اتفاقات ناگوار رو به رو خواهد شد. لیکن متأسفانه اغلب افراد ملاحظه اندازه درآمد، نیازهای واقعی و شأن خود را نکرده، در امور مادی به بالاتر از خود می نگرند و برای آنکه - به اصطلاح - کم نیاورند، بدون در نظر گرفتن مصالح خویش، بی پروا به توسعه زندگی خود پرداخته، با دست خویش، خود و نزدیکان خود را گرفتار می سازند.

شخصی به امام صادق عليه‌السلام عرض کرد: شنیده ام میانه روی و تدبیر در شکل زندگی نیمی از کسب است. حضرت فرمودند:

«نه، بلکه تمام کسب است! تدبیر در معیشت و زندگی جزء دین است. » ( 825 )

همچنین آن حضرت به عبید فرموده اند:

«إِنَّ السَّرْفَ یوِرثَ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ یورِثُ الْغِنی» ( 826 )

«به راستی اسراف موجب تهی دستی می شود و میانه روی توانگری می آورد. »

مولای تقوا پیشگان علی عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلْإِقْتصادُ ینْمِی الْیسِیرَ؛ اَلْإِسْرافُ یفْنِی الْکَثِیرَ. » ( 827 )

«میانه روی اندک را بسیار می سازد؛ اسراف، بسیار را از بین می برد. »

نشانه های اسراف و تبذیر

در روایات معصومین عليهم‌السلام برای اسراف کنندگان نشانه هایی بیان شده است. امام سجّاد عليه‌السلام نقل می کنند که امیر مؤمنان عليه‌السلام فرمودند:

«برای اسراف کننده سه نشانه است: غذایی می خورد که سزاوار او نیست، لباسی می پوشد که دور از شأن اوست، متاعی می خرد که در خور او نیست. » ( 828 )

بلی، اگر انسان خود را با دیده انصاف ارزیابی نماید و نیازهای حقیقی، درآمد و موقعیت و حدّ خویش را مورد مطالعه قرار دهد، به نیکی قادر است شأن خود را از نظر خوراک، پوشاک، مسکن، مرکب و سایر نیازهای خویش تمیز داده و با پرهیز از زیاده روی به وظیفه دینی و اخلاقی خود بپردازد تا در زمره اسراف کنندگان محسوب نگردد و إِلّا نادیده گرفتن شأن همان و سقوط در ورطه اسراف و هلاکت همان!

8 - حرص

قسمت اول

از تفاوت های اساسی و از امتیازات مهم انسان نسبت به سایر جانداران این است که دامنه تمایلات حیوانات محدود به نیازهای طبیعی آن ها بوده، با مرتفع شدن احتیاجات ضروری زندگی، کشش و انگیزه ای در آن ها باقی نمی ماند.

حتی نیرومندترین تمایلات موجود در حیوان - که کشش جنسی و احساس گرسنگی، بخش اعظم آن را تشکیل می دهد - با دستیابی به طعمه ای که شکم او را سیر کرده و جنس مخالفی که خواهش وی را برآورده سازد، قرار و آرام گرفته، حیوان در سایه آن با خشنودی خاطر و آرامش درون به استراحت می پردازد.

لیکن انسان از یک سو دارای تمایلات فراوانی است که جنب و جوش و حرکت و تلاش بی وقفه او را چه از نظر ظاهر و چه از جهت محتوا متناسب با نوع خواهش، تنوع بخشیده، آن را از دیگر تمایلات وی ممتاز می سازد، از سوی دیگر برخی از تمایلات او - مانند خود دوستی، خود خواهی، افزون طلبی، ریاست خواهی - آنچنان مرز ناشناس و تا آن اندازه نامحدود است که تلاش و فعالیت آدمی را از مرز نیاز و ضروریات زندگی خارج ساخته، قلمروی بسیار فراتر از احتیاجات وی به آن بخشیده است، به گونه ای که در هر مرحله گرچه ارضا گردد! مرحله بالاتری را آرزو می کند و در هیچ مرتبه ای این تمنّا و خواهش کم رنگ نمی گردد.

به عنوان مثال مال و ثروت که وسیله تأمین نیازمندی های زندگی آدمی است، حتی اگر به اندازه ای باشد که خود و اهل و عیال او را در تمام عمر کفایت نماید، هرگز خواهش افزون طلبی وی خاموش نگشته، هیچ گاه از جمع مال سیر نخواهد شد. نه تنها در مرز رفع نیاز متوقف نمی گردد، بلکه هر اندازه بیشتر ذخیره می کند، حرص و افزون خواهی وی افزون تر خواهد گشت. عطش زیاده خواهی زمامداران سلطه طلب را بنگر که چگونه مردم بی گناه را در مناطق حساس و استراتژیک جهان به خاک و خون می کشند و با وجود دارا بودن سرزمین و قدرت کافی، پیوسته سیطره و نفوذ جهانی خود را در سر می پرورانند.

خداوند متعال می فرماید:

( إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ) . ( 829 )

«به راستی انسان حریص (و بی تاب) آفریده شده است هنگامی که بدی (و صدمه ای) به او برسد بیتابی می کند. »

نیروها، غرایز،، قابلیت ها و استعدادهای گوناگون و متنوعی که در نهاد آدمی به ودیعه گذاشته شده، هر یک بالقوّه وسیله و ابزار تکامل و رشد روحی و معنوی اوست، لیکن چنانچه از مسیر انسانی و هدف متعالی خود منحرف گشته، برخلاف مقصدی که برای آن آفریده شده مورد استفاده قرار گیرد، نه تنها انسان از آن بهره مند نمی گردد، بلکه مولّد شر و فساد خواهد شد.

به عنوان مثال، حرص و افزون طلبی که معمولاً به عنوان صفتی مذموم و ناپسند از آن یاد می شود، می تواند - و البته باید - وسیله ای برای تلاش و کوشش در راه دانش، تکامل و سعادت و رستگاری آدمی باشد، امّا اگر در مسیر نادرست قرار گیرد، ابزاری برای پول دوستی و انحصارطلبی گشته، غفلت، جهل، بخل و شقاوت به بار می آورد.

خدای متعال روزی انسان ها را تضمین فرموده، تا آنان بدون دغدغه خاطر و با آسودگی روان راه او را پیموده، به حرکت تکاملی خود ادامه داده، به خوشبختی نایل گردند.

( وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما توعَدُونَ ا فَوَ رَبِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تنْطِقُونَ ) . ( 830 )

«روزی شما و آنچه وعده داده شده اید در آسمان است سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حق است همانگونه که شما سخن می گویید! »

شگفتا که تا چه اندازه او - جلّ و علا - به بندگان خود مهر ورزیده، حتی برای اطمینان بخشیدن به دیر باوران ناتوان جهول سوگند یاد می کند تا شاید به خود آیند و عمر گرانمایه خویش را به باطل از دست نداده، در راه رشد و تعالی از آن بهره مند گردند. و اسفا که ذمیمه های نکوهیده و خوی های ناپسند و جهل و بی خبری پیوسته مانع بیداری و بصیرت آدمی است!

ای عزیز! خواست من و تو و علاقه هیچ یک از ما کم ترین تأثیری در دگرگون نمودن ناپایداری جهانِ گذرا و متحوّل ساختن بقای عالم ماندگار آخرت نخواهد داشت. عقل و خرد و مصلحت خردمندانه ایجاب می کند که از دلدادگی و وابستگی به امور ناپایدار بپرهیزیم و از غفلت و بی تفاوتی نسبت به جهان جاوید و پایدار بر حذر باشیم.

تا کی نسبت به متاع ناچیز دنیا حرص؟ و تا چند به محرومیت از ضیافت بی بدیل آخرت رضایت؟!

اسلام عزیز برای پاسداری از گوهر گرانبهای انسانیت و سعادت و خوشبختی من و تو فرهنگ شرک آمیز دنیاپرستی و گرایش های اسارت بار مال دوستی را درهم کوبیده و به هواداران و حامیان آن هشدار داده که مال و ثروت جز برای تأمین معاش و گذراندن زندگی و مرتفع ساختن نیازهای آدمی نیست و پیروان خود را از هرگونه اسارت و وابستگی به عالم ماده پرهیز داده تا هیچ گاه به آن دل نبندند و در همه حال از حبّ دنیا و ثروت دوستی و عوارضِ نکبت بار آن - که حرص و افزون طلبی از آن جمله است - بر حذر باشند.

بازیابی شخصیت و رشد و کمال شایسته، آنگاه برای انسان میسّر می گردد که خویشتن را از اسارت حب دنیا و مال پرستی خارج ساخته، مال و ثروت را زیر سلطه و در اختیار خود قرار دهد و این هرگز با حرص و انحصارطلبی و جمع نمودن بیش از نیاز سازگاری ندارد. با عنایت به همین جهت است که پیشوایان معصوم عليهم‌السلام حرص و افزون طلبی را به شدّت مورد مذمت و نکوهش قرار داده اند.

امام صادق عليه‌السلام از پدر بزرگوار خود امام باقر عليه‌السلام نقل می کنند که حضرتش فرموده اند:

«شخص حریص بر دنیا بسان کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم به دور خود می پیچد، راه خارج شدنش دورتر و مسدودتر می گردد، تا آنکه از غم و اندوه بمیرد. »

حضرت صادق عليه‌السلام سپس می فرمایند:

«أَغْنَی الْغِنی مَنْ لَمْ یکُنْ لِلْحِرْصِ أَسِیراً. »

«بی نیازترین بی نیازی ها (از آنِ) کسی است که گرفتار حرص نباشد. »

آنگاه می فرمایند:

«دل های خود را به آنچه از دست رفته مشغول نسازید. زیرا افکارتان را از آمادگی برای آنچه نیامده باز می دارد. » ( 831 )

بلی، همّ و اندوه برای دنیای از دست رفته، نه تنها منفعتی به بار نمی آورد بلکه سبب فساد اندیشه و ویرانی پایه های فکر و توجه به سرای آخرت نیز می گردد.

امیر مؤمنان عليه‌السلام فرموده اند:

«لَوْلا خَمْسُ خِصالٍ لَصارَ النَّاسُ کُلُّهُمْ صالِحِینَ: أَوَّلُهَا الْقَناعَةُ بِالْجَهْلِ، وَ الْحِرْصُ عَلَی الدُّنْیا، وَ الشُّحُّ بِالْفَضْلِ، وَ الرِّیاءُ فِی الْعَمَلِ، وَ الْإِعْجابُ بِالرَّأْی. » ( 832 )

«اگر پنج خصلت نبود همگان صالح و نیکوکار می شدند: نخست قناعت به جهل و نادانی! (همچنین) حرص بر دنیا، بخل ورزی به زاید بر نیاز، ریا در عمل و خود رأیی. »

هم آن بزرگوار به فرزند گرامی خود امام حسین عليه‌السلام می فرمایند:

«فرزندم! حرص کلید سختی ها و مرکب گرفتاری هاست و آدمی را در وادی و پرتگاه گناهان فرو می برد. و زیاده خواهی و شَرَه (و وَلَع به شهوت و غذا) فراخوان عیب ها و جامع نقص هاست. » ( 833 )

و نیز حضرتش می فرمایند:

«اَلْحِرْصُ عَلامَةُ الْأَشْقِیاءِ». ( 834 )

«حرص ورزیدن نشانه شقاوت پیشگان است. »

امام رضا عليه‌السلام می فرمایند:

«لا یجْتمِعُ الْمالُ إِلّا بِخِصالٍ خَمْسٍ: بِبُخْلٍ شَدِیدٍ وَ أَمَلٍ طَوِیلٍ وَ حِرْصٍ غالِبٍ وَ قَطِیعَةِ الرَّحِمِ وَ إِیثارِ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ. » ( 835 )

«مال و ثروت جز با پنج خصلت جمع نمی گردد: با بخل شدید، آرزوی دراز، حرص و افزون خواهی، گسستن پیوند با خویشان و برگزیدن دنیا بر آخرت. »

برای افزون طلبی خط پایانی جز مرگ وجود ندارد. آدمی نسبت به متاع دنیا بسان تشنه کام بیماری است که هر چه آب می نوشد تشنه تر می گردد. پیوسته برای انباشتن مال و ثروت می کوشد، و هر چه به دست آورد حرص و تلاشش بیشتر شده، در هیچ نقطه ای متوقف نشده و به هیچ چیز قانع نمی گردد تا از دنیا می رود.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده اند:

«اگر آدمی را دو رودخانه از طلا باشد، (باز هم) در تلاش و جستجو برای یافتن رودخانه سوم خواهد بود. (چرا که) اندرون آدمی را جز خاک (قبر) چیز دیگری پر نخواهد کرد. » ( 836 )

وا اسفا که این زیاده خواهی تا چه اندازه مورد اهتمام خیل بی شمار آدمیان است که جز مرگ به آن پایان نمی بخشد! و صد دریغ و افسوس که خسارت و پرداخت هزینه گران آن تا آن حدّ است که آدمی را از خدا و سجایای انسانی غافل نموده است! و شگفتا که کهولت سن از آن نمی کاهد و هرچه بر پیری افزوده می گردد، حرص و افزون طلبی افزایش می یابد!

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«یشِیبُ ابْنُ آدَمَ وَ تشُبُّ فِیهِ خَصْلَتانِ: اَلْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ. » ( 837 )

«فرزند آدم پیر می شود ولی دو صفت در وی جوان می گردد: حرص و آرزوی دراز. »

حتی سالمندان - که به قول معروف، پایشان دم گور است - در عوض آنکه نفس خیره سر را در مسیر صلاح و رستگاری، معنویت و تعالی به کار گرفته، در واپسین لحظات زندگی توشه ای برای امر آخرت خویش برگیرند، در اثر حرص و ذمیمه افزون طلبی، نفس ناتوان و نیروی اندکی را که برای آنان باقی مانده است در راه جمع آوری و افزایش مال و ثروت به کار گرفته، از آنچه مایه سعادت ابدی و فوز عظیم سرمدی است غافل می گردند.

اساساً حرص با روح ایمان سازگاری ندارد.

امام صادق عليه‌السلام به نقل از پدر بزرگوار خود می فرمایند:

«مردی که در او بخل، حسد و ترس وجود دارد، از ایمان برخوردار نیست. انسان با ایمان (هیچ گاه) ترسو، حریص و بخیل نمی شود. » ( 838 )

قسمت دوم

وازدگی از دنیا و دنیا زدگی هر دو بی راهه رفتن و از راه اعتدال به دور ماندن است. رهبانیت به مثابه نادیده گرفتن نیازهای طبیعی آدمی است که انسان را از حق شایسته خود محروم می سازد؛ افزون خواهی و شیفتگی مال و ثروت نیز به منزله نوعی بیماری روانی است که آدمی را از اراده و اختیار و گزینش راه درست زندگی بی بهره می گرداند.

رفتار حریص آن چنان تحت الشعاع حرص و افزون طلبی است که در زندگی اجتماعی، کم ترین انعطافی نسبت به خطای دیگران از خود نشان نداده، به راحتی حقوق آنان را نیز نادیده می گیرد. بلکه در این حال به شدت از ایمان فاصله گرفته، حقیقتاً به عصیان و کفر نزدیک تر است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَةٌ: اَلْحِرْصُ وَ الْإِسْتکْبارُ وَ الْحَسَدُ. » ( 839 )

«ریشه های کفر سه چیز است: حرص، تکبّر و حسد. »

امام سجّاد عليه‌السلام می فرمایند:

«گناهان دارای شعبه ها (و سرچشمه هایی) است؛ اولین شعبه آن تکبر... سپس حرص، آنگاه حسد است... » ( 840 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«اَلْحِرْصُ مُوْقِعٌ فِی کَثِیرِ الْعُیوبِ. » ( 841 )

«حرص آدمی را در بسیاری از عیب ها واقع می سازد. »

به همین جهت بسیاری از ناسپاسی ها، حق کشی ها و جنایاتی که در طول تاریخ بر بشر روا داشته شده، به مدد سیم و زر و در سایه شوم افراد پست و حریص صورت گرفته است.

ارمغان حرص و آز برای حریص، سلب راحتی و آسایش، و رنج و محنت و محرومیت است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«حریص از دو خصلت محروم شود و دو خصلت ملازم و همراه او گردد: از قناعت محروم گشته، با فقدان راحتی همراه می شود. و از رضا به قضای الهی محروم شده، با از دست دادن یقین ملازم می گردد. » ( 842 )

و نیز می فرمایند:

«... حریص همواره در هفت آفت دشوار به سر می برد: اندیشه ای که به بدنش زیان رساند و او را نفعی نمی بخشد؛ اندوهی که پایانی برای آن نیست؛ رنجی که جز با مرگ از آن راحت نمی شود و هنگام راحتی نیز رنجش بیشتر است؛ بیم و ترسی که جز خوف جدید به بار نمی آورد؛ حزنی که زندگی را برای او تلخ و تیره ساخته و سودی به دنبال ندارد؛ حسابی که با آن - جز به عفو و بخشش الهی - از عذاب خدای بزرگ خلاصی نیست؛ و کیفری که چاره و راه فراری از آن برایش نخواهد بود... » ( 843 )

زهری گوید: از حضرت علی بن الحسین عليه‌السلام شنیدم که می فرمودند:

«کسی که (هنگام ابتلاءات و گرفتاری های دنیوی) با نویدهای آرامش بخش خداوند تسلّی نیابد، عمرش در حسرت و حزن بر دنیا از دست می رود (و سرمایه گرانبهای زندگی اندک اندک و قطعه قطعه به مصرف دنیا رسیده، هزینه حسرت و اندوه بر آن می گردد) سوگند به خدا! دنیا و آخرت بسان دو کفه ترازویند؛ هر یک سنگین شد دیگری را از میان می برد. »

آنگاه کلام خدای بزرگ را تلاوت کرده و فرمودند:

«إِذا وَقَعَت الْواقِعَةُ» یعنی هنگامی که قیامت واقع شود. «لَیسَ لِوَقْعَتها کاذِبَةٌ» در وقوعش دروغگو (و دروغی) نیست (و حتماً واقع خواهد شد.) «خافِضَةٌ» پایین می آورد (و خوار می سازد.) به خدا سوگند! دشمنان خدا را در آتش فرو می افکند. «رافِعَةٌ» بالا می برد. سوگند به خدا! دوستان خدا را به بهشت بالا می برد. »

سپس به یکی از حضار مجلس رو کرده و فرمودند:

«تقوای خدا پیشه ساز و در دنیا خواهی آرام باش و چیزی را که آفریده نشده مجوی، زیرا کسی که خواهان چیزی باشد که خلق نگردیده، جانش از حسرت بر آن از دست خواهد رفت و به آنچه می جوید نمی رسد. »

آنگاه افزودند:

«و چگونه دست یابد به چیزی که آفریده نشده است؟ »

آن مرد عرض کرد: چگونه طلب کند چیزی را که خلق نشده است؟! فرمودند:

«کسی که در دنیا خواهان ثروت و دارایی و وسعت است مقصودش از آن ها آسایش و راحتی است، در حالی که راحتی در دنیا و برای اهل دنیا آفریده نشده است. راحتی جز در بهشت و جز برای اهل بهشت خلق نگردیده است.

در دنیا و برای اهل دنیا رنج و سختی آفریده شده است. به هیچ کس مشتی (و اندکی) از دنیا داده نشده مگر آنکه دو برابر آن بر حرص او افزوده می گردد. هر کس در دنیا بیشتر دارد فقیرتر است، زیرا برای حفظ دارائیش به مردم و به همه ابزار زندگی نیاز دارد. بنا بر این راحتی در ثروت دنیا نیست، لیکن شیطان آدمی را وسوسه می کند (و به این توهم می اندازد) که راحتی و آسایش در جمع آوری مال و ثروت است و به این وسیله او را در دنیا به رنج افکنده و در آخرت به پای حساب می کشاند. »

در ادامه فرمودند:

«هرگز چنین مباد! اولیای الهی هیچ گاه در دنیا برای دنیا رنج نبردند، بلکه در دنیا برای آخرت رنج کشیدند. »

آنگاه فرمودند:

«آگاه باش که هر کس غم روزی خورد، گناهی بر او نوشته شود.

حضرت عیسی عليه‌السلام به حواریین فرمود:

«إِنَّمَا الدُّنْیا قَنْطَرَةٌ فَاعْبَرُوها وَ لا تعْمَرُوها. »

«دنیا تنها پلی است؛ از آن بگذرید و به عمارت و تعمیر آن مشغول نگردید. » ( 844 )

مرحوم مولوی قندهاری جریانی را از قول سید متقی آقای موسوی قندهاری نقل کرده است که:

«روزی دایی خود را که مردی تهیدست و پریشان احوال بود شاداب و خندان دیده، سبب آن را جویا شدم.

پاسخ داد: می خواهم از خوشحالی بمیرم! زیرا دیشب از وضع فلاکت بار خود گریه زیادی کرده، به مولایم امیر مؤمنان عليه‌السلام عرض کردم: آقا جان! تو شاه مردانی و یگانه سخی روزگار، ببین در چه حالی هستم.

در عالم خواب دیدم: از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم. باغی - بزرگ که قلعه اش از طلا و نقره بود و چند نفر بر در آن ایستاده بودند - دیدم. نزدیک رفته و پرسیدم: این باغ از کیست؟ گفتند: از حضرت امیر مؤمنان علی عليه‌السلام است. درخواست کردم که اجازه دهند وارد شده به حضور حضرتش شرفیاب گردم.

پاسخ دادند: اینک رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله تشریف دارند. سپس اجازه ورود دادند. با خود گفتم: خوب است نخست به حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله رفته، از آن بزرگوار سفارشی بگیرم. لذا به محضر آن جناب شرفیاب شده، از گرفتاری های خود شکایت کردم. آن حضرت فرمودند: نزد آقای خود ابوالحسن عليه‌السلام برو. از آن بزرگوار درخواست کردم حواله ای مرحمت فرمایند.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نوشته ای به من عطا کرده، دو نفر را نیز به همراهم فرستادند. هنگامی که محضر مبارک حضرت امیر مؤمنان عليه‌السلام شرفیاب شدم فرمودند: سلطان محمد کجا بودی؟ عرض کردم: از پریشانی روزگار به شما پناه آورده ام و حواله ای از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله دارم.

آن بزرگوار حواله را گرفته، مطالعه فرمودند، سپس با نگاه تندی بازویم را فشار داده، مرا کنار دیوار باغ بردند. با یک اشاره، دیوار باغ شکافته شد و راهرویی تاریک و طولانی نمایان گردید که سخت ترسناک بود. با اشاره ای دیگر، فضا روشن شد و دری نمایان گردید که بوی گندی از آن به مشام می خورد.

با شدّت و تندی به من فرمودند: داخل شو و هر چه می خواهی بردار! داخل شدم، خرابه ای دیدم که پر از لاشه مردار بود. باز با تندی از بنده خواستند که با عجله هرچه می خواهم بردارم. از هیبت مولا دست دراز کرده، پای قورباغه مرده ای به دستم آمد.

در وسط راهرو دو دیگ پر از آب وجود داشت. آن حضرت فرمودند: سلطان محمّد! چیزی که در دست داری در آب بزن و بیرون بیاور. چون چنین کردم، متغیر شده، طلا گردید. حضرت با نگاهی که اندکی خشمناک بود فرمودند: سلطان محمد! این برای تو صلاح نیست. سپس فرمودند: محبّت مرا می خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم: محبت شما را خواهانم. فرمودند: پس آن را در خرابه رها کن.

در این هنگام از خواب بیدار شده، بوی دل انگیزی به مشامم رسید و تا صبح از شادی گریه می کردم و خدا را شاکر بودم که محبت مولایم را بر دنیا برگزیدم.

آقای موسوی قندهاری گفته بود که از آن پس مشکلات دنیوی سلطان محمد نیز مرتفع گشته، امور زندگی او روبراه گردید. » ( 845 )

انگیزه حرص

ای عزیز! لختی بیندیش و با نگاه عبرت آمیز به سرگذشت پیشینیان، خویشتن را به ناپایداری دنیا و نا سودمند بودن مال و منال آن برای جهان آخرت هشدار ده؛ با تلاش های خستگی ناپذیرت به تقویت روح ایمان و عمق بخشیدن به باورت به وعده های الهی بپرداز و البته از مبارزه با عوامل برانگیزنده حرص و افزون طلبی غافل مباش که آشنایی با آن ولو اجمالاً در راستای هدف اعلای روحانی و مقصد بزرگ انسانی مددکار تو خواهد بود.

عوامل گوناگونی به حرص و افزون خواهی در وجود آدمی دامن می زند. کمبود ایمان و ضعف باور به پروردگار روزی بخش، و فقدان اعتقاد استوار به وعده های رازق علی الاطلاق در زمینه تأمین روزی و امر معاش از یک سو و دلبستگی به دنیا و وابستگی به زَرق و برق آن از سوی دیگر، به موازات غفلت از هدف متعالی، ترس و بیم از آینده و ضعف نفس و عقده های روانی، هر یک سرچشمه و تشدید کننده این هوس فساد انگیز در نفس انسانی است.

اساساً ثروت اندوزی و افزون خواهی دردی را معالجه نمی کند. شکست ها و ناکامی ها هیچ گاه با حرص و زیاده طلبی جبران نمی گردد. سعادت و آسایش و راحتی در گرو مال و منال دنیا نیست. عزت نفس و رستگاری ابدی و عمر گرانمایه شریف تر و ارجمندتر از آن است که هزینه جمع آوری متاع بی ارزش و زودگذر دنیا گردد. غفلت از ودیعه های الهی و قابلیت های موجود در خویش که برای کمال و سعادت به من و تو ارزانی شده، خسارت جبران ناپذیری است که حسرت همیشگی را به دنبال می آورد.

چه بسیار بودند آنان که بیش از من و تو مال اندوختند و پیوسته بر مکنت و قدرت خویش افزودند و دنیا به آن ها وفا نکرد و قدرت و مکنت و سلطنت آنان را به ضعف و بیچارگی و مسکنت مبدّل ساخت و تهی دست و زبون و خوار در خاک مَذلّت مدفونشان ساخت!

به هوش باش! تجربه هزاران ساله را غنیمت شمار و خود را وسیله تجربه دیگران مساز!

9 - طمع

دامنه خسارات رذیله های حیوانی به قلمرو فعالیت صفت طبیعی محدود نمی گردد، بلکه بسیاری از آن ها دارای دنباله ها و لوازمی است که در زمره صفات ناپسند نفسانی، خود به عنوان رذیله هایی مستقل به حساب می آیند. چشم داشت به اموال دیگران و طمع ورزی را می توان نمونه ای از این پی آمدهای شوم دانست که ریشه در افزون خواهی داشته و از حرص سرچشمه می گیرد.

کسی که گرفتار حرص و اسیر صفت پلید افزون طلبی است، همواره در خود احساس کمبود نموده، به مال و ثروت دیگران چشم دوخته است. بلکه هر اندازه بر ثروت خود می افزاید طمعش افزون تر و چشم امیدش به مال مردم بیشتر می گردد.

چشم داشت به اموال دیگران سرمایه گرانقدر عزّت نفس را نابود و ذلّت و بندگی و خواری را به ارمغان می آورد. بی نیازی از آنچه در اختیار دیگران است و ناامیدی از مال و منال مردم، سرمایه ای است ارزشمند که ریشه در ایمان به پروردگار متعال و باور به وعده های او - جلّ و علا - دارد.

مؤمن هیچ گاه وسیله ذلت و خواری خود را در برابر مردم فراهم نکرده، چشم امیدش به کسی است که حیات و زندگی و روزی و عزّت در دست مبارک او است. شخص با ایمان به خود حقّ نمی دهد - و البته چنین حقی نیز به او داده نشده است - که موجبات ذلت خویش را فراهم آورد، به همین جهت آنچه را در دست خود و دیگران می بیند، موهبتی الهی دانسته، جز به منبع فیض به کسی امید نمی ورزد.

حضرات معصومین عليهم‌السلام طمع به مال و منال دیگران را عامل ذلّت، بلکه اثر ویرانگر آن را در نابودی عزّت نفس از سایر رذائل حیوانی خطرناک تر دانسته اند.

امیر مؤمنان عليه‌السلام فرموده اند:

«ثَمَرَةُ الطَّمَعِ ذُلُّ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. » ( 846 )

«نتیجه طمع ورزی خواری و ذلّت در دنیا و آخرت است. »

و نیز فرموده اند:

«أَزْری بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتشْعَرَ الطَّمَعَ... » ( 847 )

«کسی که طمع را روش خود قرار داد خویشتن را کوچک گردانید. »

«اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ. » ( 848 )

«طمع ورزی، بندگی و سرسپردگی همیشگی است. »

حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام به هشام می فرمایند:

«از طمع بپرهیز، و بر تو باد نومیدی از آنچه در دست مردم است؛ (ریشه) طمع به مخلوق را منقطع ساز که طمع کلید هر خواری است، عقل و خرد را می رباید، مردانگی را از بین می برد، آبروی آدمی را می ریزد و علم و دانش را از کف او بر می گیرد. بر تو باد که به پروردگارت پناه بری و بر او توکّل نمایی. » ( 849 )

کسی که به شرافت انسانی خویش بها نمی دهد و سرمایه گرانمایه کرامت و عزّت نفس خود را پاس نمی دارد، خویشتن را به کم ترین بها فروخته، برای به کف آوردن قطعه نانی به هر نوع ذلّت و خواری تن می دهد. ندیده ای که کودکان برای به چنگ آوردن نان و پنیری از دست همبازی خود چگونه بار می دهند و حتی خود را به صورت حیوانی در پی او روان می سازند؟

ارزش آدمی و قدر و منزلت او به روشی وابسته است که در گفتار و رفتار خویش اتخاذ می کند. کسی که خواهان پیمودن مدارج کمال و نیل به مقام رفیع انسانی است، البته باید خویشتن را از ذلّت و پستی باز داشته، قدر خود را به نیکی بشناسد.

تن دادن به ذلت و چشم دوختن به مال این و آن، نشانگر بها ندادن به حیثیت معنوی و ارزش انسانی خویشتن است. و این جز پیمودن مسیر شقاوت و سقوط در ورطه هلاکت نیست. مردانِ مرد و صاحبانِ همّت و بزرگواری هرگز به نزدیک ترین معاشران خویش نیز امیدی نداشته، از همه کس جز خدای بی نیاز قطع امید می کنند.

پیشوای توکّل پیشگان حضرت علی بن الحسین عليهما‌السلام به زُهری چنین می فرمایند:

«رَأَیت الْخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ وَ مَنْ لَمْ یرْجُ النَّاسَ فِی شَی ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتجابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی کُلِ شَی ءٍ. » ( 850 )

«همه خوبی ها را در این دیدم که انسان از آنچه در دست مردم است قطع طمع نماید. هر کس امیدی به مردم نداشته باشد و در جمیع امور، کار خود را به خدای بزرگ واگذارد، خدای متعال در هر چیزی او را اجابت می کند. »

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«اگر می خواهی چشمت روشن شود و به خیر دنیا و آخرت نایل گردی، از آنچه در دست مردم است قطع طمع نما. » ( 851 )

چرا که طمع، دشمن دین و دنیا و نابود کننده ایمان و آخرت است.

هم آن حضرت از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که از امیر مؤمنان عليه‌السلام سؤال شد: پایداری ایمان در چیست؟ پاسخ دادند:

«در ورع و پارسایی»

عرض شد: نابودی آن در چیست؟ فرمودند:

«در طمع. » ( 852 )

امیر مؤمنان عليه‌السلام در حدیثی دیگر خطر بزرگ طمع را یادآور شده می فرمایند:

«لا یفْسِدُ الدِّینَ کَالطَّمَعِ. » ( 853 )

«هیچ چیز دین را مانند طمع از بین نمی برد. »

تفاوت عمده و امتیاز بزرگ برنامه های تربیتی پیامبران از روش های علمی و عملی روان شناسان در این است که اینان با تکیه به دانش و تجربه خود، دست پروردگان خویش را صرفاً بر نفس خود متکی ساخته، برتر از آن برنامه و مقصدی ندارند، لیکن پیامبران الهی با تعلیمات آسمانی و آموزه های دینی پیروان خود را آنچنان با ایمان پرورش می دهند که با تکیه بر قدرت بی پایان الهی، هنگامی که در بن بست زندگی و فشارهای سخت و طاقت فرسا قرار می گیرند و همه درها و راه ها را بر خود بسته می بینند، باز هم به عنایات حق تعالی امیدوارند و بدون کم ترین توجه و امیدی به دیگران، از عنایات حضرتش نومید نگشته، از درگاهش استمداد می جویند.

بلی، آنان هیچ گاه روان خود را در محدوده تنگ و تاریک علل طبیعی و قوای خویشتن زندانی نکرده، هرگز نیروی لایزال خداوندی را از خاطر دور نمی دارند و در همه حال به لطف و عنایت و کرم و فضل او - جلّ جلاله - چشم امید دوخته اند.

10 - شتاب زدگی

شکست ها و تلخ کامی هایی که انسان در طول حیات با آن ها روبرو می شود، گرفتاری ها، سختی ها و مشکلاتی که در خلال فعالیت های روزمره برای وی پیش می آید، بلاها، مصیبت ها و ناملایماتی که در فراز و نشیب زندگی با آن مواجه می گردد - گرچه نوعاً مقتضای عالم ماده و لازمه اجتناب ناپذیر زندگی مادی دنیوی است و در عین حال، هر یک به نوبه خود می تواند ابزاری برای پیشرفت، تجربه و عامل رشد و تعالی آدمی قرار گیرد، لیکن - بسیاری از آن ها ثمره نادرستی جهت گیری و پی آمد روش غلطی است که در زندگی اتخاذ کرده و حاصل و نتیجه خطاها و اشتباهاتی است که در رفتار و کردار خود داشته است.

به همین سبب مؤمن باید با حساب رسی و محاسبه دقیق به موجبات و عوامل پدیدآورنده گرفتاری های خود پی برده و ضمن مرتفع ساختن ریشه های آن ها، از تکرار مجدّد آن ها به شدّت جلوگیری و پرهیز نماید. لازمه حتمی این روی کرد، تأمل در کارها و پرهیز از عجله و شتابزدگی است، زیرا شتاب و عجله مانع مهمی در اتخاذ این روش است. کمتر کسی است که بتواند راهی را که در پیش گرفته، با شتاب و عجله به سلامت طی نماید و هدفی را که دنبال می کند با توفیق کامل به آن دست یابد. بنا بر این ریشه بسیاری از تلخی ها و ناکامی ها و شکست ها شتاب زدگی و عجله در کارهاست.

بلکه چه بسا در اثر حرکت سطحی و نادیده گرفتن جوانب کار - که لازمه عجله و شتاب است - از جاده اصلی منحرف گشته، به بی راهه کشیده شود. نگاه غیر عالمانه به کارها و حرکت شتابزده غالباً نمی تواند آدمی را از حقیقت امور و سود و زیان آن آگاه نماید، علاوه بر آنکه نوعاً زیان شتابزدگی در طرح برنامه ها، ترسیم نقشه ها، و اتخاذ تصمیمات، از خطر تسامح و ضرر ضعف اراده و سستی در کارها کمتر نیست. به همین جهت معمولاً شتابزدگی و عجله در امور زندگی با ندامت و پشیمانی و ضرر و زیان قرین و همراه است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«مَعَ التثَبُّت تکُونُ السَّلامَةُ وَ مَعَ الْعَجَلَةِ تکُونُ النَّدامَةُ. » ( 854 )

«با تأمل و درنگ کردن، سلامتی، و با شتاب کردن، پشیمانی حاصل می گردد. »

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«کسی که بتواند خود را از چهار چیز باز دارد، سزاوار است که هرگز به او مکروهی وارد نگردد. عرض شد: ای امیر مؤمنان! آن ها چیست؟ پاسخ دادند: شتاب کردن، لج بازی، خودبینی و سستی. » ( 855 )

شتابزدگی فروغ عقل را تیره، ارکان فکر و خرد را سست، و آدمی را از دیدن درست امور محروم و کر و کور می سازد، به گونه ای که بسا از صلاح و فساد رفتار خود به کلّی غافل شده، به کارهای ناروا و اعمال زیان بار و حتی خطرناک دست می زند و ناآگاهانه زمینه هلاکت و نابودی خویش را فراهم می سازد.

جدایی ها، کینه توزی ها، دشمن ورزی ها، جنگ و نزاع ها و خون ریزی ها که گاهی نه تنها دنیا و زندگی را تباه می سازد، بلکه دین و ایمان را دستخوش زوال و نابودی می گرداند، در بسیاری از موارد ریشه در تصمیمات عجولانه و شتابزدگی دارد.

امام باقر عليه‌السلام از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کنند که آن بزرگوار فرموده اند:

«إِنَّما أَهْلَکَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ تثَبَّتوا لَمْ یهْلِکْ أَحَدٌ. » ( 856 )

«مردم را عجله و شتاب هلاک می کند. اگر آنان کارها را با درنگ و تأمل انجام می دادند، هیچ کس هلاک نمی گردید. »

و هم از آن حضرت نقل می کنند که فرموده اند:

«اَلْأَناةُ مِنَ اللَّهِ وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیطانِ. » ( 857 )

«درنگ کردن (و کارها را با تأمل و تفکر انجام دادن، موهبت و عطایی) از خداست و شتابزدگی و عجله از شیطان است. »

هنگامی که حضرت عیسی عليه‌السلام به دنیا آمد، همه شیطان ها نزد بزرگ خود ابلیس آمده، گفتند: امروز همه بت ها سرنگون گردید. ابلیس گفت: حتماً حادثه ای رخ داده است. منتظر باشید تا جستجو کنم. سپس به پرواز درآمده، مشرق و مغرب را درنوردید و چیزی نیافت. سرانجام به مکانی رسید که حضرت عیسی عليه‌السلام در آنجا متولد گردیده و ملائکه اطراف او را فرا گرفته بودند.

نزد شیاطین باز گشته، به آنان گفت: امشب پیامبری به دنیا آمده است. آنگاه گفت: هیچ زنی باردار نشد و فرزندی نزایید مگر آنکه من نزد او حاضر بودم، جز این شخص که امشب به دنیا آمده است. نا امید باشید از اینکه بعد از این کسی به پرستش بت بپردازد! لیکن از طریق شتاب کاری و سبکی سراغ بنی آدم بروید! ( 858 )

در مذمت و نکوهش شتاب زدگی همین بس که ریشه آن را در سیطره هوی و هوس، خوش بینی بیش از اندازه به موضوعی که توجه انسان را به خود جلب کرده، سطحی نگری به امور و نگاه غیر عالمانه و محدود به آن ها، و شیفتگی و خود باختگی در برابر مقصدی که در پیش گرفته است باید جستجو نمود. به همین جهت اشخاص عجول غالباً افرادی عصبی و بیمار و در نگاه دیگران بی ارزش و خوارند.

ناگفته نماند شتاب زدگی تنها در مواردی مورد نکوهش قرار گرفته که انسان از سود و زیان آن ناآگاه و نسبت به خیر و شرّ آن بی اطلاع است. امّا در زمینه کارهای نیک و امور خیر و خداپسندانه، نه تنها مورد مذمت واقع نگردیده، بلکه تعجیل در آن و غنیمت شمردن فرصت در انجام آن در روایات اسلامی مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

امام باقر عليه‌السلام به نقل از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ مِنَ الْخَیرِ ما یعَجَّلُ. » ( 859 )

«به راستی خداوند کار نیکی را دوست دارد که در آن شتاب شود. »

چرا که اِهمال کاری و تأخیرهای بی مورد و امروز و فردا کردن های بیجا غالباً سبب بروز مشکلات و پیدایش موانعی در کارهای خیر گشته، زمینه فعالیت و وسوسه شیطان را نیز فراهم می سازد و نوعاً توفیق انجام کار خیر در چنین مواقعی از انسان سلب می گردد.

امام صادق عليه‌السلام از پدر بزرگوار خود نقل کرده اند که فرمودند:

«هنگامی که اراده کار خیری کردی، بشتاب؛ زیرا نمی دانی که چه پیش خواهد آمد. » ( 860 )

امام باقر عليه‌السلام می فرمایند:

«کسی که تصمیم به کار خیری گرفت، باید عجله نماید؛ زیرا هر چه در آن تأخیر کند، شیطان در آن حیله می نماید (و با وسوسه خود مانع انجام آن می گردد) » ( 861 )

آری، سرعت و جدیت در کارها را نباید با شتاب زدگی و سهل انگاری یکسان دانست. همچنان که آینده نگری و تدبّر در پایان کارها هیچ گاه نباید از مرز اعتدال عبور کرده، به زیاده روی بیانجامد.

اِفراط در بررسی جوانب کار و زیاده روی در دوراندیشی سرانجام به وسواس انجامیده، موجب تردید، ترس و دو دلی می گردد، به طوری که قدرت تصمیم گیری را از انسان گرفته، از جنب و جوش و اقدام به موقع باز می دارد.

امام عسکری عليه‌السلام می فرمایند:

«وَ لِلْحَزْمِ مِقْداراً فَإِنْ زادَ عَلَیهِ فَهُوَ جُبْنٌ... » ( 862 )

«دوراندیشی و احتیاط کاری اندازه ای دارد که اگر از آن حدّ بگذرد ترس محسوب می شود. »

محبّت دنیا، پیروی از هواهای نفسانی، هوس رانی، لذّت پرستی، پرداختن به عیش و نوش و غفلت از پایان کار و سرانجام حیات، از سرچشمه های اصلی و همیشگی جور و ستم بر شهروندان جوامع انسانی بوده است.

ج) موانع همزیستی و آفات اجتماعی

توضیح

همچنان که پیشتر یادآور شدیم ساختن اجتماعی سالم، پویا و ایده آل، نیازمند طرح و برنامه ای است که پیوسته و در همه حال با عواملی که جامعه را به آفات و آلودگی های گوناگون مسموم می سازد، به شدت به مبارزه و ستیز با آن ها اهتمام ورزیده، شهروندان را - ضمن تلاش برای خود سازی و عمران و آبادی - از خُلق های ناپسند و اموری که حرمت جامعه را جریحه دار می سازد بر حذر دارد.

اسلام عزیز این مهم را با ارائه راه کارهای عملی در زمینه مبارزه با رذائل اخلاقی و صفات ناپسند - که برخی از آن ها آفت اجتماع و موجب آلودگی جامعه بوده، پایه های همزیستی، صمیمیت، دوستی، وحدت و یکپارچگی جامعه را متزلزل می سازد و سبب از بین رفتن و نادیده گرفتن حقوق شهروندان می گردد - تضمین ساخته است.

در این قسمت به برخی از موانع همزیستی و راه کارهای ارائه شده در مبارزه با آن ها می پردازیم.

1 - کینه ورزی و دشمنی

کینه ورزی و دشمنی، انحرافی روانی، گناهی بزرگ و بیماری مهلکی است که اگر وبال نکبت بار آن گریبان گیر آدمی گردد، آرامش روح را از بین برده، سلامت روان را دستخوش عوارض خسارت بار خود کرده، روح اخوت و برادری را در معرض فنا و نابودی قرار می دهد.

کسی که قلب خود را میدان تاخت و تاز دشمنی قرار داده و نفس خویش را با کینه توزی آمیخته است، مسیر کمال، باب قرب و زمینه فوز و رستگاری را بر خود مسدود ساخته، خویشتن را همواره در رنج روحی و آزار و ناراحتی درونی قرار داده است.

کینه توزی آفتی جانکاه و بیماری خطرناکی است که اگر به جان جامعه سرایت کرده، قلب و سینه شهروندان را به عوارض شوم خود مبتلا سازد، ارکان زندگی اجتماعی را متزلزل و رگ حیات گروهی را فاسد خواهد ساخت. بسیاری از جنگ ها، خون ریزی ها، انتقام جویی ها، اکثر بیماری های روحی و روانی، بسیاری از طلاق ها و کدورت های بین قومی و بالاخره اکثر جرایم و مفاسد اجتماعی ریشه در کینه توزی داشته، از عناد و دشمنی سرچشمه می گیرد.

این خوی شوم و صفت مذموم معمولاً در اثر ناملایماتی است که انسان از مصاحبان و معاشران خود متحمل شده و زمینه رنجش خاطر و آزردگی درونی وی را فراهم می آورد که اگر در اثر حسّ انتقام جویی و دارا بودن قدرت، جبران و تلافی آن را آشکار سازد عداوت نامیده می شود و چنانچه از اظهار آن ناتوان بوده، دشمنی خود را در دل مخفی سازد و آن را آشکار ننماید، حقد و کینه خوانده می شود.

خداوند می فرماید:

( وَ الَّذِینَ جاؤُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ) . ( 863 )

«کسانی که بعد از آنان (مهاجران و انصار) آمدند، می گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل هایمان کینه ای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! راستی که تو رؤف و مهربانی. »

بلی، آنان که از قلبی سلیم و دلی پاک برخوردار بوده، سینه هایشان مالامال از عشق و سرشار از مهر و صفا است، هرگونه حقد و کینه و عداوت و دشمنی را از درون خویش بیرون ریخته، پیوسته از خدای مهربان در این امر پسندیده و کار خیر مدد می جویند.

مرحوم طبرسی در ذیل همین آیه شریفه می فرماید:

«تردیدی نیست کسی که با مؤمنی به جهت ایمانش دشمنی نموده، نیت مکروه و قصد بد و ناپسندی به او داشته باشد کافر است. و چنانچه از جهت دیگری با او دشمنی ورزد فاسق خواهد بود. » ( 864 )

در روایات معصومین عليهم‌السلام کینه ورزی و عناد و دشمنی به شکل های مختلف مورد مذمت و نکوهش اولیای دین قرار گرفته است.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله اهمیت پرهیز از این ذمیمه ناپسند را این چنین بیان فرموده اند:

«هیچ گاه جبرئیل نزد من نیامد مگر آنکه می گفت: ای محمّد! از بغض و دشمنی با مردم بپرهیز. » ( 865 )

کینه ورزی و عداوت علاوه بر مفاسد فراوان فردی و اجتماعی، منشأ صفات خطرناک و گناهان دیگری نیز می شود که حسد، غیبت، دروغ، تهمت، خشم بی مورد، شماتت، اظهار عیب دیگران، آزار و اذیت مردم، استهزا، قهر کردن، قطع رحم، دشنام، لعن و طعن و نفرین نامشروع را می توان از آن ها برشمرد. به همین جهت در برخی از روایات به عنوان بدترین بیماری و ریشه عیب ها از آن یاد شده است.

امیر مؤمنان عليه‌السلام فرموده اند:

«اَلْحِقْدُ أَلْأَمُ الْعُیوبِ. » ( 866 )

«کینه توزی زشت ترین عیب ها ست. »

«اَلْحِقْدُ داءٌ دَوِی وَ مَرَضٌ مُوبِی. » ( 867 )

«دشمنی و کینه ورزی دردی دردناک و مرضی مسری و فراگیر می باشد. »

«اَلْحِقْدُ خُلْقٌ دَنِی وَ عَرَضٌ مُرْدِی. » ( 868 )

«کینه توزی خویی پست و عارضه ای زشت است که انسان را به هلاکت می افکند. »

«رَأْسُ الْعُیوبِ الْحِقْدُ. » ( 869 )

«ریشه عیب ها کینه توزی است. »

«سَبَبُ الْفِتنِ الْحِقْدُ. » ( 870 )

«کینه توزی باعث فتنه هاست. »

«شَرُّ ما سَکَنَ الْقَلْبَ الْحِقْدُ. » ( 871 )

«بدترین چیزی که در دل جای می گیرد کینه توزی است. »

جز دشمنی و بغضی که به ندرت منشأ دینی داشته و انعکاس خردمندی است، اغلب کینه توزی ها و عنادورزی ها ریشه شرعی و منشأ عقلایی نداشته، نوعاً بدون توجه به عواقب خطرناک آن که روزی دامن گیر خود انسان خواهد شد، با انگیزه های نفسانی و مقاصد ناپسند حیوانی از انسان بروز می کند و طبعاً با واکنش هایی که شدّت و ضعف آن ها نیز بعضاً دور از انتظار است مواجه می گردد، لیکن باید بداند که این بذری است که خود کاشته است.

امام صادق عليه‌السلام می فرمایند:

«مَنْ زَرَعَ الْعَداوَةَ حَصَدَ ما بَذَرَ. » ( 872 )

«کسی که دشمنی بکارد، حاصل بذر خود را درو می کند. »

کسی که به خدای متعال ایمان دارد و محور و اساس حبّ و بغض و دوستی و دشمنی خود را رضای خدا و خشنودی او - جلّ و علا - قرار داده است، هیچ گاه بدون در نظر گرفتن موازین عقلایی و جهات شرعی با کسی دشمنی نمی کند، همچنان که دوستی او نیز ریشه در انگیزه های نفسانی و هوس های شیطانی نخواهد داشت. و اگر احیاناً از برادر دینی خود آزرده خاطر گردید، خشم خود را فرو برده، برای آنکه دلش را پایگاه تاخت و تاز شیطان و بستر تیرگی و خسران قرار ندهد، خشنودی خدا را مدّ نظر قرار داده، جز آنچه او دوست می دارد از خویش ظاهر نمی سازد.

امام صادق عليه‌السلام به ابن نعمان می فرمایند:

«اَلْمُؤْمِنُ یحْقِدُ ما دامَ فِی مَجْلِسِهِ فَإِذا قامَ ذَهَبَ عَنْهُ الْحِقْدُ. » ( 873 )

«مؤمن تا در مجلسی نشسته (ممکن است) کینه ورزد همین که از آن مجلس به پا خیزد کینه اش برطرف گردد. »

و نیز فرموده اند:

«حِقْدُ الْمُؤْمِنِ مُقامُهُ ثُمَّ یفارِقُ أَخاهُ فَلا یجِدُ عَلَیهِ شَیئاً وَ حِقْدُ الْکافِرِ دَهْرُهُ. » ( 874 )

«مؤمن تا نشسته کینه دارد و چون از برادرش جدا می شود، در دلش علیه او چیزی نیست ولی کینه کافر همیشگی است. »

2 - بدبینی و بدگمانی

بدبینی صفتی پلید، گناهی بزرگ و مرضی خطرناک است که مبتلا به آن پیوسته در رنج و ناراحتی، همواره در اضطراب و سختی و در همه حال در مسیر نکبت و بدبختی است. دائماً چون کرم از درون خود را می خورد و همانند زنبور به خویشتن نیش می زند. بیماری جانکاهی است که مبتلایش نه خود را بیمار می داند و نه کار و صفت خویش را گناه می شمرد، به همین جهت نه از کردار خویش پشیمان می شود و نه در صدد رفع و ترک آن بر می آید. لذا در دنیا از آسایش تن و آرامش روح و در آخرت از سعادت و رستگاری بی بهره است.

این بیماری خسارت بار اگر در مزرعه دل جای گزیند ثمره تلخ و ناگوارش بر فکر و اندیشه آنچنان زیان بخش است که در آیینه دل و لوح سینه و صفحه ذهن مبتلا به آن هیچ کس و هیچ چیز آن گونه که هست منعکس نمی گردد. کم ترین جنبه پسندیده و نقطه مثبتی در او باقی نمی گذارد، به همین جهت به هر چه می نگرد و در باره هرکس می اندیشد، جز عیب و نقص به ذهنش خطور نمی کند. گویی در هیچ کس و هیچ چیز نیکی و نیکویی وجود ندارد.

کسی که آیینه روحش از غبار بدبینی تیره گردد، پیوسته با تکیه بر خیال و توهم، برای خود مشقت می آفریند و رنج و درد و اضطراب فراهم می آورد. خویشتن را به انواع بیماری های روحی و جسمی مبتلا ساخته، همواره اسیر وحشت و نگرانی، و در هر لحظه در معرض بیماری های جدید جسمی و روانی به سر می برد.

بدبینی آثار نامطلوبی بر روح و جسم آدمی دارد. بسیاری از بیماری های جسمی و روحی نظیر بیماری های قلبی، گوارشی، کم خوابی و بدخلقی ریشه در بدبینی و بدگمانی دارد.

آثار زیان بار بدگمانی به قلمرو روح و جسم فرد محدود نگشته، اجتماع و شهروندان جامعه و خصوصاً معاشران و نزدیکان فرد مبتلا به آن را دستخوش این بیماری و متأثر از آن می نماید. اعتماد آنان را به یکدیگر از بین می برد؛ اتحاد و یکپارچگی و همبستگی آن ها را در معرض زوال و نابودی قرار داده، مانع همکاری، همدلی و هم دردی در گرفتاری ها می گردد.

بدبینی گناه بزرگی است که خود منشأ گناهان فراوان دیگری گشته، علاوه بر آثار خسارت بارش، مبتلا به آن را گرفتار پی آمدهای فراوان دیگری در دنیا و آخرت می سازد.

انسان مبتلا به بدگمانی با جستجو و تجسّس بی مورد در رفتار و کردار دیگران، همواره از آنان عیب جویی کرده، با دروغ، غیبت، تهمت و انواع گناهان دیگر به بدگویی آنان پرداخته، برای اثبات گفته های خود، از هیچ کاری فروگذار نیست. به همین جهت به فردی خودخواه، گوشه گیر، تک رو و سرانجام منحرف تبدیل شده، از بهره بردن از همنشینی با خوبان و اخذ نشاط از آنان محروم می گردد.

قرآن پیروی از برخی گمان ها را گناه شمرده، ( 875 ) ترتیب اثر بر گمان های ناپسند و بی دلیل را مورد نکوهش قرار داده است.

( وَ لا تقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً ) . ( 876 )

«آنچه را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش، چشم و دل، همه آن ها مسئول و مورد پرسش واقع خواهند شد. »

پیروی از غیرِ علم دارای معنا و مفهوم گسترده ای است که اعتقادات، کردارها، شهادات و قضاوت ها را در بر می گیرد. از این رو شخص با ایمان به اخبار غیر قطعی با حدس و گمان ترتیب اثر نداده، در صورت نیاز برای حصول علم و اطمینان به بررسی و تحقیق روی آن ها در همه حال همّت گمارده، در گفتار و کردار خود، فرمایشان اولیای دین را - که به شدّت از بدبینی و بدگمانی پرهیز داده و نیز مؤمنان را به صفا و صمیمیت دعوت فرموده اند - سر لوحه زندگی خویش قرار می دهد.

امام صادق عليه‌السلام از امیر مؤمنان عليه‌السلام نقل می کنند که حضرتش ضمن سخنان خود فرموده اند:

«ضَعْ أَمْرَ أَخِیکُ عَلی أَحْسَنِهِ حَتی یأْتیکَ ما یغْلِبُکَ مِنْهُ وَ لا تظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَت مِنْ أَخِیکَ سُوءً وَ أَنْت تجِدُ لَها فِی الْخَیرِ مَحْمِلاً. » ( 877 )

«کار برادر دینی خود را به بهترین وجه آن حمل کن تا آنگاه که راه توجیه را بر تو ببندد؛ و هیچ گاه به گفتاری که از دهان برادرت بیرون آید گمان بد مبر تا هنگامی که برای آن محمل خوبی می یابی. »

نیت و انگیزه آدمی در گفتار و کردارش جز بر علاّم الغیوب و داننده پنهان و آشکار بر همه کس پوشیده است. از اینرو اعمال و سخنان انسان ها دارای قابلیت برداشت مختلف در دو جنبه نیک و بد است. با عنایت به این مهم، شرع مقدس پیروان خود را موظف فرموده تا گفتار و کردار مؤمن را تا جایی که ممکن است بر نیکی و درستی حمل نموده، به بهترین شکل توجیه نمایند.

به عنوان مثال هنگامی که گفته می شود فلان شخص به شما توهین می کرد، انسان قادر و مکلف است تا با تأنّی و شرح صدر و احتمالات گوناگون - از قبیل اینکه شاید در این میان اشتباهی رخ داده باشد، بسا منظور او توهین نبوده و دیگران به اشتباه چنین برداشت نادرستی از سخن او داشته اند، احتمال دارد مصلحت مهمی مانند حفظ جان او را بر این کار وادار ساخته باشد و... - این خبر ناگوار را به امر خیری مبدّل سازد، تا به این ترتیب نه تنها عامل فتنه و فسادی نگردد بلکه مشت کوبنده ای بر دهان شیطان عنود وارد ساخته، رشته محبت بین مؤمنان را از آسیب هوس و شیطنت این و آن محفوظ بدارد.

امیر مؤمنان عليه‌السلام می فرمایند:

«آنچه از برادر دینی خود شنیدی بر هفتاد محمل نیک حمل نما و اگر ناتوان گشتی، اشکال را به خود متوجّه ساز و به خود بگو: تقصیر از تو است که نتوانستی محمل خیری پیدا کنی. » ( 878 )

عجز، قصور و تقصیر در توجیه نیک و حمل به صحّت کار مؤمنان، به مثابه بدبینی، بدگمانی و ارتکاب قطعی گناه خواهد بود. جای بسی تأسف است که بسیاری از قضاوت های ما نسبت به گفتار و کردار معاشران خود، بر اساس شتاب زدگی و حدس و گمان و بدون تأمل و دقت و بررسی کافی است و در مواردی هم که اعتقاداً تحقیق را میزان قضاوت درست می دانیم، در عمل پیش از آنکه به تشخیص صحیح و اطمینان آوری برسیم، نظر قطعی داده و بسا قضاوت ما از جنبه اغراض شخصی، کینه ورزی، دشمنی و حسادت سرچشمه می گیرد.

پیشوای مؤمنان حضرت علی عليه‌السلام می فرمایند:

«ای مردم! هر کس برادر دینی خود را بشناسد و بداند که در دین خود استوار است و (در گفتار و کردار خویش) در راه درست گام بر می دارد، نباید گفتار دیگران را در باره اش باور نماید. آگاه باشید تیر تیرانداز گاهی به خطا می رود ولی گفتار هیچ گاه بی اثر نخواهد بود، (گرچه) باطل و نادرست آن از بین می رود، لیکن خداوند شنوا و گواه است.

آگاه باشید که میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. »

از حضرتش معنای این سخن را جویا شدند، در پاسخ انگشتان خود را به هم چسبانده و بین گوش و چشم مبارک نهادند و فرمودند:

«باطل و نادرست آن است که (تنها) بگویی: شنیدم، و حق و درست آن است که بگویی: دیدم. » ( 879 )

هم آن حضرت می فرمایند:

«سُوءُ الظَّنِ یفْسِدُ الْأُمُورَ وَ یبْعَثُ عَلَی الشُّرُورِ. » ( 880 )

«بدگمانی امور را تباه ساخته، (آدمی را) به بدی ها بر می انگیزد. »

«سُوءُ الظَّنِ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ وَ أَقْبَحُ الظُّلْمِ. » ( 881 )

«پندار بد در باره شخص نیکوکار بدترین گناه و زشت ترین ستم است. »

«أَفْضَلُ الْوَرَعِ حُسْنُ الظَّنِ. » ( 882 )

«برترین نوع ورع پندار نیک است. »

«مَنْ کَذَّبَ سُوءَ الظَّنِ بِأَخِیهِ کانَ ذا عَقْلٍ صَحِیحٍ وَ قَلْبٍ مُسْترِیحٍ. » ( 883 )

«هر کس به بدگمانی در باره برادر دینی خود ترتیب اثر ندهد دارای عقلی درست و دلی آسوده است. »

در عصر حاضر و دوران معاصر که متأسفانه بدبینی و بدگمانی در میان طبقات مختلف اجتماع رخنه کرده و حتی افکار دانشمندان و اندیشمندان را تحت تأثیر آثار زهرآگین خود قرار داده و منشأ خطاها و اشتباهات فراوانی در بینش و طرز تفکّر آنان گردیده، بی تردید پذیرش برنامه های متعالی اسلامی و ترتیب اثر مثبت به محتوای بلند آن ها داروی شفا بخش بسیاری از دردها، رنج ها، بیماری ها و نابسامانی هایی است که از قضاوت های عجولانه، دروغ پردازی های ناجوانمردانه، شایعه پراکنی های مغرضانه، جوّ سازی های غیر منصفانه و حدس و گمان های بدبینانه و بی اساس سرچشمه می گیرد.

کم نیست کانون های گرم خانواده و پیوندهای پر صفا و صمیمانه که به خاطر روح بدبینی و خصلت زشت بدگمانی، جای خود را به نزاع، دشمنی و سرانجام به تفرقه و جدایی همیشگی داده و آثار خسارت باری بر شهروندان جامعه، معاشران و خصوصاً فرزندان به جای نهاده است.

روحیه سوء ظنّ و بدبینی، دنبال کردن شایعات بی اساس و ترتیب اثر به حدس و گمان - و به تعبیر قرآن پیروی از غیر علم - فرد و جامعه را در معرض خطرات بزرگ و پی آمدهای غیر قابل تحمّل بی شماری قرار می دهد که بخش کوچکی از آن بدین شرح است:

فروغ واقع نگری را در انسان خاموش ساخته، مانع آن می شود که جریانات پیرامون خود را آن گونه که هست مشاهده نماید.

روح انصاف و بی طرفی و سلامت نفس را از بین برده، زمینه قضاوت نادرست را در ارزیابی وقایع و بررسی پدیده ها فراهم می آورد.

حسِ دیدن خوبی ها و چشم نیک نگری را در آدمی کور ساخته، باعث می شود وقت و نیرو و همّت وی در نگاه و فکر و عمل - به جای ستایش خوبی ها - در مسیر یافتن عیب و نقص دیگران و تجسّس از حال آنان تلف گردد.

حقّ را در اختیار غیر حق دار قرار داده، حقوق افراد را پایمال و خدمت گزاران جامعه را دل سرد می نماید.

بازار شایعات و شایعه سازان را رونق بخشیده، آبروی شهروندان را در معرض خطر و آسیب جدّی قرار می دهد.

روحیه تحقیق و جستجو گری را از انسان گرفته، زود باوری و ساده اندیشی را به ارمغان می آورد.

از معاشرت با افراد شایسته و لایق جلوگیری کرده، مانع پیشرفت و ترقّی، رشد فکری، تکامل انسانی و ارتقای معنوی می گردد.

پدیده شوم بدبینی روح همکاری و تعاون را از بین برده، رشته محبّت و ارتباط گرم و دوستانه بین افراد خانواده و شهروندان جامعه را دستخوش آثار نکبت بار خود - که دنیایی آکنده از عداوت، دشمنی، جنگ، نزاع، خونریزی، یأس، غربت، انزوا و گریز از معاشرت است - می نماید.

فرد بدگمان به واسطه توهمات بی اساس نسبت به معاشران و جریانات پیرامون خود، از اعتماد به نفس، سلامت باطن، صفای روح و بهداشت روان محروم گشته، همواره با وحشت و اضطراب، نگرانی خاطر، ناراحتی های روحی و حتی بیماری های جسمی همراه و قرین است، بلکه بسا این حالت نامیمون به زیان بارترین اعتقاد باطل یعنی پوچ بودن حیات و بی معنا بودن زندگی منجر شده، انسان را به تصمیمات شقاوت باری همچون خود کشی وادار می سازد.