سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات0%

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 42441
دانلود: 6214

توضیحات:

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 42441 / دانلود: 6214
اندازه اندازه اندازه
سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

استحباب زیارت قبور امامان

اهل بیتعليهم‌السلام شیعیان خود را امر نموده اند تا قبرشان را زیارت کنند. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

1 - شیخ طوسی از امام رضاعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «همانا برای هر امامی عهدی برگردن اولیا و شیعیان آنان است، از تمام وفا و حسن ادای به این عهد، زیارت قبور آنان است».(1805)

2 - محمّد بن مسلم از امام باقرعليه‌السلام نقل می کند که فرمود: «شیعیان ما را به زیارت حسین بن علی سفارش نمایید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسین از جانب خداوند عزّ و جلّ دارد، واجب است».(1806)

3 - علی بن میمون می گوید: از امام صادقعليه‌السلام شنیدم که می فرمود: «اگر کسی از شما هزار حج انجام دهد، ولی به زیارت قبر امام حسینعليه‌السلام نرود، حقی از حقوق خداوند را ترک کرده است». از علت آن سؤال شد؟ حضرت فرمود: «حقّ حسینعليه‌السلام بر هر مسلمانی واجب است. »(1807)

زیارت قبور و مشروعیت سفر به سوی آن

قبلاً در فتاوای وهابیان اشاره نمودیم که متأخّرین از آنان قائل به عدم مشروعیت سفر یا بدعت بودن سفر برای زیارت قبور؛ حتی قبر پیامبرند، (اگرچه ابن تیمیه مطلقاً زیارت را تحریم کرده است)

حال در صددیم تا مشروعیت سفر برای زیارت، خصوصاً زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را به اثبات برسانیم:

1 - خداوند متعال می فرماید:( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ ... (1808) ) که لفظ «مجی ء» برآمدن از راه دور و نزدیک هر دو صدق می کند.

2 - در روایتی که نقل شد، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من زار قبری... »، که لفظ زیارت نیز شامل آمدن از راه دور و نزدیک می شود؛ خصوصاً در روایتی که ابن السکن به سند صحیح نقل می کند، این چنین آمده: «من جآءنی زائراً» که این تعبیر هم ظهور در سفر دارد.

3 - از برخی روایات به طور وضوح یا ضمنی جواز یا استحباب زیارت قبور؛ حتی با شدّ رحال و بار سفر بستن و به قصد زیارت حرکت کردن، استفاده می شود.

مسلم و دیگران به سند صحیح از بریده اسلمی نقل می کنند که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت نماید، شما نیز قبور را زیارت کنید که شما را به یاد آخرت می اندازد».(1809)

از این که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می فرماید: «به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت کند. » استفاده می شود که حرکت از مکانی به مکانی دیگر، تنها به قصد زیارت اشکالی ندارد.

سمعانی از امام علیعليه‌السلام نقل می کند که اعرابی ای بعد از سه روز از دفن پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله وارد مدینه شد و مستقیماً کنار قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و خود را بر قبر شریف انداخت و خاک قبر را بر سر خود ریخت، آن گاه عرض کرد: ای رسول خدا! گفتی و ما هم گفتارت را شنیدیم، تو آیات را از خداوند گرفتی و ما نیز از تو، از جمله آیاتی که بر تو نازل شد این است:( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ ... ) من به خود ظلم کرده ام و لذا نزد تو آمده ام تا برایم استغفار نمایی.(1810)

قضیه بلال و خوابی که دید، و حرکت او از شام به مدینه به قصد زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله - که قبلاً اشاره شد - شاهد خوبی بر جواز «شدّ رحال» برای زیارت قبور است.(1811)

سبکی نقل می کند: عمر بن عبدالعزیز دائماً کسی را به نیابت خود از شام به مدینه می فرستاد تا سلامش را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برساند و بازگردد.(1812)

خطیب بغدادی از ابی علی خلال شیخ حنابله نقل می کند که در عصر خود هیچ گاه امر مهمّی برایم اتفاق نمی افتاد مگر آن که به قصد زیارت قبر حضرت موسی بن جعفرعليه‌السلام حرکت می کردم و بعد از توسل به آن حضرت، از خداوند متعال آنچه می خواستم عطا می فرمود.(1813)

روایت ابوبکر محمّد بن مؤمل که قبلاً به آن اشاره شد، نیز بر شدِّ رحال به جهت زیارت قبور اولیای الهی دلالت خوبی دارد.(1814) طلحة بن عبیداللَّه می گوید: با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به قصد زیارت قبور شهدای احد حرکت کردیم.(1815)

عایشه می گوید: هر شبی که نوبت من بود پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آخر آن شب به زیارت اهل بقیع می رفت.(1816)

از این روایات و روایات دیگر به خوبی استفاده می شود که «شدّ رحال» و سفر برای زیارت قبور نه تنها جایز بوده، بلکه استحباب نیز دارد.

4 - اجماع مسلمین در طول تاریخ بر سفر به جهت زیارت قبور اولیای الهی بوده است، که با مراجعه به تاریخ مسلمین به خوبی روشن می شود.

5 - اهل سنّت در صحاح خود روایات بسیاری از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل کرده اند: «کسی که برای رفتن به مسجد قدم برمی دارد، به هر قدمش ترفیع درجه ای داده می شود و گناهی از او بخشوده خواهد شد».(1817) و این ثواب نیست مگر از باب مقدمیت گام برداشتن برای امر قربی که وقوف در مسجد است. لذا می توان گفت که شدّ رحال و سفر به عنوان مقدمه زیارت اولیای الهی نیز مستحب است.

دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور

عمده دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور - حتی قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله - روایت ابوهریره از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است که فرمود: «شدّ رحال و بار سفر بستن جایز نیست، مگر به سوی سه مسجد: مسجد النبی، مسجد الحرام و مسجد الاقصی.(1818)

در جواب از استدلال به این حدیث می گوییم: در مستثنا منه این حدیث دو احتمال است:

اول: این که مستثنا منه، «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ یعنی اصل حدیث این گونه باشد: «لا تشدّ الرحال إلی مسجد من المساجد إلّا إلی ثلاثة مساجد».

دوم: مستثنا منه «مکان من الأمکنة» باشد، به تقدیر: «لا تشدّ الرحال إلی مکان من الأمکنة إلّا إلی ثلاثة مساجد».

بنابر معنای اوّل دلیلی بر حرمت «شدّ رحال» برای زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نیست؛ زیرا قبر پیامبر مسجد نیست.

در صورت دوّم نیز اخذ به عموم روایت ممکن نیست؛ زیرا لازمه آن حرمت هر نوع سفری است؛ اگرچه به قصد زیارت هم نباشد، که هیچ کس قائل به آن نیست. وانگهی نهی از شدّ رحال برای زیارت غیر از این سه مسجد، نهی تحریمی نیست، بلکه ارشادی است؛ زیرا در هر شهری مسجد وجود دارد و سفر برای زیارت مسجد در شهری دیگر ضرورتی ندارد و این بر خلاف زیارت قبور اولیای الهی است که آثار و برکاتی عظیم بر آن مترتب است که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد.

غزالی نیز به این نکته التفات پیدا کرده، می گوید: «مسافرت عبادی مستحب است؛ از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا، صحابه، تابعین و سایر علما و اولیا. پس به طور کلی هر کس که در حال حیات به او تبرک جسته می شود، در حال ممات نیز می توان به زیارتش تبرک جست. لذا شدّ رحال برای تحقق این غرض جایز می گردد. این موضوع با حدیث پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله : «لا تشدّ الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد» منافات و تعارض ندارد؛ زیرا حدیث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا که همه در فضیلت یکسانند، ترجیحی در سفر برای آن ها نیست، مگر این سه مسجد که به جهت خصوصیتی که دارند، سفر به خاطر آن ها اشکالی ندارد و این مسئله غیر از سفر برای زیارت قبور اولیای الهی است».(1819)

دکتر عبدالملک سعدی می گوید: «نهی از شدّ رحال به مساجد دیگر به جهت آن است که زحمتی بی فایده است؛ زیرا ثواب مساجد یکسان است، مگر سه مسجد».(1820)

نقد کلام ابن تیمیه

ابن تیمیه در اینجا مغالطه ای واضح دارد؛ زیرا او با آن که مستثنی منه در این حدیث را «المساجد» گرفته، ولی در عین حال به این حدیث بر منع و حرمت شدّ رحال به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا و صالحان از راه قیاس اولویت استدلال کرده است. او می گوید: «فإذا کان السفر إلی بیوت اللَّه غیر الثلاثة لیس بمشروع باتفاق الأئمّة الاربعة بل قد نهی عنه الرسولصلى‌الله‌عليه‌وآله فکیف بالسفر إلی بیوت المخلوقین الّذین تتّخذ قبورهم مساجد وأوثاناً وأعیاداً... »؛ (1821) «اگر سفر به خانه های خدا غیر از این سه خانه، به اتفاق امامان چهارگانه مشروع نیست، بلکه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از آن نهی کرده است، پس چگونه است سفر به خانه های مخلوقین که قبورشان مساجد و بت ها و عید ها قرار گرفته است. »

پاسخ

اوّلاً: به چه دلیل سفر برای زیارت خانه های خدا غیر از این سه خانه مشروع نیست. قبلاً اشاره شد که نهی در روایت، تنزیهی و ارشادی است نه مولوی.

ثانیاً: ایشان نسبت تحریم را به رؤسای مذاهب اربعه داده، در حالی که ما نصّی بر حرمت از آنان نیافته ایم.

ثالثاً: عدم جواز سفر به غیر از مساجد سه گانه - بر فرض تسلیم - دلیل نمی شود بر این که سفر به خانه هایی که( أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ به طریق اولی حرام باشد، و این قیاس مع الفارق است ) زیرا گرچه خانه های خدا غیر از این سه مسجد همگی در تأثیرگذاری یکسان است ولی در زیارت قبور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و اولیای الهی اثر دیگری دارد که یکی از آن ها توسل به آن بزرگان و استغاثه به ارواح آنان می باشد که در جای خود رجحان و مشروعیت آن ثابت شده است.

رابعاً: ابن تیمیه می گوید: «مسلمانان قبور انبیای خود را بت قرار داده اند». چه کسی چنین نیتی را کرده است؟ این تهمتی بیش نیست؛ همان گونه که در بحث استغاثه به ارواح اولیای الهی به آن اشاره کردیم.

اعتراض علمای اهل سنّت به ابن تیمیه

از آنجا که ابن تیمیه از سردمداران مخالفان شدّ رحال در زیارت قبور اولیا است، و این نظریه ای است که مخالف با رأی و عملکرد غالب بلکه عموم مسلمین است، لذا افراد بسیاری بر ضدّ او جبهه گیری کرده و مطالبی را بیان کرده اند؛ از آن جمله:

1 - ابن حجر عسقلانی

او می گوید: «حاصل این که علما، ابن تیمیه را به تحریم بار سفر بستن به جهت زیارت قبر سید ما رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله منتسب کرده اند، و این که او این عمل را انکار کرده است. و در شرح این مطلب از هر دو طرف طول و تفصیل است، و این از بدترین مسائلی است که از ابن تیمیه نقل شده است. و از جمله ادله ای که با آن بر دفع مدعای دیگران که همان اجماع بر مشروعیت زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است، استدلال کرده، مطلبی است که از مالک نقل شده که او کراهت داشت که بگوید: من به زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رفتم.

ولی محققان از اصحاب مالک از این مطلب جواب داده اند که او به جهت ادب از تلفّظ به این کلمه کراهت داشته نه آن که اصل زیارت را کراهت داشته باشد؛ زیرا زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از برترین اعمال و بهترین وسیله تقرّب است که ما را به ذی الجلال رهنمون می سازد. و مشروعیت آن بدون نزاع، محل اجماع است. و خداوند هدایت کننده به صواب می باشد».(1822)

2 - حافظ ذهبی

ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» در ردّ ابن تیمیه در مورد زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می گوید: «پس هر کس در کنار حجره مقدس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با حالت خواری و تسلیم و در حال درود فرستادن بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بایستد خوشا به حال او، او بهترین زیارت را انجام داده و زیباترین اظهار محبّت را داشته است و او به طور حتم عبادتی زاید بر کسی که در سرزمینش یا نمازش بر او درود فرستاده، انجام داده است؛ زیرا زائر هم اجر زیارت و هم اجر درود فرستادن بر او را دارد. و هر کس که بر او یک درود فرستد خداوند بر او ده درود خواهد فرستاد، ولی هر کس که او را زیارت کند و ادب زیارت را به جای نیاورد یا بر روی قبر سجده کند یا کاری را انجام دهد که مشروع نیست، این چنین شخصی کار خوبی همراه با کار بد را انجام داده است که باید او را با مدارا و مهربانی تعلیم داد. به خدا سوگند! فریاد زدن و شیون کردن مسلمان و نیز بوسیدن دیوارها و گریه بسیار او جز به جهت این که او محبّ خدا و رسول است نیست. پس محبّت او معیار و فارق بین اهل بهشت و جهنم است. لذا زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از بهترین اعمالی است که باعث قرب به خدا می گردد. و بستن اثاثیه برای سفر به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا، بر فرض تسلیم که اذن داده نشده به جهت استدلال به عموم حدیث «لاتشدوا الرحال الاّ الی ثلاثة مساجد»، و بر فرض که این عموم را قبول کنیم، می گوییم: بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بار سفر بستن برای زیارت مسجد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است. لذا ابتدا زائر شروع به تحیت مسجد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می کند و سپس تحیت صاحب مسجد را به جای می آورد. خداوند ما و شما را برای این زیارت روزی کند. آمین».(1823)

شیخ شعیب ارناؤوط در تعلیقه خود بر گفتار ذهبی می نویسد: «قصد المؤلّف رحمه الله بهذا الإستطراد الردّ علی شیخه ابن تیمیة الّذی یقول بعدم جواز شدّ الرحل لزیارة قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله ... »؛ (1824) «مقصود مؤلّف - ذهبی - به این کلام، رد کردن بر استادش ابن تیمیه است که قائل به عدم جواز بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است. »

ردّ بر ابن تیمیه در مسأله زیارت قبور

علمای معاصر ابن تیمیه و بزرگان قومش در مسأله زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با رأی او به مخالفت پرداخته و کتاب هایی را بر ضدّ او تألیف کرده اند که از آن جمله عبارت است از:

1 - «شفاء السقام فی زیارة خیر الانام»، از تقی الدین سبکی.

2 - «الدرّة المضیة فی الردّ علی ابن تیمیه»، از سبکی.

3 - «المقالة المرضیة»، از قاضی القضاة مالکیه تقی الدین ابی عبداللَّه اخنائی.

4 - «نجم المهتدی و رجم المقتدی»، از فخر بن معلّم قرشی.

5 - «دفع الشبهة»، از تقی الدین صنی.

6 - «التحفة المختارة فی الردّ علی منکر الزیارة»، از تاج الدین فاکهانی.

7 - «الجوهر المنظم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرم»، از ابن حجر مکی.

تقسیم زیارت به شرعی و بدعی

شیخ بن باز از مفتیان وهابی می گوید: «... فصارت فی الحقیقة ثلاثة أنواع:

النوع الأوّل: مشروع، وهو أن یزورها للدعآء لأهلها أو لتذکّر الآخرة.

الثانی: أن تزار للقرائة عندها أو للصلاة عندها أو للذبح عندها فهذه بدعة ومن وسائل الشرک.

الثالث: أن یزورها للذبح للمیت والتقرب إلیه بذلک، أو لدعآء المیت من دون اللَّه أو لطلب المدد منه أو الغوث أو النصر، فهذا شرک أکبر نسأل اللَّه العافیة، فیجب الحذر من هذه الزیارات المبتدعة. ولافرق بین کون المدعو نبیاً أو صالحاً أو غیرهما. ویدخل فی ذلک مایفعله بعض الجهّال عند قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله من دعائه والاستغاثة به أو عند قبر الحسین أو البدوی أو شیخ عبدالقادر الجیلانی أو غیرهم... »؛ (1825)

«در حقیقت زیارت بر سه نوع است:

نوع اوّل: که مشروع است، آن که انسان به زیارت شخصی به جهت دعا بر اهلش برود یا رفتن او به جهت یادآوری آخرت باشد.

نوع دوم: آن که به جهت قرائت قرآن نزد آن قبر یا خواندن نماز یا قربانی نزد آن قبر برود. که این عمل بدعت و از وسایل شرک است.

نوع سوم: آن است که به زیارت قبر به جهت ذبح برای میت و تقرّب از این راه برود، یا او را صدا زده و غیر از خدا از او مدد و یاری و نصرت بخواهد. که این شرک اکبر است. از خدا می خواهیم که ما را از این عمل عافیت دهد. پس واجب است که از انواع زیارت هایی که بدعت است بر حذر شد. و فرقی در این جهت نیست بین این که کسی را که انسان صدا می زند پیامبر باشد یا فرد صالح یا غیر از این دو. و در این گونه عمل داخل می شود آنچه را که برخی از جاهلان کنار قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله انجام می دهند؛ از قبیل صدا زدن و استغاثه به او یا در کنار قبر حسین یا بدوی یا شیخ عبدالقادر گیلانی یا دیگران. »

پاسخ

اوّلاً: در بحث قرائت قرآن و دعا و نماز در کنار قبور اولیای الهی به طور مبسوط جواز بلکه رجحان این عمل را به اثبات رساندیم.

ثانیاً: هرگز یکی از مسلمانان برای میت به جهت تقرّب به او قربانی نمی کند، بلکه برای خداوند قربانی می نماید و ثواب آن را برای روح میت می فرستد و با این عمل خود به او متوسّل شده تا در نهایت امر به خداوند سبحان متقرّب گردد.

ثالثاً: در بحث استغاثه به ارواح اولیا به طور مبسوط ذکر کردیم که این گونه عمل هرگز شرک به حساب نمی آید، در صورتی که با دید استقلالی نباشد.

شیخ محمّد زاهد کوثری از علمای ازهر مصر می گوید: «همانا سعی ابن تیمیه در منع مردم از زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دلالت بر خصومت و کینه ای دارد که در درون او نسبت به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نهفته است، چگونه تصوّر شرک به سبب زیارت و توسل به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره مسلمانان می رود؟ کسانی که در حق او معتقدند که او بنده و رسول خدا است، و این مطلب را در ادامه یادآوری و یادبود او هر روز حدّاقل بیست بار در نماز تکرار می کنند. همیشه اهل علم، عوام را از بدعت ها در تمام شئونات بازمی دارند و آنان را به سنّت ها در زیارت و غیر زیارت ارشاد می نمایند، هر گاه که بدعتی از آنان در چیزی رخ دهد. ولی در هیچ یک از این ایام آنان را به سبب زیارت یا توسّل، مشرک ننامیدند. آری، اول کسی که مردم را به این وسیله به شرک نسبت داد ابن تیمیه بود، و کسانی که به دنبال او رفته و اموال و خون مسلمین را به جهت احتیاجی که در خود می بیند حلال کرده است».(1826)

زنان و زیارت قبور

وهابیان قائل به عدم مشروعیت، بلکه حرمت زیارت قبور برای زنان! هستند، و برای مردان درصورتی که بدون شدّ رحال و سفر برای زیارت باشد را جایز می دانند.

گروه دائمی وهابیان می گویند: «زیارت قبور تنها برای مردان مشروع است نه بر زنان، آن هم در صورتی که در شهر خودش باشد؛ یعنی بدون بار سفر بستن به جهت عبرت گرفتن».(1827)

شیخ بن باز می گوید: «برای زنان زیارت قبور جایز نیست؛ زیرا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله زنانی را که به زیارت قبور می روند لعنت کرده است. و دیگر این که زنان فتنه هستند، و صبر شان کم است. و لذا از رحمت خدا و احسان او این است که برای آنان زیارت قبور را حرام کرده است تا این که نه فتنه گری کنند و نه دیگران را به فتنه بکشانند».(1828)

او هم چنین می گوید: «از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ثابت شده، زنانی را که به زیارت قبور می روند لعنت کرده است. این حدیث از ابن عباس و ابوهریره و حسان بن ثابت انصاری رسیده و علما از این حدیث استفاده کرده اند که زیارت برای زن ها حرام است؛ زیرا لعن تنها بر حرام می باشد، بلکه دلالت دارد بر این که این عمل از گناهان کبیره است. لذا صواب آن است که زیارت زنان از قبور حرام است نه این که فقط مکروه باشد. و سبب این امر - خدا داناتر است - این که زنان غالباً کم صبرند و لذا گاهی نوحه سرایی و مثل آن از کارهایی را انجام می دهند که منافات با صبری دارد که واجب است. و این که زنان فتنه اند، لذا زیارت آن ها از قبرها و به دنبال جنازه رفتن آن ها گاهی باعث می شود که آن ها به توسط مردها گول بخورند و گاهی هم ممکن است که مردها به توسط آن ها گول بخورند. و شریعت اسلامی کامل به جهت سدّ ذرایع و بستن راه هایی آمده که به فساد و فتنه ها منجرّ خواهد شد. و این از رحمت خدا به بندگانش می باشد. و به طور صحیح از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رسیده که فرمود: «من برای بعد از خود فتنه ای ضرر دار تر بر مردان از زنان نگذاشتم. » بر صحّت این حدیث اتفاق است... و این که برخی از فقها زیارت قبر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و قبر دو صاحبش را استثنا، کرده اند گفتاری بدون دلیل است، و صواب آن است که منع شامل همه می شود و نیز شامل همه قبرها حتی قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و حتی قبر دو صاحبش می شود، و این مورد اعتماد از حیث دلیل است».(1829)

ادله جواز

حدیث اول: حدیث عبداللَّه بن ابی ملیکه است که در جواب پنجم ذکر شد. در این حدیث عایشه از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل می کند که حضرت زن ها را برای زیارت قبور امر فرمود بعد از آن که قبلاً نهی فرموده بود. و با استناد به امر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، خود به زیارت قبر برادرش عبدالرحمان می رفت. و در پاسخ کسی که از او در این باره پرسید، از امر رسول خدا خبر داد.(1830) به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زنان افرادی؛ از قبیل شوکانی در «نیل الاوطار» استدلال کرده اند.(1831)

حدیث دوم: حدیثی است که بیهقی(1832) از انس بن مالک نقل می کند:

( وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک أنّ رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله مرّ بامرأة عند قبر وهی تبکی فقال لها: اتّقی اللَّه واصبری. ) (1833)

در این حدیث که بیهقی می گوید: «وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک» دلالت دارد بر صحّت سند آن؛ زیرا تعبیر به «الثابت عن انس بن مالک» دلالت روشنی دارد بر این که این حدیث از انس بن مالک ثابت شده است که رسول خدا از کنار زنی که نزد قبری می گریست، عبور کرد، رسول خدا به آن زن فرمود: تقوا پیشه کن و صبر نما. در این خبر نیامده که حضرت او را نهی فرموده باشد از خارج شدن به سوی قبرستان.

و بکری دمیاطی این حدیث را به عنوان دلیل بر عدم تحریم زیارت قبور بر زنان نقل نموده و گفته است که: «خبر مذکور مورد اتفاق همه است».

محمّد بن شربینی شافعی نیز(1834) به حدیث مذکور استدلال کرده است.

حدیث سوم: روایتی است که مسلم در صحیح خود از عایشه نقل می کند که خداوند به توسط جبرئیل به رسول خود فرمود:( إنّ ربّک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم، قالت: قلت: کیف أقول لهم یا رسول اللَّه؟! قال: قولی: السلام علی أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین ... ) (1835)

این حدیث با صراحت دلالت دارد بر این که خداوند به رسول خدا امر فرموده به بقیع بیاید و برای آن ها استغفار کند. بعد عایشه می پرسد: من چه بگویم برای آن ها؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در جواب، کیفیت زیارت و سلام به اهل بقیع را به او تعلیم می فرماید.

این روایت نیز در جواز زیارت زن ها و رفتن آن ها به قبرستان صراحت دارد.

شارح صحیح مسلم، نووی می گوید: «این حدیث، دلیل برای کسانی است که جایز می دانند زیارت قبور را برای زن ها. و در این مسأله بین علما اختلاف وجود دارد، بین اصحاب ما در آن سه وجه است: یکی این که حرام است به خاطر حدیث: «لعن اللَّه زوّارات القبور. » دوم این که: کراهت دارد. سوم این که: مباح است. و استدلال می شود برای اباحه و جواز به این حدیث». ابن حجر عسقلانی نیز به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زن ها استدلال نموده و گفته است: «فائدة: ممّا یدّل للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عایشه»؛ «از جمله ادلّه ای که دلالت بر جواز نسبت به زنان دارد، حدیثی است که مسلم از عایشه روایت کرده است. »

سپس حدیث مذکور را نقل می کند.(1836)

بکری شافعی نیز به آن حدیث بر جواز و عدم حرمت زیارت قبور برای زن ها استدلال کرده است.(1837)

هم چنین در کتاب «مغنی المحتاج»(1838) محمّد بن شربینی شافعی به این حدیث استدلال شده است.

و نیز ابن حجر عسقلانی(1839) به حدیث مذکور، بر جواز زیارت قبور برای زنان، استدلال کرده است.

حدیث چهارم: حاکم با سندی از جعفربن محمّد و او از پدرش و او از علی بن الحسین و او از پدرشعليهم‌السلام نقل می کند: «إنّ فاطمة بنت النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله کانت تزور قبر أمّها حمزة کلّ جمعة فتصلّی وتبکی عنده»؛(1840) «به درستی که فاطمه دختر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قبر عمویش حمزه را هر روز جمعه زیارت می نمود، و نماز می خواند و نزد قبر او گریه می نمود».

در کتاب «تلخیص الحبیر»(1841) به این حدیث برای جواز زیارت بانوان استدلال شده است.

ابن حجر عسقلانی(1842) گفته است که این حدیث، مرسل است؛ زیرا علی بن الحسین، فاطمه بنت محمّد را درک نکرده است.

در پاسخ این ایراد باید گفت: «آنچه حاکم نقل نموده این است که علی بن الحسینعليه‌السلام از پدرش نقل نموده است و شکی نیست در این که حسین بن علی فرزند فاطمهعليها‌السلام بوده و او مادر را درک نموده است. در نتیجه این حدیث، مسند است نه مرسل.

حدیث پنجم: حدیث امّ عطیه است که مسلم از او روایت کرده:( قالت نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا ) ؛(1843) «ما زنان از زیارت قبور نهی شده ایم ولی این نهی بر ما لازم و فرض نشده است (این نهی عزیمت نیست بلکه رخصت و جواز است) ».

تمسّک به عموم تعلیل در روایات

عموم تعلیل در روایات استحباب زیارت قبور شامل مردها و زن ها می شود و اختصاص به مردها ندارد. در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1 - وقال:( نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنّ فیها عبرة ) ؛(1844) «نهی کردم شما را از زیارت قبور، پس زیارت کنید قبور را به درستی که در زیارت قبور، عبرت گرفتن است».

2 -( فزوروا القبور فإنّها تزهّد فی الدنیا وتذکّر الآخرة ) ؛(1845) «پس زیارت کنید قبور را؛ زیرا که زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآوری آخرت می شود»

3 -( فزوروها فإنّها تذکّرکم الآخرة ) ؛(1846) «زیارت کنید قبور را، پس به درستی که زیارت قبور به یاد می آورد مردن را و تذکّر دهنده مرگ است»

4 -( فزوروا القبور فإنّها تذکّر الموت ) ؛(1847) «زیارت کنید قبور را؛ زیرا زیارت تذکّر دهنده مرگ است».

5 -( فزوروها ولیزدکم زیارتها خیراً ) ؛(1848) «پس زیارت نمایید قبور را؛ چرا که زیارت آن ها برای شما خیر را زیاد می کند».

6 -( کنت نهیتکم عن زیارةالقبور ألا فزوروها فإنّه یرقّ القلب وتدمع العین وتذکّر الآخرة ولاتقولوا هجراً ) ؛(1849) «من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، پس اکنون آن ها را زیارت نمایید؛ زیرا قلب را رقّت می بخشد، چشم اشک می ریزد، و تذکّر دهنده و یاد آورنده آخرت می شود، ولی هنگام زیارت قبرها سخن بیهوده نگویید».

7 - رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:( إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمن شآء أن یزور قبراً فلیزره فإنّه یرقّ القلب ویدمع العین ویذکّر الآخرة ) ؛(1850) «من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، پس هر کس خواست که قبری را زیارت کند، پس زیارت کند آن را؛ زیرا زیارت قبر، قلب را رقّت بخشیده، چشم را گریان می کند و آخرت را به یاد می آورد».

8 - ابوذر گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به من فرمود:( زرالقبور تذکّر بها الآخرة ... ) ؛(1851) «زیارت کن قبور را که به واسطه آن، به یاد آخرت می افتی».

آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب ذکر شده است، عموم دارد و زن و مرد را شامل می شود و اختصاص به مردها ندارد. و چنان که این امور، حکمت حکم امر به زیارت باشد آن هم اختصاص به مردها ندارد و هرجا حکمت حکم امر وجود داشته باشد، حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست که در صورت وجود حکمت حکم، حکم نیز وجود خواهد داشت و فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و علّت حکم است که در صورت نبودن علّت، معلول که حکم است نخواهدبود، ولی در حکمت با فرض نبود آن، حکم باقی است.

بنابراین، چه این فوایدی که در روایات ذکر گردیده علّت حکم باشند و چه حکمت، بین زنان و مردان در آن ها فرقی نیست، پس ناچار حکم هم که استحباب زیارت قبور است، عمومیت خواهد داشت. و اگر زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآور مرگ و آخرت است، فرقی بین زن و مرد در رسیدن به این فواید و آثار نیست.

شیخ سید سابق به عموم تعلیل وارد در روایات استدلال کرده و گفته است:

«فلامانع من الأذن لهنّ، لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء»؛(1852) «مانعی ندارد اذن برای زن ها؛ برای این که یادآوری مرگ، چیزی است که مردها و زن ها نیاز به آن دارند و اختصاص به مردها ندارد».

نقد ادله وهابیان بر حرمت زیارت زنان از قبور

وهابیان بر حرمت زیارت قبور برای زنان به دو نوع دلیل تمسک کرده اند: یکی استدلال به برخی از روایات. و دیگری استدلال به قاعده سدّ ذرایع.

اینک به نقد و بررسی هر یک از آن ها می پردازیم.

الف) نقد روایات

از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده که فرمود:( لعن اللَّه زائرات القبور ) ؛(1853) «خداوند زنانی را که به زیارت قبور می روند، لعنت کرده است. »

و نیز از حضرت نقل شده که فرمود:( لعن اللَّه زوّارات القبور ) ؛(1854) «خداوند زنانی را که زیاد به زیارت قبور می روند، لعنت کرده است. »

این روایات از جهاتی قابل خدشه است؛

1 - این روایات از سه طریق نقل شده است: طریق حسان بن ثابت، ابن عباس و ابوهریره و هر سه طریق آن ضعیف است.

در طریق حسان بن ثابت، عبداللَّه بن عثمان بن خثیم واقع است که احادیثش قوی نمی باشد، آن گونه که ابن دورقی از ابن معین نقل کرده است.(1855)

در همین طریق عبدالرحمن بن بهمان قرار دارد که ابن مدینی می گوید: ما او را نمی شناسیم.(1856)

در طریق دوم ابو صالح باذان است که ابوحاتم گفته: به او احتجاج نمی شود. و نسائی او را غیر ثقه معرفی کرده است. و ابن عدی گفته: من نمی دانم که یکی از پیشینیان از او راضی باشد.(1857)

در طریق سوم عمر بن ابی سلمه واقع است که نسائی او را غیر قوی معرفی کرده و ابن خزیمه و ابوحاتم می گویند: به حدیث او احتجاج نمی شود. و ابن معین او را ضعیف می داند.(1858)

پس حدیث با تمام طرقش مورد مناقشه سندی است. و ناصرالدین البانی بعد از نقل این حدیث می گوید:( فلم نجد فی الأحادیث مایشهد له ) ؛(1859) «در احادیث، چیزی که به نفع او گواهی دهد نیافتم. »

2 - کلمه «لعن» همیشه دلالت بر حرمت ندارد، بلکه اصل این کلمه دلالت بر کراهت دارد، کسی ادّعا نکرده که این کلمه برای حرمت وضع شده است؛ زیرا مفاد و مفهوم آن دوری از رحمت خدا است؛ آن گونه که در کتب اهل لغت آمده است.

ابن منظور می گوید: «اللعن: هو الإبعاد والطرد من الخیر. وقیل: الطرد والإبعاد من اللَّه»؛(1860) «لعن به معنای دور کردن و طرد از خیر است. و برخی به معنای طرد و دور کردن از خدا معنا کرده اند. »

3 - این فتوا مخالف با سیره زنان صحابیه است؛ زیرا با مراجعه به تاریخ پی می بریم که برخی از آنان به زیارت قبور می رفتند و کسی هم مانع آنان نمی شد.

درباره حضرت زهراعليها‌السلام نقل شده که آن حضرت هر جمعه یا هر هفته دو بار به زیارت قبر حمزه سیدالشهداء و سایر شهدای احد می رفت و این در عصر حیات پدرش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بود. و حتی بعد از وفات پدرش تا هنگام شهادت خودش نیز زیارت را ادامه می داد و هرگز نهیی از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله یا حضرت علیعليه‌السلام یا یکی از صحابه در مورد این کار نرسیده است.

عبدالرزاق و دیگران نقل کرده اند که فاطمهعليها‌السلام هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و در آنجا نماز به جای می آورد و گریه می کرد.(1861)

و نیز نقل شده که فاطمهعليها‌السلام به زیارت قبور شهدای احد دو روز در میان یا سه روز در میان می رفت و در آنجا نماز به جای می آورد و دعا و گریه می نمود.(1862)

ابن ابی ملیکه می گوید: «رأیت عائشه تزور قبر أخیها عبدالرحمن بن أبی بکر، ومات بالحُبشی وقبر بمکّة»؛(1863) «عایشه را دیدم که به زیارت قبر برادرش عبدالرحمن بن ابوبکر می رفت. او از دنیا رحلت نمود و در مکه مدفون شد. »

و نیز نقل شده که عایشه روزی وارد قبرستان شد. به او گفته شد: آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از زیارت قبور نهی نکرده است؟ او گفت: آری قبلاً نهی کرده بود ولی بعداً به زیارت قبور امر نمود.(1864)

4 - اکثر علما این نهی را بر کراهت حمل کرده و از آن حرمت استفاده نکرده اند که مواردی از کلمات آن ها ذکر می شود:

الف) در سنن ترمذی بابی را این گونه عنوان می کند: «باب 61 ماجآء فی کراهیة زیارة القبور للنّسآء»؛ «باب آنچه در کراهت زیارت قبور برای زنان آمده است». و همین روایت را ذکر می کند که خود دلالت بر آن دارد که از روایت بیشتر از کراهت برداشت نشده است.

آن گاه بعد ابو عیسی ترمذی می گوید: «بعضی از علما گفته اند که کراهت زیارت قبور برای زنان به علّت کمی صبر و زیادی جزع آن هاست».(1865)

ب) از بکری دمیاطی(1866) در این زمینه مطالبی ذکر شده است که خلاصه آن در اینجا ذکر می شود: «ویندب زیارة القبور لرجل لا لأنثی (ومثلها الخنثی) فتکره»؛ «و برای مردان - نه زنان - زیارت قبور مستحب است، (و مثل زنان است خنثی) که کراهت دارد».

بعد در وجه کراهت بیانی دارد. سپس می گوید: «وإنّما لم تحرم... »؛ «به درستی که حرام نشده است؛ زیرا... ». و به دو حدیث بر عدم حرمت استدلال می کند تا می رسد به اینجا که می گوید: «ویحمل علی ذلک الخبرالصحیح لعن اللَّه زوّارات القبور»؛ «بر کراهت حمل می شود خبر صحیح لعن اللَّه زوّارات القبور».

بعد می گویند: «نعم یسنّ لها قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله لأنّها من أعظم القربات للرجال والنسآء ومثل زیارة قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله زیارة سایر قبور الأنبیآء والعلمآء والأولیآء فسنّ لها»؛(1867) «آری، مستحب است برای زن زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ زیرا آن از بزرگ ترین تقرب ها برای مردان و زنان است. و مثل زیارت قبر پیامبر است زیارت سایر قبور انبیا و علما و اولیا، که مستحب می باشد. »

5 - حمل این نهی است بر مواردی که رفتن زن ها برای زیارت قبور، مستلزم گناه و ارتکاب حرامی بشود.

بهوتی از علمای حنبلی در کتاب «کشّاف القناع» آورده است: «یسنّ للذکور زیارة قبر مسلم»؛ «برای مردان، زیارت قبر مسلمان، مستحب است».

تا این که می گوید:

«وتکره زیارة القبور للنسآء لما روت أمّ عطیة قالت: (نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا) متّفق علیه. فإن علم أنّه یقع منهنّ محرّم حرمت زیارتهنّ القبور وعلیه یحمل قولهصلى‌الله‌عليه‌وآله : لعن اللَّه زوارات القبور. رواه الخمسة إلّا النسائی. وصحّحه الترمذی غیر قبر النبی... »؛ (1868) «و زیارت قبور برای زنان مکروه است؛ به دلیل روایت امّ عطیه که گفت: ما (زنان) از زیارت قبور نهی شده ایم ولی اتّفاق بر عزیمت و الزام آور بودن آن قرار نگرفت، در نتیجه اگر در زیارت، کار حرامی از ناحیه زنان انجام شود، زیارت قبور بر آنان حرام می گردد و سخن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله که فرمود: و خداوند زنان زایر قبور را لعنت کند، بر این صورت حمل می شود. این روایت را محدّثان پنج گانه به جز نسائی نقل کرده اند و ترمذی آن را درباره قبر غیر از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله صحیح دانسته است».

در این کلام، حدیث «لعن اللَّه زوّارات القبور» بر مواردی که زنان مرتکب فعل حرامی شوند، حمل شده است.

محمّد بن شربینی می گوید:

«وقیل: تحرم؛ لما روی ابن ماجة والترمذی عن أبی هریرة - رضی الله عنه - أنّ النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله لعن زوّارات القبور ولیس هذا الوجه فی «الروضة»، وبه قال صاحب «المهذّب» وغیره. وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرّؤیانی إذا أمن الإفتتان، عملاً بالأصل. والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک. ومحلّ هذه الأقوال فی غیر زیارة قبر سیدالمرسلین، أمّا زیارته فمن أعظم القربات للرجال والنسآء. والحقّ الدمنهوری به قبور بقیة الأنبیآء والصالحین والشهداء وهو ظاهر»؛(1869) «و بعضی گفته اند: حرام است؛ به خاطر روایتی که ابن ماجه و ترمذی از ابوهریره نقل کرده اند که پیامبراکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله زنان زیارت کننده قبور را لعن کرده است. و این وجه (حرمت) در کتاب «روضه» وجود ندارد. و بر همین معنا هم صاحب «مهذّب» و غیر او عقیده دارند. و بعضی دیگر هم گفته اند: مباح است. و صاحب کتاب «الاحیاء» بر این عقیده است. و رؤیانی هم آن را صحیح دانسته است؛ البته هنگامی که ایمن از فتنه؛ مثل گریه کردن و امثال آن باشد. علّت این حکم اصل (الاصالة البرائة) و خبر صحیح می باشد. البته این اختلاف اقوال بین علما در مورد زیارت قبور مؤمنین است؛ امّا در خصوص زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله اختلافی بین علما نیست، و آن را از بالاترین مقرّبات الهی دانسته اند. و زیارت آن حضرت بر زنان و مردان مستحب است. دمنهوری، زیارت سایر پیامبران، صالحین و شهدا را هم به زیارت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ملحق کرده و زیارت آن ها را هم از بالاترین مقرّبات الهی دانسته است. و این کلام دمنهوری درست و ظاهر است».

6 - بعضی هم حدیث مذکور را بر زیارت قبور مشرکین حمل نموده اند.

سرخسی می گوید: «وقیل: المراد النهی عن زیارة قبور المشرکین فإنّهم ما منعوا عن زیارة قبور المسلمین قطّ (ألاتری) أنّه علیه الصلاة والسلام قال قد أذن لمحمّد فی زیارة قبر أمّه وکانت قد ماتت مشرکة»؛(1870) «و بعضی گفته اند: مراد از نهی در زیارت قبور، نهی از زیارت قبور مشرکان است؛ چون که مشرکان، هرگز از زیارت قبور مسلمانان نهی نشدند. آیا ندیدی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند به محمّد در زیارت قبر مادرش که در حال شرک مرده بود، اجازه داد (امّا به دیگران اذن نداده است) ».

7 - این که این نهی برای زن هایی است که زیاد به زیارت قبور می روند؛ زیرا «زوّارات» صیغه مبالغه است و صیغه مبالغه دلالت بر کثرت و زیاده روی در آن مورد می کند و شامل اصل زیارت که خالی از کثرت و زیاده روی باشد، نمی شود.

شوکانی از قرطبی نقل می کند که می گوید: «اللعن المذکور فی الحدیث إنّما هو للمکثّرات من الزیارة لماتقتضیه الصیغة من المبالغة ولعلّ السبب مایفضی إلیه ذلک من تضییع حقّ الزوج والتبرّج وماینشأ من الصیاح ونحو ذلک. وقد یقال: إذا أمن جمیع ذلک فلا مانع من الإذن لهنّ؛ لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء. قال الشوکانی تعلیقاً علی کلام القرطبی: وهذا الکلام هو الّذی ینبغی إعتماده فی الجمع بین أحادیث الباب المتعارضة فی الظاهر»؛(1871) «منظور از لعن مذکور در حدیث (لعن اللَّه زوّارات القبور) با توجّه به اقتضای صیغه مبالغه، مربوط به زنانی است که در زیارت، زیاده روی می کنند و شاید عاملی که باعث این نهی گردیده، ضایع شدن حق شوهر و خود آرایی زن (که رعایت آن برای شوهر لازم است) و چیزی که موجب بروز صیحه و فریاد و مانند آن ها می شود، باشد. و گاهی گفته می شود که اگر زیارت زنان از این مسائل ایمن باشد، مانع ندارد که به آن ها اجازه زیارت قبور داده شود؛ برای این که یادآوری مرگ، چیزی است که مردان و زنان به آن نیازمندند.

شوکانی ذیل کلام قرطبی گفته است: و این کلامی است که در جمع بین احادیث باب که در ظاهر با هم متعارض هستند، می توان به آن اعتماد نمود».

8 - این که نهی مذکور نسخ شده است. ابو عیسی ترمذی در ذیل این حدیث می گوید: «این نهی (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) قبل از آن بود که پیغمبر اجازه و ترخیص در زیارت قبور دهد؛ ولی بعد از ترخیص رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، در این رخصت، هم مردها و هم زن ها داخل هستند (بنابراین، این نهی، با ترخیص رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نسخ شده است) ».

و خبر نسخ نهی مذکور و ترخیص زیارت برای زن ها دلالت می کند بر آنچه از عبداللَّه بن ابی ملیکه نقل شده است که گفت:

«روزی عایشه از قبرستان می آمد، پس به او گفتم: ای امّ المؤمنین! از کجا می آیی؟ گفت: از کنار قبر برادرم عبدالرحمان، پس به او گفتم: آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از زیارت قبور نهی نفرموده است؟ گفت: آری، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نهی نمود از زیارت قبور، ولی سپس به آن امر فرمود».

شوکانی می گوید:(1872)

«این حدیث را حاکم نقل نموده و ابن ماجه نیز به طور اختصار از عایشه نقل کرده است که پیامبر زیارت قبور را اجازه داده است».(1873)

«عن أبی ملیکه عن عائشة أنّ رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله رخّص فی زیارة القبور»؛(1874) «از ابی ملیکه از عایشه نقل شده است که گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به زیارت قبور رخصت و اجازه داده است».

حاکم پس از آن که حدیث «لعن رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله زوّارات القبور» را از حسان بن ثابت نقل می کند، می گوید: «وهذه الأحادیث المرویة فی النهی عن زیارة القبور منسوخة والناسخ لها حدیث علقمة بن مرثد عن سلیمان بن بریدة عن أبیه عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله : (قد کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فقد أذن اللَّه تعالی لنبیه فی زیارة قبر أمّه) وهذا الحدیث مخرج فی الکتابین الصحیحین للشیخین رضی اللَّه عنهما»؛(1875) «و این احادیثی که درباره نهی از زیارت قبور وارد شده، منسوخ هستند و ناسخ آن ها حدیث علقمة بن مرثد از سلیمان بن بریده از پدرش از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است که فرمود: (در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می کردم، اکنون آن ها را زیارت کنید، و خدای متعال به پیامبر در زیارت مادرش اذن داد) و این حدیث، در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم رضی اللَّه عنهما نقل شده است».

9 - احادیث متعددی است که در جواز زیارت برای زنان صراحت دارد و مقتضای جمع بین این احادیث و حدیث مورد بحث این است که حدیث مذکور را حمل بر کراهت نماییم، چنان که مجموع این روایات، در بخش قول به جواز ذکر می شود.

ب) نقد قاعده سدّ ذرایع

به قاعده سدّ ذرایع بر حرمت زیارت قبور بر زنان نیز این گونه پاسخ می دهیم:

اوّلاً: اجرای این قاعده در این مورد در حقیقت اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا ظاهر نصوص، جواز زیارت زنان از قبور می باشد.

ثانیاً: این قاعده موردش جایی است که عملی به طور حتم راهی به سوی حرام باشد و به حرام منجر شود که باید راه را بر آن بست تا مردم به حرام نیفتند. در مورد زنان نمی توان این قاعده را به طور کلّی و عموم اجرا کرد؛ زیرا بسیاری از زنان هستند که صبور بوده بلکه از مردان هم صبور ترند، و با حجاب کامل و وقت خلوت به زیارت قبور می روند که هرگز باعث فتنه خودشان یا دیگران نمی شوند. و لذا استدلال و توجیه و استحسان بن باز در همه موارد جاری نیست.

فتاوای جواز

عده ای از علمای اهل سنّت و فقهای آنان تصریح به جواز زیارت زنان از قبور کرده اند. اینک به برخی از عبارات و فتاوی آنان اشاره می کنیم:

1 - ابن عبد البر بعد از نقل این احادیث از ابوبکر نقل کرده که گفت: از اباعبداللَّه احمد بن حنبل شنیدم، هنگامی که از او درباره زیارت زنان از قبور سؤال شد، گفت: «أرجو إن شآء اللَّه أن لایکون به بأس»؛(1876) «امیدوارم که در آن - ان شاء اللَّه - مشکلی نباشد. »

2 - ابن عابدین می گوید: «هل تستحبّ زیارة قبرهصلى‌الله‌عليه‌وآله للنسآء؟ الصحیح: نعم بلاکراهة، بشروطها علی ما صرّح به بعض العلمآء، أمّا علی الأصحّ من مذهبنا - وهو قول الکرخی وغیره، من أنّ الرخصة فی زیارة القبور ثابتة للرجال والنسآء جمیعاً - فلا أشکال، وأمّا علی غیره فذلک نقول بالإستحباب، لأطلاق الأصحاب، بل قیل: واجبة، ذکره فی شرح اللباب»؛(1877) «آیا زیارت قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برای زنان مستحب است؟ قول صحیح آن است که آری، بدون کراهت، ولی با شروط آن، آن گونه که برخی از علما به آن تصریح کرده اند. اما بنابر قول صحیح تر از مذهب ما که قول کرخی و دیگران است که رخصت در زیارت قبور برای تمام مردان و زنان ثابت است، دیگر اشکالی وجود ندارد. و اما بنابر رأی دیگران، قول به استحباب را به جهت اطلاق اصحاب قائل می شویم. بلکه گفته شده که زیارت واجب است، بنابر آنچه در شرح لباب آن را ذکر کرده است. »

3 - ترمذی بعد از نقل حدیث می گوید: «وقد رأی بعض أهل العلم أنّ هذا کان قبل أن یرخّص النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله فی زیارة القبور، فلمّا رخّص دخل فی رخصته الرجال والنسآء»؛(1878) «برخی از اهل علم معتقدند که این حدیث مربوط به قبل از رخصت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در زیارت قبور بوده، و لذا هنگامی که حضرت رخصت داد، مردان و زنان در این رخصت داخل شدند. »

4 - شیخ منصور علی ناصف از علمای الازهر می گوید: «الأمر فی زیارة القبور للندب عند الجمهور، وللوجوب عند ابن حزم ولو مرة واحدة فی العمر»؛(1879) «نزد جمهور اهل سنّت، امر در زیارت قبور برای استحباب و نزد ابن حزم برای وجوب است ولو یک مرتبه در طول عمر. »

آن گاه در ادامه می گوید: «زیارة النسآء للقبور جآئزة بشرط الصبر وعدم الجزع وعدم التّبرّج وأن یکون معها زوج أو محرم، منعاً للفتنة... »؛ (1880) «زیارت زنان از قبرها جایز است به شرط آن که صبر داشته و جزع نکنند و همانند عصر جاهلیت بیرون نیایند. و این که همراه آنان همسرشان یا محرمی باشد تا از فتنه جلوگیری شود. »

فتاوای اهل سنّت در جواز زیارت قبور برای بانوان

5 - سرخسی - از علمای حنبلی - می گوید: «والأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال والنسآء جمیعاً. فقد روی أنّ عائشة رضی اللَّه عنها کانت تزور قبر رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله فی کلّ وقت وأنّها لمّا خرجت حاجّة زارت قبر أخیها عبدالرحمن رضی الله عنه»؛(1881) «و صحیح تر نزد ما این است که رخصت و اجازه زیارت قبور در حقّ همه مردان و زنان ثابت است. و از عائشه روایت شده که قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را در هر وقتی زیارت می کرد و هرگاه حاجتی داشت، قبر برادرش عبدالرحمان - رضی اللَّه عنه - را زیارت می نمود. »

6 - محمّدبن شربینی شافعی، ضمن نقل اقوال می گوید:

«وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرؤیانی إذا أمن الإفتتان عملاً بالأصل والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک»؛(1882) «و گفته شده زیارت قبور برای زنان مباح و جایز است... به جهت عمل به اصل اباحه، و خبر: (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) در موردی است که گریه و نحو آن بر آن مترتّب شود».

7 - ابن قدامه می گوید: «إختلفت الروایة عن أحمد فی زیارة النسآء القبور فروی عنه کراهتها»؛ «از احمد روایات مختلف درباره زیارت قبور از جانب زنان رسیده است. از او قول به کراهت روایت شده است. »

تا آنجا که می گوید: «والروایة الثانیة لایکره»؛(1883) «روایت دوّم آن است که کراهت ندارد. »

8 - ابن حجر می گوید: «فائدة: ممّا یدلّ للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عائشة قالت: کیف أقول یا رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله ؟ تعنی إذا زرت القبور، قال: قولی السلام علی أهل الدیار من المؤمنین»؛(1884) «فایده: از جمله روایاتی که دلالت بر جواز زیارت زنان می کند، روایت مسلم از عایشه است که به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کرد: ای رسول خدا! چه بگویم؟ حضرت فرمود: منظورت هنگام زیارت قبور است؟ بعد فرمود: بگو: سلام بر اهل سرزمین مؤمنان!»

و بعد روایت حاکم در مورد زیارت فاطمهعليها‌السلام قبر عمویش حمزه را در هر روز جمعه نقل می کند.

9 - و در مبسوط سرخسی است که می گوید:

«و الأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال و النساء جمیعاً»؛(1885) «و صحیح تر در نظر ما این است که رخصت و اجازه زیارت در حقّ همه مردان و زنان ثابت است».

فلسفه زیارت قبور اولیای الهی

زیارت قبور اولیای الهی؛ خصوصاً پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله و امامان معصومعليهم‌السلام آثار و برکاتی دارد که می تواند ملاک حسن و رجحان آن باشد. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1 - بزرگان دین و اولیای الهی در حقیقت الگوهایی هستند که با اقتدای به آنان به کمال و سعادت دنیا و آخرت خواهیم رسید. این مسئله تنها اختصاص به جوامع دینی ندارد، بلکه همه جوامع بشری درصدد بزرگ جلوه دادن الگوهایی هستند که مردم با اقتدای به آنان در طریق سعادت و کمال قرار گیرند. این الگوها اگرچه زنده نیستند، ولی با دعوت مردم به زیارت قبرشان، مردم را به یاد خود انداخته و آن ها را به کمالات سوق خواهند داد؛ مثلاً در بسیاری از کشورها میدان و مجسمه ای را به نام سرباز گمنام قرار می دهند، که رمز فداکاری خالص در راه وطن است تا مردم از این طریق همیشه به این فکر باشند که هر گاه کشور مورد هجوم اجانب قرار گرفت، از خود فداکاری نشان دهند.

بنابر این حضور یافتن بر سر قبر بزرگان و اسوه ها، از حیث روانی آثار و برکات خاصّی دارد که روان شناسان از آن غافل نبوده اند.

عباس محمود عقاد می گوید: «خواست روزگار و اتفاقات این بوده که قافله حسین بعد از آن که از هر طرف جلو آن گرفته شد به سوی کربلا سوق داده شود، کربلایی که تاریخش تا امروز با تاریخ اسلام گره خورده و حقّش آن است که به تاریخ بنی نوع انسان گره بخورد.

کربلا امروز حرمی است که مسلمانان به جهت عبرت و درس آموزی، او را زیارت کرده و غیر مسلمانان نیز به جهت سیر و سیاحت به زیارت او می روند. ولی کربلا اگر قرار باشد که حقّش ادا شود سزاوار است که مزار هر انسانی باشد که برای نوع خود قداست و فضیلتی قائل است؛ زیرا به یاد نداریم بقعه ای از بقعه های زمین که اسمش با جمله ای از فضایل و مناقب انسانی مقرون باشد، بزرگ تر از زمین کربلا بعد از شهادت امام حسینعليه‌السلام ... ». (1886)

2 - زیارت از مظاهر حبّ است. شکی نیست که اهل بیتعليهم‌السلام محبت شان از جهات مختلف بر ما لازم و واجب است. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:( أحبّوا أهل بیتی لحبّی ) ؛(1887) «اهل بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید. » لذا همان گونه که محبت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله واجب است، محبت اهل بیتش هم لازم است. از طرفی دیگر می دانیم که حبّ، مظاهر و بروز دارد، و تنها در اطاعت و دوستی قلبی خلاصه نمی شود. یکی از این مظاهر، زیارت قبر آنان است.

3 - زیارت قبور اولیای الهی از اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پرداخت اجر و مزد رسالت است. خداوند متعال می فرماید:( قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی ) (1888) «بگو: من از شما اجر رسالت نمی خواهم جز این که مودت مرا در حقّ خویشاوندانم منظور بدارید. » یکی از مصادیق مودت ذوی القربی، زیارت قبور آنان است.

4 - زیارت قبور اولیای الهی تعبیری از عمق ارتباط انسان با خط اولیای خداوند متعال است.

5 - زیارت اولیای الهی در حقیقت تجدید عهدی با آن ها است. می دانیم که هر یک از امامان بر ما ولایت دارند و ما هم باید ولایت آنان را پذیرفته و با آنان بیعت نماییم. این بیعت تنها با گفتن نیست، بلکه باید بیعت قلبی خود را ابراز نماییم، که در حال حاضر با زیارت قبور آن ها و حضور در کنار مرقد شریفشان صورت می گیرد.

لذا در روایتی از امام رضاعليه‌السلام آمده: «همانا برای هر امامی عهدی بر گردن اولیا و شیعیانشان است که وفای به آن عهد و حسن ادای آن، زیارت قبور آنان است».(1889)

6 - حضور در کنار قبر اولیای خدا انسان را از جنبه روحی و معنوی زنده کرده و روح تازه معنوی به انسان افاضه می کند.

7 - با این عمل، اولیای الهی نیز ما را دوست می دارند که خود سبب نزول برکات بر ما می گردد.

8 - زیارت کردن و قرار گرفتن در کنار قبور اولیای الهی، ما را به یاد فداکاری های آنان انداخته و لذا با خدای خود پیمان می بندیم که مانند آنان باشیم.

9 - زیارت قبور اولیای الهی در حقیقت اعلان عملی به ادامه دادن راه آن بزرگان و انزجار و تبرّی از دشمنان آنان است.

فضیلت زیارت قبر امام حسینعليه‌السلام

در روایات اهل بیتعليهم‌السلام سفارش فراوانی در مورد زیارت قبر امام حسینعليه‌السلام شده است؛ از جمله:

1 - امام باقرعليه‌السلام می فرماید: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسینعليه‌السلام امر کنید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسینعليه‌السلام از جانب خدای عزّوجلّ دارد، واجب و فرض است».(1890)

2 - امام صادقعليه‌السلام فرمود: «هر کس از شیعیان ما به زیارت قبر حسینعليه‌السلام رود باز نمی گردد تا این که تمام گناهان او بخشوده شود».(1891)

3 - امام رضاعليه‌السلام از پدرش و او از جدش امام صادقعليه‌السلام نقل کرده که فرمود: «همانا ایام زائرین حسینعليه‌السلام جزء عمرشان حساب نمی شود».(1892)

4 - امام صادقعليه‌السلام فرمود: «هر کس که می خواهد در جوار پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و جوار علی و فاطمهعليهما‌السلام باشد، هرگز زیارت حسین بن علیعليهما‌السلام را رها نکند».(1893)

5 - امام صادقعليه‌السلام فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین آید؛ در حالی که عارف به حق اوست، گناهان گذشته و آینده او بخشوده خواهد شد».(1894)

6 - احمد بن محمّد بن ابی نصر می گوید: یکی از اصحاب ما از امام رضاعليه‌السلام درباره ثواب زیارت قبر امام حسینعليه‌السلام سؤال کرد، حضرت فرمود: «معادل با عمره است».(1895)

7 - محمّد بن سنان می گوید: از امام رضاعليه‌السلام شنیدم که می فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسینعليه‌السلام رود، خداوند متعال برای او ثواب حج قبول شده خواهد نوشت».(1896)

8 - امام صادقعليه‌السلام می فرماید: «زیارت قبر حسینعليه‌السلام معادل ثواب بیست حج است، بلکه افضل از بیست حج».(1897)

چرا زیارت امام حسینعليه‌السلام از زیارت کعبه افضل است؟

برخی از مغرضین از وهابیان با مشاهده این روایات در کتب شیعه خشمگین شده و شدیداً بر شیعه امامیه به سبب وجود این روایات حمله کرده اند. اینان می گویند: وجود این گونه روایات مردم را از فریضه حج بازداشته و عقیده آنان را نسبت به حج سست می کند یا این که موجب تفضیل امام حسینعليه‌السلام بر خداوند متعال می شود- نعوذ باللَّه تعالی - لذا باید از نشر این گونه افکار و عقاید جلوگیری کرد، چون نوعی غلو است.

در جواب از این اشکال می گوییم:

1 - ممکن است که این روایات جنبه رمزی داشته باشد؛ یعنی هر گاه اسلام در خطر است و مردم تنها توجهشان به ظاهر شریعت (نماز، روزه، حج و غیره) است؛ در حالی که این قالب ها از روح تهی است باید با گذراندن خطّ سرخ شهادت، ابتدا روح را در کالبد شریعت و جامعه اسلامی وارد نمود، آن گاه به ظاهر شریعت پرداخت.

در کشور اسلامی که تنها اسم اسلام باشد، ولی از روح شریعت خبری نباشد باید ابتدا با پیمودن راه حسینی امّت را نسبت به حقیقت اسلام آشنا کرد و آن گاه به ظاهر شریعت پرداخت؛ یعنی همان کاری که امام حسینعليه‌السلام نمود؛ زیرا آن وقتی که همه برای اعمال حج به مکه آمده اند، ایشان اعمال حجّ خود را نیمه تمام گذاشته و به امر مهمی پرداخت که احیای امر به معروف و نهی از منکر، بیداری ملت و احیای شریعت است.

2 - اگر کعبه احترام دارد از آن جهت است که به امر خداوند توسط انبیای الهی بنا شده است و طبق نص برخی از روایات، موازی عرش الهی و مظهری از مظاهر ربوبی است، ولی امام کلمة اللَّه و مظهر جامع جمیع صفات جمال و جلال الهی است. لذا در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «من أراد اللَّه بدأ بکم، ومن وحّده قبل عنکم، ومن قصده توجّه بکم»؛(1898) «هر که خدا را اراده کرده از شما شروع خواهد کرد، و هر که خدا را به وحدانیت شناخته از شما قبول کند، و هر کس خدا را قصد کرده به شما توجّه کند. » در دعای ندبه نیز می خوانیم: «أین وجه اللَّه الّذی إلیه یتوجّه الأولیآء»؛(1899) «کجاست وجه خدا که اولیا به او توجّه کنند؟»

3 - بر هر فرد مسلمانی واجب است که احکام شرعی؛ از جمله حج و مسائل آن را فرا گرفته و آن گاه به حج برود و اعمال آن را به جای آورد. از آنجا که امام، مبین شریعت نبوی است، باید ابتدا به سراغ او رفته و با التزام به امامت و ولایت تشریعی و تکوینی او سراغ حج و اعمال آن برویم.

4 - روایات به افضلیت زیارت امام حسینعليه‌السلام با معرفت به حقّ امام بر حجّ غیر واجب اشاره دارند، نه حجّ واجب؛ زیرا هیچ گاه فعل مستحبّی از فعل واجب افضل نمی شود.