سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات0%

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 42424
دانلود: 6213

توضیحات:

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 42424 / دانلود: 6213
اندازه اندازه اندازه
سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

دفاع ابن تیمیه از مخالفان اهل بیتعليهم‌السلام

ابن تیمیه کسی بود که نه تنها با اهل بیتعليهم‌السلام دشمنی داشت بلکه از مخالفان آنان نیز دفاع می نمود. ما در این بحث به نمونه هایی از این موارد اشاره می کنیم:

1 - ادّعای افضلیت عمر بر امام علیعليه‌السلام !!

ابن تیمیه می گوید: «و امّا عمر، پس استفاده علی از او بیش از استفاده عمر از او بود... ». (533)

پاسخ

اوّلاً: خلیفه دوم چه علمی داشته تا بخواهد حضرت علیعليه‌السلام از او استفاده ببرد. اینک به برخی از آرا و فتاوای او اشاره می کنیم تا برای خوانندگان این مطلب روشن شود.

1 - حکم به، به جا نیاوردن نماز برای کسی که جنب بوده و آب در دسترس او نیست.(534)

2 - عدم معرفت به حکم شکیات نماز.(535)

3 - مسروق بن اجدع می گوید: روزی عمر بر منبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار گرفت و گفت: ای مردم! چرا مهر زنان را زیاد قرار می دهید، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و اصحابش مهر را چهارصد درهم و کمتر قرار می دادند... زنی در مجلس حاضر بود، گفت: آیا نشنیده ای آنچه را که خداوند در قرآن نازل کرده است؟ عمر گفت: کدامین آیه؟ زن گفت: آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید: ( وَآتَیتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً ) (536) «و مال فراوانی [به عنوان مهر] به او پرداخته اید. » عمر گفت: بار خدایا! ما را ببخش، تمام مردم از عمر دانا ترند.(537)

4 - جهل خلیفه به کلمه «ابّ» در آیه:( وَفاكِهَةً وَأَبّاً ) .(538)

5 - جهل خلیفه به تأویل قرآن.(539)

6 - ابی سلمة بن عبدالرحمن می گوید: عمر بن خطّاب نماز مغرب را با مردم به جای آورد ولی قرائت را فراموش نمود. بعد از نماز به او گفتند: قرائت به جای نیاوردی. عمر گفت: رکوع و سجود من چگونه بود؟ گفتند: خوب بود. عمر گفت: پس باکی نیست.(540)

7 - جهل خلیفه به کیفیت طلاق کنیز.(541)

8 - جهل خلیفه به سنّت مشهور.(542)

9 - اجتهاد خلیفه در گریه بر مرده.(543)

10 - ابن ابی ملیکه می گوید: عمر درباره بچه ای از اهل عراق که دزدی کرده بود چنین نوشت: او را وَجَب کنید، اگر شش وجب بود دست او را قطع کنید. او را وجب کردند، دیدند که یک بند انگشت کمتر است، لذا او را رها نمودند.(544)

11 - از عمر بن خطّاب در مورد مردی سؤال شد که زنش را در جاهلیت دو طلاق داده و در اسلام نیز یک طلاق داده است. او گفت: من تو را نه امر می کنم و نه نهی. عبدالرحمن در آنجا حاضر بود و گفت: لکن من دستور می دهم که طلاقت را در شرک به حساب نیاوری.(545)

12 - خرشة بن حر می گوید: «عمر بن خطّاب را دیدم که بر کف دستان مردان به جهت روزه گرفتن در ماه رجب می زد تا دستان خود را بر غذا وارد کنند و می گفت: رجب! و نمی دانی رجب چیست؟ همانا رجب ماهی است که اهل جاهلیت آن را تعظیم می کردند و چون اسلام آمد رها شد».(546)

این در حالی است که روزه ماه رجب از مستحبات نزد فریقین بوده و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در آن ماه روزه می گرفته است.(547)

ثانیاً: استفاده عمر بن خطّاب از حضرت علیعليه‌السلام از مسلّمات است. اینک به نمونه هایی از آن ها اشاره می کنیم:

1 - روزی زنی که بچه شش ماهه به دنیا آورده بود را نزد عمر آوردند. دستور داد تا او را سنگباران کنند. خواهرش نزد حضرت علیعليه‌السلام آمد و عرض کرد: عمر می خواهد خواهرم را سنگسار کند، تو را به خدا سوگند می دهم اگر برای او عذری می دانی مرا خبر ده. حضرت فرمود: آری برای او عذری است... آن گاه فرمود: خداوند می فرماید: ( وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ كامِلَینِ ) (548) «و مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر می دهند. » نیز فرمود:( وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ) (549) «و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است. »

و نیز فرمود:( وَفِصالُهُ فِی عامَینِ ) (550) «و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد. » نتیجه این که: حدّاقلّ حمل، شش ماه است... (551)

2 - ابن عباس می گوید: زن دیوانه ای را که زنا داده بود به نزد عمر آوردند، عمر با عدهّ ای درباره حکم آن زن مشورت کرد، آن گاه دستور داد تا او را سنگسار کنند. حضرت علیعليه‌السلام که از آنجا عبور می کرد فرمود: گناه این زن چیست؟ گفتند: این زن دیوانه فلان قبیله است که زنا داده و عمر امر کرده تا او را سنگسار کنند. حضرت فرمود: او را برگردانید. آن گاه به نزد عمر آمد و فرمود: آیا نمی دانی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: قلم مؤاخذه از سه دسته برداشته شده است: از بچه تا بالغ گردد، و از خواب تا بیدار شود و از دیوانه تا عاقل گردد؟ این زن دیوانه فلان قبیله است، و شاید در حال جنونش دست به چنین کاری زده است، آن گاه زن را رها کرد و عمر که در آنجا بود به علامت تأیید، تکبیر گفت.(552)

3 - زن آبستنی را نزد عمر آوردند که اعتراف به زنا کرده بود. عمر دستور داد او را سنگسار کنند. حضرت علیعليه‌السلام او را دید، فرمود: این زن را کجا می برید؟ گفتند: عمر دستور داده تا او را سنگسار کنیم. حضرت او را برگرداند و فرمود: تو اگر سلطه بر این زن داری چه حقی بر آن بچه ای داری که در شکم او قرار دارد؟... عمر آن زن را رها کرد و در آن هنگام گفت: زنان عاجزند که مثل علی بن ابی طالب را بزایند، اگر علی نبود به طور حتم عمر هلاک شده بود. (553)

ثالثاً: در هیچ مدرک معتبری وجود ندارد که حضرت علیعليه‌السلام در مسأله ای فقهی یا حکم قضایی، به عمر مراجعه کرده و از او استفاده کرده باشد.

2 - تقدیم سه خلیفه بر امام علیعليه‌السلام

ابن تیمیه می گوید: «مردم ابوبکر را مقدّم داشتند؛ زیرا او برتر بود».(554)

و او در افضلیت عمر به این حدیث استدلال کرده که حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «اگر من در میان شما مبعوث نشده بودم عمر مبعوث می شد».(555)

پاسخ

اوّلاً: ابن تیمیه برای اثبات مدّعای خود به احادیثی تمسّک کرده که خود اهل سنّت به جعلی بودن یا ضعیف بودن آن ها اعتراف کرده اند.

از باب نمونه: حدیث( لولم ابعث لبعث عمر ) را ابن جوزی در کتاب «الموضوعات» که مخصوص احادیث جعلی است، آورده است. برای روشن شدن بیشتر این مطلب به جلد پنجم «الغدیر» مراجعه شود.