دین و آزادی

دین و آزادی0%

دین و آزادی نویسنده:
گروه: سایر کتابها

دین و آزادی

نویسنده: محمدحسین فهیم نیا
گروه:

مشاهدات: 13096
دانلود: 2326

توضیحات:

دین و آزادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13096 / دانلود: 2326
اندازه اندازه اندازه
دین و آزادی

دین و آزادی

نویسنده:
فارسی

فصل دوم: برنامه اسلام در ریشه کنی برده داری

مقدمه

همواره یکی از سؤالاتی که در خصوص برده داری و دیدگاه اسلام در باره آن مطرح می شود این است که چرا اسلام برده داری را از ابتدا به طور کلی نفی نکرده است؟

در اینجا به تبیین مسئله و علل اتخاذ روش گام به گام از سوی اسلام برای ریشه کنی برده داری می پردازیم.

از گذشته های دور همواره بعضی انسان ها بعضی دیگر را به استخدام در می آوردند و این مسئله به صورت مالکیت برخی بر بعضی دیگر ظهور یافته بود. مسئله برده داری به گونه ای نهادینه شده بود که حتی فیلسوفان بزرگی چون ارسطو در مباحث سیاسی خود آن را مفروض گرفته اند. برده داری را در گذشته باید جزئی از فرهنگ ملت ها تلقی کرد که حتی خود بردگان نیز ادعای آزادی نداشتند. نکته جالب این که یکی از وخیم ترین مقاطع تاریخی برای بردگان، در دوره شکوفایی تمدن یونان و روم باستان بود که گلادیاتورها در همین زمان برای سرگرمی اربابان خود همدیگر را می دریدند. اما با تحولات علمی و اجتماعی در اروپا، مسئله بردگان نیز به تدریج مطرح شد تا این که در سال 1885 در کنگره برلین برده داری ملغا اعلام گردید.

بردگی تا اوایل قرن نوزدهم، به قوت خود باقی بود، ولی از آن به بعد نهضت دامنه داری برای الغای آن در سراسر جهان آغاز گردید و شاید انگلستان در این موضوع پیش قدم بود، به طوری که در سال 1840 میلادی، برده فروشی حتی در مستعمرات آن ملغا شده بود. [برده داری در فرانسه تا انقلاب 1848 و در هلند تا سال 1863 رایج بود و سپس ممنوع گردید و در آمریکا [در] سال 1860 بعد از چهار سال مبارزه بین شمالی ها و جنوبی ها، سرانجام شمالی ها فاتح گردیدند و بردگی در سراسر آمریکا ملغا شد و بالأخره در سال 1885 در برلین کنگره ای تشکیل شد و کلیه دولت ها متفقاً آن را قدغن نمودند.

ولی اسلام جلوتر از همه، چهارده قرن قبل، از اولین روزهایی که اولین جامعه و دولت خود را تشکیل داد، به صورت جدی از طرق مختلف برای از بین بردن برده داری اقدام کرد. (477)

روند الغای برده داری در جهان اسلام

اسلام در جامعه ای ظهور کرد که برده داری امری شایع و متداول بود و اصلاً بخشی از زندگی و واقعیت های اقتصادی و اجتماعی آن جامعه [به شمار می رفت و این امر اختصاص به جامعه عربستان نداشت. تغییر این واقعیت نهادینه شده، آن هم در فاصله زمانی اندک ممکن نبود. اینجا باید به جهت گیری ضد برده داری اسلام توجه کرد، جهت گیری احکام اسلام به گونه ای است که در طول زمان، برده داری را اساساً ریشه کن می کند و از بین می برد. درست است که ما حکم صریحی درباره نفی برده داری نداریم، اما وقتی جهت احکام را می بینیم و به احکام اجتماعی و حتی احکام عبادی توجّه می کنیم، درمی یابیم که سیستم حقوقی اسلام در جهت نفی برده داری است؛ مثلاً فلان گناه را مرتکب می شوی، باید برده آزاد کنی، یا فلان عمل را انجام می دهی، باید برده آزاد کنی؛ یعنی جهت گیری احکام اجتماعی و حتی اخلاقی، به سمت از بین بردن این پدیده اجتماعی است که در مقطعی از تاریخ امری شایع بوده است. (478)

با مطالعه ای تفهّمی مسئله برده داری در عصر ظهور اسلام، روشن می شود که برده داری در آن زمان، امری مطلوب تلقی می شد و حتی بردگان، ادعایی برای آزادی نداشتند و آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفته بودند. بنابراین در چنین فضایی ممکن نبود برده داری به طوری کلی نفی شود؛ از این رو جهت گیری احکام اسلام به سمت ریشه کنی برده داری قرار گرفت. در این راستا نخستین کار، اصلاح نگرش مسلمانان به بردگان و تلقی بردگان به عنوان انسان بود که محترم بودند و دارای حقوق یکسانی با دیگران بودند.

اسلام تصریح کرد که هیچ مالکی به عنوان مالکیت بر بنده خویش برتری و فضیلت ندارد، بلکه فضیلت و برتری فقط در تقوا و کرامت نهفته است.

اسلام آمد تا به جهانیان بگوید که روابط مالک و مملوک رابطه آقایی و نوکری نبوده و ارتباط تسخیر و حقارت [هم نیست، بلکه علاقه پیوندی و برادری است و [اسلام آن ها را اهل یک خانواده می داند، حتی در بعضی روایات پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تعبیر به غلام و کنیز را منع کرده است. این از جهت آزادی روحی بردگان بود که با بیدار نمودن حس رشادت، آن ها را به سوی انسانیت کامل رهبری کرده و با این گروه محکوم، مانند یک بشر سعادتمند رفتار می کرد، به طوری که در میان مالک و مملوک و بنده و آزاد، از نظر اصول کلی انسانیت فرقی نمی ماند، بلکه می گوید بردگی در جهان از یک رشته عوارض خارجی دوام ناپذیری به وجود آمده و در ظاهر در اجتماع آن روز برای آزادی یک طایفه از بشر تحمیل شده و در غیر این نقطه بردگان باید از کلیه حقوق انسانی استفاده نمایند. (479)

نکته مهم این که پدیده بردگی دو جهت داشت: یکی مربوط به اربابان آنان می شد که معتقد بودند می شود انسانی را به تملک خود درآورد؛ دوم مربوط به غلامان و بردگان بود که به مالکیت ارباب معتقد بودند و خود را طبقه بسیار پایین و پست جامعه تصوّر می کردند. معجزه فرهنگی اسلام این بود که این بینش را به نقطه مقابل آن تبدیل نمود. در این راستا بخشی از زمینه سازی فرهنگی، اجتماعی اسلام این بود که به خود بردگان بباوراند که مثل اربابان خود، انسان و ارزشمند هستند. اگر تفکر و ذهنیت آنان در مورد بردگی خودشان دست نخورده باقی می ماند، امکان نداشت این پدیده زشت از بین برود.

بشر موجودی مترقّی است که برای تسخیر نیروهای طبیعت و رسیدن به جمیع کمالات آفریده شده است، از این رو باید برای رسیدن به این مقصود، فکر و جسم او آزاد باشد؛ ولی با توجه به شرایط صدر اسلام نمی شد یک مرتبه این مرضِ مزمن را از بین برد، لذا اسلام منع برده داری را مرحله به مرحله اجرا کرد:

1. در اولین مرحله تکالیف را عمومیت بخشید تا شامل بردگان هم بشود و این اعتبار قائل شدن برای آنان و یکسان دانستن آنان با دیگران است؛

2. همه امتیازات جز تقوا لغو شد تا جایی که اگر فرد آزادی برده ای را می کشت، قصاص می شد؛

3. برادری را شدیداً تأکید کرد: ( إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ) ؛ (480) همانا مؤمنین برادرند»؛

4. دستورهای فراوانی برای مدارا کردن با آنان صادر کرد تا جایی که پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله مردم را از صدازدن بردگان به لفظ غلام و کنیز نهی فرمود. (481)

«سئوک» از خاورشناسان، درباره آزادی بردگان در اسلام می گوید:

یکی از نعمت های پروردگار برای بردگان، انتقال آن ها به مسلمین می باشد و اروپاییان که گمان می کنند برده ها در اسلام همانند سیاه پوستان در آمریکا می باشند، سخت در اشتباهند، بلکه بردگان مسلمان، مانند کارمندان اروپایی هستند. مسلمانان بسیاری از بردگان را پس از مدت کوتاهی آزاد می کنند. (482)

با امعان نظر در مراحل چهارگانه، روشن می شود که اسلام در جهت زمینه سازی آزادی اجتماعی بردگان، به پاک کردن ذهنیت برده بودن از خود بردگان نیز پرداخته است، به طوری که در این راستا سه مورد از چهار مرحله فوق به خود بردگان باز می گردد: آن ها مثل دیگران مکلف به تکلیف هستند، مال و شهرت و موقعیت اجتماعی ملاک ارزش نیست بلکه تقواست و قرآن به آنان تلقین می کند که رابطه شما با اربابان مسلمان خود رابطه برادری است و رابطه برادری هم اوج مساوات و دوستی و خیرخواهی است.

آزادی ذاتی و حقیقی فرد

آزاد بودن جسم و تن یک فرد و مملوک نشدن انسان به دست انسان دیگر جزء ذاتیات وجودی انسان است و کسی حق تملک و تسخیر آن را ندارد؛ خود فرد نیز اجازه ندارد که خود را به دیگری بفروشد و برده دیگران گردد. آزادی مصادیق فراوانی دارد که مهم ترین آن ها «آزادی شخصی» است. منظور از آزادی شخصی این است که هر کسی حق دارد همان طوری که خدا او را آزاد آفریده و به او اراده و اختیار داده، سرنوشت زندگی خود را شخصاً تعیین کند. وقتی فرعون بر حضرت موسی منّت گذارد که تو در میان ما بزرگ شده ای و حال نمک نشناسی می کنی، حضرت موسی عليه‌السلام در پاسخ او مسئله سلب آزادی را مطرح کرد:

( وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَی أَنْ عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَآئِیلَ ) ؛ (483) این چه نعمتی است که به من داده ای، با آن که فرزندان بنی اسرائیل را به بندگی خود در آورده و از آنان سلب آزادی نمودی؟

حضرت علی عليه‌السلام به فرزندش امام حسن عليه‌السلام می فرماید:

( لا تَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً ) ؛ (484) خود را برده دیگران مساز و حال آن که به تحقیق خدا تو را آزاد قرار داده است.

اسلام بندگی غیر خدا را امضا نمی کند، خواه بت باشد یا ماه و ستاره و یا زورمند و حاکم و فرمانده، زیرا حکومت ها برای حفظ نظام اجتماعند نه برای استشثمار افراد اجتماع و پایمال کردن حقوق آنان.

حضرت علی عليه‌السلام می فرمود:

( اَلا حُرٌّ یدَعُ هذهِ الُمازَهِ لِاَهلِها إِنّه لیسَ لِأنفُسِکُم ثَمَنٌ إِلّا الجَنّة فَلا تَبِیعُوها إِلَّا بِها ) ؛ آیا آزاده ای نیست که این را برای اهلش رها کند. آگاه باشید که قیمت شما جز بهشت نیست، پس به غیر آن معامله نکنید و نفروشید.

گاهی علی بن ابی طالب عليه‌السلام به یاد گذشتگان خطاب به مردم کوفه می فرمود: ( أَینَ اَخیارُکُم وَصُلَحائُکُم وَأَینَ أَحْرارُکُمْ وَسُمَحائُکُمْ ) ؛ خوبان و شایستگان شما کجایند؟ کجایند آزادگان و بلند همتان شما؟

بنابراین بندگی غیر خدا، فرمان بردن از حکومت های سلطه گر و ستم پیشه، مال دوستی و بی تفاوتی به آزادگی با گوهر ذاتی انسان که آزاد آفریده شده منافات دارد. در راستای نیل به آزادی، آدمی باید در مرحله اوّل، شخصیت انسانی خود را درک کند. حضرت علی در مسیر حرکت از منطقه انبار (از سرزمین های عراق)، عده ای را دید که با پای برهنه ساعت ها منتظر او مانده اند و از پشت مرکب حضرت می دوند. علی عليه‌السلام در این هنگام ایستادند و فریاد زدند چرا مثل بردگان به دنبال من می دوید، چرا خود را خوار و کوچک می کنید؟ در این داستان، حضرت در پی یادآوری شخصیت واقعی آنان به خودشان بود.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا شرعاً جایز است آدمی حقوق خود از جمله حق آزادی را به دیگری تفویض کند و به طور کامل از او اطاعت کند؟ در تبیین و پاسخ سؤال می توان گفت:

حق اوّلاً و بالذات قابل چشم پوشی است؛ مثلاً با وقف از مالکیت خود چشم پوشی می کنیم، با طلاق از زوجیت، با عفو از حق قصاص و... اما آن جا که نهی شده، مرتکب گناه می شویم؛ مثلاً می توانم از مال خودم رشوه یا ربا بدهم، لکن چون شارع منع کرده است، مرتکب گناه [می شوم و در جایی که منع قانونی باشد نیز مجازات می شوم. اگر مراد سؤال پیروی ناآگاهانه از رأی دیگران در نظر یا در علم باشد، باید گفت که پیروی از دیگران جز در مواردی که عقلاً رجوع جاهل به عالم محسوب می شود، خلاف عقل [می باشد و] در دین نیز مورد مذمت شدید است، اما رجوع به عالم نه فقط خوب، بلکه عقلاً واجب است. ما زبان را با تقلید می آموزیم و اکثر امور زندگی روزمره را از این طریق سامان می دهیم؛ البته روشن است که این تقلید، هرگز به معنای درست کلمه، واگذاری حق آزادی به دیگران نیست. (485)

بسیاری از علمای اسلام در فلسفه اخلاق، بعد از نقل نظر دانشمندان غربی و ردّ آن، پایه و اساس اخلاق را در اسلام «عزّت نفس» و به تعبیر استاد مطهری در کتاب فلسفه اخلاق، «کرامت نفس» می دانند. روشن است که اولین اثر وجودی عزت نفس در یک انسان، عدم پذیرش ذلت و خواری است. بزرگترین کار پیامبران، تلاش ایشان برای ایجاد «توحید در عبادت» بوده است.

اسلام همه را از یک پدر و مادر می داند و هیچ گونه امتیازی برای طبقه و یا افراد خاص قائل نیست و پیروان خود را به علت دارا بودن روح عزت و آزادی می ستاید و در نتیجه آزادی انسان ها را مورد تأکید قرار می دهد و با بردگی مبارزه می کند و لذا در کتب فقه ما هرگز به باب یا فصلی تحت عنوان «برده گیری» برخورد نمی کنیم، ولی در عوض در فقه باب «عتق» یا باب آزاد کردن بردگان وجود دارد.

[در] صدر اسلام با این که امکان لغو بردگی به هیچ وجه ممکن نبود، ولی مع هذا اسلام برخلاف عقاید ملل یونان و روم و مردم عربستان و بلاد دیگر که بردگان خود را [در] انواع آزارها در مسکن، غذا، لباس، کار و غیره قرار می دادند، می گوید که «خَوْلُکم اِخْوانُکم؛ بردگان برادران شمایند»، و می فرماید: ایشان را مراعات کنید، هرچه خود می خورید به آن ها بخورانید و هر چه خود می پوشید به آنان بپوشانید و اگر گناهی مرتکب شدند و نمی خواهید آنان را ببخشید، فقط می توانید آن ها را بفروشید وگرنه حق هیچ گونه شکنجه و عذابشان را ندارید. (486)

در تاریخ روایت شده که معذور بن سوید می گوید: در ربذه بر اباذر وارد شدیم، در حالی که لباس برده پوشیده بود و غلامش نیز از همان نوع بر تن داشت، گفتیم: اباذر! اگر شما این لباس و لباس غلامت را بفروشی، می توانی برای خود پارچه حلّه بخری و این بهتر است. وی پاسخ داد:

( سمعتُ رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله یقول إِخوانُکم جَعَلَهُم اللَّهُ تحتَ أَیدیکم فَمَن کانَ أَخوه تَحت یده فَلْیطْعَمْه مِمّا یأکُل وَلیکسه مِمّا یلْبَس وَلا یکَلِّفِه ما یغلبه فَإِن کَلَّفَه ما یغْلَبه فَلْیعنه ) ؛ (487) شنیدم از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله که فرمود خدا برادران شما را زیردست شما قرار داده است، پس هر کس که برادرش زیردستش باشد، باید او را طعام دهد از آنچه خود می خورد، بپوشاند از آنچه می پوشد و مکلف نکند به چیزی که وی را به زحمت بیندازد مگر این که به او کمک کند.

آزادی بردگان در فرآیند تدریجی

مشکلات اجتماعی، به ویژه اگر ریشه در سنت ها داشته باشد، اغلب به گونه ای است که در زوایای اخلاق و فرهنگ جامعه ریشه دار است و با یک دستور و تصمیم نمی شود آن ها را از بین برد، بلکه نیاز به فرهنگ سازی و برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای دارد. مسئله برده داری در صدر اسلام از زمره چنین مشکلاتی بود. اسلام برای ریشه کنی این معضل اجتماعی نهادینه شده در بین غالب ملت ها، به تصویب یک رشته قوانین حکیمانه و نیز ارائه توصیه های اخلاقی پرداخت تا راه برای رهایی بردگان از زنجیره ذهنیت های بردگی و نیز اربابان هموار شود.

واضح است که اسلام برای تغییر دادن طبیعت بشر نازل نشده، بلکه در امتداد فطرت و طبیعت بشر، برای تهذیب افراد آمده است تا بدون هیچ اجباری انسان را به بالاترین مقام انسانیت برساند. در این راستا این افتخار برای اسلام است که جنبش آزادی بردگان را یازده قرن پیش از آن که غربی ها با مزایای آن آشنا شوند، در قلمرو خود شروع کرد و با این اقدام حکیمانه ریشه برده داری را در قلمرو اسلام خشکاند.

بردگان ابتدا باید از درون آزاد شوند و شرافت خود را درک کنند و إلاّ خواهان آزادی نخواهند بود. بردگانی که با تصویب نامه در ظاهر آزاد شده [باشند]، خود تقاضای بندگی خواهند نمود، زیرا در اثر بردگی طوری شده که دستگاه تشخیص درونی و افکار و وجدانشان رنگ محیط بندگی را به خود گرفته و لذا اگر همین برده، همین بشر پرطاقت، هنگامی که مسئولیت به خودش واگذار شود، هیچ کاری از وی ساخته نیست، به جهت آن که نفس او هیچ گاه بدون فرمان آماده به کار نبوده و بدون فرمانده نمی تواند مشکلات مسئولیت و وظیفه سنگین زندگی را برای خود هموار سازد. در کشورهای استعمار شده آفریقایی و غیره، بعد از آزادی حس خود کم بینی و ضعف در برابر کارهای مهم وجود دارد. علت روانی مسئله همین مطلب مورد بحث است و اسلام قبل از آزاد کردن جسم بردگان، سعی در آزاد کردن روح آنان کرد که آنان کرامت خود را باور کنند و بتوانند هستی از دست رفته خود را باز یابند. در همین راستاست که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بین بردگان و افراد آزاد اخوّت برقرار کرد و بالاترین فرماندهی ارتش پیروز مسلمانان را که همه مهاجر و انصار از بزرگان در آن شرکت داشتند، به بنده خود زید، واگذار نمود و سفارش کرد که اگر زید کشته شد، اسامه فرمانده لشکر است؛ یعنی باید ارتش با عظمت آزادی تحت فرماندهی برده و برده زاده بجنگد. (488)

موانع آزادی دستوری بردگان

گره خوردن وجود کنیزان و غلامان در امور سیاسی و جامعه صدر اسلام، قابل چشم پوشی نیست و اسلام می بایست این واقعیات را در نظر می گرفت. یکی از محققان بخشی از مشکلات آزادی دستوری و دفعی بردگان را بر شمرده است که خلاصه آن عبارتند از:

1. وجود کنیزان و غلامان زیاد، در دستگاه رئیس قبیله، دلیل عظمت و اقتدار وی به شمار می رفت؛

2. قسمت مهمی از فعالیت های کشاورزی و اقتصادی کشورهای عربی، در اثر مجاورت با مناطق آفریقایی و غیر آن به وسیله همین بردگان انجام می شد؛

3. با الغای یکباره بردگی، وضع کشاورزی و به طور کلی وضع اقتصادی مردم، به شدت متزلزل می گردید؛

4. اعلام آزادی به طور ناگهانی ایجاب می کرد شمار انبوهی از بردگان بیکار شوند و با نداشتن هیچ امکاناتی، آن همه زن، مرد و بچه عواقب وخیمی پیدا می کردند و مانع رشد اسلام می شد؛

5. جنگ مسلمانان با کفار حربی، مثل بت پرستان و مشرکان و جنگ با اهل کتاب که از پیمان متعهد شده تخلف می کردند، موجب آمدن اسرا و بردگان جدید می شد که روز به روز در حال ازدیاد بودند. (489)

در بیانی دیگر می توان گفت معضلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از آزادی یکباره بردگان بسیار عمیق و گسترده بود، به طوری که لغو کلی برده داری، نظم اقتصادی مردم آن روز را که بر پایه های ارباب - برده استوار بود، به هم می ریخت. باید توجه داشت که روش برده داری، اربابان را تنبل بار آورده و آنان را به استفاده از دسترنج بردگان عادت داده بود، لذا می بایست:

اوّلاً، مردم را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی کرد؛

ثانیاً، آزادی یکباره همه آنان، عواقب ناامنی و انتقام جویی را در پی داشت. در کتاب روح القوانین با شرح آزادی یکباره غلامان در ولسینی، معتقد است روی علل اقتصادی و سیاسی باید بردگان به تدریج آزاد شوند؛ (490)

ثالثاً، طبق گفته گوستاولوبون در کتاب تمدن اسلام و عرب (491) ، بردگان به علت زندگی در بردگی، توان و تجربه اداره زندگی خود نداشتند و اگر اسلام دستور آزادی آنان را یکباره صادر می کرد، مانند غلامان قدیم آمریکا که بعد از آزاد شدن به کل نیست و نابود شدند، از بین می رفتند. (492)

بنابراین، با توجه به عوامل بردگی، اسلام باید با تدبیری سنجیده کنیزان و غلامان را به تدریج و به گونه ای به آزادی سوق می داد که هم به جامعه آن روز لطمه وارد نمی شد و هم خود آنان نابود نمی شدند؛ لذا اسلام عمدتاً از راه غیر مستقیم و از طریق اخلاق و احکام عملی زمینه را برای ویران کردن اساس بردگی فراهم ساخت:

1- تمام امتیازهای نژادی، خونی، اجتماعی و مالی را لغو کرد و ملاک فضیلت و برتری را تقوا و پرهیزکاری در تمام شؤون اجتماعی به شمار آورد: ( إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیاکُمْ ) ؛ (493) همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شما می باشد».

پیامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در خطبة الوداع فرمودند: ( اَیهَا النّاس اِنَّ رَبَّکُم واحِد واِنَّ اَباکم واحِد کُلُّکُم لآدَمَ مِنْ تُراب لا فَضْلَ لِعربی عَلی عَجَمی ولا لِاَبْیضَ عَلی اَسْوَد إِلّا بِالتَّقْوی. ) (494)

2- تکالیف اسلامی، چه فردی و چه اجتماعی، به بردگان نیز تعمیم داده شد و بردگان نیز در مجالس و محافل عبادی، مثل نماز جماعت دوشادوش مالکان خود می ایستادند یا در اجتماعات شرکت می کردند تا جایی که بلال که برده سیاه پوست بود، مؤذن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شد؛ لذا خطابات قرآن عام است: ( یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا ) و ( یا أَیها النّاسُ ) .

3- برای کم کردن فشار بر بردگان، هم قرآن و هم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله مرتب مردم را سفارش به احسان به آنان می کردند: ( رِفْقاً بِالْمَرأة و الرِّق ) ؛ با زن و برده مدارا کنید».

برنامه عملی اسلام برای محو بردگی

این روشن است که اسلام ملاک امتیازات در میان مردم را علم، جهاد و به خصوص تقوا ذکر کرده و فرموده است: ( إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ) ؛ ولی آنچه مهم است، برنامه های عملی برای محو برتری های کاذب اجتماعی مانند ارباب بودن و نیز ارتقای شأن اجتماعی بردگان و کنیزان می باشد. پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله سعی می کردند به شکل های مختلف برده ها و کنیزها را در ردیف افراد آزاد قرار دهند و به بعضی از آنان به لحاظ شایستگی های موجود فرماندهی و ریاست می دادند. به برخی از این اقدامات پیامبر اکرم اشاره می کنیم:

در پی بروز اختلاف بین مهاجران و انصار و نیز اختلافات ریشه دار اوس و خزرج، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تدبیری اندیشیدند و بین همه مسلمانان به صورت دو نفر، دو نفر صیغه اخوت خواندند و در این بین بعضی از برده ها را با افراد آزاد برادر کردند. آن حضرت در موارد دیگری نیز شبیه این عمل انجام دادند؛ از جمله:

1- بلال حبشی که برده بود، با خالد بن رویحه از طبقه بالا.

2- زید بن حارثه که برده بود، با حمزه عموی خود که از نجبا بود.

3- به زید بن حارثه که برده زاده بود، در موارد متعددی فرماندهی جنگ داد.

4- دختر عمه خود را به زید بن حارثه که برده بود، داد.

5- خود پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله با آن عظمت و موقعیت ویژه اش، با یک کنیز به نام «ماریه قِبطیه» ازدواج کرد و خدا از او فرزندی به نام ابراهیم به ایشان داد.

6- صَفیه، عمه خود را به عقد مقداد بن اَسْود که یک برده بود، درآورد.

امامان شیعه عليهم‌السلام نیز در ادامه این سیاست پیامبر با کنیزانی ازدواج کردند و بعضی از ائمه از فرزندان آن بانوان هستند: امام زین العابدین، حضرت موسی بن جعفر، امام رضا، امام جواد، امام هادی، حضرت امام حسن عسکری و حضرت بقیة اللَّه امام زمان عليهم‌السلام . (495)

عوامل آزادی بردگان در فقه اسلام

اسلام برای ریشه کنی بردگی راهکارهای متعددی را ارائه کرده است؛ در این راستا علاوه بر تقویت کرامت نفس در انسان، با سفارش های فراوان اخلاقی به اربابان و تربیت های صحیح اسلامی، راه را برای احکام فقهی باز کرده و در فقه به خوبی دستورهای عملی خود را به گونه ای جهت داده است که به تدریج اسباب خلاصی بردگان فراهم شود. فقه اسلام مشحون و مملو از راهکارهای عملی برای آزادی بردگان است که آن ها را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:

الف) آزادی اجباری بردگان: فقه در موارد چندی، کفاره گناهان را که خود یک نوع کیفر است، منوط به آزادی برده دانسته است:

1. قتل عمد: پس از ثبوت جرم، اگر ورثه مقتول با گرفتن خون بها و غیر آن از اعدام قاتل صرف نظر کنند، باید در اینجا - به طوری که مؤلف ریاض المسائل اجماع نقل می کند - برای این که از عهده حق اللَّه هم برآید، برده ای را آزاد کند؛

2. افطار به حرام: آزادی برده یکی از سه کفاره است؛

3. قتل غیر عمد: به صورت بند دوم؛

4. نذر به آزادی برده، که در این صورت واجب می شود؛

5. موارد دیگری از قبیل ظهار.

ب) آزادی قهری بردگان: به مجرد حصول علت، برده خود به خود آزاد می شود:

1. مالکیت: هرگاه مسلمانی مالک خویشاوندان از قبیل پدر، مادر، پدر بزرگ، فرزندان و نوادگان خود شود، به طور قهری و بدون رضایت وی آزاد می شود؛

2. سرایت: اگر جزئی از بنده ای از راه وصیت و غیره آزاد شود، آزادی به سایر اجزای آن سرایت کرده و آزاد می شود؛

3. بیماری: به مجرد این که برده ای بیمار، زمین گیر، کور یا به جذام، برص و غیره گرفتار گردد به طور قهری آزاد می شود؛

4. وراثت: اگر شخصی بمیرد و وارث آزادی نداشته باشد، بردگانش به طور قهری آزاد و وارث ثروت وی می گردند؛

5. مثله کردن: اگر خواجه ای برده خود را مثله کند، مثلا گوش او را ببرد، به طور قهری آزاد می شود؛

6. استیلاد: اگر صاحب برده از کنیز خود صاحب اولاد شود، دیگر نمی تواند او را بفروشد و بعد از مرگ او آزاد می شود؛

7. پذیرفتن اسلام: پذیرفتن اسلام پیش از اسلام خواجه، موجب آزادی می شود. (496)

ج) آزادی اختیاری بردگان: در حقوق اسلام مواردی وجود دارد که هر برده ای می تواند با یکی از راه های زیر به اختیار خود آزاد گردد:

1. مکاتبه: بردگان به موجب عقدی با خواجه خود (مبنی بر پرداخت ارزش خود تا موعدی مقرر) آزادی خود را می خرند؛

2. تدبیر: بردگان در اثر خوش رفتاری و جلب رضایت خواجگان مورد تفقد ایشان قرار گرفته، به وسیله عقد تدبیر (به این صورت که تو پس از مرگ من آزاد می شوی) آزاد می شود و به ملکیت فرزندان مالک منتقل نمی شود؛

3. وصیت: مالک وصیت می کند که بعد از مرگش برده آزاد گردد یا مالی به او منتقل می کند که بعد از مرگ وی برده بتواند خود را آزاد نماید.

علاوه بر احکام شرعی، اسلام در حوزه اخلاق نیز مسلمانان را پی در پی توصیه و تشویق به آزادی بردگان کرده است تا عمل به دستورهای شرعی در آزادی بردگان تسهیل شود.

دقت در تاریخ مبارزات با برده داری در اروپا و آمریکا نشان می دهد که علت این مخالفت ها جنگ نبوده که ما به عنوان دفاع از اسلام ناچار باشیم در مقابل آنان جوابگو باشیم، بلکه عمدتاً به این دلیل بوده که این برده گیری ها از آفریقا بوده و در آن جا هم جنگی که موجب بردگی افراد شود، وجود نداشته است و اروپایی ها تنها از راه قلدری، زور، غلبه و تسلط بر سیاهان، آنان را به بردگی می بردند که اسلام به طور کلی آن را نفی کرده است. در مورد زنان هم به قول علامه طباطبایی قدس‌سره ارفاقی را که اسلام به زنان اختصاص داده، بیش از ارفاقی است که درباره مردان رعایت کرده است، به طوری که در هیچ یک از نظام های قدیم و جدید مانند آن دیده نمی شود. (497)

بردگی اسیران جنگی

با وجود ارائه راهکارهای متعدد برای آزادی بردگان و از بین بردن نظام برده داری در اسلام، یکی از زمینه های بردگی همچنان وجود داشت و آن اسیر شدن برخی از افراد دشمن در جنگ ها بود.

عمده اسباب برده گیری سه چیز بوده است: 1- جنگ، 2- زور و قلدری، 3- داشتن ولایت ابوّت و شوهری و امثال آن. یکی از کارهای اسلام این بود که این دو سبب اخیر را لغو کرد و حقوق جمیع طبقات بشر را به طور یکسان محترم شمرد و همه را در به کار بردن حقوق محترم خود، در حدّ خود تام الاختیار ساخت و زمینه استرقاق [را] از بین برد. (498)

اسلام همه منابع بردگی را با همّت عالی خود در جزیرة العرب خشک نموده، مگر یک منبع که همان بردگی محصول جنگ بود و اسلام چاره ای جز پذیرفتنش نداشت، [زیرا] در حال جنگ ناچار بود با دشمنانش معامله به مثل کند، زیرا که بردگی تنها به عالم اسلام اختصاص نداشت، بلکه اغلب به دولت ها و ملت هایی مربوط بود که از محیط تسلط آن بیرون بودند و آن ها اسیران مسلمان را به بردگی وادار می کردند و با شکنجه های ضد انسانی برده می ساختند. اگرچه اسلام از اول با اصول بردگی مخالف بود، در این مورد ناچار بود تا با این ملّت ها مانند خود آن ها رفتار نماید. (499)

از این رو در اسلام اسیران جنگی به ناچار به بردگی گرفته می شدند.

اسلام می خواست با سیاست های خودش در جنگ، اوّلاً، تا آن جا که ممکن بود جلوی آزار و اذیت مسلمانان اسیر شده در دست دشمن را بگیرد؛ ثانیاً، با توجه به آیه ( فَإِمّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمّا فِدَآءً ) ؛ (500) سعی می کرد یک فرهنگ صحیحی را در جنگ معمول کند؛ ثالثاً، اسیرانی را به صورت یک طرفه مانند جنگِ بدر آزاد کند. اسلام از حقِ خود در جنگ استفاده نکرد و هیچ گاه کسی را به علت نقصان در انسانیت و انحطاط در عقل و فرهنگ، بنده و برده نساخت، بلکه تنها به قانون معامله به مثل اکتفا کرده، موافقت نمود که هرگاه دولت های موجود قانون دیگری را به جای بردگی اسرا بپذیرند، او نیز آن قانون را بپذیرد و محترم بدارد.

قرآن درباره اسرا می فرماید: ( فَإِمّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمّا فِدَآءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَها ) ؛ سپس بر آن ها منت گذارید [و آزادشان کنید] و یا در برابر آزادی از آنان غرامت بگیرید». در این آیه حکم بردگی را درباره اسیران مقرر نداشته است تا بردگی به صورت قانونی دائم برای بشریت در نیاید، بلکه تنها به ذکر خدا (یعنی آزاد ساختن اسیر در برابر مبلغی) و یا آزاد ساختن بدون قید و شرط اکتفا کرده است، زیرا منظور قرآن این است که این دو اصل را به صورت قانون دائم درآورده و درباره اسیران ملاک عمل قرار دهد و موضوع بردگی و اسیران را تا زمانی معمول می دارند؛ ولی با وجود این و با آن که دشمنان اسلام برده ساختن اسیران اسلام را ترک نکرده بودند، اسلام همیشه این اعمال را درباره اسیران معمول نمی دانست، چنان که در جنگ بدر پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله اسیران را به صورت بلاعوض آزاد کرد و اسیران نصارای نجران را بعد از آن که مردم نجران جزیه خود را پرداختند، رها ساخت تا بدین وسیله الگویی برای رفتار با اسیران در اختیار آینده جهان بگذارد. بعلاوه خوش رفتاری با آنان از توصیه های پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله بود و بردگان مجذوب اخلاق و اعتقادات مسلمانان قرار می گرفتند. همچنین ابواب و اصول آزادی بر رویشان باز بود، حتی افرادی هم که در اصل برده بودند، آزاد می شدند و در مورد زنان، علاوه بر همه سفارشات خود، آنان را از دستبرد هوا و هوس و فحشا حفظ می کرد و تحت حمایت مالک خود قرار می داد و به ایشان حق می داد که از مکاتبه (قراردادی که در نهایت منجر به آزادی می شد) استفاده کنند و از آزادی برخوردار شوند. (501)

در مطالعه جنگ ها در گذشته چند نکته را باید در نظر داشت:

1- جهاد در اسلام برای تربیت و انسان سازی است و اگر اسیران رها می شدند، هدف تحقق نمی یافت.

2- در صورت آزادی آنان بلافاصله بعد از جنگ، ممکن بود با هم تبانی کرده و شورش کنند.

3- با اخلاق و اعتقادات مسلمانان و رفتار آنان آشنا نمی شدند.

4- در زندگی با مسلمانان می توانستند با بستن قراردادهایی، قیمت شان را داده، خود را به تدریج آزاد کنند.

برای اسیران جنگی نزد مسلمانان نیز چند راه وجود داشت:

الف) رها شدن، که باز می گشتند و همان توطئه را تکرار می کردند این کار عاقلانه نبود؛

ب) کشتن آن ها. ولی با توجه به این که امکان داشت این ها افراد صالح بی ضرری گردند، کشتن آن ها هم در اولویت نبود؛

ج) سپردن آن ها به تک تک مسلمانان، تا تحت تربیت اسلامی قرار گیرند و معارف اسلام را بپذیرند و به خدمت جبهه اسلام درآیند و به تدریج از راه هایی که شرع معین کرده، آزاد شوند.

مسلمانان به دستور اسلام راه سوم را عملی کردند که آثار مثبت زیادی هم داشت. بعضی از زنان اسیر به حدی از کمال نایل شدند که چند نفر از آنان مادران امامان معصوم عليهم‌السلام شدند.

نکته: اما این که چرا اسلام تملک مال را برای بردگان تشریع نکرد و بردگی بردگان را موقت و محدود به اسلام نکرد، به این جهت بود که دشمن در داخل مملکت نتواند نقشه های خود را عملی سازد و برای مقاومت و پایداری در مبارزه و به هم زدن نظم اجتماع صالح و دینی قدرتی نداشته باشد. اما این که چرا بعد از اسلام آوردن آنان را آزاد نمی کند، به این دلیل است که مبادا با اسلام آوردن ظاهری، در یک موقعیت خاص ضربه خود را بر مسلمانان و اسلام بزنند.

سیره و شیوه رفتاری اسلام درباره غلامان و کنیزان

اسیر جنگی که به غلامی یا کنیزی مسلمانی در آمده، منافع آن مربوط به مولاست و در مقابل، اداره زندگی برده وظیفه مولای اوست. اسلام در همین محدوده او را موظف داشته است، ولی از حیث روابط انسانی، او را مانند دیگران گرامی دانسته و به نفع او توصیه های فراوانی دارد.

علامه طباطبایی در این باره می گوید:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله با غلامان و خدمتکاران خود غذا می خورد، نشست و برخاست می کرد، در خوراک و پوشاک و امثال آن هیچ تقدمی برای خود بر آنان قائل نبود، و نیز توصیه کرده که بر غلام و کنیز سخت نگیرند و شکنجه ندهند و ناسزا نگویند و... ارفاق اسلام در حق بردگان به جایی رسید که در جمیع امور با امرا شرکت می کردند، حتی تاریخ صدر اسلام بسیاری از بردگان را یاد می کند که متصدی امر امارات و قیادت لشکر شده اند. در بین صحابه بزرگ رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نیز عده ای از همین بردگان وجود داشتند، مانند سلمان فارسی، بلال حبشی و دیگران. (502)

در یک جمله می توان گفت روش اسلام در ریشه کنی برده داری، حکیمانه ترین شیوه ای است که می توان تصور کرد.