دین و آزادی

دین و آزادی0%

دین و آزادی نویسنده:
گروه: سایر کتابها

دین و آزادی

نویسنده: محمدحسین فهیم نیا
گروه:

مشاهدات: 13089
دانلود: 2325

توضیحات:

دین و آزادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13089 / دانلود: 2325
اندازه اندازه اندازه
دین و آزادی

دین و آزادی

نویسنده:
فارسی

فصل سوم: حدود اختیارات انسان

مقدمه

درباره حدود و اختیارات انسان ذکر دو نکته لازم است که اوّلاً، در کلمات فیلسوفان و متکلمان عنوان تعیین محدوده اختیار انسان به طور مستقل دیده نمی شود؛ ثانیاً، در اینجا که مبحث آزادی فلسفی مطرح است، بحث از محدوده های اختیار تکوینی انسان می باشد.

تراوش های ذهنی و فکری انسان حد و حصری ندارد. و او دوست دارد که قدرت بی کرانی را در اختیار داشته و بر همه طبیعت تسلط کامل داشته باشد، ولی به دلیل محدودیت قوایی، نمی تواند به تمام خواسته های خود برسد.

استاد محمد تقی جعفری ضمن تعریف «آزادی طبیعی»، می گوید:

آزادی طبیعی عبارت است از این که انسان مختار باشد هر چه را که می خواهد و می تواند انجام دهد. این آزادی را ظاهراً حدی نیست، امّا در واقع به واسطه اشکالات زندگانی طبیعی، خیلی محدود است. (82)

بنابراین به علّت محدود بودن نیروهای طبیعی وجود انسان، اختیارات او نیز محدود خواهد بود. البته این محدودیت تکوینی یا طبیعی به این معنا نیست که نقطه معینی برای توقف سیر بشر وجود دارد، بلکه مقصود آن است که توان انسان «لا یتناهی» نیست، بلکه بستگی به تلاش او دارد که تا چه میزان از نیروی طبیعت را مسخر خود کند؛ برای مثال در قرون اخیر، انسان در پرتو تحول علمی و صنعتی، بسیاری از قدرت های طبیعی همچون امواج دریاها را برای عبور کشتی های غول پیکر به تسخیر درآورده و در جهت بهسازی زندگی خود به کار گرفته است.

پس انسان به طور تکوینی و بر اساس خلقتش موجودی آزاد است و لازمه آزادی تکوینی، آزادی تشریعی (قانونی) می باشد. انسان بر همین اساس طریق دلخواه خود را در زندگی انتخاب می کند و احدی حق ندارد بر او مسلط شود، چرا که افراد دیگر نیز مانند او انسانند. البته انسان فی نفسه آزاد و بالطبع مختار است، مگر آن که به اختیار خویش چیزی از خود را به دیگری تملیک کند و با این تملیک، آزادی خود را از دست بدهد. با توجه به ملکیت مطلق خداوند بر انسان در امور تکوینی و تشریعی، انسان در مورد آنچه خدای تعالی به امر یا نهی تشریعی و نیز به مشیت تکوینی از او خواسته، آزادی ندارد. همان طور که علامه طباطبایی قدس‌سره می نویسد:

انسان نسبت به علل و اسبابی که این طبیعت و سایر طبیعت ها را به انسان داده هیچ حرّیت و آزادی ندارد، زیرا آن علل و اسباب، مالک و محیط به انسان از جمیع جهاتند و انسان چون موم در دست آن علل و اسباب است. این علل و اسباب همان هایی هستند که با انشا و نفوذ امر خود، انسان را آن طور که خواسته اند، پدید آورده اند (او چگونه می تواند در کار آن علل مداخله کند) و این علل و اسباب همان هایی هستند که انسان را به ابزاری مجهز کرده اند که وقتی نیاز به چیزی پیدا می کند، آن را احساس می کند و به دنبال آن می رود، مثل احساس گرسنگی و تشنگی، و همین علل و اسباب است که انسان را به سوی مصالح اجتماعی و تشریعش توجه می دهد. (83)

نکته شایان ذکر این که در مقابل علل و اسباب طبیعی که انسان در زندگی مقهور آن هاست، در مسائل مربوط به تشریع و هدایت های الهی، انسان در اثر سوء اختیار خود - که به تعبیر قرآن در قیامت به آن اعتراف خواهد کرد - مانع فیض الهی می شود و نعمت اختیار را از کف می دهد. آیه شریفه ( إِنّ اللَّهَ لا یغِیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغیرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ ) (84) نیز بر این مطلب اشاره می کند. علامه طباطبایی قدس‌سره در تفسیر این آیه و بحث اختیار انسان می نویسد:

برای هر فردی از افراد مردم به هر حال که بوده باشند، معقّب هایی هستند که ایشان را در مسیری که به سوی خدا دارند، تعقیب نموده، از پیش رو و از پشت سر، در حال حاضر و در گذشته، به امر خدا حفظشان می کند و نمی گذارد حالشان به هلاکت و یا فساد و یا شقاوت، که خود امر دیگر خداست، متغیر شود و این امر دیگر که حال را تغییر می دهد وقتی اثر خود را می گذارد که مردم خود را تغییر دهند و در این هنگام خدا هم نعمت هایی را که به ایشان داده، تغییر می دهد و بدی را برایشان می خواهد. وقتی خدا بدی را برای مردمی خواست دیگر نمی توان از آن جلوگیری کرد، چون بشر غیر خداوند والی دیگری که متولی امورش شود، ندارد. (85)

از تفسیر آیه شریفه به دست می آید که انسان با سوء اختیار خود می تواند اختیار را از خود سلب کرده و خود را در سراشیبی خطرناکی قرار دهد که بازگشتی ندارد، مانند فردی که با اختیار خود را از بلندی به پایین پرت می کند، زیرا وقتی رها شد دیگر نمی تواند بگوید چرا خدا مرا نگه نمی دارد.

گستره اختیار تکوینی انسان

روشن است که انسان اختیار تکوینی مطلق ندارد و بسیاری از کارهای او خارج از اختیار وی بوده است. این محدودیت را می توان به این صورت بیان کرد: آدمی در مورد کارهایی که از روی علم و اراده انجام می دهد، اختیار تکوینی دارد، اما نه این که اختیارش مطلق باشد. دلیل این محدودیت این است:

اختیار انسان یکی از اجزای سلسله علل است و اسباب و علل خارجی نیز در محقق شدن افعال اختیاری او دخیل اند، مثلاً وقتی انسان یک لقمه غذا را می خورد، هم اختیار او در آن دخیل است و هم وجود طعام در خارج و هم این که طعام مفروض در خارج باید به گونه ای باشد که قابل خوردن باشد و... و صدها اسباب دیگری که همه در این عمل اختیاری، یعنی خوردن، دخیل اند. پس صادر شدن فعل اختیاری از انسان، موقوف بر موافقت اسبابی است که خارج از اختیار آدمی است و در عین حال دخیل در فعل اختیاری او نیز می باشد و خدای سبحان در رأس همه این اسباب است و همه آن ها، حتی اختیار آدمی، به ذات پاک او منتهی می شود، چون اوست که آدمی را به صورت موجودی مختار خلق کرده است، یعنی هم او را خلق فرموده و هم اختیارش را. (86)