نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات

نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات0%

نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 11596
دانلود: 2272

توضیحات:

نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11596 / دانلود: 2272
اندازه اندازه اندازه
نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات

نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

شریعت

ضرورت شریعت

«شریعت» مجموعه مقررات و احکامی است که به جهت تنظیم اعمال انسان و اصلاح نظام اجتماعی وضع می شود. پیامبران بزرگ الهی؛ همچون نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام محمّدعليهم‌السلام دارای شریعت بوده اند. گرچه روح کلّی تسلیم در برابر حق، اطاعت خداوند، ایمان به غیب و معاد، در جمیع ادیان الهی مشترک است که از آن به «اسلام و دین» تعبیر می شود، ولی بر حسب اختلاف استعداد در امت ها، قوانین مختلفی مناسب با شرایط هر یک بر آنان وضع شده است.

شریعت حضرت عیسیعليه‌السلام همان شریعت موسوی است، به استثنای چند مورد که در شریعت حضرت موسیعليه‌السلام به جهت تنبیه بر آنان جعل شده بود، ولی در شریعت عیسوی لغو شد. و لذا عده ای معتقدند که حضرت عیسیعليه‌السلام دارای شریعتی غیر از شریعت موسوی نبوده است.

در مواضعی از کتاب مقدس به حفظ شریعت حضرت موسیعليه‌السلام و احکام تورات تأکید شده است؛ از باب نمونه در انجیل متّی می خوانیم: «هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نشود، تا همه واقع شود. پس هر کس که یکی از این کوچک ترین احکام را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان، کوچک ترین شمرده شود. امّا هرکه به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان، بزرگ خوانده خواهد شد. »(269)

حضرت عیسی و حواریون بر حفظ شریعت موسوی مواظبت می کردند، و همه روزه به معبد رفته، آیین موسوی را مانند دیگر یهودیان عمل می نمودند و اگر کسی به دین ایشان در می آمد و مختون نبود او را الزام می کردند که عمل ختان را انجام دهد. تنها چیزی که ایشان را از یهودیان امتیاز می داد این بود که اعتقاد داشتند که حضرت عیسیعليه‌السلام همان مسیح موعود است که در کتب انبیای بنی اسرائیل به ظهور او بشارت داده اند. »(270)

در انجیل متّی آمده است: «ناگاه شخصی آمد، وی را گفت: ای استاد نیکو! چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟ وی را گفت: از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آن که کسی نیکو نیست جز خدا فقط، لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی احکام را نگاه کن. »(271)

و نیز در همان انجیل از حضرت عیسیعليه‌السلام نقل کرده که فرمود: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامده ام تا باطل کنم بلکه تا تمام کنم. »(272)

در سده های اول میلادی هم گروهی سنّت گرا از مسیحیان به نام «ابیون» بر حفظ شریعت موسوی اصرار داشتند. آنان بر ختان مواظبت نموده و روز هفتم از ایام هفته را شنبه می دانستند و معتقد بودند که لازم است ایمان مسیحی با شریعت موسوی اقتران یابد.(273)

شریعت گریزی در مسیحیت کنونی

موضوع شریعت زدایی که در فلسفه مسیحیت آمده، به هیچ وجه قابل دفاع نیست. اگر گمان کنیم که خالق گیتی چون دید آدمیان نمی توانند از راه عمل به احکام شریعت رستگار شوند، ناگزیر «ایمان به پسرش» را جانشین آن ساخت، دچار خطایی بس روشن شده ایم؛ زیرا خود مسیحعليه‌السلام شریعت زدایی را باطل شمرده و بنابر گزارش متّی فرموده است: آری این پولس بود که قید شریعت را از مسیحیت برداشت و آشکارا گفت: «اکنون از قید شریعت آزاد شده ایم.»(274) لذا مسیح و حواریون چنین تعلیمی را نیاوردند.

پولس نیز می گوید: «هیچ کس با اجرای مقرّرات شریعت در حضور خدا کاملاً نیک محسوب نمی شود، بلکه فقط بر اثر ایمان به عیسی مسیح، نیک محسوب می گردد. ما خود نیز به عیسی مسیح ایمان آورده ایم تا به وسیله ایمان - و نه با اجرای شریعت - نیک شمرده شویم. نه فقط ما، بلکه هیچ بشری از راه انجام شریعت نمی تواند نیک محسوب شود. »(275)

در حالی که یعقوب - برادر مسیح - گفته است: «انسان از اعمال عادل شده و می شود، نه از ایمان تنها. »(276)

در هرحال داستان نسخ شریعت توسط پولس و طرفداران وی سازماندهی شد. رساله های پولس مملوّ از مطالبی در نسخ شریعت است. او در این راه سعی و کوشش و جهاد بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت.(277) در اعتقاد وی خدا شدن حضرت عیسیعليه‌السلام باعث نابودی شریعت و احکام شده است.(278) او معتقد بود که نباید اولاد را مختون ساخت و به سنن رفتار نمود.(279)

پولس توانست تا حواریون را متقاعد کند که دست از شعار لزوم حفظ شریعت بردارند ولی با این حال طرفداران شریعت نیز به مبارزه با تفکرات او ادامه می دادند.

در سال 140 میلادی، مارکیون به قصد تکمیل کار پولس و جدا کردن مسیحیت از آیین یهود به روم آمد. وی گفت: نیکان کسانی هستند که به پیروی از پولس از شریعت یهود دست کشند.(280)

در قرن پنجم میلادی، در مقابل «پلاجیوس» که معتقد به حفظ شریعت بود و می گفت باید ایمان مسیحی با شریعت توأم گردد، «آگوستین» وارد عمل شد و موضع گیری سختی بر ضدّ وی به طرفداری از عقیده ایمان اتخاذ نمود و بالاخره در سال (431م) در شورای «افسس» نظرات «پلاجیوس» محکوم شد.(281)

نزاع در مسأله نسخ شریعت موسوی

در «سفر اعمال رسل» آمده است: «در نتیجه تبشیری که رسولان انجام دادند، بسیاری از بت پرستان و برنابا به حضرت مسیح ایمان آوردند، بدون آن که مروری بر دیانت یهودیت داشته باشند و لذا آنان اهل ختنه کردن نبودند. »(282)

در انطاکیه اختلاف و جدال شدیدی بین پولس و برنابا از طرفی و بین ایمان آورندگان به مسیح از یهود از طرفی دیگر درگرفت؛ زیرا آنان مؤمنان جدید را این گونه تعلیم می دادند که جز با ختنه کردن مطابق شریعت موسوی، راه خلاصی بر شما نیست.(283) ولی پولس با آنان در این امر مخالفت می کرد و از آزادی بت پرستانی که تازه مسیحی شده اند نسبت به اوامر کلیسا دفاع می کرد.(284)

آنان اتفاق کردند تا به نزد رسولان و شیوخ در اورشلیم رفته و در این باره از دیدگاه آنان استفاده کنند. چون به اورشلیم رسیدند و آنان را به این موضوع خبر دادند، برخی از مؤمنین که قبلاً بر مذهب فریسیان بودند، گفتند: «واجب است که غیر یهود نیز ختنه کرده و به شریعت موسی عمل کنند. »(285)

پولس تأکید می کرد: «کسانی که سخن از عمل به احکام شریعت می گویند، همه آنان ملعونند. »(286) و نیز می گفت: «مسیح ما را از لعنت شریعت آزاد کرده است. »(287)

پولس معتقد بود که شریعت، گرچه مصدر آن خداست ولی به واسطه ملائکه به بشر فرستاده شده است و این دلیل بر ضعف آن است.(288)

و باز می گوید: «ای برادرانِ من! چه سود اگر کسی بگوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد. »(289)

راستی اگر آدمی از عملِ به شریعت در پیشگاه خدا رستگار نگردد، پس تکلیف پیامبرانِ پیش از مسیح و پیروان آن ها چه می شود؟ مگر نه این که ایشان علاوه بر ایمان به خدا، دستورات او را نیز اجرا کردند و از راه «ایمان و عمل صالح» به رستگاری رسیدند؟

تعلیم پولس موجب شد که ارزش و اهمّیت عمل در میان مسیحیان رو به کاهش نهد. روشن است هنگامی که عمل، اعتبار خود را از دست بدهد بی بند و باری و لاابالیگری جای آن را می گیرد. بنابراین پولس را تا اندازه ای باید مسؤول فسادی دانست که در جهان مسیحیت رواج دارد و این مسؤولیت به ویژه برای یک رهبر مذهبی مسؤولیتی بس گران است.

هم اکنون نیز بی بند و باری ها و تجاوزات عملی و فساد اخلاقی که در میان مسیحیان ملاحظه می شود بی رابطه با فلسفه پولسی نیست، چرا که بسیاری از این تبهکاران، به عیسی مسیحعليه‌السلام به عنوان پسر حقیقی خدا ایمان دارند و بدو اظهار محبّت می کنند، هرچند در مرحله عمل به دستورات مسیح پایبند نیستند ولی امیدوارند که با اعتراف به گناه در پیشگاه نمایندگان او؛ یعنی کشیشان آمرزیده شوند، و از این راه، وجدان دینی خود را آسوده سازند و با اعتماد به گناه بخشی، برای تجدید بزهکاری آماده شوند.

عبادت، احتیاج مبرم انسان

انسان هنگامی که دوره های مختلف زندگی و پیشرفت بشر را ملاحظه می کند پی می برد که مشکلات گوناگون و غم و اندوه ها به صورت های مختلف در زندگی بشر جلوه گر بوده است، و هنگامی که از ظاهر این مشکلات گذشته و به عمق و جوهر آن نفوذ می کنیم، می توانیم به یک مشکل اساسی که دو جنبه دارد پی ببریم که انسان در گذر زمان و تاریخ و در پیشرفت تمدن خود با آن رو به رو است که همان ضایع شدن و بی ارتباطی است که در شریعت خاتم از آن به الحاد و کفر تعبیر می شود؛ امری که انسان را از حرکت و پیشرفت و استمرار خلّاقیت در اموری که به صلاح بشر است باز می دارد.

لذا تنها راه برای نجات انسان پیشنهادی است که شریعت آسمانی به او عرضه کرده؛ یعنی همان «ایمان به خدا» است. خداوند مطلقی که انسان محدود می تواند مسیر طولانی خود را به او مرتبط ساخته، بدون آن که به تناقضی در راه خود برخورد کند. ایمان به خداوند می تواند این مشکل را برطرف کرده و انسان را از ضایع شدن و گم کردن خود و الحاد و بی ربطی نجات دهد؛ زیرا ایمان است که انسان را در موضع مسؤولیت قرار داده و حرکت و تدبیر او را به عالم وجود مرتبط ساخته و او را جانشین خدا در روی زمین قرار می دهد. جانشین شدن دربردارنده مسؤولیت است؛ مسؤولیتی که انسان را بین دو قطب قرار می دهد: از طرفی انسان را خلیفه خدا قرار داده و لذا در برابر آن مسؤول است، و از طرفی دیگر جزایی که به جهت تصرّفاتش در پیش دارد. لذا چنین انسانی با این سیر، تحرکی مسؤولانه و هدف دار دارد.

این ایمان به وجود مطلق؛ گرچه غریزی و فطری انسان است ولی به تنهایی برای تثبیت ارتباط صالح و دارای اثر کفایت نمی کند؛ زیرا ایمان غریزی تنها غریزه انسان را اشباع کرده و مربوط به اسلوب استفاده از آن است. لذا ایمان به خدا و شعور عمیق به ارتباط با غیب و وابسته و مرتبط شدن به غیب مطلق، احتیاج به توجیهی دارد که راه اشباع این شعور را هموار کند و نیز به سلوک و رفتار عملی نیاز است تا ایمان او را تعمیق بخشیده و آن را راسخ گرداند، به نحوی که با سایر مشاعر اصلی در انسان نیز تناسب داشته باشد.

شعور انسان بدون توجیه، تأثیری غیر واقعی داشته و به انواع انحرافات کشیده می شود، آن گونه که در طول تاریخ شعور دینی غیر موجه چنین بوده است. و نیز بدون رفتار و عملکرد عمیق، ممکن است این شعور را دربرداشته باشد ولی این ارتباط بدون عمل نمی تواند در زندگی انسان تأثیر گذار بوده و قدرت بر شکوفا کردن انسان داشته باشد. دینی که شعار «لا اله الّا اللَّه» را سرداده و بین نفی و اثبات با هم جمع کرده است، می تواند توجیه گر انسان باشد. و اعمال عبادی آن است که می تواند این شعور را در وجود انسان عمق ببخشد؛ زیرا این عبادات است که تعبیر عملی و تطبیقی از غریزه ایمان می باشد، و به این عبادات است که غریزه ایمان رشد نموده، در زندگی انسان ریشه پیدا کرده و رسوخ می یابد.

عباداتی که مایه رشد انسان است، از آن جهت که گویای ارتباط با خدای مطلق است، می تواند جنبه نفی و اثبات را در خود جای دهد. لذا این عبادات، تأکید مستمر از انسان بر ارتباط او با خدا و بر ردّ هر مطلقی دیگر از مطلقات ساختگی است.

نمازگزار هنگامی که نمازش را با «اللَّه اکبر» شروع می کند، بر این ردّ و ترک تأکید می نماید. و هنگامی که در هر نمازش بر عبودیت و رسالت پیامبرش تأکید می کند، بر این جنبه سلبی اصرار می ورزد و نیز هنگامی که انسان از طیبات هم امساک کرده، به خاطر خدا روزه می گیرد و از شهوات و سلطه آن ها جلوگیری کرده و به مبارزه و معارضه برمی خیزد، این جنبه سلبی را تأکید می نماید.

این عبادات توانسته است از ناحیه تطبیقی در تربیت دسته هایی از مؤمنین به دست پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و رهبران پاک بعد از او تأثیر گذار باشد و آنان را به نجاح و صلاح رسانده و رستگار کند. کسانی که نمازشان در روح و نفسشان تأثیر گذاشته و تمام قوای شرّ و آثار آن ها را نابود سازد، و در برابر مسیرشان مطلقاتی؛ از قبیل کسری و قیصر و تمام مطلقات خیالی انسان محدود را تضعیف نماید.

با این توضیح به این نتیجه می رسیم که عبادت، امری ضروری و ثابت در زندگی انسان و سیر پیشرفت و تمدن او است؛ زیرا مسیر، بدون مطلقی که به او مرتبط و وصل شده و از او استمداد کند نیست. و نیز مطلقی که بتواند مسیر طولانی سیر انسان را پوشش دهد به جز خدای مطلق سبحانه نیست. و سایر مطلقات غیر از او، همه ساختگی و مانع از رشد انسان در این مسیر می باشند. لذا ارتباط به حق مطلق، حاجتی ثابت، و ترک غیر از او از مطلقات ساختگی نیز امری ضروری به نظر می رسد. از طرفی، ارتباط با حق مطلق بدون عملی که گویای این ارتباط بوده، آن را تأکید کرده و مدام رسوخ کند ارزشی ندارد، عملکردی که از آن به «عبادت» تعبیر می شود.

عبادات در راستای کمال انسانی

یکی از راه های تکامل و پیشرفت انسان در امور معنوی، انجام تکالیف و عبادات است. خداوند متعال می فرماید:( لِکُلٍ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجاً؛ ) (290) «ما برای هر قومی از شما، شریعت و راهی قرار دادیم. » شریعت مجموعه تکالیفی است که با عمل به آن ها انسان به سوی خداوند رهنمون شده و به کمال مطلوب خود خواهد رسید. در انجیل ها گرچه سخن از عبادات مختلف به میان آمده که حضرت مسیح انجام می داده است، ولی - مع الاسف - اوّلاً: دلالت بر وجوب ندارد. و ثانیاً: آنچه تا کنون در جامعه مسیحیت مشاهده می شود، این است که توجّه چندانی به جنبه عملی نداشته و اعمال عبادی انجام نمی دهند و این نقص بزرگی است که در آیین مسیحیت به چشم می خورد که به جهت تحریف های پولس پدید آمده است. او کسی بود که مردم را تنها دعوت به ایمان و اعتقاد باطنی می نمود و آن ها را به عمل ترغیب نمی نمود.

عرفا می گویند: انسان در کمون ذات و سرشت خود، حرکت به سوی کعبه مقصود و قبله معبود را می یابد و به نیروی غریزی و فطری الهی بار سفر می بندد و با تمام شراشر وجود، بدین سو رهسپار می شود. لذا تمام اعضا و جوارح او باید در این سفر به کار افتد.

عالم جسم و ماده او که طبع اوست، و عالم ذهن و مثال او که برزخ اوست، و عالم عقل و نفس او که حقیقت اوست، همه باید در این سفر وارد گردند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند.

بدن باید وجهه خود را رو به کعبه نموده، در حال نماز به قیام و رکوع و سجود درآید. ذهن باید از خاطرات، خود را مصون داشته و رو به سدرة المنتهی کند. و روح باید غرق انوار حریم الهی گردد و درون حرم امن حضرت احدیت، محو و مدهوش شود. و از اینجا به دست می آید که عده ای که به ظاهر امور پرداخته و از عبادات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبی اکتفا کنند و از مغز و جوهره به پوست قانع گردند، چقدر از کعبه مقصود دور، و از جمال و لقای او مهجورند. و همچنین عده ای که فقط به «معنا» گرویده و از اتیان اعمال حسنه و عبادات شریعت شانه خالی کنند، چقدر از متن واقع کنار بوده، از حقیقت به مجاز و از واقع به تخیل و توهّم قناعت کرده اند. مگر نه این است که نور خدا در تمام مظاهر عالم امکان، ساری و جاری است؟ پس چرا بدن را از عبادت معاف داریم و این عالم جزئی را از تجلّی انوار الهیه تعطیل نماییم؟ و به الفاظ وصول و لُبّ و مغز و عبادت قلبی اکتفا نماییم؟ آیا این عبادت فقط از یک سو نیست؟ امت وسط، آن دسته ای هستند که جمع بین ظاهر و باطن نموده و تمام درجات و مراتب وجودی خود را به عبادت و انقیاد حضرت محبوب واداشته و در این سفر ملکوتی تجهیز کنند. ظاهر را عنوان باطن و باطن را جان و حقیقت ظاهر نموده، و هر دو را با یکدیگر چون شیر و شکر به هم درآمیخته اند. از ظاهر مرادشان وصول به باطن و باطن را بدون ظاهر «هباءً منثوراً» شمارند....(291)

اشکال دیگری که در اینجا وجود دارد این است که مسیحیان معتقدند که حضرت مسیحعليه‌السلام به جهت تتمیم آیین حضرت موسیعليه‌السلام و برطرف نمودن تحریفات در آن دین که به توسط یهودیان وارد شده بود، مبعوث شد. یهودیان بیشتر توجّه شان به اعمال عبادی بود و کمتر توجهی به باطن گرایی و معنویت داشتند، مسیحیت آمد تا مردم را از ظاهر گرایی صرف به جمع بین آن و باطن گرایی سوق دهد. حال چگونه ممکن است که مسیحیت را در مقابل آیین یهود قرار داده و تنها دین باطن به حساب آورد؟

عبادات مسیحعليه‌السلام

با قطع نظر از این اشکال، بی توجهی به اعمال ظاهری، با نصوصات اناجیل نیز سازگاری ندارد. اینک اشاره ای اجمالی به برخی از عبادات در اناجیل می کنیم؛ گرچه این عبادات به معنای اصطلاحی که در اسلام معروف است در اناجیل مطرح نیست.

1 - نماز مسیحعليه‌السلام

در انجیل مرقس آمده است: «و مسیح در اول صبح قیام کرد و خارج شد و به مکانی پست رفت تا در آنجا نماز گزارد. »(292)

در سفر اعمال رسولان آمده است: «پطرس بالای سطحی طرف ظهر رفت تا در آنجا نماز گزارد. »(293)

در انجیل متّی آمده است: «و هنگامی که نماز به جای می آورید، همانند امت ها زیاد کلام باطل نگویید. »(294)

و نیز در همان انجیل آمده است: «بعد از آن که جمعیت منصرف شد، مسیح به تنهایی بالای کوه رفت تا نماز به جای آورد. »(295)

در انجیل متّی از حضرت عیسیعليه‌السلام نقل است که فرمود: «شب زنده داری کرده و نماز به پا دارید. »(296)

و نیز از حضرت مسیحعليه‌السلام نقل کرده که فرمود: «هرگاه نماز می گزارید به مانند ریاکاران نباشید. »(297)

لوقا نیز از حضرت مسیح نقل کرده که فرمود: «سزاوار است که در هر زمان نماز گزارید و خسته نشوید. »(298)

2 - روزه مسیحعليه‌السلام

در انجیل متّی آمده است: «و هرگاه روزه می گیرید، همانند ریاکاران کارهای عبث و بیهوده انجام ندهید. »(299)

و نیز در انجیل متّی آمده است: «عیسی چهل روز و چهل شب، روزه گرفت و در آخر گرسنه بود. »(300)

3 - زکات مسیحعليه‌السلام

لفظ زکات در اناجیل به کار نرفته است، ولی از لفظ صدقه و صدقات در انجیل متّی و لوقا استفاده شده است.

در انجیل متّی می خوانیم: «بر حذر باشید از این که صدقه خود را در جلوی مردم بپردازید تا مردم شما را نگاه کنند، و گر نه اجری نزد پدرتان که در آسمان ها است ندارید.... »(301)

و نیز در انجیل متّی می خوانیم: «و امّا تو هرگاه صدقه ای آماده کردی و خواستی بپردازی، نباید دست چپ تو از کاری که با دست راستت انجام می دهی آگاه شود، تا آن که صدقه تو در خفا باشد. پس پدر تو که در خفا می بیند تو را در آشکارا جزا خواهد داد. »(302)

4 - حج مسیحعليه‌السلام

مسیحیان عملی به نام حجّ؛ همانند اعمال ما و یا شبیه آن ندارند ولی در اناجیل به صعود حضرت عیسیعليه‌السلام به مکان هایی به جهت عبادت کردن، اشاره شده است:

در انجیل یوحنّا آمده است: «و یسوع به اورشلیم بالا رفت. »(303)

در کتاب «دائرةالمعارف الاسلامیة» آمده است: «و حج نزد مسیحیان به معنای قصد به سوی مکانی است که به جهت ظهور ربّانی تقدّس پیدا کرده است. مکانی که در آن قدرت الهی تجلّی پیدا کرده است و در کلیسا یا قبر یا مشاهد قدسیان ظهور پیدا کرده است. »(304)

تحریف

تحریف در عهد جدید

به اعتقاد مسیحیت کلیسایی، «کتاب مقدّس» کتابی است مصون از خطا و کاملاً قابل اعتماد؛ زیرا به وسیله روح القدس الهام شده است، ولی به نظر ما این مصونیت فقط شامل نسخه های اصلی کتاب مقدس است و همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، ما هیچ یک از نسخه های کتاب مقدس را در اختیار نداریم، و باید این واقعیت را پذیرفت که نسخه های اصلی عهد عتیق و جدید، هیچ کدام در دسترس نیست.

اعتقاد به بی خطایی کتاب مقدس از سوی اندیشمندان مسیحی و غیر مسیحی، چند قرن است که مورد تشکیک قرار گرفته است. از طرفی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متّصلی به نویسندگان ادعایی آن ها نیست، و از سوی دیگر مضامین موجود در برخی از مکتوبات به گونه ای است که احتمال صدور این کتب از نویسندگان را به غایت تضعیف می نماید. «ویل دورانت» می نویسد:

«باور کردنی نیست که انجیل چهارم «یوحنّا» و کتاب مکاشفه اثر یک فرد باشد. کتاب مکاشفه از شعر یهود و انجیل چهارم از فلسفه یونان مایه گرفته است. »(305)

استاد «دلن» می گوید: «تمامی انجیل یوحنّا بدون شک تصنیف شخصی از طلاب مدرسه اسکندریه است. »(306)

در سال 384 میلادی، پاپ «داماسیوس» دستور داد ترجمه جدید از عهد قدیم و جدید به خط لاتینی نوشته شود تا در کلیساها صورت قانون داشته باشد. این ترجمه به عنوان «فولگانا» شهرت یافت.

«هیرونیموس» تنظیم کننده این کتاب، به جهت هماهنگ شدن تقریبی اناجیل مجبور شد تا در 3500 جمله دست برده و آن ها را اصلاح نماید.(307)

تحریف عهدین از دیدگاه قرآن

با مراجعه به آیات قرآن و روایات معصومینعليهم‌السلام و تأمل در آن ها پی می بریم که موارد بسیاری از کتاب مقدس مورد تحریف قرار گرفته است. این تحریف گاه در قالب تحریف لفظی؛ یعنی حذف عبارات و اضافه نمودن برخی مضامین و گاه در قالب تحریف معنوی؛ یعنی تفسیر غلط آیات کتاب مقدس صورت گرفته است. تعدادی از کتب موجود نیز اصولاً مجعول است؛ یعنی نویسندگانی مطالب خود را به عنوان کتاب مقدس و مورد تأیید الهی به مردم ارائه کرده اند. وقوع تحریف در کتاب مقدس را از چند طریق می توان به وسیله آیات و روایات اثبات نمود:

1 - برخی آیات و روایات آشکارا تحریف را در این کتاب بازگو می کنند:

خداوند متعال می فرماید:( وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَیقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَیقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ؛ ) (308) «در میان آن ها [= یهود] کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب [خدا]، زبان خود را چنان می گردانند که گمان کنید [آنچه را می خوانند، ] از کتاب [خدا] است؛ در حالی که از کتاب [خدا] نیست. و [با صراحت می گویند: آن از طرف خداست. با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ می بندند؛ درحالی که می دانند. »

و نیز می فرماید:( فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً... ؛ ) (309) «پس وای بر آن ها که نوشته ای با دست خود می نویسند، سپس می گویند: این از طرف خداست. تا آن را به بهای کمی بفروشند.... »

از امام علیعليه‌السلام نقل شده که فرمود: «پس از غیبت موسی و عیسیعليهما‌السلام تورات و انجیل را تغییر دادند و عبارات و کلمات را از موضع خود تحریف نمودند... خداوند نیز دل آنان را کور نمود و به واسطه این کور دلی بود که مطالبی اضافی و تحریف شده را از خود به جای گذاشتند و همین موضوع آنان را در این تهمت های بزرگ و مشتبه ساختن امور و کتمان واقعیات، رسوا ساخت. »(310)

2 - برخی آیات نیز به طور ضمنی دلالت بر وقوع تحریف در کتاب مقدس دارد. خداوند متعال می فرماید:( وَإِذْ قالَ اللَّهُ یاعِیسَی ابْنَ مَرْیمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلهَینِ مِنْ دُونِ اللَّهِ... ؛ ) (311) «و آن گاه که خداوند به عیسی بن مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟! »

و نیز می فرماید:( الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالانجِیلِ... ؛ ) (312) «همان ها که از فرستاده [خدا]، پیامبرِ «امّی» پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند.... »

از این آیه استفاده می شود که نام پیامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله و خصوصیات ایشان به طور صریح در عهد قدیم و جدید آمده است، در حالی که آنچه را از این دو کتاب هم اکنون مشاهده می کنیم عبارتی که صریح در این مطلب باشد وجود ندارد.

3 - در عهد قدیم و جدید مطالبی را در باب اعتقادات مشاهده می کنیم که نه تنها با قرآن سازگاری ندارد، بلکه با عقل و فطرت نیز ناسازگاری دارد؛ از قبیل اعتقاد به تثلیث، صلب و فدا، حلول و....

عوامل تحریف در مسیحیت

تبدیل و انتقال از دین مسیح به مسیحیت جدید، به عواملی چند باز می گردد:

1 - افکار پولس

موقعیت پولس تنها به وارد کردن عقایدی جدید در دین مسیحیت باز نمی گردد، بلکه از این تعدّی کرده و در حقیقت به تأسیس دعوتی خاص از بدعت ها در اعتقادات و عبادات پرداخته است.

گویا پولس به جهت آن که نتوانست با نصرانیت و نصارا، از راه خشونت و جنگ به مبارزه برخیزد، لذا راه دیگری را برای نابودی آنان انتخاب نمود و آن این که با پذیرش ظاهری مسیحیت و تحریف آن ضربه ای سهمگین بر پیکره آن وارد ساخت، همان گونه که احبار و رهبانان در صدر اسلام با پذیرش ظاهری اسلام و تحریف گزاره های آن و وارد کردن اسرائیلیات در تعالیم اسلامی، ضربه های سهمگینی بر پیکره اسلام وارد نمودند؛ گرچه مکتب اهل بیتعليهم‌السلام به جهت مقابله با آن ها، از این توطئه ها مصون ماند.

2 - اصول بت پرستان و آیین های دیگر

اصول بت پرستان قدیم که از روم و فارس و یونان به جای مانده بود و نیز برخی از اصول اعتقادی آیین های دیگر؛ از قبیل هند نیز تأثیر به سزایی در افکار و اصول مسیحیت کنونی داشته است. پولس این اصول را با ظرافت های گوناگون وارد مسیحیت جدید نمود.

3 - جهل به تعالیم انبیا

نصارا به گمراهی کشیده شدند به جهت آن که در گفتار پیامبران به طور صحیح تدبّر ننمودند، و یا به جهت آن که در برخی از کلمات آنان تدبّر کرده و برخی دیگر را رها کردند. خداوند متعال می فرماید:( وَمِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصارَی أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَآءَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ؛ ) (313) «و از کسانی که ادّعای نصرانیت [و یاری مسیح داشتند پیمان گرفتیم، ولی آن ها قسمت مهمّی را از آنچه به آنان تذکّر داده شده بود، فراموش کردند. از این رو در میان آن ها تا دامنه قیامت، عداوت و دشمنی افکندیم.... »

4 - تأثیر حاکمان

جای شک و تردید نیست که حاکمان و طاغوت ها در نشر خرافات و تبدیل دین مسیحعليه‌السلام نقش به سزایی داشته اند؛ به ویژه قسطنطنین که بیش ترین تأثیر را در یاری رساندن به پولس و تثبیت عقیده او با الوهیت مسیح داشته است. قسطنطنین کسی بود که در طول حیاتش مشرک بوده و تنها در بستر مرگ غسل تعمید داده شد.(314)

5 - مخفی شدن انجیل

از آیات قرآن استفاده می شود که خداوند متعال بر حضرت مسیحعليه‌السلام انجیل فرستاده تا برای بنی اسرائیل قرائت کند. آنجا که می فرماید:( وَقَفَّینا عَلَی آثَارِهِم بِعِیسَی ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقاً لِّما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیناهُ الانجِیلَ فِیهِ هُدی وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدی وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ؛ ) (315) «و به دنبال آن ها [=پیامبران پیشین، عیسی بن مریم را فرستادیم؛ در حالی که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود و [نیز این کتاب آسمانی] تورات را که قبل از آن بود، تصدیق می کرد و هدایت و موعظه ای برای پرهیزکاران بود. »

ولی این انجیلی که قرآن به آن اشاره می کند، هیچ کدام از اناجیل چهارگانه معروف نزد نصارا نیست؛ زیرا بنابر تصریح خود نصارا، مدّت ها بعد از حضرت مسیح نوشته شده است.

در انجیل مرقس آمده است: «یسوع به سوی جلیل آمده، بشارت به انجیل ملکوت خدا می دهد و می گوید: زمان به انتها رسیده و ملکوت خدا نزدیک است، پس توبه کنید و به انجیل ایمان آورید. »(316)

و در رسائل پولس آمده است: «تصرف شما باید مناسب با انجیل مسیح باشد. »(317)

کسی از این انجیل خبر ندارد که چه شده است؟ جواب هرچه باشد، این موضوع را نمی توان انکار کرد که سبب حقیقی مخفی شدن آن، میدان را باز گذاشتن و زمینه را فراهم کردن برای افرادی؛ از قبیل پولس و دیگران بوده که مردم را به مسیحیت جدید و محرَّف دعوت کرده اند.

گرچه احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن این که مقصود از انجیل تنها همان بشارت هایی باشد که حضرت عیسیعليه‌السلام از جانب خداوند داده باشد، گرچه که توسط حضرت تبدیل به کتابت در زمان او نشده است.

جنگ های صلیبی

جنگ های صلیبی قبل از آن که رویارویی نظامی غرب مسیحی با شرق مسلمان تلقّی شود، رویارویی توحّش غربی با تمدن اسلامی بوده است، واقعیتی که بسیاری از محققان و تاریخ نگاران به آن اشاره یا تصریح کرده اند.

در زمان حکومت عمر بن خطاب، بیت المقدس به تصرف مسلمانان درآمد. این شهر که مرکز مهمّ دیانت مسیحی و بنابر نظر مسیحیان، مقتل عیسیعليه‌السلام است بدون هیچ گونه قتل و غارت به تسلیم در مقابل مسلمانان رضایت داد. در زمان حکومت امویان نیز مسیحیان از آرامش نسبی برخوردار بودند. آنان دلیلی برای تأسف خوردن بر پیروی اسلام نداشتند... روزگارشان به مراتب بهتر از دوران حکومت رومیان بود. احکام بهتر مراعات می گشت و تجارت با رونق و مالیات به مراتب از گذشته کمتر بود.(318)

در زمان حکومت عباسیان، مسیحیان بسیاری از حکومت آنان راضی و خشنود بودند. در همان اوقات یا تریارک قدس در نامه ای به همتای خود در قسطنطنیه درباره اولیای امور مسلمانان می نویسد: «آن ها عادل هستند و خطا یا شدت عملی در حق ما روا نمی دارند. »

در اواسط قرن یازدهم، اکثریت سکنه مسیحی فلسطین روزگاری داشتند که به ندرت آن چنان خوشایند بود. مقامات و حاکمان مسلمان در مورد آنان به ملایمت رفتار کرده و امپراطور مراقب منافع آنان بود... بیت المقدس هرگز پیش از این، چنین فراوان از هم دردی و ثروتی که با زائران از غرب به همراه آورده می شدند بهره مند نگشته بود.(319) وسعت روز افزون متصرفات اسلامی در اروپا، بر وحشت غرب می افزود. از طرفی در جهان غرب، روحیه سلحشوری در حال رشد بود و اشعار حماسی عامیانه به قهرمانان نظامی هیبت و اعتبار می بخشید. کلیسا نیز سعی کرد تا این غریزه جنگ جویانه را به سمت و سویی کشاند که منافعش را جلب کند. بدین ترتیب برای جلوگیری از پیشرفت اسلام و گسترش مسیحیت و نجات مسیحیان جنگ را مجاز دانست.

جنگ های صلیبی از سال 1096 میلادی شروع شد و تا سال (1291م) ادامه داشت. لشکریان مسیحی موظف بودند تا علامت صلیب را به عنوان نشانه ای از جان فشانی و فداکاری بر گردن خود داشته باشند و به همین جهت بود که این جنگ ها به جنگ صلیبی مشهور شد. در سال 1096 میلادی لشکریان صلیبی با سپاهی بسیار حرکت خود را شروع کردند و آنچه خانه در امتداد ساحل دریای مرمره قرار داشت تا شهر «نیکو مدیا» غارت کردند. آنان حتی مسیحیانی که در کشورهای اسلامی تحت حکومت و سلطه مسلمانان بودند نیز از دم شمشیر گذرانده و به قتل می رساندند. معروف است که لشکریان، کودکان را به سیخ کرده و کباب می کردند. آنان بالاخره در جنگ با ترکان در نزدیکی نیقیه شکست سختی خورده و اکثراً کشته شدند.(320)

در سال 1097 میلادی به شهر نیقیه حمل کرده و در سال (1098م) شهر انطاکیه و در سال (1099م) شهر معرّه را به اشغال نظامی خود درآوردند. در «معرّه» سه روز تمام اهالی آنجا را از دم تیغ گذرانیده و عدّه زیادی را اسیر کردند.

«رائول دوکان» تاریخ نویس و وقایع نگار غربی می گوید: «در معرّه جنگ جویان ما بزرگسالان کافر (مسلمان) را در دیگ جوشاندند و کودکان را به سیخ کشیدند و روی آتش کباب کردند و گوشتشان را خوردند. »(321)

و در سال 1099 میلادی (492 ه. ق) بیت المقدس به تصرف صلیبی ها درآمد. آنان یک هفته تمام به کشتار مسلمانان پرداختند و تنها در بیت المقدس بیش از شصت هزار نفر را کشتند.

در سال (1109م) «طرابلس» به تصرف صلیبی ها درآمد. یک صد هزار جلد کتاب های «دارالعلم» در این حادثه به غارت رفت و در آتش سوخت. این حملات پی درپی تا سال (1124م) که بندر صور به اشغال صلیبی ها درآمد ادامه داشت، تا آن که از سال 1144 میلادی (539 ه. ق) پیروزی قوای مسلمانان شروع می شود و اوج این پیروزی ها به توسط سپاهیان صلاح الدین ایوبی است. آنان هنگامی که وارد بیت المقدس می شوند فرماندهان به سربازان خود دستور می دهند که هیچ فرد مسیحی - خواه غربی یا شرقی - نباید مورد آزار قرار گیرد، و لذا هیچ کشتار و غارتی صورت نمی گیرد. صلاح الدین اعلام می کند که غربی ها هر گاه بخواهند می توانند به زیارت اماکن مقدس خود بیایند.

در سال (1204 م) سپاهیان صلیبی پایتخت روم شرقی (قسطنطنیه) را تصرف کرده، سه روز آنجا را مورد قتل و غارت قرار دادند. خوی وحشیانه آنان نه فقط در برابر مسلمانان ظاهر شده بود، بلکه در این شهر مسیحی نشین نیز شمایل و مجسمه ها و کتاب ها و تعداد بی شماری از اشیای هنری به یادگار مانده از تمدن یونان و بیزانس را به تاراج بردند و هزاران نفر را نیز در شهر گردن زدند...(322)