امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 44080
دانلود: 3557

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44080 / دانلود: 3557
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

نشانه هاى نزديك ظهور

بخش دوم، نشانه هايى است كه نزديك به ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام پديدار مى گردد و اينها نيز بسيارند. مرحوم شيخ مفيد، در كتاب خويش، ارشاد، انبوهى از اين نشانه ها و علايم را از روايات صحيح و معتبر از ديدگاه خويش، به طور فشرده ترسيم نموده است و دو دسته علايم ظهور را كه يك دسته پيش از ظهور و دسته ديگر مقارن و همزمان با ظهور آن حضرت پديدار مى گردد، همه را به صورت اجمال و فشرده آورده است كه ما براى بهره ورى بيشتر شما خواننده عزيز، نخست سخنان او را در اين مورد مى آوريم و آنگاه به شرح و توضيح برخى واژه ها و كلمات مى پردازيم.

بيان شيخ مفيد

مرحوم شيخ مفيد مى فرمايد: روايت رسيده از پيامبر و خاندان وحى و رسالتعليه‌السلام بيانگر علايم و نشانه ها و رخدادهايى است كه پيش از قيام حضرت مهدىعليه‌السلام پديدار مى گردند كه اهم آنها عبارتند از:

جنبش ارتجاعى (سفيانى)،

قتل (سيد حسنى)،

جنگ قدرت (بنى عباس)،

گرفتن خورشيد در نيم روز ماه رمضان،

گرفتن ماه در آخر ماه رمضان، بر خلاف عادت،

شكافته شدن زمين و فرو بردن تجاوزكاران،

فرو رفتن زمين در مشرق،

فرو رفتن زمين در مغرب،

توقف خورشيد به هنگام نيم روز در وسط آسمان،

طلوع خورشيد از مغرب،

قتل (نفس زكيه) پشت دروازه كوفه در زمره هفتاد نفر از شايستگان،

بريده شدن سر مردى از بنى هاشم ميان ركن و مقام،

ويران شدن ديوار مسجد كوفه،

آمدن پرچمهاى سياه از طرف خراسان،

قيام و جنبش يمنى،

آشكار شدن مرد مغربى و تصرف شام به وسيله سپاه او،

فرود آمدن تركها در جزيره،

فرود آمدن روميان در (رمله)،

طلوع ستاره اى درخشان و نورانى بسان ماه و آنگاه انعطاف خاص آن...،

پديدار شدن سرخى در آسمان و گسترش آن در آفاق آسمان،

پيدايش ستون آتشى در مشرق به مدت سه تا هفت روز،

قيام امت عرب و بركنار شدن زمامداران عرب به وسيله ملتهاى خويش و بدست گرفتن زمام امور كشورها به وسيله مردم،

خروج جهان عرب از سيطره عجم،

كشته شدن رهبر مصر بدست مردم،

انهدام شام و اختلاف سه جريان سياسى در آن،

ورود پرچمهاى (قيس) و (عرب) به مصر،

و پرچمهاى (كنده) به خراسان،

ورود سپاهى از سوى مغرب و رسيدن آنها به دروازه شهر (حيره)،

آمدن پرچمهاى سياه از سوى مشرق،

شكستن ديوار فرات و جريان يافتن آب در كوچه هاى كوفه،

خروج ۶۰ پيامبر دروغين،

خروج دوازده امام دروغين،

و به آتش كشيده شدن مرد گرانقدرى از بنى عباس بين (جلولاء) و (خانقين)،

ايجاد پل ارتباط ميان (كرخ) و بغداد،

وزش بادى سياه در آغاز روز،

زلزله اى كه انبوهى را به زمين فرو مى برد،

ترس و نا امنى فراگيرى كه همه عراق و بغداد را فرا مى گيرد،

مرگ سريع و دردناك و نقص و زيان در اموال و جان و ثمرات،

آفت ملخ نابهنگام و به هنگام كشاورزى،

برداشت كم محصولات زراعى،

جنگ قدرت ميان عجم و خونريزى بسيار در ميان آنان،

شورش بردگان بر ضد برده داران و كشتن آنان،

مسخ شدن گروهى از بدعت گذران و به صورت ميمون و خوك در آمدن آنان، تسلط كشورهاى عقب مانده به كشورهاى زورمند و ثروتمند،

طنين افكن شدن ندايى از آسمان و رسيدن آن به گوش جهانيان به زبانهاى گوناگون،

پديدار شدن چهره و سنيه اى در كره خورشيد،

زنده شدن گروهى از مردگان و بازگشت آنان به دنيا به گونه اى كه مردم آنان را شناخته و با آنان ديدار مى كنند.

و آنگاه به پايان اين سلسله رخدادهاى شگرف و شگفت و اعجاب انگيز بوسيله ۲۴ روز رگبار باران پياپى كه زمين را پس از مردنش زنده مى سازد و بركاتش را پديدار مى كند و پس از آن همه آفتها، رنجها و دردها از حق طلبان و حق پذيران و شيعيان حضرت مهدىعليه‌السلام زايل مى گردد و آنگاه است كه از ظهور آن گرامى در مكه مكرمه و بيت الله آگاه مى گردند و با شور و شوق و درايت و اخلاص براى يارى او مى شتابند.( ۴۱۱ )

نگرشى بر دريافتهاى شيخ مفيد

به باور او، برخى از نشانه هايى را كه مرحوم مفيد از روايت مورد بحث دريافت داشته و آنها را تلخيص نموده است،تاكنون پديدار گشته و برخى در آينده نزديك يا دور، پديدار خواهد گشت.

برخى از اين نشانه ها نياز به اندكى شرح و توضيح دارد و برخى نيز براى ما روشن نيست و توان تفسير آنها را نداريم.اينك به خواست خدا و يارى او، به شرح و تفسير آنچه به نظر مى رسد مى پردازيم با اين يادآورى كه هرگز مدعى آن نيستيم كه مفهوم و مقصود اين روايات، درست همينهايى است كه ما دريافت داشته ايم.

در مورد سفيانى و جنبش ارتجاعى او و نيز قتل حسنى، گرفتگى خورشيد و ماه، فرو رفتن زمين، قتل نفس زكيه و مرد هاشمى، بزودى بحث خواهد آمد، اما جنگ قدرت بنى عباس چگونه از نشانه هاى ظهور است؟ با اينكه مى دانيم آنان به ظاهر حدود ۸۰۰ سال پيش منقرض شده اند؟

اما توقف خورشيد در آسمان يا طلوع آن از مغرب: اين رخدادى خواهد بود كه دانش جديد در روزگار ما آن نمى تواند هضم و تحليل كند، اما به نظر ما مى توان گفت خداوند بر هر كارى تواناست و ما براى روايات نيازى به تاءييد و تصديق دانش جديد در اين موارد نداريم.

اما آمدن پرچمهاى سياه از خراسان، نمى دانيم كه اين عبارت اشاره به هجوم مغول و سقوط خفت بار خلافت عباسى است كه صدها سال قبل به وقوع پيوسته و يا اشاره به رخدادى در آينده است؟

و خراسان نيز نام منطقه وسيعى است كه شامل بخشى از افغانستان و بخشى از شوروى سابق و شهر مشهد و اطرف آن مى گردد.

اما خروج مرد يمنى و ظهور مرد مغربى در مصر: تاريخ بيانگر اين است كه مصريان بارها بر شام سلطه يافته اند و ممكن است بار ديگر اين تسلط تكرار گردد.

اما سرخى مورد اشاره، كه در آسمان ظاهر مى گردد: اين رخداد ممكن است انعكاس پرتو خورشيد در افق يا فضا باشد اين از آثار و نشانه هاى خشم خدا بر زمينيان است كه نظير آن در عاشورا و پس از شهادت امام حسينعليه‌السلام پديدار شده است.

(ابوالعلأ) در اين مورد مى گويد:

«و على الافق من دماء الشهيدين على و نجله، شاهدان.»

بر افق آسمان، دو شاهد از خون مقدس علىعليه‌السلام و فرزندش موجود است.

اما آتشى كه به صورت ستونى سر به آسمان كشيده: در مشرق پديدار مى گردد و سه يا هفت روز، نمايان است، شايد از آتشهاى سهمگينى باشد كه پيش از ظهور ظاهر مى گردد و شايد هم چاههاى نفتى باشد كه در برخى مناطق طعمه حريق مى گردد و فضا را مملو از آتش و دود مى سازد و سه يا هفت روز تلاش براى خاموش ساختن آن ادامه مى يابد. (و الله العالم)

اما قيام امت عرب و بركنار ساختن زمامداران و به كف گرفتن زمام امور خود در برخى كشورهاى عربى و نيز رهايى عرب از سيطره عجم: اينها امورى است كه شايد رخ داده است و مى دانيم كه (عجم) در اينجا منظور (فارس) نيست بلكه غير عرب مى باشد خواه فارس يا ترك يا ديگر ملل.

از اينرو پس از حكومت امپراطورى بزرگ عثمانى بر جهان عرب و بخش عمده اى از كشورهاى مهم آن، همچون:عراق، اردن، فلسطين، سوريه، لبنان، مصر، سودان، يمن، حجاز،... و آنگاه سقوط آن امپراطورى بزرگ و رهايى كشورهاى عربى از سيطره عثمانى، مى توان گفت شايد اين رخداد بزرگ از همان امور است.

اما ويرانى شام و جنگ قدرت ميان سه پرچم و سه جريان، در صفحات آينده خواهد آمد.

و ورود پرچمهاى (قيس) و (عرب) به مصر: از اخبارى است كه رويدادهاى آينده تاريخ و جامعه ها آن را روشن خواهد ساخت.

اما ورود سپاه از (مغرب) و رسيدن آن به دروازه (حيره) در عراق: بدان دليل كه نمى دانيم منظور از مغرب كجاست، نمى توانيم در مورد سپاه آن نيز كه به سوى عراق خواهد آمد، نظر قطعى بدهيم.

و در مورد آمدن پرچمهاى سياه از جانب مشرق به سوى حيره عراق، نيز نمى توانيم اظهار نظر كنيم.

اما شكستگى ديواره فرات، شايد اين شرايط از فرو ريختن آب بند فرات و بالا آمدن آب و طغيان و جارى شدن آب در كوچه هاى كوفه پديد آيد، در گذشته نيز بارها چنين حوادثى رخ داده است.

اما ظهور ۶۰ پيامبر دروغين، اين نشانه نيز تا حدودى رخ داده و شمارى از اين مدعيان دروغ پرداز، در دو قرن گذشته آمده اند فريبكارانى نظير (على محمد باب) رهبر مسلك بى اساس بهاييت، (احمد قاديانى) رهبر مدام منحرف قاديانى گرى و ديگر دروغ پردازانى كه نيازى به آوردن نام آنان نيست.

اما به آتش كشيدن شدن مرد بزرگى از بنى عباس، ميان دو نقطه (خانقين) و (جلولاء) در عراق: در اين مورد اينك چيزى به ذهن نمى رسد، شايد گذشت زمان آن را روشن سازد.

اما پلى كه كرخ و بغداد را به هم پيوند دهد: دهها سال قبل بنياد گشته و اينك شمار آن پلها به هفت عدد رسيده است.

اما وزش و ارتفاع باد سياه در آغاز روز در بغداد: ممكن است ره آورد انفجارهاى مهيب و آتش سوزيهاى بزرگ يا عذاب دردناكى از جانب خدا باشد، همانگونه كه در برخى جامعه ها و تمدنهاى پيشين پديد آمد.

اما زلزله اى كه انبوهى را در بغداد به قعر زمين فرو مى برد: شايد اشاره به بمبارانهاى وحشتناكى باشد كه شهر را به لرزه درمى آورد و ساختمانها را منهدم مى سازد، يا اينكه اشاره به زمين لرزه ها و زلزله هاى واقعى باشد كه هنوز رخ نداده است.

اما هراس و دلهره اى كه عراقيان را در كام خود فرو مى برد: ممكن است اشاره به ديكتاتور وحشتناكى باشد كه اينك حاكم است و كسى از شرارت آن احساس امنيت نمى كند.

اما مرگ دردناك: ممكن است اشاره به اعدامهاى بسيار، كشتارهاى دسته جمعى و... باشد كه هم اكنون بطور مرتب و روزانه، بلكه هر ساعت، ادامه دارد.

اما نقص در جانها: ممكن است اشاره به جنگ خونبارى باشد كه ميان ايران و عراق و غرب به وقوع پيوست.

اما كمبود و نقص در محصولات زراعى و ميوه جات: ممكن است اشاره به سياست مخرب اصلاحات ارضى باشد كه شهرهاى سرسبز و خرم و باطراوت و شاداب را به بيابانهاى خشك و خالى تبديل ساخت.

اما ملخ مورد اشاره كه به هنگام يا نابهنگام خواهد آمد و آفت جان زراعت، محصولات، دانه ها و غلات خواهد شد، به نظر مى رسد هنوز نيامده باشد.

اما عدم رشد در كشت و زرع و سلب بركات از محصولات كشاورزى: ممكن است اشاره به حشراتى باشد كه به صورت آفتى همه چيز را تباه مى كنند يا اشاره به بارانهاى پياپى و بسيارى كه همه چيز را نابود مى سازد.

اما جنگ و جدال دو دسته از عجم: براى ما روشن نيست، چرا عجم شامل همه ملتها و نژادهاى غير عرب مى شود و نه فارس تنها، بنابراين، نكته مورد نظر اين جمله براى ما مبهم است و خداست كه حقايق امور را مى داند.

اما شورش بردگان بر ضد سردمداران خويش و كشتن آنان: ممكن است اشاره به سركشى و تمرد ميان طبقات گوناگونى از مردم باشد كه رخ داده و رخ خواهد داد؛ از تمرد كشاورزان در برابر زمين داران، انقلاب كارگران بر ضد كارخانه داران، شورش نظاميان بر فرماندهان خود كه دستورات آنان را اجرا نمى كنند و سلاحهاى خويش را بسوى آنان نشانه مى روند و آنان را درو مى كنند و ممكن است اشاره به انقلاب صاحب (زنج) باشد كه در بصره روى داد.و الله العالم).

اما به نداى آسمانى كه همه جهانيان آن را مى شنوند اشاره خواهيم كرد.

اما چهره و سينه اى كه در آسمان و خورشيد ظاهر مى گردند: از امور مهم و پيچيده اى هستند كه در تفسير و تحليل آنان نمى توان به پندار و حدس بسنده كرد. اما مردمانى كه از قبرهاى خويش برمى خيزند، ممكن است اين اشاره به مساءله رجعت باشد كه در اين مورد، روايت مفصلى خواهيم آورد.

اما باران بسيار: در اين مورد نيز در صفحات آينده بحث خواهد شد.

در پايان اين بحث، بار ديگر يادآور مى شوم كه آنچه در تفسير و تحليل سخنان شيخ مفيد آورديم، همه و همه، چيزهايى است كه برخاسته از ظن است نه يقين و ممكن است اين مجموعه روايات، اشاره به مفاهيم و معانى ديگرى داشته باشد كه به انديشه ما نرسيده است. (و الله العالم).

نشانه هايى كه در سال ظهور پديدار مى گردد

الف: نشانه هاى غير قطعى

سومين و آخرين بخش، نشانه هايى است كه در سال ظهور امام مهدىعليه‌السلام يا سال پيش از آن پديدار مى گردد و خاطرنشان ساختيم كه اينها بر دو نوعند:

بخش نخست، نشانه هاى غير حتمى است، بدان معنا كه ممكن است پديدار گردند يا پديدار نگردند. اينها علايم غير قطعى است كه ما اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

مردى در تبار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پديدار شدن پرچم (هاشمى) از علايم غير قطعى براى ظهور امام مهدىعليه‌السلام است.

در روايات متعددى ياد و نام (هاشمى) به ميان آمده است و از مجموع آنها استفاده مى شود كه: او مردى از بنى هاشم و از نسل پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. در اوج جوانى است و در دست راست او خالى است و از خراسان حركت و جنبش خويش را آغاز مى كند.

اين روايات، بيانگر آن است كه اين جوانمرد، پس از خروج سپاه سفيانى از كوفه و ارتكاب فجايع دهشتناك، خونريزى بسيار، به اسارت درآوردن بانوان و حركت دادن آنان به سوى شام، با سپاه خويش به كوفه مى رسد. در اين شرايط و اوضاع مصيبت بار و دردناك درمى يابد كه سپاه پليد سفيانى از كوفه به سوى شام حركت نموده و اسيران را نيز با خود مى برد.

از سوى ديگر، مرد ظلم ستيز (يمنى) نيز با سپاه خويش به كوفه مى رسد و هر دو سپاه با فرماندهان خويش بسوى سپاه سفيانى حركت مى كنند و اندكى خارج از كوفه به هم مى رسند. پيكار شديدى، ميان سپاه سفيانى از يك سو و دو سپاه هاشمى و يمنى از سوى ديگر، آغاز مى گردد و پس از تلفات و ضايعات بسيارى سرانجام جوانمرد هاشمى و هم پيمانش پيروز مى شوند و تمام سپاه سفيانى را درهم مى كوبند و با آزاد ساختن اسيران كوفه به آن شهر باز مى گردند.

روايات در مورد ريشه و نسب مرد هاشمى داراى دو پيام است. برخى او را (حسنى) و برخى (حسينى)معرفى مى كند و به نظر نگارنده نيز (حسنى) است و اين همان كسى است كه برخى روايات از او به (نفس زكيه) تعبير مى كند.

آرى! مشهور اين است كه مردى كه در مكه، ميان ركن و مقام سرش از پيكرش جدا مى گردد، (نفس زكيه) و از تبار بنى هاشم و حسنى نسب است.

و از مسايل قطعى اينكه: او شيعه و پيرو خاندان وحى و رسالت است. به عقيده خويش پايبند و استوار و داراى نفوذ گسترده و محبوبيت در دلها و يك شخصيت پرنفوذ مردمى است. بجاست رواياتى در اين مورد ترسيم گردد:

۱. عبدالله بن مسعود آورده است كه: روزى به ديدار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفتيم كه آن حضرت به چهره اى شادمان ما را پذيرفت. در مورد هرچه پرسيديم و نپرسيديم، سخن گفت و ما را بهره ور ساخت تا اينكه در همان حال كه او سخن مى گفت، گروهى از جوانان بنى هاشم كه حسن و حسينعليه‌السلام در ميان آنان بودند از آنجا گذشتند. با آمدن آنان، دل و ديده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با آنان همراه شد و گويى چيزى به ياد آورد كه آثار اندوه و در چهره اش نمايان و سيلاب اشك از ديدگانش فرو ريخت.

پرسيديم: (اى پيامبر خدا! در چهره ات آثار ناراحتى مى نگريم، چرا؟)

فرمود:

«انا اهل بيت، اختار الله لنا الاخره على الدنيا، و انه سيلقى اهل بيتى من بعدى تطريدا وتشريدا، حتى ترفع رايات سود من المشرق، فيساءلون الحق فلايعطونه. فيقاتلون فينصرون، فمن اءدركهم منكم او من اعقابكم، فليات امام اهل بيتى، و لو حبوا على الثلج فانها رايات هدى، يدفعونها الى رجل من اهل بيتى ».( ۴۱۲ )

ما خاندانى هستيم كه خدا آخرت را براى ما برگزيد نه دنيا را و خاندانم پس از من با تبعيد، فشار و آوارگى روبرو مى شوند تا پرچمهاى سياه از سوى مشرق برافراشته شود. آنان در پى حق هستند، اما ستمكاران، حق آنان را رعايت نمى كنند و در راه حق پيكار مى كنند و پيروز مى گردند.

از اين رو، هر كس از شما و نسلهاى شما، آن پرچمهاى برافراشته را ديد، به سوى امام خاندان من بشتابد گرچه بانهايت سختى؛ چرا كه آنان پرچمهاى هدايت اند و قدرت را به بزرگ مردى از خاندان من، تسليم مى كنند.

شايد برخى چنين پندارند كه منظور از پرچمهاى سياه در اين روايت، پرچمهايى باشد كه به فرماندهى و همراهى (ابو مسلم خراسانى) و نهضت او بر ضد حكومت سپاه اموى برافراشته شد و با انهدام قدرت پوشالى و ستمكار اموى پايه هاى حكومت عباسيان را در سال ۶۵۶ هجرى بنياد كرد؛ اما چنين تصورى درست نيست و اين پرچمهايى كه از خراسان در آخرالزمان برافراشته خواهند آمد، هيچ ربطى به ابومسلم خراسانى ندارد.

مورخ شهير (ابن كثير) در اين مورد مى نويسد:

(اين پرچمها ارتباطى به نهضت ابومسلم ندارد كه از خراسان برافراشته شد و بدان وسيله حكومت امويان را برانداخت، بلكه اين پرچمها مربوط به آخرالزمان است كه به همراه حضرت مهدىعليه‌السلام برافراشته خواهند شد.)( ۴۱۳ )

۲. ابو طفيل از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده است كه فرمود:

«اذا سمعت الرايات السود مقبلة من خراسان. فكنت فى صندوق مقفل عليك، فاكسر ذلك القفل و ذلك الصندوق حتى تقتل تحتها فان لم تستطع، فتدحرج ».( ۴۱۴ )

هنگامى كه شنيدى پرچمهاى سياه از خراسان به سوى جهان عرب روى آورده و تو در صندوقى در بسته قرار داشتى،به هر صورت ممكن، آن را بگشا تا تحت آن پرچمها قرارگيرى و اگر نتوانستى در صندوق را بگشايى و روى پاى خود بروى، همانگونه خود را بغلطان تا به هدف برسى.

و بدينسان مى بينم، بدان جهت كه پرچمها و دعوتها در واپسين حركت تاريخ و آخرالزمان گوناگون است و از ميان آنها،تنها پرچم آن جوانمرد هاشمى، پرچم حق و درست است و آلوده به باطل نيست.

امیرمؤمنانعليه‌السلام در اين سخنان خويش، توجه مى كنند كه حق طلبان نهايت درجه تلاش و كوشش خويش را براى پيوستن به سپاه (هاشمى) بكار گيرند.

«تنزل الرايات السود التى تخرج من خراسان الكوفة، فاذا ظهر المهدى عليه‌السلام بمكة بعثت اليه بالبيعه ».( ۴۱۵ )

پرچمهايى از خراسان خارج و در كوفه فرود مى آيند و هنگامى كه حضرت مهدىعليه‌السلام در مكه ظهور فرمود،اينان دست بيعت و اطاعت بسوى او دراز مى كنند.

۵. امیرمؤمنانعليه‌السلام در خطبه بيان، از جمله فرمود:

(مردى از فرزندان حسنعليه‌السلام با ۱۲ هزار سوار مجهز به دانش و ايمان و سلاح به حضرت مهدى مى پيوندد و مى گويد: عموزاده گرانقدر! شايد من از تو براى برانداختن ستم و بيداد و برقرارى حق و عدالت برازنده تر باشم چرا كه من از فرزندان حسن هستم و شما از فرزندان حسينعليه‌السلام و حسن بزرگ تر است.)

امام مهدىعليه‌السلام پاسخ مى دهد: (من همان مهدى موعود هستم. مرا نمى شناسى؟)

او پاسخ مى دهد: (آيا بر صداقت گفتارت و اطمينان قلبى ما، نشانه يا معجزه و يا علامتى دارى؟)

حضرت مهدىعليه‌السلام به پرنده اى كه در هوا در حال پرواز است مى نگرد و پرنده به اشاره حضرت بر روى كف دست آن گرامى فرود مى آيد و به قدرت آفريدگارش به امامت مهدىعليه‌السلام گواهى مى دهد.

آنگاه چوب خشكى را در گوشه اى از زمين خشك غرس مى كند و در دم سبز و پرطراوت مى گردد و به برگ و بار مى نشيند.

پس تخته سنگى را از صخره اى برمى دارد و آن را به دست تواناى خويش مى فشارد و پودر مى كند و پس از آن خمير مى سازد و بسان شمع نرم مى كند.

و جوانمرد (هاشمى و حسنى) حق طلبانه بپا مى خيزد و مى گويد: (راستى كه پيشوايى و كاروانسالارى امت و نجات تمدن و جامعه بشرى در توان تو و زيبنده توست.)

و آنگاه همه امكانات را تسليم حضرت مهدىعليه‌السلام مى كند و سپاه خويش را تحت پرچم مهدى و فرماندهى او قرار مى دهد.)( ۴۱۶ )

گرفتن خورشيد و ماه

گرفتن خورشيد و ماه، پديده جديدى نيست، بلكه سابقه تاريخى آن به ميليونها سال باز مى گردد و شناختن سبب آن نيز اينك منظور ما نيست چرا كه از موضوع بحث كتاب خارج است. بلكه منظور اين است كه گرفتن خورشيد در اواخر ماه قمرى رخ مى دهد و گرفتن ماه نيز در اواسط ماه قمرى و اين مساءله از صدها سال پيش تاكنون مورد اتفاق دانشمندان كيهان شناس و ستاره شناس است.

اين مسأله تا آنجايى در ميان انسانها از قرون و اعصار گذشته تاكنون محسوس بوده است كه از فرود آدم به كره زمين تا كنون، انسانها در مورد آن اختلاف نداشته اند.

امام اين شيوه طبيعى و عادى در جريان خورشيد و ماه، كمى پيش از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام به هم مى خورد و در نتيجه، خورشيد بطور بى سابقه اى در وسط ماه دچار گرفتگى مى شود و ماه برخلاف جريان عادى خويش، در آخر ماه.

روايات در مورد خورشيد گرفتگى و ماه گرفتگى

۱. امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«آيتان بين يدى هذاالامر: خسوف القمر لخمس و كسوف الشمس لخمس عشرة و لم يكن ذلك منذ هبط آدم عليه‌السلام الى الارض و عند ذلك يسسقط حساب المنجمين( ۴۱۷ )

دو نشانه جوى اندكى پيش از ظهور مهدىعليه‌السلام در آسمان رخ مى دهد يكى گرفتن ماه در ۲۵ ماه و ديگرى گرفتن خورشيد در ۱۵ ماه و اين دو حادثه جوى از فرود آدمعليه‌السلام به زمين تاكنون و تا هنگام رخداد،بى سابقه و در آن هنگام كه حساب ستاره شناسان و كيهان شناسان به هم مى خورد.

۲. از (بدر بن خليل اسدى) آورده اند كه گفت: نزد حضرت باقرعليه‌السلام بودم كه از دو نشانه و علامت كه پيش از قيام قائم پديدار مى گردد ياد كرد و فرمود:

(دو نشانه است كه از زمان آدم تاكنون بى سابقه است و تنها پيش از ظهور قائمعليه‌السلام پديد مى آيد و آن دو عبارتند از: گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان و گرفتن ماه، در آخر آن ماه.)

مردى كه در آنجا بود، گفت: (سرورم!... نه! خورشيد در آخر ماه مى گيرد و ماه در وسط آن.)

حضرت فرمود: آنچه تو مى گويى درست است جريان طبيعى اينگونه است، اما اين دو نشانه جوى ظهور مهدى همان است كه گفتم و از زمان آدم تا هنگامه ظهور بى سابقه است.)( ۴۱۸ )

روايت، بيانگر اين است كه آن مرد به حضرت اعتراض كرد كه: (خورشيد تنها در آخر ماه مى گيرد و ماه در وسط آن.)

كه امامعليه‌السلام در پاسخ او فرمود: (اين قاعده پيش از ظهور شكسته مى شود تا نشانگر نزديك شدن هنگامه ظهور امام مهدىعليه‌السلام باشد.)

۳. و نيز آن حضرت فرمود:

«ان بين يدى هذا الامر انكساف القمر لخمس تبقى و الشمس لخمس عشرة و ذلك فى شهر رمضان و عنده يسقط حساب المنجمين ».( ۴۱۹ )

پيش از ظهور مهدىعليه‌السلام دو نشانه جوى خواهد بود: يكى گرفتن خورشيد در ۱۵ ماه رمضان و ديگر گرفتن ماه در ۲۵ آن. و آنگاه است كه حساب ستاره شناسان در هم مى ريزد.

آرى! خواننده گرامى! پس از ترسيم اين روايات روشن مى شود كه در آستانه ظهور، در منظومه شمسى، تغييرى رخ مى دهد به گونه اى كه زمان گرفتن خورشيد و ماه تغيير مى يابد و جريان طبيعى مسير خورشيد و ماه و كره زمين دگرگون مى گردد.

و آنچه قطعى و ترديد ناپذير است اين است كه: اين تصرفات كار بشر نيست همانگونه كه نمى توان آن را به طبيعت و تصادف نيز، نسبت داد.

و شايسته يادآورى است كه خود وقوع خسوف و كسوف در يك ماه نيز طبيعى به نظر نمى رسد و نگارنده در هيچ كتاب مربوط به كيهان شناسى نديده ام كه گرفتن ماه و خورشيد هر دو در يك ماه اتفاق افتد.

و لازم به يادآورى است كه اين روايات، هر دو حادثه را با ظهور آن حضرت مرتبط مى داند و آنها را از نشانه هاى جوى ظهور اعلان مى كند. دو نشانه آشكار در جهان هستى، دو نشانه از نشانه هاى آسمانى كه كسى نمى تواند آنها را ناديده بگيرد و خود را به نادانى، يا غفلت يا تغافل زند:

( لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ ) .( ۴۲۰ )

بارش بسيار باران

هر انسان با ايمان، در اين واقعيت، ذره اى ترديد به خود راه نمى دهد كه قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمين فرو مى بارد و قوانين طبيعى تنها، هيچ نقش و بهره اى در ريزش باران نخواهند داشت.

قرآن در آيات متعددى به اين واقعيت تصريح مى كند و مى فرمايد:

( وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا ) .( ۴۲۱ )

و اوست كه پيشاپيش رحمت خود، بادها را به مژده دادن فرستاد. و از آسمان آبى پاك نازل ساختيم.

( وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا ) .( ۴۲۲ )

و خداست كه بادها را مى فرستد تا ابرها را برانگيزند.

( وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِم مِّدْرَارًا ) .( ۴۲۳ )

و بر ايشان از آسمان بارانهاى پياپى فرستاديم.

( وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ) .( ۴۲۴ )

و ما بادهاى آبستن كننده را فرستاديم پس از آسمان آبى نازل ساختيم.

( وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ) .( ۴۲۵ )

و اگر از آنان بپرسى: (چه كسى از آسمان باران فرستاد و زمين مرده را بدان زنده ساخت؟) خواهند گفت: (خداى يكتا!)

( وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ) .( ۴۲۶ )

و از آسمان آبى پربركت فرو فرستاديم و بدان باغها و دانه هاى درو شدنى رويانيديم.

( وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم ) .( ۴۲۷ )

و از آسمان براى شما بارانى فرو مى فرستد تا شست و شويتان دهد.

( وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ ) .( ۴۲۸ )

و از آسمان به اندازه نياز آب فرستاديم.

اين آيات شريفه، به روشنى تصريح مى كند كه بادهايى كه ابرها را به حركت مى آورند و آنها را بسوى شرق و غرب و شمال و جنوب مى برند همه اينها تنها به فرمان خدا و خواست و قدرت او انجام مى گيرد.

و نيز تصريح مى كند كه: اندازه و نسبت باران نيز به خواست خدا و طبق برنامه اوست همانگونه كه اين مطلب از آخرين آيه به روشنى دريافت مى گردد.

از اين رو با توجه به اين آيات، به اين آيات، هيچ ترديدى نمى ماند كه اين رحمت آسمانى همواره به دستور خدا و اذن او بر زمين و زمينيان نازل مى گردد.

گاهى اين رحمت الهى از برخى شهرها و كشورها در برخى سالها به دلايل خاصى قطع مى گردد، به همين جهت است كه در فقه اسلامى در اين شرايط به خواندن نماز (استسقاء) يعنى طلب باران از خداى مهربان، فرمان داده شده و توصيه گرديده است كه به هنگام كم شدن نزول باران و خشك شدن نهرها، اين نمازها را با اخلاص برگزار كنند.

و مورخان و محدثان آورده اند كه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شرايط مشابهى از پروردگار خويش، طلب باران و سيراب شدن زمين را نمود و از پى آن، آسمان ابرى و بارانى گرديد و باران بسيارى باريد و دشتها و دره ها لبريز از آب گرديد.

و نيز در روايات آمده است كه: امیرمؤمنانعليه‌السلام و برخى از امامان اهل بيتعليهم‌السلام نماز استسقاء خوانده اند و با پايان يافتن نماز پراخلاص آنان، باران باريده است و همه اينها، نشانگر اين واقعيت است كه بارش باران يا عدم بارش آن، به خواست و اراده خداست.

از اين رو، جاى شگفتى ندارد اگر خدا بخواهد رحمت و بخشايش افزونتر خويش را بر زمينيان ارزانى دارد و آسمان به فرمان او باران بسيارى فرو ريزد كه در سراسر تاريخ انسان جز عصر نوح كه آب همه كره زمين را فراگرفت،نظير نداشته باشند.

و ريزش اين باران بى سابقه و بى نظير در همان سالى كه امامعليه‌السلام در آن ظهور مى كند انجام گيرد.

نگارنده بطور دقيق به ياد ندارد كه آيا اين عنايت خاص الهى، ويژه خاورميانه همچون: حجاز، عراق و... است يا همه جهان و تمامى بشريت را در برمى گيرد؟ بدينوسيله اعلاميه هاى جهانى براى نزديك شدن هنگامه ظهور نجات بخش انسانها حضرت مهدىعليه‌السلام است.

همو كه دوران حكومتش، دوران تمامى خوبيها، بركتها، شادمانيها و طراوتها، براى زمين و زمان، گياه و حيوان، روزگار رفاه، آسايش، آزادى و نيك بختى انسان است.

اينك يك روايت از رواياتى كه در بردارنده اين نويد براى مردم روى زمين است ترسيم مى گردد:

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«اذا ان قيامه مطرالناس ...مطرا لم ير مثله ».( ۴۲۹ )

آنگاه كه هنگامه قيام او فرا رسد در ماه جمادى و ده روز از ماه رجب بارانى بى همانند بر مردم مى بارد، بارانى كه نظير آن ديده نشده است.

و در بيان مرحوم شيخ مفيد، در مورد نشانه هاى ظهور گذشت كه:

(آنگاه اين سلسله نشانه ها به ۲۴ روز باران پياپى و فراوان پايان مى پذيرد و خداوند بوسيله آن، زمين را پس از مردنش زنده مى سازد و بركات آن را آشكار مى كند.)