امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 44087
دانلود: 3557

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44087 / دانلود: 3557
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

رواياتى پيرامون ياران امام مهدىعليه‌السلام

در ستايش از اين گروه وارسته و شايسته اى كه خداوند اينان را برگزيده و به همراهى و يارى حضرت مهدىعليه‌السلام مفتخرشان ساخته، روايات بسيارى وارد شده است. در اين روايات ضمن ترسيم شخصيت ارزشمند و نقش سازنده و اوصاف برجسته آنان، از چگونگى پيوستن آنان به امام عصرعليه‌السلام در مكه، سخن رفته و فراتر اينكه، آياتى از قرآن شريف در مورد آنان تأویل شده است.

ما نخست برخى از روايات را در اين مورد مى آوريم و آنگاه به شرح و توضيح آنها مى پردازيم:

۱. از دو امام گرانمايه حضرت باقر و حضرت صادقعليه‌السلام در تأویل اين آيه شريفه:

( وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَىٰ أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ ) .( ۵۳۵ ) آمده است كه:

«ان الامة المعدودة، هم أصحاب المهدى فى آخر الزمان، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، كعدة أهل بدر، يجتمعون فى ساعة واحدة، كما يجتمع قزع الخريف ».( ۵۳۶ )

امت( ۵۳۷ ) مورد اشاره در آيه شريفه، ياران حضرت مهدى در واپسين حركت تاريخ و آخرالزمان هستند. آنان به شمار ياران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ بدر، ۳۱۳ نفرند و بسان ابرهاى پراكنده پاييزى كه بناگاه براى نزول باران رحمت، به خواست خدا متراكم و منسجم مى گردند ظرف يك ساعت از سراسر جهان در مكه، برگرد وجود آن خورشيد جهان افروز، گرد مى آيند.

۲. از امام صادقعليه‌السلام در مورد آيه شريفه:

( فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ) .( ۵۳۸ ) آورده اند كه فرمود:

«يعنى اصحاب القائم، الثلاثمائة و بضع عشرة و هم الله الامة المعدودة، يجتمعون فى ساعة واحدة كقزع الخريف ».( ۵۳۹ )

اين آيه شريفه اشاره به ۳۱۳ نفر ياران اصلى حضرت مهدىعليه‌السلام دارد. بخداى سوگند! كه آنان در شمار، اندك هستند. اما در كارآيى و ايمان و شكوه معنوى، بسيار. و بسان ابر پراكنده پاييزى كه بناگاه به فرمان خدا به هم مى پيوندد و متراكم مى گردد آنان نيز ظرف يك ساعت از سراسر گيتى در مكه حاضر مى گردند.

۳. از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده اند:

«يجتمعون قزعا كقزع الخريف من القبائل، ما بين الواحد والاثنين والثلاثة والاربعة والخمسة والستة والسبعة والثمانية والثمانية والتسعة والعشرة ».( ۵۴۰ )

ياران او، بسان ابرهاى پراكنده پاييزى كه بناگاه براى نزول باران رحمت، به خواست خدا متراكم مى گردند از نقاط و قبايل و نژادهاى گوناگون، بصورت يك نفر، دو نفر، سه نفر، چهار نفر، پنج نفر، شش نفر، هفت نفر، هشت نفر، نه نفر و ده نفر، در مكه به گرد آن خورشيد جهان افروز گرد مى آيند.

۴. از امام باقرعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«اصحاب القائم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، أولاد العجم، بعضهم يحمل فى السحاب نهارا، يعرف باسمه و اسم ابيه و نسبه و حليته، و بعضهم نائم على فراشه، فيوافيه فى مكة على غير ميعاد ».( ۵۴۱ )

هسته مركزى ياران قائم، ۳۱۳ نفر هستند برخى از آنان در روز روشن با نام و نشان و حسب و نسب شناخته شده و بطور آشكار، بوسيله ابرها بسوى آن حضرت مى شتابند و برخى همانگونه كه شبانگاه بر بستر خويش خفته اند، بدون وعده و آگاهى پيشين در مكه به خدمت سالار خويش مفتخر مى گردند.

۵. از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«ان اصحاب القائم شباب، لا كهول فيهم الا كالكحل فى العين، او كالملح فى الزاد و اءقل الزاد، الملح ».( ۵۴۲ )

ياران اصلى قائمعليه‌السلام همگى جوان هستند و سالخورده در ميان آنان اندك است، بسان سرمه در چشم يا نمك در طعام، باز هم كمتر...

۶. و نيز ضمن پاسخ به فردى كه از وجود گرانمايه حضرت مهدىعليه‌السلام مى پرسد، فرمود:

«...فيجمع الله تعالى له قوما، قزع كقزع السحاب، يؤ لف الله بين قلوبهم، لا يستوحشون من أحد و لا يفرحون باءحد يدخل فيهم، على عدة اءصحاب بدر، لم يسبقهم الأولون و لا يدركهم الآخرون ....»( ۵۴۳ )

...آنگاه خداوند گروهى را بر گرد او مى آورد كه بسان ابرهاى پراكنده و پاييزى به هم پيوسته و متراكم مى گردند ميان دلهاى آنان پيوندى از مهر و ايمان بوجود مى آورد كه نه از قدرتى مى هراسند و نه بخاطر پيوستن فرد يا قدرتى به گروهشان دچار شادمانى و غرور مى گردند، شمارشان شمار ياران پيامبر در (بدر) است واز نظر مقام و منزلت، نه گذشتگان از آنان سبقت جسته اند و نه آيندگان به آنان مى رسند.

۷. و نيز از امام صادقعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«فيصير اليه أنصاره من أطراف الأرض، تطوى لهم طيا، حتى يبايعوه ».( ۵۴۴ )

يعنى: ياران حضرت مهدىعليه‌السلام از كران تا كران گيتى بسوى او مى شتابند و زمين زير پاى آنان بسان طومارى، در هم پيچيده مى شود تا هر چه سريعتر به مكه برسند و با آن گرامى بيعت نمايند.

۸. و نيز فرمود:

«اذا اذن الامام دعا الله باسمه العبرانى، فاتيحت له صحابته الثملاثمائة و ثلاثة عشر قزع كقزع الخريف، فهم اصحاب الألوية، منهم من يفقد من فراشه ليلا، فيصبح بمكة و منهم من يرى يسير فى السحاب نهارا، يعرف باسمه و اسم اءبيه و حليته و نسبه ...»( ۵۴۵ )

يعنى: هنگامى كه خداوند به حضرت مهدىعليه‌السلام فرمان قيام براى اصلاح زمين و زمان مى دهد او خداى را به نام خاصى مى خواند و روى نياز به بارگاه آن بى نياز مى برد، آنگاه است كه ياران اصلى او كه ۳۱۳ نفر هستند بسان ابرهاى پراكنده پاييزى از سراسر جهان به لطف خدا بر گرد او حاضر مى گردند، اينان پرچمداران لشكر عظيم و پرشكوه او هستند، برخى از آنان شامگاه همانگونه كه در خانه و در بسترش خفته است ناپديد و در مكه حاضر مى گردد و برخى ديگر از نظر نام و نشان و ديگر ويژگيها شناخته شده و در روز روشن بوسيله ابرها، بسوى هدف مى شتابند.

راوى پرسيد: (فدايت گردم! كداميك از اين دو گروه از نظر ايمان و ديگر ويژگيها برجسته ترند؟)

فرمود: (آن كسانى كه به وسيله ابر در روز روشن بسوى هدف، سير داده مى شوند... آنان ناپديد شدگانند و اين آيه در مورد آنان آمده است:

( تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ) ( ۵۴۶ )

يعنى: هر كجا باشيد خداوند شما را گرد مى آورد.

۹. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«...و رجال كأن قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها شك فى ذات الله، أشد من الحجر، لو حملوا على الجبال لا زالوه ا...كأن على خيولهم العقبان يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلك البركة و يحفون به، يقونه باءنفسهم فى الحروب و يكفونه ما يريد

«رجال لا ينامون الليل، لهم دوى فى صلاتهم كدوى النحل، يبيتون قياما على اطرافهم، ويصبحون على خيولهم، رهبان بالليل، ليوث بالنهار. هم اءطوع له من الاءمة لسيدها كالمصابيح... كاءن قلوبهم القناديل و هم من خشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة و يتمنون اءن يقتلوا فى سبيل الله، شعارهم: يا لثارات الحسين

«اذا ساروا يسير الرعب امامهم مسيرة شهر، يمشون الى المولى ارسالا، بهم ينصرالله امام الحق ...»( ۵۴۷ )

ياران مهدى و هسته مركزى آنان بزرگ مردانى هستند كه دلهايشان بسان پاره آهن است.

در ايمانشان به خدا و وعده او، ذره اى ترديد ندارند و ايمانشان از كوه سخت تر است. اگر بر كوهها يورش برند، آنها را نابود مى سازند. چابك و چالاك بسان عقاب، بر مركبهاى خويش سوارند و در عشق به حضرت مهدىعليه‌السلام چنانند كه زين مركب او را براى تبرك جستن مسح مى كنند و بر گرد يار حلقه مى زنند و در فراز و نشيبها و پيكارها او را بسان جان شيرين با همه وجود محافظت مى كنند و هر دستورى دهد او را بسنده اند و به انجام رساننده.

بزرگ مردانى هستند كه شبها را نمى خوابند و بسان انبوه زنبوران كندوى عسل تا صبحگاهان زمزمه نيايش و مناجاتشان گوشها را مى نوازد. شبها را شب زنده دارى مى كنند و گاه آن را سوار بر مركبهاى خويش به بامداد مى رسانند. راهبان شب هستند و شيران روز و در فرمانبردارى و اطاعت از سالار خويش هيچ ترديد و چون و چرايى ندارند، آنان بسان چراغهاى روشنگرند... دلهايشان بسان مشعلهاى پرنور است و از ترس و خشوع در برابر خدا هراسانند. از خداى خويش طلب شهادت مى كنند و آرزوى مرگ در راه خدا را مى كشند و شعارشان: (يا لثارات الحسين است.

هنگامى كه به حركت در مى آيند، امواج رعب و وحشت از برابر آنها مى گريزد، بسوى سالارشان بسرعت مى شتابند و خداوند بوسيله اينان، آن پيشوايان راستين بشريت و آن اصلاحگر بزرگ جهانى را، يارى مى نمايد.

۱۰. و از امام باقرعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«...فمن كان ابتلى بالمسير، وافى فى تلك الساعة و من لم يبتل بالمسير فقد من فراشه و هو قول اميرالمؤ منين على عليه‌السلام المفقودون من فراشهم »( ۵۴۸ )

يعنى: هر كس از ياران مهدىعليه‌السلام حركت كرد، همان ساعت به مكه و به حضور او مفتخر مى گردد و هر كس در خواب مانده و به راه نيافتاده باشد در بسترش ناپديد مى گردد و همانگونه در قرارگاه يار، حاضر مى شود و او از همانهايى است كه امیرمؤمنانعليه‌السلام آنان را (ناپديد شدگان در بستر خود) خواند.

۱۱. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«بينا شباب الشيعة على ظهور سطوحهم نيام، اذ وافوا الى صاحبهم فى ليلة واحدة على غير ميعاد، فيصبحون بمكة( ۵۴۹ )

يعنى: به هنگام ظهور مهدىعليه‌السلام ، جوانان و جوانمردان شيعه همانگونه كه بر پشت بام خانه هاى خويش در خوابند، همگى يك شب بدون وعده قبلى، بامداد را در مكه حاضر و به ديدار امام عصرعليه‌السلام مفتخر مى گردند.

۱۲. و از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«...إلا و ان المهدى اءحسن الناس خلقا و خلقا، ثم اذا قام، يجتمع اليه اءصحابه، على عدة اءهل بدر و هم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، كاءنهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم، مثل زبر الحديد، لو أنهم هموا بازالة الجبال الرواسى لا زالوها عن مواضعها فهم الذين وحدوا الله حق توحيده، لهم بالليل اءصوات كاءصوات الثواكل، خوفا و خشية من الله تعالى قوام الليل، صوام النهار، كاءنما رباهم اءب واحد وام واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبة والنصيحة... إلا و انى أعرف أسمأهم و امصارهم ...»( ۵۵۰ )

يعنى: بهوش باشيد كه مهدىعليه‌السلام زيباترين انسانها در سيما و كاملترينها در اخلاق و ارزشهاى معنوى و انسانى است. هنگامى كه قيام كند ياران اصلى او كه شمارشان ۳۱۳ نفر و به شمار ياران پيامبر در جنگ بدر است، همگى بسان شيرانى از قرارگاه خويش خارج گشته و برگرد آن گرامى حلقه مى زنند. آنان براستى بسان پاره آهنى هستند كه بر متلاشى نمودن كوهها تصميم بگيرند آنها را نابود مى سازند.

آنان خداى را آنگونه كه شايسته است به يكتايى و يگانگى مى پرستند، شبانگاهان نداى دلنواز نيايش و گريه هاى آنان از خوف خدا، بسان مادران جوان مرده، طنين افكن است. شب زنده دارانند و روزه گيران و از نظر معنوى و اخلاقى همه بسان هم هستند، گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده اند و دلهايشان لبريز از مهر و خيرخواهى... است، بهوش باشيد كه نام بلند آنان را مى دانم و از شهرهايشان نيز آگاهم....

۱۳. امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«يبايع القائم بين الركن و المقام ثلاثمائة و نيف، عدة.أهل بدر، فيهم النجباء من أهل مصر و الأبدال ( ۵۵۱ ) من أهل الشام و الأخيار من اهل العراق ».( ۵۵۲ )

يعنى: با قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ميان ركن و مقام، ۳۱۳ شخصيت بزرگ به شمار ياران پيامبر در بدر، بيعت مى نمايند در ميان اينان چهره هاى برجسته اى از مصر و شايستگانى از شام و خوبانى از عراق هستند.

۱۴. و نيز حذيفه از پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورده است كه:

«اذا كان عند خروج القائم، ينادى مناد من السماء: اءيها الناس، ان الله قطع عنكم مدة الجبارين و ولى الأمر خير امة محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فالحقوا بمكة، فيخرج النجباء من مصر و الاءبدال من الشام و عصائب العراق، رهبان بالليل، ليوث بالنهار، كاءن قلوبهم زبر الحديد فيبايعونه بين الركن و المقام ».( ۵۵۳ )

يعنى: هنگامى كه زمان ظهور قائم فرا رسد ندا كننده اى از آسمان ندا مى دهد كه: (هان اى مردم! خداوند سلطه خودكامگان را از سر شما برداشت و سررشته كارها و تدابير امور گيتى را، شايسته ترين و والاترين امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به كف با كفايت خويش گرفت، اينك خود را به مكه برسانيد و آنگاه است كه چهره هاى پرفضيلتى از مصر، شايستگانى از شام و گروههايى از عراق، بسوى مكه مى شتابند.

انسانهاى شايسته و وارسته اى كه عبادت كنندگان شبهايند و شيران بيشه شجاعت و شهامت روزها و قلبهايشان بسان قطعه آهن است. اينان ميان ركن و مقام با سالار شايستگان گيتى و اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها دست بيعت مى دهند.

تفسيرى بر روايات گذشته:

از رواياتى كه در صفحات گذشته ترسيم گرديد نكات متعددى دريافت مى گردد كه بجاست به مهمترين آنها اشاره شود:

۱. ياران بلند آوازه امام مهدىعليه‌السلام

شما خواننده گرامى! در روايات گذشته ملاحظه كرديد كه هر كدام از ياران خاص آن حضرت از نظر نام، نشان، حسب، نسب، پدر، مادر، ريشه خانوادگى و كنيه كاملا شناخته شده اند.

برخى از نويسندگان در تأویل و تفسير واژه (حليه)( ۵۵۴ ) بر اين عقيده اند كه اشاره به گذرنامه آنهاست كه همواره به همراه آنهاست، اما ما بر اين تفسير و تأویل پافشارى نداريم چرا كه اگر منظور اين بود كه عبارت مى بايستى اينگونه باشد:

(و معه كتاب فيه اسمه و اسم ابي ه...)

بنظر ما عبارت بيانگر اين نكته است كه: هر كدام از ياران خاص امام عصرعليه‌السلام شناخته شده و بلند آوازه خواهند بود و نه گمنام و ناشناخته.

امیرمؤمنانعليه‌السلام در اشاره بدين نكته است كه مى فرمايد:

«أسماؤ هم فى السماء معروفة و فى الأرض مجهولة ...»( ۵۵۵ )

يعنى: نام ياران مهدىعليه‌السلام در آسمان شناخته شد است و در زمين (تا آمدن آن گرامى) ناشناخته.

۲. امتيازات آنان

خداوند اين شمار از شخصيتها را، تنها بدان جهت به افتخار بزرگ يارى و ياورى آن حضرت مفتخر مى سازد كه همگى داراى امتيازات و شايستگيها و صلاحيتهاى بى شمارند، به گونه اى كه نه در روزگاران و نسلهاى گذشته نظيرى داشته اند و نه در ميان نسلهاى آينده نظيرى خواهند داشت.

امیرمؤمنانعليه‌السلام در اشاره به شخصيت و امتيازات آنان مى فرمايد:

«لم يسبقهم الأولون و لا يدركهم الآخرون ».( ۵۵۶ )

يعنى: آنان در شايستگيها و امتيازات بر اوج رفيعى هستند، نه از نسلهاى گذشته كسى از آنان پيشى گرفته است و نه از آيندگان كسى به مقام والاى آنان مى رسد.

برخى از آنان به كرامت و مقامى مى رسند كه زمين زير پاى آنان بسان طومارى درهم پيچيده و نزديك مى شود و مسافت طولانى را بصورت اعجازآميزى در مدتى كوتاه مى پيمايند كه امام صادقعليه‌السلام در مورد آنان مى فرمايد:

«فيصير اليه أنصاره من أطراف الأرض، تطوى لهم الأرض طيا

يعنى( ۵۵۷ ) : ياران مهدىعليه‌السلام از نقاط مختلف زمين بسوى او حركت مى كنند و زمين زير پاى آنان در هم پيچيده و دور، نزديك مى گردد.

يك واقعيت ناشناخته

گرچه ما بطور دقيق، چگونگى (طى الارض) را نمى دانيم اما اين را مى دانيم كه اين كار شگفت براى برخى از بندگان خدا ميسر است.

قرآن شريف در داستان حضرت سليمانعليه‌السلام و تخت ملكه (سبا) بدان تصريح مى كند و مى فرمايد:

( قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (۳۸) قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (۳۹) قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي (۴۰) ...) .( ۵۵۸ )

يعنى: سليمان گفت: (هان اى بزرگان! كداميك از شما تخت او را پيش از آنكه فرمانبردارانه نزد من بيايند، برايم مى آورد؟)

عفريتى از جنها گفت: (من پيش از آنكه از جايت برخيزى آن را نزد تو حاضر مى كنم، چرا كه من بر اين كار هم توانا هستم و هم امين.)

و آن كس كه از دانش كتاب، بهره اى داشت گفت: (من پيش از آنكه چشم بر هم نهى آن را نزد تو مى آورم.)

و آنگاه هنگامى كه آن تخت را نزد خويش ديد گفت: (اين از فزون بخشى پروردگار من است...)

اين آيه شريفه به صراحت بيانگر امكان (طى الارض) و تحقق آن است، نشانگر آن است كه تخت ملكه سبا در ظرف كمتر از يك لحظه در برابر سليمانعليه‌السلام حاضر گرديد، آن هم از فاصله اى بسيار دور، همچون فاصله (يمن) در (جزيرة العرب) تا (اردن).

راستى چگونه مى توان سريعتر از سرعت صوت تخت ملكه سبا را از يمن به اردن انتقال داد؟

روشن است كه معيارهاى مادى و طبيعى در پاسخگويى به اين حقايق ماوراى طبيعى، ناتوان و نارسايند.

۳. ايمان استوار و كامل

ياران خاص حضرت مهدىعليه‌السلام از نظر معنويت و ايمان كامل و استوار نداشتن ذره اى ترديد در دلها و جانها نيز، بى نظيرند. آنان در اوج يقين و اخلاصند و بخاطر قوت و استوارى و كمال ايمان به خدا، ذره اى ترس و دلهره در كران تا كران وجودشان نيست چرا كه انسان به هر اندازه كه ايمانش به خدا افزون گردد، به همان اندازه توان و تلاش و شهامت و شجاعتش افزون مى گردد. به همين دليل است كه ياران آن حضرت به هنگامى كه به ميدان كارزار گام مى سپارند نه كسى توان ايستادن در برابر آنان را دارد و نه پديده اى مى تواند مانع اجراى برنامه هاى نجات بخش و دستورات صادر شده از سوى فرماندهى بلند مرتبه آنان گردد. آنها بر هر نيرويى كه ميان خود و هدفهاى بلندشان بخواهد مانع ايجاد كند پيروز مى گردند و آن را با قدرت و صلابت عادلانه، از سر راه عدالت جهانى او، بر مى دارند.

۴. ويژگى تواضع و فروتنى

آنان قهرمانانى فروتن، متواضع و برخوردار از ارزش اخلاقى و انسانى اند و هرگز مغرور و مست قدرت نمى شوند.

آنها به مقام والاى حضرت مهدىعليه‌السلام آنگونه كه شايسته و بايسته است آگاهى و اعتقاد دارند. به همين جهت است كه نه تنها از وجود گرانمايه آن حضرت كه از زين مركب او نيز مفتخرانه تبرك مى جويند و آن را مسح مى كنند. چرا كه حضرت مهدىعليه‌السلام سرچشمه تمامى خوبيها و شايستگى هاست و همه خيرات و بركات از چشمه سار وجود گرانمايه او جارى مى گردد.

آنان بسان فداكارانى هوشيار، بر گرد آن سرچشمه بركات و والاييها و ارزشها، حلقه مى زنند و جان خويش را در همه فراز و نشيبها و ميدانهاى جهاد و پيكار عادلانه او، سپر بلاى جان گرامى او مى سازند و دستورات و خواسته هايش را به سرعت برق، لبيك مى گويند.

۵. شب زنده داران و نيايشگران

ياران آن گرامى عبادت كنندگان خاضع و خاشعند، شبانگاهان را با نماز و نيايش و سوز و گداز عارفانه و عاشقانه به بارگاه خدا، به سحر مى آورند، در نمازهاى خويش زمزمه هايى بسان زمزمه زنبوران عسل دارند، در ركوع و سجود و قيام و قعودند و روزها در اوج آمادگى و شهامت بر مركبهاى خويش، براى انجام دستورات حضرت مهدىعليه‌السلام ايستاده اند و بى هيچ درنگ و تاءمل و توقف در سريعترين فرصت ممكن دستورات آن حضرت را، اجرا مى كنند.

۶. در اوج عرفان و آگاهى

از ويژگيهاى آنان، اوج آگاهى و عمق دانايى و درايت آنهاست، دلهايشان به نور معرفت درخشنده و نورباران است و از نادانى و بى فرهنگى و قشريگرى و سطحى نگرى بدورند، چرا كه واقعيتها را به شايستگى مى فهمند و در اوج شناخت، درايت عرفان و انديشه اند.

۷. اتحاد و برادرى

در رواياتى كه گذشت به اين نكته تصريح شده است كه بيشتر ياران خاص آن حضرت، در اوج جوانى و نشاط و اقتدار و طراوتند و در ميان آنان چهره هاى سالخورده اندك است، از ديگر ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحد و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است، نه اختلافى در انديشه و راءى و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى بسان يك دل، يك قلب، يك مغز و يك زبان هستند.

۸. نه غرور و مستى و نه احساس ضعف

آنان نه به آفت غرور و مستى گرفتار مى شوند و نه از شمار اندك همراهان و پيشتازان در نخستين مراحل قيام و ظهور آن حضرت، احساس وحشت و تنهايى مى كنند. زيرا انسانى كه داراى ارتباط عميق و خالصانه با آفريدگار تواناى هستى است، با داشتن آن ارتباط و پيوند احساس وحشت نمى كند و نيز از پيوستن ديگران به راه و رسم نجات بخش و افتخارآفرين خويش و بسيارى همراهان، شادمان و مغرور نمى گردد.

۹. در آرزوى انجام وظيفه و شهادت

آرزوى بزرگ ياران خاص امام مهدىعليه‌السلام به دوش كشيدن بار مسئوليت و به انجام رساندن وظايف و جهاد و شهادت در راه خداست. چرا كه معنا و مفهوم حقيقى شهادت را به شايستگى دريافته و ارزش آن در بارگاه خدا را، آنگونه كه بايد، شناخته اند.

۱۰. نام مقدس حسينعليه‌السلام بر لب

آنان نام بلند آوازه حسينعليه‌السلام را بر لب دارند و شعار ويژه آنان، (يالثارات الحسين!)( ۵۵۹ ) است.

آرى! فاجعه خونبار كربلا و شهادت حسينعليه‌السلام بازگشت قرنها و نسلها، نه تنها به بوته فراموشى سپرده نمى شود، بلكه همواره زنده و پرحرارت مى ماند و هر چه روزگاران بر آن بگذرد حرارت و شور و سوزش خويش را حفظ مى كند چنانكه گويى همين ديروز آرى! ديروز! رخ داده است.

آرى! كسانى كه در روز عاشورا، آن جنايات دهشتناك را ببار آوردند همگى در خور سخت ترين كيفرها هستند، همانگونه كه از نسلهاى پس از آنان نيز كسانى كه بدان جنايات دمنشانه راضى باشند در خور شديدترين كيفرهايند. چرا كه رضايت دهندگان به آن جنايات، خود شريك جنايت و در خور كيفر و نابودى اند.

آخر، انسان نمايى كه وجدانش راضى شود كه حرمتهاى خدا هتك گردد و خون بزرگترين دوستان خدا، بدست پليدترين مخلوق او به زمين ريخته شود، چنين انسانى زيبنده زندگى و ادامه حيات نيست، او موجود پليد و پست و متعفنى است كه از پليدى او جامعه انسانى آلوده مى گردد و وانهادن چنين موجودى، جنايتى نابخشودنى در حق بشريت است و ناگزير بايد چنين جرثومه هاى كثيفى كه از روز شهادت پيشواى شهيدان حضرت حسينعليه‌السلام تا امروز و تا روز قيامت آن اصلاحگر بزرگ جهانى توليد مثل و افزون گشته اند نابود گردند.

در سالهاى اخير، متأسفانه از سوى همين عناصر نگون بخت، هر ساله بيش از يك كتاب در تقدير (يزيد) همان عنصر پست و بى مقدار و پليدى كه سالار جوانان بهشت را به خاك و خون كشيد و فاجعه بارترين جنايت تاريخ را در مورد خاندان وحى و رسالت مرتكب شد، نوشته شده است، رسواتر اينكه، يكى از همين قماش تيره بختان، ورق پاره هاى خويش را، (حقايق عن اميرالمؤ منين يزيد بن معاويه) نام نهاده است.!!!

شما را بخدا! اين نويسنده سياهكار كه با اين كار زشت خويش، ارزشهاى انسانى را مسخ نموده و از شرافت و ديانت، بكلى بيگانه گشته و تا پست ترين مراحل بى وجدانى و پستى و شقاوت نزول مى كند، در پى چيست؟ و چه مى گويد؟!

راستى چنين موجود پليدى چه ارزش و كرامتى دارد؟!

بجاست در اين مورد روايتى را از هشتمين امام نور حضرت رضاعليه‌السلام بياوريم:

سئل الامام الرضاعليه‌السلام : يابن رسول الله!... ما تقول فى حديث روى عن الصادقعليه‌السلام اءنه قال: اذا قام القائم قتل ذرارى قتلة الحسين بفعال آبائها؟

فقالعليه‌السلام : (هو كذلك.)

فقال السائل:قول الله عزوجل:و لا تزر وازرة وزر اخرى ما معناه؟

قالعليه‌السلام : «صدق الله فى جميع اقواله، لكن ذرارى قتلة الحسين يرضون اءفعال آبائهم و يفتخرون بها و من رضى شيئا كان كمن اءتاه و لو اءن رجلا قتل فى المشرق فرضى بقتله رجل بالمغرب، لكان الراضى عندالله شريك القاتل و انما يقتلهم القائم اذا خرج لرضاهم بفعال آبائهم ....»( ۵۶۰ )

يعنى: از امام رضاعليه‌السلام سؤال شده كه: (اى پسر پيامبر! در مورد اين روايت چه مى فرماييد كه از امام صادقعليه‌السلام آورده اند كه: به هنگامى كه قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قيام كند، نسل كشندگان حسينعليه‌السلام را به كيفر جنايت پدرانشان به قتل مى رساند.؟)

آن حضرت فرمود: (آرى! روايت درست است و امام مهدىعليه‌السلام چنين مى كند.)

پرسيده شد: (بنابراين، آيه شريفه چه مى شود كه مى فرمايد:

( وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ) .( ۵۶۱ )

يعنى: هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد؟)

فرمود: (سخن خدا و آيه شريفه كاملا صحيح است، اما بحث اين است كه نسل كشندگان حسين به جنايات وحشتناك پدران خويش دل خوش مى دارند و بدان مى بالند و كسى كه به كارى رضايت دهد همانند عامل آن كار است. از اين رو اگر مردى در مشرق بناحق كشته شود و ديگرى در مغرب بر آن رضايت دهد، در پيشگاه خدا شريك قتل است و قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگامى كه قيام مى كند آنان را بخاطر رضايتشان به جنايات پدرانشان و افتخار بر آن جنايات به كيفر مى رساند.)

آرى! ياران حضرت مهدىعليه‌السلام بخاطر اعلام عظمت فاجعه عاشورا كه با گذشت زمان، تجديد مى شود و نشانه ها و آثار و ابعاد آن، با رشد فكرى و آگاهى و افزون گشتن شناخت و بينش بشريت در مورد رخدادها آشكار مى گردد، بنام حسينعليه‌السلام و عاشوراى او شعار مى دهند و نداى (يالثارت الحسين!) را همه جا طنين افكن مى سازند.

چرا كه اين شعار، هشدارى است به همه پليدان و جنايتكارانى كه بدان فاجعه دلخراش رضايت داده و خاندان وحى و رسالت را بخاطر آن فداكارى بى نظير و دفاع از حق و عدالت و ستم ستيزى، به باد نكوهش گرفتند و در طول تاريخ از پليدان حق ستيز و ستمكار، جانبدارى نموده و جنايات آنان را توجيه كردند.

آرى! خواننده گرامى! از رواياتى كه در مورد ياران مهدىعليه‌السلام ترسيم گرديد اين نكته استفاده مى شود كه برخى از آنان بوسيله ابرها در روز روشن جابجا شده و به مكه و قرارگاه آن گرامى مرد عصرها و نسلها مى رسند.

در اين مورد برخى از نويسندگان معاصر اظهار نظر نموده و گفته اند كه منظور از (ابر) در اينجا هواپيما مى باشد، اما ما نمى توانيم بدين تأویل بسنده كنيم. چرا كه ممكن است منظور از (ابرها) همان معناى حقيقى واژه (سحاب) باشد، زيرا ابرى كه ميليونها تن آب را با خود جابجا مى كند، جابجا ساختن انسانها براى آن چه مشكلى ايجاد مى كند؟ بويژه هنگامى كه بصورت فشرده و توده هاى متراكم و باران زا، از زمين اوج مى گيرد و با فاصله بسيار از زمين، اثر جاذبه زمين نيز ضعيف مى شود.

به هر حال زيبنده است كه ما در روايت از واژه (يحمل) كه دلالت بر جابجا شدن بوسيله ابر است غفلت نورزيم و اين جلمه، نشانگر آن است كه برخى از ياران امام مهدىعليه‌السلام كسانى هستند كه ابر، آنان را جابجا مى كند.

و نيز از روايات، اين واقعيت دريافت مى گردد كه برخى از ياران آن حضرت نيز به هنگامه ظهور و قيام حضرت مهدىعليه‌السلام در مكه هستند و برخى در شهرها و كشورهاى ديگر پراكنده اند كه به هنگام ظهور امام و تصميم بر قيام براى اصلاح جهان، آنان نيز از شرق و غرب زمين به (مكه) روى مى آورند.

برخى از آنان بوسيله (ابرها) به قرارگاه آن پيشواى بزرگ و نجات بخش مى رسند، برخى با (طى الارض) و پيچيده شدن زمين بر زير پاى آنان و نزديك شدن راه دور بصورت اعجازآميز كه از آن سخن رفت.