امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 44099
دانلود: 3557

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44099 / دانلود: 3557
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

نقش ميراث پيامبران

سؤال: (اين ميراثهاى پيامبران به هنگام ظهور امام مهدىعليه‌السلام و دوران حكومت عادلانه او چه نقشى خواهند داشت؟)

جواب: اين ميراثها، نشانگر اين واقعيت است كه امام مهدىعليه‌السلام از همه مردم و پيامبران و جانشينان راستين آنان، نزديكتر است و آن گرامى ادامه دهنده همان خط آسمانى و خدايى است كه تمامى پيامبران، از آدم تا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پى تحقق آن بودند. و نيز نشانگر نكات ديگرى است كه خواهد آمد.

اينك برخى نكات از روايات در اين مورد:

۱. امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«اذا ظهر القائم عليه‌السلام ظهر براية رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاتم سليمان و حجر موسى و عصاه ».( ۶۰۳ )

يعنى: هنگامى كه قائمعليه‌السلام ظهور نمايد با پرچم ويژه پيامبر، خاتم سليمان، سنگ و عصاى ويژه عصاى موسى، ظهور مى كند.

از امام صادقعليه‌السلام آورده اند كه در روايتى پيرامون پرچم خاص پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«نزل بها جبرئيل يوم بدر...نشرها رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يوم بدر، ثم لفها و دفعها الى على عليه‌السلام فلم تزل عند على عليه‌السلام حتى اذا كان يوم البصرة، نشرها اميرالمؤ منين ففتح الله عليه، ثم لفها و هى عندنا... لاينشرها احد حتى يقوم القائم، فاذا هو قام نشرها ...»( ۶۰۴ )

يعنى: جبرئيل در روز بدر، آن پرچم را براى پيامبر آورده و آن حضرت آن را گسترد و به اهتزاز درآورد آنگاه پس از پيروزى آن را پيچيد و به امیرمؤمنانعليه‌السلام داد و روز جنگ بصره نزد آن حضرت بود، در آنجا آن پرچم را گسترد و پس از رسيدن پيروزى از جانب خدا، بار ديگر آن را بست و به امام راستين پس از خويش سپرد... و هم اكنون آن پرچم پيروزى بخش نزد ما خاندان پيامبر است و كسى آن را نخواهد گشود تا قائم ما قيام كند و آنگاه است كه او پس از قيام آن پرچم ويژه پيامبر را خواهد گشود.

اما (خاتم سليمان)، روايت است كه:

«...اذا لبسه سخر الله له الطير و الريح و الملك ».( ۶۰۵ )

يعنى: آن حضرت هنگامى كه آن خاتم را با خود برمى داشت، خداوند پرنده و باد و فرشتگان را مسخر او مى ساخت.

اما سنگ و عصاى موسىعليه‌السلام ، قرآن شريف مى فرمايد:

«و اذا استسقى موسى لقومه، فقلنا اضرب بعصاك الحجر، فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا، قد علم كل اناس مشربهم ...».( ۶۰۶ )

يعنى: و بيادآور آنگاه را كه موسى براى قوم خويش آب خواست و ما گفتيم: (عصايت را بر آن تخته سنگ بزن!)

پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت (به گونه اى كه) و هر گروهى آبشخور خود را مى دانست.

و در مورد عصاى او مى فرمايد:

«و اوحينا الى موسى ان الق عصاك فاذا قى تلقف ما يأفكون ».( ۶۰۷ )

يعنى: به موسى وحى كرديم كه عصاى خويش را بيفكن و به ناگاه ديدند كه همه جادوهايشان را مى بلعد.

امام صادق مى فرمايد:

«عصى موسى قضيب آس، من غرس الجنة، أتاه بها جبرئيل لما توجه تلقاء مدين ».( ۶۰۸ )

يعنى: عصاى موسى از چوب (آس) بوده است كه از درختهاى بهشت است و هنگامى كه او به سوى مدين حركت كرد، جبرئيل آن را براى او آورد.

و امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«اذا خرج القائم... و يحمل معه حجر موسى بن عمران و هو وقر بعير فلاينزل منزلا الا نبعت منه عيون ...».( ۶۰۹ )

يعنى: هنگامى كه قائمعليه‌السلام ظهور كند... سنگ عظيم و ويژه موسى بن عمران به هماره اوست و در هر منزلگاهى فرود مى آيد از آن سنگ، چشمه ها مى جوشد....

۲. امام صادقعليه‌السلام به يعقوب بن شعيب فرمود:

الا اريك قميص القائم الذى يقوم عليه؟

قال: (بلى!)

فدعى بقمطر ففتحه و اخرج منه قميص كرابيس فنشره، فاذا فى كمه الايسر دم.

فقالعليه‌السلام : «هذا قميص رسول الله صلى الله و آله و سلم الذى كان عليه يوم ضربت رباعيته و فيه يقوم القائم. »

«قال يعقوب بن شعيب: فقبلت الدم و وضعته على وجهى، ثم طواه ابو عبدالله و رفعه ».( ۶۱۰ )

يعنى: آيا پيراهن خاصى را كه قائمعليه‌السلام به هنگام ظهور بر اندام مبارك خويش دارد به تو نشان دهم؟

پاسخ داد: آرى فدايت گردم.

امام صادقعليه‌السلام بسته خاصى را طلبيد و آن را گشود و پيراهن ويژه اى را بيرون آورد كه در آستين چپ آن، قطرات خون بود.

آنگاه فرمود: (اين پيراهن پيامبر گرامى است. در جنگ احد آنگاه كه دندان مباركش را شكستند، اين پيراهن بر تن پيامبر بود. و قائمعليه‌السلام نيز به هنگامى كه ظهور كند اين پيراهن را بر تن دارد.)

يعقوب مى گويد: (من آستين خون آلود پيراهن را بوسه زدم و بر چهره ام نهادم. آنگاه امام صادقعليه‌السلام آن را بست و در جاى خود قرار داد.)

۳. امام صادقعليه‌السلام به مفضل فرمود:

(أتدرى ما كان قميص يوسف؟)

قلت: (لا!)

قال: «ان ابراهيم عليه‌السلام لما أوقدت النار. نزل اليه جبرئيل بالقميص و اءلبسه اياه، فلم يضره معه حر و لا برد، فلما حضرته الوفاة جعله فى تميمة و علقه على اسحاق عليه‌السلام و علقه اسحاق على يعقوب عليه‌السلام فلما ولد يوسق علقه عليه و كان فى عضده، حتى كان من امره ما كان .

فلما أخرجه يوسف عليه‌السلام من التميمة وجد يعقوب ريحه و هو قوله عزوجل: انى لاجد ريح يوسف لو لا اءن تفندون. فهو ذلك القميص من الجنة

قلت: جعلت فداك!... فالى من صار هذا القميص؟

قالعليه‌السلام : الى اءهله و هو مع قائمنا اذا خرج.

ثم قال: «كل نبى ورث علما اءو غيره فقد انتهى الى آل محمد عليه‌السلام »( ۶۱۱ )

يعنى: (آيا مى دانى پيراهن يوسف چه بود؟)

مفضل گفت: (نه! فدايت گردم!)

فرمود: (هنگامى كه ابراهيم را به آتش افكندند جبرئيل فرود آمد و آن پيراهن را بر اندام او پوشانيد، آنگاه ديگر با آن پيراهن، نه حرارت آتش به او آسيب رسانيد و نه سوز سرما. هنگامى كه رحلت او فرا رسيد، آن را در بسته خاصى قرار داد و به اسحاق سپرد و اسحاق نيز به يعقوب سپرد و يعقوب نيز آن را به يوسف سپرد و همچنان به همراه يوسف بود تا آن لحظه اى كه خود را به برادرانش شناساند و آن پيراهن را از جايگاه ويژه اش خارج ساخت تا به سوى پدر بفرستد و آنگاه بود كه يعقوب بوى عطرآگين آن را استشمام كرد كه قرآن مى فرمايد:

«...انى لاجد ريح يوسف لو لا ان تفندون ».( ۶۱۲ )

(و اين پيراهن از بهشت بود.)

مفضل مى گويد: گفتم: (فدايت گردم! اين پيراهن به كجا و چه كسى انتقال يافت؟)

فرمود: (به اهلش! هنگامى كه قائم ما قيام كند به همراه او خواهد بود.)

سپس فرمود: (هر پيامبرى دانشى از خود بجاى گذارد يا ارث ديگرى از او بماند، سرانجام به آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى رسد.)

۴. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«...يكون عليه قميص رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الذى كان عليه يوم احد و عمامته السحاب و درع رسول الله السابغة و سيف رسول الله ذوالفقار ».( ۶۱۳ )

يعنى: پيراهن پيامبر كه در جنگ احد بر تن مباركش بود، عمامه آن حضرت و زره و شمشيرش كه (ذوالفقار)( ۶۱۴ ) نام داشت، همه به هنگام قيام قائم همراه آن حضرت خواهد بود.

۵. امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«كانت عصى موسى لآدم عليه‌السلام فصارت الى شعيب، ثم صارت الى موسى بن عمران و انها لعندنا و ان مهدى بها آنفا و هى خضراء كهيئتها حين انتزعت من شجرتها و انها لتنطق اذا استنطقت، اعدت لقائمنا عليه‌السلام يصنع بها ما كان يصنع بها موسى بن عمران عليه‌السلام و انها تصنع ما تؤ مر و انها حيث القيت تلقف ما يأفكون بلسانها ».( ۶۱۵ )

يعنى: عصاى موسى نخست مال آدم بود. از او به شعيب پيامبر و آنگاه به موسى رسيد و اينك آن عصا نزد ما خاندان پيامبر است. من تازه آن را ديده ام كه سبز رنگ است، درست بسان هنگامى كه از درخت بريده شده است.

آن عصا، هنگامى كه خواسته شود، به قدرت خدا سخن مى گويد و براى قائم ما، آماده شده است و آن گرامى از آن، همانگونه بهره مى برد كه موسىعليه‌السلام بهره برد. و آن عصا هر آنچه دستور يابد انجام مى دهد و هنگامى كه افكنده شود هر آنچه را كه فريبكاران و ساحران و دروغپردازان و شيادان روزگار بافته باشند، همه را مى بلعد و باطل مى سازد.

امام مهدىعليه‌السلام در مكه مكرمه

پس از بيعت مردم با حضرت مهدىعليه‌السلام در مكه و فروپاشى نظام حاكم بر آن، آن حضرت قدرت را به كف مى گيرد و بر تشكيلات و مراكز اداره جامعه مسلط مى شود.

از روايات چنين دريافت مى گردد كه نه تنها استبداد حاكم در آن روزگار نمى تواند با حركت اصلاحى و نجات بخش آن حضرت، رويارويى كند، بلكه نشانگر آن است كه مكه و مناطق گوناگون آن، به سرعت در قلمرو حركت امامعليه‌السلام قرار مى گيرد و نيروى عدالت بر همه جا حاكم مى شود.

پس از به كف گرفتن تدبير امور و شئون سرزمين وحى و رسالت، آن اصلاحگر بزرگ، علاوه بر تاءمين زندگى مادى و معنوى جامعه بر برنامه ريزى وصف ناپذيرش، به اقدامات و كارهاى بى سابقه اى نيز درست مى زند.

برخى از آن كارهاى حضرت عبارتند از:

۱. باز گرداندن مسجدالحرام به حدود اصلى خود

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده الى أساسه ....»( ۶۱۶ )

يعنى: هنگامى كه قائمعليه‌السلام بپا مى خيزد مسجدالحرام را به حدود اصلى آن باز مى گرداند و مقام ابراهيم را به جايگاه نخستين آن انتقال مى دهد.

مى دانيم كه مسجدالحرام پس از رحلت پيامبرعليه‌السلام تاكنون بارها گسترش داده شده و از هر سو، بر آن افزوده شده است، اما با همه اينها باز هم به وضعيت اصلى خويش و نقطه اى كه ابراهيمعليه‌السلام براى آن خطكشى كرد، نرسيده است، چرا كه پايه ها و حدود اصلى آن از (حزوره)( ۶۱۷ ) يا نقطه اى مى باشد كه ميان (صفا) و (مروه) است.

اين مطلب را از امام صادقعليه‌السلام آورده اند كه: در پاسخ فردى كه از حدود مسجدالحرام مى پرسيد و مى گفت: (آيا آنچه را به مسجدالحرام افزوده اند، جزو آن است يا نه؟)

فرمود: (آرى! همه جزو مسجدالحرام است و با همه اين افزودنها به مساحت آن، هنوز به آن نقشه خطى كه ابراهيم و اسماعيل براى مسجد ترسيم كردند، نرسيده است.)( ۶۱۸ )

و فرمود:

«خط ابراهيم بمكة ما بين الحزورة الى المسعى، فذلك الذى خط ابراهيم ».( ۶۱۹ )

يعنى: ابراهيمعليه‌السلام در مكه ميان (حزوره) تا نقطه اى كه محل وسيعى است خطكشى كرد و اين خطكشى و نقشه، حدود مسجد است.

و نيز (حسين بن نعيم) از امام صادقعليه‌السلام در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جديدى از مسجدالحرام را ميان صفا و مروه، تعيين كردند و مردم پيش از اين تا صفا طواف مى كردند....( ۶۲۰ )

مرحوم فيض كاشانى در مورد جمله امام صادقعليه‌السلام كه مى فرمود:

«فكان الناس يحجون الى الصفاء ». يا بنابر نسخه ديگرى (يحجون من مسجد الصفاء.) دو احتمال مى دهد:

نخست اينكه: ممكن است منظور اين باشد كه مردم تا صفا طواف كردند.

دوم اينكه: از مسجد احرام مى بستند.( ۶۲۱ )

به هر حال خلاصه اين روايات، بيانگر اين نكته است كه مسجدالحرام در اصل، بسيار بزرگتر از مسجدالحرامى است كه اكنون مى نگريم و هنگامى كه امام مهدىعليه‌السلام ظهور نمايد، ديوار احاطه كننده مسجد را عقب مى كشد و ديوارى بر جايگاه اصلى آن، همان نقطه اى كه ابراهيم و اسماعيل آن را براى مسجدالحرام خطكشى كردند بنياد مى كند و اين كار، طواف برگرد خانه دوست را براى عاشقان آسان مى سازد بويژه كه شمار زائران بيت الله نيز در عصر درخشان آن گرامى، به دهها ميليون نفر مى رسد.

۲. بازگرداندن مقام ابراهيم به جايگاه اصلى آن

در روايت گذشته آمد كه امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(هنگامى كه قائم بپاخيزد... مقام ابراهيم را به جايگاه اصلى آن باز مى گرداند.)

مى دانيم كه مقام ابراهيم، صخره اى است كه آن پيامبر بزرگ به هنگام ساختن كعبه روى آن ايستاده است و آن صخره، در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جوار كعبه بوده است و هنگامى كه (عمر) خلافت را به كف گرفت، مقام را از جايگاه آن به نقطه ديگرى انتقال داد.

هنگامى كه امیرمؤمنانعليه‌السلام پس از عثمان، زمام امور جامعه را به كف گرفت مقرر فرمود كه هر بدعتى را كه در دين پديد آمده است نابود سازد و همه امور و شيوه ها را به سيره و سنت پيامبر گرامى بازگرداند و از جمله تصميم گرفت كه (مقام ابراهيم) را به جاى نخست آن كه جوار كعبه است بازگشت دهد، اما نفاق پيشگان و بدانديشانى كه با هر گام سازنده و اصلاحى آن گرامى، دشمنى مى كردند سر به شورش برداشتند و تاخت و تاز به راه انداختند.

آن گرامى، در آن شرايط، بهتر ديد كه مساءله را به خاطر مسايل مهمترى به وقت ديگر واگذارد و در نتيجه مقام ابراهيم تاكنون در نقطه اى كه جايگاه اصلى آن نيست، مانده است.

از اينرو از جمله كارهاى امام مهدىعليه‌السلام پس از ظهور در مكه مكرمه، بازگردانيدن (مقام ابراهيم) به جوار كعبه و جايگاه اصلى آن است و اين از كارهايى است كه طواف بر گرد خانه خدا را آسان مى سازد چرا كه در آن صورت ديگر لازم نيست كه طواف تنها ميان ركن و مقام باشد، بلكه تنها طواف برگرد كعبه كافى است، گرچه اكنون به فتواى برخى فقها، طواف ميان ركن و مقام واجب است كه اين، با بازگشت دادن مقام بجاى اصلى خود برداشته مى شود و طواف بر گرد كعبه، كفايت مى كند.

۳ جلوگيرى از طواف مستحبى مانع از طواف واجب

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«أول ما يظهر القائم من العدل ان ينادى مناديه: ان يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة، الحجر الأسود و الطواف ».( ۶۲۲ )

يعنى: اولين نشانه هاى عدالت مهدىعليه‌السلام در مكه از جمله اين است كه از طرف او اعلان مى گردد كه: (هان اى مردم! هر كس طواف واجب خويش را انجام داده است جاى خود را در طواف و كنار حجرالاسود به كسانى كه مى خواهند طواف واجب انجام دهند، واگذار كند.)

كسانى كه در موسم حج در مكه باشند با هجوم سيل آساى جمعيت به هنگامه طواف روبرو مى گردند، به گونه اى كه گاه برخى تلف مى شوند و برخى بر اثر فشار شديد سيل جمعيت در اطراف كعبه، زير پا مى افتند.

تازه همه اين هجوم و فشار جمعيت با وجود مشكلات و موانع و قوانين دست و پاگير و مالياتهاى سنگين است كه به بهانه ها و عناوين مختلف در بسيارى از كشورها، سر راه زائران بيت الله الحرام است.

و روشن است كه در عصر ظهور امام مهدىعليه‌السلام كه تمامى اين مقررات دست و پاگير مربوط به مقدمات حج، از قبيل: جواز سفر، ويزا و ديگر قيود و شروط وارداتى از بلاد كفر، همه و همه، الغا مى گردد و سفر بيت الله براى همگان، بدون هيچ قيد و شرطى ميسر مى شود، طبيعى است كه شمار زائران به طور گسترده اى رو به افزايش مى گذارد و آنگاه است كه طواف بر گرد كعبه و اسلام حجرالاسود سخت مى شود، به ويژه كه برخى از زائران به اعمال واجب خويش نيز بسنده نمى كنند، بلكه براى ثواب و پاداش بيشتر مى خواهند طواف و نماز مستحبى انجام دهند.

به همين جهت است كه امام مهدىعليه‌السلام به زائران خانه خدا دستور مى دهد كه به طواف واجب خويش بسنده نموده و ميدان را براى ديگران به منظور انجام واجبات و آداب حج باز كنند.

۴. كيفر دزدان خانه خدا

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«اما ان قائمنا لو قدقام، لاءخذ بنى شيبة و قطع ايديهم و طاف بهم و قال: هؤ لاء سراق الله( ۶۲۳ )

يعنى: بهوش باشيد هنگامى كه قائم ما قيام نمايد (بنى شيبه) را كه كليددار خانه كعبه اند، دستگير و دست آنان را به كفر گناهانشان مى برد و آنان را مى گرداند، چرا كه آنان، دزدان خانه خدا و اموال و امكانات آن مكان مقدسند.

در روايت ديگر فرمود:

«...و قطع اءيدى بنى شيبة ...و كتب عليها: هؤ لاء سراق الكعبة( ۶۲۴ )

يعنى: دست (بنى شيبه) را مى برد و بر سينه آنان نوشته اى نصب مى گردد كه: (اينها دزدان كعبه اند.)

بنى شيبه، خدمتگزاران كعبه و كليدداران آناند كه نسل به نسل اين مقام را قبضه كرده و بجاى خدمت و تلاش صادقانه، اموال، امكانات و ذخائرى را كه مردم به بيت الله هديه كرده اند مى برند و به ناروا مى خورند و هرگونه كه هواى دلشان خواست در آن تصرف مى كنند. به همين جهت است كه امام مهدىعليه‌السلام آنان را (دزدان كعبه) مى نامد... و تنها به بريدن دست آنان بسنده نمى كند، بلكه دستور مى دهد آنان را بگردانند تا براى ديگر غارتگران، خودكامگان و همه كسانى كه در ثروتها و امكانات خود و ديگران به ناروا تصرف مى كنند، عبرت انگيز و عبرت آموز باشند و بدانند كه كيفر تجاوز به حقوق و حدود مردم، قطع دست تجاوزكار با شمشير عدالت در دنيا و عذاب خفت بار و سهمگين نيز، در آخرت است.

اينها برخى از عملكرد ويژه امام مهدىعليه‌السلام در مكه مكرمه است كه علاوه بر برنامه هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، رفاهى، قضايى، مدنى فرهنگى... براى مكه، بسان ديگر شهرها دارد كه در بخشهاى آينده خواهد آمد.

در مدينه منوره

امام مهدىعليه‌السلام پس از تدبير امور و تنظيم شئون مردم و گزينش فرد كارا و پرواپيشه اى براى اداره آن منطقه، مكه را به سوى مدينه، ترك مى كند، اما پس از خروج آن حضرت از مكه، برخى جنايتكاران مى شورند و برگزيده او براى اداره امور را، به قتل مى رسانند.

خبر اين جنايت هولناك در ميان راه به آن گرامى مى رسد و به مكه باز مى گردد و اين گروه شورشى و تجاوزكار را سركوب نموده و ريشه و شاخ و برگ آشوب و فتنه را از بن برمى كند و با نصب شخصيت ديگر براى اداره امور، به سوى مدينه حركت مى نمايد.

در مدينه به كارهايى دست مى زند كه نياز به تفسير و توضيح دارد اما ما در اينجا تنها با اشاره مى گذريم. از جمله آن كارها اين است كه: برخى قبرها را مى شكافد و جسدها را خارج مى كند و به آتش مى كشد....

يك سؤال و جواب

پس از مدينه منوره و تنظيم شئون آن، حضرت مهدىعليه‌السلام به كجا حركت مى كند؟

از رواياتى اين نكته دريافت مى گردد كه آن حضرت از مدينه منوره به سوى عراق حركت مى كند و از كنار رشته كوههاى (شمر) و (حائل) و (رفحاء) مى گذرد و آنگاه به نجف مى رسد.

اما اينكه در داخل عراق در كجا مستقر مى گردد؟ و پايتخت و مركز حكومت جهانى و عادلانه او كجا خواهد بود؟ پاسخ اين دو سؤال را در بخش آينده خواهيم خواند.

مركز حكومت امام مهدىعليه‌السلام يا پايتخت جهانى او

مسافت ميان كوفه و نجف، كمتر از ده كيلومتر است و به خاطر مناطق مسكونى كه در اين سالها ايجاد شده، شهر (نجف) به (كوفه) متصل شده است.

كوفه، پس از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام موقعيت شكوهبارى مى يابد چرا كه طبق روايت رسيده از امامان معصومعليه‌السلام آنجا مركز حكومت عادلانه و جهانى اسلام و قرآن و پايتخت دولت او خواهد شد.

اينك برخى از روايات در اين مورد:

۱. امیرمؤمنانعليه‌السلام ضمن بيانى پيرامون ظهور مهدىعليه‌السلام فرمود:

«...ثم يقبل الى الكوفة فيكون منزله بها، فلايترك عبدا مسلما الا اشتراه و اءعتقه و لاغارما الا قضى دينه و لا مظلمة لاحد من الناس الا ردها و لايقتل عبد الا ادى ثمنه فدية مسلمة الى اءهلها و لا يقتل قتيل الا قضى عنه دينه و الحق عياله فى العطاء، حتى يملاء الارض قسطا وعدلا، كما ملئت ظلما و جورا و عدوانا .

و يسكن هو و اءهل بيته الرحبة و الرحبة انما كانت مسكن نوح و هى اءرض طيبة، لا يسكن رجل من آل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و لا يقتل الا باءرض طيبة زاكية، فهم الاءوصياء الطيبون ».( ۶۲۵ )

يعنى: سپس به كوفه روى مى آورد كه قرارگاه و منزل اوست. برده مسلمانى در بندى نمى ماند، جز اينكه او را مى خرد و آزاد مى سازد و بدهكارى نمى ماند، مگر اينكه دين او را مى دهد و مظلمه اى نمى ماند جز اينكه آن را مى پردازد و كشته اى نمى ماند مگر اينكه ديه او را مى دهد و... كشته اى نمى ماند جز اينكه دين او را پرداخته و خانواده او را تأمين مى كند و همه امور را تدبير و كارها را تنظيم مى نمايد تا آنجايى كه زمين را سرشار از عدل و داد مى نمايد، همانگونه كه به هنگامه ظهور او، از ظلم و جور لبريز است.

آن حضرت و خاندانش در (رحبه) سكونت مى كنند، همان نقطه اى كه قرارگاه و مسكن حضرت نوحعليه‌السلام و سرزمين پاك و پاكيزه بود. و مى دانيم كه هيچ مردى از خاندان وحى و رسالت، جز در سرزمين پاك و پاكيزه، مسكن برنگزيد و جز در سرزمين پاك به شهادت نرسيد. و امام مهدى و خاندانشعليه‌السلام جانشين پاكان و برگزيدگان هستند....

۲. مفضل به امام صادقعليه‌السلام گفت:

«يا مولاى... كل المؤ منين يكونون بالكوفة ؟

قالعليه‌السلام :اى والله... لايبقى مؤ من الا كان بها اءو حواليها و ليبلغن مجالة فرس منها اءلفى درهم و ليودن أكثر الناس انه اذا قام القائم و دخل الكوفة، لم يبق مؤ من الا و هو بها( ۶۲۶ )

يعنى: (سرورم!... آيا همه مؤمنان راستين در عصر ظهور قائمعليه‌السلام در كوفه خواهند زيست؟)

فرمود: (آرى!... همه در كوفه يا پيرامون آن خواهند بود و كوفه بها و ارزشى خواهد يافت كه هر متر از زمين آن، از مرز دو هزار درهم خواهد گذشت. و مردم با ایمان به هنگامى كه قائمعليه‌السلام وارد شهر كوفه شد و آنجا مركز حكومت عادلانه جهانى او گرديد، دوست مى دارند در آنجا باشند و همواره دلهاى ايمان آوردگان در آنجاست.)

۳. امام مجتبىعليه‌السلام در اين مورد فرمود:

«لموضع الرجل فى الكوفة أحب الى من دار بالمدينة( ۶۲۷ )

يعنى: جاى يك قدم زمين در كوفه، براى من دوست داشتنى تر از خانه اى در مدينه است.

۴. امام باقرعليه‌السلام در روايتى پيرامون حضرت مهدىعليه‌السلام فرمود:

«ثم يرجع الى الكوفة: فيبعث الثلاثمائة و البضغة عشر رجلا الى الآفاق كلها: فيمسح بين اكتافهم و على صدورهم، فلا يتعايون فى قضاء ....»

يعنى: سپس( ۶۲۸ ) آن حضرت به كوفه باز مى گردد و از آن پايگاه عادلانه جهانى، فراتر از سيصد شخصيت شايسته و وارسته و ساخته شده كه هر كدام قهرمانى در ميدان علم و تقوا و شجاعت و كارآيى و تدبير و كياست هستند به سراسر جهان گسيل مى دارد.

دست دگرگونساز و مبارك خويش را بر سينه آنان مى سايد و آنان چنين مى شوند كه در هيچ برنامه و مشكل علمى و حقوقى و سياسى وا نمى مانند و شئون فرهنگى، اخلاقى فقهى و اجتماعى جامعه را با درايت تنظيم مى نمايند.

۵. از امام صادقعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«اذا قام قائم آل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ...اتصلت بيوت الكوفة بنهر كربلاء ».( ۶۲۹ )

يعنى: هنگامى كه قائمعليه‌السلام قيام كند كوفه را پايگاه عدالت و تقواى جهانى مى سازد و آنجا، چنان گسترش مى يابد كه خانه اى كوفه به شهر كربلا مى رسد.

۶. مفضل در اين مورد پرسيد:

يا سيدى!... فاءين تكون دار المهدى و مجتمع المؤ منين؟

قالعليه‌السلام : «دار ملكه: الكوفة و مجلس حكمه: جامعها و بيت ماله و مقسم غنائم المسلمين: مسجد السهلة و موضع اشترى شبرا من اءرض السبع بشبر من ذهب... و لتصيرن الكوفة اءربعة و خمسين ميلا و ليجارون قصورها كربلاء ...».( ۶۳۰ )

يعنى: (سرورم! قرارگاه حضرت مهدىعليه‌السلام و ايمان آوردگان خاص به حق، در كجا خواهد بود؟)

فرمود: (پايتخت آن حضرت، كوفه خواهد بود و مركز قضاوت عادلانه او، مسجد جامع آن و مركز اصلى بيت المال، مسجد سهله در نزديكى كوفه.

و آن شهر و سرزمين آن، ارزش و بهايى مى يابد كه با طلا برابرى مى كند و چنان گسترش مى يابد كه مساحت آن به ۵۴ ميل مى رسد و قصرهاى آن تا كربلا امتداد مى يابد.