امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 44097
دانلود: 3557

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44097 / دانلود: 3557
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

واژه دجال

اين نام از واژه (دجل) مشتق شده و به مفهوم (حق پوشى)، (نيرنگ بازى)، (دروغپردازى)، (دجالگرى) و (قلب حقايق) است.

(دجال) صفت مردى است كه پيش از ظهور امام مهدىعليه‌السلام در صحنه جامعه پديدار مى گردد و با جنبش ارتجاعى خويش جنايت و تباهى بسيارى را مرتكب مى گردد و آنگونه كه برخى از نويسندگان معاصر پنداشته اند، دجال، تمدن جديد غرب نيست كه دلها و قلبها را بسوى خود جلب كرده است.

دجال، در شرايط قحط و تورم اقتصادى و خشكسالى قيام مى كند و پيروان او را، انبوهى از عناصر پست و فرومايه و آلوده به گناه و رذايل اخلاقى، همچون زنان ولگرد و نسل تبهكار آنها و نژاد پرستان يهود و... تشكيل مى دهند.

از روايات اين نكته دريافت مى گردد كه: او مردى يك چشم است و از جادوگرى، شعبده بازى و چشم بندى آگاه است، به همين جهت به كارهاى سحرانگيزى دست مى يازد و به گونه اى عمل مى كند كه مردم كارهاى او را واقعيت مى پندارند و از اين رو شگفت انگيز نيست كه نخست ادعاى نبوت كند و آنگاه ادعاى خدايى و بگويد:

( أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ ) .

يعنى: هان اى مردم! من پروردگار بزرگ شما هستم.

ما در بخش نهم، در بحث از (مدعيان دروغين نيابت خاص) از جمله (شلمغانى) و امثال او، خاطر نشان ساختيم كه برخى از آنها، دجالگرى را به جايى رساندند كه ادعاى حلول و پروردگارى كردند.

روايات رسيده در مورد دجال و عملكرد تبهكارانه و دجالگرانه اش به گونه اى است كه براى ما مفهوم نيست، شايد رموز و اشاراتى باشند كه در روزگار ما نامفهوم اند و در آينده پرده اسرار از روى آنها برداشته شود.

به هر حال آنچه مى توان دريافت اين است كه: زندگى نكبت بار اين عنصر پليد در فلسطين به پايان خويش مى رسد و امام عصرعليه‌السلام پس از قيام خويش و فرود آمدن عيسىعليه‌السلام به آن پيامبر بزرگ دستور مى دهد كه دجال را از صحنه بردارد و او نيز دستور اجرا مى كند، و بشريت را از شرارت و دجالگرى او رهايى مى بخشد.

در اين مورد، ما به همين اشاره بسنده مى كنيم، توضيح بحث در مجموعه هاى روايى موجود است، علاقمندان مى توانند مراجعه كنند.

چگونه قدرتها در برابر او سر فرود مى آورند؟

اين سؤال در صدر سلسله پرسشهايى است كه پيرامون ظهور امام عصرعليه‌السلام مطرح مى گردد.

بسيارى مى پرسند كه: (چگونه حكومتها در برابر امام مهدىعليه‌السلام خاضع مى گردند؟)

(چگونه آن اصلاحگران بزرگ جهانى بر حكومت و دولتها پيروز مى شود؟)

(و موضع حكومتها و قدرتهاى بزرگ جهانى در برابر آن حضرت چگونه خواهد بود؟)

اين موضوع، براستى موضوع حساسى است و پاسخ آن نياز به اندكى شرح و تحليل دارد بدين صورت:

۱. حقيقت اين است كه حكومتها و دولتها، همواره از افراد تشكيل مى گردند و همان افراد هستند كه در كنار هم، دست در دست هم، هياءتهاى حاكمه را مى سازند و روشن است كه هر انسانى از اين هياءتهاى حاكمه، به گونه اى امور و رخدادها را ارزيابى نموده و حوادث را مى فهمد.

۲. حكومتها در حيات خويش به سلاح و مهمات تكيه دارند و سلاح نيز در دست ارتشهاست، در دست بزرگترين فرمانده تا كوچكترين فرد ارتش و يا نيروهاى مسلح.

۳. و نيز حكومتها بر نيروهاى مسلحى چون: پليس، نيروهاى انتظامى، دستگاههاى اطلاعاتى، ارتش خلقى و پاسداران رنگارنگ تكيه دارند و اينها همه، دستگاههايى هستند كه حكومتها و دولتها بدانها تكيه مى كنند و بوسيله آنها قدرت و نيرو مى يابند و با دست آنها با مخالفان خويش مى جنگند و آنان را سركوب مى كنند.

اينك جاى سؤال است كه اگر نيروهاى مسلح و دستگاههاى عريض و طويل كه حكومتها بدانها تكيه مى كنند با حكومت موافق نبودند يا فرمانبردارى نكردند، ديگر از دولتها چه كارى ساخته است؟

بعبارت ديگر: (هيأت حاكمه يا سران نظامى كه نيروهاى نظامى آن را از نظر فكرى و عقيدتى با آنان موافق نباشند، چه مى كنند؟)

حكومتها همواره از ارتش و نيروى نظامى خويش بيشتر از نيروى بيگانه مى هراسند چرا كه بر نيروى خارجى ممكن است بوسيله نيروى موجود در داخل پيروز شد و آن را نابود ساخت، اما بر ارتش خودى، هنگامى كه همه ستون و بدنه و راءس يا بيشتر آن، سر به طغيان و شورش برداشت، چه مى توان كرد؟

دولتها در برابر نيروهاى مسلح خويش هنگامى كه از آنان جدا شوند يا از نظر فكرى و عقيدتى با دولت خويش مخالف باشند، قدرتى ندارند.

آرى! تنها وسيله رويارويى با چنين ارتش نظامى، كمك گرفتن از ملت و يارى جستن از توده هاى مردم است و اين تلاش نيز هنگامى كه مردم به ارتش بپيوندند و يك صدا، بر ضد هياءت حاكمه بشورند با شكست روبرو مى گردد و حكومت سقوط مى كند.

در بحثهاى گذشته، خاطر نشان ساختيم كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هنگامه خبر دادن از ظهور امام مهدىعليه‌السلام فرمود: (انه يخرج بالسيف.)

يعنى او با شمشير عدالت قيام خواهد كرد.

و اين سخن را برخى به تمسخر گرفته و وسيله تاخت و تاز قرار داده و مى گويند: (از شمشير، در برابر سلاحهاى مرگبار كه اگر بكار افتد، همه چيز را به خاك و خاكستر تبديل مى كند، چه كارى ساخته است؟

از سلاحهاى ويرانگر و مخربى چون: انواع بمبها، اقسام مسلسلها، انواع و اقسام تفنگها، تانكها، زره پوشها، نفربرها، هواپيماها و ديگر وسايل جنگى زمينى، هوايى، دريايى كه اگر به كار افتد، نسل بشر را از صفحه روزگار بر مى دارند، آخر در برابر اينها شمشير چه ارزشى دارد؟ و اثر آن در برابر اين سلاحهاى ويرانگر و نابود كننده و سريع چيست؟)

براى پاسخ به اين سؤال مقدمه اى ترسيم مى گردد، اميد كه مفيد افتد.

مقدمه:

از انبوه رواياتى كه گذشت به اين واقعيت تصريح دارد كه حضرت عيسىعليه‌السلام به هنگام قيام امام مهدىعليه‌السلام ، از آسمان فرود مى آيد و ضمن اقرار و تصديق وجود گرانمايه آن اصلاحگر بزرگ جهانى به او اقتدا مى كند. و اين مطلب ثابت شده است كه خداوند، عيسىعليه‌السلام را به آسمانها برده است، چرا كه كشته شدن او را به دست دشمنان رد مى كند و مى فرمايد:

«و قولهم انا قتلنا المسيح عيسى بن مريم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم و ان الذين اختلفوا فيه لفى شك منه، مالهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه يقينا بل رفعه الله اليه ...».( ۶۴۶ )

يعنى: و نيز بدان سبب كه گفتند: ما مسيح، پسر مريم، پيامبر خدا را كشتيم در حالى كه آنان مسيح را نكشتند و بر دار نكشيدند بلكه كار بر آنان مشتبه شد و بى ترديد آنانكه در مورد او اختلاف مى كردند خود در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند و تنها پيرو پندار خود بودند و عيسى را به يقين نكشته بودند.

علاوه بر قرآن شريف و نيز روايات پيرامون صعود حضرت عيسى به آسمان، بسيار است و بيانگر اين واقعيت كه او در آسمانها زنده و روزى مى خورد و اينك از صعود او بيشتر از ۱۹۰۰ سال مى گذرد.

و نيز اين روايات به صراحت بيانگر اين واقعيت است كه عيسىعليه‌السلام به هنگامه قيام امام مهدىعليه‌السلام از آسمان فرود مى آيد و به آن گرامى اقتدا مى كند و به امامت او نماز مى گذارد.

راستى كه حكمت بالغه خدا و تدبير عظيم او را نظاره كنيد كه چگونه حضرت عيسىعليه‌السلام را به آسمانها صعود مى دهد تا او را براى روزى بسيار شكوهبار و هدفى شكوهمند و مقصدى والا، ذخيره سازد!!

راستى چه ثمره، چه فايده و چه حكمتى در فرود آمدن عيسىعليه‌السلام به زمين در قيام جهانى امام مهدىعليه‌السلام است؟ و چه رابطه اى ميان اين فرود و آن ظهور هست؟

كه از يك سو امام گرانقدر و پرشكوهى كه براى اصلاح زمين و زمان ذخيره شده است بپا مى خيزد و خورشيد جهان افروزش از پس ابرهاى غمبار غيبت طلوع مى كند و از دگر سو پيامبر بزرگى كه در آسمانها ذخيره شده است فرود مى آيد و ضمن تصديق قيام جهانى مهدىعليه‌السلام به او اقتدا مى كند؟ راستى چه رابطه اى ميان اين دو رخداد شكوهمند است؟

و چه مناسبتى ميان اين دو حادثه بى نظير مى باشد؟

پيش از هر چيز شايسته است فراموش نكنيم كه شمار مسيحيان جهان اكنون از هزار ميليون نفر مى گذرد، به عنوان مثال:

زمامداران و دولتها و ملتهاى اروپا همه يا بيشترشان مسيحى اند، بيشتر زمامداران و حكومتها و مردم قاره سياه، مسيحى هستند، همينطور دولتهاى آمريكاى شمالى و جنوبى و عقيده مسيحيان نيز در مورد عيسىعليه‌السلام مشهور است كه قرآن ضمن انتقاد، آن را ترسيم و تصحيح مى كند. بدين صورت:

۱.( وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ) .( ۶۴۷ ) و نصارى گفتند كه عيسى پسر خداست.

۲. و اذ قال الله:( وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ) .( ۶۴۸ ) يعنى: و يادآور آنگاه را كه خدا به عيسى بن مريم گفت: (آيا تو به مردم گفتى كه مرا و مادرم را جز خدا به خدايى گيرند؟)

گفت: (تو را به پاكى ياد مى كنم، مرا نسزد چيزى بگويم كه شايسته آن نباشم اگر من چنين گفته بودم تو خود مى دانستى تو به آنچه در ضمير من مى گذرد دانايى و من از آنچه در ذات تو است بى خبرم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى.)

۳.( لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ) .( ۶۴۹ ) يعنى: آنان كه گفتند: (خدا، همان مسيح پسر مريم است.) كافر شدند.

شاعر در مورد عقيده آنان به مسيحعليه‌السلام مى گويد:

عجبا للمسيح بين النصارى

حيث قالوا: ان الا له أبوه

ثم قالوا: ابن الاله اله

ثم قاموا بجهلهم عبدوه

يعنى: در مورد مسيح، ميان پيروانش در شگفتم هنگامى كه مى گويند: (خدا، مسيح است.)

آنگاه مى گويند: (فرزند خدا، همان خداست.) و سپس ناآگاهانه و متعصبانه به پرستش او قيام مى كنند.

ما در روزگار خويش به نشريات گمراه كننده اى كه مبشران و مبلغان مسيحى آنها را چاپ و توزيع مى كنند، بر مى خوريم كه در عصر فرهنگ و دانش نيز همين خرافه و دروغ به صراحت آمده است. و آنان تصريح مى كنند كه: (عيسى، خداست.) و (خدا، همان عيسى است و او خداى نجات دهنده است.) و سخنانى از اين قماش بافته هاى كفر آلود كه براستى خدا برتر و بالاتر از بافته هاى آنانست. و او بلند مرتبه و بزرگ از هر آنچه شرك گرايان مى پندارند، پاك و منزه است.

به هر حال بحث در اين است كه: مسيحيان با اين عقيده و انديشه در مورد عيسىعليه‌السلام هنگامى كه در سراسر جهان بشنوند كه حضرت مهدىعليه‌السلام آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها ظهور نمود و عيسىعليه‌السلام نيز از آسمان فرود آمده و ضمن تصديق آن حضرت و اقرار به امامت او و كمك به قيام جهانيش، به او اقتدا نموده و به امامت او نماز مى خواند، در اين صورت آيا در سراسر گيتى حكومت و دولت و ملتى پيدا مى شود كه مسيحى باشند و باز هم با قيام جهانى امام مهدىعليه‌السلام مخالفت ورزند؟ و با او سر ستيز درآيند؟

روشن است كه هرگز! بلكه همه مسيحيان به پيروى از عيسىعليه‌السلام و به دستور او زير پرچم امام عصرعليه‌السلام وارد مى گردند و اسلام واقعى را خواهند پذيرفت و از طرفداران امام عصرعليه‌السلام خواهند شد.

اينك رواياتى را در اين مورد مى آوريم:

۱. از امام باقرعليه‌السلام آورده اند كه ضمن حديث مفصلى فرمود:

«...فاذا اجتمع عنده عشرة آلاف رجل، فلا يبقى يهودى و لا نصرانى الا آمن به و صدقه ....»( ۶۵۰ ) يعنى: هنگامى كه ده هزار نفر پيكارگر و آگاه بر گرد آن حضرت گرد آمدند ديگر يهودى و مسيحى يافت نمى شود جز اينكه به او و قيام جهانى اش ايمان مى آورند و او را تصديق مى كنند.

۲. اين روايت بصورت ديگرى نيز آمده است كه مى فرمايد:

«...فاذا اجتمع عنده العقد عشرة آلاف رجل فلا يبقى يهودى و لا نصرانى و لا اءحد ممن يعبد غير الله تعالى الا آمن به و صدقه و تكون الملة واحدة. ملة الاسلام و كل ما كان فى الاءرض من معبود سوى الله تعالى تنزل عليه نار من السماء فتحرقه( ۶۵۱ ) يعنى: هنگامى كه برگرد امام مهدىعليه‌السلام پس از ظهورش ده هزار نفر انسان ساخته شده و فداكار، گرد آمدند، همه يهوديان و مسيحيان و كسانى كه جز خداى يگانه را مى پرستند، به امامت و راه و رسم او ايمان مى آورند و قيام جهانى و دگرگونسازش را تصديق و تاءييد مى كنند. آنگاه است كه همه ملتها يك ملت مى شوند، ملت اسلام و پيروان همه اديان به دين آسمانى اسلام مى گروند و همه معبودهاى دروغين مورد غضب خدا قرار مى گيرند و آتشى از آسمان فرود آمده و آنها را طعمه خويش مى سازد و همه را به خاكستر تبديل مى كند.

۳. از امیرمؤمنانعليه‌السلام آورده اند كه فرمود:

«اذا بعث السفيانى الى المهدى جيشا فخسف به بالبيداء و بلغ ذلك اءهل الشام قالوا لخليفتهم:قد خرج المهدى فبايعه و ادخل فى طاعته، و الا قتلناك

«فيرسل اليه بالبيعة و يسير المهدى عليه‌السلام حتى ينزل بيت المقدس و تنقل اليه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اءهل الحرب و الروم و غيرهم فى طاعته، من غير قتال، حتى تبنى المساجد بالقسطنطنية و مادونها( ۶۵۲ ) يعنى هنگامى كه سفيانى سپاهى را بسوى مهدىعليه‌السلام گسيل مى دارد و آن سپاه در بيابانى در ميان مكه و مدينه به زمين فرو مى رود و خبر اين حادثه دهشتناك به شام و مردم آن رسد، آنان به زمامدار خويش مى گويند: (مهدى نجات بخش، ظهور كرده است، با او بيعت كن و اطاعت او را گردن گذار! در غير اين صورت تو را نابود خواهيم ساخت.)

و او نيز به ناچار براى بيعت با امام مهدىعليه‌السلام گروهى را مى فرستد و آن حضرت همه جا را در مسير خودش فتح مى كند تا در بيت المقدس فرود مى آيد. همه گنجينه ها بسوى او انتقال مى يابد و عرب و عجم، اهل حرب و روم و ديگران، حكومت عادلانه و راه و رسم انسانساز و رهايى بخش او را بى آنكه با او پيكار كنند مى پذيرند. آنگاه حركت جهانى او تا جايى پيش مى رود كه همه جا، نداى توحيد و عدالت، طنين افكن مى شود و در قسطنطنيه و فراتر از آن و... مساجد را بنياد مى كند.)

و با اين بيان، استفاده از سلاح، ضرورت پيدا نمى كند و انواع اسلحه ها بى آنكه به وجود آنها احساس نياز شود، كنار گذاشته مى شود.

اما يهود هم، بر گرد آن خورشيد جهان افروز حلقه مى زنند و او (الواح تورات) را كه در نقاط خاصى مدفون است، براى آنان خارج مى سازد و آنان در ميان آن نوشته هاى آسمانى، ويژگيها و نشانه هاى امام مهدىعليه‌السلام را مى يابند و همگى اسلام را پذيرفته و در خط امامت او گام مى سپارند.

از امام باقرعليه‌السلام در اين مورد آورده اند كه فرمود:

«و انما سمى المهدى، لانه يهدى الى اءمر خفى و يستخرج التوارة و الانجيل من اءرض يقال لها انطاكية ».( ۶۵۳ ) يعنى: تنها بر اين جهت نام مبارك حضرت قائمعليه‌السلام ، مهدى ناميده شد كه از جانب خدا، به هر كار نهان و سرى هدايت مى شود و تورات و انجيل را از نقطه اى از زمين كه انطاكيه نام دارد، خارج مى سازد.

و در برخى از روايات آمده است، كه: (مهدىعليه‌السلام ، مهدى ناميده شد، چرا كه به اسفار تورات راهنمايى مى گردد و آن را از كوههاى شام خارج مى سازد و يهود را بدان فرا مى خواند و آنان بر آن كتابها بصورت دسته جمعى و سى هزار نفرى تسليم مى گردند.)( ۶۵۴ )

در كتاب (اسعاف الراغبين) است كه:

(حضرت مهدىعليه‌السلام (تابوت سكينه) بنى اسرائيل را از غار انطاكيه و (اسفار تورات) را از كوهى در شام خارج مى سازد و با آن با يهود بحث و گفتگو مى كند و بسيارى از آنان تسليم مى گردند.)( ۶۵۵ )

به هر حال، ظاهر مطلب اين است كه در مرحله نخست، سى هزار نفر از يهود، حق و عدالت را پذيرفته و به اسلام ايمان مى آورند. آنگاه اين گرايش به حق و پذيرش اسلام بى وقفه ادامه مى يابد تا همه يهوديان مسلمان شده و به امامت مهدىعليه‌السلام و راه و رسم زندگى ساز و قيام نجات بخش او ايمان مى آورند.

آنچه آمد مربوط به يهود و نصارى و ايمان آنان به اسلام و قيام جهانى حضرت مهدىعليه‌السلام و امامت آن اصلاحگر بزرگ جهانى بود. اما اينك جاى آن است كه بنگريم و بدانيم كه پيروان ديگر اديان و مرامها چه خواهند كرد؟

روشن است كه اين دگرگونى عظيم و ناگهانى كه با قيام حضرت مهدىعليه‌السلام و فرود آمدنعليه‌السلام از آسمان و اقتداى به آن حضرت و تصديق او در دولتها و ملتها در سراسر جهان پديدار مى گردد، بزودى اثر عميق خويش را در نظامهاى لائيك همانند چين و شوروى و بيشتر كشورهاى خاور دور مى گذارد؛ چرا كه آنان مى توانند خويشتن را در برابر حقيقت بزرگ و دگرگونسازى كه مسير تاريخ و زندگى جهانيان را تغيير مى دهد به نادانى و ناآگاهى زنند. بويژه كه امام مهدىعليه‌السلام متفكران و انديشمندانى را به عنوان پيام رسان و مبلغ اسلام، بسوى ملتها و دولتها گسيل مى دارد تا اسلام را آن گونه كه هست، بى هيچ كم و كاست و افراط و تفريط و افزودن چيزى بر آن، به بشريت بشناسانند. اينجاست كه دولتهاى لائيك نيز جز پذيرش حق و سر فرود آوردن در برابر نظم عادلانه و پيشواى عدالت پيشه و پر اقتدار آن، راهى براى خود نخواهند يافت.

در روايتى كه از نظرتان گذشت خوانديد كه:

(پس از گرايش مسيحيان و يهوديان به اسلام و ايمان به حضرت مهدىعليه‌السلام تمامى كسانى كه جز خدا را مى پرستند نيز، به راه و رسم عادلانه و آسمانى او ايمان مى آورند و او را تصديق مى نمايند.)

پيشگامان امتها

اما شيعيان كه شمارشان در سراسر جهان نيمى از مسلمانان را تشكيل مى دهد، روشن است كه اينان از پيشتازان و پيشگامان ملتها و امتهايى هستند كه بر گرد آن خورشيد جهان افروز حلقه مى زنند، و زير پرچم او كه براستى پرچم عزت، استقلال، آزادگى، عدالت، پاكى، سعادت، نيكبختى، قدرت، قوت و رفاه، و معنويت است قرار مى گيرند.

و اينگونه اسلام و صلح و آزادى بر سراسر جهان سايه آرامش بخش و سعادت آفرين خويش را مى افكند و تدبير امور جامعه بشرى را به كف مى گيرد و ملتها و دولتها، همه و همه، فوج فوج به دين خدا وارد مى گردند.

آنچه آمد در صورتى خواهد بود كه ظهور و قيام امام عصرعليه‌السلام پيش از سومين جنگ جهانى كه چون كابوسى سايه افكنده است رخ دهد، اما اگر جنگ سوم جهانى اتفاق افتد و ظهور آن اصلاحگر بزرگ جهانى پس از آن باشد، ديگر مى توان پيش بينى كرد كه چه شمار از انسانها با بكار گرفته شدن بمبهاى هسته اى و هيدروژنى و ديگر سلاحهاى مرگ آور و ويران كننده، نابود مى گردند و چه شمار باقى مى مانند.

مفهوم اين سخن اين است كه: امام مهدىعليه‌السلام پس از نابود شدن ۶۰ درصد از انسانها در روى زمين، ظهور مى كند آن هم در شرايطى كه باقيمانده از خانواده بشرى را نيز ترور، ارعاب و هيولاى مرگ و نابودى به سختى در هم نورديده و زندگى به دوزخ طاقت فرسايى تبديل شده است.

در آن شرايط است كه بشريت از همه تمدنهاى پوشالى و تمامى ديدگاهها و بافته ها و تئوريهاى شكست خورده اقتصادى، اجتماعى، سياسى و... سرخورده و ماءيوس و خسته شده و از آن زندگى سياه نكبت بارى كه مرگ به مراتب بهتر و شريفتر از آن است متنفر مى گردد و درست در همان حال و هواى نوميدى و واماندگى و فشار است كه بشريت انتظار فرشته نجات و اصلاحگرى بزرگ و راستين را مى كشد كه سر رسد، و او را از آن فجايع غمبار و مصائب هستى سوز و از آن نظامها و قوانين ساخته ذهن و بافته انديشه نارسا و مغز عليل و ناتوان جاه طلبان كه جز بر زيان و رنج او نيافزوده است نجات بخشد.

آنگاه انتظار فرج اصلاحگر بزرگى را مى كشند كه تباهى زندگى جامعه انسانى را از بين ببرد، بافته ها و نظامها و مقرراتى را كه تراوش يافته از مغزهاى جباران و طغيانگران است، نابود سازد. و بيدادگران سنگدلى را كه شب و روز همواره بر اين مى انديشند كه چگونه راه تنفس توده هاى دربند را تنگتر ساخته و چگونه بندهاى عبوديت و بردگى را، بر دست و پاى آنان سخت تر كشند و چگونه آزادى، اين نعمت گرانبها و پرارجى را كه خدا به انسانها ارزانى داشته است پايمال سازند؛ آرى! اين ديوانگان قدرت و انحصارگران امكانات توده ها را، از سر راه بردارد.

آرى! بشريت هنگامى كه دريافت، بخاطر فشار و سركوبى و استبدادى كه در همه ميدانهاى زندگى بر او حاكم است، ديگر نه كرامتى برايش مانده است و نه شرافت و عزت و آزادگى، ديگر در آن وضعيت است كه با همه وجود انتظار مى كشد تا نجات بخشى براى رهايى اش بپاخيزد و بشريت را از آن شرايط نكبت بار نجات بخشد.

در اين موارد روايتى از امام باقرعليه‌السلام آمده است كه:

«دولتنا آخر الدول و لم يبق أهل بيت لهم و دولة الا ملكوا قبلنا، لئلا يقولوا اذا رأوا سيرتنا: و هو قول الله عزوجل :( وَ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ )

يعنى:( ۶۵۶ ) دولت و حكومت ما خاندان وحى و رسالت، آخرين دولت خواهد بود. هيچ خاندان و گروهى نخواهند بود جز اينكه پيش از ما، زمام امور جامعه بدست آنان مى افتد تا هنگامى كه راه و رسم عادلانه و بشر دوستانه و حيات بخش ما را ديدند، ادعا نكنند كه اگر آنان نيز مديريت و زمام امور جامعه را به كف مى گرفتند همچون حكومت عادلانه و انسانساز و افتخارآفرين خاندان وحى و رسالت عمل مى كردند.

آرى! اين همان سخن خداست كه مى فرمايد:

( وَ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ) ( ۶۵۷ )

و فرجام شكوهمند تاريخ و آينده بشريت در پرتو حكومت ماست.

بنابراين، از روايات، اين واقعيت دريافت مى گردد كه: با ظهور امام مهدىعليه‌السلام شرايط جهانى به گونه اى است كه همگان از اوضاع غمبار و پريشان بشريت و شكست تئوريها و مكاتب و مرامها و سيستمهاى بشرى خسته و نوميد گشته و همگان در انتظار اصلاحگرى نجاتبخش، هستند.

به همين جهت، در برابر امام مهدىعليه‌السلام سر خضوع فرود مى آورند و زمام امور خويش را به دست توانمند و كارگشاى او مى سپارند، بدان اميد كه نجات و نيكبختى بشريت را، او تضمين نمايد.

ممكن است مهدى نجات بخش از راه ديگرى زمام امور جامعه ها و تمدنها و رهبرى كره زمين را بدست گيرد و در برابر بيدادگران جهانى كه حاضر نشوند حق و عدالت را گردن نهند، از سلاح بسيار پيشرفته تر و مخربتر از سلاحهاى تجاوزكاران، بهره جويد.

چه مانعى دارد كه آن اصلاحگر بزرگ آسمانى، در پرتو قدرت و دانش و آموزش الهى، سلاحى وصف ناپذير در برابر سلاحهاى تجاوزكاران بسازد، به گونه اى كه از همه سلاحهاى موجود در دست زورمندان حق ستيز، پرتوانتر و عملكرد آن سريعتر و با شدت بيشترى زرادخانه هاى آنان را در هم بكوبد و نابود سازد؟

ما در امكان وقوع اين ديدگاهها، مى توانيم بحثهاى گسترده اى را طرح كنيم امام به منظور پرهيز از گستردگى بحث و رعايت اختصار به همين مقدار بسنده مى كنيم.

از ديدگاه عقيدتى و اسلامى

آنچه از نظرتان گذشت چگونگى سرفرود آوردن قدرتها و ملتها در برابر امام مهدىعليه‌السلام و چگونگى درهم كوبيده شدن قدرتهاى بيدادگر و حق ستيز روزگار از نظر مادى و طبيعى بود، اما هنگامى كه بخواهيم از ديدگاه دينى و عقيدتى و ماوراى طبيعى موضوع را طرح كنيم در اين صورت پيشاروى ما افقهاى باز و گسترده ترى براى احتمالات و تصورات به منظور به كف گرفتن زمام امور جامعه هاست كه براى نمونه به برخى اشاره مى رود:

۱. سلاح ترس و دلهره

ممكن است علاوه بر تدابير اساس فرهنگى و عقيدتى و اجتماعى، امام مهدىعليه‌السلام براى نجات بشريت و برانداختن استبداد و استعمار و تباهى، خداى جهان آفرين در قيام جهانى آن حضرت، ترس و دلهره را بر قلب كافران و شرك گرايان و تجاوزكاران حق ستيز بيافكند و آنان قدرت تصميم گيرى و مخالفت را بكلى از دست بدهند و خود را ببازند.

قرآن شريف به اين واقعيت تصريح مى كند و آن را از عوامل پيروزى پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر دولتها و ملتهاى معاصرش، عنوان مى سازد.

۱. در اين مورد مى فرمايد:

( سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ ) .( ۶۵۸ )

يعنى: ما در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدند بيم و (هراس) خواهيم افكند.

۲. و مى فرمايد:

( سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ ) .( ۶۵۹ )

يعنى: من در دلهاى كافران هراس خواهم افكند.

۳. و مى فرمايد:

( وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا ) .( ۶۶۰ )

يعنى: و در دلهايشان بيم افكند، گروهى را كشتيد و گروهى را به اسارت گرفتيد.

۴. و مى فرمايد:

( فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ) .( ۶۶۱ )

خدا از سويى كه آنان گمانش را نمى كردند بدانان تاخت آورد و در دلهايشان وحشت افكند.

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين مورد فرمود:

«نصرت بالرعب، مسيرة شهر. »( ۶۶۲ )

يعنى: با ايجاد رعب در دل دشمن به اندازه يك ماه پيش رفتم.

و نيز فرمود:

«اعطيت خمسا....و نصرت بالرعب( ۶۶۳ )

به من پنج چيز اعطاء گرديد.... از آن جمله اين است كه: بوسيله سلاح ترس و رعب كه خدا در دل دشمنان مى افكند، يارى و پيروزى مى شوم.

براى باور هيچ مانعى ندارد كه امام مهدىعليه‌السلام در قيام اصلاحى خويش با سلاح (رعب) از جانب خدا يارى گردد و خداوند رعب و ترس را در دل صاحبان قدرت و امكانات و زورمندان بيافكند. همانگونه كه روايات بسيارى بدين واقعيت تصريح مى كند:

امام صادقعليه‌السلام در اين مورد مى فرمايد:

ان القائم منا منصور بالرعب مؤ يد بالنصر، تطوى له الارض و تظهر له الكنوز كلها و يظهر الله به دينه على الدين كله ول كره المشركون.

يعنى: قائم( ۶۶۴ ) ما، با سلاح ترس و هراسى كه خدا بر دل دشمنان مى افكند، يارى مى گردد و بوسيله يارى خدا پيروز مى شود، زمين براى او درهم پيچيده شده و گنجهاى زمين براى او آشكار مى گردد و خداوند بدست او دين خود را بر تمامى اديان، اقتدار و غلبه مى بخشد، گرچه شرك گرايان را خوش نيايد.

بوسيله فرشتگان

امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه شريفه:( أَتَىٰ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ...) ( ۶۶۵ ) فرمود: «هو أمرنا، أمر الله عزوجل أن لانستعجل به حتى يؤ يده الله بثلاثة أجناد: الملائكة و المؤ منين و الرعب ».( ۶۶۶ )

يعنى: آن امر، اشاره به امر ما مى باشد. خداوند دستور مى دهد كه در مورد آن شتاب نورزيم، خداوند به هنگامه قيام امام مهدى بوسيله سه لشكر: فرشتگان، مؤمنان و سلاح ترس و رعب، او را در برابر موانع و دشمنان يارى مى كند وبر همگان پيروزيش مى بخشد.

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«لو خرج قائم آل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لنصره الله بالملائكة المسومين و المردفين و المنزلين و الكروبيين يكون جبرائيل أمامه و ميكائيل عن يمينه و اسرافيل عن يساره و الرعب يسير مسيرة شهر اءمامه و خلفه وعن يمينه و عن شماله و الملائكة المقربون حذاه ...»( ۶۶۷ )

يعنى: هنگامى كه قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ظهور نمايد، خداوند او را بوسيله گروههاى فرشتگان نشاندار،پياپى، فرود آورده شده و مقرب يارى خواهد كرد.( ۶۶۸ )

جبرئيل، فرشته امين وحى پيشاپيش آن حضرت و ميكائيل سمت راست و اسرافيل سمت چپ او، خواهد بود و ترس و رعب به مسافت يك ماه پيشاپيش و سمت راست و طرف چپش حركت خواهد كرد و فرشتگان مقرب در كنار او.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«اذا قام القائم عليه‌السلام نزلت ملائكة بدر و هم خمسة آلاف

يعنى( ۶۶۹ ) : هنگامى كه قائمعليه‌السلام قيام كند، فرشتگانى كه بصورت گروه پنچ هزار نفرى در بدر به يارى پيامبر آمدند، فرود خواهند آمد.( ۶۷۰ )