امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور0%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده: سيد محمد كاظم قزوينى
گروه:

مشاهدات: 44109
دانلود: 3558

توضیحات:

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44109 / دانلود: 3558
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

اصلاحات عمومى در عصر ظهور

مرحوم شيخ طوسى در كتاب خويش برخى از اصلاحات عمومى را كه در عصر ظهور و به دستور امام مهدىعليه‌السلام رخ مى دهد بر مى شمارد و خاطر نشان مى سازد كه همه اينها بر اساس مصالح و دلايل حكيمانه اى صورت مى گيرد.

برخى از آنها عبارتند از:

۱. حل مشكل عبور و مرور و گشودن گره كور ترافيك:

در اين رابطه است كه روايات بيانگر توسعه راهها و گسترش بخشيدن به خيابانها تا عرض شصت متر است.

۲. مسدود ساختن پنجره هايى كه به كوچه ها، خيابانها و راه عبور و مرور مردم گشوده شده و نيز جلوگيرى از نصب چنين پنجره هايى:

روشن است كه پنجره هاى مشرف به كوچه و خيابان و راه عبور و مرور مردم نقش ويرانگرى در بنيانهاى اخلاقى و مفاسد و جنايات خانوادگى دارد زيرا اين پنجره ها بويژه در فصل تابستان كه معمولا گشوده اند اندرون خانه ها و هر آنچه در آن مى گذرد همه را نشان مى دهند.

۳. تخريب و جلوگيرى از احداث بالكنها:

چرا كه نوعى تجاوز به حريم كوچه و خيابان است و شايد دليل آن هم همين باشد چرا كه كوچه و خيابان و فضاى آن از آن مردم و بالكنها نوعى تصرف در اين حق ملى و عمومى است.

۴. جلوگيرى از نصب ناودانها بسوى كوچه و خيابان:

كه اين كار نيز بويژه براى جلوگيرى از آلودگى محيط و حفظ سلامت و بهداشت عمومى و جلوگيرى از ريخته شدن آب بر سر رهگذران و سلامت عبور و مرور و پرهيز از خطر لغزش و غلطيدن و سقوط افراد بويژه كودكان و سالخوردگان ضرورى است.

۵. جلوگيرى از كندن چاههاى فاضلاب در كوچه و خيابان... و ديگر اصلاحات در سطح شهر و محل زندگى جامعه...( ۷۱۴ )

آرى! خواننده عزيز! آنچه پيرامون زندگى جامعه در عصر درخشان امام مهدىعليه‌السلام از نظرتان گذشت قطره اى ناچيز از درياى بى كرانه مواهب نعمتها و بركات و شكوهى است كه جامعه انسانى در حكومت آن حضرت از آنها بهره ور مى گردد زيرا رواياتى كه از زندگى سعادتمندانه در عصر ظهور سخن مى گويد پرتو ناچيزى از شكوه و عظمت، رفاه و آسايش، امنيت و آزادى، عدالت و افتخارى را باز مى گويد كه در حكومت او نصيب جامعه انسانى مى گردد خدا مى داند رواياتى كه پيرامون اين روزگار درخشان و طلايى از پيامبر گرامى و امامان اهل بيتعليهم‌السلام آن هم با رعايت سطح بينش و دانش و انديشه مردم صادر شده است در چه حجم بزرگى بوده كه متاءسفانه به دليل آفتهايى چون: سوازانيدن كتابخانه ها و از بين بردن كتابها و روايات به دست ما نرسيده است.

و تازه اينها، غير از آن حقايقى است كه در عصر ظهور و به دست مبارك آن گرامى در راه سعادت و آسايش انسانها انجام مى شود و امامان اهل بيتعليهم‌السلام با توجه به سطح دانش و انديشه محدود مردم از بيان آنها صرف نظر نموده اند.

كوتاه سخن اينكه: بشريت در عصر درخشان امام عصرعليه‌السلام از سعادتمندانه ترين و شكوهبارترين زندگى بهره ور خواهد گشت. و انواع نعمتهاى مادى و معنوى براى و فراهم خواهد بود.

شيعه در عصر امام مهدىعليه‌السلام

شيعه، اين پيروان مذهب خاندان وحى و رسالت، از همان روزهاى رحلت پيامبر گرامى تاكنون، همواره مورد فشار و ستم قرار گرفته و حقوق و آزادى آنان پايمال شده است.

به همين جهت است كه: تاريخ اينان، لبريز از قربانيان و شهيدان گرانقدر و راستينى است كه در طول تاريخ به دست بيدادگران كشته شده و مورد تبعيد و طرد و سركوب قرار گرفته اند و جرمشان تنها اين بوده است كه پيرو امیرمؤمنانعليه‌السلام بوده اند

شيعه، پس از رحلت پيامبر در هر عصر و زمان در همه جهان اسلام، همواره هدف قلمهاى مسموم بوده است و در اين مدت حكومتها و سلسله هايى كه در نقاط مختلف جهان اسلام، قدرت را به كف گرفته اند با قدرت و امكانات بسيار با اين مذهب و پيروانش به جنگى بى رحمانه و نابرابر برخاسته اند.

با مراجعه به كتابهاى تاريخى مى توان انواع مصائب و سختيهايى را كه بر اينان رفته است، مطالعه كرد. و دريافت كه از همان آغاز كار شيعه و تشيع از (سلمان) گرفته تا (عمار)، (عبدالله بن مسعود)، (ابى ذر غفارى)، (مالك بن نويره) و... تا ديگران، همواره زير سهمگين ترين فشارهاى ظالمانه بوده اند. با نگرشى به جنگ جمل، صفين، نهروان و يورشهايى كه در زمان عنصر پليد و خودكامه اموى (معاويه) بر شهرهاى شيعه و خانه ها و شخصيتهاى وارسته و شايسته آن نمودند و تا شهادت امیرمؤمنانعليه‌السلام و مسموم ساختن فرزندش حضرت مجتبىعليه‌السلام .. تا فاجعه جانسوز كربلا و پيامهاى آن... و تا شهادت هشت امام خاندان وحى و رسالت پس از امام حسينعليه‌السلام يكى پس از ديگرى و تا هزاران نمونه ديگر از نمونه هايى كه بر صحت و درستى ديدگاه ما دلالت مى كند همه و همه اين واقعيت را نشان مى دهد كه پس از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تاكنون شيعه همواره هدف تيرهاى ستم قلمهاى مسموم و حكومتهاى خودكامه بوده است.

رژيم اموى و عثمانى و ديگر رژيمهاى خودكامه و زمامداران ستم و تباهى همه تلاش ارتجاعى خويش را براى از ميان برداشتن شيعه و تشيع بكار گرفتند.

فقيهان بدانديش و وابسته به حكومتها، به ريختن خون شيعيان و مباح شمردن مال و عرض آنان فتوا دادند و فراتر از آن با صدور حكم ارتجاعى و ظالمانه بر خاسته از تعصب كور، نسبت كفر و شرك به آنان دادند و انواع تهمتها و دروغها را نثار آنان نمودند.

آرى!... شيعه، اين گونه زير فشار بود و تنها در زمان (آل بويه) (حمدانيان)، (فاطميان)، (صفويان) و... قدرت و نفوذ بدست آورد و اندكى به حق حيات و آزادى دست يافت.

اما اين دورانها نيز كوتاه مدت بود و رنجها پس از انقراض هر يك از اين رژيمهاى چندگانه بار ديگر بر شيعه فرود مى آمد. كتابخانه ها به آتش كشيده مى شد و مسجدها ويران مى گشت. خونها بر روى زمين مى ريخت و داراييها غارت و مباح مى شد. ميليونها انسان رانده مى شدند و يا از وطن خويش به كشورهاى بيگانه بناگزير هجرت مى كردند و آثار و اخبار آنان بريده مى شد و از بين مى رفت.

در سايه حكومتهاى غير شيعه، شيعيان همواره مورد ستم و بدرفتارى ماءموران و حاكمان و اميران قرار مى گرفتند. فشار و مراقبت شديد، سانسور بر مطبوعات، محافل و مجالس حسينى، مدارس و مساجد، كتابخانه ها و شخصيتهاى بزرگ و متفكران شيعه، همه و همه از چهره هاى بدرفتارى و رابطه ظالمانه با اين جمعيت است.

درست به هنگام نوشتن اين سطور اخبار ناراحت كننده اى از رنجها مصيبتها و فجايعى كه بر شيعيان در جنوب لبنان، پاكستان، هند، عراق و ديگر كشورهاى خاورميانه فرو باريده است مى شنويم. زندانها از مردان و زنان و جوانان و سالخوردگان آنان لبريز است. كودكان در زندان، ديده به جهان مى گشايند و بيماران سالخوردگان در زندان از دنيا مى روند. داراييهاى آنان مصادره و به غارت مى رود و خانه ها با اثاثيه و امكانات موجود با بى رحمى، ظلم و جور وحشيگرى و خشونت از دست آنان گرفته مى شود.

هر لحظه، گروهى را بسان گوسفند قربانى كه به كشتارگاه مى برند به دارها و چوبه هاى مرگ مى سپارند و دولتها و رژيمها بر اين همه فجايع و مصائب دهشتناك بى تفاوت نظاره مى كنند. تو گويى بر همه اين بيدادگريها و شقاوتها راضى اند و روى موافق نشان مى دهند.

به هر حال بهتر اين است كه اين سخن تلخ و غمبار و دردآور را كه زندگى را براى هر غيرتمند و با وجدانى تلخ و تيره و تار مى سازد، همين جا رها كنم و به بحث بازگردم كه سخن از موقعيت شيعه در عصر امام مهدىعليه‌السلام بود.

موقعيت شيعه

لازم به يادآورى است كه: شيعيان و پيروان خاندان وحى و رسالت كه عقيده به امام مهدىعليه‌السلام دارند و او را دوازدهمين امام معصوم مى شناسند هم اكنون شمارشان به صدها ميليون نفر مى رسد و اينان به هنگامه ظهور امام مهدىعليه‌السلام در طليعه ياران او هستند روشن است كه شيعيان در عصر ظهور به اوج اقتدار و شكوه خواهند رسيد. در آن روزگار نه حكومت منحرف و بيدادگرى وجود خواهد داشت كه اينان از او بهراسند و نه قدرتى كه از آن در حذر باشند.

از اين رو اگر در روح و روان و معنويات آنان دگرگونى ژرف و مهمى روى دهد، يك پديده طبيعى است و تريدى نيست كه روح در بدن اثر كاملى مى گذارد. از اين رو اگر روح توانمند و پراقتدار گشت، جسم نيز نيرومند مى شود. و اگر روح ضعيف و ناتوان بود جسم نيز ناتوان خواهد شد و بى ترديد شيعيان از نظر روحى و معنوى به بالاترين درجه كارآيى و اقتدار و توانايى در تدبير امور و تنظيم شئون جامعه بزرگ انسانى در سراسر گيتى اوج مى گيرند و اين رشد همه جانبه بويژه هنگامى نصيب آنان خواهد گشت كه دست توانمند عنايت امام مهدىعليه‌السلام بر سر آنان و لطف و مهر او شامل حالشان باشد. آنگاه است كه اين توانمندى جسمى و روحى و اخلاقى و انسانى در همه ابعاد به بهترين و زيباترين شكل ممكن، چهره خواهد گشود.

اينك نمونه هايى از روايات كه بدين واقعيت اشاره دارد:

۱ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«يكون شيعتنا فى دولة القائم عليه‌السلام سنام الارض و حكامها، يعطى كل رجل منهم قوة أربعين رجلا ».( ۷۱۵ )

يعنى: شيعيان ما، در حكومت قائمعليه‌السلام سروران و زمامداران زمين و فرمانروايان آن هستند و به هر كدام قدرت و نيروى چهل قهرمان داده مى شود.

۲ - و نيز فرمود:

«ان الله نزع الخوف من قلوب شيعتنا و أسكنه قلوب أعدائنا، فواحدهم اءمضى من سنان و أجراء من ليث، يطعن عدوة بر محه و يضربه بسيفه و يدوسه بقدميه ».( ۷۱۶ )

يعنى: خداوند خوف و ترس را از قلب شيعيان ما بركنده و آن را در قلب دشمنان ما جاى مى دهد. از اين رو هر كدام از آنان برنده تر از نيزه و پرشهامت تر از شيرند. دشمنان را با سرنيزه خويش زخم كارى مى زنند و بوسيله شمشير از پاى در مى آورند و پايمال مى سازند.

۳ - امام باقرعليه‌السلام در روايتى پيرامون عصر ظهور فرمود:

«اذا وقع أدمرنا و خرج مهدينا كان أ احدهم أجراء من الليث و امضى من السنان، يطاء عدوة بقدميه و يقتله بكفيه ».( ۷۱۷ )

يعنى: هنگامى كه دوران حكومت ما فرا رسد و مهدى ما قيام كند، پيروان او هر كدام از شير پر شهامت تر و جسورتر، از سرنيزه برنده تر و كاراتر است. دشمنان خويش را پايمال مى سازد و از پا در مى آورد.

۴ - امیرمؤمنانعليه‌السلام فرمود:

«كانى انظر الى شيعتنا بمسجد الكوفة، قد ضربوا الفساطيط يعلمون الناس القرآن ...».( ۷۱۸ )

يعنى: گويى من به مسجد كوفه مى نگرم كه در آن خيمه ها برافراشته شده و قرآن را به مردم آموزش مى دهند.

۵ - امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«من أدرك قائم أهل بيتى، من ذى عاهة براء و من ذى ضعف قوى

يعنى( ۷۱۹ ) : هركسى قائم خاندان ما را درك كند، اگر داراى نقص و معلوليت باشد، به بركت او سالم مى شود و هر ضعف و ناتوانى داشته باشد برطرف و توانمند مى گردد.

۶ - و فرمود:

«...اذا قام قائمنا، وضع يده على رؤ وس العباد فجمع بها عقولهم ».( ۷۲۰ )

يعنى: هنگامى كه قائم ما قيام كند دست تكامل دهنده خويش را بر سر بندگان خدا مى گذارد و به بركت آن، انديشه ها و عقلهاى آنان را رشد و كمال مى بخشد.

۷ - و نيز فرمود:

«...انه لو كان ذلك اى: ظهور الامام المهدى اءعطى الرجل منكم قوة أربعين رجلا، و جعل قلوبكم كزبر الحديد، لو قذفتم بها الجبال فلقتها و اءنتم قوام الارض و خزانها ».( ۷۲۱ )

يعنى: هنگامى كه او قيام كند به هر كدام از شما پيروان خاندان پيامبر، توانايى و بينش و اقتدار چهل قهرمان ميدان جهاد اعطا مى گردد و دلهايتان بسان قطعات آهنى مى شود كه اگر بوسيله آنها به كوهها كوبيده شود، متلاشى مى گردند. شمايان در عصر او، تدبيرگر امور و بر پا دارنده زمين و زمان و خزانه دار آن، خواهيد بود.

شرحى بر اين روايات

واقعيت اين است كه مذهب شيعه در همه اصول، پايه ها، تعاليم و مفاهيم خود، مذهب استقلال، جديت، تلاش، فداكارى، نشاط و كوشش در ميدان عمل، در گسترده ترين شكل و حدود است. و غناى فرهنگى و علمى و فكرى آن به گونه اى وصف ناپذير است كه آن را از ديگر مذاهب امتياز مى بخشد.

اين مذهب، اگر براستى آنگونه كه مى بايد شناخته شود و مورد عمل قرار گيرد، بى ترديد ثمرات مثبت آن در بالاترين مرحله و شگفت انگيزترين چهره ها در كران تا كران جامعه، جلوه گر مى گردد. ولى با دريغ و تاءسف بسيار بايد اعلان كرد كه اين مواهب و تواناييها و كارآييها و استعدادهايى كه شيعه در همه قرون و اعصار از آن بهره ور بوده، همواره با وحشيانه ترين سركوب نه تنها كنار گذاشته شده و پايمال گشته، بلكه زير فشار استبداد و اختناق، منجمد گرديده و هرگز ميدان مساعدى براى شكوفايى و شرايط درستى براى ظهور و بروز نيافته است.

اما در هنگامه ظهور و پس از آن، اين مواهب آشكار و اين استعدادها و كارآييها رشد مى كند و تلاش و كوششها زنده مى گردد و ابتكارها و ابداعها يكى پس از ديگرى ولادت مى يابد.

از اين رو، شگفتى ندارد كه شيعيان در عصر حاكميت امام مهدىعليه‌السلام پرشهامت ترينهاى روزگار گردند. چرا كه شجاعت آنان تحت رهبرى پيشواى تحول آفرين و پيشتازى كه مى خواهد ريشه هاى ستم و تباهى را، يكسره از بيخ و بن بركنده و عدالت، فضيلت، نيك بختى و امنيت را در سراسر گيتى گسترش بخشد، بدانان باز مى گردد.

و اينجاست كه شيعه در شهامت، شجاعت، جسارت و قوت قلب، از شير، پرشهامت تر مى گردد. و توان و اقتدار روحى و روانى اش در عضلات و سازمان جسم او اثر مى گذارد. و آنگاه است كه دشمن حق ستيز و ستمكار خويش را با مشت و لگد نابود مى سازد. همانگونه كه ديگر قهرمانان توحيد، گاه ناگريز مى شدند كه با يك مشت، كار بيدادگر و شرارت پيشه اى را يكسره كنند: (... فوكزه موسى فقضى عليه.)( ۷۲۲ )

آرى! عناصر ناتوان از شيعيان نيز، چه ناتوان از نظر جسم و چه روح، در آن شرايط رشد دهنده و تعالى بخش، همه ضعفها و ناتوانيهايشان به سرعت و قدرت به توانايى، دلاورى، قهرمانى و اقتدار، تبديل مى گردد و همه بيماريهايشان از بين مى رود و از سلامت و صحت جسم و روان برخوردار مى شوند.

در مورد روايتى كه مى فرمايد: (امام مهدىعليه‌السلام دست توانمندش را بر سر بندگان قرار مى دهد و به بركت آن، انديشه ها و عقلها به كمال مى رسد....) دو احتمال است:

۱ - نخست اينكه: سخن حقيقى باشد و بدين معنا كه آن حضرت پس از ظهور، دست شفابخش امامت را بر سر هر كس كه اراده فرمود بگذارد و آنگاه هم به بركت او، خرد آن فرد، كامل و انديشه او از راه اعجاز، رشد كند و به عاليترين مدارج كمال و جمال معنوى و روحى اوج گيرد.

۲ - دوم اينكه: اين جمله، رمز و رازى باشد كه بيانگر تصرف آن حجت خدا را در انديشه هاى مردم است. چنانكه گويى به شستشوى مغزى پرداخته و همه بافته هاى ذلت بار و اثرات سوء فشارها، اختناقها، سادگيها و ناتوانيها را بكلى پاك و پاكيزه بشويد و دور بريزد و آنگاه با افشاندن بذر دانش و بينش، نصايح حكيمانه و پند و اندرزهاى رسا و دانشهاى مفيد و ارزشهاى والاى عقيدتى و اخلاقى و... خواسته خويش را كه كمال عقلها و انديشه ها در شيعيان است، تحقق بخشد.

به هر حال، جامه تشيع در عصر ظهور در ابعاد فكرى و عقيدتى و فرهنگى... به تبلور بى نظيرى مفتخر خواهد شد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«ان قائمنا اذا قام مدالله لشيعتنا فى اءسماعهم و اءبصارهم، حتى لايكون بينهم و بين القائم بريد يكلمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو فى مكانه ».( ۷۲۳ )

يعنى: هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند در دستگاه شنوايى و بينايى شيعيان ما، گستردگى و كشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان و مهدى ما واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد.

از اين رو آن حضرت با آنان سخن مى گويد و سخنانش را همگى مى شنوند و در حاليكه او در اقامتگاه خويش است، جمال دل آراى او را مى نگرند و مى بينند و سخنان روحبخشش را مى شنوند.

و نيز فرمود:

«ان المؤمن فى زمان القائم و هو بالمشرق ليرى اخاه الذى فى المغرب و كذا الذى فى المغرب يرى أخاه الذى بالمشرق ».( ۷۲۴ )

يعنى: مؤ من در عصر قائم در حاليكه در مشرق است، برادر خويش را كه در مغرب است مى بيند و همانگونه آنكه در مغرب است برادر مؤ من خويش را در مشرق مى بيند.

اين دو روايت را در روزگار ما به ظاهر مى توان به دستگاه تلويزيون انطباق داد. از اين رو مى توان اظهار نظر كرد كه امام عصرعليه‌السلام بر صفحه تلويزيون ظاهر مى گردد تا بدان وسيله، پيام و ديدگاههاى تربيتى و آموزشهاى اسلامى خويش را به جهانيان بيان كند و در نتيجه، مردم جهان در شرق و غرب زمين، آن گرامى را در حاليكه در اقامتگاه خويش است، خواهد ديد و پيام جانبخش او را خواهند شنيد، همانگونه كه اينك كاربرد تلويزيون، انتقال صدا و تصوير از نقطه اى به ديگر نقاط گيتى است.

و نيز مى توان گفت: شيعيان كه در آن روزگار، جامعه بزرگ جهانى را تشكيل مى دهند هر كدام مى توانند ديگرى را بر صفحه تلويزيون بنگرد و سخن او را بشنود.

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

«...و يخرج الناس خراجهم على رقابهم الى المهدى و يوسع الله على شيعتنا ولو لا ما يدركهم من السعادة لبغوا ».( ۷۲۵ )

يعنى: مردم، ماليات اموال و امكانات خويش را خود به دلخواه و افتخار بسوى دولت مهدى مى برند و خداوند بر شيعيان ما چنان وسعت و بركت و رفاه و امكاناتى ارزانى مى دارد كه اگر حقيقت سعادت و نيكبختى را نمى فهميدند و به ارزشهاى اخلاقى آراسته نبودند، مست امكانات مى شدند و به طغيان و تجاوز سر برمى داشتند. اما آنان به دليل رشد فكرى و تكامل عقلى، خداى را سپاس مى گذارند و به وظايف خويش در نهايت جديت عمل مى كنند.

اين روايت ارزنده، نشانگر اوج رشد فكرى و تكامل عقلى شيعيان در عصر ظهور و ارزيابى درست رخدادها و دريافت و تحليل صحيح و آگاهانه امور است. و نيز بيانگر اين نكته دقيق كه آنان با وجود برخوردارى از نعمت رفاه و امكانات گسترده و احساس قدرت و شوكت، نه راه سركشى و طغيانگرى در پيش مى گيرند و نه به آفت سستى و كسالت و عياشى رو مى آورند، با اينكه طبيعت انسانهاى ساخته نشده به گونه اى است كه به هنگام احساس قدرت و بى نيازى، طغيان مى كنند.

براى نمونه: كارگر و كشاورز، معمولا هنگامى كه وسايل و امكانات زندگى بطور گسترده برايشان فراهم باشد چه بسا كه كار و كشاورزى را بخاطر احساس بى نيازى رها كنند و با اين عمل ناهنجار، نظام جامعه را دچار اختلال سازند. چرا كه اگر صاحبان مشاغل و حرفه ها بخاطر احساس بى نيازى به منافع و درآمد كار خويش آن را تعطيل كنند، نظام اجتماعى از هم مى پاشد.... اما در عصر ظهور، بخاطر تكامل عقلها و رشد افكار و انديشه ها، مردم در شرايطى هستند كه كار را نه بخاطر درآمد و منافع آن، بلكه بخاطر احساس مسئوليت، آن هم در اوج بى نيازى و برخوردارى و رفاه، به شايستگى انجام مى دهند و اين مفهوم سخن حضرت باقرعليه‌السلام است كه مى فرمايد:

(آنان بخاطر آراستگى به ارزشهاى اخلاقى و بخاطر احساس مسئوليت در برابر جامعه مترقى خويش، با وجود امكانات گسترده زندگى و رفاه و غنا، كار خويش را در نهايت جديت و پشتكار به انجام مى رسانند و هرگز مست قدرت و شوكت و امكانات نمى گردند.

دوران حكومت درخشان امام مهدى

روشن است كه ما دوران حكومت و سالهاى زمامدارى امام مهدىعليه‌السلام را تنها مى توانيم از طريق رواياتى كه حدود آن را بيان مى كند بشناسيم. و روايات رسيده در اين مورد مختلف است:

۱ - دسته اى از روايات، مدت حكومت او را، پس از قيام جهانى اش ۷ سال عنوان مى سازد.

۲ - برخى از روايات، اين دوران درخشان را به حدود ۲۰ سال تعبير مى كند.

۳ - دسته سوم از ۷۰ سال سخن مى گويد.

۴ - و رواياتى هم هست كه عدد ديگرى را نشان مى دهد.

اما به نظر نگارنده، روايات دسته دوم كه سالهاى حكومت آن حضرت، پس از قيام براى اصلاح جهان را، حدود ۲۰ سال عنوان مى كند بيشتر است و بدان دسته بهتر مى توان اعتماد كرد. چرا كه اين گروه از روايات از امامان اهل بيتعليهم‌السلام كه خداوند آنان را از هر لغزش و اشتباه و پليدى، پاك و پاكيزه ساخته، رسيده است.

اينك برخى از آن روايات:

۱ - امام صادقعليه‌السلام در اين مورد فرمود:

«ملك القائم منا تسع عشرة سنة و أشهرا ».( ۷۲۶ )

يعنى: حكومت درخشان و شكوهبار قائم ما، نوزده سال و چند ماه خواهد بود.

۲ - و در بيان ديگرى مى فرمايد:

«يملك القائم عليه‌السلام تسع عشرة سنة و أشهرا ».( ۷۲۷ )

يعنى: قائمعليه‌السلام حدود نوزده سال و چند ماهى پس از قيام جهانى اش حكومت خواهد كرد.

۳ - جابر بن يزيد جعفى از حضرت باقرعليه‌السلام پرسيد كه: (سرورم! قائمعليه‌السلام در روزگار خويش چه مدت به تدبير امور و تنظيم شئون امت و حكومت عادلانه جهانى مى پردازد؟)

حضرت فرمودند: (از روز قيام او تا رحلتش، حدود نوزده سال، فاصله است.)( ۷۲۸ )

روشن است كه اين روايت با دو روايت رسيده از امام صادقعليه‌السلام تناقض و تضادى ندارد. چرا كه طبق رواياتى كه در بخش ظهور آمد، قيام جهانى آن حضرت اندكى پس از ظهورش خواهد بود و قيام و ظهورش برخلاف پندار بسيارى در دو مرحله خواهد بود، نه يك مرحله.

زندگى آن حضرت چگونه به پايان خواهد رسيد؟

در ميان عالمان و محدثان شيعه، اين سخن پيامبر شهرت دارد كه فرمود:

«ان أمر الخلافة يملكه اءحد عشر اماما من صلب على و فاطمة، ما منا الا مسموم اءو مقتول ».( ۷۲۹ )

يعنى: خلافت و جانشينى مرا، يازده امام از نسل على و فاطمه به عهده خواهند گرفت. و از ما نيست جز اينكه بوسيله سم (خيانت) يا شمشير بيداد، در راه حق و عدالت به شهادت خواهد رسيد.

اين روايت را يكى از ياران و شاگردان امام حسنعليه‌السلام بدين صورت آورده است كه آن حضرت فرمود:

«والله لقد عهد الينا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ان هذا الامر يملكه احد عشر اماما من ولد على و فاطمة عليه‌السلام ما منا الا مسموم او مقتول ».( ۷۳۰ )

يعنى: بخداى سوگند! ما را با پيامبر گرامى عهد و پيمانى است كه خلافت و جانشينى او را يازده امام از فرزندان على و فاطمهعليه‌السلام يكى پس از ديگرى به عهده خواهند گرفت. و يادآورى كرد كه: همه ما، مسموم و يا شهيد راه حق و عدالت خواهيم بود.

و از امام صادقعليه‌السلام نيز روايتى در تصديق و تاءييد اين بيان رسيده.

اين از نظر روايات، اما از ديدگاه تاريخ:

هنگامى كه به تاريخ بنگريم مى بينيم، كتابهاى تاريخى اين روايت را تاءييد مى كند. چرا كه تاريخ، بيانگر آن است كه امیرمؤمنانعليه‌السلام با شمشير به شهادت رسيد و امام حسنعليه‌السلام بوسيله سم خيانت. امام حسينعليه‌السلام با شمشير استبداد و امام سجاد با سم آن.

همينگونه كتابهاى تاريخى، گواه اين مطلب است و نيازى به برشمردن امامان نورعليهم‌السلام يكى پس از ديگرى نمى نگريم كه تا حضرت عسكرىعليه‌السلام همگى در فشار استبداد حاكم بر عصر و زمانشان بودند و از سوى حكومتهاى بيدادگر (اموى) و (عباسى) نقشه خيانتكارانه اى براى شهادت آنان طرح و به اجرا درآمد.

نگارنده بر اين باور است كه ترديد در اين امور، ترديد در حقايق مسلم و مسايل قطعى است و هركس در اينها ترديد كند به آفت كوته فكرى كه آفتى علاج ناپذير است، گرفتار است.

بازگشت به بحث:

امام مهدىعليه‌السلام يكى از امامان راستين و آخرين آنهاست. از اين رو روايت مورد بحث شامل حال آن گرانمايه عصرها و نسلها نيز مى گردد.

آن حضرت، طبق اين روايت، بطور طبيعى جهان را بدورد نمى گويد، بلكه با شمشير ستم و يا بوسيله سم خيانت به شهادت مى رسد.

نگارنده در منابع موجود، چيزى كه دلالت بر شهادت آن گرانمايه جهان هستى داشته باشد، جز عبارت (الزام الناصب) نيافته است.

نويسنده كتاب فوق، تحت عنوان: (چكيده اعتقاد برخى از علما در مورد (غيبت)، (ظهور) و (رجعت امامان خاندان وحى و رسالت) آورده است كه:

(به عقيده برخى از علما، از جمله مسايلى كه شايسته است بدان اعتقاد داشته باشيم، رجعت آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در عصر ظهور است...)

تا مى گويد: (... پس از ظهور امام مهدىعليه‌السلام و گذشتن هفتاد سال از حكومت عادلانه و پربركت او و سرشار ساختن زمين و زمان از عدل و داد، پايان زندگى سراسر افتخار او بسر مى رسد. و زنى تبهكار از (بنى تميم) كه بسان مردان مو بر چهره دارد، روزى به هنگام عبور آن حضرت از كوچه با افكندن تخته سنگى از پشت بام، او را به شهادت مى رساند. و حضرت حسينعليه‌السلام پس از رجعت به دنيا به همراه ديگر امامان نورعليهم‌السلام پيكر مطهر او را تجهيز و به خاك مى سپارد....)

آنگاه نويسنده كتاب مورد اشاره، خاطر نشان مى سازد كه اين جملات از روايات برگرفته شده است.

اما كاش اين عالم بزرگوار رواياتى را كه اين مطلب از آنها برداشت شده است مى آورد تا چگونگى شهادت آن پيشواى جهانى براى ما روشن مى گشت. و كاش نگارنده اين كتاب، نام اين دانشمندى را كه فشرده سخن او را آورده است ذكر مى كرد.

به هر حال، به نظر ما، اين مطلب سربسته و نارسا و بدون دليل است، از اين رو پذيرفتن شهادت آن حضرت بدينصورت مشكل است.

شهادت او بوسيله (سم) نيز در روايات تصريح نشده است، بنابراين چگونگى رحلت آن گرامى را تنها خدا مى داند و بس.

نماز بر امام معصومعليه‌السلام

از جمله عقايد شيعه از روزگاران گذشته تاكنون اين بوده است كه پيكر امام معصوم را جز امام معصوم غسل نمى دهد و جز او بر پيكرش نماز نمى گذارد.

اين انديشه تا آنجايى جا افتاده و مشهور بود كه (گروه واقفيه) از اين راه بر درستى شيوه خويش در عصر حضرت رضاعليه‌السلام استدلال مى كردند. رهبر اين گروه به هشتمين امام معصومعليه‌السلام گفت: (از پدران شما روايت است كه كار غسل و كفن و نماز امام معصوم را جز امام معصوم انجام نمى دهد، اگر شما امام پس از پدرت حضرت كاظم هستى، چرا بر پيكر او نماز نخواندى؟)

حضرت در پاسخ اين مرد فرمود: (آيا حضرت حسينعليه‌السلام از نظر شما امام راستين نيست؟)

على بن ابى حمزه بطائنى گفت: (چرا!)

فرمود: (پس چه كسى بر او نماز خواند؟)

پاسخ داد: (حضرت سجادعليه‌السلام !)

حضرت رضا فرمود: (امام سجاد كجا بود؟ او كه در زندان دژخيم اموى عبيدالله زندانى بود.)

پاسخ داد: (آن حضرت در پرتو اعجاز و قدرت ويژه امامت از زندان خارج شد و به كربلا آمد و پس از انجام امور بى آنكه زندانبانان بدانند، بازگشت.)

حضرت رضاعليه‌السلام فرمود: (اگر اين كار بر امام سجادعليه‌السلام كه آن روزها در زندان و اسارت بود ممكن باشد، پس چرا به امام راستين ديگرى كه در زندان و اسارت هم نبود ممكن نباشد كه از مدينه به بغداد بشتابد و بر پيكر مطهر پدر نماز بخواند و آنگاه به مدينه بازگردد؟)( ۷۳۱ )

اينجا بود كه رهبر گروه واقفيه بى پاسخ ماند.

نگرشى بر اين روايت

اين روايت نياز به اندكى شرح و توضيح دارد:

پس از شهادت حضرت كاظمعليه‌السلام گروهى در امامت رضاعليه‌السلام ترديد و توقف كردند. از اين رو بدانان (واقفيه) گفته شد. اين فرقه، پس از شهادت امام كاظمعليه‌السلام پديد آمد و پس از اندكى نيز منقرض گرديد.

به هر حال منظور اين است كه رهبر گروه (على بن ابى حمزه) به حضرت رضاعليه‌السلام مى گويد: (از امامان اهل بيتعليهم‌السلام روايت است كه: پيكر امام معصوم را جز امام معصوم غسل نمى دهد و جز او بر آن پيكر مقدس نماز نمى گذارد.)

امام كاظمعليه‌السلام در بغداد و در زندان هارون به شهادت رسيد و فرزندش حضرت رضاعليه‌السلام در مدينه بود به همين جهت، رهبر گروه مورد اشاره، از حضور حضرت رضاعليه‌السلام در مراسم غسل و نماز بر پيكر پدرش مى پرسد.

و آن گرامى پاسخ مى دهد: (امام سجادعليه‌السلام از طريق اعجاز و قدرت والاى امامت بهره گرفت و از زندان به كربلا رفت....)

حضرت مى فرمايد: (شما از كجا مى دانيد كه امام پس از حضرت كاظمعليه‌السلام نيز در پرتو اعجاز از مدينه به بغداد نيامده و مراسم مذهبى غسل و نماز بر پيكر پدرش را به عهده نگرفته است؟)

و بدينسان رهبر گروه، بى پاسخ مى ماند.

روشن است كه منظور از اين روايت، اين است كه اين عقيده و انديشه كه امام معصومعليه‌السلام را جز همانند خويش غسل نمى دهد و بر پيكرش نماز نمى گذارد، يك عقيده ديرينه و مشهور در ميان شيعيان است. و حضرت رضاعليه‌السلام اين عقيده را ساختگى و بى اساس اعلان نكرد بلكه آن را تقرير فرمود و تقرير آن حضرت دليل بر صحت اين انديشه است.

بنابراين، ناگزيرم بپذيريم كه پيكر مطهر امام مهدىعليه‌السلام را پس از پايان زندگى پرافتخارش امام معصوم و مطهرى غسل خواهد داد و بر آن نماز خواهد گذارد.

در بخش پايانى، نمونه هايى از روايات را خواهيم آورد كه تصريح مى كند كه امام حسينعليه‌السلام نخستين كسى است كه به دنيا رجعت مى كند و همان گرامى است كه غسل بر پيكر امام مهدىعليه‌السلام را بر عهده مى گيرد و بر پيكر او نماز مى گذارد.

در بخش يازدهم نيز، تحت عنوان: چگونگى بهره ورى از امام غائبعليه‌السلام روايتى از امام صادقعليه‌السلام آورديم كه مى فرمايد:

«لم تخل الارض منذ خلق الله آدم من حجة لله فيها، ظاهر مشهور اءو غائب مستور، و لاتخلوا - الى إن تقوم الساعة من حجة لله فيها و لو لا ذلك لم يعبدالله

يعنى: زمين از روزى كه خداوند آدم را آفريد از حجت خدا خالى نمانده است گاه حجت خدا آشكار و شناخته شده بوده است و گاه نهان و پوشيده از نظرها و همانگونه زمين تا روز رستاخيز، خالى از حجت نخواهد ماند اگر جز اين باشد خداى يكتا پرستش نمى شود.

اين روايت خود از روايات صحيح و متواتر است از اين رو جاى اين سؤال است كه: (پس از پايان عمر امام مهدىعليه‌السلام امام و حجت كيست؟) و راهى جز پذيرش (رجعت) نمى ماند كه در بخش آينده در اين مورد بحث خواهيم كرد.