امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور6%

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور
  • شروع
  • قبلی
  • 199 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 51950 / دانلود: 4547
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور

نویسنده:
فارسی

امام رضاعليه‌السلام و نويد از امام عصر

عصر هشتمين امام نور حضرت رضاعليه‌السلام داراى ويژگيهاى گوناگونى بود و سخن از آن روزگار، نياز به بحث گسترده و كتاب ديگرى دارد.

من بر اين انديشه نيستم كه آن روزگار، روزگار آزادى كامل براى بيان حقايق و حركت بر اساس عدالت و فضيلت بود آن گرامى مى توانست هر سخن حقى را به زبان آورد يا هر كار شايسته اى را در جهت خدمت حق و مردم ستمديده انجام دهد و نيز بر اين انديشه هم نيستم كه آن حضرت به گونه اى در فشار استبداد بود كه نمى توانست سخنى را از حق و عدالت به زبان آورد، نه! نه آنگونه بود و نه اينگونه، بلكه جو حاكم بر عصر و جامعه زمان او، ميان آزادى و استبداد مطلق در نوسان بود.

هنگامى كه هارون، آن عنصر تجاوزكار، مرد و پسرش ماءمون بجاى او قدرت را بدست گفت، به ظاهر، سياست محبت و دوستى با علويها و در صدر آنان حضرت رضاعليه‌السلام را در پيش گرفت و شرايط سياسى او را ناگزير ساخت كه امام رضا را به ولايت عهدى خويش برگزيند و در كشور پهناور اسلامى بنام آن حضرت سكه بزند و به سخنوران و شاعرانى كه او را مى ستودند، بذل و بخشش نمايد.

و اين فرصت گرانبهايى بود كه حضرت رضاعليه‌السلام از آن به منظور سخن گفتن از امام مهدىعليه‌السلام و نويد دادن از آن وجود گرانمايه و ظهورش، به شايستگى بهره گرفت.

براى نمونه:

۱. هنگامى كه (دعبل خزاعى) آن شاعر انديشمند اهل بيتعليه‌السلام بر حضرت رضاعليه‌السلام وارد شد و قصيده معروف خويش را بر او خواند و به اين شعر رسيد كه:

خروج امام لا محالة خارج

يقوم على اسم الله و البركات

يميز فينا كل حق و باطل

و بجزى على النعماء و النقمات

يعنى: قيام شكوهمند امام راستين از خاندان رسالت كه بى ترديد ظهور خواهد نمود و بر اساس نويدهايى كه داده شده است، در پرتو نام بلند خدا و بركات او اصلاح زمين و زمان بپا خواهد خاست.

او در ميان جامعه، هر حق و باطل و داد و بيداد را از هم جدا مى سازد و بر نعمت ها و شايسته كرداريها و سپاسگزاريها و نيز بيدادها و ناهنجاريها پاداش و كيفر در خور، خواهد داد.

آرى! هنگامى كه شاعر اين شعر را خواند حضرت رضاعليه‌السلام بشدت گريست و فرمود:

يا خزعى!... تطق روح القدوس على لسانك بهذين البيتين... فهل تدرى من هذا الامام؟ و متى يقوم؟

فقال: لا يا مولاى!... الا انى سمعت بخروج امام منكم يطهر الارض من الفساد و يملاها عدلا كما ملئت جورا.

فقال الامامعليه‌السلام : «يا دعبل!... الامام بعدى: محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبته، المطاع فى ظهوره، لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى خرج فيملا الارض عدلا كما ملئت جورا

آنگاه حضرت افزودند:

و اما متى... فاخبار عن الوقت و لقد حدثنى ابى عن ابيه عن آبائه عن علىعليه‌السلام : ان النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قيل له: يا رسول الله! متى يخرج القائم من ذوريتك؟

فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : مثله مثل الساعة (القيامة) لا يجليها لوقتها الا هو، ثقلت فى السماوات و الارض، لا ياءتيكم الا بغتة.( ۱۶۷ )

يعنى: (دعبل)! در اين دو بيت، روح القدوس بر زبانت سخن نهاده است. آيا مى دانى اين امام كيست؟ و چه زمانى ظهور خواهد كرد؟

(دعبل) گفت: (نه سرورم! جز اينكه از اهل آن شنيده ام كه امامى از شما خاندان وحى و رسالت قيام خواهد كرد و زمين و زمان را از تباهى و فساد پاك كرده و از عدل و داد لبريز خواهد كرد.)

امامعليه‌السلام فرمود: (دعبل! امام پس از من پسرم (محمد) است و پس از او پسرش (على) و پس از او پسرش (حسن) و پس از او پسرش (قائم) همو كه در غيبتش ديدگان در انتظارند و پس از ظهور مباركش فرمانش را به جان مى خرند.

دعبل! اگر از عمر جهان جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد ساخت كه او ظهور كند و زمين را از عدل و داد پر كند همانگونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.

آنگاه فرمود:

(اما از هنگامه قيام و ظهور مهدىعليه‌السلام پرسيدى... پدران گرانقدرم آورده اند كه از پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از هنگامه قيام فرزندش مهدىعليه‌السلام سؤال شد كه فرمود:

داستان قيام و ظهور مهدىعليه‌السلام مانند داستان برپايى قيامت است كه جز خدا هيچ كس از هنگامه آن آگاه نيست.

اين واقعيت بر آسمانها و زمين گران است و هنگامه ظهور آن حضرت بناگاه به شما خواهد رسيد.)

۲. ابو الصلت هروى آورده است كه به حضرت رضا گفتم:

(سرورم! نشانه (قائم) شما به هنگام ظهور چيست؟)

حضرت فرمود:

«علامته ان يكون شيخ السن، شاب المنظر، حتى ان الناظر اليه ليحسبه ابن اربعين سنة اودونها و ان من علاماته ان لا يهرم بمرور الايام و الليالى حتى يأتيه اجله ».( ۱۶۸ )

يعنى از نشانه هايش اين است كه با وجود عمر طولانى بصورت جوانى شاداب و پرشكوه ظاهر مى گردد به گونه اى كه هر كس بر او نظاره كند او را كمتر از چهل سال مى نگرد و از ديگر نشانه هايش اين است كه گذشت روزگار تا آخرين لحظات او را پير نمى سازد.

امام جوادعليه‌السلام و نويد از حضرت مهدىعليه‌السلام

به دليل نزديكى دوران زندگى حضرت جوادالائمهعليه‌السلام با ولادت امام مهدىعليه‌السلام حكمت خداوند اقتضا مى كرد كه نويدها و بشارتهاى آن بزرگوار از امام مهدىعليه‌السلام فراوان باشد، چرا كه عصر آن گرامى با ميلاد محبوب دلها چيزى حدود ۵۰ سال بيشتر فاصله نداشت. و نيز انتظار مى رفت كه نويدها در مورد نزديك شدن ميلاد پيشوايى كه قرآن و پيامبر و امامان نورعليهم‌السلام از آن بشارت داده بودند، بمنظور آگاهى غفلت زدگان، قوت قلب و آرامش خاطر مؤمنان، در گسترده ترين شكل ممكن صورت گيرد اما دست فريب و خيانت رژيم عباسى حضرت جوادعليه‌السلام را در بهاران جوانى و طراوت و شكوفايى زندگى در حالى كه هنوز ۲۵ سال از عمر گرانمايه اش نگذشته بود، بوسيله سم خيانت به شهادت رساند و مانع از اين بشارتها و نويدها در مورد حضرت مهدىعليه‌السلام شد.

امام جوادعليه‌السلام با سه تن از طاغوتهاى (بنى عباس) معاصر بود كه هر كدام از آنها نسبت به وجود گرانمايه آن حضرت قلبى مملو از كينه و خشم داشتند و هر لحظه او را در فشار و تنگناى بيشترى قرار مى دادند و براى بدنام ساختن نام نيكو و بلند آوازه اش و به منظور خاموش ساختن نور وجودش، توطئه ها مى چيدند و نقشه ها مى كشيدند، اما با وجود آن موانع و مشكلات كه بر سر راه امام جوادعليه‌السلام بود باز هم كتابهاى حديثى و مجموعه هاى روايى ما، از روايات و نويدهاى رسيده از آن حضرت در مورد وجود گرانمايه امام عصرعليه‌السلام تهى نيست.

براى نمونه:

۱. حضرت (عبدالعظيم حسنى) آورده است كه: به محضر امام جواد شرفياب شدم و تصميم گرفتم كه از او بپرسم: (آيا او (قائم) آل محمد است يا ديگرى؟) اما پيش از اينكه سخن آغاز نمايم او فرمود:

يا اباالقاسم! ان القائم منا هو المهدى! الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث من ولدى.

«و الذى بعث محمدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالنبوة و خصنا بالامامة انه لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه، فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما ».

ان الله تبارك و تعالى يصلح له امره فى ليلة، كما اصلح امر كليمه موسىعليه‌السلام اذ ذهب ليقتبس لاهله نارا فرجع و هو رسول نبى.( ۱۶۹ )

يعنى: (قائم) ما خاندان وحى و رسالت، حضرت مهدى است، هموست كه در دوران غيبتش بايد مردم انتظار ظهورش را برند و پس از ظهورش فرمان او را به جان بخرند و سومين فرزند از نسل من است.

بخدايى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به رسالت برانگيخت و ما را به امامت برگزيد، اگر از عمر اين جهان تنها يك روز باقى مانده باشد، خداوند آن روز را طولانى خواهد ساخت تا او ظهور نموده، جهان را پر از عدل و داد سازد، همانگونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.

خداوند، كار قيام او را در يك شب تاريخى و جاودانه فراهم خواهد ساخت. همانگونه كه كار رسالت و نبوت موسى بن عمران را به هنگامى كه بسوى آن آتش رفت تا براى خاندان خويش از آن برگيرد، اصلاح فرمود و آن جناب در حالى بازگشت كه به رسالت برانگيخته شده بود.)

«افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج ».

يعنى: پرفضيلت ترين و برترين اعمال شيعيان و دوستداران ما، انتظار فرج است.

۲. و نيز از حضرت عبدالعظيم حسنى آورده اند كه:

به امام جوادعليه‌السلام گفتم:

(سرورم! من اميدوارم شما (قائم آل محمد) باشيد همان اصلاحگر بزرگى كه زمين را لبريز از عدالت و دادگرى خواهد ساخت همانگونه كه در آستانه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.)

آن حضرت فرمود:

«ما منا الا و هو قائم باءمر الله و هاد الى دين الله و لكن القائم الذى يطهر الله (عزوجل) به الارض من اهل الكفر و الجحود و يملاها عدلا و قسطا، هو الذى تخفى عن الناس ولادته، و يغيب عنهم شخصه و يحرم عليهم تسمته ».

«و هو سمى رسول الله و كنيه و هو الذى تطوى له ارض و يذل له كل صعب ...»( ۱۷۰ )

يعنى: ابوالقاسم! همه ما قيام كننده به امر خدا و هدايتگر بسوى دين و آيين راستين او هستيم. اما آن قائمى كه خداوند بدست او زمين را از كفر و شرك و ستم و بيداد پاك و آنگاه از عدل و داد لبريز مى سازد، كسى است كه ولادتش از مردم پوشيده مى ماند و وجود گرانمايه اش غايب مى گردد و آوردن نام مقدسش به صراحت تحريم مى شود.

او همنام و هم كنيه با پيامبر خداست و كسى است كه زمين براى او در هم پيچيده مى شود و هر سختى و مشكلى برايش سهل و آسان مى گردد....

امام هادىعليه‌السلام و نويد از حضرت مهدى

امام هادىعليه‌السلام نياى گرانقدر امام عصرعليه‌السلام است اگر چه تقدير الهى اين بود كه فرزندزاده گرانمايه خويش را نبيند چرا كه ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام اندكى پس از شهادت نياى بزرگوارش رخ داد( ۱۷۱ ) اما آن جناب بخاطر آگاهى از نزديك شدن وعده خدا در مورد ولادت مهدى نجات بخش، جو فكرى و فرهنگى و اجتماعى جامعه خويش را براى ميلاد نور آماده و مقدمات را فراهم مى ساخت.

به همين جهت است كه مى بينيم آن حضرت از حضورش در ميان مردم به تدريج مى كاهد و گويى بر اين راه است كه مى خواهد مردم را رفته رفته براى دوران غيبت امام و زندگى در پس پرده غيبت آماده سازد تا آنان براى غيبت خورشيد جهان افروز آمادگى پيدا كنند.

از اين روست كه در بغداد و مركز كشور پهناور اسلامى براى خويش نمايندگانى بر مى گزيند تا آنان نقطه پيوندى ميان امام معصوم و جامعه دوستداران علاقمندان اهل بيتعليهم‌السلام باشند. امور مالى و مسايل دينى و حقوقى خويش و مشكلاتشان را با آنان در ميان گذارند و آنان پاسخگو باشند....

از خداى بزرگ خاضعانه و خالصانه خواهانم كه به نگارنده توفيق دهد تا در مورد زندگى پرافتخار امام هادىعليه‌السلام و ديگر پيشوايان معصومعليه‌السلام دست به نگارش كتاب بزنم و همه نكات و حقايق را ترسيم كنم، اما در اينجا تنها به يك روايت از آن حضرت در مورد مهدىعليه‌السلام بسنده مى شود و بقيه روايات او را به ديگر بخشهاى كتاب وا مى گذارم.

مرحوم صدوق از ابى دلف آورده است كه گفت:

خود از حضرت هادىعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود:

ان الامام بعدى، الحسن ابنى و بعد الحسن ابنه القائم، الذى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.( ۱۷۲ )

يعنى: امام بعد از من فرزندم حسن است و پس از او پسرش (قائم)، همو كه زمين را از عدل و داد لبريز مى سازد، همانگونه كه در آستانه ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.

امام حسن عسكرىعليه‌السلام و نويد از حضرت مهدى

يازدهمين امام معصوم، حضرت عسكرىعليه‌السلام پدر گرانقدر امام عصرعليه‌السلام است و طبيعى است كه بيشتر نويدها در مورد طلوع آن خورشيد جهان افروز، بايد از آن حضرت و به دست و زبان او به مردم داده شود، چرا كه آن گرامى از همه امامان به ولادت فرزندش نزديكتر بود و زيبنده مى نمود كه مژده به طلوع خورشيد جمال دل آراى او را در گسترده ترين شكل ممكن به همگان بدهد، اما آيا اين كار با آن همه موانع، مشكلات، سختگيريها و فشارهايى كه بر جامع و بويژه پيروان خاندان وحى و رسالت وارد مى شود، ممكن بود؟

مى دانيم كه اعتقاد به اصل ظهور مهدى نجات بخش و اصلاحگر عصرها و نسلها كه پيامبر گرامى و امامان معصومعليهم‌السلام همگى بشارت آمدن او را داده بودند در ميان همه قشرهاى مسلمانان از همان روزگاران، يك اصل قطعى و معروف بود و در بخشهاى آينده اين كتاب خواهيم ديد كه مدعيان دروغين، مهدويت نيز، از همين باور عمومى و همين اصل اعتماد و انتظار برخاسته از نويدها در مورد مهدى اهل بيت، سوء استفاده كرده و به دروغ و فريب، روايات و بشارتها را به خود تطبيق و تفسير مى كردند.

با اين بيان، اعتقاد به ظهور مهدىعليه‌السلام از امور ترديد ناپذير در آن روزگار بود كه روايات هم بر اين نكته حساس پافشارى مى كنند كه آن گرامى با ظهور خويش ستمكاران و خودكامگان را از ميان برداشته و جهان را از عدالت و دادگرى لبريز خواهد نمود.

و نيز اين نكته هم روشن است كه رژيم سياهكار و حق ستيز بنى عباس در صدر دشمنان اين اصلاحگر بزرگى باشد كه روايات، بشارت آمدن او را مى داد، چرا كه عباسيان خوب مى دانستند كه حكومت ظالمانه آنان در صورت ظهور مهدى نجات بخش بدست او نابود گشته و خون پليدشان نيز به كفر آن همه جنايت و استبدادگرى، طعمه شمشير عدالت او خواهد شد.

با توجه به اين دو نكته آيا حضرت عسكرىعليه‌السلام باز هم مى توانست ولادت آن اصلاحگر بزرگ تاريخ را بطور گسترده اعلان كند و نويد طلوع خورشيد جمال او را به شيفتگان و دوستداران بدهد؟

آيا چنين كارى از نظر عادى به خطر افكندن جان گرامى حضرت مهدىعليه‌السلام نبود؟ و در صورت اعلان ولادت، آيا دشمن پليد به خانه او يورش نمى برد و همه خاندانش را از دم شمشير نمى گذراند و قتل عام نمى كرد؟

از نظر عادى چه چيزى مى توانست مانع اين شقاوت و جنايت رژيم حاكم گردد؟

با اين شرايط مرگبار، بايد ديد حضرت عسكرىعليه‌السلام چه تدبيرى انديشيد؟

آيا در مورد ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام بطور كلى سياست سكوت در پيش گرفت و ميلاد نور را از همگان حتى از دوستان و مؤمنان به امت او، مخفى داشت؟

اگر چنين بود شيعيان چگونه از ولادت نور آگاه شدند؟ بويژه كه حضرت عسكرىعليه‌السلام زندگى خويش را نيز در خطر جدى مى ديد و با علم و امامت مى دانست كه بزودى با سم خيانت در سن ۲۸ سالگى به شهادت مى رسد و فرمان خدا او را متعهد ساخته است كه امام راستين پس از خويش را بخاطر نجات امت از تباهى معرفى نمايد، چرا كه تمامى مسلمانان بر اين اصل پايبند هستند كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية( ۱۷۳ )

يعنى: هر كس از دنيا برود و امام راستين زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.

راستى شرايط بسيار پيچيده و مشكل، سخت غير قابل حل مى نمود، جز انديشه والا و درايت امام، انديشه اى، توان حل آن را نداشت.

تنها انديشه بلندى مى توانست آن معماى پيچيده سياسى و اجتماعى و عقيدتى را، حل كند كه بينش و حكمت به زيباترين چهره در آن تجلى داشته و آگاهى و تجربه به بهترين شكل در آن آشكار گشته و واقعيت علم امام و تدبير شگفت انگيز آن حضرت جلوه گر شده، تحقق هدف هاى بلند با رعايت همه جوانب و ابعاد را تضمين نمايد.

راه حلى كه امام عسكرىعليه‌السلام براى آن معما برگزيد اين بود كه با تدبير بسيار ظريف و دقيقى، نه ولادت آن خورشيد جهان افروز را آشكار ساخت تا خطر خيز باشد و نه آن گونه سياست پوشيده داشتن بكار گرفت كه از دوستداران و شايستگان نيز نهان كند و دستاويزى براى بهانه جويى در آينده باشد.

اين تدبير ظريف و حكيمانه در بخش آينده كتاب خواهد آمد، در اينجا تنها به ترسيم دو روايت از آن گرامى بسنده مى كنيم:

۱ از مرد درست انديشى بنام عيسى بن صبيح( ۱۷۴ ) آورده اند كه:

من در زندان بودم كه حضرت عسكرىعليه‌السلام را به زندان آوردند و من او را بخوبى مى شناختم. حضرت در اولين برخورد به من فرمود:

(عيسى! مى دانى كه اكنون چند سال از عمرت مى گذرد؟ درست ۶۵ سال و دو روز.)

هنگامى كه امامعليه‌السلام اين خبر را داد به كتاب دعايى كه همراهم بود و تاريخ ولادتم در آن ثبت شده بود نگاه كردم، شگفتا همان گونه است كه حضرت عسكرىعليه‌السلام فرموده، بدون يك روز كم و زياد.

آنگاه: فرمود: (آيا پسر دارى؟)

گفتم: (نه سرورم!)

فرمود: (بارخدايا! به او فرزندى روزى سازى كه پشتوانه و يار و ياور او باشد كه فرزند، خوب پشتيبانى است.)

و اين شعر را خواند كه:

من كان ذا ولد يدرك ظلامتة

ان الذليل الذى ليست له عضد

يعنى: كسى كه داراى فرزندى قهرمان و نسل و تبارى شايسته كردار باشد، حقوق بغارت رفته خويش را باز خواهد يافت.

و ذلت زده آن كسى است كه براى او بازوى توانمند و دادخواه و مدافع دليرى نباشد.

به آن حضرت گفتم: (سرورم! آيا شما پسر داريد؟)

حضرت فرمود:

«اى و الله! سيكون لى ولد يملا الارض قسطا، فاما الان فلا

يعنى: آرى! بخداى سوگند بزودى صاحب پسرى خواهم شد كه زمين را از عدل و داد لبريز خواهد نمود، اما الان كه با تو سخن مى گويم، نه.

سپس اين شعر را زمزمه كرد:

لعلك يوما ان ترانى كانما

بنى حوالى الاسود اللوابد

فان تميما قبل ان يلد الحصا

اقام زمانا و هو فى الناس واحد( ۱۷۵ )

يعنى: روزى را ببينى كه پسران من همانند شيربچگان بر گرد من آماده انجام فرمان من باشند چرا كه (تميم) پيش از آنكه فرزندش (حصا) ديده به جهان گشايد، روزگارى در ميان مردم تنها زيست.

۲. و نيز احمد بن اسحاق كه از شايستگان است آورده است كه:

خود شنيدم كه حضرت عسكرىعليه‌السلام مى فرمود:

«الحمدلله الذى لم يخرجنى من الدنيا حتى ارانى الخلف من بعدى، اشبه الناس برسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خلقا و خلقا، يحفظه الله تبارك و تعالى فى غيبته ثم يظهره فيملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما

يعنى:( ۱۷۶ ) خداى را سپاس كه مرا از اين جهان بيرون نبرد تا جانشين و امام پس از مرا به من نشان داد. پسرم در چهره خلق و خوى شبيه ترين مردم به پيامبر خداست.

خداوند او را در دوران غيبتش حفظ خواهد كرد و آنگاه او را فرمان ظهور خواهد داد و آن گرانمايه، زمين را لبريز از عدل و داد خواهد ساخت همانگونه كه از ستم و بيداد لبريز است.

كتابهاى آسمانى و نويد از امام مهدى

در كتابهاى آسمانى نويدهاى بسيارى از وجود گرانمايه آن حضرت داده شده است. و نيز دورانديشان و پيشگويان در مورد آينده جامعه ها، تمدنها و نقشه اصلاحى و نجات بخش و در واپسين حركت تاريخ، اخبار و روايات بسيارى آورده اند كه بخشى از آنها را، علامه مجلسى در (بحارالانوار) و كامل سليمان در كتاب (يوم الخلاص) و نويسنده كتاب (انيس الاعلام) كه خود از رهبران كليسا بود و بعد به اسلام و تشيع گرايش يافت و پس از تلاش و كوشش بسيار در رديف علماى بزرگ اسلامى قرار گرفت، آورده است.

ما نيز در آغاز كتاب و در تفسير سومين آيه در نويد از حضرت مهدىعليه‌السلام برخى را آورديم و در اينجا به دليل پرهيز از گستردگى بحث، از آوردن نمونه هاى ديگر خوددارى مى كنيم.

علاقمنان مى توانند به كتابهاى ياد شده مراجعه نمايند.( ۱۷۷ )

آيا حضرت مهدىعليه‌السلام ديده به جهان گشوده است

از آغاز بحث تا كنون اين مطالب ترسيم گرديده است:

۱. آياتى كه از وجود گرانمايه امام مهدى نويد مى دهد.

۲. رواياتى كه از آن حضرت، ظهور، نام و نسب او بشارت دارد.

۳. و نكات ديگرى كه پيرامون اين موضوعات مهم و اساسى لازم بنظر مى رسيد.

و لازم به يادآورى است كه روايات رسيده از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان اهل بيتعليهم‌السلام در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدىعليه‌السلام و ظهور و نقش دگرگونساز او، همه، پيش از ولادت آن گرامى بيان گرديده و بر اين اساس همه آنها به منزله نويدها، بشارت ها و اخبار از آينده است، از آينده جهان و انسان، از آينده جامعه ها و تمدنها از آينده حركت تاريخ بسوى نور و روشنايى و فلاح و نجات با ظهور حجت خدا.

اينك بحث به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام مى رسد. ولادت بزرگمردى كه قرآن و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پيشوايان راستگوى اهل بيتعليه‌السلام همگى نويد آن را دادند و اينجا نقطه اختلاف و ديدگاههاى متفاوت و ميدان برخورد حق و باطل و رزمگاه واقعيت با دجالگرى و دروغ پردازى و حق ستيزى است. و از آن جايى كه ما همچنان به دلايل و براهين قطعى و انكار ناپذير و كافى، مسلح و مجهز هستيم، شايسته است كه اين بحث را نيز تا سر حد توان، در پرتو خرد و منطق طرح كنيم و آنگاه خواننده عزيز را با وجدان و خرد و انديشه اش براى تصميم گيرى و انتخاب تنها گذاريم، چرا كه مسئوليت ما فراتر از اين نيست و خداست كه هدايتگر به راه راست و درست است.

همه كسانى كه به انبوه روايات رسيده از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان نورعليهم‌السلام پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدىعليه‌السلام ايمان آورده اند بر آنان لازم است كه به ولادت آن گرامى نيز ايمان داشته و بدان اعتراف نمايند، چرا كه عاقلانه و منطقى بنظر نمى رسد كه از سويى اين روايات انبوه، بشارتها و اخبار بسيار از آينده جهان را، بپذيريم و از دگر سو بر اين پندار بى اساس باشيم كه امام مهدىعليه‌السلام هنوز جهان را به نور وجودش نورباران نساخته و متولد نشده است.

اينك توضيح و تبيين مطلب:

حقيقت اين است كه روايت رسيده از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان اهل بيتعليهم‌السلام در مورد آخرين امام معصوم، به شايستگى و بدون هيچ نقطه ابهامى، نسب آن حضرت را ترسيم مى كند و به صراحت باز مى گويد كه: (امام مهدىعليه‌السلام نهمين فرزند امام حسينعليه‌السلام است.) بدين معنا كه چهارمين امام نور، حضرت سجاد نخستين فرزند امام حسينعليه‌السلام و حضرت باقر دومين فرزند و فرزندزاده آن حضرت و بر اين اساس، حضرت عسكرىعليه‌السلام پدر گرامى امام مهدى، هشتمين فرزند امام حسينعليه‌السلام و خود حضرت مهدىعليه‌السلام نهمين فرزند از نسل سرفراز پيشواى شهيدان است.

و نيز روشن است كه امام حسن عسكرىعليه‌السلام بوسيله سم خيانت استبداد، زندگى را به درود گفت و هزاران نفر از مردم پيكر پاك آن حضرت را تا معراج بدرقه و در مرقد پاكش بخاك سپردند. با اين بيان براى ايمان آوردگان به انبوه روايات و بشارتهاى پيامبر و امامان نورعليهم‌السلام چه راهى جز ايمان و باور عميق ولادت دوازدهمين امام نور خواهد بود؟

چرا كه نمى توان پذيرفت كه پدر گرامى آن حضرت به شهادت رسيده باشد اما خود او، نه ديده به جهان گشوده و نه در عالم رحم باشد، مگر مى توان گفت كه انسانى از دنيا برود و آنگاه پس از دهها يا صدها سال ديگر، فرزند بى واسطه اش بدنيا بيايد؟

بر اين اساس، تنها همان ديدگاه نخست، منطقى و استوار است كه امام مهدىعليه‌السلام بى هيچ ترديدى در زمان پدر بزرگوارش حضرت عسكرىعليه‌السلام ولادت يافته و اكنون هم در پرتو اراده و قدرت آفريدگار هستى، در همين جهان ما زندگى مى كند و در انتظار دريافت فرمان قيام و ظهور خويش براى اصلاح جهان و جهانيان است.

چرا كه طبق انبوه روايات، اين پندار كه ممكن است آن حضرت ولادت يافته و از دنيا رفته باشد نيز، بى اساس است. زيرا روايات بيانگر آن است كه آن اصلاحگر بزرگ، زمين و زمان را از عدالت و دادگرى لبريز مى سازد و نويدها و بشارتها را تحقق مى بخشد، مگر نه اينكه هم اكنون ستم و بيداد گرچه جهان را لبريز نساخته، اما فراگير شده است؟

و به صراحت صدها روايت، آن حضرت پس از اينكه، جهان لبريز از ستم و بيداد گرديد ظهور خواهد كرد و به فرمان خدا و در پرتو عنايات او، بيداد را نابود و زمين را مملو از عدالت خواهد ساخت.

ولادت نور در منابع شيعه و اهل سنت

بهر حال رواياتى كه از ولادت يافتن حضرت مهدىعليه‌السلام در زمان پدر گرانقدرش نويد مى دهد، بسيار است بطورى كه شمارش آنها سخت و دسته بندى آنها نيز مشكل است و همه آنها در كتابهاى معتبر شيعه و اهل سنت، موجود مى باشد.

بر اين اساس است كه پيروان مكتب خاندان وحى و رسالت با ايمان به اين نويدها و بشارتهاى موجود در انبوه روايات، به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام ايمان عميق و ترديد ناپذيرى دارند و هيچ شك و شبهه اى را در اين مورد روا نمى شمارند.

اينك صدها سال است كه در شهرها و تمامى مناطق شيعه نشين، سالروز ولادت پربركت آن گرامى مردم عصرها و نسلها، در پانزدهم شعبان با شور و شوق وصف ناپذيرى جشن گرفته مى شود و هر ساله در اين روز جاودانه، هزاران محفل و پرشكوه شادمانى در مساجد، مدارس علمى، خانه، حوزه درس علما و متفكران شيعه و ديگر مراكز دينى برپا مى گردد و به گرامى داشت آن ميلاد خجسته شيرينى پخش مى گردد و قصيده هاى مناسب، القا مى شود. سخنوران در اين رابطه سخنرانى مى كنند و همه از ولادت آن حضرت سخن مى گويند.

كتابها و آثار قلمى پيروان اهل بيتعليهم‌السلام نيز، ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام را مسلم اعلان نموده و هيچ نقطه اى براى ترديد افكنى و چون و چرا بافى نمى گذارند.

از اينها كه بگذريم، اهل سنت نيز به دليل انبوه روايات رسيده از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در كتابهاى معتبر آنان موجود است و همه نويد از ولادت و ظهور و نقش دگرگونساز آن گرامى دارد، اينان نيز به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام معتقدند و علما، بزرگ، پيشينيان و محدثان آنان نيز، ولادت آن حضرت را قطعى و مسلم مى دانند كه اينكه به ترسيم برخى از آنها مى پردازيم.

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45