حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه جلد ۴

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه0%

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 997

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 997
مشاهدات: 54587
دانلود: 2651


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 997 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 54587 / دانلود: 2651
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه جلد 4

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۷۰۱

ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پانزده زن تزویج کرد و با سیزده نفر از ایشان مقاربت نمود، و چون به دار آخرت رحلت نمود نه زن در حباله آن حضرت بودند.

اما آن دو زن که حضرت با ایشان مقاربت ننمود یکی عمره بود و دیگر سنا.

و آن سیزده زن که با ایشان مقارت نموده بود: اول ایشان حضرت خدیجه دختر خویلد بود، و سوده(1) دخرت زمعه، پس ام سبمه و نام او هند بود و دختر ابی امیه بود، پس عایشه دختر ابوبکر که ام عبد الله کنیت او بود، پس حفصه دختر عمر، پس زینب دختر خزیمة بن الحارث که او را ام المساکین می گفتند، پس زینب دختر جحش، پس رمله دختر ابو سفیان که ام حبیب(2) کنیت او بود، پس میمونه دختر حارث، پس زینب دخر عمیس و جویریه دختر حارث، پس صفیه دختر حی بن اخطب، و زنی که نفس خود را به حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بخشید و آن خوله دختر حکیم سلمی است.

و آن جناب را دو خاصه بود که چنانکه به زنان قسمت می رسانید در شبها به ایشان قسمت می رسانید یکی ماریه بود و دیگری ریحانه خندفیه.

و آن نه زن که در وقت وفات آن جناب در خانه حضرت بودند: عایشه، حفصه، ام سلمه، زینب دختر جحش، میمونه دختر حارث، ام حبیب دختر ابو سفیان، صفیه دختر حی بن اخطب، جویریه دختر حارث، سوده دختر زمعه بودند. و بهترین همه خدیجه

____________________

1-در مصدر سوره ذکر شده است.

2-در مصدر ام حبیبه ذکر شده است.

۷۰۲

دختر خویلد بود، و بعد از ام سلمه، و بعد از میمونه دختر حارث(1) .

و ایضا به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: خدا رحمت کند خواهران از اهل بهشت را. پس حضرت نام برد ایشان را: اسماء دختر عمیس خثعمیه که اول نزد جعفر بن ابی طالب (عليه‌السلام ) بود؛ سلمی دختر عمیس خثعمیه خواهر اسماء که در خانه حمزه بود؛ و پنج زن از قبیله بنی هلال که یکی از ایشان میمونه دختر حارث است که نزد حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود، دوم ام الفضل که نزد عباس بود و نام او هند بود، سوم غمیصا مادر خالد بن ولید، چهارم عزه که در قبیله ثقیف زن حجاج بن غلاظ بود، پنجم حمیده بود که او فرزندی نداشت(2) .

و کلینی به سند معتبر روایت کرده است در بیان عدد زنان رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و صفات ایشان که: نه زن در وقت وفات آن حضرت در حباله او بودند: عایشه، حفصه، ام حبیب دختر ابی سفیان، زینب دختر جحش، سوده دختر زمعه، میمونه دختر حارث، صفیه دختر حی بن اخطب، ام سلمه دختر ابی امیه، جویریه دختر حارث. و عایشه از بنی تیم بود؛ حفصه از بنی عدی، حضرت سلمه از بنی مخزوم، سوده از قبیله بنی اسد بن عبد العزی؛ زینب دختر جحش نیز از بنی اسد بود و او را زا بنی امیه می شمردند؛ ام حبیب دختر ابو سفیان از بنی امیه؛ میمونه از بنی هلال؛ صفیه از بنی اسرئیل. و غیر ایشان چند زن دیگر نکاح کرده بود یکی آن که خود را به حضرت بخشید، و دیگری خدیجه دختر خویلد که مادر فرزندان آن حضرت بود، و سوم زینب دختر ابی الجون که او را بازی دادند و از معاشرت آن حضرت محروم کردند، و چهارم زن کندیه(3) .

و شیخ طبرسی و دیگران روایت کرده اند که: اول زنی که آن حضرت تزویج نمود خدیجه دختر خویلد بود، در وقتی که آن حضرت او را تزویج نمود بیست و پنج سال داشت، و پیش از آنکه حضرت او را تزویج نماید عتیق بن عایذ مخزومی او را تزویج کرده

____________________

1-خصال 419.

2-خصال 363.

3-کافی 5/390.

۷۰۳

بود و از او دختری بهم رسانید، و بعد از او ابو هاله اسدی او را تزویج کرد و هند بن ابی هاله را از او بهم رسانید، پس رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) او را خواستگاری نمود و هند پسر او را تربیت نمود.

و سیدد مرتضی و شیخ طوسی روایت کرده اند که: چون آن حضرت خدیجه را تزویج نمود او باکره بود، و به عقد شوهر دیگر پیش از آن حضرت در نیامده بود؛ و قول اول اشهر است، و حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) زنی بر سر او نخواست تا او از دنیا رفت و بیست و چهار سال و یک ماه با آن حضرت بود، و مهرش دوازده اوقیه و نیم بود که به حساب این زمان سی و یک هزار و پانصد دینار است، و مهر سایر زنان آن حضرت نیز آن مقدار بود. پس اول فرزندی که از برای او بهم رسید عبد الله بود که او را به طیب و طاهر ملقب ساختند، و بعد از او قاسم متولد شد، و بعضی گفته اند که قاسم از عبد الله بزرگتر بود؛ و چهار دختر از برای حضرت آورد: زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه (عليه‌السلام ).

و زن دوم آن جناب سوده دختر زمعه بود، و پیش از آن حضرت نزد سکران بن عمروه بوده و سکران مسلمان شد و در حبشه به رحمت الهی واصل شد.

سوم - عایشه دختر ابو بکر بود، و حضرت او را در مکه خواستگاری نمود در وقتی که هفت ساله بود و زن باکره بغیر از او تزویج نفرمود، و چون هفت ماه از دخول مدینه مشرفه گذشت حضرت او را زفاف نمود و در آن وقت نه ساله بود، و تا خلافت معاویه زنده بود، و عمر شومش نزدیک به هفتاد سال رسید.

چهارم - ام شریک بود که نفس خود را به حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بخشید و اسمش غزیه دختر دودان بن عوف بن عامر بود، و پیش از آن حضرت نزد ابو العکر بن سمی الازدی بود، و شریک را از او بهم رسانیده بود.

پنجم - حفصه دختر عمر بن الخطاب بود، حضرت او را تزویج نمود بعد از آنکه شوهرش خنیس بن عبد الله وفات یافت، و حضرت خنیس را بخ حجابت به نزد پادشاه عجم فرستاده بود و در آن سفر مرد و فرزندی از او نماند. و حفصه دختر عمر در مدینه بود و ماند تا ایام خلافت عثمان؛ و ابن شهر آشوب گفته است که: تا آخر خلافت امیر

۷۰۴

المؤمنین (عليه‌السلام ) ماند(1) .

ششم - ام حبیبه دختر ابو سفیان بود و نام او رمله است، و پیش از حضرت نزد عبد الله بن جحش بود، و عبد الله او را با خود به حبشه برده بود و در آنجا نصرانی شد و به جهنم واصل شد، پس حضرت او را تزویج نمود و وکیل آن حضرت عمرو بن امیه بود.

هفتم - ام سلمه بود و مادر او عاتکه دختر عبد المطلب بود که عمه آن حضرت است؛ و بعضی گفته اند: عاتکه دختر عامر بن ربیعه بود. و نامش هند دختر ابو امیه بود و دختر عم ابو جهل است. و روایت کرده اند که: رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به نزد ام سلمه فرستاد که: امر کن پسر خود را که تو را به من تزویج نماید، پس ام سلمه پسر خود را وکیل کرد و او را به حضرت تزویج نمود، و نجاشی پادشاه حبشه نزد عقد چهارصد اشرافی به جهت صداق از برای او فرستاد - و بعضی گفته اند که: نجاشی مهر را برای ام حبیبه فرستاد(2) - و ام سلمه بعد از همه زنان آن حضرت به رحمت ایزدی واصل شد، و پیش از آن حضرت زوجه ابی سلمة بن عبد الاسد بود و مادر ابو سلمه بره دختر عبد المطلب بود، و ام سلمه از او زینب و عمر را بهم رسانید، و عمر در جنگ جمل در خدمت حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) بود و حضرت او را والی بحرین گردانید.

هشتم - زینب دخر جحش است که از قبیله بنی اسد بود، و مادر او میمونه دختر عبد المطلب بود که عمه آن حضرت است - و ابن شهر آشوب امیمه را دختر عبد المطلب گفته است(3) - و او اول کسی بود که از زنان آن حضرت وفات یافت و در خلافت عمر رحلت نمود: و پیش از آن حضرت زوجه زید بن حارثه بود چنانکه قصه اش بعد از این بیان خواهد شد.

نهم - زینب دختر خزیمه هلالیه است، و پیش از آن حضرت زوجه عبیدة بن الحارث

____________________

1-مناقب ابن شهر آشوب 1/207.

2-محاسن 2/191.

3-مناقب ابن شهر آشوب 1/207.

۷۰۵

بن عبد المطلب بود، و بعضی گفته اند که زوجه برادر او طفیل بن الحارث بود(1) ، و او را ام المساکین می گفتند و در حیات آن حضرت به دار بقا رحلت نمود.

دهم - میمونه دختر حارث بود و در مدینه او را تزویج نمود، و در وقتی که از عمره مراجعت می فرمود در سرف که در سه فرسخی مکه معظمه واقع است زفاف او واقع شد، و وفات او نیز در آن موضع واقع شد و در آنجا مدفو گردید - در سال سی و ششم هجرت -، و پیش از آن حضرت زوجه ابو سبرة بن ابو رهم عامری بود.

یازدهم - جویر به دختر حارث است که از قبیله بنی المصطلق بود و در آن جنگ حضرت او را سبی نمود و آزاد کرد و به عقد خود در آورد و در سال پنجاه و ششم هجرت وفات یافت.

دوازدهم - صفیه دختر حی بن اخطب که در جنگ خیبر از غنایم خیبر برای خود اختیار فرمود و او را آزاد نمود و به شرف مزاوجت خود مشرف گردانید و آزادی او را مهر او گردانید، و در سال سی و ششم هجرت رحلت نمود.

و با همه این دوازده زن مقاربت نموده بود، و یازده نفر ایشان را به عقد نکاح خود در آورده بود و یکی خود را به حضرت بخشیده بود.

و اما زنانی که حضرت با ایشان مقاربت ننموده بود:

اول - عالیه دختر ظبیان است که چون او را به خدمت حضرت آوردند پیش از دخول، طلاق داد.

دوم - قتیله خواهر اشعث بن قیس بود که حضرت پیش از دخول به او به درحاب عالیه جنان ارتحال فرمود؛ و بعضی گفته اند که حضرت او را پیش از دخول طلاق گفت؛ و گویند که بعد از حضرت عکرمه پس ابو جهل او را خواست.

سوم - فاطمه دختر ضحاک است که بعد از وفات خواهرش زینب حضرت او را به عقد خود در آورد، و چون آیه تخییر بر آن حضرت نازل شد و زنان خود را مخیر فرمود میان

____________________

1-البدایة و النهایة 5/257.

۷۰۶

اختیار آن حضرت و اختیار دنیا؛ پس آن بی سعادت اختیار دنیا کرد و مفارقت حضرت را اختیار نمود، و بعد از آن در فقر و فاقه به مرتبه ای رسید که در کوچه های مدینه پشکل شتر بر می چید و به آن معاش می گذارنید و می گفت: منم بدبختی که اختیار دنیا کردم.

چهارم - سنا دختر صلت است که حضرت او را تزویج نمود و پیش از آنکه او را به خدمت حضرت بیاورند، حضرت از دار فانی رحلت فرمود.

پنجم - اسماء دختر نعمان بن شراجیل است که چون حضرت او را تزویج نمود و به خدمت آن حضرت آوردند عایشه و حفصه حسد او را بردند و او را فریب دادند و گفتند: رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چون به نزدیک تو بیاید بزودی به او دست مده تا تو را دوست دارد، آن بی سعادت فریب آن دو را خورد، و چون آن جناب به نزدیک او آمد گفت: پناه می برم به خدا از تو، رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود: پناه بردی به جای محکمی پناده دادم، برو و ملحق شو به اهل خود، پس آن جناب پیش از دخول او را طلاق گفت.

ششم - ملیکه لیثیه است، روایت کرده اند که چون او را به خدمت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آوردند آن جناب فرمود: خود را به من ببخش، او گفت: آیا پادشاه خود را به بازاری می بخشد؟ و چون حضرت دست به جانب او دراز کرد گفت: پناه می برم به خدا از تو، پس او را طلاق گفت و مالی به او بخشید و او را بیرون کرد.

هفتم - عمره دختر یزید است، چون او را به خدمت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آوردند پیسی در بدن او مشاهده نمود و به او مقاربت نکرد و او را طلاق داد.

هشتم - لیلی دختر خطیم انصاریه است، چون به خدمت حضرت آمد اظهار کراهت نمود پس آن جناب او را رها کرد. ابن شهر آشوب روایت کرده است که: او را گرگ درید(1) .

نهم - روایت کرده اند که: زنی از بنی مره را خواستگاری نمود و پدرش نخواست که به آن جناب بدهد و به دروغ عذر گفت که: او پیس است، چون به خانه برگشت به اعجاز

____________________

1-مناقب ابن شهر آشوب 1/208.

۷۰۷

آن حضرت آن دختر پیس شده بود.

دهم - روایت کرده اند که: آن جناب خواستگاری نمود زنی را که عمره نام داشت، پس پدرش اوصاف حمیده دختر خود را بیان می کرد، از جمله آن اوصاف گفت که: هرگز بیمار نشده است دختر من، چون آن جناب این را شنید فرمود که: چنین کسی را نزد حق تعالی خیری نیست، او را تزویج ننمود؛ و بعضی گفته اند که: او را تزویج نموده بود و چون این را شنید او را طلاق گفت.

پس موافق این روایت آن جناب بیست و یک زن تزویج کرده(1) .

و شیخ طوسی روایت کرده است که: آن جناب هجده زن تزویج نمود(2) ؛ و بعضی پانزده زن گفته اند چنانکه در روایت معتبر گذشت(3) .

و شیخ طوسی روایت کرده است که: آن جناب را دو کنیز بود که با ایشان مقاربت می نمود، و چنانکه برای زنان خود شبی مقرر کرده بود برای هر یک از ایشان نیز شبی مقرر کرده بود، یکی ماریه دختر شمعون قبطیه بود و دیگری ریحانه دختر زید قرضیه که هر دو را مقوثس پادشاه اسکندریه برای حضرت فریتاده بود؛ و بعضی گقته اند که: ریحانه را آزاد کرد و به نکاح خود در آورد، و ماریه پنج سال بعد از وفات آن جناب از دنیا رحلت نمود؛ و بعضی روایت کرده اند که: آن جناب از جمله سبی بنی قریظه کنیزی اختیار کرد که نام او تکانه بود و در ملک آن حضرت بود تا از دنیا مفارقت نمود و بعد از آن جناب عباس او را تزویج کرد(4) .

و کلینی به سند حسن از امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: زنی از انصار به خدمت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آمد خود را مشاطگی کرده و جامه های نیکو پوشیده و در آن

____________________

1-درباره تعداد زنان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و احوال آنها رجوع شود به اعلام الوری 139 - 143 و مناقب ابن شهر آشوب 1/206 - 208.

2-مبسوط 4/270.

3-خصال 419.

4-رجوع شود به مناقب ابن شهر آشوب 1/209.

۷۰۸

وقت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در خانه حفصه بود، پس گفت: یا رسول الله! زن را متعارف نمی باشد که خواستگاری شوهر کند، من مدتی است که شوهر ندارم و فرزندی ندارم و اگر تو را به من حاجتی هست نفس خود را به تو می بخشم اگر قبول کنی مرا، پس حضرت او را دعای خیر کرد و فرمود: ای زن انصاریه! خدا شما را از جانب رسول خدا جزای نیک دهد بدرستی که مردان شما یاری کردند مرا و زنان شما رغبت نمودند بسوی من.

پس حفصه آن زن را ملامت کرد و گفت: چه بسیار کم است حیای تو و چه بسیار جرأت می نمایی و حرص بر مردان داری.

آن حضرت حفصه را خطاب نمود که: دست از او بدار ای حفصه که او بهتر است از تو زیرا که او رغبت کرد به رسول خدا و تو او را ملامت نمودی و عیب کردی.

پس به آن زن خطاب فرمود: برو خدا تو را رحمت کند، بتحقیق که حق تعالی برای تو بهشت را واجب گردانید به سبب آنکه رغبت نمودی بسوی من و متعرض محبت و شادی من گردیدی و بزودی امر من به تو خواهد رسید انشاء الله؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد( وَامْرَ‌أَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَ‌ادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ) (1) یعنی: حلال کردیم از برای تو زن مؤمنه را اگر ببخش نفس خود را برای پیغمبری بی مهری، اگر پیغمبر خواهد که او را نکاح کند، و این حکم مخصوص توست نه از برای سایر مؤمنان.

پس حضرت باقر (عليه‌السلام ) فرمود که: حق تعالی حلال کرد بخشیدن زن نفس خود را از برای رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، و حلال نیست این از برای غیر آن جناب(2) .

و علی بن ابراهیم نیز این حدیث را روایت کرده است و بجای حفصه عایشه را ذکر کرده است(3) .

و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نکاح کرد زنی را از

____________________

1-سوره احزاب: 50.

2-کافی 5/568.

3-تفسیر قمی 2/195.

۷۰۹

قبیله بنی عامر بن صعصعه که او را سناة(1) می گفتند و مقبول ترین اهل زمان خود بود، چون عایشه و حفصه را نظر بر او افتاد گفتند: این بر ما غالب خواهد آمد و به وفور حسن و جمال بر ما زیادتی خواهد کرد و آن جناب را از دست ما خواهد گرفت، پس حیله کردند و به او گفتند: باید که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از تو حرصی بر محبت خود نیابد. چون رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به نزد او آمد و دست مبارک بر او دراز کرد آن فریب خورده بی سعادت گفت: پناه می برم به خدا از تو، پس حضرت دست مبارک خود را از او کشید و او طلاق گفت و به اهل خود ملحق گردانید.

پس رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) زنی از قبیله کنده به عقد خود در آورد که او را بنت ابی الجون می گفتند، چون حضرت ابراهیم فرزند رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به ریاض جنت رحلت نمود آن زن گفت: اگر پیغمبر می بود فرزندش نمی مرد، پس رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پیش از آنکه با او مقاربت نماید او را به اهل خود ملحق گردانید و طلاق گفت، پس چون رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دار فانی به سرای باقی رحلت فرمود آن زن عامریه و کندیه هر دو به نزد ابو بکر آمدند و گفتند که: ما را مدرم خواتسگاری می نمایند، ابو بکر با عمر در این باب مصلحت کرد و هر دو به آن دو زن گفتند که: اگر خواهید پرده نشین گردید و ترک شوهر کنید و اگر خواهید لذت جماع را اختیار کنید، آن دو بی سعادت اختیار شوهر کردند و هر یک در حباله مردی در آمدند، پس به اعجاز رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) یکی از آن دو مرد به مرض خوره مبتلا شد و دیگری دیوانه شد.

پس عمر بن اذینه که راوی این حدیث است گفت: چون این حدیث را به زراه و فضیل روایت کردم ایشان از حضرت امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کردند که آن حضرت فرمود: حق تعالی نهی نکرد از چیزی نگر آنکه مردم خدا را در آن نافرمانی کردند حتی آنکه زنان رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را بعد از او تزویج کردند، پس حضرت قصه این عامریه و کندیه را بیان فرمود. پس حضرت فرمود: اگر از علمای عامه بپرسید که اگر مردی زنی را نکاح کند

____________________

1-در مصدر سنی ذکر شده است.

۷۱۰

و پیش از دخول طلاق بگوید آیا آن زن بر فرزندان او حلال است هر آینه خواهند گفت: نه، پس رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) حرمتش زیاده از پدران ایشان است(1) .

مؤلف گوید که: این ادریس و غیر او به اسانید معتبره این حدیث را روایت کرده اند(2) و در این خلاف نیست میان علمای خاصه و عامه که زنی را که حضرت رسول با او دخول نموده باشد و تا وقت وفات در حباله آن حضرت باقی مانده باشد جایز نیست احدی را که بعد از آن جناب او را تزویج نماید، و زنی را که آن جناب در حال حیات او را طلاق گفته باشد یا با او دخول نکرده باشد میان علمای خاصه و عامه در حرام بودن او بر مردم خلاف است، و اکثر علمای عامه را اعتقاد آن است که جایز است و اشهر میان علمای شیعه واقوی حرمت است، و هر گاه خلفای جور در این امر مخالفت آن حضرت نموده باشند و زنی را که حضرت با او دخول نفرموده باشد به شوهر داده باشند برای آن حضرت نفصی و عیبی ثابت نمی شود و بدتر نخواهد بود از سوار شدن عایشه بر شتر و با چندین هزار کافر و منافق به جنگ امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) رفتن و جگر گوشه رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را به زجر شهید کردن پس به محض استبعاد رد این احادیث معتبره روا نیست.

و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: چون خداوند عالمیان فرستاد که( وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ) (3) یعنی: زنان آن جناب مادران مؤمنانند و حرام گردانید بر ایشان نکاح آنها را، طلحه به غضب آمد و گفت: محمد زنان خود را بر ما حرام می گرداند و خود زنان ما را تزویج می نماید، اگر خدا محمد را بمیراند هر آینه ما بکنیم با زنان او آنچه او با زنان ما می کرد، پس حق تعالی این آیه را فرستاد( وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَ‌سُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمًا ) (4) یعنی: نبوده است شما

____________________

1-کافی 5/421.

2-سرائر 3/550 و در آنفقط ذیل روایت ذکر شده است؛ بحار الانوار 101/23 به نقل از کناب نودار احمد بن محمد بن عیسی؛ مستدرک الوسائل 14/378.

3-سوره احزاب: 6.

4-سوره احزاب: 53.

۷۱۱

را آزار کنید رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را و نه آنکه نکاح کنید زنان او را بعد زا او هرگز، بدرستی که این نزد خدا گناهی است عظیم(1) .

و برقی به سند صحیح و کلینی به سند معتبر از حضرت امام رضا (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: چون نجاشی در حبشه آمنه دختر ابو سفیان را که او را ام حبیبه می گفتند برای حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) خواستگاری نمود و به عقد آن جناب در آورد و لیمه کرد و طعامی حاضر ساخت و گفت: از جمله سنت پیغمبران است طعام خورانیدن در وقت تزویج(2) .

و اینها هر دو به سند صحیح و حسن از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چون تزویج کرد میمونه دختر حارث را ولیمه کرد و اطعام نمود مردم را به چنگال خرما و روغن و کشک(3) .

و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که: چون حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) اراده خواستگاری زنی می نمود زنی را می فرستاد که نظر کند بسوی او و می فرمود که: بو کن گردنش را که اگر گردنش خوشبو است همه بدنش خوشبو است، و غوزک پایش ملاحظه کن که اگر آنجا پر گوشت است همه جای تن او پر گوشت است(4) .

و شیخ طوسی روایت کرده است که: در جنگ، صفیه زوجه حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به خدمت آن جناب آمد و گفت: یا رسول الله! من مانند زنان دیگر نیستم، برای خاطر تو پدر و برادر و عم خود را کشتم، پس اگر تو را حادثه ای رو دهد خلافت و امامت باکی خواهد بود؟ آن جناب اشاره کرد بسوی امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) و فرمود که: امر امت و اختیار شما و جمیع امت با او خواهد بود(5) .

و ایضا به سند معتبر روایت کرده است که: سفیر بن شجره عامری به مدینه آمد و به در

____________________

1-تفسیر قمی 1/195.

2-محاسن 2/191؛ کافی 5/367.

3-محاسن 2/191؛ کافی 5/368.

4-کافی 5/335.

5-امالی شیخ طوسی 34؛ امالی شیخ مفید 271.

۷۱۲

خانه میمونه دختر حارث زوجه رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) رفت و رخصت طلبید و داخل شد، میمونه از او پرسید که: از کجا آمده ای؟ گفت: از کوفه.

میمونه گفت که: از کدام قبیله ای؟ گفت: از بنی عامر.

گفت: خوش آمدی، از برای چکار آمدی؟ سفیر گفت: ای مادر مؤمنان! چون اختلاف مردم را دیدم ترسیدم که فتنه مرا فرو گیرد و گمراه شوم، به این سبب از کوفه به نزد تو آمدم.

میمونه گفت که: آیا با علی بیعت کردی؟

گفت: بلی.

میمونه گفت: برگرد و از صف علی جدا مشو پس بخدا سوگند که او گمراه نشد و کسی به سبب او گمراه نشد.

و سفیر گفت که: ای مادر! آیا حدیثی به من روایت می کنی در باب علی که از رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شنیده باشی؟

گفت: بلی، شنیدم از رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) که می گفت: علی آیت و علامت حق است و علم و رایت هدایت است، علی شمشیر خداست که او را از غلاف می کشد برای کافران و منافقان، پس هر که او را دوست دارد به سبب محبت من او را دوست داشته است، و هر که او را دشمن دارد به دشمنی من ا را دشمن داشته است، بدرستی که هر که مرا دشمن دارد یا علی را دشمن دارد چون خدا را ملاقات نماید در روز قیامت او را هیچ حجت نباشد(1) .

و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: عایشه و حفصه آزار می کردند صفیه را و دشنام می دادند او را و می گفتند: ای دختر یهودیه؛ پس شکایت کرد به حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از ایشان، حضرت فرمود: چرا جواب ایشان نگفتی؟ صفیه گفت: چه جواب گویم ایشان را یا رسول الله؟ حضرت فرمود: بگو در جواب ایشان که پدرم هارون است پیغمبر خدا و عمم موسی است کلیم خدا و شوهرم محمد است رسول خدا، پس چه چیز

____________________

1-امالی شیخ طوسی و در آن بجای سفیر، شقیر ذکر شده است.

۷۱۳

مرا انکار می کنید و بد می دانید؟ چون این سخن را در جواب ایشان گفت گفتند: این سخن تو نیست و رسول خدا تو را چنین تعلیم کرده است، پس حق تعالی این آیات را در مذمت ایشان فرستاد( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ‌ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَىٰ أَن يَكُونُوا خَيْرً‌ا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَىٰ أَن يَكُنَّ خَيْرً‌ا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ) (1) یعنی: ای گروه مؤمنان! استهزا نکند گروهی از گروهی، شاید بوده باشند بهتر از ایشان، و نه زنانی از زنانی شاید که بوده باشند بهتر از ایشان، و عیب مکنید نفسهای خود را یعنی اهل دین خود را، و مخوانید یکدیگر را به لقبهای ناخوش، بدنامی است کسی را یاد کردن به فسق - یعنی یهود و ترسا گفتن - بعد از ایمان یا آنکه بد نامی است برای آدمی نام فسق بعد از ایمان آوردن، و هر که توبه نکند پس ایشانند ستمکاران بر نفس خود(2) .

و شیخ طبرسی در نزول این آیه ذکر کرده است که: روزی ام سلمه جامه سفیدی بر کمر خود بسته و دو طرف آن را از پس سر خود آویخته بود و بر زمین می کشید، پس عایشه به حفصه گفت: ببین که چه چیز از پشت سر خود می کشد پنداری زبان سگ است؛ و بعضی گفته اند که: عایشه او را به کوتاهی سرزنش کرد و به دست اشاره نمود به کوتاهی او(3) .

و حمیری و کلینی و غیر ایشان به سندهای صحیح و معتبر بسیار از امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تزویج نکرد احدی از دختران خود را و نخواست زنی از زنان خود را که مهر ایشان را زیاده از پانصد درهم کرده باشد(4) .

و کلینی به سند صحیح از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: از آن حضرت پرسیدند

____________________

1-سوره حجرات: 11.

2-تفسیر قمی 2/321 - 322.

3-مجمع البیان 5/135.

4-رجوع شود به قرب الاسناد 174 و کافی 5/375 - 382 و مبسوط 4/273.

۷۱۴

از تفسیر این آیه( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَ‌هُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّـهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْ‌نَ مَعَكَ وَامْرَ‌أَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَ‌ادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَ‌ضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَ‌جٌ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورً‌ا رَّ‌حِيمًا ) (1) یعنی: ای پیغمبر بزرگوار! بدرستی که ما حلال کردیم از برای تو زنان تو را از زنانی که دادی مهرهای ایشان را و آنچه مالک شده است دست راست تو ایشان را - یعنی کنیزان - از آنچه برگردانید خدا بر تو از غنیمتها و هدایا و دختران عم تو و دختران عمه های تو - گفته اند: یعنی زنان قریش(2) - و دختران خالوی تو و دختران خاله های تو - گفته اند: یعنی زنان بنی زهره(3) - آن زنانی که هجرت کرده اند با تو از مکه بسوی مدینه، و زن مؤمنه اگر ببخشد نفس خود را برای پیغمبر اگر اراده کند پیغمبر نکاح او را، مخصوص توست بغیر از مؤمنان، بتحقیق که ما دانستیم آنچه واجب گردانیدیم بر مؤمنان در باب زنان ایشان و کنیزان ایشان، و آن احکام را از تو برداشتیم تا آنکه بر تو حرج و تنگی نباشد و خدا آمرزنده و رحیم است.

پس راوی از حضرت صادق (عليه‌السلام ) پرسید که: چند زن برای حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) حلال بود؟ حضرت فرمود: هر چه می خواست.

راوی پرسید که: پس چه معنی دارد آنکه خدا فرموده است( لا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ ) (4) یعنی: حلال نیست برای تو زنان بعد از این و نه آنکه بدل کنی به ایشان از زنان هر چند خوش آید تو را حسن ایشان مگر کنیزان تو؟ حضرت فرمود: جایز بود رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را که نکاح کند هر چه خواهد از دختران عم خود و دختران عمه های خود و دختر خال خود و دختران خاله های خود و زنانی که با او هجرت کرده بودند، و حلال شد برای آن حضرت که نکاح

____________________

1-سوره احزاب: 50.

2-مجمع البیان 4/364.

3-مصدر سابق.

4-سوره احزاب: 52.

۷۱۵

کند از زنان مؤمنان هر که باشد بی مهر و این هبه و بخشش است و حلال نیست بخشش مگر برای رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و اما از برای غیر آن حضرت پس صلاحیت ندارد نکاح بی مهر چنانکه حق تعالی در قرآن فرموده است.

راوی گفت: چه معنی دارد آنچه حق تعالی فرموده است( تُرْ‌جِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاءُ ) (1) یعنی: دور می کنی هر که را می خواهی از ایشان و جا می دهی بسوی خود هر که را می خواهی؟ حضرت فرمود: مراد آن است که هر که را می خواهی از زنان نکاح می کنی و هر که را نمی خواهی نکاح نمی کنی، و آنکه حق تعالی فرمود که حلال نیست برای زنان تو بعد از این، مراد آن زنانند که حق تعالی بر همه کس حرام کرده است در آیه دیگر یعنی مادران و دختران و خواهران و سایر زنان محرمه بر مؤمنان، و اگر چنان باشد معنی آیه که سنیان می گویند که بعد از این آیه زن خواستن بر آن حضرت حرام شد و بدل کردن زنانی که داشت حرام بود بر او، هر آینه خدا بر شما زنی چند حلال کرده خواهد بود که بر او حلال نکرده باشد زیرا؟شما اختیار دارید در بدل کردن هر زنی که خواهید و خواستگاری نمودن هر زنی که اراده کنید(2) .

مؤلف گوید که: بر این مضمون احادیث بسیار است(3) ؛ و قول بعضی از مفسران ر تفسیر این آیه این است(4) ؛ و بعضی گفته اند که: بعد از آنکه حضرت زنان خو را مخیر گردانید میان اختیار آن حضرت و اختیار دنیا و ایشان اختیار آن حضرت کردند حق تعالی بر آن حضرت حرام کرد که زن دیگر بعد از ایشان بخواهد یا آنکه ایشان را بدل کند(5) ؛ و بعضی گفته اند: در اول این حکم مقرر گردید و بعد از آن منسوخ شد(6) . و آنچه در

____________________

1-سوره احزاب: 51.

2-کافی 5/387 - 388.

3-رجوع شود به کافی 5/388 - 391 و تهذیب الاحکام 7/450.

4-تفسیر عیاشی 1/230؛ مجمع البیان 4/367.

5-تفسیر تبیان 8/355 - 356؛ مجمع البیان 4/367.

6-تفسیر تبیان 8/356؛ مجمع البیان 4/367.

۷۱۶

احادیث سابقه وارد شده محل اعتماد است و اقوال دیگر موافق اهل سنت است(1) .

کلینی به سند معتبر از حضرت امام رضا (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) قوت جماع چهل مرد داشت و نه زن داشت و در هر شبانه روز همه ایشان را می دید(2) .

و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: چون حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از جنگ خیبر مراجعت نمود و گنج آل ابی الحقیق به دست آن حضرت آمده بود، زنان آن حضرت گفتند که: آنچه یافته ای از این غنیمت به ما بده.

حضرت فرمود: قسمت کردم همه را میان مسلمانان چنانکه حق تعالی امر کرده بود.

پس زنان به غضب آمدند و گفتند: شاید تو گمان کنی که اگر ما را طلاق بگویی ما کفو خود را از قوم خود نخواهیم یافت که ما را تزویج نمایند، پس حق تعالی غیرت نمود برای پیغمبر خود و امر نمود آن حضرت را که از ایشان کناره کند و در غرفه مادر ابراهیم ساکن شود، پس حضرت از ایشان اعتزال نموده در غرفه مادر ابراهیم که در نزدیک مسجد قبا واقع است ساکن شد تا زنان حایض شدند، پس حق تعالی این آیه تخییر فرستاد( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِ‌دْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّ‌حْكُنَّ سَرَ‌احًا جَمِيلًا ﴿٢٨﴾ وَإِن كُنتُنَّ تُرِ‌دْنَ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَالدَّارَ‌ الْآخِرَ‌ةَ فَإِنَّ اللَّـهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرً‌ا عَظِيمًا ) (3) یعنی: ای پیغمبر بزرگوار! بگو مر زنان خود را که: اگر هستید شما که می خواهید زندگانی دنیا را و زینت آن را پس بیایید تا شما را بهره مند گردانم و مال دهم و رها کنم شما را رها کردن نیکو، و اگر هستید که اراده کردید خدا و رسول او را و سرای آخرت را پس بدرستی که حق تعالی مهیا کرده است برای نیکوکاران از شما مزد بزرگ.

پس چون آن جناب این آیه را بر ایشان خواند اول مرتبه ام سلمه برخاست و گفت: من اختیار

____________________

1-برای اطلاع از اقوال اهل سنت رجوع شود به احکام القرآن جصاص 3/482 و احکام القرآن ابن عربی 3/593 و تفسیر قرطبی 14/219.

2-کافی 5/567.

3-سوره احزاب: 28 و 29.

۷۱۷

خدا و رسول او کردم بر دنیا، پس بعد از او همه برخاستند و دست در گردن حضرت در آوردند و همه آنچه ام سلمه گفته بود گفتند، پس حق تعالی فرستاد( تُرْ‌جِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاءُ ) (1) یعنی: دور می گردانی و طلاق می گویی هر که را می خواهی از ایشان و پناه می دهی و بر نکاح می گذاری هر که را می خواهی؛ پس حق تعالی خطاب کرد زنان آن حضرت را که( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾ وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَ‌هَا مَرَّ‌تَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِ‌زْقًا كَرِ‌يمًا ) (2) ای زنان پیغمبر! هر که از شما اتیان کند به گناه بسیار بد رسوایی - مانند بیرون رفتن به جانب بصره برای آنکه مقاتله با امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) کند - دو چندان می شود برای او عذاب در آخرت، و عذاب او بر خدا آسان است، و هر که قانت و مطیع گردد از شما برای خدا و رسول او و عمل شایسته بکند عطا می کنیم مزد او را دو برابر و مهیا می گردانیم برای او روزی نیکو(3) .

و به سند صحیح از امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: فاحشه مبینه و گناه رسوا، خروج به شمشیر است(4) که از عایشه واقع شد.

و کلینی به سندهای معتبر بسیاری روایت کرده است از امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) که: حق تعالی غیرت نمود برای پیغمبر خود ار سخنی که گفت بعضی از زنان او که محمد گمان می کند که اگر ما را طلاق بگوید ما کفو خود را نخواهیم یافت از قوم خود که ما را تزویج نمایند.

و به روایت دیگر زینب گفت: تو عدالت نمی کنی میان ما با آنکه پیغمبر خدایی، و حفصه گفت: اگر ما را طلاق بگوید همتای خود را خواهیم یافت از قوم خود که ما را تزویج نماید.

____________________

1-سوره احزاب: 51.

2-سوره احزاب: 30 و 31.

3-تفسیر قمی 2/192 - 193.

4-تفسیر قمی 2/193.

۷۱۸

و به روایت دیگر: این هر دو سخن را زینب گفت. و چون آیه تخییر نازل شد حضرت بیست و نه شب از زنان خود کناره کرده در غرفه ماریه بسر برد.

و به روایت دیگر: بیست روز وحی از آن حضرت منقطع شد پس آیه تخییر نازل شد و حضرت ایشان را را طلبید و مخیر گردانید و ایشان اختیار آن جناب کردند و اگر اختیار دنیا می کردند بر آن جناب، حرام می شدند و حکم طلاق به این داشت.

و به روایت دیگر: اگر اختیار دنیا می کردند حضرت ایشان را طلاق می گفت و هرگز نخواهد بود که ایشان اختیار حضرت نکنند و حضرت دیگر به ایشان رغبت نماید.

و به روایت دیگر: چون نوبه تخییر به زینب دختر جحش رسید برجست و آن جناب را بوسید و گفت: اختیار خدا و رسول کردم(1) .

و در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: تخییر، مخصوص حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود و دیگری را روا نیست که زن خود را مخیر گرداند(2) .

مؤلف گوید: مشهور میان فقهای امامیه رضوان الله علیهم آن است که واقع شدن بینونت و جدائی زن از مرد به عنوان تخییر مخصوص حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است؛ و بعضی گفته اند که: در دیگران نیز جاری است و خلاف است که بر تقدیر وقوع آیا حکم طلاق بیان دارد یا طلاق رجعی، و اظهر آن است که مخصوص آن حضرت است، پس در فروع آن تفکر کردن و سخن گفتن بی فایده است.

____________________

1-کافی 6/138 و 139.

2-کافی 6/136 و 137.

۷۱۹

باب پنجاه و سوم در بیان قصه تزویج زینب است و بعضی از احوال زید بن حارثه است

۷۲۰