حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه جلد ۴

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه0%

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 997

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 997
مشاهدات: 54605
دانلود: 2652


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 997 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 54605 / دانلود: 2652
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه

حيات القلوب تاریخ اسلام مدینه جلد 4

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

کسی که از آدمیان بر من نماز کند نزدیکان اهل بیت من باشند بعد از آن زنان و کودکان اهل بیت من و بعد از ایشان مردم دیگر.

ابوبکر گفت: کی داخل قبر تو خواهد شد؟

فرمود: هر که از اهل بیت من به من نزدیکتر است با ملکی چند که شما ایشان را نخواهید دید؛ پس فرمود که: برخیزید و آنچه گفتم به دیگران برسانید(1) .

و ایضا از حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) روایت کرده است که در بیماری آخر رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) جبرئیل هر روز و هر شب بر آن حضرت نازل می شد و می گفت: السلام علیک، بدرستی که پروردگار تو تو را سلام می رساند و می فرماید که: چگونگی می یابی حال خود را و او حال تو را بهتر از تو می داند ولیکن می خواهد که کرامت و شراف تو را زیاده گرداند چنانکه تو را بر جمیع خلق فضیلت داده است، و خواست که عیادت بیماران سنتی گردد در امت تو؛ اگر آن حضرت را وجعی بود در جواب می فرمود که: درد دارم، و جبرئیل در جواب می گفت که: ای محمد! هیچکس گرامی تر نیست نزد حق تعالی از تو و برای آن تو را درد داده است که دوست می دارد که صدای دعای تو را بشنود و می خواهد که درجات تو را در آخرت بلندتر گرداند؛ و اگر آن حضرت می فرمود که: من در راحت و عافتیم، جبرئیل می گفت که: خدا را حمد کن بر عافیت که حق تعالی حمد حامدان را می پسندد و نعمت خود را بر ایشان فزون می گرداند.

پس حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) فرمود که: هرگاه جبرئیل نازل می شد و آثار آمدن او بر ما ظاهر می گردید همه از آن خانه بیرون می رفتند بغیر از من، پس در مرتبه آخر جبرئیل به آن حضرت گفت: یا محمد! پروردگار تو سلام می رساند تو را و از حال تو سؤال می نماید با آنکه آن را بهتر می داند.

حضرت فرمود که: خود را بر جناح سفر آخرت می بینم و آثار مرگ را در خود مشاهده می نمایم.

____________________

1-کشف الغمة 1/16 - 17.

۹۶۱

جبرئیل گفت: یا محمد! بشارت باد تو را که حق تعالی می خواهد به سبب این حالی که در تو هست درجات تو را بلندتر گرداند از آنچه هست با آنکه درجه هیچکس به درجه تو نمی رسد.

پس حضرت فرمود: ای جبرئیل! ملک موت رخصت طلبید و به خانه من داخل شد و من از او مهلت طلبیدم تا تو به نزد من آئی.

جبرئیل گفت: یا محمد! پروردگار عالمیان بسوی تو مشتاق است و ملک موت بغیر از تو از هیچکس رخصت نطلبید و نخواهد طلبید.

حضرت فرمود: ای جبرئیل! حرکت مکن تا ملک موت برگردد.

پس حضرت زنان و فرزندان خود را طلب نمود که با ایشان وداع کند و حضرت فاطمه را فرمود: نزدیک من بیا ای دختر، پس آن حضرت را در برکشید و بوسید ورازی در گوش او گفت، چون حضرت فاطمه (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) سر برداشت آب از دیده های مبارکش ریخت پس حضرت بار دیگر او را به نزدیک خود طلبید و در برکشید ورازی در گوش او گفت و چون سر برداشت خندان گردید، پس زنان آن حضرت از آن حال تعجب کردند و چون از آن حضرت سوال کردند فرمود: اول مرتبه خبر وفات خود را به من گفت و به آن سبب گراین شدم و در مرتبه دوم فرمود: ای دختر من! جزع مکن که من از پروردگار خود سوال کرده ام که اول کسی که از اهل بیت من بسوی من آید تو باشی و دعای مرا مستجاب گردانیده و بعد از من در دنیا بسیار نخواهی ماند، و به این سبب شاد و خندان گردیدم، پس حضرت امام حسن و امام حسین (عليه‌السلام ) را طلبید و ایشان را بوسید و آب از دیده های مبارکش ریخت(1) .

و شیخ طوسی به سند معتبر روایت کرده است که: چون حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دنیا مفارقت نمود، پرده ای در پیش آن حضرت آویختند و حضرت امیرالمومین (عليه‌السلام ) در پیش پرده نشسته بود و از غایت اندوه دستهای خود را بر روی خود گذاشته بود، و چون باد

____________________

1-کشف الغمه 1/17-18.

۹۶۲

می وزید آن پرده بر روی مبارک آن حضرت می خورد و صحابه بر در خانه آن حضرت و در مسجد پر شده بودند و صدا به ناله وزاری بلند کرده بودند و آب حسرت از دیده می ریختند و خاک مذمت بر سر خود می ریختند، ناگاه صدائی از اندرون خانه حضرت بلند شد که گوینده را ندیدند و صدای او را شنیدند که گفت: پیغمبر شما طاهر و مطهر بود او را دفن کنید و غسل مدهید.

چون حضرت امیرالمومنین (عليه‌السلام ) این صدا را شنید و دانست که صدای شیطان است از افتان مردم ترسیده و سر از زانوی اندوه برداشت و فرمود: دور شوای دشمن خدا که آن حضرت مرا امر کرده است که او را غسل دهم و کفن کنم و دفن کنم و این سنت از برای همه کس جاری است تا روز قیامت.

پس منادی دیگر ندا کرد به غیر آن صدای اول که: ای علی بن ابی طالب! بپوشان عورت پیغمبر خود را و در وقت غسل پیراهن را از بدن او بیرون مکن(1) .

و شیخ مفید و سید رضی الدین و دیگران به سندهای معتبر از ابن عباس و غیر او روایت کرده اند که: چون رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دار فنا به دار بقا رحلت فرمود حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) متوجه غسل آن حضرت گردید و عباس حاضر بود و فضل بن عباس آن حضرت را مدد می نمود، چون از غسل آن حضرت فارغ گردید و آن جناب را کفن کرد جامه را از روی مبارک آن جناب دور کرد و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، طیب و نیکو و پاکیزه بودی در حیات و بعد از موت، و منقطع شد به وفات تو آنچه منقطع نشده بود به وفات احدی از خلق از پیغمبری و نازل شدن و حیهای آسمانی، مصیبت تو چندان عظیم شد که تسلی فرماینده مصیبتهای دیگران گردید و محنت وفات تو چندان عام گردید که همه خلق صاحب مصیبتند در تعزیت تو، و اگر نه آن بود که امر کردی به صبر کردن و نهی نمودی از جزع تو را هرگز دوام نمی کردیم و جراحت مفارقت تو را از سینه بیرون نمی کردیم،

____________________

1-تهذیب الاحکام 1/468.

۹۶۳

و اینها در مصیبت تو اندکی است از بسیار، و اندوه و حسرت را چاره ای نمی توان کرد و حزن و مفارقت تو بر طرف شدنی نیست، پدر و مادر ما فدای تو باد یاد کن ما را نزد پروردگار خود و ما را از خاطر خود بیرون مکن.

پس بر روی آن جناب درافتاد و روی مبارکش را بوسید و آه حسرت از سینه پردرد کشید، پس جامه را بر روی آن جناب پوشانید(1)

و در بصائر الدرجات روایت کرده است که: روزی که امیرالمومنین (عليه‌السلام ) رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را غسل داد حق تعالی با او راز گفت(2) .

و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: چون جناب رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به عالم بقا رحلت نمود نازل شدند جبرئیل و ملائکه و روح که در شب قدر بر آن حضرت نازل می شدند پس حق تعالی دیده امیرالمومنین (عليه‌السلام ) را منور گردانید که ایشان را از منتهای آسمانها تا زمین می دید و ایشان معاونت آن جناب می نمودند در غسل دادن رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و نماز کردن بر او و قبر شریف آن جناب را حفر می کردند، و بخدا سوگند که کسی بغیر از ملائکه قبر آن جناب را نکند تا آنکه امیرالمومنین آن جناب را به قبر برد ایشان با آن جناب داخل قبر شدند و آن جناب را در قبر گذاشتند، پس حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) با ملائکه به سخن آمد و حق تعالی گوش امیرالمومنین (عليه‌السلام ) را شنوائی آن سخنان را داد و شنید که آن جناب ملائکه را سفارش امیرالمومنین (عليه‌السلام ) می کند پس حضرت گراین شد و شنید که ملائکه را سفارش امیرالمومنین (عليه‌السلام ) می کند، پس حضرت گریانت شد و شنید که ملائکه در جواب گفتند که: ما در خدمت و اعانت و یاری و خیرخواهی او تقصیر نخواهم کرد و اوست صاحب و امام و پیشوای ما بعد از تو و پیوسته به نزد تو خواهیم آمد ولیکن او بغیر این مرتبه ما را نخواهد دید و صدای ما را خواهد شنیدم

و چون حضرت امیرالمومنین (عليه‌السلام ) به عالم قدس رحلت نمود جبرئیل و ملائکه و روح

____________________

1-امالی شیخ مفید102-104.

2-بصائر الدرجات 411.

۹۶۴

باز بر حسن و حسین (عليه‌السلام ) نازل شدند و ایشان ملائکه را دیدند و واقع شد آنچه در وفات رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) واقع شده بود و دیدند حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را که مدد می کرد ملائکه را در غسل و کفن و دفن حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ).

و چون امام حسن (عليه‌السلام ) به سرای باقی ارتحال نمود، امام حسین (عليه‌السلام ) جبرئیل و ملائکه و روح و رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) را دید که نازل شدند و در غسل و کفن و دفن او با او موافقت نمودند.

و چون جناب امام حسین (عليه‌السلام ) شهید شد، جناب علی بن الحسین (عليه‌السلام ) جبرئیل و ملائکه و روح و رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و حضرت امیر المؤمنین و امام حسن (عليه‌السلام ) را دید که حاضر شدند و در همه امور یاری آن حضرت نمودند.

و چون علی بن الحسین (عليه‌السلام ) به ریاض جنت رحلت نمود امام محمد باقر (عليه‌السلام ) رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین (عليه‌السلام ) را دید که مدد می کردند جبرئیل و ملائکه و روح را در معاونت آن جناب.

و چون حضرت امام محمد باقر (عليه‌السلام ) به سرای آخرت رحلت نمود من دیدم رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و امیر المؤمنین و حسن و حسین و امام زین العابدین (عليه‌السلام ) را که مدد می کردند ملائکه و روح را در غسل و کفن و دفن و نماز آن حضرت و یاری من در همه امور می نمودند.

و این حکم جاری و باقی است تا آخر ائمه (عليه‌السلام )(1) .

مؤلف گوید که: شاید مراد از آن احادیثی که گذشت که جبرئیل فرمود که: دیگر من به زمین نازل نمی شوم، مراد آن باشد که برای وحی نازل نمی شوم تا با این اخبار منافات نداشته باشد؛ و محتمل است که بعد از آن جناب به زمین نمی آمده باشد و در هوا این امور را بعمل می آورده باشد. والله تعالی یعلم.

کلینی و شیخ طوسی و دیگران به سندهای معتبر روایت کرده اند که: رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )

____________________

1-بصائر الدرجات 225.

۹۶۵

را در سه جامه کفن کردند، یکی در برد حبره سرخی بود و دو جامه سفید از صحار یمن بود(1) .

و ایضا به سند حسن از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: عباس به خدمت حضرت علی (عليه‌السلام ) آمد و گفت: مردم اتفاق کرده اند که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را در بقیع دفن کنند و ابوبکر پیش بایستد و بر آن حضرت نماز کند. چون حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) دانست که آن منافقان اراده فساد دارند از خانه بیرون آمد و فرمود: ایها الناس! بدرستی که رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) امام و پیشوای ماست در حال حیات و بعد از وفات و خود فرمود که: من دفن می شوم در بقعه ای که در آنجا قبض روح من می شود.

و چون ایشان در غصب خلافت مطلب خود را بعمل آورده بودند در این باب با آن جناب مضایقه نکردند و گفتند: آنچه می دانی بکن.

پس حضرت در پیش در ایستاد و خود بر او نماز کرد و بعد از آن صحابه را فرمود که ده نفر ده نفر داخل می شدند و ایشان بر دور جنازه آن جناب می ایستادند، و علی (عليه‌السلام ) در میان ایشان می ایستاد و این آیه را می خواند( إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ) (2) پس ایشان این آیه را می خواندند و صلوات بر آن جناب می فرستادند و بیرون می رفتند تا آنکه اهل مدینه و اطراف مدینه همه بر آن جناب صلوات فرستادند(3) .

و شیخ طبرسی از حضرت امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: ده نفر ده نفر داخل می شدند و چنین بر آن حضرت نماز می کردند بی امامی در روز دوشنبه و شب سه شنبه تا صبح و روز سه شنبه تا شام تا آنکه خرد و بزرگ و مرد و زن از اهل مدینه و اهل اطراف مدینه همه بر آن جناب چنین نماز کردند(4) .

____________________

1-تهذیب الاحکام 1/296؛ وسائل الشعیة 3/7. و نیز رجوع شود به کافی 1/400 و 3/143.

2-سوره احزاب: 56.

3-رجوع شود به کافی 1/451 و کفایة الاثر 125 - 126.

4-اعلام الوری 137.

۹۶۶

و کلینی به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: چون حضرت رسالت (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) رحلت فرمود نماز کردند بر او جمیع ملائکه و مهاجران و انصار فوج فوج و امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) فرمود که: شنیدم از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) که در حالت صحت خود می فرمود که: این آیه در باب نماز بر من بعد از فوت من نازل شده است(1) .

و شیخ طوسی به سند صحیح از آن حضرت روایت کرده است که: چون امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را غسل داد جامه بر روی آن جناب افکند و در میان خانه گذاشت و هر گروهی که داخل خانه می شدند بر دور آن جناب می ایستادند و صلوات بر آن جناب می فرستادند و برای او دعا می کردند و بیرون می رفتند پس گروهی دیگر داخل می شدند، چون همه از صلوات بر آن حضرت فارغ شدند امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) داخل قبر آن جناب شد و فضل بن عباس را نیز با خود به قبر برد، و چون آن جناب را بر روی دست خود گرفت که داخل قبر کند در این حال مردی از انصار از بنی الخیلا که او را اوس بن خولی می گفتند از بیرون خانه نگاه کرد و گفت: سوگند می دهم شما را که حق ما را قطع مکنید و خدمتهای ما را فراموش مکنید و ما را نیز از این شرف بهره ای بدهید؛ پس حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) او را نیزطلبید و داخل قبر کرد و او در جنگ بدر حاضر شده بود.

راوی پرسید که: جنازه آن جناب را در کجای قبر گذاشتند؟

حضرت فرمود که: نزد پای قبر گذاشتند و از آنجا داخل قبر کردند(2) .

و در کتاب احتجاج و کتاب سلیم بن قیس هلالی از سلمان روایت کرده است که: چون حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) از غسل و کفن رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فارغ شد و داخل خانه کرد مرا و ابوذر و مقداد و فاطمه و حسن و حسین (عليه‌السلام ) را و خود پیش ایستاد و ما در عقب آن جناب صف بستیم و بر آن حضرت نماز کردیم و عایشه در آن حجره بود و مطلع نشد بر

____________________

1-کافی 1/451.

2-تهذیب الاحکام 1/296.

۹۶۷

نماز کردن ما به سبب آنکه جبرئیل چشمهای او را گرفته بود، پس ده نفر ده نفر از مهاجران و انصار را داخل حجره می گردانید و ایشان بر آن جناب صلوات می فرستادند و بیرون می رفتند تا آنکه همه مهاجران و انصار چنین کردند، و نماز بر آن جناب همان بود که در اول واقع شد(1) .

و در کتاب کفایة الاثر به سند معتبر از عمار روایت کرده است که: چون هنگام وفات حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) شد علی بن ابی طالب (عليه‌السلام ) را طلبید و راز بسیار با او گفت پس فرمود: یا علی! تو وصی منی و وارث منی و حق تعالی به تو عطا کرده است علم و فهم مرا، و چون من از دنیا بروم ظاهر خواهد شد برای تو کینه های دیرینه ای که در سینه های جماعتی پنهان است و غصب حق تو خواهند نمود.

پس حضرت فاطمه و حسن و حسین (عليه‌السلام ) گریستند، حضرت به فاطمه (عليه‌السلام ) فرمود: ای بهترین زنان! چرا می گریی؟

گفت: ای پدر! می ترسم که حق ما را بعد از تو ضایع کنند و حرمت ما را رعایت ننمایند.

حضرت فرمود: بشارت باد تو را ای فاطمه که تو اول کسی خواهی بود که از اهل بیت من به من ملحق می گردد، گریه مکن و اندوهناک مباش بدرستی که تو بهترین زنان اهل بهشتی و پدر تو بهترین پیغمبران است، و پسر عم تو بهترین اوصیای پیغمبران است، و دو پسر تو بهترین جوانان اهل بهشتند، و حق تعالی از صلب حسین نه امام بیرون خواهد آورد که همه مطهر و معصوم باشند، و از ما خواهد بود مهدی این امت.

پس با علی بن ابی طالب (عليه‌السلام ) خطاب کرد که: یا علی! متوجه غسل و کفن من نشود کسی بغیر از تو.

حضرت امیر (عليه‌السلام ) گفت: یا رسول الله! کی معاونت من خواهد نمود بر غسل تو؟

____________________

1-احتجاج 1/204؛ کتاب سلیم بن قیس 29.

۹۶۸

فرمود: جبرئیل معاونت تو خواهد کرد و فضل بن عباس آب به دست تو بدهد(1) .

در فقه الرضا مذکور است که: چون امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) از غسل حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فارغ شد به زبان مبارک خود لیسید آنچه در دور چشم رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بود و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله طیب و پاکیزه بودی در حال حیات و بعد از وفات(2) .

و در کتاب نهج البلاغه مسطور است که: بعد از وفت فاطمه زهرا علی (عليه‌السلام ) با حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) خطاب کرد: بدرستی که مفارقت عظیم تو و مصیبت بزرگ تو مرا صبر فرماینده است از هر مصیبتی زیرا که بدست خود تو را در لحد گذاشتم و روح مقدس تو در میان نحر و سینه من بیرون آمد(3) .

و در خطبه ای دیگر فرمود: چون روح رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را قبض کردند سر مبارکش بر سینه من بود و جان او در میان کف من جاری شد و آن را بر روی خود کشیدم و خود متوجه غسل آن حضرت شدم و ملائکه یاوران من بودند، پس آن خانه و اطراف آن خانه از صدای ملائکه پر شده بود، گروهی بالا می رفتند و گروهی به زیر می آمدند و صداهای ایشان را می شنیدم که بر آن حضرت صلوات می فرستادند تا آنکه جسد مطهر آن حضرت را در ضریح منورش پنهان کردم، پس کیست از من سزاوارتر به آن حضرت در حیات او و بعد از وفات او(4) .

و کلینی به سند حسن از امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است: ابو طلحه انصاری لحد رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را کند(5) .

مؤلف گوید که: می تواند بود به حسب ظاهر در نظر مردم چنین نموده باشد که ابو طلحه می کند و در واقع ملائکه کنده باشند تا منافی خبر سابق نباشد.

____________________

1-کفایة الاثر 124 - 125.

2-فقه الرضا (عليه‌السلام ) 183.

3-نهج البلاغه 320، خطبه 202.

4-نهج البلاغة 311، خطبه 197.

5-کافی 3/166.

۹۶۹

و کلینی به سند معتبر دیگر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: شقران آزاد کرده رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در قبر آن حضرت قطیفه ای انداخت(1) .

و به سند صحیح دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: علی (عليه‌السلام ) در قبر آن حضرت خشت چید(2) .

و به سند دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: بر روی قبر رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) سنگریزه های سرخ ریختند(3) .

و کلینی و حمیری و دیگران روایت کرده اند: حضرت رسالت (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) علی (عليه‌السلام ) را گفت: چون من بمیرم مرا در همین مکان دفن کن و قبر مرا از زمین چهار انگشت بلند کن و آب بر روی قبر من بریز(4) .

و شیخ طوسی در حدیث دیگر روایت کرده است: قبر شریف آن حضرت را یک شبر از زمین بلند کردند(5) .

مؤلف گوید که: احادیث چهار انگشت بیشتر است، و محتمل است که در اول چهار انگشت بوده باشد و بعد از ریختن سنگریزه یک شبر شده باشد، و احتمال دارد که این حدیث محمول بر تقیه باشد.

و شیخ طبرسی روایت کرده است که ام سلمه گفت: چون رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به عالم بقا رحلت نمود من دست خود را بر سینه مبارک آن حضرت گذاشتم، پس چند هفته بعد از آن چون طعام می خوردم یا وضو می ساختم بوی مشک از دست خود می شنیدم(6) .

و کلینی به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روایت کرده است: در شبی که

____________________

1-کافی 3/197.

2-کافی 3/197 - 198.

3-کافی 3/201.

4-کافی 1/450 - 451؛ و نیز رجوع شود به قرب الاسناد 155 و وسائل الشیعة 3/192.

5-تهذیب الاحکام 1/469؛ علل الشرایع 307.

6-اعلام الوری 137.

۹۷۰

رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به ریاض جنت رحلت نمود بر اهل بیت آن حضرت درازترین شبها گذشت و حالتی بر ایشان گذشت که نمی دانستند که زیر آسمانند یا بر روی زمین اند، زیرا که رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از برای خدا با نزدیکان و دوران دشمنی کرده بود و از ایشان بسیار کسی کشته بود و از انتقام کافران و منافقان ترسان بودند، پس حق تعالی در این حال ملکی را فرستاد - و به روایت دیگر: جبرئیل را فرستاد(1) - که او را نمی دیدند و صدای او را می شنیدند و گفت: السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته بدرستی که ثواب خدا تسلی دهنده است از هر مصیبتی و نجات دهنده است از هر مهلکه ای و تدارک کننده است هر فوت شده را؛ پس این آیه را خواند( كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَ‌كُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ‌ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُ‌ورِ‌ ) (2) پس فرمود: بدرستی که حق تعالی شما را برگزیده است و بر دیگران فضیلت داده است و از گناهان و عیبها پاک گردانیده است و شما را اهل بیت پیغمبر خود گردانیده است و علم خود را به شما سپرده است و کتاب خود را به شما میراث داده است و شما را صندوق علم خود گردانیده است و عصای عزت خود ساخته است و برای شما مثلی از نور خود زده است و معصوم گردانیده است شما را از لغزشها و ایمن گردانیده است شما را از فتنه ها پس به صبر فرمودن خدا صبر کنید، بدرستی که حق تعالی از شما دور نمی کند رحمت خود را و زایل نمی گرداند نعمت خود را، بخدا سوگند که شمائید اهل خدا که به شما تمام کرده است نعمت خود را بر خلق و مجتمع ساخته است پراکندگیها را و متفق گردانیده است کلمه ها را و شمائید دوستان خدا، هر که ولایت شما را اختیار نماید رستگار است و هر که بر شما ستم کند و حق شما را از شما بگیرد او هالک است، حق تعالی مودت شما را در کتاب خود بر مؤمنان واجب گردانیده است و خدا قادر است بر یاری کردن شما هر وقت که خواهد و مصلحت داند، پس صبر کنید و منتظر باشید عاقبت نیکو را بدرستی که بازگشت امور

____________________

1-کافی 3/221؛ تفسیر عیاشی 1/209؛ مسکن الفؤاد 108.

2-سوره آل عمران: 185.

۹۷۱

بسوی خداست، و بتحقیق که پیغمبر خدا شما را به ملحق تعالی سپرد و حق تعالی از او قبول کرد و شما را سپرد به دوستان مؤمن خود در زمین، پس هر که ادای امانت الهی بکند و ولایت شما را بر خود لازم داند و حرمت شما را رعایت نماید حق تعالی جزای راستگوئی او را در قیامت به او می دهد، پس شمائید امانت سپرده شده خدا و رسول و از برای شماست مودت واجبه و اطاعت مفروضه، و حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دنیا نرفت تا آنکه دین را از برای شما کامل گردانید و راه نجات را از برای شما بیان کرد و از برای هیچ جاهلی حجتی نگذاشت، پس کسی که نادان باشد یا اظهار نادانی نماید یا انکار حقی بکند یا فراموش کند یا اظهار فراموشی نماید پس با خداست حساب او و خدا بر آورنده حاجتهای شماست و شما را به خدا می سپارم والسلام علیکم.

راوی پرسید از آن حضرت که: این تعزیب از جانب کی بود؟

حضرت فرمود که: از جانب خداوند عالمیان بود(1) .

و در احادیث معتبره وارد شده است که: آن حضرت به شهادت از دنیا رفت(2) ، چنانکه صفار به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: در روز خیبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله ای، چون حضرت (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) لقمه ای تناول فرمود آن گوشت به سخن آمد و گفت: یا رسول الله! مرا به زهر آلوده اند. پس رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در مرض موت خود می فرمود: امروز پشت مرا درهم شکست آن لقمه ای که در خیبر تناول کردم و هیچ پیغمبر و وصی پیغمبر نیست مگر آنکه به شهادت از دنیا می رود.

و در روایت معتبر دیگر فرمود که: زن یهودیه آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندی، و چون حضرت قدری از آن تناول فرمود آن ذراع خبر داد که: من زهر آلوده ام پس حضرت آن را انداخت، و پیوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر می کرد تا آنکه به همان علت از دنیا رحلت نمود(3) .

____________________

1-کافی 1/445 - 446.

2-تهذیب الاحکام 6/2.

3-بصائر الدرجات 503.

۹۷۲

و عیاشی به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: عایشه و حفصه آن حضرت را به زهر شهید کردند(1) ، و محتمل است که هر دو زهر در شهادت آن حضرت ذخیل بوده باشند.

و شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ طبرسی و سایر محدثان خاصه و عامه روایت کرده اند که: چون حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دنیا رحلت نمود منافقان مهاجران و انصار - مانند ابوبکر و عمر و عبد الرحمن بن عوف و امثال ایشان - اهل بیت آن حضرت را بر آن حال گذاشتند و به تعزیت ایشان نپرداختند و متوجه تجهیز آن حضرت نگردیدند و رفتند به سقیفه بنی ساعده و متوجه غصب خلافت شدند و به این سبب اکثر ایشان نماز بر آن حضرت را در نیافتند و حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) بریده را به نزد ایشان فرستاد که به نماز آن حضرت حاضر شوند، ایشان نرفتند تا آنکه بیعت خود را در وقتی تمام کردند که حضرت را دفن کرده بودند، و چون صبح شد حضرت فاطمه (عليه‌السلام ) فریاد بر آورد و اسوء صباحاه یعنی: روز بد بیا که روز تست؛ چون ابوبکر این سخن را شنید از روی شماتت گفت: روز تو بدترین روزهاست.

پس آن ملاعین فرصت را غنیمت شمردند که حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) متوجه تجهیز و تغسیل و دفن آن حضرت است و بنی هاشم به مصیبت آن حضرت درمانده اند پس رفتند و با یکدیگر اتفاق کردند که ابوبکر را خلیفه گردانند چنانکه در حیات حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چنین توطئه کرده بودند، و چون منافقان انصار خواستند که خلافت را برای سعد بن عباده بگیرند با منافقان مهاجران مقاومت نتوانستند کرد و مغلوب شدند.

چون بیعت ابوبکر تمام شد مردی به خدمت حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) آمد در وقتی که آن حضرت بیل در دست داشت و قبر شریف حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را می ساخت و گفت: منافقان صحابه با ابوبکر بیعت کردند از ترس آنکه مبادا چون شما فارغ شوید نتوانند غصب حق شما نمود، پس حضرت بیلی که در دست داشت بر زمین گذاشت و این آیات

____________________

1-تفسیر عیاشی 1/200.

۹۷۳

را خواند بسم الله الرحمن الرحیم( الم ﴿١﴾ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَ‌كُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿٢﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿٣﴾ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ) (1)(2) .

و تفصیل این قصه بعد از این در مجلد دیگر مذکور خواهد شد انشاء الله.

و شیخ طوسی به سند معتبر روایت کرده است که: به خدمت حضرت امام محمد تقی (عليه‌السلام ) نوشتند که: آیا امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) غسل کرد در وقتی که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را غسل داد؟ حضرت در جواب نوشت که: حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) طاهر و مطهر بود ولیکن امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) غسل کرد و سنت چنین جاری شد که هر میتی را که مس نمایند غسل کنند(3) .

و شیخ طوسی و شیخ طبرسی و سایر محدثان خاصه و عامه روایت کرده اند که: در روز شوری که علی (عليه‌السلام ) حجتها بر آن منافقان القا می نمود فرمود: آیا در میان شما کسی هست بغیر از من که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را غسل داده باشد با ملائکه مقربین که نازل شده بودند با بوها و گلهای بهشت و ملائکه از برای من اعضای آن حضرت را می گردانیدند و من سخن ایشان را می شنیدم و می گفتند که: بپوشانید عورت پیغمبر خود را تا حق تعالی شما را بپوشاند؟ همه گفتند: نه.

باز فرمود: آیا در میان شما کسی هست بغیر از من که کفن کرده باشد حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را و دفن کرده باشد آن حضرت را به دست خود؟ همه گفتند: نه.

باز فرمود: آیا بغیر از من کسی در میان شما هست که حق تعالی بسوی او تعزیت

____________________

1-سوره عنکبوت: 1 - 4.

2-ارشاد شیخ مفید 1/189 - 190؛ اعلام الوری 137 - 138. و نیز رجوع شود به کتاب سلیم بن قیس 25 - 50 و 207 و الاحتجاج 1/175 و الامامة و السیاسة 1/5 و تاریخ طبری 2/241 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 6/5.

3-تهذیب الحکام 1/107؛ استبصار 1/99، و در هر دو مصدر تصریح به نام امام نشده است. و در تهذیب الاحکام 1/469 روایت از امام صادق (عليه‌السلام ) نقل شده است.

۹۷۴

فرستاده باشد در وقتی که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از دنیا مفارقت نمود و فاطمه زهرا بر آن حضرت می گریست ناگاه شنیدیم صدائی از پیش رو که گوینده ای می گفت بی آنکه او را ببینیم: السلام علیکم اهل البیت و رحمةالله و برکاته پروردگار شما سلام می رساند شما را و می فرماید که در رحمت و ثواب الهی خلف و عوض هست از هر مصیبتی و تسلی فرماینده است از هر گذشته ای و تدارک نماینده است از هر فوت شده ای پس به تعزیت فرمودن خدا صبر کنید و بدانید که همه از هل زمین می میرند و از اهل آسمان کسی باقی نمی ماند والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و در آن وقت نبود در آن خانه بغیر از من و فاطمه و حسن و حسین و حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در میان ما خوابیده بود و جامه ای بر روی او پوشانیده بودیم؟ گفتند: نه.

باز فرمود: آیا در میان شما کسی هست که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) حنوط بهشت را به او داده باشد و فرموده باشد که: آن را سه قسمت بکن و با ثلث آن مرا حنوط کن و یک ثلث را برای دختر من و یک ثلث را برای خود نگاه دار؟ گفتند: نه.

باز فرمود: سوگند می دهم شما را به خدا که آیا در میان شما کسی هست که عهد او به ملاقات رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از من نزدیکتر باشد؟ گفتند: نه.

باز فرمود: سوگند می دهم شما را بخدا که آیا بغیر از من کسی در میان شما هست که حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هزار کلمه به او تعلیم نموده باشد که هر کلمه ای کلید هزار کلمه دیگر بوده باشد؟ گفتند: نه(1) .

کلینی و دیگران به سندهای معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: چون حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به ریاض خلد رحلت نمود حضرت فاطمه (عليه‌السلام ) را از وفات آن حضرت و جور منافقان امت حزنی رو داد که بغیر از حق تعالی کسی شدت آن را نمی دانست پس حق تعالی جبرئیل را بسوی آن حضرت فرستاد که نزد آن حضرت سخن

____________________

1-رجوع شود به امالی شیخ طوسی 547 و 553 و احتجاج 1/323 و 327 و 334 و مناقب خوارزمی 225 و ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق 3/117 و 119 و 120 و فرائد السمطین 1/322.

۹۷۵

گوید و شدت اندوه آن جناب را تسکین نماید، و هر روز جبرئیل می آمد و دلداری آن جناب می نمود و خبر می داد آن جناب را از قرب و منزلت حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نزد حق تعالی و درجات و منازل آن جناب و آنچه بعد از آن جناب بر ذریت مطهر آن جناب واقع خواهد شد از مصیبتهای و محنتها و آنچه بر دشمنان ایشان واقع خواهد شد از عذابها و هر که در این امت سلطنتی و دولتی به حق یا باطل خواهد یافت.

چون حضرت فاطمه (عليه‌السلام ) این حالت را مشاهده نمود با حضرت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) گفت: کسی نزد من می آید و چنین سخنان می گوید.

حضرت فرمود: ای فاطمه! هرگاه که او نزد تو آید مرا خبر کن.

پس هرگاه که جبرئیل می آمد جناب فاطمه (عليه‌السلام ) حضرت علی (عليه‌السلام ) را خبر می کرد و آنچه جبرئیل می گفت امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) می نوشت تا آنکه کتابی جمع شد و آن است مصحف فاطمه و آن مشتمل است بر جمیع احوال آینده تا روز قیامت و آن کتاب اکنون نزد قائم (عليه‌السلام ) است.

حضرت فرمود: جناب فاطمه (عليه‌السلام ) بعد از رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هفتاد و پنج روز زنده ماند و پیوسته در شدت و الم بود تا به پدر بزرگوار خود ملحق گردید صلوات الله علیها و علی ابیها و بعلها و اولادها الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین(1) .

____________________

1-رجوع شود به کافی 1/240 و 241 و بصائر الدرجات 153 - 154 و 157. و در هر دو مصدر عبارت و آن کتاب اکنون نزد قائم (عليه‌السلام ) است ذکر نشده است.

۹۷۶

باب شصت و پنجم در بیان احوالی چند است که بعد از دفن آن حضرت واقع شد و آنچه نزد ضریح مقدس آن حضرت ظاهر گردید و غرائب احوال روح مقدس آن بزرگوار

۹۷۷

شیخ طوسی روایت کرده است که: چون خواستند عمارت روضه آن جناب را بسازند از نزد سر آن جناب و نزدیک پای آن جناب مشکی ظاهر شد که به آن خوشبوئی ندیده بودند(1) .

و کلینی به سند معتبر روایت کرده است که از جعفر بن مثنی خطیب که گفت: من در مدینه بودم که خراب شد سقف مسجد رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از موضعی که نزدیک قبر شریف آن جناب بود و بنااین و کارکنان بالا می رفتند و فرود می آمدند، پس من اسماعیل بن عمار را گفتم از حضرت صادق (عليه‌السلام ) سؤال کند که آیا می توانیم بالا رفت که بر قبر مقدس آن حضرت مشرف شویم و نظر کنیم؟

روز دیگر اسماعیل برای ما خبر آورد که حضرت فرمود: من دوست نمی دارم برای احدی که بر قبر آن جناب مشرف شود و ایمن نیستم که ببیند چیزی را که دیده اش نابینا شود به سبب آن یا آنکه ببیند که آن جناب ایستاده است و نماز می کند یا آنکه ببیند که با بعضی از زنان طاهره خود نشسته است و صحبت می دارد(2) .

و ایضا به سند صحیح از امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده است که: در سال چهل و یکم هجرت معاویه اراده حج کرد، نجاری را با چوبها و آلتها فرستاد و نامه ای به والی مدینه نوشت که: منبر حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را بکن و به قدر منبری که من در شام دارم بساز.

____________________

1-امالی شیخ طوسی 317، در مصدر مذکور نزد قبر امام حسین (عليه‌السلام ) می باشد ولی در بحار الانوار 22/553 و 97/191 نزد قبر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده است.

2-کافی 1/452 با اندکی تفاوت. و در کتاب رجال شیخ طوسی آمده است که جعفر بن مثنی خطیب یکی از اصحاب امام رضا (عليه‌السلام ) می باشد.

۹۷۸

و چون اراده کندن منبر آن جناب کردند آفتاب منکسف شد و زلزله ای عظیم در زمین پیدا شد و ایشان دست برداشتند و آن قضیه را به معاویه نوشتند، آن ملعون در جواب نوشت: آنچه نوشته ام البته می باید کرد! پس ایشان به گفته آن ملعون منبر آن جناب را کندند و بزرگ کردند(1) .

و صفار و دیگران به سندهای صحیح و معتبر از امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) روزی به اصحاب خود گفت: زندگی من بهتر است از برای شما و مردن من بهتر است از برای شما.

اصحاب گفتند: یا رسول الله! می دانیم که حیات تو بهتر است از برای ما و به سبب تو هدایت یافتیم از ضلالت و از کنار گودال آتش نجات یافتیم، به چه سبب مردن تو از برای ما بهتر است؟

فرمود: بعد از فوت من عملهای شما را به من عرض می نمایند پس هر عمل نیک که از شما می بینم دعا می کنم که خدا توفیق شما را زیاده گرداند، و هر عمل بد که از شما می بینم برای شما از خدا طلب آمرزش می نمایم.

پس مردی از منافقان گفت: یا رسول الله! چگونه از برای ما دعا خواهی کرد در وقتی که استخوانهای تو خاک شده باشد؟

فرمود: نه چنین است زیرا که حق تعالی گوشتهای ما را بر زمین حرام کرده است و بدن ما در زمین نمی پوسد و کهنه نمی شود(2) .

و ایضا به سندهای معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: هیچ پیغمبر و وصی پیغمبر در زمین زیاده از سه روز نمی ماند تا آنکه روح و گوشت و استخوان او بالا می رود و مردم بسوی جای بدنهای ایشان می روند و از دور و نزدیک سلام مردم به ایشان می رسد(3) .

و ایضا به سندهای معتبر بسیار از آن حضرت روایت کرده اند که: چون ابوبکر از

____________________

1-کافی 4/554.

2-رجوع شود به بصائر الدرجات 443 و کافی 8/254 و معانی الاخبار 410 - 411.

3-بصائر الدرجات 445؛ کامل الزیارات 329 - 330؛ کافی 4/567؛ نت لا یحضره الفقیه 2/577.

۹۷۹

امیر المؤمنین (عليه‌السلام ) غصب خلافت کرد حضرت به او گفت: آیا رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تو را امر نکرد که مرا اطاعت کنی؟

ابوبکر گفت: نه، و اگر مرا امر می کرد، می کردم.

حضرت فرمود: اگر الحال پیغمبر را ببینی و تو را امر کند به اطاعت من آیا خواهی کرد؟

گفت: آری.

حضرت فرمود: با من بیا بسوی مسجد قبا.

چون به مسجد قبا رسیدند ابوبکر دید که رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ایستاده است و نماز می کند، چون حضرت از نماز فارغ شد علی (عليه‌السلام ) عرض کرد: یا رسول الله! ابوبکر انکار می کند که تو او را امر به اطاعت من کرده ای.

حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به ابوبکر فرمود: من تو را مکرر امر کرده ام به اطاعت او، برو و او را اطاعت کن.

ابوبکر بسیار ترسید و برگشت و در راه عمر را دید، عمر گفت: چه می شود تو را ای ابوبکر؟

گفت: رسول خدا به من چنین گفت.

عمر گفت: هلاک شوند امتی که چون تو را والی خود کرده اند! مگر نمی دانی که اینها همه از سحر بنی هاشم است(1) .

و در کتاب اختصاص و بصائر الدرجات و سایر کتب به سندهای معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روایت کرده اند که: چون گریبان علی (عليه‌السلام ) را گرفتند برای بیعت ابوبکر و بسوی مسجد کشیدند حضرت در برابر قبر رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ایستاد و گفت آنچه هارون در جواب موسی (عليه‌السلام ) گفت( ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي ) (2) یعنی: ای برادر من! و ای فرزند مادر من! بدرستی که قوم مرا ضعیف گردانیدند و نزدیک شد

____________________

1-رجوع شود به بصائر الدرجات 274 - 282 و اختصاص 273 و 274.

2-سوره اعراف: 150.

۹۸۰