• شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13010 / دانلود: 8510
اندازه اندازه اندازه
تسنيم تفسیر قرآن کریم

تسنيم تفسیر قرآن کریم جلد 1

نویسنده:
فارسی

مفسران قرآن كريم عنايت و اهتمام ويژه اى به تبيين شأن و سبب نزول آيات قرآن نشان داده اند(387) ولى فضاى نزول كه مربوط به مجموع يك سوره است و جو نزول كه مربوط به مجموع قرآن كريم است مورد عنايت و توجه مفسران واقع نشده و در تفاسير موجود مطرح نشده است.

فرق شأن نزول با فضا و جو نزول در اين است كه شأن نزول يا سبب نزول حوادثى است كه در عصر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در محدوده حجاز يا خارج از آن رخ داده و همچنين مناسبتها و عواملى است كه زمينه ساز(388) نزول يك يا چند آيه از آيات قرآن كريم بوده است.

اما فضاى نزول كه مربوط به مجموع يك سوره است بررسى اوضاع عمومى، اوصاف مردمى، رخدادها و شرايط ويژه اى است كه در مدت نزول يك سوره در حجاز و خارج آن وجود داشته است. هر يك از سوره هاى قرآن كريم فصل جديدى بود كه با نزول آيه كريمه (بسم الله الرحمن الرحيم ) گشوده مى شد و با نزول بسم الله سوره بعد، پايان مى پذيرفت. سوره هاى قرآن كريم برخى به طور دفعى نازل شده است؛ مانند سوره هاى حمد، انعام و نصر و برخى به تدريج و در طى چند ماه يا چند سال نازل شده است و در طى مدت نزول يك سوره در محدوده زندگى مسلمانان و جهان خارج حوادثى رخ داده و شرايطى خاص حاكم بوده است. كشف و پرده بردارى از اين رخدادها و شرايط و تبيين آن در آغاز هر يك از سوره ها، ترسيم فضاى نزول آن سوره خواهد بود. اما جو نزول مربوط به سراسر قرآن كريم است و مراد از آن بستر مناسب زمانى و مكانى نزول سراسر قرآن است. قرآن كريم در طى 23 سال بر قلب مطهر و گرامى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد. حوادثى كه در طى ساليان نزول قرآن در حوزه اسلامى و يا خارج از قلمرو زندگى مسلمانان و حكومت اسلامى پديد آمد و شرايط و افكارى كه بر آن حاكم بود و يا رخدادهايى كه بر اثر نزول آيات قرآن كريم در جهان آن روز پديد آمد، جو نزول قرآن است.

سه عنوان ياد شده ( شأن، فضا و جو نزول ) افزون بر اين تفاوت كه اولى مخصوص يك يا چند آيه است، دومى مربوط به يك سوره و سومى مربوط به همه قرآن، تفاوت ديگرى نيز دارد كه شأن نزول تنها ناظر به تأثير يك جانبه رخدادهاى خاص، بر نزول آيه يا آيات است، ولى در فضاى نزول سوره و همچنين جو نزول قرآن سخن از تعامل و تعاطى (تأثير دو جانبه ) فضاى بيرونى با نزول سوره يا جو جهانى با نزول مجموع قرآن است؛ بدين معنا كه هم فضا و جو موجود مقتضى نزول سوره و كل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن فضا و جو را دگرگون مى ساخت.

راهيابى به معارف قرآن كريم تا حدودى در گرو آگاهى به شأن، فضا و جو نزول است. در بررسى فضاى نزول سوره ها و جو نزول مجموعه قرآن از منابع مختلف تاريخ، حديث و خود قرآن كريم مى توان استفاده كرد و اين رسالت مفسران قرآن است كه كمبود موجود در بخش فضاى نزول سوره ها و جو نزول قرآن را ترميم كنند. مناسب است، در پايان اين بحث به عنوان نمونه به تبيين بخشى از فضاى نزول سوره مباركه نسأ بپردازيم و آن ساختار اجتماعى و مردمى جامعه حجاز در دوران نزول اين سوره است:

سوره مباركه نسأ در سال سوم يا چهارم هجرى در فضايى نازل شده است كه جامعه حجاز از گروههاى مردمى زير تشكيل شده بود:

1 مشركان مكه كه با همه كوشش و توان خود براى سركوبى نظام اسلامى بسيج شده بودند.

2 منافقان داخلى كه بيش از يك سوم مسلمانان را تشكيل مى دادند و براى بيگانگان جاسوسى مى كردند و در مقاطع حساس به نظام اسلامى ضربه مى زدند؛ همان گونه كه در جنگ احد از ميان هزار سرباز مسلمانان بيش از سيصد نفر از بسيج و نفر به سوى جبهه بازگشتند. نفاق در اين مقطع تاريخى عنصرى قوى و كمرشكن بود و از اين رو بسيارى از آياتى كه در مدينه نازل شده است، از كارها و توطئه هاى منافقان پرده بر مى دارد.

3 - يهوديان اطراف مدينه كه بر اثر تمكن مالى و داشتن ثروتهاى كلان به رباخوارى و صرافى اشتغال داشتند و مستمندان مدينه از آنان وام مى گرفتند، به آنان بدهكار بودند و آنان را متمدن مى شمردند. اينان هم با منافقان داخلى در ارتباط بودند هم با مشركان خارجى و همواره عامل مزاحمى براى نظام اسلامى به شمار مى آمدند.

4 گروه ضعيف الايمان كه نه منافق بودند، نه يهودى و نه مشرك و قرآن كريم گاهى با تعبير( الذين فى قلوبهم مرض ) (389) از آنان ياد مى كند. اين چهار گروه عناصر رسمى در برابر نظام اسلامى بودند؛ اعم از محارب و مخالف و مختلف و بى تفاوت. قرآن كريم از گروه ديگرى به نام مرجفون نام مى برد كه در فرصتهايى خاص به نقل اراجيف، يعنى گزاره هاى رجفه (لرزه ) دار و شايعه پراكنى مى پرداختند. اينان گروه مستقلى در برابر گروههاى چهارگانه قبلى نيستند، بلكه همان منافقان داخلى يا يهوديان مدينه اند كه در مقاطعى سمت خاص خود را ايفا مى كردند و پايگاه فكرى ثابتى نداشتند، بلكه به ديگران وابسته بودند. سوره نسأ در چنين فضايى نازل شد و توجه به چنين فضايى، در تفسير سوره، به ويژه آيات 71 تا 91 آن موثر است.

فصل نهم: شبهات نوظهور و فهم قرآن

معارف قرآن كريم رزق معنوى انسانهاست و رزق معنوى همانند رزق مادى تدريجى است. قرآن كريم تدريجى بودن رزق را در مقام تمثيل به نطق آدمى مانند مى كند: و فى السمأ رزقكم و ما توعدونَ فورب السمأ و الأرض انه لحق مثل ما أنكم تنطقون(390) مراد از تمثيل به نطق در اين آيه كريمه تمثيل به ّامرى بديهى نيست و گرنه امرى بديهى تر از نطق در در تمثيل ذكر مى شد، بلكه مراد از آن تدريجى بودن نطق است؛ در نطق، كلمات و جملات، از مخزن عقل و مكمن غيب آدمى به تدريج ظهور مى كند. معارف دين نيز چه در عصر واحد و چه در اعصار گوناگون، بدين گونه است؛ رزق مشترك همه انسانها اسلام است كه روح همه اديان توحيدى و الهى است:( ان الدين عند الله الاسلام ) (391) و اما رزق خاص ‍ هر عصرى همان شريعت و منهاج است:( و لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا ) (392) . معرفت دينى هر عصر نيز به تدريج و با زمينه هاى خاص خود به آنان افاضه مى شود و يكى از زمينه هاى دريافت آن، سؤ الات و شبهات نو پديد است.

رسالت انديشمندان دينى در عصر حاضر آن است كه نسبت به آنچه در فضاى علمى جهان كنونى مى گذرد، به خوبى آگاه شوند، تا در برداشت از آيات قرآنى و همچنين استنباط از روايات عترت طاهرين (عليهم‌السلام ) گرفتار لبس يا مغالطه نشوند: العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس(393)

سؤ الات انسانها در اعصار پيشين، زمينه ساز دريافت رزق معرفتى همان عصرها بود و ما نيز بايد نسبت به گذشتگان و كار علمى آنان به ديد تكريم بنگريم؛گرچه مباحثى كه آنان مطرح ساخته اند ممكن است مسئله روز ما نباشد يا براى ما قابل قبول نباشد، ولى اين بدان معنا نيست كه همه آن معارف در جاى خود باطل بوده است؛ همان گونه كه انسال بزرگسال از شير مادر منزجر است؛ در حالى كه غذاى دوران خردسالى او همين شير بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ كنونى دست نمى يافت و بر همين اساس، ممكن است معارف عميق عصر حاضر نيز براى انسانهاى اعصار بعد همانند شير مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آيد، ولى همين شير، روزى لازم و گوارا بود. سؤ الات و شبهات نوپديد عصر ما، رجوعى دوباره به قرآن مى طلبد و تفسيرى از قرآن كريم كه پاسخ پرسشهاى عصرى در آن ظهور داشته باشد؛ زيرا در فضاى نگارش تفاسير پيشين، اين سؤ الات مطرح نبوده است؛ مثلا يكى از شبهاتى كه اصحاب سكولاريزم (جدايى دين از سياست ) در عصر حاضر در عرصه معرفت دينى القا مى كنند اين است كه فعل انبيا (عليهم‌السلام ) در زمينه سياست، معيشت و امور اجتماعى براى بشر حجت نيست؛ زيرا دين، تنها عهده دار تبيين معارف اعتقادى، اخلاق الهى، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنياى انسان همانند حكومت و معيشت از حوزه تشريع دينى خارج است. انبياى الهى نيز از آن جهت كه انسانهايى ظلم ستيز و آزادى خواه بودند به اين امور مى پرداختند، نه از آن جهت كه رسولان الهى و پيام آوران وحى خدا بودند. بنابراين، سيرت و سنت پيامبران در غير امور عبادى، اخلاقى و اخروى براى امتها حجت نيست و پيروى از آن براى بشر خردورز كه خود قدرت انديشيدن دارد ضرورى نخواهد بود.

حال اگر قرآن كريم را از اين نگاه بررسى كنيم كه آيا به سنت و سيرت پيامبران (عليهم‌السلام ) در امور اقتصادى، سياسى و اجتماعى تنها به ديد نقل تاريخ مى نگرد يا آنها را براى تبيين سنتهاى الهى در جهت پيروى و عمل ارائه مى كند، خواهيم ديد آيات فراوانى پندار باطل سكولاريزم را طرد و نفى مى كند؛ مانند اين كه دستور دربند كشيدن اسيران جنگى مى دهد:... فشدوا الوثاق فامنا منا بعد و اما فدأ حتى تضع الحرب أوزارها(394) يا در پاسخ پيشنهاد گرفتن فديه براى تقويت بيت المال مى فرمايد: بايد زمين را از خون ناپاكان سيراب كنيد و حق گرفتن فديه نداريد:( ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض تريدون عرض الدنيا و الله يريد الآخرة و الله عزيز حكيم ) (395)

همچنين فرود آمدن كتاب آسمانى زمينه ساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوى نور و پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز عامل اين تحول الهى معرفى شده است:... كتاب( أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد ) (396) و روشن است كه خارج كردن انسانها از تيرگيها و نورانى كردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان ميسور نيست؛ چنانكه مبارزه موساى كليم با درباريان فرعونى، به عنوان نمونه نورانى كردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاريكى ياد مى شود.

بنابراين، ظلم ستيزى، براندازى حكومتهاى طاغوتى و برپا كردن حكومت الهى جزو رسالتهاى الهى انبياست، نه جزو اعمال آزادى خواهانه رهبران عدالت گستر كه تنها از جنبه بشرى آنها را انجام مى دادند.

فصل دهم: اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت