تسنیم تفسیر قرآن کریم جلد ۴

تسنیم تفسیر قرآن کریم0%

تسنیم تفسیر قرآن کریم نویسنده:
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تسنیم تفسیر قرآن کریم

نویسنده: آية الله جوادى آملى
گروه:

مشاهدات: 24153
دانلود: 2987


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 20 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24153 / دانلود: 2987
اندازه اندازه اندازه
تسنیم تفسیر قرآن کریم

تسنیم تفسیر قرآن کریم جلد 4

نویسنده:
فارسی

( واذ وعدنا موسى اربعين ليلة ثم اتخدتم العجل من بعده و انتم ظلمون ( 51 ) ثم عفونا عنكممن بعد ذلك لعلكم تشكرون ) ( 52 )

گزيده تفسير

از بزرگ ترين نعمت هاى خداوند به بنى اسرائيل و به ويژه شخص موساى كليمعليه‌السلام ضيافت الهى چهل شبه آن حضرت بود كه تحمل يك اربعين رياضت و انقطاع از غير خدا قلب وى را آماده دريافت تورات كرد و خداوند نعمت كتاب، يعنى شريعت و دين را كه نخستين نياز جامعه اى استقلال يافته است به آنان عطا كرد.

خداى سبحان با حضرت موسى وعده كرده كه چهل شب مزبور به پايان رسد و موساى كليمعليه‌السلام هم آن را پذيرفت. اين قرار طرفينى و مواعده، از سنخ اسماى تشبيهى خداست كه تكريم و تشريف حضرت موسىعليه‌السلام را به همراه دارد.

بنى اسرائيل بر اثر شتاب زدگى، قرار ياد شده را تحمل نكردند و با اغواى شيطان، تأخير حضرت موسىعليه‌السلام را، كه خداوند وعده اوّلى سى شبه وى را به چهل شب تحويل و تمديد كرد، دليل بر عدم بازگشت آن حضرت گرفتند و با سوء استفاده سامرى از ضعف فكرى آنان، به گوساله پرستى رو آوردند.

اغواى فرهنگى و مغالطه فكرى اى كه بنى اسرائيل با آن تن به بت پرستى و ارتداد دادند، اين بود كه بر اثر همسان پنداشتند خوار جسد بى روح گوساله با مار شدن عصاى حضرت موسى، آن را معجزه سامرى تلقّى كردند يا بر اثر همتا دانستن بانگ گوساله با نداى انّنى انا اللّه درخت، آن را كلام خداى سبحان انگاشتند.

آنان بعد از ديدن آن همه بيّنات و آيات روشن، شرك را كه بدترين ستم است برخويش تحميل كردند، در حالى كه خود به قبح آن توجّه داشتند. در ايه اخير، براى مشهود شدن اين ظلم و گوشزد كردن شدّت قبح تبديل خداپرستى به گوساله پرستى، اسم اشاره بعيد به كار رفت تا عظمت عفو الهى نيز بيشتر آشكار شود:ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك.

خداى سبحان توده محروم و ناآگاه بنى اسرائيل، و نه سامرى و آل او را با چنان گناه برزگى عفو كرد؛ اگر چه اين عفو و قبول توبه، كه محتمل است منشأ آن حقارت و بى مقدارى بنى اسرائيل بوده باشد، كيفيت و شرايط و مقدماتى داشت و مصداقى از مقدمات آن عفو اين بود كه آنان تا آمدن موساى كليمعليه‌السلام از ميقات، مهلت يافتند تا اين كه حضرت آنها را از كفاره گناهشان آگاه سازد.

بنى اسرائيل شكر نعمت هاى الهى را به جا نياورند، بلكه با گوساله پرستى كفر ورزيدند. خداوند اين ظلم را بخشيد تا شايد آنان نعمت هاى گذشته را شكر گزارده و از اين پس شاكر باشند.

تفسير

موسى:كلمه موسى در لغت عرب نام ابزار تراشيدن موى سر، و جمع آن، مواسى و مواسيات است، ليكن بى ترديد در آيه به چنين اصلى بازنمى گردد؛ زيرا موسى كه عَلَم شخص آن پيامبر بزرگ است عبرى است، نه عربى وچنين تحليل عربى در لغت قبطى و عجمى اصلا راه ندارد.

برخى برآنند كه اين اسم در لغت عبرى مركب است از دو كلمه مو به معناى آب و سى (كه مطابق آنچه در بسيارى از تفاسير كهن آمده، در اصل شى بوده و در لغت عرب، قلب به سى شده است ) به معناى شجر است و موسى يعنى آبِ درخت. جهت اين كه آن حضرت به اين اسم ناميده شد، اين بوده است كه وقتى مادرش وى را در تابوت نهاد و در درياها رها كرد، امواج آب، تابوت را حركت داد تا اين كه آن را نزديك كاخ فرعون، در ميان درختان قرار داد. كنيزان آسيه، همسرفرعون، كه براى شستشو بدان جا رفته بودند به تابوت دست يافتند كه مشتمل برآب و درخت بود، او را موسى (مأالشجر) نام گذاشتند.

آن حضرت پسر عمران بن يصهر بن فاهت بن لاوى بن يعقوب بن اسحق بن ابراهيمعليه‌السلام ، يعنى نسل پنجم حضرت يعقوبعليه‌السلام است.

اربعين: در اين كه كلمه اربعين ظرف (مفعول فيه ) براى وعدنا است يا مفعول دوم يا چيز ديگر، بين مفسّران، اختلاف است، ليكن ظرف بودن آن بعيد به نظر مى رسد؛ زيرا اعراب، تابع صحّت معناست و معنا ندارد گفته شود: ما موسى را در چهل شب وعده داديم، با توجه به اين كه وعده، در زمانى خاص تحقق يافته است.

بعضى آن را جانشين مفعول مطلق دانستند؛ يعنى واعدنا موسى مواعدة اربعين ليلة؛ ما با موسى قرارداد چهل شبه بستيم و آلوسى احتمال مى دهد كه صفت براى مفعول به محذوف باشد؛ يعنى واعدنا موسى امرا كائنا فى اربعين (كه در اين صورت از قبيل ظرف مستقر خواهد بود) و احتمال مى رود كه مفعول به دوم با حذف مضاف باشد؛ يعنى واعدنا موسى انقضأ اربعين ليلة؛ ما با موسى قرار گذاشتيم چهل شب به پايان برسد.

اين وجه كه مختار وعدّه اى از مفسران است به نظر اولى مى رسد، به قرينه ذيل آيه كه سخن از بى قرارى و شتاب زدگى بنى اسرائيل در جريان گوساله پرستى است. گويا مقصود آن است كه ما براى اعطاى تورات، با موسىعليه‌السلام قرار گذاشتيم كه چهل شب به پايان برسد، اما شما تحمّل نكرديد و با اغواى شيطان، تأخير موسى را دليل بر عدم بازگشت او گرفتيد و به گوساله پرستى رو آورديد.

اتخذتم: درباره معناى اتّخاذ دو احتمال داده شده است: يكى اين كه به معناى صناعت و ساختن باشد؛ نظير اتّخذتُ سيفا، يعنى شمشيرى ساختم، وديگر به معناى قرار دادن وصفى از اوصاف؛ يعنى جارى مجراى جعل باشد. در صورت اول يك مفعولى است و نيازى به تقدير مفعول دوم نيست و در صورت دوم دو مفعول است؛ نظير اتّخذت زيدا صديقا و مفعول دوم آن درآيه بر اثر شناعت و زشتى آن حذف شده است؛ يعنى اتّخذتم العجل الّذى صنعه السامرى الها.

البته آنچه در اين نكته مطرح است تركيب لفظى و معناى ادبى جمله است و گرنه بازگشت احتمال اوّل نيز به گوساله پرستى است (يعنى شما گوساله ساختيد براى اين كه آن را معبود قرار دهيد) نه اين كه مقصود در اين احتمال صرف مجسّمه سازى باشد؛ زيرا اصل مجسمه سازى نزد عدّه اى از علما، از جمله امين الاسلام (ره )، مكروه است، نه حرام. شيخ طوسى آن را مكروه دانست و حديث نبوىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انّه لعن المصوّرين را چنين معنا كرد: كسى كه خداوند را شبيه خلق او كند يا معتقد باشد كه خداوند صورت جسماين است ملعون است.

ذلك: مشاراليه ذلك اتّخاذ گوساله است و اين كه به جاى من بعده من بعد ذلك آن هم با اسم اشاره بعيد آمده براى برجسته شدن آن است. گويا خداوند مى خواهد ظلم آنان را كه گوساله را به جاى خداوند قرار دادند مشهودشان قرار دهد و شدت قبح آن را به آنان گوشزد كند، تا عظمت عفو خداوندى نيز بيشتر آشكار شود.

تناسب آيات

پس از رهايى از چنگال طاغوت و به دست آوردن مُلك و سلطنت و استقلال، اولين و مهمترين نياز مردمى استقلال يافته، مجموعه اى از قوانينى است كه با آن كشور دينى آنان اداره شود.

اعطاى چنين نعمتى، يعنى اعطاى كتابى مشتمل بر مجموعه اى از اعتقادات واخلاقيات و احكام و حقوق، مقدمه اى داشت كه عبارت بود از مهمانى چهل شبه حضرت موسى و تحمّل يك اربعين رياضت و عبادت و انقطاع از غيرخدا، تا قلب آن حضرت آماده دريافت تورات گردد.

آنچه در صدر آيه اوّل مطرح است، اشاره به همين مهمانى و رياضت است، ليكن در مقابل چنين نعمت و در طليعه رفع چنين نياز عظيمى، بنى اسرائيل بزرگترين كفران و ناسپاسى را مرتكب شدند؛ يعنى گوساله را خدا پنداشتند و پرستش آن را عبادت دينى تلقى كردند. آنچه در ذيل آيه اوّل مطرح است، اشاره به همين شرك است و آيه دوم كه از بخشش الهى نسبت به چنين گناه بزرگى سخن مى گويد، اشاره به نهايت لطف ورحمت خدا دارد.

مواعده

واعدنا از باب مفاعله دلالت بر وعده دو جانبه دارد و در توجيه آن در اين آيه گفته شده است: هم خداوند به موسى وعده وحى و اعطاى تورات داده بود و هم موسى به خدا وعده آمدن به ميقات، و مطابق آنچه خواهد آمد، دقيق تر آن است كه گفته شود: هم خداوند به موسى وعده ضيافت چهل شب را داده بود و هم موسى آن را پذيرفت. پس قرار طرفين بر اين بود كه چهل شب به پايان رسد و به بيان ديگر، خداوند وعده كرد و موسىعليه‌السلام آن را پذيرفت و پذيرش وعده به منزله خود وعده است. البته احتمال اين كه واعَدَ به معناى وَعَدَ باشد نيز داده شده است. در اين حال فرقى بين مواعده و وَعْد نيست؛ نظير مسافرت و سفر كه امتيازى با هم ندارد و معناى مفاعله و فَعَلَ در اين گونه موارد يكى است.

اختلاف قرأت مواعده و وعد، وقتى تأثير معنوى دارد كه مفاعليه در اين جا به معناى فَعَلَ نباشد، وگرنه صرف اختلاف لفظ و احتمالا با تفاوت غيرقابل اعتنا، خواهدبود. اگر اختلاف قرائت با اختلاف معنا همراه باشد،يعنى مواعده، طرفينى و وعد، يك جانبه باشد تفاوت اين است كه مواعده از سنخ اسماى تشبيهى خداست كه تشريف موساى كليمعليه‌السلام را به همراه دارد و وعد از اسماى تنزيهى خداست كه چنين تكريمى را در صحابت خود ندارد. رجحان مواعده بر وعد گذشته از جنبه نقلى و شهرت و اعتماد صبغه تشريف يكى از بزرگ ترين انبياى اولوالعزم را به همراه دارد.

البته برخى از امور از سنه وعد و وعيد الهى و از يك طرف است؛ نظير وعد به بهشت و وعيد به دوزخ. اما مكالمه در طور و اعطاى تورات و دريافت آن مى تواند از دو طرف باشد؛ نظير عهدها و قراردادهاى ديگر كه براى اسماى تشبيهى خداى سبحان بين مولا و عبد او برقرار مى شود.

اصل مواعده و نيز وعد از سنخ انشا و گزارش از آن از صنف اخبار است. با اين تحليل، حكم مواعده كه فقط درباره حضرت موساى كليمعليه‌السلام و امّت او واقع شده است معلوم مى شود. البته وعد عبد نسبت به خداوند از سنخ تعهّد و اعتراف است كه از آيه بما اخلفوا اللّه ما وعده برمى آيد.

تذكّر:ظرف زمانى مواعده پس از عبور از دريا و آزادى از سلطه آل فرعون و نجات از خطر غرق بود، اما ظرف مكانى آن معلوم نيست. آنچه گروهى از مفسران گفته اند كه مواعده پس از مراجعت بنى اسرائيل به مصر بود بايد با توضيح همراه مى بود كه عبور آنان از دريا با اعجاز بود، آيا بازگشت آنها از راه دريا بود يا از مسير ديگر. بالاخره كيفيّت رجوع آنان به مصر مجهول است. از اين رو احتمال آن كه مواعده در غير مصر بوده، موجّه است.

نكاتى درباره اربعين

1- معناى آيه اين نيست كه ما چهل شب با موسى وعده كرديم، تا لازمه اش تعدّد يا تكرار وعده باشد؛ زيرا اين در صورتى است كه مضافى در تقدير نباشد و خود اربعين ظرف باشد، در حالى كه تقدير آيه واذ واعدنا موسى انقضأ اربعين ليلة است، كه اشاره به مجموع دو تعبير از وعده اى دارد كه در آيه وواعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليلة وارد شده و در اين صورت، وعده يكى است و آن عبارت از پايان يافتن ضيافت چهل شب است.

2- خصوصيت اربعين از آن جهت كه امرى جزئى است، نه با دليل عقلى اثبات پذير است و نه بطلان پذير. دراين باره قول معصومعليه‌السلام معتبر و حجّت است و در احاديث اهل بيتعليه‌السلام براى عدد چهل اثر خاصى ثابت شده است.

3- تعبير از چهل شبانه روز به چهل شب به استناد جهات متعدد است كه جهت هاى معنوى آن مهم است، و آن اين كه الف: روز كه ظرف سبح طويل است به حكم شب باشد، كه ناشئه ليل پايگاه مستحكمى است. ب: امساك حضرت موساى كليم در شب ها هم ادامه داشت. البته هر امساكى صوم مصطلح فقهى و عبادى نيست؛ چنان كه بر فرض آن كه امساك متصل ليل و نهار كليم اللّه از سنخ صوم فقهى بوده است، تأسّى به آن حضرت در شريعت اسلام نيازمند به امضاست، هرچند به صورت عدم ردع باشد، ليكن چنين چيزى وجود ندارد، بلكه صوم وصال كاملا ممنوع است. بنابراين: اين گونه از تنسّك هاى منسوخ كژراهه است، نه صراط مستقيم. ج: برخى گفته اند: راز تعبير از چهل شبانه روز به چهل شب اين است كه مدار محاسبه در ماه هاى قمرى رؤ يت هلال است كه آغاز آن در شب است.

4- هر اربعينى فيض خاص خود را دارد، ولى آنچه درباره اربعين حضرت موساى كليمعليه‌السلام نقل شده، سى روز از ذى القعده و دهه نخست ذى الحجه بوده است؛ گرچه برخى از آن را سى روز از ذى الحجه و دهه اول محرم دانسته اند؛ چون عدد اربعين مهم است. بنابراين، اگر ذى العقده فاقد سلخ باشد، بايد براى تتميم عدد مزبور يازده روز از ذى الحجه را ضميمه كرد.

5- در اين كه تكليم الهى پس از انقضاى اربعين شروع شد يا در اثناى آن پديد آمد، روشن نيست. ممكن است بحث هاى روايى آيات آتى مقدارى از آن را معلوم كند. البته افاضه علوم و معارف، مصداق تكليم الهى است، هرچند الفاظ مخصوصى آن را همراهى نكند.

6- قرار مهمانى چهل شبه موساى كليمعليه‌السلام ، از بهترين نعمت هايى بود كه خداوند به بنى اسرائيل عطا كرد؛زيرا چنين نعمت عظيمى مقدمه و طليعه دريافت تورات بود، زيرا در طى همين چهل شب موسىعليه‌السلام با خدايش سخنانى داشت و چنان به او تقرّب پيدا كرد كه به خود اجازه داد از خداوند تقاضاى رؤ يت و نظر باطنى حسّى نبود. حضرت موسى بالاتر از آن است كه از خداى سبحان بخواهد به گونه اى خود را نشان وى دهد كه او با چشم سر، خدا ببيند. چگونه مى شود چنين چيزى را بخواهد، در حالى كه خود موسىعليه‌السلام بنى اسرائيل را برگفته ربّ ارنى انظراليك؛ زيرا قطعا، مقصود موساى كليمعليه‌السلام تقاضاى نظر حسّى نبود. حضرت موسى بالاتر از آن است كه از خداى سبحان بخواهد به گونه اى خود را نشان وى دهد كه او با چشم سَرْ، خدا را ببيند. چگونه مى شود چنين چيزى را بخواهد، در حالى كه خود موسىعليه‌السلام بنى اسرائيل را برگفته لن نؤ من لك حتى نرى اللّه جهرة تقبيح مى كرد، بلكه آن حضرتعليه‌السلام مقامى از خدا طلبيد كه اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام از آن برخوردار بود:افا عبد ما لاارى و خدا نيز در پاسخ موسىعليه‌السلام فرمود: اين مقام از آن تو نيست. تو به آنچه به تو داديم اكتفا كن و از شاكران باش: فخذ ما اتيتك وكن من الشاكرين. شرح اين ماجرا و معناى رؤ يت در ارنى و لن ترانى و اين كه آيا به معناى رؤ يت حسّى و با چشم سر است يا به معناى رؤ يت قلبى، در سوره اعراف خواهد آمد.

گوساله پرستى بنى اسرائيل

در فرصتى كه موساى كليم به مناجات و دريافت تورات براى اداره كشور و رهبرى همه جانبه امّت توحيدى اشغال داشت، سامرى از ضعف فكرى بنى اسرائيل سوء استفاده كرد؛ زيرا آنان پس از شكافته شدن دريا و مشاهده آن همه آيات، و بيّنات، وقتى گروهى از سرگرم بت پرستى ديدند، به موساى كليم گفتند: يا موسى اجعل لنا الها كما لهم الهة. سامرى از اين كوته بينى بنى اسرائيل سوء استفاده كرد و بساط گوساله پرستى را براى آنان گسترد: ثمّ اتّخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون.

نقش كلمه ثمّ در طليعه اين دو جمله اظهار تعجّب است؛ يعنى با آن كه حضور موسى در ميقات براى دريافت تورات از بزرگترين نعمت هاى الهى و فضيلتى براى بنى اسرائيل و نشانه اى براى علوّ درجه آنان و سبب تتميم و تكميل دين آنان بود، درعين حال، قدر آن را ندانسته، به زشت ترين كفر و جهالت مبتلا شدند و اين بسى جاى تعجّب است (مثل اين كه ولى نعمت به متنّعم خود بگويد: انّنى احسنت اليكم و فعلت كذا و كذا ثمّ انّك تقصدنى بالسوء والاذى. شدّت گناه مزبور در اين است كه گوساله را به جاى پروردگار قرار دادند.

مقصود از عجل گوساله زنده و حقيقى نيست، بلكه جسد و مجسّمه گوساله است كه به دست سامرى ساخته شده بود (كه تفضيل قصه آن خواهد آمد)؛ چنان كه در سوره اعراف به آن تصريح شده، مى فرمايد: جسدى بود كه بانگ مخصوص گاو از آن برمى خاست؛ عجلا جسداله خوار؛ چون خائر (مثل صاهل ) فصل منطقى گاو است. سامرى چنين جسدى را كه داراى خُواربود ساخت و به بنى اسرائيل گفت: همان طور كه خدا، معاذاللّه، در شجر حلول كرد و با موسى سخن گفت، اكنون در اين گوساله حلول كرده، با شما تكلّم مى كند. اين خداى موسى و خداى شماست؛ هذا الهكم و اله موسى.

بدترين ستم

جمله وانتم ظالمون حال براى ضميراتّخذتم و براى تبيين اين حقيقت است كه شرك و گوساله پرستى به جاى خداپرستى بدترين ظلم است: انّ الشرك الظلم عظيم. به ويژه با ملاحظه آن همه آيات روشن كه به بنى اسرائيل ارائه شد؛ چنان از دريا عبورشان داد كه حتى پاى آنان تر نشد؛ يعنى نه تنها دريا به صورت بستر خاكى در آورد، بلكه همه رطوبت هاى آن را نيز از بين برد تا جاده خاكى پديد آمده، خشك شد: طريق فى البحر يبسا.سپس آل فرعون را در مرأى و منظر آنان (بنى اسرائيل ) غرق كرد. ليكن آنان بعد از چنين بيّنات و آياتى، گوساله پرستى كه بدترين ستم است با دست خود بر خويش تحميل كردند. اين كه ظلم آنان به صورت جمله حاليه بيان شد (يعنى در حالى اتّخاذ عجل كرديد كه ظالم بوديد) ظاهرا اشاره به آن است كه چنين اقدامى حتى در نزد خودتان نيز قبيح بود؛ يعنى در حالى دست به چنين كارى زديد كه به قبح آن توجه داشتيد.

عفو نبى اسرائيل

با اين كه بنى اسرائيل به گناه بزرگ گوساله پرستى و ظلم عظيم شرك مبتلا شدند، خداوند آنان را عفو كرد، شايد شكر نعمت ها را به جاآورند: ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك لعلّكم تشكرون.

البته سنّت الهى آن است كه پس از چند بار عفو و مهلت، عذاب را نازل مى كند؛ چنان كه درباره آل فرعون نيز چندين بار عذاب الهى در آستانه نزول بود تا به حيات آنها پايان دهد، ولى آنان به موساى كليم متوسّل مى شدند و آن حضرت از خدواند درخواست رفع عذاب مى كرد و عذاب برطرف مى شد، ولى باز هم طغيان مى كردند تا اين كه همه راه هاى نجات را برروى خود بستند. آنگاه عذاب استيصال فرا رسيد: فغشيهم من اليمّ ما غشيهم.

مقصود از عفو در آيه مورد بحث ممكن است اين باشد كه به جاى آن كه شما را نابود كرده، به عذاب استيصال دچار سازيم، تا آمدن موسى از ميقات، به شما مهلت داديم و آن حضرت شما را از كفّاره گناهتان آگاه ساخت. با اين بيان جا براى اين شبهه باقى نمى ماند كه اگر خداوند بنى اسرائيل را عفوكرد، پس چرا در آيه بعد سخن از كيفر آنان از طريق كشتن يكديگر مطرح است.

نيز ممكن است گفته شود مراد از عفو در اين آيه، مطلق بخشش و قبول توبه است و اين منافاتى ندارد با اين كه عفو، مقدماتى نيز داشته باشد و زمينه هايى را طلب كند. به بيان ديگر، محتمل است در اين آيه سخن از اصل عفو و قبول توبه باشد و در آيه بعد، سخن از كيفيّت و شرايط آن.

نكته: عفو از گناه بزرگ بنى اسرائيل نشان امكان عفو از كباير است، گرچه اهل اعتزال از قبول آن استكناف دارند. براى عفو منشأهاى فراوانى است كه يكى از آنها حقارت تبه كار و بى مقدارى اوست. محتمل است عفو از بنى اسرائيل بر اثر بى مقدارى آنها باشد؛ نظيرآنچه درباره همسران رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شده است. پس آنچه رسيده است كه به مقدار مثقال ذره غفلت نمى شود و به حساب مى آيد قابل تخصيص موردى است.

شكر نعمت

تعبير به لعلّ به معناى شايد در جمله لعلّكم تشكرون با آن كه شكر واجب است و بايد شكر كنند، از اين جهت است كه شكر در عين حال كه تشريعا واجب است، تكوينا اختيارى است؛ يعنى بايد تشريعى با شايد تكوينى آميخته است (همانند ساير بايدها و اوامر تشريعى ). گذشته از آن كه احتمال آن كه لعلّ به معناى كى باشد، كاملا بجاست. بنابراين، معناى آى چنين خواهد بود:... براى اين كه شكر كنيد.

شكر آن است كه انسان به نعمت منعم اعتراف كند؛ اعترافى كه به عنوان تجليل و تعظيم منعم باشد، در مقابل كفران كه در آن، به عوض قدرشناسى از منعم، از نعمت ها چشم پوشى مى شود و مستور و منسىّ قرار مى گيرد. اين نكته، هم از كلمات ارباب لغت استفاده مى شود و هم از آياتى نظير ان اشكر نعمتك التى انعمت علىّ به دست مى آيد. نكات ديگرى در ارتباط با شكر قابل توجه است كه در بحث اشارات خواهد آمد.

گروهى از مفسّران عامّه مراد از شكر در لعلّكم تشكرون را شكر براى نعمت عفو دانسته اند، در حالى كه ظاهر آيه اعم از آن است، بلكه ممكن است از نعمت عفو، منصرف باشد؛ زيرا اين شكر، در مقابل كفران بنى اسرائيل نسبت به نعمت هايى است كه خداوند پيش از گوساله پرستى بر آنان ارزانى داشت. گويا چنين مى فرمايد: تاكنون كه شكر نعمت هاى ما را به جا نياوريد، بلكه با گوساله پرستى كفر ورزيدند و ظلم كرديد، از اين ظلم شما مى گذريم و شما را مى بخشيم، شايد از اين پس، شكر آن نعمت ها را به جا آوريد.