نظم و انضباط

نظم و انضباط0%

نظم و انضباط نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

نظم و انضباط

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
گروه: مشاهدات: 6289
دانلود: 1756

توضیحات:

نظم و انضباط
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 118 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6289 / دانلود: 1756
اندازه اندازه اندازه
نظم و انضباط

نظم و انضباط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نام كتاب : نظم و انضباط

مؤ لف : مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما گروه معارف

مقدمه

نظام هستى و قوانين حاكم بر آن ، از ريزترين موجودات تا بزرگترين آن ها، از نظمى شگفت انگيز حكايت مى كند. اگر نگاهى دقيق به اطراف خود بيندازيم و پديده هاى هستى را با ديده دقت بنگريم ، در مى يابيم كه دست پر مهر پروردگار چه قدر زيبا و منظم هر چيز را در جاى خويش نهاده است

به راستى كه در آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف شب و روز و گردش كشتى در دريا به طورى كه مردم بهره مند مى شوند و در بارانى كه خداوند از آسمان مى فرستند تا در پرتو آن زمين هاى مرده را زنده كند و موجوداتى را كه در روى زمين پخش ساخته و در وزش بادها ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخر نموده است ، براى خردمندان ، نشانه هايى از خداوند است.(1)

هر چه بيش تر در گسترده زمين و زمان و آفريده هاى گيتى دقت كنيم ، نظم حيرت انگيز آن ها چشمانمان را بيش تر خيره مى سازد.

در جهان ناهماهنگى ديده نمى شود. چشم بينداز و نظاره كن ؛ آيا هيچ گونه ناهماهنگى مى بينى ؟ دوباره چشم بيفكن(2)

جهان با همه بزرگى اش ، مشحون از نظم و انسجام و تركيب هاى حساب شده است : پيدايش شب و روز ، رفت و آمد فصول چهار گانه ، خواب در زمستان و بيدارى در بهار، زنجيره حيات در حيوانات و گياهان و وابستگى آن ها به هم و... همه ، نشانه هاى آشكار نظم و انتظام عالم است اگر اندكى بى نظمى در گوشه اى از چرخه حيات راه مى يافت همه آن به نابودى مى گراييد.

قرآن كريم و روايات معصومانعليه‌السلام از جلوه هاى مختلف نظم ، پرده بر مى دارند و ما را با اين گوهر گران بها آشنا مى سازند.

اين نوشتار در گروه معارف مركز پژوهش اسلامى صدا و سيما، با همكارى حجج اسلام ، آقايان عبدالله بنيادى ، فاضل عرفانى ، مهراب صادق نيا و جناب عرب پور، تاليف شده است آنان كوشيده اند با استفاده از آيات و روايات ، سيره معصومان و شيوه بزرگان ، ابعاد نظم را شرح و توضيح دهند. اميد كه مورد استفاده خوانندگان گرامى قرار گيرد.

حسن كلام را به گفتار اسوه راستين نظم و انضباط در دوران معاصر، حضرت امام خمينى قدس سره آذين مى بنديم كه :

اگر در زندگى مان ، در رفتار و حركت مان ، نظم بدهيم ، فكرمان هم بالطبع نظم مى گيرد. وقتى فكر نظم گرفت و انسان در زندگى داشت ، يقينا از آن نظم فكرى كامل الهى هم برخوردار مى شود.

اداره كل پژوهش

مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما

فصل اول : بررسى واژگانى

لغت شناسان ، نظم را به معناى آراستگى ، هماهنگى ، پيوستگى ترتيب زمانى يا عددى يا مكانى ، رشته مرواريد، ميزان كردن ، قاعده قانون ،... دانسته اند؛(3) انضباط نيز در لغت ، به معناى استوار شدن ، نگاه داشتن ، رعايت قوانين و مقررات و نيز وفاى به نظم است كلمه هايى مانند صف ، حد و حدود، تدبير، اقتصاد و ميانه روى و اتقان ، بيان كننده جلوه هاى نظمند.

برخى ، درباره انضباط بر آن رفته اند كه انضباط و راهنمايى تمايلات و غرايز فطرى به سوى هدفى ويژه است انضباط، قانون زندگى است و از گذر آن ، فعاليت ها و رفتارها در ظابطه اى خاص در مى آيد و هر كس در مى يابد كه چه گونه بايد زندگى كند و چگونه از اوقات خود به گونه شايسته بهره جويد.(4)

لزوم نظم و انضباط

از آن جا كه انسان موجودى با گرايش هايى گوناگون است و اين گرايش ها در جامعه بشرى در تصادم و ناسازگارى اند، آن چه مى تواند انسان را از اين تنش نجات بخشد، وفادارى و عمل به قانون و ارج نهادن به حقوق ديگران است پيشواى پارسايان ، حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

برترين آدب آن است كه انسان بر حد خويش بايستد و از اندازه خود فراتر نرود.(5)

جلوه هاى نظم

هر چند نظم ، در ظاهر و برون انسان ، جلوه گر است ، اما ريشه در دل و جان او دارد. روح آشفته و ناسامان ، ظاهر را نيز بى سامان مى كند و روح آراسته و فكر منسجم ، سخن و رفتار و زندگى را سامان مى بخشد. انسجام ظاهرى هر كس ، ريشه در انسجام درونى او دارد.

نظم ، گاهى در فكر است ؛ يعنى ، رشته افكار پريشان نيست و به اين سو و آن سو پراكنده نمى شود، و زمانى اين نظم ، در تنظيم وقت و برنامه ريزى براى استفاده بهينه از فرصت ها و جلوه گيرى از هدر رفتن اوقات به كار مى رود و ثمره آن نيز مجال يافتن براى كارهايى است كه در ذهن مى پرورانيم و آرزوى انجام دادنش را داريم ، و گاهى نظم در معلومات ، يافته ها، يادداشت ها، مطالعه ها، در كتاب و دفتر و اتاق درس و محيط كار و فضاى آموزشى و مكان زندگى و... به يارى مان مى آيد.

پريشانى و آشفتگى فكرى ، بى نظمى در زندگى را پديد مى آورد، و نداشتن نظم در زندگى ، فكر و روح را پريشان و آشفته مى سازد. هر دو به هم وابسته اند و تاثيرى متقابل در يكديگر دارند. نظم ، فقط سر وقت آمدن و سر وقت رفتن نيست نظم ، تنها مرتب بودن يقه پيراهن و اتوى شلوار و بند كفش نيست نظم هم فكر را در بر مى گيرد. هم عمل را، و هم به درون مربوط مى شود و هم به برون

تفاوت هاى نظم و انضباط

انضباط، آن است كه انسان در درون خود، خويشتن را به قاعده گيرد و ضبط كند و بپذيرد كه مى بايد خويشتندار باشد و بر خود و اعمال و احوالش غالب آيد. وقتى اين توانايى و تسلط در اروپا گيرد، فردى منضبط مى شود كه خود به خود، جز درستى از او صادر نمى شود و جز حالت و حركت شايسته در او صورت نمى گيرد، ولى نظم آن است كه انسان را با ديگران ، در حركت جمعى همسو كند و براى فعاليت گروهى آمادگى بخشد. در اين جا، غالبا، سازگارى مطرح است و ممكن نيست همه افراد، همواره ، به نظم و همكارى در جمع خشنود باشند. اگر بخواهيم اين همسويى ، هميشگى باشد، بايد مانند جوامع غربى اين افراد را از عاطفه و استقلال فردى جدا سازيم ، ولى ما اين روش را ناروا مى دانيم

فصل دوم : در سيره علمى و عملى بزرگان

ارزش نظم و انضباط

در ارزش و اهميت نظم در زندگى همين بس كه پيشواى پارسايان ، حضرت امير مومنانعليه‌السلام اين گوهر ارزشمند را هم رديف ديگر ارزش هاى والاى اسلامى قرار داده و در واپسين روزهاى حيات خويش ، در سخنان گوهرينش به فرزندان بزگوارش و تمام كسانى كه اين پندهاى گرانمايه به آنان مى رسد، رعايت آن را اين گونه سفارش فرموده است :اوصيكم بتقوى الله و نظم امركم (6) در اين بيان بليغ ، نظم ، در رديف تقوا - كه از والاترين ارزش هاى اسلامى است - قرار گرفته و وفاى به آن گوشزد گرديده است اين كلام ، رساترين جمله در بيان ارزش نظم و انضباط است

در قرآن كريم ، به گونه اى صريح ، به موضوع نظم اشاره نشده است ، اما آيات بسيارى هست كه جلوه نظم و انضباط در زندگانى انسان را مورد توجه قرار داده و بر آن پاى فشرده است اين آيات ، در جاى خود مطرح خواهد شد.

آثار و فوايد نظم

آدمى ، در مسير تكامل است و براى رسيدن به كمال ، بايد در پرتو عقل ، از كوتاه ترين راه بهره جويد تا به هدف خويش دست يابد. در اين مسير، نظم و انضباط كوتاه ترين و بى خطرترين راه است ؛ زيرا نظم همرديف ارزش هاى والاى اسلامى ، و راز و رمز كاميابى انسان هاى بزرگ و راه غلبه بر سختى ها و يافتن كاستى هاست و عامل تامين نيازهاى مادى و معنوى و دست يابى سريع به اهداف و صرف جويى در وقت و استفاده بهينه از اين گوهر طلايى و محكم كارى و استحكام عمل و مراعات حقوق انسان ها است انسان منظم و منضبط، زودتر به هدف مى رسد و از نشاط و تحركى بيش تر برخوردار است و اسوه ديگران است و برنامه ريزى بهترى خواهد داشت و پيشرفت كار خود را احساس مى كند و آينده نگر و دورانديش است

اينك ، برخى از آثار و فوايد نظم و انضباط را بر مى شماريم :

محكم كارى

از ميوه هاى شيرين درخت نظم و انضباط، محكم كارى است كسى كه منظم و منضبط است ، كارهايش را به گونه اى انجام مى دهد كه استوار و پايدار باشد. چنين كسى ، از سستى و سهل انگارى در كار بيزار است

محكم كارى يكى از جلوه هاى روشن سيره پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است سعد مقبرى در اين باره مى گويد:

چون پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كارى را آغاز مى كرد، آن را به انجام مى رساند و چنين بود كه بخشى از آن را انجام دهد و بخشى را واگذارد.(7)

پيشواى گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سخنى نورانى مى فرمايد:

ان الله تعالى يحب اذا عمل احدكم عملا ان يتقنه ؛

بدرستى كه خداوند دوست دارد وقتى يكى از شما كارى را انجام مى دهد، آن را محكم و استوار كند.(8)

داستان تدفين سعد بن معاذ، نمونه اى از انضباط و جديت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در انجام دادن كارها است از امام صادقعليه‌السلام روايت است كه چون نزد پيامبر آمدند و خبر دادند كه سعد بن معاذ در گذشته است ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاست و اصحاب نيز همراه آن حضرت برخاستند. حضرت دستور داد سعد را بشويند. چون سعد را شستند و حنوط كردند و كفن پوشاندند و در تابوت نهادند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پاى برهنه و بدون ردا، در پى او به راه افتاد و گاه سوى راست تابوت و گاه سو چپ تابوت را مى گرفت تا به قبرستان رسيدند. پس از كند قبر، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خود داخل قبر شد و لحد را چيد و آن را با گل محكم كرد و پيوسته مى فرمود: سنگ بدهيد!گل بدهيد! و به وسيله آن ، ميان خشت ها را محكم مى كرد. چون از كار محكم ساختن لحد فارغ شد و بر آن خاك ريخت و قبر آماده شد، فرمود:

انى لاعلم انه سيبلى و يصل اليه البلاء و لكن الله يحب عبدا اذا عمل عملا احكمه ؛ (9)

بدرستى كه من مى دانم كه اين قبر به زودى فرسوده مى شود و بلا به سوى او واصل مى گردد.ولى خدا دوست مى دارد كه وقتى بنده اى ، كارى را انجام مى دهد، آن را محكم و استوار كند.

در حديثى ديگر از امام صادقعليه‌السلام آمده است كه چون ابراهيم ، فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رفت ، پس از دفن او پيامبر دريافت كه در قبر شكافى هست با دست خود آن را پر كرد و محكم ساخت آن گاه فرمود:اذا عمل احدكم عملا فليتقن ؛ وقتى كه يكى از شما كارى را انجام مى دهيد، پس محكم و استوار سازد (محكم كارى كند.(10)

احترام به حقوق ديگران

از ديگر فوايد نظم ، احترام به حقوق ديگران است در پرتو نظم است كه حقوق افراد مراعات مى شود. درس نظم و انضباط در خانه حضرت اميرعليه‌السلام با نظارت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواهى است بر ارزشى كه اسلام بر نظم در امور مى نهد. در اين خانه نورانى ، چنان در اين باره دقت مى شد كه در كوچك ترين موارد نظم را مراعات مى كردند. امام علىعليه‌السلام نقل كرده است كه روزى پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خانه ما استراحت مى كرد. حسن ، آب خواست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاسته ، قدرى شير دوشيد و در ظرفى كرد و به دست حسن داد. حسين ، از جاى خويش برخاست تا كاسه شير را از دست حسن بگيرد، اما پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را از اين كار باز داشت و نگذاشت كه شير را از حسن بگيرد. حضرت زهراعليه‌السلام كه اين ماجرا را تماشا مى كرد، گفت : يا رسول الله !گويا، حسن را بيش تر دوست مى دارى !. پاسخ داد: چنين نيست !حسن ، زودتر از حسين آب خواسته و بايد حقش را ارج نهيم

استفاده بهينه از فرصت ها

فرصت ها، چونان ابر بهارى ، در آسمان عمر آدمى ظاهر مى گردند و به سرعت مى گذرند. آن كس كه از اين فرصت ها استفاده نكند، جز افسوس ، بهره اى بخواهد داشت پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره استفاده از فرصت مى فرمايد:

من فتح له باب خير فل ينتهزه فانه لا يدرى متى يغلق عنه ؛

آن كس كه به رويش در خيرى گشوده شد، غنيمت بشمارد و از فرصت استفاده كند؛ زيرا نمى داند چه وقت آن در به رويش بسته مى شود.(11)

حضرت امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

اذا هم احد كم بخير اوصلة ؛ فان عن يمينه و شماله شيطانين ، فليبادر لا يكفاه عن ذلك ؛

هر گاه يكى از شما قصد خير با رساندن نفعى به غير كرد، از سمت راست و چپش دو شيطانند؛ پس بشتابد، مبادا او را از آن باز دارند.(12)

امير مومنانعليه‌السلام نيز درباره بهره گيرى از فرصت ها مى فرمايد:

انتهزوا فرص الخير فانها تمر مر السحاب ؛

فرصت هاى نيك را غنيمت بشماريد به درستى كه فرصت ها، مانند گذر كردن ابر مى گذرد.(13)

اينك ، براى روشن شدن ارزش استفاده بهينه از فرصت ها، اندكى درباره زمان و ارج آن سخن مى گوييم

در آيه نخست سوره عصر مى خوانيم : (والعصر)؛ سوگند به زمان يكى از معانى زمان ، همان وقت است وقت و زمان ، چنان ارزش دارد كه خداوند بدان سوگند مى خورد. هم چنين در وصف مومنان رستگار آمده است :

والذين هم عن اللغو معرضون ؛

آنان كه از كارهاى بيهوده روى گردانند.

در آيه هفتاد و هشتم سوره مومن مى خوانيم :

(و خسر هنالك المطلون )؛

در روز قيامت ، اهل باطل ، زيان خواهند كرد.

آيه نخست ، مومنان را به دورى از كارهاى بيهوده وصف كرده و آيه دوم ، علت زيان زيانكاران را تباه كردن فرصت ها و روى آوردن به كارهاى بيهوده دانسته است

در آيه پنجاه و ششم سوره زمر مى خوانيم :

ان تقول نفس يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله ؛

بايد ترسيد از آن روز (قيامت يا مرگ ) كه انسان گويد: افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت از فرمان خدا كردم !.

اين آيات و آياتى ديگر مانند آن ، از نعمت عمر و وقت سخن مى گويند. شايسته است كه با سپاس عملى از اين نعمت بزرگ ، قدر آن بدانيم و بدان ارج نهيم به گفته سعدى :

جوانا ره طاعت امروز گير

كه فردا جوانى نيايد ز پير

قضا، روزگارى ز من در ربود

كه هر روزش از پى شب قدر بود

من آن روزها، قدر نشناختم

بدانستم اكنون كه درباختم

به غفلت بدادم ز دست آب پاك

چه چاره كنون جز تيمم به خاك

مكن عمر، ضايع به افسوس و حيف

كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف

ارزش وقت در گفتار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان عليه‌السلام

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرموده است :

كن على عمرك اشح منك على درهمك و دينارك ؛ (14)

بر عمر خود، بخيل تر از درهم و دينارت باش

نيز فرموده است :

اغتنم خمسا قبل خمس : شبابك قبل هرمك ، و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك ؛ و فراغك قبل شغلك ، و حياتك قبل موتك ؛(15) پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: 1. جوانى را پيش از پيرى ؛ 2. سلامتى را پيش از بيمارى ، 3. بى نيازى را پيش از نيازمندى ، 4. فراغت را قبل از اشتغال ، 5. زندگى را پيش از مرگ

امير مومنان علىعليه‌السلام فرموده است :

خذ من نفسك لنفسك و تزود من يومك لغدك واغتنم عفو الزمان وانتهز فرصة الامكان ؛

(عمل هاى خير را) از نفس خود براى نفس خود (از براى آخرت خويش ) فرا گير، و از امروزت براى فردايت توشه برگير و بخشش روزگار را غنيمت بشمار و از فرصت هاى ممكن استفاده كن. (16)

و نيز فرموده است :

ان اوقاتك اجزاء عمرك فلا تنفل لك وقتا الا فيما ينجيك ؛ (17)

همانا وقت هاى تو، اجزاى عمر تو است بنابراين ، بكوش كه وقتى از تو، جز در آن چه موجب نجاتت مى شود؛ تلف نگردد.

و فرموده است :

المومن مشغول وقته ؛ (18) همه وقت مومن ، پر است

از مجموع اين روايات و روايات ديگر، چنين نتيجه مى گيريم كه وقت ، گوهر گران بهايى است كه ارزشمندتر از آن چيزى نيست بنابراين ، بايد آن را شناخت و ارج نهاد و از هر چه موجب اتلاف وقت مى شود، مانند سرگرمى هاى بيهوده ، پرداختن به امور بى فايده ، همنشينى با دوستان ناباب ، بى نظمى در كار و امور ديگر، خوددارى كرد. اين كه گفته اند: وقت طلا است درست نيست و بايد دانست كه ارزش وقت ، بسيار بالاتر از طلا است

گوهر وقت ، بدين تيرگى از دست نده

آخر، اين دُر گران مايه بهايى دارد

صرف باطل نكند عمر گرامى ، پروين

آن كه چون پير خرد، راهنمايى دارد

فرخ آن شاخك نورسته كه در باغ وجود

وقت رستن ، هوس نشو و نمايى دارد

نمونه هايى از وقت شناسى و تنظيم اوقات در سيره امامانعليه‌السلام

امامانعليه‌السلام از تمام وقت خود بهره مى جستند. وقتى زندگى آنان را بررسى مى كنيم ، مى بينيم بخشى از زندگى شان در رسيدگى به امور مردم ، قسمتى ديگر به تامين معاش و كار و تلاش ، ساعت هايى به تلاوت آيات قرآن ، بخشى به تعليم ، گمى به استراحت ، و بخشى ، به ذكر خدا و عبادت ، مى گذشته است حتى هر گاه به دستور طاغوت زمان ، به زندان مى افتادند، در زندان به عبادت و راز و نياز با پروردگار خود مى پرداختند و هرگز وقتشان تباه نمى شد.

عنوان بصرى ، كه پيرمردى نود و چهار ساله بود، در مدينه ، به حضور امام صادقعليه‌السلام رسيد و چيزهايى پرسيد. سپس ، با اين كارى نداشت ، همان جا نشست امام صادقعليه‌السلام ، كه مى ديد با نشستن او، وقتش تباه مى شود، به او فرمود:

انى رجل مطلوب و مع ذلك لى اوراد فى كل ساعة من اناء الليل و النهار فلا تشغلنى عن وردى ؛(19)

همان ، من ، مردى هستم هدف مند و مقصدى د ا رم ، بنابراين در هر ساعتى از شب و روز، ذكر و عبادتى دارم ، پس مرا از عبادتم باز ندار.

وقتى روزى ديگر، همين عنوان بصرى ، نزد امام صادقعليه‌السلام آمد و پس از شنيدن نصايح امام ، با اين كه لازم بود برخيزد و برود، باز هم در محضر امام صادقعليه‌السلام نشست و موجب از بين رفتن وقت امام شد، امام صادقعليه‌السلام به او فرمود:

قم عنى يا ابا عبدالله فقد نصحت لك و لا تفسد على وردى فانى امرى ضنين بنفسى ؛

از نزدم برخيز و برو!تو را نصيحت كردم ذكر و عبادتم را تباه نساز! من ، مردى هستم كه به عمر خود، بخيل و سخت گير است(20)

از برخى روايات استفاده مى شود كه امام هشتمعليه‌السلام مدتى در شهر سرخس ، زندانى و تحت نظر بوده است .ابوالصلت هروى مى گويد:

در سرخس ، به كنار خانه اى رفتم كه امام هشتمعليه‌السلام در آن زندانى بود. از زندان بانان اجازه خواستم تا با امام ملاقات كنم گفتند: نمى توانى ملاقات كنى ، گفتم : چرا؟ گفتند: امام رضاعليه‌السلام همواره ، در شبانه روز مشغول نماز است و در يك شبانه روز، هزار ركعت نماز مى خواند. فقط ساعتى در آغاز روز و پيش از ظهر و ساعتى هنگام غروب ، نماز نمى خواند، ولى در اين ساعت ها نيز در محل نماز خود، به مناجات و راز و نياز با خدا مشغول است(21)

وقت شناسى در سيره دانشمندان

مراجع بزرگ و دانشمندان برجسته ، با استفاده بهينه از وقت و قدردانى از ساعت هاى عمر خود، مدارج والاى علم و كمال را پيمودند و به همين دليل ، به مقامات بلند معنوى و دنيوى نايل شدند كه در اين جا به گوشه اى از زندگى برخى از آنان اشاره مى كنيم

ابوريحان بيرونى

وى از علماى برجسته مسلمان در قرن چهارم و پنجم (وفات يافته در سال 430 هجرى قمرى ) و معاصر ابوعلى سينا بود. ابوريحان ، در علم طب و رياضى و... سرآمد علماى زمان خود گرديد. او براى كسب علوم مختلف ، به كشورها و شهرهاى دور بسيار سفر كرد و علوم گوناگونى را فرا گرفت و يافته هاى علمى بسيارى را از خويش بر جاى گذاشت

يكى از اسباب موفقيت او، وقت شناسى بود. گفته اند، ابوريحان به اوقات عمر خود، توجه بسيار داشت ؛لذا همواره دست به قلم بود و با چشمى نظاره گر و متفكر، به بررسى مى پرداخت و در همه ايام سال ، جز روز عيد نوروز و عيد مهرگان ، به تحقيق و پژوهش اشتغال داشت

شگفت اين كه وقتى در حال احتضار بود، يكى از شاگردانش به بالينش براى احوال پرسى آمد. ابوريحان ، همان دم ، با شاگردش درباره حساب جدات (كه يكى از مسائل رياضى است ) به مذاكره پرداخت شاگرد گفت : آيا تو در اين حال از مسائل رياضى سخن مى گويى ؟!. ابوريحان پاسخ داد: اگر با دانستن اين مسئله از دنيا بروم ، برايم بهتر است از آن كه با ناآگاهى از دنيا بروم شاگردش در اين باره مى گويد: مسئله را تشريح كردم و سپس او را وداع گفتم هنوز به خانه نرسيده بودم كه مناديان ، خبر مرگ ابوريحان را اعلام كردند!.

امام خمينى قدس سره

نقل كرده اند در آن هنگام كه امام در پاريس بود، خبرنگاران براى مصاحبه به محضرش مى آمدند. هنگامى كه دوربين هاى خود را نصب مى كردند تا براى مصاحبه آماده شوند، حدود ده دقيقه طول مى كشيد. در همين مدت ، امام به تلاوت آيات قرآن مشغول مى شد. برخى مى گفتند: خود را براى مصاحبه آماده كنيد. مى فرمود: چند دقيقه طول مى كشد تا مصاحبه گران آماده شوند، آيا اين چند دقيقه عمر و وقتم را تباه كنم ؟!.(22)

امام خمينى ، از هر لحظه ، استفاده مى كرد. پر مطالعه و مانوس با كتاب بود. هر گاه فرصتى پيش مى آمد، به مطالعه مى پرداخت از بيكارى و وقت گذرانى رنج مى برد. درباره ارزشى كه بر مطالعه مى نهاد، يكى از همراهانش نقل كرده است :

تابستان ، به كوفه مى رفت و عصرها، راننده اش ، ايشان را براى اداى نماز مغرب و عشا به نجف مى آورد. روزى ، براى ديدن ايشان ، خدمت شان رسيده بودم از قضا، آن روز، راننده ، يادش رفته بود كتاب ايشان را با خود بياورد. آقا، با ناراحتى به وى گفت : تو، كى ديده اى كه من بدون كتاب بنشينم ؟!تو كه مى دانى من هر جا باشم بايد كتاب همراهم باشد!؛ با اين كه وقتى به نجف مى رسيد، زمانى اندك تا اذان مغرب مانده بود، هميشه از همين فرصت كنم ، بهره مى برد و به مطالعه مى پرداخت(23)

حجة الاسلام و المسلمين ايروانى نقل مى كند:

در يكى از سفرهايمان به عراق ، در صحن حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام با عده اى از فضلاء و طلاب ، بعد از نماز مغرب و عشا، نشسته بوديم وقتى صحبت تمام شد و آقايان خواستند بروند، ساعت را نگاه كردند، اختلاف ساعت پيش آمد و صحن حضرت اميرعليه‌السلام هم كه ساعتش عربى بود، ساعت 2:30 را نشان مى داد و... در همان حال ، حضرت امام از در قبله وارد صحن شدند و يكى از اساتيد نجف كه آن جا بودند، گفتند: ساعت ها را ميزان كنيد. الان2:30ساعت از شب مى رود. سيزده سال است ...كه هر شب امام ، در همين ساعت ، قدم داخل صحن مى گذارند. ورود امام ، خودش ساعت است با توجه به اين كه حضرت امام ، مرجع تقليد است ، رهبر انقلاب است ، جواب مسئله مردم را داده ، جواب تلفن هاى خارج و داخل را داده ، انقلاب را رهبرى مى كند و سر وقت هم براى زيارت مى روند. در رابطه با نظم امام ، نمونه هاى زيادى وجود دارد. آن وقتى كه ما، در قم ، در مسجد سلماسى ، پاى درس ايشان حاضر مى شديم ، كم تر اتفاق افتاده است كه من يك مقدارى زودتر به درس بروم كه هنوز حضرت امام تشريف نياورده باشند. غالبا، من و اكثر طلاب كه به مسجد مى رفتيم ، مى ديديم كه امام ، قبل از همه ، تشريف آورده اند و روى منبر و سجاده نشسته اند و آماده براى گفتن درس هستند... افرادى كه بعد از شروع درس وارد مى شدند، حضرت امام خيلى بدش مى آمد، چون ، خودشان ، آدم منظمى بودند و مى فهميدند كه اين طلبه نامنظم است كه سر وقت در درس حاضر نمى شود.(24)

مرحوم حجة الاسلام مصطفى زمانى نقل كرده است :

درس استاد، صبح ، ساعت هشت ، شروع مى شد. آن قدر براى وقت ، حساسيت داشتند كه اگر كسى كه در راه مى خواست با معظم له صحبت كند، نمى توانست ايشان را متوقف سازد كه ايشان ديرتر به مقصد برسد. همان طورى كه در راه حركت مى كرد، پاسخ سوال ها را هم مى فرمود. در آن موقع ، از تاكسى و اتوبوس ، در قم ، خبرى ، نبود؛ فقط درشكه بود. آن هم كم

افرادى بودند كه براى رسيدن به درس ايشان ، ناگزير بودند يك ساعت پياده حركت كنند و از استاد آموخته بودند كه در راه ، وقت را با بحث كردن با همدرس خود پشت سر مى گذاشتند.(25)

شهيد ثانى

سخنان ابن عودى (شاگرد دانشمند و برجسته شهيد ثانى و نويسنده زندگى نامه آن شهيد، گوياى اين حقيقت است كه شهيد ثانى ، همواره ، در شب و روز، بر اساس نظم و برنامه ، كار مى كرده است او ساعت هايى را به مطالعه و تحقيق و نوشتن و يادداشت بردارى و اوقاتى را براى عبادت و راز و نياز با خدا و يارى گرفتن از سرچشمه فيض و ارتباط روحانى با آفريننده جهان هستى و ساعت هايى را به تدريس و تربيت شاگردان و وقت هايى را به رسيدگى به كارهاى شخصى و تامين نيازمندى هاى خانه و خانواده و بخشى از روز را به پاسخ مذهبى و شرعى مراجعه كنندگان و استقبال و پذيرايى از ميهمانان و ديدار كنندگان و يا كسانى كه در حل اختلافات حقوقى و قضايى از او كمك مى خواستند، اختصاص داده بود. نويسنده روضات الجنات مى نويسد:

شهيد ثانى ، اوقات شبانه روز خود را به گونه اى تنظيم مى كرده و از آن استفاده مى برده كه حتى يك لحظه از آن ، بيهوده تباه نمى شده و به هدر نمى رفته است. (26)

شيخ مرتضى انصارى

دولت عثمانى ، در آن هنگام كه مرحوم شيخ مرتضى انصارى ، شهرتى جهانى داشت ، مامورى به نجف اشرف فرستاد تا با شيخ ديدار كند. فرستاده دولت عثمانى ، به نجف آمد و وارد منزل شيخ شد. خانه محقر شيخ ، توجه او را برانگيخت شيخ ، در اتاقى نشسته بود كه در قسمتى از آن ، فرش ارزان قيمتى ، پهن بود. شيخ ، بلند شد و قدرى شيره ، در ظرفى سفالى ريخت و مقدارى آب با آن مخلوط كرد و براى فرستاده دولت آورد. پس از آن كه مامور دولت ، از آن شربت شيره آشاميد، شيخ فرمود: عذر مى خواهم ، وقت درس رسيده است و طلاب درسى در انتظار من هستند.

آية الله العظمى گلپايگانى

آية الله العظمى گلپايگانى در زندگى خود بسيار منظم بودند و از تمام لحظه هاى عمر خويش بهره مى بردند. ايشان ، همواره ، پيش از طلوع فجر، از خواب بيدار مى شد و نماز شب مى خواند و پس از نماز صبح ، تا طلوع آفتاب ، آيات مبارك قرآن را تلاوت مى كرد. سپس اندكى استراحت مى كرد و پس از صرف صبحانه تا نزديك ظهر، به تدريس علوم اهل بيتعليه‌السلام و پاسخ به استفتائات و ملاقات با مردم مى پرداخت پس از نماز ظهر و عصر و تعقيبات آن ، ناهار مى خورد كمى مى خوابيد. آن گاه به نامه ها پاسخ مى داد و تا ساعتى به غروب مانده ، با مردم ديدار مى كرد. اين ، برنامه تغيير ناپذى زندگى او تا واپسين روزهاى عمر شريفش بود.

آن مرجع بزرگ ، همواره براى تدريس كاملا، مطالب را تنظيم و در دفترچه اى تلخيص و يادداشت مى كرد و دفتر را با خود مى آورد.

حاج ميرزا حسين نورى

آقا بزرگ تهرانى ، درباره استاد بزرگ خود، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى ، صاحب كتاب ارزشمند مستدرك الوسائل مى نويسد:

او هيچ گاه ، بدون وضو نمى خوابيد و شب ها، جز اندكى بيدار بود. حدود دو ساعت پيش از طلوع فجر بر مى خاست و ساعتى قبل از سپيده دم ، به سوى حرم مطهر مى رفت و پشت باب قبله مى ايستاد و مشغول نوافل شب مى شد، تا اين که سيد داوود، نايب خازن روضه مطهر - كه كليد روضه مقدسه همراهش بود - مى آمد. پس از باز شدن در، استاد، اولين نفرى بود كه داخل حرم مى شد و با نايب خازن ، شمع ها را روشن مى كرد. سپس در طرف سر شريف مى ايستاد و شروع مى كرد به زيارت و تهجد تا طلوع فجر. پس از آن ، با گروهى از خواص و ياران خود، كه از عباد و اوتاد بودند، نماز جماعت مى خواند و در پى آن مشغول خواندن تعقيب مى شد و اندكى قبل از بر آمدن آفتاب ، به منزلش بر مى گشت و مستقيما به كتاب خانه اش مى رفت و مشغول كارهاى علمى مى شد...ولى در روزهاى جمعه ، روشى ديگر داشت ؛ يعنى ، پس از بازگشت از حرم ، برخى كتب مصيبت و موعظه را مطالعه مى كرد تا پس از آن در مجلسى كه ره روز جمعه در منزلش برقرار مى شد، منبر رود و آن مطالب را براى مردم بازگو كند... به قدرى شيفتگى به ائمهعليه‌السلام داشت كه آن گاه كه بر فراز منبر مصيبت مى خواند، باران اشك ، محاسنش را خيس مى كرد. پس از پايان يافتن مجلس روضه و موعظه ، به انجام دادن مستحبات و وظايف روز جمعه مشغول مى شد و عصر جمعه هم به كارهاى علمى دست نمى زد، بلكه به حرم مشرف مى شد و تا غروب ادعيه ماثور را مى خواند و اعمال عصر جمعه را انجام مى داد. اين ، برنامه منظم و هميشگى و تخلف ناپذير استاد تا هنگام وفات بود.(27)