نظم و انضباط

نظم و انضباط0%

نظم و انضباط نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

نظم و انضباط

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
گروه: مشاهدات: 6360
دانلود: 1795

توضیحات:

نظم و انضباط
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 118 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6360 / دانلود: 1795
اندازه اندازه اندازه
نظم و انضباط

نظم و انضباط

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آية الله العظمى بروجردى

آية الله العظمى بروجردى ، هميشه ، دو ساعت پيش از اذان صبح ، از بستر بر مى خاست و نماز مى خواند. سپس ، در آن دل شب ، مدتى مطالعه مى كرد. اول وقت ، نماز صبح مى خواند و پس از تعقيبات نماز و قرائت قرآن ، دوباره مشغول مطالعه مى شد. هنگام صبح ، صبحانه اى مختصر - كه بيش تر از نان و پنير نبود- صرف مى كرد و سپس به كتابخانه مى رفت و تا هنگام تدريس - كه اغلب در ساعت ده صبح آغاز مى شد - به مطالعه درباره درس آن روز مى پرداخت و در اين وقت هيچ كس را نمى پذيرفت

در حدود ساعت ده صبح ، سوار بر وسيله نقليه ، مسافت ميان خانه و حرم حضرت معصومهعليها‌السلام را طى مى كرد و به مجلس درس - كه بيش تر در حرم و صحن حضرت معصومهعليها‌السلام و اخيرا در مسجد اعظم برگزار مى شد- حضور مى يافت و در مجلسى كه بيش از هزار نفر از دانشمندان بزرگ و فضلاى سترگ ، نشسته و آماده استفاده از محضر پر فيض آن علامه بزرگ بودند، يك ساعت به منبر مى رفت و درس مى گفت و با دقت به اشكالات دانشمندان گوش مى داد و بدان ها پاسخ مى داد.

پس از درس ، به خانه باز مى گشت و در اتاقى در اندرونى و گاه در بيرونى ، اشخاص را مى پذيرفت و طبقات مختلف مردم مى تواستند به حضورش برسند و حوايج خود را عرضه دارند، يا آنان كه به زيارت آمده بودند و فقط مى خواستند مرجع تقليد خود را ببيند، به ديدارش مى آمدند. در اين جلسات ، موضوعاتى گوناگون مطرح مى شد و ايشان ، شخصا، به همه آن هارسيدگى مى كرد و دستور لازم را صادر مى فرمود.

نزديك ظهر، اشخاص رخصت طلبيده ، متفرق مى شدند و اگر در بيرونى بودند، بر مى خاستند و مى رفتند و مجلس عمومى به پايان مى رسيد. در آن موقع ، ايشان به اندرونى مى رفت و خود را براى وضوى نماز ظهر آماده مى كرد. قبل و بعد از وضو و در اثناى آن ، آيات قرآن تلاوت مى كرد. سپس ، نماز ظهر و عصر را مى گزارد و پس از تعقيبات نماز، ناهار مى خورد. ناهار نيز مانند صبحانه ، مختصر و بسيار ساده بود. پس از ناهار، به نامه ها- كه به طور متوسط، روزانه ، ميان هفتاد تا صد نامه بود- شخصا رسيدگى مى كرد. اين كار را در اواخر عمر، در ساعت دوازده شب ، همراه با همسرش انجام مى داد.

پس از مطالعه نامه ها و تلگراف ها، روى پاكت آن ها مى نوشتند كه مربوط به فلان موضوع است تا هنگام رسيدگى مجدد، كار، به سهولت انجام گيرد.

يك روز را به جواب نامه ها و يك روز را نيز براى پاسخ به استفتاءها اختصاص داده بود. جواب نامه ها را منشى مخصوص ايشان ، آقاى حاج محمد حسين احسن مى نوشتند و آية الله فقيه ، آن ها را مطالعه مى كرد و عبارات را اصلاح مى فرمود و گاهى خود، آن ها را مى نوشت و سپس ذيل آن را مهر يا امضا مى كرد. پس از رسيدگى به نامه ها و پاسخ آن ها، گاه اشخاصى را مى پذيرفت و چون غروب مى رسيد، وضو مى گرفت و نماز مغرب و عشا را مى گزارد.

آية الله العظمى بروجردى ، نماز مغرب و عشا را در صحن بزرگ حضرت معصومه( عليها‌السلام ) به جماعت مى گزارد. در ماه مبارك رمضان نيز نماز ظهر را در مسجد جامع و اخيرا در مسجد اعظم به جماعت مى خواند. پس از نماز عشا، شام مختصرى ميل فرموده ، مشغول مطالعه مى شد. اين مطالعه - كه گاهى نامه ها را نيز از نظر مى گذراند- تا ساعت دوازده شب به طول مى انجاميد. آن گه سه ساعت و كمى بيش تر مى خوابيد. خواب شبانه روز ايشان ، جز به هنگام بيمارى ، به پنج ساعت نمى رسيد. در ماه مبارك رمضان ، غالبا، ابتدا نماز مى خواند و بعد افطار مى كرد و گاهى نيز در بين دو نماز افطار، مى كرد.(28)

از ايام جوانى تا روزهاى پايان زندگى ، جز در هنگامى كه بيمار و بسترى بود، از مطالعه و درس و بحث غفلت نمى ورزيد. در تمام اين مدت نسبتا طولانى كه در قم بود، در تابستان گرم و زمستان هاى سرد و در حين ريزش برف و باران با همه اشتغالاتى كه داشت ، تدريس را ترك نكرد. اگر گاهى به واسطه بيمارى ، يكى دو روز درس تعطيل مى شد، بى درنگ پس ‍ از بهبود، آن را ادامه مى داد.

آية الله العظمى بروجردى مى فرمود: تا آن جا كه به خاطر دارم ، هيچ وقت ، اوقات عمرم ، بيهوده تلف نشده است

دكتر مدرسى (پزشك مخصوص آية الله العظمى بروجردى ) مى گويد، يك روز، آية الله العظمى بروجردى ، بيمار بود. خدمت ايشان رفتم پس از آن كه به حالش رسيدگى كردم ، فرمود: دكتر! من حال ندارم ، بنا است نيم ساعت ديگر، دكتر موريس از فرانسه بيايد. اين مرد به ديدن پيشواى مسلمانان مى آيد. طورى نباشد كه وضع من زننده باشد. عمامه ام را درست به سرم بگذار، محاسنم را شانه كن ، ببين قبا و عبا را درست پوشيده ام ؟. درست به وضع آقا رسيدم عمامه منظم و مشكى ، محاسن سفيد مانند برف ، صورت سفيد و گلگون و عباى مشكى بر روى قباى سفيد. آقا را چنان نشان مى داد كه هر بيننده اى تحت تاثير قرار مى گرفت

همين كه پرفسور موريس ، پزشك معروف قلب آمد و من پرده چلوارى تميز اتاق نشيمن آقا را كنار زدم و او وارد شد، سلام كرد و نشست و تعارفات معمولى به عمل آمد. آقا به او خوشامد گفت و او نيز از اين كه خدمت آقا رسيده اس ت ، اظهار خوش حالى كرده ، سپس برگشت و آهسته به من گفت : چه قدر جالب و ديدنى است !من ، پاپ اعظم و بسيارى از رجال مذهبى و سران كشورها را ديده ام و به معالجه آنان پرداخته ام ، هيچ كدام را اين چنين نديده ام حيف است اين مرد بميرد! و پس از معالجه گفت : اگر به من اجازه مى دادند، افزون بر معالجه ، در يكى از مساجد قم نيز براى سلامتى آقا دعا مى كردم

آية الله العظمى بروجردى ، صبح ها، پس از طلوع آفتاب ، چند ساعت مانده به ظهر، ساعتى مى خوابيد. روزى مرحوم راشد (واعظ مشهور) به ملاقات آية الله آمده بود گفتند، در اين ساعت ، آقا، طبق برنامه ، خواب است مرحوم راشد گفت : با اين كه در سفر هستم و ديگر وقت براى ملاقات ندارم ، از اين كه برنامه دارند و اين ساعت وقت خواب قيلوله ايشان است ، بسيار خرسندم

آية الله ميرزا هاشم آملى

مرحوم آية الله آملى ، زندگى خويش ، بسيار منظم بود و از فرصت ها، به خوبى استفاده مى كرد. ساعت مطالعه ، وقت عبادت ، لحظه تدريس و زمان ديدار با مردم ، همه در وقتى معين انجام مى گرفت هيچ كارى را در وقت كارى ديگر انجام نمى داد. فرزند ايشان حجة الاسلام لاريجانى مى گويد:

معظم له ، در امور درسى و زندگى و برنامه خواب و فعاليت روزانه اش ، منظم بودند. ايشان هميشه شب ها زودتر از ديگران مى خوابيدند و سحرها، كه بيدار مى شدند، تا ظهر نمى خوابيدند. پس از نماز صبح ، شروع به مطالعه مى كردند و پس از صرف صبحانه ، براى تدريس آماده مى شدند و پس از آن ، به پاسخ گويى استفتائات و جواب مراجعان مى پرداختند. ايشان ، از شب نشينى هاى رايج ميان مردم ، خيلى پرهيز مى كردند و در بسيارى اوقات كه برخى از منسوبان آقا، در منزلشان جمع مى شدند، مدتى مى نشستند و بعد از آن به سوى اتاق خود رفته ، استراحت مى كردند و حاضر نبودند برنامه تنظيم شده خود را به هم بزنند...

شاگرد قديمى ايشان ، استاد حاج شيخ محمد على اسماعيل پور مى گويد: در مدت سى سال كه اين بزرگوار در قم تشريف داشتند، درس فقه ايشان ، راس ساعت 10:15 صبح آغاز و 10:45 پايان مى پذيرفت و درس اصول شان نيز بعد از ظهرها، يك ساعت به غروب ، شروع و تا نزديكى هاى مغرب ، ادامه داشت ايشان ، به ساعت شروع و تمام درس خيلى مقيد بودند و حتى براى محذورات شاگردان ، زمان درس را تغيير نمى دادند.(29)

ايشان ، در هنگام بيمارى نيز دست از تدريس بر نمى داشت آقاى حاج شيخ محمد على اسماعيل پور مى گويد:

زمانى آية الله العظمى آملى به درس تشريف آوردند و علائم بيمارى در چهره ايشان نمايان بود و فرمودند: من امروز تب داشتم و حالم مساعد نبود، اما براى اين كه درس تعطيل نشود، و من بر شما حجت بوده باشم ، به درس آمدم

حجة الا سلام لاريجانى مى گويد:

ايشان مى فرمودند: تحصيل علم براى طلاب مستعد، واجب عينى است و نمى شود به بهانه اى ، دست از تعليم و تعلم برداشت در تحصيل علم نبايد كوتاهى كرد. اين سر و صداها و زر و زيورهاى دنيا در مقابل درس و بحث ارزشى ندارد. به طلاب مى فرمودند: شما مطالعه كنيد. شما فقط وقت خود را صرف تحقيق و عمل كنيد. شما درس ‍ بخوانيد. اگر همين درس ها را- كه معارف اهل بيت( عليها‌السلام ) است - بخوانيد، كم كم اين مطالب در مقام عمل هم راهش باز مى شود.. در اين دو سال اخير ايشان سكته ناقص كرده بودند و اطبا آقا را از تدريس منع كرده بودند. معظم له از اين موضوع بسيار ناراحت بود و مى گفت : دكتران نمى گذارند درس بدهم اگر درس بگويم ، خوب مى شوم هم چنين در سال هاى آخر عمرشان ، به علت ناراحتى چشمى كه داشتند، زياد نمى توانستند از چشمان خود استفاده كنند، لذا يكى از شاگردان ايشان ، متون درسى را خدمت شان مى خواند و آقا، نظر خود را بيان مى فرمودند و اين رويه ، چندين سال ادامه داشت حتى تا چند روز قبل از وفات ، برخى از شاگردان آقا، ساعت يازده صبح به منزل مى آمدند و ايشان براى آنان مطالب علمى را بيان مى كرد.

كانت (فيلسوف آلمانى )

او، نمونه نظم و ترتيب و وقت شناسى بود. زمان بيدار شدن ، صبحانه خوردن ، نوشتن ، درس دادن ، ناهار خوردن و قدم زدنش معين بود. هنگامى كه عصا به دست ، از خانه گام بيرون مى نهاد و به سوى خيابان در سختان زيرفون - كه اكنون به گردش گاه فيلسوف معروف است - به راه مى افتاد، همسايگان مى دانستند كه ساعت ، دقيقا سه و نيم است(30)

فصل سوم جلوه هايى از نظم فردى

نظم در عبادت

نقش عبادت و نيايش در تربيت و تهذيب انسان و پيوندش با فراخناى عالمى هستى ، انكارناپذير است نياز روح به اين پيوند و ارتباط، نيازى فطرى است پيشوايان دين سفارش ‍ مى كنند كه آدمى شبانه روز خود را به چند بخش تقسيم كند و يك بخش از آن را به عبادت اختصاص دهد.

دقت و تامل در عبادت ها اسلامى نشان مى دهد كه موضوع نظم در آن ها اهميتى ويژه دارد. تعيين وقت براى خواندن نمازهاى يوميه ، رو به قبله ايستادن ، لزوم رعايت شرايطى خاص هنگام اقامه نماز، مانند وضو داشتن ، معين كردن ماهى مشخص براى روزه گرفتن از طلوع فجر تا مغرب ، اعلام زمانى ويژه براى انجام دادن اعمال حج و... همه از اهميت نظم در عبادات حكايت مى كند.

نكته اى كه در همه كارها حتى در عبادت ها بايد مد نظر قرار گيرد، رعايت اعتدال و ميانه روى است چه اين كه افراط و تفریط ، شور و نشاط عبادت را از انسان مى گيرد. ورع و پرهيزگارى ، سبب حضور قلب و توجه به باطن عبادت مى شود. امام حسن مجتبىعليه‌السلام در سخنى نورانى مى فرمايد:

الورع نظام العبادة ؛ (31)

پارسايى ، قوام (پايه و اساس ) عبادت است

دورى از گناه ، هم باعث نظم و انسجام ظاهر عبادت مى گردد و هم انسجام و نظم باطنى آن پيامبر بزرگوار اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

ان هذا الدين متين فاوغلوا فيه برفق و لا تكرهوا عبادة الله الى عبادالله ، فتكونوا كالراكب المنبت الذى لاسفرا قطع و لا ظهرا ابقى ؛

همانا اين دين ، محكم و استوار است پس با ملايمت در آن وارد شويد و عبادت خداوند را بر بندگان خدا به زور تحميل نكنيد، تا مانند سوار درمانده اى باشيد كه نه مسافت را پيموده و نه مركبى به جا گذاشته(32) (يعنى به واسطه زيادى سرعت ، مركبش در بين راه از رفتن باز مانده است .)

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

لا تكرهوا الى انفسكم العبادة ؛(33)

عبادت را بر خود تحميل نكنيد (با زياده روى در عبادت خود را خسته نكن ).

توجه به احاديث معصومان( عليها‌السلام ) نشان مى دهد كه رعايت ميانه روى و نظم در عبادات راهى شايسته و بايسته است حضرت امير مومنانعليه‌السلام در نامه سى و يكم نهج البلاغه به فرزند گرامى اش ، امام مجتبىعليه‌السلام ، چنين مى فرمايد:

واعلم يا بنى ان احب ما انت اخذ به الى من وصيتى تقوى الله والاقتصاد على ما فرضه الله عليك ؛(34)

اى پسرم !بدان كه محبوب ترين چيزى كه دوست مى دارم از وصيتم به كار بندى ، تقواى الهى و ميانه روى در آن چيزى است كه خدا بر تو واجب فرموده است

هم چنين مى فرمايد:

اقتصد يا بنى فى معيشتك و اقتصد فى عبادتك ؛(35)

اى پسرم !در معشيت و عبادت خود، ميانه روى پيشه كن

بزرگان اهل معرفت ، براى همه ساعت هاى شبانه روز خود برنامه دارند و زندگى شان بر محور نظم مى چرخد. در حالات حضرت امام خمينى قدس سره گفته اند:

امام ، براى كار روزانه شان ، جدولى داشتند كه خود ايشان آن را تهيه كرده بودند. در آن جدول ، كارهاى همه ساعات شبانه روز امام ، درج شده بود، به جز ساعاتى از شب كه ايشان براى نماز شب و راز و نياز با خدا از خواب بر مى خاستند. امام ، هميشه ، از ساعت دوم و نيم شب تا چهار صبح ، براى نماز شب و عيادت بر مى خاستند. برنامه زندگى شان ، يك برنامه حساب شده اى بود؟ لحظه لحظه آن ، حساب داشت ، حتى ايشان در مواقعى كه كسالت و مريضى داشتند نيز برنامه هايشان تغيير چندانى نمى كرد.(36)

نظم در گفتار

نظم در گفتار، يكى ديگر از جلوه هاى نظم است انسان منظم ، زبان كنترل شده و سنجيده دارد و در گفتار خود، حدود را مراعات مى كند: چه بگويد، كى بگويد، چه ميزان بگويد و چه گونه بگويد و حد و حدود را رعايت كند، همه از نشانه هاى معتدل و منظم است

امير مومنان علىعليه‌السلام بهترين گفتار را منظم ترين آن مى داند و مى فرمايد:

احسن الكلام مازانه حسن النظام ، و فهمه الخاص و العام ؛ (37)

زيباترين گفتار، آن است كه نظم نيكويش آن را زينت بخشيده و خاص و عام آن را بفهمند.

و بدترين گفتار را آن مى داند كه عارى از نظم باشد:

شر القول ما نقض بعضه بعضا؛ (38)

بدترين گفتار، گفتارى است كه برخى از آن با برخى ديگرش ناسازگار باشد. درباره سيره پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سخن گفتن مى خوانيم :

سخنان آن حضرت ، همه كوتاه بود. گفتارش به هم پيوند داشت كلماتش را شمرده بيان مى كرد...در گفتار، تكرار نداشت و گفتارش روشن بود؛ به گونه اى كه هر شنونده اى آن را مى فهميد و هنگام سخن گفتن ، تبسم مى كرد.(39)

از سفارش هاى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين بود كه :

اذا حدثت القوم ان لا تقبل على رجل واحد من جلسائك ولكن اجعل لكل منهم نصيبا ؛ (40)

وقتى با جمعى سخن مى گويى ، در ميان آنان به يك فرد معين توجه مكن و لكن براى هر كدام شان بهره اى قرار ده

هم چنين ، در سيره آن حضرت مى خوانيم :

حضرت ، كلام هيچ كس را قطع نمى كرد، مگر اين كه از حد شرعى تجاوز مى كرد، در آن صورت با نهى يا از جا برخاستن ، كلام را قطع مى كرد.(41)

اميرمومنانعليه‌السلام نيز سخن بيهوده و سكوت بى موقع را نهى فرموده است :

لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لا خير فى القول بالجهل ؛(42)

خيرى نيست در خاموشى از بيان حق ، چنان كه خيرى نيست در گفتار از روى جهل و نادانى

به اندازه فهم مردم سخن گفتن نيز يكى از شروط گفتار مفيد و منظم است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اش مى فرمايد:

امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم ؛(43)

به ما امر شده است كه با مردم ، در حد فهم شان سخن گوييم

ديگر اين كه امام علىعليه‌السلام مردم را به سخن گفتن به اندازه نياز فرا مى خواند:

لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم ؛(44)

آن چه را نمى دانى مگو، بلكه همه آن چه را نيز كه مى دانى ، مگو.

ابراهيم بن عباس مى گويد:

هرگز نديدم كه حضرت ابوالحسن الرضا، در گفتارش به كسى ستمى كند و بد گويد و نديدم سخن كسى را قطع كند، بلكه صبر مى كرد تا او از سخن گفتن فارغ مى شد و سپس سخن مى گفت

از موضوعاتى كه در مبحث نظم در گفتار مى توان مطرح كرد، موضوع ستايش ونكوهش ( مدح و ذم ) ديگران است در اين باره نيز لازم است ، انسان ، حدودى را مراعات كندتا از راه ميانه خارج نشود و به گرداب افراط و تفريط در نيفتد. در روايتى از مولاىمومنانعليه‌السلام آمده است :

الثناء باكثر من الاستحقاق ملق و التقصير عن الاستحقاق عى او حسد؛ (45)

ستايش ديگران ، زيادتر از آن چه شايسته است ، چاپلوسى است ، و كم تر از آن چه سزاوار است ، ناتوانى و زبونى و يا از حسد است

نظم در نوشتار

از معانى لغوى نظم ، آراستگى ، هماهنگى و پيوستگى است از نظم و انضباط در نوشتار، همين معانى مراد است در حديثى از پيامبر بزرگوار اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است كه به نويسندگان وحى مى فرمود:

الق الدواة و حرف القلم وانصب الباء و فرق السين و لا تغور الميم و حسن الله و مد الرحمان ، وجود الرحيم .. .،(46)

در ظرف دوات ، ليقه بگذار و قلم را به صورت مايل بر صفحه قرار ده ، حرف (باء) را در (بسم الله الرحمن الرحيم ) بر كرسى بنشان و حرف (سين ) را مشخص كن ، و حرف (ميم ) را كور نكن آن را به صورت تو خالى بنويس الله را زيبا و نيكو بنويس الرحمان را كشيده بنويس و الرحيم را نيز خوب و آشكار بنگار.

و در سخنى ديگر مى فرمايد:

چون چيزى مى نويسيد، مرتب و منظم بنويسيد كه در ابلاغ پيام ، توفيقى فزون تر خواهد داشت(47)

مرحوم علامه محمد حسين فاضل تونى از تنگدستى و پريشانى زندگانى مير عماد حسنى در آغاز كار، حكايت كرده است وى به شوق و ذوق فطرى و نعمت و عشق خدادادى در خط، به آموختن خط مشغول بود. روزى ، دو تا ن نوشت و مادرش را داور گرفت كه اين ن خوش تر است يا آن ولى ديرى نگذشت كه به برت(ن و القلم )، و مفتاح خط(و ما يسطرون ) ابواب رزق بر رويش گشوده شد.(48)

امام صادقعليه‌السلام درباره حفظ و نگه دارى نوشته مى فرمايد:

احتفظوا بكتبكم فانكم سوف تحتاجون اليها؛ (49)

از نوشته ها و كتاب هاى خود نگه دارى كنيد كه شما، به زودى ، به آنها نيازمند خواهيد شد.

روشن است كه نگه دارى نوشته ها، نياز به نظم و انضباط دارد تا دست رسى بدان آسان صورت پذيرد. در روايتى ديگر درباره نوشته ، چنين آمده است :

قال ابو عبدالله عليه‌السلام : يستدل بكتاب الرجل على عقله و موضع بصيرته ، و برسوله على فهمه و فطنته ؛(50)

از نوشته شخص ، مى توان به عقل و انديشه و جايگاه بصيرت او، و از فرستاده اش بر فهم وزيركى او پى برد.

بر اهميت نظم و انضباط در نوشتار، نه تنها در روايات كه در سفارش انديشوران مسلمان نيز پا فشارى شده است مرحوم شيخ بهائى در جلد سوم كشكول به نقل از حكيمان گويد:

قلم ، زبان دست است

قلم ، درختى است كه ميوه اش معانى است

خط خوش ، بر روشنى حق مى افزايد.(51)

شهيد ثانى ، در اين باره مطالبى دارد كه خلاصه اش چنين است

بهتر است انسان ، هنگام نگارش و استنساخ كتب دينى ، طاهر و رو به قبله باشد و بدن ، جامه ، مركب ، قلم و نوشت افزار ديگرش ، پاك و طاهر باشد. و نوشته خود را با نام خداى مهربان و ستايش او و درود بر پيامبر و خاندانش آغاز كند. پس از نگارش نام خداى متعال و ستايش او و درود بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندانشعليه‌السلام بنويسد: مولف يا استاد، چنين گفته و يا نوشت است در هر جا كه نام خداوند متعال را مى نگارد، بايد به دنبال آن ، اوصافى را كه حاكى از تعظيم و احترام است ، مانند تعالى ، سبحانه ، عزوجل ، تقدس ، بنويسد. حتى شايسته است هنگام نوشتن اسم خداوند تعالى ، از نام و صفت او به زبان ياد كند و آن گاه كه نام مبارك پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مى نگارد. درود و تحيات خداوند بر او و خاندانش را نيز پس از آن بنويسد و همين درود را- افزون بر نگارش - به زبان آورد. در نگارش درود بر پيامبر و خاندانشعليه‌السلام نبايد فشرده نويسى كند و اين درود را به رمز بنگارد و از اين كه ناگزير مى گردد اين درود را مكرر بنويسد، آزرده خاطر و ملول نشود، اگر چه ناچار باشد اين درود را حتى در يك سطر، بارها بنويسد.

نويسنده ، آن گاه كه در نوشته خود به نام يكى از صحابه و به ويژه صحابه برجسته و بزرگوار پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى رسد، بايد به دنبال آن عبارتى مانند رضى الله عنه و رضوان الله عليه بنويسد.

اگر به نام يكى از بزرگان سلف بر مى خورد، بايد در پى آن بنويسد: رحمة الله ، تغمده الله بغفرانه و امثال اين گونه عبارات(52)

نظم در آراستن ظاهر و پوشيدن لباس

يكى از معانى نظم ، آراستگى است مردم در شكل ظاهرى لباسشان به گونه هاى مختلفى تقسيم مى شوند. انسانى كه از نظر شكل ظاهرى ، پاكيزه و مرتب باشد و آراستگى خود را ارج نهد، انسانى منظم و منضبط به حساب مى آيد. در دين مقدس اسلام ، به اين موضوع ، اهميتى فراوان داده شده است و از سيره پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان پاكعليه‌السلام رواياتى بسيار نقل است كه برخى از آنها را در اين جا مرور مى كنيم

در سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است :

پيغمبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عادتش اين بود كه هنگام خروج از منزل ، به آينه مى نگريست و موى سر را صاف مى كرد و شانه مى زد و در صورت نبودن آينه ، اين كار را در برابر آب صاف انجام مى داد و مى فرمود: خداوند دوست دارد وقتى بنده اش براى ديدن برادران از خانه بيرون مى رود، خود را بيارايد.(53)

و نيز امام صادقعليه‌السلام درباره سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

كانت لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ممسكة اذا هو توضا، اخذ بيده و هى رطبة فكان اذا خرج عرفوا انه رسول الله برائحته ؛(54)

براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عطرى بود كه پس از هر وضو آن را به دست مى گرفت و آن تازه و با طراوت بود.در نتيجه چون از خانه بيرون مى آمد، مردم ، از بوى عطرش پى مى برند كه او رسول خدا است

و نيز مى فرمايد:

كان رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ينفق فى الطيب اكثر مما ينفق فى الطعام ؛(55)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيش از آن چه براى خوراك خرج مى كرد، براى خريد عطر خرج مى كرد.

و از حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت است :

ان الله جميل يحب الجمال و يحب ان يرى اثر نعمته على عبده و يبغض البوس و التباوس ؛(56)

خدا، زيبا است و زيبايى را دوست دارد و خوش دارد كه آثار نعمت هاى خود را در بنده اش ببيند و دشمن مى دارد سخت گير و سخت گيرى را.

نيز درباره چگونگى لباس پوشيدن مى فرمايد:

احسنوا لباسكم و اصلحوا رحالكم كانكم شامة فى الناس ؛(57)

لباس پاك و پاكيزه بپوشيد و توشه آخرت تان را اصلاح سازيد تا همانند الگويى در بين مردم باشيد.

انضباط و توجه به آراستگى ظاهرى ، براى همگان ، گونه اى ارزش و سرمايه زندگى است و در برخوردهاى اجتماعى ، بسيار موثر و كارگشا است توجه به آراستگى ظاهرى ، براى عالمان دين ، آن هم دينى كه نظم و انضباط و پاكى و آراستگى در سر لوحه برنامه هايش جاى دارد، ارزشمند است از اين روى ، مى توان مهم ترين شرط و رمز نفوذ در دل ها را به كار بردن همين نكته هاى ظريف دانست كه با برخوردهاى اجتماعى و فردى ارتباط دارند.

ميرزاى نائينى ، در آراستگى و پاكى لباس و رسيدگى به ظاهر، نمونه بود. هيچ گاه كوچك ترين بى انضباطى و دورى از پاكى را بر نمى تابيد. اگر در چهره و شكل ظاهرى كسى چيز ناپسند و خلاف عرف مى ديد، بى درنگ با اشاره يا كنايه و در مواردى به روشنى ، آن را يادآور مى شد.

نظم در غذا خوردن و بهداشت

يكى از موضوعاتى كه در دين اسلام و تعاليم آن مطرح شده و بسيار مورد تاكيد قرار گرفته است ، موضوع رعايت بهداشت و حفظ سلامت جسم است ؛ زيرا عقل سالم در بدن سالم است از اين رو، دورى از تمام خواركى ها و آن چه براى انسان زيان بار است ، دستورى لازم محسوب مى شود. مى توان سبب حرمت برخى خواراكى ها در اسلام را در همين دانست در دستورهاى پيشوايان دينى ، حفظ سلامتى و رعايت نظافت و اصول بهداشتى و تغذيه سالم ، بسيار سفارش شده است در روايت ، حضرت علىعليه‌السلام نسخه اى بسيار سودمند براى سلامتى دارد كه خطاب فرزندش امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرموده است :

الا اعلمك اربع خصال تستغنى بها عن الطب ؟ قال : بلى قال : لا تجلس على الطعام الا و انت جائع و لاتقم عن الطعام الا و انت تشتهيه و جود المضع و اذا نمت فاعرض نفسك على الخلاء. فاذا استعملت هذا، استغنيت عن الطب ؛ (58)

آيا نمى خواهى چهار خصلت به تو بياموزم كه با آن ها از طب بى نياز شوى ؟ امام حسينعليه‌السلام گفت : بلى علىعليه‌السلام فرمود: جز در حال گرسنگى ، بر سفره طعام منشين (غذا مخور) و از خوردن در حالى كه هنوز ميل به آن دارى برخيز، و طعام را در دهان خوب جويده ، آن گاه فرو بر، و هنگام خواب ، شكمت را از فضولات خالى دار، چون به اين ها عمل كنى ، از طب بى نياز مى شوى

درباره رعايت بهداشت و نظم و انضباط در خوراكى ها، در دو محور، رواياتى وارد شده است : ميانه روى در غذا خوردن ، شيوه و زمان غذا خوردن

ميانه روى در غذا خوردن

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

لو ان الناس قصدوا فى الطعم لا عتدلت ابدانهم ؛ (59)

اگر مردم در غذا خوردن ميانه روى كنند، همانا جسمشان تعادل يابد. نيز مى فرمايد:

من اقتصد فى اكله كثرت صحته و صلحت فكرته ؛ (60)

هر كس در خوردن ميانه روى كند، تندرستى اش فزونى مى يابد و فكر و عقلش اصلاح گردد.

و مى فرمايد:

قلة الاكل من العفاف و كثرته من الاشراف ؛ (61)

كم خوردن ، از پارسايى و پرهيزگارى است و پرخورى ، زياده روى و اسراف است

و از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است :

البسوا و كلوا و اشربوا فى انصاف البطون ؛ فانه جزء من البنوة ؛ (62)

بپوشيد و بخوريد و بياشاميد، اما با ميانه روى ميانه روى ، از ويژگى هاى نبوت است

و نيز مى فرمايد:

لا تميتوا القلوب بكثرة الطعام و الشراب ؛ فان القلب يموت كالزرع اذاكثر عليه الماء؛ (63)

با زياده روى در خوردن و آشاميدن ، قلب ها را نميرانيد؛ همانا، قلب مى ميرد. همانند زراعت كه بر اثر آب فراوان مى ميرند.

شيوه و زمان غذا خوردن

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

كل و انت تشتهى و امسك و انت تشتهى ؛ (64)

غذا بخور در حالى كه اشتها دارى و از خودرن دست بكش در حالى كه اشتها دارى

امام علىعليه‌السلام درباره چگونگى آغاز و اتمام غذا مى فرمايد:

ابدووا بالملح فى اول طعامكم فلويعلم الناس ما فى الملح لاختاروه على الترياق المجرب ؛

غذاى خود را با نمك آغاز كنيد كه اگر مردم خبر داشتند از آن چه در نمك است ؛ آن را بر نوشدارويى ترجيح مى دادند.

و امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

من غسل يده قبل الطعام و بعده بورك له فى اوله و آخره ؛(65)

هر كس دستان خود را پيش و پس از غذا بشويد، غذا خوردن بر او، از آغاز تا پايان گوارا خواهد بود.

در روايات فراوانى بر بهنگام غذا خوردن و خوددارى از غذا خوردن ميان دو وعده و هم چنين برخوردن صبحانه و شام تاكيد شده است(66)

به همان ميزان كه پرخورى موجب فساد بدن و زيان هاى جبران ناپذير و پيرى زودرس مى شود، غذا نخوردن در شب ، نكوهش شده است امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: ترك غذا در عشا، موجب خرابى بدن است پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

كسى كه مى خواهد در اين جهان باقى بماند و با عمر طبيعى زندگى كند، هر روز صبح ، به قدر كافى ، غذا بخورد و كفشى بپوشد كه پا را نزند و به راحتى راه برود و لباسى سبك در بر كند كه خسته نشود.(67)

از مجموع روايات استفاده مى شود كه تغذيه انسان بايد منظم و در ساعاتى ويژه باشد و به اندازه بر طرف شدن نياز. امام خمينى قدس سره - اسوه نظم و انضباط- حتى براى غذا خوردن ، دقيقه را به حساب مى آورد. در اين باره چنين گفته اند:

برادران ، فيليم را از برنامه هاى انقلاب ، به فرانسه آورده بودند. پيشنهاد كردند كه به امام بگويم ، بعد از شام فيلم را ببينند. رفتم عرض كردم :

شام آماده است ، بياورم ؟. به ساعت نگاه كردند و فرمودند: حالا ده دقيقه به شام مانده !.(68)

نظم در راه رفتن

نظم در راه رفتن ، به معناى ميانه روى در سرعت آن است ؛ يعنى انسان بايد نه چندان تند راه رود كه نشانه سبكى است و نه چندان آهسته كه علامت تكبر است ابن عباس از سيره رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى كند:

پيامبر، وقتى از خانه خارج مى شد، به گونه اى گام بر مى داشت كه بازگو كننده سلامت و توان مندى باشد و نشانه اى از كسالت و بيمارى در آن نباشد.(69)

امام على ، روش حضرت را در راه رفتن چنين بيان مى فرمايد:

يخطو تكفوءا و يمشى هوينا يبدو القوم اذا سادع الى خير. و اذا مشى تقلع كانما يخطه فى صبب ؛ (70)

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با وقار گام بر مى داشت و با تواضع راه مى رفت و پيشى مى گرفت مردم را وقتى كه به سوى كار خيرى مى شتافتند و مانند كسى گام بر زمين مى گذاشت كه بر زمين سراشيب راه مى رود.

در قرآن كريم ، ميانه روى در راه رفتن ويژگى عباد الرحمان ذكر شده است :

و عباد الرحمان الذين يمشون على الارض هونا ؛ (71)

بندگان خداوند رحمان ، كسانى هستند كه آرام بر زمين گام مى گذارند.

نيز لقمان حكيم ، فرزندش را به آرامى در راه رفتن سفارش مى كند:

و لا تمش فى الارض مرحا؛ (72)

و بر زمين ، متكبرانه راه مرو.