شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

محل دفن پیامبر

0 نظرات 00.0 / 5
آن روزها زمزمه اسلام، آيين جديدي كه محمد(ص) در مكه آورده بود در شهر يثرب پيچيده بود و گروهي از دو قبيله بزرگ و مشهور "اوس " و "خزرج " اين آيين را پذيرفته بودند و در دو سال پي در پي پيماني در مكه با محمد(ص) بسته بودند و در پيمان دوم او را به شهر خود دعوت كرده، وعده حمايت و پشتيباني به او داده بودند.
اينك خبر مي رسيد كه پيامبر اسلام كه از طرف قريش در فشار بود، بنابر اين دعوت، مكه را ترك گفته رهسپار يثرب شده است. يثرب حال و هواي ديگري داشت، چشمهاي مشتاق نو مسلمانان و همه آنان كه دورا دور شيفته سخنان و رفتار او شده بودند به راه مكه دوخته شده بود و در انتظار ورود او به اين شهر روزشماري مي كردند. اين انتظار چندان طول نكشيد كه خبر رسيد پيامبر اسلام به دهكده "قبا" در حومه يثرب - كه محل سكونت چند قبيله بود - وارد شده است. رسول خدا پس از چند روز توقف در قبا همراه گروهي از بني نجار (اقوام مادري عبدالمطلب) سوار ناقه اي شده روانه يثرب گرديد. هنگام ورود او به شهر، مردم با شور و علاقه فراوان از او استقبال كردند. سران و بزرگان قبائل، زمام ناقه پيامبر را مي گرفتند و درخواست مي كردند حضرت در محله آنها فرود آيد. پيامبر مي فرمود: راه شتر را باز كنيد، او ماموريت دارد، او هر جا بخوابد، من همان جا فرود خواهم آمد (گويا رسول خدا با اين تدبير مي خواست مثل داوري در باره نصب حجرالاسود، افتخار و شرف ميزباني او نصيب قبيله يا خاندان خاصي نشود و در آينده مشكلي ايجاد نشود) سرانجام شتر در محله بني نجار در زميني نزديك خانه ابو ايوب انصاري (خالد بن زيد خزرجي) بر زمين خوابيد. در اين هنگام كه انبوه مردم در اطراف پيامبر گرد آمده هر كدام خواستار ميزباني حضرت بودند، ابو ايوب اثاث و لوازم سفر حضرت را به خانه اش برد و پيامبر به خانه او رفت.
بدين ترتيب افتخار ميزباني پيامبر نصيب ابوايوب گرديد.
بناي مسجد
پيامبر اسلام پس از استقرار در يثرب لازم ديد مسجدي ساخته شود تا مركز آموزش و پرورش مسلمانان و جايگاه تجمع آنان هنگام نماز جمعه و جماعت باشد، از اين جهت زميني را كه روز نخست شتر او در آنجا بر زمين خوابيده بود، و متعلق به دو يتيم بود از سرپرست آنان خريداري كرد و به كمك مسلمانان در آنجا مسجدي ساخت كه مسجد النبي خوانده شد.
حجره مسكوني پيامبر
پس از تكميل مسجد، در كنار آن (در سمت شرقي) دو حجره جهت سكونت پيامبر و همسرانش ساخته شد: حجره اي براي سوده و حجره اي براي عائشه. پيامبر اسلام اين دو را پس از درگذشت حضرت خديجه تزويج كرده بود. پس از آماده شدن حجره كه بسيار ساده و محقر و با مصالح ابتدايي ساخته شده بود، حضرت از خانه ابو ايوب به آنجا منتقل شد.
حجره پيامبر به ديوار شرقي مسجد متصل بود و دري از آن قسمت به مسجد باز مي شد و از ديگري به بيرون راه داشت. پيامبر اسلام تا آخر عمر همچنان در آن حجره ها سكونت داشت و سرانجام در حجره عائشه رحلت نمود و (به تفصيلي كه خواهيم نوشت) در همان جا به خاك سپرده شد.

توسعه مسجددر زمان خلافت وليد بن عبدالملك كه به دستور وي مسجد النبي توسعه يافت، عمر بن عبدالعزيز حاكم مدينه در توسعه مسجد، حجره هاي همسران پيامبر را خراب كرده جزء مسجد قرار داد. اما اطراف حجره عائشه را كه قبر مطهر حضرت در آن قرار داشت با ديواري، از فضاي عموم مسجد جدا كرد.
طي ادوار بعدي توسط برخي از خلفا و سلاطين، مسجد نبوي توسعه يافت كه بيشترين توسعه در زمان ما، در دوران حكومت خاندان سعودي در عربستان صورت گرفته است. در موقعيت كنوني مسجد، قبر مطهر پيامبر (و نيز ابوبكر و عمر) و همچنين حجره حضرت فاطمه كه ضريح قديمي و آهني مشبك آن را احاطه كرده در داخل مسجد و در چند متري ديوار شرقي مسجد قرار دارد.
چرا پيامبر اسلام در خانه خود به خاك سپرده شد؟اشاره كرديم كه رسول خدا در خانه خويش به خاك سپرده شد، اما اين كه علت و انگيزه انتخاب اين محل چه بوده محور اصلي اين مقاله است و لازم است در اين باره توضيح دهيم.
وهابيان چون سفر براي زيارت قبور صالحان و نيز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست ماليدن و تبرك به آنها را حرام مي دانند، با استناد به حديثي كه از طريق عائشه از پيامبر اسلام نقل مي كنند علت دفن حضرت در خانه مسكوني اش را از دلايل اين حكم مي دانند و ادعا مي كنند براي آنكه قبر پيامبر مسجد قرار نگيرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصيت كرد كه در حجره مسكوني اش دفن گردد. حديث ياد شده بدين صورت است:
عن عائشة رضي الله عنها قالت: قال النبي(ص) في مرضه الذي لم يقم منه: لعن الله اليهود اتخذوا قبور انبيائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلك لابرز قبره، خشي ان يتخذ مسجدا عائشه مي گويد: پيامبر اسلام(ص) در آن بيماري كه به دنبال آن از دنيا رفت، فرمود: لعنت خدا بر يهود باد! قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر اين ملاحظه نبود، قبر پيامبر [توسط مسلمانان] آشكار مي گرديد، او ترسيد قبرش را مسجد قرار دهند.
ابن تيميه، بنيانگذار وهابيت در توضيح اين حديث مي نويسد: چون پيامبر، كساني را كه قبور را مسجد قرار مي دهند، لعن كرد و امت خود را از اين كار برحذر داشت و نهي نمود، و از اينكه قبر او را عيد قرار دهند نهي نمود، از اين رو در اتاق خود دفن گرديد تا كسي نتواند قبر او را مسجد يا عيد قرار دهد ... بر خلاف ديگران كه در بيابان دفن مي شوند، پيامبر در خانه اش دفن گرديد چون ترسيد قبر او مسجد قرار گيرد. او در خانه اش به خاك سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عيد و نه بت.
استناد ابن تيميه به اين حديث و احاديث مشابه ديگر در زمينه نهي از مسجد قرار دادن قبرها - كه از طريق اهل سنت نقل شده - مانند بسياري ديگر از استدلالهاي او است كه موضوع يا حكمي را مسلم مي گيرد و موضوعها و مسايل ديگر را بر آن استوار مي سازد در حالي كه از نظر مخالفان او، موضوع يا حكم نخست مورد قبول نيست تا مسائل متفرع بر آن نيز ثابت گردد. در اينجا اجمالا بايد توجه داشت كه مقصود از احاديث ياد شده، بت قرار دادن يا قبله قرار دادن قبور است زيرا يهود و نصاري چنين مي كردند. اما حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها يا كنار آنها از احاديث استفاده نمي شود.
اما اين ادعا كه پيامبر اسلام(ص) براي آنكه قبرش مسجد و بت قرار نگيرد، در خانه اش دفن گرديد، هيچ سند و مدركي ندارد جز اظهار نگراني عائشة در دنباله حديث كه ابن تيميه نيز به آن استناد كرده است. يعني جمله "لو لا ذلك لابزر قبره، خشي ان يتخذ مسجدا": اگر اين ملاحظه نبود قبر پيامبر آشكار مي گرديد، [پيامبر] ترسيد كه قبر او را مسجد قرار دهند.
اين حديث را مسلم در صحيح خود از طريق ديگر، از عائشه بدين صورت نقل كرده: قال رسول الله(ص) في مرضه الذي لم يقم منه: لعن الله اليهود و النصاري التخذوا قبور انبيائهم مساجد، قالت فلو لا ذلك ابرز قبره غير انه خشي ان يتخذ مسجدا. يادآوري مي شود كه در اين حديث كلمه "خشي " توسط شارح صحيح بخاري به صورت فعل ماضي معلوم (خشي) و توسط شارح صحيح مسلم به صورت مجهول (خشي) اعراب گذاري و ضبط شده است. چه "خشي " را معلوم بخوانيم و چه مجهول، در هر حال اين سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پيامبر. بخاري اين حديث را در صحيح خود در كتاب "جنائز" نيز نقل كرده و در آخر آن سخن عائشه بدين صورت اضافه شده است: و لو لا ذلك لابرزوا قبره غير اني اخشي ان يتخذ مسجدا.: "اگر اين ملاحظه نبود قبر او را آشكار مي كردند ولي من مي ترسم آن را مسجد قرار دهند." اگر مدرك و دليل دفن پيامبر در اتاق مسكوني آن حضرت را اين حديث قرار دهيم موضوع هيچ ارتباطي با پيامبر نخواهد داشت زيرا اين عائشه است كه مي گويد: مي ترسم قبر پيامبر را مسجد قرار دهند، نه پيامبر!
از طرف ديگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احاديثي كه از طريق شيعه رسيده سازگار است و نه با احاديثي كه در كتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
علت انتخاب محل دفن پيامبر اسلام(ص) از ديدگاه احاديث "ابن ماجه " قضيه را چنن نقل مي كند: مسلمانان در تعيين محل قبر پيامبر اختلاف نظر پيدا كردند: گروهي گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهي گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبكر گفت: از پيامبر شنيدم مي فرمود: "هر پيامبري، هر جا كه از دنيا رفت، در همان جا دفن مي شود" از اين رو بستر پيامبر را كه در آن درگذشته بود، بلند كردند و در محل آن قبر كندند و نيمه شب چهارشنبه به خاك سپردند. "مالك " روايت مي كند كه پيامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنيا رفت و روز سه شنبه به خاك سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تك تك بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهي گفتند: نزد منبر دفن شود. ديگران گفتند: در بقيع دفن شود، ابوبكر آمد و گفت: از پيامبر شنيدم مي فرمود: "هر پيامبري در همان محلي كه در آنجا فوت كرده، دفن مي شود" پس در همان جا براي حضرت قبر كندند.
"احمد زيني دحلان " پس از نقل سخنان ابوبكر، اضافه مي كند: علي گفت: من نيز اين سخن را از پيامبر شنيدم.
"علي بن برهان الدين حلبي " در اين باره چنين مي نويسد: اصحاب پيامبر در تعيين محلي كه پيامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پيدا كردند: برخي گفتند: بايد حمل شود و در كنار قبر ابراهيم خليل دفن گردد. ابوبكر گفت: او در همان محلي كه در آن درگذشته است دفن كنيد زيرا خداوند روح او را در محل پاك قبض كرده است.
در روايتي آمده است: ابوبكر گفت: من در اين باره حديثي از پيامبر شنيدم كه مي فرمود: "هر پيامبري هر جا كه از دنيا رفت، در همانجا دفن مي شود." در برخي روايات سخن ابوبكر با اين لفظ نقل شده است: "خداوند روح هيچ پيامبر را قبض نمي كند مگر در همان محلي كه بايد در آنجا دفن شود."
نيز از ابوبكر نقل شده است كه: از پيامبر شنيدم مي فرمود: "هر پيامبري در جايي كه در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنيا مي رود." در حديث آمده است "هر پيامبري كه درگدشته، در همانجا كه از دنيا رفته به خاك سپرده شده است " پس بستر پيامبر را كنار زدند و بدن او را در همان محلي كه در آنجا به لقاي خدا شتافته بود، به خاك سپرده شد.
اين معنا در كتب و احاديث شيعه نيز آمده است: مرحوم شيخ طوسي روايت مي كند: هنگامي كه پيامبر(ص) درگذشت، خاندانش و كساني كه از اصحاب او حاضر بودند، در تعيين محلي كه سزاوار است پيامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف كردند: بعضي گفتند: در بقيع دفن شود، بعضي ديگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: خداوند، پيامبر را در پاكترين نقاط قبض روح كرده است، پس سزاوار است در همان بقعه اي كه در آن درگذشته است، دفن شود. اين سخن را پذيرفتند و در نتيجه، جسد پيامبر در حجره اش به خاك سپرده شد.
فضل بن حسن طبرسي نيز مي نويسد: مسلمانان در باره محل دفن پيكر پيامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در اين هنگام علي(ع) گفت: "خداوند هر مكاني را كه پيامبر را در آن قبض روح كرده است، همانجا را براي دفن او برگزيده است، من او را در حجره اش كه در آن درگذشته است، دفن مي كنم " مسلمانان اين پيشنهاد را پذيرفتند. همه اين اسناد و شواهد گواهي مي دهد كه در انتخاب محل دفن پيامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در ميان نبوده و خود حضرت چيزي در اين باره نفرموده است

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)