شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

آتش در آشيانه امت محمد (ص)

0 نظرات 00.0 / 5


محمّدبن عبدالوهّاب، که با تلاش جاسوسان سرويس هاى امنيتى انگليس، توانست فرقة انحرافى وهابيت را بنيان گذارد، با اعلام جهاد عليه مسلمانان، به اتهام کفر، شرک و بدعت، اعراب باديه نشين را تحريک کرد و به کمک ابن سعود، لشگرى فراهم ساخت و با حمله به شهرها و روستاهاى مسلمان نشين، و اشغال مکه و مدينه، مردم را به خاک و خون کشيد و با غارت اموال مسلمانان، حاکميت خويش را تثبيت کرد. در نوشتة زير به بخشى از جنايات اين فرقة انحرافى خواهيم پرداخت. اميد است بتوانيم در شماره هاى آينده، به بررسى و بيان جزئيات اين جنايات بپردازيم.

1. قتل و غارت وهّابيان در منطقه نجد و اشغال حجاز و خانة خدا

ابن بشر عثمان بن عبد اللّه، مورخ آل سعود، دربارة آغاز دعوت وهّابيت در منطقه نجد و کُشتار مردم بى گناه به اتهام شرک مى نويسد: عبدالعزيز همراه با عدّه اى به قصد جهاد با اهل سرزمين «ثادق» حرکت کرد و با محاصرة آن منطقه، بخشى از نخلستان هاى آنان را قطع کرد و تعدادى از مردان شان را به قتل رساند. سپس عبدالعزيز به قصد جهاد به سمت «خُرج» حرکت کرد و در منطقه «دُلَم» هشت نفر از مردان را بکشت و مغازه ها را که مملوّ از اموال بود، غارت کرد و آن گاه به سرزمين «نَعْجان»، «ثَرْمَدا»، «دُلَم» و «خُرْج» رفت و عدّه اى را کشت و شتران بسيارى به غنيمت گرفت. (1و2)
ابن بشر در ادامه مى نويسد: عبدالعزيز به قصد جهاد وارد «منفوحه» شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشيد و بخش عظيمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنيمت گرفت و ده نفر را نيز کشت. (3)
لشگر عبدالعزيز شبانگاه وارد منطقه «حَرْمه» شد و پس از طلوع فجر به دستور عبداللّه، پسر عبدالعزيز، تيراندازان به صورت دسته جمعى به طرف شهر تيراندازى کردند و صداى مهيب تيرها، شهر را به لرزه درآورد، به گونه اى که بعضى از زنان حامله، سقط کردند و مردم به وحشت افتاده و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند. (4)
ابن بشر درباره حمله وهّابيت به رياض مى نويسد: اهل رياض، همه مردان، زنان و کودکان با شنيدن حمله لشگر وهّابيت، از ترس و وحشت پا به فرار گذاشتند؛ از آنجايى که اين حمله در فصل تابستان بود، جمعيت زيادى در اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند. (5)
ابن بشر در ادامه مى گويد: وقتى عبدالعزيز وارد رياض شد، جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده بود. فراريان را دنبال کرد؛ عدّه اى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنيمت گرفت. همچنين به شُرطه ها دستور داد از خانه هاى خالى از صاحبانشان محافظت کنند. آن گاه تمام اموال، اسلحه ها، مواد غذايى و وسايل خانه ها را به غنيمت گرفت و غالب خانه ها و نخلستان ها را به تصرّف خود درآورد. (6)
زينى دحلان، مفتى مکه مکرمه مى نويسد: وهّابى ها از درود فرستادن به پيامبر گرامي[ص] بر روى منابر و پس از اذان، ممانعت مى کردند. مرد صالح نابينايى را که اذان مى گفت و پس از اذان به رسول اکرم[ص] صلوات فرستاد نزد محمد بن عبدالوهّاب آوردند و او دستور داد مؤذن نابينا را به جرم درود بر حضرت، کشتند.
او در ادامه مى نويسد: اگر مانند اين کارهاى زشت وهّابى ها را بخواهم بنويسم، دفترها مملوّ خواهد شد؛ (7) با اينکه درود به پيامبر گرامى (ص) نص قرآن و دستور الهى است که مى فرمايد: «إِنَّ اللّه َ وَمَلاَئِکتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِى يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيما». (8) در آيه شريفه هيچ گونه قيد مکانى و زمانى براى درود به حضرت ذکر نشده؛ يعنى هر وقت و هر کجا مى شود بايد به پيامبر گرامى درود فرستاد.

2. کشتار بى رحمانه شيعيان کربلا

وهابيان، پس از اشغال خانة خدا و حاکم شدن بر منطقة عربستان امروزى، اماکن مذهبى شيعيان در جهان را هدف خود قرار دادند. کشتار وهّابيان در کربلاى معلّى در سال 1216 صفحة تاريخ را سياه کرده و قلب هر خواننده را به درد مى آورد. دکتر منير عجلانى مى نويسد: دوازده هزار نفر سپاه وهّابيان به فرماندهى سعود، فرزند عبدالعزيز وارد کربلا شدند، در حالى که بيشتر مردم کربلا به مناسبت عيد غدير به نجف اشرف و زيارت اميرالمؤمنين (ع) رفته بودند و در شهر، جز عدّه اندکى از پيرها و ناتوان ها نمانده بودند. سپاه وهّابيان به هر کس که برخوردند، کشتند، تا آنجا که آمار کشته ها به مرز سه هزار نفر رسيد و اموال غارت شده از کربلا قابل وصف نبود. گفته مى شد آن روز دويست شتر بار سنگين از کربلا به غارت بردند. (9)
محمد قارى غروى، در تاريخ نجف، از مجموعه شيخ خضر، نقل مى کند: وهّابيان صندوق قبر حبيب بن مظاهر را که از چوب بود شکسته و سوزاندند و با آن در ايوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آن ها مى خواستند صندوق قبر شريف حسين را هم بشکنند، اما چون داراى شبکه هاى آهنين بود، توفيق نيافتند. (10)
شيخ عثمان بن بشر، مورّخ ديگر وهّابى، که خود اهل نجد بود، مى نويسد: گنبد روى قبر (سيدالشهدا) را ويران ساختند و صندوق روى قبر را که زمرّد، ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآن هاى نفيس يافتند، غارت کردند و نزديک ظهر از شهر بيرون رفتند. (11)
صلاح الدين مختار که خود وهّابى است، مى نويسد: در سال 1216 امير سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد، عشاير جنوب حجاز و ديگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد. در ماه ذيقعده به کربلا رسيد. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بيشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کُشت و نزديک ظهر با اموال و غنايم فراوان از شهر خارج شد. آن گاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقيه را به نسبت هر پياده، يک سهم و هر سواره، دو سهم، بين لشگريان تقسيم نمود. (12)
شيخ عثمان نجدى، از مورّخان وهّابى مى نويسد: وهّابيان به صورت غافلگيرانه وارد کربلا شدند و بسيارى از اهل آنجا را در کوچه و بازار و خانه ها کشتند؛ روى قبر حسين (ع) را خراب کردند و آنچه در داخل قبّه بود را به چپاول بردند و هرچه در شهر از اموال، اسلحه، لباس، فرش، طلا و قرآن هاى نفيس يافتند، ربودند. نزديک ظهر، در حالى که قريب به دو هزار نفر از اهالى کربلا را کشته بودند، از شهر خارج شدند. (13)
برخى مى نويسند: «وهّابيان در يک شب، بيست هزار نفر را به قتل رساندند». (14)
ميرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مى نويسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، ديدم که قريب بيست و پنج هزار نفر وهّابى وارد کربلا شدند و شعار «مشرکان را بکشيد و کافران را سر ببُريد» (15) سر مى دادند. آنان بيش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمى ها حساب نداشت؛ صحن مقدّس امام حسين (ع) از لاشة کشتگان پر و خون از بدن هاى سر بريده شده، روان بود. او مى افزايد: پس از يازده ماه، بار ديگر به کربلا رفتم. ديدم که مردم، آن حادثه دل خراش را نقل مى کنند و گريه سرمى دهند، به گونه اى که از شنيدن آن، موها بر اندام راست مى شد. (16)

3. حمله به نجف اشرف

حمله وهّابى ها به عراق از 1214 آغاز شد. چون در آن سال وهّابى ها به نجف اشرف حمله کردند، ولى عرب خزاعل جلو آن ها را گرفتند و سيصد نفر از آن ها را کشتند. (17) در سال 1215 نيز گروهى براى انهدام مرقد مطهّر حضرت امير (ع) عازم نجف اشرف شدند که در مسير با عدّه اى از اعراب درگير شدند و شکست خوردند. (18) در مدّت نزديک به ده سال چندين بار حملات شديدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند. (19) در سال 1216 وهّابيان پس از کشتار بى رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسينى (ع) با همان لشگر راهى نجف اشرف شدند، ولى مردم نجف به سبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخواستند؛ حتّى زن ها از منزل ها بيرون آمدند و مردان خود را تشجيع و تحريک به دفاع کردند تا اسير کشتار و چپاول وهّابيان نشوند. در نتيجه، سپاه وهّابى ها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. (20) در سال 1220 يا 1221 وهّابى ها به سرکردگى «سعود» به نجف اشرف حمله بردند، ولى چون شهر داراى برج و بارو بود و در بيرون نيز خندقى شهر را حفاظت مى کرد؛ به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دينى در حدود دويست نفر، تحت رهبرى شيخ جعفر نجفى (کاشف الغطا) از مراجع اعلم عصر، که خود مردى دلير بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پيش نبردند.
انبار اسلحه، خانه شيخ جعفر کاشف الغطا بود. او بر هر دروازه نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شيخ حسين نجف، شيخ خضر شلال و سيد جواد عاملى (صاحب مفتاح الکرامه) و شيخ مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلند آوازه مى باشند.
قواى سعود در اين حمله، پانزده هزار وهّابى جسور و جنگ جو بود. وهّابى ها چندان که سعى کردند، نتوانستند وارد شهر شوند و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مى کردند. در يکى از روزها برخى از وهّابى ها از ديوار شهر بالا آمدند و نزديک بود شهر را اشغال کنند، ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهّابى ها را زير آتش داشتند، توانستند هفتصد نفر از آن ها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقية نفراتش نااميد از نجف اشرف بازگشت.
اهالى نجف قبل از رسيدن قواى سعود، خزانه حضرت اميرالمؤمنين (ع) را به بغداد و از آنجا به کاظمين منتقل ساختند و در مخزن آنجا به وديعت نهادند و بدين گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند.
ابن بشر، مورخ نجدى درباره حمله سعود به نجف در تاريخ نجد مى نويسد: «در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بيرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد و سپاه مسلمين (وهّابى ها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون ياران او به شهر نزديک شدند، به خندقى عريض و عميق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که ميان طرفين روى داد در اثر تيراندازى از روى باروها و برج هاى شهر، جمعى از مسلمين (وهّابى ها) کشته شدند. آن ها نيز از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى اطراف پرداختند». (21) سعود در سال بعد، يعنى 1222 نيز بار ديگر با بيست هزار جنگ جوى جسور وهّابى به نجف اشرف حمله برد، ولى چون مدافعان شهر به رهبرى کاشف الغطا با توپ و تفنگ آماده دفاع بودند، نجف را رها ساخت و به شهر «حله» روى آورد. (22)

4. تخريب آثار بزرگان در مکه

وهّابيون در سال 1218 پس از مسلط شدن بر مکه، تمام آثار بزرگان دين را تخريب نمودند. در «مُعَلّي»، قبّه زادگاه پيامبر گرامى (ص) را و همچنين قبّه زادگاه على بن ابى طالب (ع) و حضرت خديجه (س) و حتى ابوبکر را ويران و با خاک يکسان کردند. آثار باستانى در اطراف خانه خدا و روى زمزم را تخريب کرده و در تمام مناطقى که مسلط مى شدند، آثار صالحين را نابود مى کردند و هنگام تخريب، طبل مى زدند و به رقص و آوازخوانى مى پرداختند. (23)
رفاعى، يکى از علماى بزرگ اهل سنّت کويت، خطاب به علماى وهّابى مى نويسد: «شما به تخريب خانه ام المؤمنين، خديجه کبرى، اوّلين حبيبة پيامبر (ص) رضايت داديد و هيچ عکس العمل نشان نداديد، با اين که آن مکان محل نزول وحى قرآن بود. و در برابر اين جنايت سکوت کرديد و رضايت داديد که آن مکان مقدس به توالت و دستشويى مبدل شود. پس چرا از خدا نمى ترسيد و از پيامبر کريم حيا نمى کنيد؟ (24)
رفاعى در ادامه مى نويسد: زادگاه رسول اکرم (ص) ويران و به محل خريد و فروش حيوانات تبديل شد که با تلاش افراد صالح و خير، از چنگال وهّابى ها درآمد و به کتابخانه مبدّل گرديد... اين چه کار بى ادبانه اى است که از شما سر مى زند؟! اين چه بى وفايى است که در حق رسول گرامى (ص) روا مى داريد؛ در حالى که خداوند به وسيله آن حضرت، ما و شما و اجداد ما را از تاريکى هاى شرک به سوى نور اسلام هدايت فرمود؟! بدانيد که هنگام مشاهده رسول گرامى (ص) در کنار حوض، جز بى حيايى نصيب شما نخواهد شد و يقين بدانيد که نتيجه شقاوت خود را در نابودى آثار پاک آن نبى مکرم (ص) که موجب رنجش گرديده است، خواهد ديد.
رفاعى در جاى ديگر مى نويسد: آثار قبور صحابه و امّهات المؤمنين و آل البيت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب، مادر گرامى رسول اکرم (ص) را با بنزين به آتش کشيديد و اثرى از آن ها باقى نگذاشتيد. (25)

5. آتش زدن کتابخانه هاى بزرگ

دردناک ترين کارى که وهّابيت مرتکب شد و آثار قبيح آن براى هميشه باقى است، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبه العربيه» بود که بيش از شصت هزار عنوان کتاب گران قدر و کم نظير و بيش از چهل هزار نسخه خطّى منحصر به فرد داشت که در ميان آن ها برخى از آثار خطّى دوران جاهليت، يهوديان، کفّار قريش و همچنين آثار خطّى على (ع)، ابوبکر، عمر، خالدبن وليد، طارق بن زياد و برخى از صحابه پيامبر گرامى (ص) و قرآن مجيد به خطّ «عبداللّه بن مسعود» وجود داشت. در همين کتابخانه انواع سلاح هاى رسول اکرم (ص) و بت هايى که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزّي»، «مَناه» و «هُبَل» موجود بود. «ناصر السعيد» از قول يکى از مورّخان نقل مى کند که هنگام تسلط وهّابيان، اين کتابخانه را به بهانه وجود کفريات در آن به آتش کشيده و به خاکستر تبديل کردند. (26)

6. کشتار حجاج ايرانى

عمّال وهّابى رژيم آل سعود، در چهارم ذى الحجه 1407 (9 مرداد 1366) هزاران تن از حجاج بيت اللّه الحرام را به جرم سر دادن فرياد برائت از مشرکين در مکه، که حرم امن الهى است و هر گونه خون ريزى در آن حرام است، به خاک و خون کشيدند و حتى آخوندهاى دربارى آنان، فرياد مى زدند: «اقتل المجوس اقتل المشرکين»؛ فارس ها را بکشيد؛ مشرکان را بکشيد.
يکى از شاهدان عينى، اين واقعة تلخ را اين چنين نقل مى کند: با چشم خود ديدم که سعودى هاى کثيف، بى شرمانه و بى رحمانه، با عصاى معلولين با دو دست محکم به صورت زن ها مى کوبيدند و نقش بر زمين مى کردند. اى کاش به زدن تنها قانع بودند! وقتى خانمى بر روى زمين مى غلتيد، نفر بعدى با هر وسيله اى که در دست داشت به مغز نيمه جان او مى کوبيد تا از دنيا برود. (27)

7. حمله وهابيان افراطى به حجاج بحرينى

در مهرماه 1386 گروهى از وهّابيان تندرو با کمين در کوچه هاى اطراف مسجدالحرام پس از مشاهده مينى بوس شيعيان بحرينى، با خرده شيشه هاى تيز و برنده به سوى حجاج شيعه يورش بردند و اقدام به فحاشى و به زبان آوردن القابى چون «شيعيان سگ صفت کافر» و دَه ها فحش ديگر کردند. (28)

8. کشتار مردم بى دفاع اردن

در سال 1343 جمعى از وهّابى ها ناگهان به اردن يورش بردند و مردم بى اطلاع «ام العمد» و همسايه آنان را مورد هجوم قرار دادند. مردان و زنان بى گناه را کشتند و اموال آنان را غارت کردند. اما طولى نکشيد که با رانده شدن برخى و اسارت عده اى ديگر، عقب نشينى کردند که البته اسيران وهّابى به فرمان انگليس آزاد شدند. در سال 1346 وهّابيان دوباره با سپاهى متشکل از سى هزار نفر به اردن حمله کردند و قتل و غارت و خونريزى شديدى به راه انداختند. (29)

9. کشتار عزاداران امام موسى کاظم (ع)

در 25 رجب 1426 مصادف با شهادت امام موسى کاظم (ع) وهّابيون با پخش غذاهاى مسموم در اطراف حرم آن امام (ع) و نيز انجام انفجارهاى متعدد در کاظمين بين صفوف عزاداران امام موسى کاظم (ع) باعث شهادت 1500 نفر از شيعيان عزادار شدند.

10. جنايت هاى طالبان وهابى در افغانستان

در اواخر سال 1372 شمسى، گروهى وهّابى به نام طالبان در افغانستان وارد صحنة نبرد شدند که از سوى عربستان و آمريکا حمايت مى شدند. گروه طالبان در شهريور 1375 کابل را تصرّف کردند و به کشتار مسلمانان شيعى پرداختند. در هفدهم مرداد 1377 زنان و مردان و کودکان را از پشت بام ها به رگبار بستند و اهالى شهر مزار شريف را قتل عام کردند؛ سپس با هجوم به بيمارستان ها، بيماران شيعه را روى تخت ها به شهادت رساندند.
در سنگچارک و باميان و يروان و کاپيسا، شکم بانوان حامله شيعه را پاره مى کردند و جنين آنان را بيرون کشيده و سر مى بريدند. (30)
در عاشوراى 1267 هجرى، شيعيان قندهار در حسينيه ها مشغول عزادارى بودند که ناگهان وهّابيان جنايتکار با اسلحه هجوم آوردند و عدّه فراوانى از شيعيان بى دفاع را به فجيع ترين وضع به قتل رساندند. (31)

11. وهّابيت و انفجار در اهواز

در جريان دستگيرى عوامل بمب گذارى هاى پياپى سال 1384 در اهواز، روشن شد که از مجموع 46 دستگير شده، 44 نفر داراى عقايد وهّابيت هستند. بر اساس اطّلاعات موثق، اين عدّه از سوى اسرائيل، آمريکا و انگليس حمايت مى شدند و از عوامل وهّابيت در ايران بودند. (32)

12. انفجار بزرگ در مسجد تاريخى براثا

در عمليات انتحارى هجدهم فروردين 1385 در مسجد تاريخى براثاى بغداد، بيش از 69 نفر کشته و 130 نفر زخمى شدند. (33)

13. انفجار حرم عسکريين

در اسفندماه 1384 انفجار 215 کيلوگرم مواد منفجره منجر به آسيب کلى مرقد امام هادى و امام حسن عسکرى (ع) شد. چندى بعد، در خردادماه 1386 باقى مانده هاى حرم مطهر، از جمله مناره هاى عسکريين، در انفجارى ديگر، به کلى فروريخت و برگ ديگرى از جنايات وهّابيت تکفيرى را رقم زد. در انفجار نخست اين روز، گلدستة طلايى سمت چپ و در انفجار دوم گلدستة سمت راست اين حرم منفجر گرديد. همچنين در اين اقدام تروريستى، سقف سرداب غيبت حضرت ولى عصر (عج) نيز به کلى فرو ريخت. (34)

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. عنوان المجد، ص 34.
2. همان، ص 43.
3. همان، ص43.
4. همان، ص
5. همان، ص
6. همان، ص
7. فتنه الوهابيه، ص 20.
8. الأحزاب: 56.
9. تاريخ العربية السعوديه، ص 126.
10. نزهة الغرى فى تاريخ النجف الغرى السرى، ص 52.
11. عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1، ص 121.
12. تاريخ مملکه السعوديه، ج 3، ص 73.
13. عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216.
14. تاريخچه نقد و بررسى وهّابى ها، ص 162.
15. مشرکان را بکشيد و کافران را ذبح کنيد.
16. مسير طالبى، ص 408.
17. وهّابيان، ص 337.
18. ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.
19. تاريخ المملکة السعودية، ج 1، ص 92.
20. ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.
21. عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1 ، ص 137.
22. رجوع شود به: مفتاح الکرامة، ج 5 ص512، مقدمه محقق توانا على دوانى بر کتاب فرقه وهّابى، سيدمحمدحسن قزوينى، ص 41.
23. کشف الارتياب، ص 27، به نقل از تاريخ «الجبرتي».
24. نصيحة لإخواننا علماء نجد» ص 59. تأليف: يوسف بن السيد هاشم الرفاعى، با مقدمه دکتر محمّدسعيد رمضان البوطي.
25. نصيحة لإخواننا علماء نجد: 38.
26. ر.ک: کتاب تاريخ آل سعود، ج 1، ص 158، کشف الارتياب، ص 55، 187، 324، أعيان الشيعة، ج 2، ص 7، الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج 1، ص 81 و آل سعود من أين إلى أين، ص 47.
27. روزنامه جمهورى اسلامى ايران، 16 آذر 1366، خاطرات سيدرضا موسوى کاظمى محمدى از نايين.
28. www.shia-news.com
29. www.salaf.blogfa.com
30. www.salaf.blogfa.com
31. محمد سلطان الواعظين، شب هاى پيشاور، ج 1، تحقيق: عبدالرضا درايتى، انتشارات دليل ما، چاپ اول، پايي. 1385، ص 346.
32. www.aftabnews.ir
33. روزنامه ايران، 19 فروردين 1385، صفحه بين الملل.
34. ر.ک: خبرگزارى مهر 13/3/86؛ روزنامه کيهان، 24 خرداد 1386، 28 جمادى الأوّل 1428، 14 ژوئن 1207، سايت مجمع جهانى محبين اهل البيت 23 خرداد 1386.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)