پيامدهاى رحلت پيامبر از ديدگاه حضرت زهرا


مقدمه

الف: رحلت جانسوز پيامبر اکرم (ص) رحلت پيامبر اکرم (ص) براى حکومت اسلامى و امت اسلام حادثه اى سخت و جانسوز بود . چنانکه اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد:
«بابى انت و امى يا رسول الله (ص) لقد انقطع بموتک ما لم ينقطع بموت غيرک من النبوة والانباء و اخبار السماء . خصصت حتى صرت مسليا عمن سواک و عممت حتى صار الناس فيک سواء و لولا انک امرت بالصبر و نهيت عن الجزع، لانفدنا عليک ماءالشؤون . و لکان الداء مماطلا و الکمد محالفا و قلالک . . . (1) ؛ پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا، با مرگ تو رشته اى پاره شد که در مرگ ديگران چنين قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى بود . مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را تسلى دهنده ست يعنى پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتى ندارد . و از طرفى اين يک مصيبت همگانى است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود که امر به صبر و شکيبايى فرموده اى و از بى تابى نهى نموده اى آنقدر گريه مى کردم که اشکهايم تمام شود . و اين درد جانکاه هميشه در من مى ماند و حزن و اندوهم دائمى مى شد . که همه اينها در مصيبت تو کم و ناچيز است .»
سختى مصيبت رحلت پيامبر به قدرى بود که امام على مى فرمايد:
«فضجت الدار الافنية؛ (2) گويا در و ديوار خانه فرياد مى زد»

ب: اجمالى از آثار پربرکت بعثت پيامبر اکرم (ص) شايد تصور آن روز براى خيلى ها امرى مشکل به نظر مى رسيد، چرا که پيامبر توانسته بود در مدت کمى علاوه بر ايجاد الفت و اخوت و صفا و صميميت بين مردم، حکومتى عدل گستر و نظامى قانونمند را پى ريزى کند که مردم خصوصا طبقه عامه از آن بهره مند باشند .
چنانکه حضرت اميرمؤمنان (ع) مى فرمايد: «فانظروا الى مواقع نعم الله عليهم حين بعث اليهم رسولا . فعقد بملته طاعتهم . و جمع على دعوته الفتهم، کيف نشرت النعمة عليهم جناح کرامتها و اسالت لهم جداول نعمتها والتفت الملة بهم فى عوائد برکتها فاصبحوا فى نعمتها غرقين . و فى خصرة عيشها فکهين . قد تربعت الامور بهم فى ظل سلطان قاهر . و آوتهم الحال الى کنف عز غالب، و تعطفت الامور عليهم فى ذرى ملک ثابت . فهم حکام على العالمين و ملوک فى اطراف الارضين يملکون الامور على من کان يملکها عليهم، و يمضون الاحکام فيمن کان يمضيها فيهم لاتغمزلهم قناة و لا تقرع لهم صفاة؛ (3) حال به نعمتهاى بزرگ الهى که به هنگامه بعثت پيامبر اسلام (ص) بر آنان فروريخت بنگريد . که چگونه اطاعت آنان را دين خود پيوند داد . و با دعوتش آنها را به وحدت رساند . چگونه نعمت هاى الهى بالهاى کرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهاى آسايش و رفاه برايشان روان ساخت و تمام برکات آيين حق، آنها را در بر گرفت در ميان نعمت ها غرق شدند و در خرمى زندگانى شادمان . امور اجتماعى آنان در سايه حکومت اسلام استوار شد . در پرتو عزتى پايدار آرام يافتند و به حکومتى پايدار رسيدند . آنگاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روى زمين گرديدند و فرمانرواى کسانى شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانين الهى را بر کسانى اجرا مى کردند که مجريان احکام بودند و در گذشته کسى قدرت درهم شکستن نيروى آنان را نداشت و هيچ کس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند .»

ج: شمه اى از حالات فرصت طلبان عصر پيامبر اکرم (ص) شرايط قبل از اسلام و حتى بعد از حکومت اسلامى پيامبر به گونه اى نبود که تمام کسانى که در جزيرة العرب آنروز مى زيستند از جان و دل تسليم اوامر حکومت نبوى شوند و چه بسا بودند کسانى که نه از سر تسليم بلکه از ناچارى به بيعت حکومت حضرتش درآمده بودند . و حتى کسانى که در حيات حضرت نتوانستند کارى کنند .
چنانکه امام على (ع) مى فرمايد: «فاراد قومنا قتل نبينا واجتياح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعيل و منعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الى جبل وعر واوقدوا لنا نارالحرب فعزم الله لنا على الذب عن حوزته والرمى من وراء حرمته؛ (4) خويشاوندان ما از قريش مى خواستند پيامبرمان (ص) را بکشند و ريشه ما را درآورند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هرچه خواستند نسبت به ما انجام دادند . و زندگى خوش را از ما سلب کردند . و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن کوه هاى صعب العبور مجبور کردند و براى ما آتش جنگ افروختند . اما خدا خواست که ما پاسدار دين او باشيم و شر آنان را از حريم دين بازداريم .
آنان منتظر رحلت پيامبر بودند تا بتوانند به مطامع نفسانى خود دست يازند .
چنانکه امام على (ع) خطاب به برادرش عقيل نوشتند: «فدع عنک قريشا و ترکاضهم فى الضلال و تجوالهم فى الشقاق و جماحهم فى التيه، فانهم قد اجمعوا على حربى کاجماعهم على حرب رسول الله (ص) قبلى . . . ؛ (5) قريش را بگذار تا در گمراهى بتازند و در جدايى سرگردان باشند . و با سرکشى و دشمنى زندگى کنند همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه که پيش از من در نبرد با رسول خدا (ص) هماهنگ بودند .»
البته بيانات پيامبراکرم (ص) در حق اميرالمؤمنين و در راس آنها در غدير خم توانسته بود از شدت و حدت آن بکاهد .
چنانکه حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند:
«. . . کانکم لم تعلموا ما قال يوم غدير خم، والله لقد عقد له (على عليه السلام) يومئذ الولاء ليقطع منکم بذلک منها الرجاء . . . ؛ (6) گويا از آن چه رسول خدا (ص) در روز غدير خم فرمود، آگاهى نداريد؟ سوگند بخدا که ايشان در آن روز ولايت و رهبرى امام على (ع) را مطرح کردو از مردم بيعت گرفت تا اميد شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نمايد .»
گروهى نيز توان و توفيق معرفت پيامبر و حکومت حضرتش را پيدا نکرده بودند . چنانکه خداوند متعال مى فرمايد:
«قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبکم» . (7)

د: شرايط حاد و تاسف بار بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) اين عوامل و عواملى ديگر دست بدست هم داده بود تا بعد از رحلت پيامبر اکرم جامعه آنروز با مشکلات خاصى مواجه شود . چنانکه امام على (ع) مى فرمايد:
«. . . حتى رايت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام، يدعون الى محق دين محمد (ص) فخشيت ان لم انصر الاسلام و اهله ان ارى فيه ثلما او هدما تکون المصيبة به اعظم من ولايتکم . . . ؛ (8) تا آنجا که ديدم گروهى از اسلام بازگشته، مى خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند . پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را يارى نکنم، رخنه اى در آن بينم يا شاهد نابودى آن باشم که مصيبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست .»

پيامدهاى رحلت از زبان حضرت زهرا (س)

در اين مقال بنابر آن است که پيامدهاى رحلت پيامبر اکرم (ص) از نگاه تنها يادگارش حضرت فاطمه سلام الله عليها بيان شود . او که بضعة الرسول است (9) و به تعبير امام على (ع) بقية النبوة (10) است و به اعتراف ديگران، خيرة النساء و ابنة خير الانبياء، صادقة فى قولک، سابقة فى وفور عقلک است . (11)
او که خليفه اول در جمع مردم مدينه درباره اش چنين گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدين و عين الحجة است . (12)
و حتى عائشه نيز گفته است: «ما رايت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان يکون الذى ولدها» . (13)
او که هم مردمان مکه و مدينه را ديده و هم شاهد حيات پيامبر اکرم (ص) بوده و هم در کنار پيامبر و حضرت امير (ع) حوادث ريز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ايام کوتاه را به دقت زير نظر داشته است . آرى او مى تواند پيامدهاى تاسف بار رحلت پيامبر را خوب بيان کند . در اينجا به مواردى از آنها مى پردازيم:
آن حضرت سلام الله عليها در خطبه فدکيه (14) و خطبه اى که بعدا در جمع زنان مدينه که به عيادت ايشان آمده بودند (15) ايراد فرموده اند . پيامدهاى رحلت پيامبر را بيان مى کنند از جمله آنها عبارتند از :
1 . ايجاد ضعف و سستى در ميان مردم .
استومع وهنه «يا وهيه» . (16)
حضرت در خطبه اى که در حضور زنان مدينه که به عيادت ايشان آمده بودند نيز اين امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:
«فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد وقرع الصفاة؛ (17) چه زشت است سستى و بازيچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش .»
2 . تفرقه و اختلاف بوجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ (18) تشتت و پراکندگى گسترش يافت . و وحدت و همدلى از هم گسست .»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زيادى است، فتق به معناى جدايى و پاره پاره شدن است .
انفتق از انفتاق يعنى شکافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .
در قرآن کريم نيز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ (19) (آيا کافران نديدند) که آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يکديگر باز کرديم .»
3 . اميد و آرزوهاى مسلمانان به نا اميدى تبديل شد
آنان که به پيامبر اکرم (ص) و احکام عاليه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دين الهى و حکومت اسلامى بهره مند گشته بودند . اکنون با ديدن حوادث بعد از آن حضرت مايوس شده و اميدشان به ياس مبدل گشت .
«واکدت الامال» . (20)
4 . به حريم پيامبر بى حرمتى شد .
«اضيع الحريم و ازيلت الحرمة عند مماته؛ (21) هنوز جسد مبارک پيامبر بر زمين است . در اجتماع سقيفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پيامبر به تعيين جانشين براى آن حضرت مى پردازند . و حق اهل بيت حضرتش را ضايع مى کنند .
چنانکه حضرت امام على (ع) مى فرمايند: فوالله ما کان يلقى فى روعى، و لا يخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بيته و لا انهم منحوه عنى من بعده؛ (23) به خدا سوگند نه در فکرم مى گذشت و نه در خاطرم مى آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بيت او بگرداند . يا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارند .»
و حتى در لحظات واپسين عمر حضرت و هنگام رحلت ايشان، هنگامى که قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى کردند و نداى فانه يهجر سر دادند (24)
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت که به درب خانه تنها يادگارش آمدند و چه بى حرمتيها که نکردند . چنانکه حضرت زهرا فرمود: يا ابتاه يا رسول الله هکذا کان يفعل بحبيبتک وابنتک . . . (25)
يا ابتاه يا رسول الله ماذا لقينا بعدک من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (26)
بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد . (27)
5 . خط نفاق و دورويى آشکار شد
«ظهر فيکم حسکة النفاق» . (28)
حضرت در جاى ديگرى از همين خطبه، با کنايه زيبايى به اين نفاق افکنى پرداخته است و فرموده است:
«تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء؛ (29) شير را اندک اندک با آب ممزوج نموديد و به بهانه اين که آب مى نوشيد، شير را خورديد . کنايه از نفاق است که تظاهر به عملى مى شود که در واقع خلاف آن است (30) و براى نابودى اهل بيت او در پشت تپه ها و درختان کمين کرديد . و ما بر اين رفتار شما که مانند بريدن کارد و فروبردن نيزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر مى کنيم .»
6 . دين و معنويت کم رنگ شد .
«و سمل جلباب الدين» (31)
«جلباب» چادر يا عبايى که بدن انسان را مى پوشاند، حضرت زهرا (س) تعبير به جلباب دين فرموده . چون دين نيز تمام زواياى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مى گيرد، همانگونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مى گيرد . (32)
و در عبارتى ديگر فرموده اند: «. . . اطفاء انوار الدين الجلى و اهمال سنن النبى الصفي؛ (33) به خاموش کردن انوار درخشان دين و بى اهميت کردن و مهمل گذاردن سنت هاى پيامبر برگزيده خدا همت گمارديد»
7 . مردم دچار بى تفاوتى شدند
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پيامبر را کمک کرده بودند چنين فرمودند:
«يا معاشر الفتية واعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغميزة فى حقى والسنة عن ظلامتي؛ (34) اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و ياوران اسلام، اين غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بى تفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چيست؟»
8 . مردم پيمان شکنى کردند
فرمودند: «فانى حرتم بعد البيان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ (35) پس چرا بعد از بيان حق حيران و سرگردانيد، و بعد از آشکار کردن عقيده پنهان کارى مى کنيد و بعد از آن پيشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نموده ايد .»
حضرت زهرا سلام الله عليها، در اين فراز به حادثه غدير اشاره مى کند که پيامبر اکرم (ص) آن را براى مردم بيان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نيز با على (ع) بيعت کردند . اما اکنون بيعت خود را شکستند .
9 . مردم دچار وسوسه هاى شيطانى شدند
«تستجيبون لهتاف الشيطان الغوي؛ (36) به شيطان گمراه کننده پاسخ مثبت داديد»
و در جاى ديگر از خطبه فرموده اند: «اطلع الشيطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجيبين؛ (37) شيطان سر خود را از مخفيگاه بدرآورد . شما را فراخواند . ديد که پاسخگوى دعوت باطل او هستيد . . .»
«مغزر» يعنى مخفى گاه . در اينجا شيطان به سنگ پشت و خارپشت تشبيه شده است . چون آن هم وقتى دشمن را مى بيند، سرش را در لاک خود فرو مى برد . اما وقتى که محيط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بيرون مى آورد . شيطان نيز تا وقتى که پيامبراکرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمى کرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بيرون آورد و به تحريک مردم پرداخت . (38)
10 - شتاب در شنيدن حرفهاى بيهوده و بى اساس
«معاشر الناس المسرعة الى قيل الباطل المغضية على الفعل القبيح الخاسر؛ (39) اى گروه مردم که به سوى شنيدن حرفهاى بيهوده شتاب مى کنيد، و کردار زشت زيانبار را ناديده مى گيريد .»
11 . نطفه مظاهر فساد روئيدن گرفت
در پايان خطبه عيادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
«اما لعمرى لقد لقحت فنظرة ريثما تنتج ثم احتلبوا مل ء القعب دما عبيطا و ذعافا مبيدا؛ (40) بجان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، بايد انتظار کشيد تا کى مرض فساد پيکر جامعه اسلامى را از پاى درآورد که پس از اين پستان شتر به جاى شير خون بدوشيد و زهرى که به سرعت هلاک کننده است .
12 . فرصت طلبان به سر کار آمدند
حضرت سلام الله عليها در فرازهايى از خطبه فدکيه به گروههاى فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پيامبر از وقعيت بهره برند پرداخته است . و ويژگى هاى آنها را نيز بيان فرموده است .
گروههاى فرصت طلب
الف: گمراهان ساکت و منتظر .
«نطق کاظم الغاوين؛ (41) گمراهان خاموش به سخن درآمدند»
اينان که در حيات پيامبر جرات حرف زدن هم نداشتند با رحلت ايشان وارد ميدان شدند . کسانى مانند ابوسفيان را مى توان جزو اين گروه نام برد .
ب: فرومايگان بى نام و نشان .
«ونبغ خامل الاقلين؛ (42) آدمهاى پست و بى ارزش با قدر و منزلت شدند»
کسانى که نه از سابقه در دين و نه فداکارى در جنگ هاى پيامبر برخوردار شدند . به بهانه ترس از فتنه در حالى که بدن پيامبر بر زمين بود در تعيين خليفه پيامبر مردم را تحريص مى کردند .
ج . شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل .
«و هدر فنيق المبطلين؛ (43) شتر اهل باطل بانگ برآورد و در ميدان هاى شما به جولان درآمد .»

ويژگى هاى فرصت طلبان

حضرت در جاى ديگرى از همين خطبه ويژگى هاى آنان را چنين بيان مى کند .
1 . در ظاهر ساکت و آرام بودند . وادعون فروگذاران .
2 . اهل خوشگذرانى بودند . فاکهون .
3 . راحت طلب و رفاه زده بودند . انتم فى رفاهية من العيش .
4 . منتظر پيش آمد حوادث براى پيامبر و اهل بيت بودند .
تتربصون بنا الدوائر .
5 . اخبار و رويدادها را دنبال مى کردند .
تتولفون الاخبار .
6 . در جنگ ها عقب نشينى و يا فرار مى کردند .
تنکصون عند النزال و تفرون من القتال» (44)
مى توان با مطالعه تاريخ به عنوان نمونه ملاحظه کرد که در جنگ احد چه کسانى عقب نشينى کردند و يا فرار کردند و چه کسانى تا آخرين لحظات در کنار پيامبر اکرم (ص) باقى بودند . (45)
هرچند ممکن است با قدرى دقت و تامل موارد ديگرى از اين پيامدهاى تاسف بار را از بيانات حضرت زهرا (س) بدست آورد، اما در اين نوشتار به همين دوازده مورد اکتفا مى شود .
متاسفانه جامعه امروز نيز با بعضى اين پيامدها گريبانگير است . اميد است با بهره گيرى از اسلام ناب و مکتب اهل بيت عليهم السلام و توجه به راه و خط امام راحل و منويات مقام معظم رهبرى در پيرايش اين آفات کوشا باشيم .

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 . نهج البلاغه (صبحى صالح) خطبه 235 .
2 . همان، خ 197 .
3 . همان، خ 192، بندهاى 98 - 102 .
4 . همان، نامه 9 .
5 . همان، نامه 36 .
6 . نهج الحياة فرهنگ سخنان فاطمه عليهاالسلام، 138، حديث 59 .
7 . حجرات (49) آيه 14 .
8 . نهج البلاغه، نامه 62 .
9 . بحارالانوار، ج 43، ص 23، حديث 17 .
10 . الاحتجاج، (اسوه) ج 1، ص 282 .
11 . همان، 270 .
12 . همان، 277 .
13 . الغدير (دارالکتب آخوندي) ج 2، ص 312 .
14 . اين خطبه در منابع متعددى آمده است . از جمله: الاحتجاج طبرسى (چاپ اسوه) ج 1، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلى، ج 16، ص 211 به بعد . و کتابهاى مستقلى نيز در ترجمه و شرح آن نوشته شده است از جمله: درسهايى از خطبه حضرت زهرا، حسينعلى منتظرى . شرح خطبه حضرت زهرا در دو جلد . عزالدين حسينى زنجانى، قطره اى از دريا . على ربانى گلپايگانى .
15 . ر . ک به الاحتجاج، ج 1، بحارالانوار، ج 43، ص 158 به بعد .
16 . الاحتجاج، ج 1، ص 270 .
17 . همان، ص 287 .
18 . همان، ص 270 .
19 . انبياء، 30 .
20 . الاحتجاج، ج 1، ص 270 .
21 . همان .
22 . درباره سقيفه از جمله ر . ک به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 20 - 60 و ج 6، صص 5 - 50 .
23 . نهج البلاغه، نامه 62 .
24 . الارشاد شيخ مفيد، ترجمه آقاى رسولى محلاتى چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ج 1، ص 250 .
25 . نهج الحياة فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله عليها، 147 .
26 . همان، 250 .
27 . امام على . عبدالفتاح عبدالمقصود، (ترجمه به فارسي) ج 1، ص 328 .
28 . الاحتجاج، ج 1، ص 263 و 264 .
29 . همان، 266 .
30 . ر . ک به قطره اى از دريا، شرح خطبه حضرت زهرا، 126 .
31 . الاحتجاج، ج 1، ص 264 .
32 . درسهايى از خطبه حضرت زهرا، 118 .
33 . الاحتجاج، ج 1، ص 266 .
34 . همان، 269 .
35 . همان، 272 .
36 . همان 266 .
37 . همان 264 .
38 . درسهايى از خطبه حضرت زهرا، 120 .
39 . الاحتجاج ج 1، ص 278 .
40 . همان، 290 .
41 . همان 264 .
42 . همان .
43 . همان .
44 . همان 263 .
45 . ر . ک شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، صص 20 - 25 .
× . در ترجمه عبارات: بيشترين استفاده از ترجمه نهج البلاغه و نهج الحياة آقاى محمد دشتى شده است .