شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

رسول خدا (ص) - سيره و منش فردى

0 نظرات 00.0 / 5

درآمد سخن

خداوند براى هدايت بشر پيامبرانى فرستاد. برخى از آنان تنها وظيفه ابلاغ و ارائه راه داشتند. و بعضى افزون بر آن عهده دار حرکت دادن جامعه به سمت و سوى آن راه بودند و در اين طريق، الگوى تمام نماى آن! اينان گذشته از مقام نبوت، منصب امامت را نيز دارا بودند.
قرآن کريم مى فرمايد: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى إِبراهيمَ و الذينَ مَعَهُ ...؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و کسانى که با او بودند، وجود داشت ...»
به گفته قرآن، حضرت ابراهيم گذشته از مقام نبوت، امام نيز بود که شأنى بالاتر از آن است.
خداوند پيامبر (ص) را به عنوان الگوى انسان ها معرفى کرده است:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللّه ِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ يَرْجُو اللّه َ وَ اليَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَکَرَ اللّه َ کَثيرا؛
قطعا براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيکويى است، براى آنها که اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى کنند.»
هر کسى سرمشق خود را در زندگى براساس هدف و مسيرى که برگزيده است، انتخاب مى کند. بر اين اساس شيفتگان دنيا و پديده هاى آن، هيچ گاه پيامبر خدا و پويندگان راه او را براى خود الگو نمى گيرند. حضرت براى کسانى نمونه است که راه و مقصد او را پسنديده و برگزيده باشد اما رسول خدا در چه زمينه اى الگو مى باشد؟

ابعاد وجودى رسول خدا (ص)

1. ويژگى هاى مربوط به هويت فردى (سال تولد و ارتحال، محل ولادت و فوت، نام پدر و مادر و ...)
2. حوادث معمولى و طبيعى پيش آمده براى حضرت در دوران کودکى و جوانى و پس از آن، همچون شيرخوارگى، يتيمى، زندگى تحت سرپرستى جدّ و عمو، ازدواج با ويژگى هاى مربوط.
3. ويژگى هاى ارزشى و خدادادى آن بزرگوار مانند مراتب وجودى خاص او، مقام نبوت و رسالت، عصمت، معراج و ... .
وجود پيامبر (ص) در هيچ يک از جنبه هاى برشمرده، قابليت الگويى ندارد و هر يک از آنها ويژه حضرت است.
4. سلوک و مَنِش فردى، نوع کارکردها و شيوه هاى مربوط به زندگى در جنبه هايى که مشترک بين همه انسان هاست. مانند نظم در زندگى، نظافت و آراستگى، نوع پوشش، و چگونگى غذا خوردن.
5. سلوک اجتماعى و چگونگى برخوردها و مناسبات حضرت با ديگران، نظير رعايت حقوق آنان، امانت دارى، صداقت و راستى، نرم خويى و مدارا.
سلوک فردى و اجتماعى پيامبر براى ديگران، سرمشق و قابل پيروى است. در اين حوزه هر چند برخى مراتب، دور از دسترس انسان هاى عادى است، ولى بى ترديد اصل آن در حدّ امکان و ظرفيت هر کس، عملى است که قرآن در همين گستره بدان سفارش کرده است.

حيات بشرى پيامبر و خُرده گيرى مشرکان

يکى از نقاط خرده گيرى مشرکان بر رسول گرامى (ص) مسائل مربوط به سلوک و منش فردى او بود. براى آنان دشوار مى نمود پيام آور الهى همانند آنان زندگى عادى بشرى داشته باشد: بخورد، بياشامد، در کوچه و بازار آمد و شد کند و به نيازمندى هاى شخصى رسيدگى نمايد. به گفته قرآن، آنها بر اين باور بودند که فرستاده خداوند بايد از فرشتگان باشد تا شايسته مقام پيامبرى گردد.
قرآن کريم در پاسخ آنان مى فرمايد:
«وَ لَوْ جَعَلناهُ مَلَکا لَجَعَلناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِم ما يَلْبِسُونَ؛
و اگر او (پيامبر) را فرشته اى مقرر مى کرديم، او را به صورت مردى قرار مى داديم و يقينا کار را بر مردمان مشتبه مى ساختيم، همچنان که اکنون در اين اشتباهند.»
اما همانندى با مردم بدان جهت است که آنها بتوانند با او تماس بگيرند و سخن خداوند را دريافت کنند، نيز سلوک و شيوه هاى زندگى فردى و اجتماعى او بتواند سرمشقى براى آنان باشد.
در ادامه به نمونه هايى از سلوک فردى حضرت مى پردازيم.

1ـ نظم

امير مؤمنان در وصيت خود به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مى فرمايد:
«اوصيکما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى اللّه و نظم امرکم؛
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن کس را که نامه من به او برسد، به تقوا و آراستن کارتان سفارش مى کنم.»
على عليه السلام با همه تأکيد و فراگيرى وصيت، ابتدا به تقوا سفارش مى کند، آن گاه از بينِ امور مهمى که شايسته توصيه اند، نظم را برگزيده است. اهميت بسيار تقوا و پارسايى بر همگان روشن است، ولى ممکن است بيان نظم در پى آن (که نشان از اهتمام و عنايت بسيار بدان است) براى برخى پرسش برانگيز باشد؛ گذشته از اينکه چه رابطه اى بين تقوا و نظم وجود دارد، که در يک رديف بدانان سفارش شده است؟
شايد راز رابطه اين باشد که رسيدن به تقوا (که عمل به وظايف و ترک گناهان است) بدون برقرارى سامان در کارها امکان پذير نيست.
روى آوردن به وظايف و واجبات، بى توجه به نظم، چه بسا شخص را به زياده روى و يا سستى در انجام برخى وظايف و غفلت از برخى ديگر گرفتار سازد، که ضد تقوا و بر هم زننده آن است. از اين رو رابطه اى سازمان يافته و سازمند بين پارسايى و نظم برقرار است.
بسيارى در برابر اين پرسش که چرا صله ارحام نمى کنيد و يا چرا در مسجد حضور نمى يابيد و يا به عبادات و وظايف دينى خود رسيدگى لازم نمى کنيد، در پاسخ «کمبود وقت» را بهانه مى کنند، در حالى که مشکل «نبود فرصت» نيست، بلکه از بى نظمى و بى سامانى در کارهايشان حکايت دارد.
رويکرد جدى به نظم و برنامه ريزى، به ويژه در زندگى پيشرفته کنونى، اهميت فراوان دارد، زيرا وجود ابزارهايى چون اينترنت، کامپيوتر، تلويزيون با کانال ها و برنامه هاى متنوع و بسيار، گاهى تمام وقت مفيد انسان را فرا مى گيرد و او را از رسيدگى به اساسى ترين مسائل زندگى باز مى دارد. همه آشفتگى ها از نبود نظم در زندگى است، در حالى که نگاهى گذرا به سيره رسول خدا صلى اللّه عليه و آله حاکميت و برقرارى نظمى دقيق در حيات فردى و اجتماعى حضرت را به ما نشان مى دهد.
شيخ صدوق نقل مى کند که امام حسين عليه السلام فرمود: از پدرم در خصوص برنامه پيامبر اکرم در زمان حضور در منزل پرسيدم، پاسخ داد: ... هر گاه به خانه مى رفت، وقت خود را سه قسمت مى کرد: بخشى را به عبادت مى پرداخت، پاره اى را به خانواده اختصاص مى داد و قسمتى هم ويژه خود بود، که اين را هم دو بخش مى کرد: فرصتى را براى رسيدگى به امور شخصى برمى گزيد و بقيه را صرف ملاقات با خواص و عموم مى کرد و از فرصتى که به آنان اختصاص داده بود، چيزى کم نمى گذاشت.»
حضرت حتى در بهداشت و پوشش داراى نظم بود: لباسى داشت که تنها روز جمعه به تن مى کرد و هميشه در وقت وضو مسواک مى زد.
رسول خدا زمانى که در مدينه بود، براى هر يک از امور خود ستونى از مسجد را اختصاص داد. در کنار ستون «سرير» برگ هايى از نخل پهن مى کرد تا ايام اعتکاف به عنوان تختى بر آن استراحت کند. در کنار ستون «وفود» همواره سران قبايل و گروههاى مردم را براى ملاقات و مذاکره در باره مسائل سياسى و يا آشنا کردن آنان به اسلام به حضور مى پذيرفت. على (ع) نيز در کنار ستون «حرس» (= نگهبانان) آماده مى نشست و از وجود مقدس پيغمبر نگهبانى مى کرد. براى خواندن نماز شب مکان ويژه اى در نظر گرفته بود که اکنون «محراب تهجّد» نام گرفته است.
تأکيد بر نظم و آرايش صفوف مسلمانان به حدى بود که حتى نامنظم بودن صف هاى نماز جماعت را برنمى تابيد و مى فرمود:
«صف هايتان را آراسته کنيد و دوش به دوش هم بايستيد تا شيطان بر شما چيره نشود.»
نظم در زندگى و رفتار رسول خدا، به شيوه عادت و نهادينه و راسخ بود، به گونه اى که تمام جوانب زندگى حضرت را شامل مى شد.

2ـ آراستگى و زيبايى

از زمان هاى دور همواره کسانى بودند که گرايش هاى معنوى و عرفانى را ناهمگون با آراستن ظاهر مى پنداشتند و هر کس را با ظاهرى نيکو مى يافتند، در زهد و پارسايى اش، با ديده ترديد مى نگريستند. خود نيز ژوليده و ناآراسته در بين مردم حضور پيدا مى کردند. اکنون نيز در برخى از دينداران ما همين انديشه و تربيت نادرست وجود دارد و گاهى با ظاهرى زننده و نامناسب در کوچه و بازار ظاهر مى شوند!
وجود اين گونه افراد در اجتماع، به طور ناخودآگاه اين برداشت غلط را در ذهن نسل جوان مى پروراند که دين مدارى با آراستن و رسيدگى به خود منافات و ناهمخوانى دارد! همين پندار در کجروى و دورى جوانان از مسير دين مدارى نقش مهمى دارد.
اما تمامى گزارش ها مى گويد که رسول خدا (ص) در نهايت زيبايى و آراستگى در جمع ياران خود حضور مى يافت. حتى يک مورد گزارش از نامرتب بودن وضع ظاهرى حضرت در دست نيست، که نشان مى دهد رويکرد حضرت به آراستگى نه يک رفتار ساختگى و موقتى، بلکه ناشى از احساس وظيفه و اخلاق دينى بوده است که بايد سرمشق پيروان او قرار گيرد.
در سيره پيامبر آمده است: خود را در آيينه مى نگريست و موهاى خود را مى آراست و شانه مى زد. اگر آيينه نبود، در آب نظر مى افکند. خويش را براى اهل خانه زينت مى کرد؛ براى ملاقات با اصحابش نيز خود را مرتب و زيبا مى ساخت.
روزى عايشه ديد رسول خدا خود را در ظرف آبى که در خانه بود، مى نگرد و موهاى خود را مى آرايد. به حضرت گفت: پدر و مادرم فدايت! در جام آب مى نگرى و موى سر خود را مرتب مى کنى، در حالى که پيامبر خدا و بهترين آفريده اويي! رسول خدا فرمود: خداوند دوست دارد هر گاه بنده اش به سوى برادران ـ دينى ـ خود مى رود، خويش را براى ديدار با آنان بيارايد.
در اين گزارش نکاتى قابل توجه است:
أ) در اين گزارش افزون بر اينکه سيره نبى اکرم (ص) مبنى بر رعايت آراستگى ظاهر در اجتماع بيان شده، به رعايت زيبايى و حُسن ظاهر حضرت در منزل (به منظور تحکيم پيوند زناشويي) نيز اشاره شده است. حتى از اين نقل به دست مى آيد توجه به آراستگى در محيط داخلى و براى اعضاى خانواده توسط آن بزرگوار بيشتر از محيط اجتماعى بوده است، زيرا اهتمام به آن در درون منزل، به عنوان پايه و يک امر مسلّم فرض شده، رعايت آن در بيرون و بين مردم، فرع بيان گرديده است. اين نکته به جهت حفظ بنيان زناشويى و پيشگيرى از فساد، در روايات ديگر هم مورد توجه قرار گرفته، اهميت آن مورد تأکيد است.
امام باقر (ع) مى فرمايد:
«زنان دوست دارند شوهران خود با همان آراستگى ببينند که مردان علاقه دارند همسران خويش را آن گونه بنگرند.»
امام کاظم (ع) مى فرمايد:
«زنان از اين رو پاکدامنى را کنار نهادند که شوهران شان خود را براى آنان آماده و مرتب نمى ساختند.»
ب) اين گزارش به خوبى نشان مى دهد که چگونه پيامبر به شأن و کرامت انسان ها اهتمام مى ورزيده و براى ديگران ارزش و احترام قائل بود. ايشان بلندمرتبگى و عظمت شخصيت خود را بهانه اى براى بى اعتنايى به آنان قرار نمى داد، حتى اين منش و اصل را درون خانه و با نزديکان و اهل خانه منظور مى داشت.
برخى وقتى به مقام و منصبى دست مى يازند، جز خود همه را به فراموشى مى سپرند و با همه چيز و همه کس با بى اعتنايى روبه رو مى شوند!
از مردمک چشم ببايد آموخت
ديدن همه کس را و نديدن خود را
ج) از گفتگوى عايشه با پيامبر بر مى آيد که او با اين تصور خطا که انسان بلندمرتبه نبايد به آراستگى ظاهر خود اهتمام ورزد، يا رفعت معنوى با سامان دهى ظاهر سازگارى ندارد، به حضرت خرده گرفت و شأن ايشان را بالاتر دانست اما حضرت با معنوى دانستن کار خود، عايشه را متوجه اشتباه خويش کرد و به او فهماند که اين کار نه تنها منافاتى با مقام نبوت ندارد، بلکه عملى است معنوى و پسنديده خدا و در نتيجه مايه تقرب و نزديکى به پروردگار!
امام صادق (ع) از پيامبر نقل مى کند که فرمود:
«موى زيبا و آراسته از پوشش هاى خدا است؛ آن را مهم بدانيد و بدان رسيدگى کنيد».
رسول خدا مردى را ديد که ريش خود را بلند گذاشته بود. فرمود: اگر ريش خود را مرتب مى کرد، چه زيانى مى ديد؟ اين سخن به گوش او رسيد و محاسنش را مرتب و کوتاه کرد، سپس خدمت پيامبر رسيد، وقتى حضرت او را ديد، فرمود: اين گونه عمل کنيد.

3ـ نظافت و پاکى

پاکى بدن، گذشته از اينکه موجب انبساط خاطر و آرامش ذهن و اعصاب است، در بهبود و سالمسازى روابط و مناسبات اجتماعى نقش مؤثرى دارد.
بدن در اثر عرق کردن و دفع مواد زايد از طريق پوست دچار بدبويى مى شود، گاهى اطرافيان را به شدت آزار مى دهد. علاوه بر آن، ماندن مواد زايد بر بدن، آن را دچار مسموميت و بيمارى مى کند و منافذ جذب اکسيژن از طريق پوست را (که در شادابى و طراوت جسم و جان نقش مؤثرى دارد) مى بندد و بر سلسله اعصاب تأثير منفى مى گذارد.
پيامبران به مناسبت رسالتى که بر عهده دارند، اجتماعى ترين مردمند، و بايد بهترين ابزار و توان جذب را دارا باشند. بسيارى از اين توانمندى ها، معنوى و درونى اند؛ برخى نيز بيرونى و مربوط به ظاهرند. از مهم ترين عوامل ظاهرى جذب ديگران، نظافت بدن و خوشبويى است.
حضرت رضا (ع) مى فرمايد: «جزء اخلاق پيامبران نظافت و پاکيزگى است.»
سخن حضرت جنبه الگويى و توصيه اى دارد و نظافت را اخلاق نبوى دانسته است.
رسول خدا به «اَنَس» (خدمتکار خود) فرمود: «همواره پاک باش تا خداوند عمرت را دراز کند.» نيز امير مؤمنان (ع) مى فرمايد: «با آب خود را از بوى بدِ بدن پاکيزه کنيد. خداوند چرک آلودگى بندگانش را خوش نمى دارد.»
اينک به مواردى از نظافت جسمى در سيره رسول خدا اشاره مى کنيم:
3 ـ 1. زدودن موهاى اضافه
يکى از موارد نظافت، زدودن مو از بدن است، به ويژه قسمت هايى که به سبب عرق کردن و نرسيدن هوا زودتر از ديگر نقاط بدن دچار آلودگى و بدبويى مى شود.
امير مؤمنان (ع) مى فرمايد: «زدودن موهاى زير بغل، بوى بد را از بين مى برد و باعث پاکيزگى است. پيامبر پاکيزه به انجام اين کار فرمان داده است.»
حذيفة بن منصور مى گويد: از امام صادق شنيدم که فرمود: «پيامبر خدا در هر جمعه زير ناف و بين پاها را نوره مى کشيد.»
3 ـ 2. مسواک
بيمارى هاى دهان و دندان از شايع ترين بيمارى هاست. شلوغى مراکز دندانپزشکى شاهدى بر اين ادعاست. گذشته از اينکه سلامتى دندان ها سهم بسيارى در هضم کامل غذا دارد، پزشکان معتقدند آلودگى دهان و دندان، منشأ اختلال در معده و دستگاه گوارش است. مطابق تحقيقاتى که اخيرا دانشمندان ژاپنى انجام داده اند، رابطه اى نزديک بين وضعيت دندان ها و حافظه است، به گونه اى که کندن هر دندانى بر حافظه تأثير منفى دارد و انسان را دچار ضعف حافظه مى کند.
علاوه بر آن آلودگى دندان ها، دهان شخص را بدبو مى سازد و ديگران را از او گريزان مى کند.
رسول گرامى فرمود: «اگر بر امتم دشوار نبود، آنان را هنگام وضو گرفتن براى نماز، به مسواک زدن فرمان مى دادم.»
از ظاهر حديث پيداست که «امر و فرمان» به معناى وجوب است، زيرا اوّلاً:
فرمان مستحبى حضرت در باره مسواک زدن، در بيانات ديگر ايشان وارد شده است؛
ثانيا: امر مستحبى مشقت و دشوارى ندارد، چون قابل ترک است.
امام باقر (ع) مى فرمايد: «رسول خدا بسيار مسواک مى زد، در حالى که واجب نيست.»
امام صادق از پيامبر نقل مى کند: «آن قدر جبرئيل به من سفارش مسواک زدن کرد [و من انجام دادم] که نسبت به ساييده شدن دندان هاى خود نگران شدم.»
رسول خدا (ص) چند بار مسواک مى زد.
3 ـ 3. گرفتن ناخن ها
از جاهايى که محل گرد آمدن ميکروب هاست، زير ناخن هاست.
امام صادق (ع) از پدران گرامى اش نقل مى کند که پيامبر فرمود: «هر کس روز جمعه ناخن هاى خود را بگيرد، خداوند درد را از انگشتان او بيرون کرده به جاى آن شفا وارد مى کند.»
روشن است که مقصود از درد در روايت، عامل درد است، که مواد زيانبار و بيمارى زاست.
نيز نقل شده است: پيامبر هر جمعه پيش از آنکه براى برپايى نماز بيرون رود، ناخن هاى خود را کوتاه مى کرد و سبيل خود را مى گرفت.

4ـ بوى خوش

از ويژگى هاى رسول خدا (ص) استفاده بسيار انواع عطرها و بوى خوش است، به گونه اى که در بسيارى از موارد، آمدن حضرت را با بوى خوش او مى فهميدند، حتى در شب تاريک وقتى از نقطه اى عبور مى کرد، پيش از اينکه حضرت را ببينند، بوى خوش او به مشام ديگران مى رسيد و مى گفتند پيغمبر خداست که مى آيد!

5ـ بى آلايشى

معمولاً انسان هاى برجسته و صاحبان موقعيت اجتماعى، شئونى براى خود قايل اند که در سلوک فردى و اجتماعى آنان تأثير مى گذارد، تا حدى که انجام کوچک ترين امور مربوط به خويش را از اطرافيان انتظار دارند و رسيدگى به امور شخصى را منافى شأن و شخصيت خود مى پندارند!
اين خوى، شاخه اى از عُجب (خودبرتربيني) و تکبر است اما در سيره رسول خدا (ص) آمده است:
«روى زمين مى نشست و بر آن مى خوابيد و بر آن غذا مى خورد. به دست خود کفش و جامه خويش را پينه مى زد و مى دوخت، و در را به روى واردان مى گشود و از گوسفند و شتر شير مى دوشيد. هر گاه خدمتکار او از آسياب کردن گندم خسته مى شد، به کمک او مى شتافت و آب وضوى خويش را خود تهيه مى کرد. موقع نشستن تکيه نمى داد و در کار خانه به همسرانش کمک مى کرد. دعوت هر بنده و آزادى را مى پذيرفت و هديه را هر چند اندک بود، قبول مى کرد. بر هر مرکبى معمولى سوار مى شد و ديگرى را نيز پشت سر خود مى نشاند. بر مرکب بى زين هم مى نشست و پياده و با پاى برهنه بدون بالاپوش و عمامه نيز راه مى رفت. جنازه را تشييع مى کرد و در دورترين نقطه مدينه به عيادت بيماران مى رفت و با فقيران و تنگدستان مى نشست و با آنان غذا مى خورد. در لباس و غذا خود را بر بردگان خويش برترى نمى داد ...»
امام صادق (ع) فرمود:
«زنى بيابانى خدمت رسول خدا رسيد، در حالى که حضرت روى زمين نشسته بود، زن گفت: اى رسول خدا! همچون بردگان روى زمين مى نشينى و همچون آنان غذا مى خوري! پيامبر فرمود: چه بنده اى از من بنده تر است؟»
برخى داراى شخصيتى پيچيده اند، احساسات و عواطف شان شفافيت و اعتدال لازم را ندارد. برخوردهاى دور از آداب و حتى عادى و صميمى را برنمى تابند، حتى حاضر نيستند با کسى که به خيال خود در رتبه اى پايين تر قرار دارد، هم سخن و هم قدم شوند و از اينکه ديگران آنها را با مردمى فرودست ببينند، دل نگرانند. با اين گونه افراد نمى توان راحت به گفتگو نشست و ارتباط برقرار کرد، ولى انسان هاى بى آلايش، شخصيتى استوار، روان و معتدل دارند و از هرگفته و يا کارى رنجيده و آشفته نمى گردند.
رسول خدا (ص) فرمود: «پنج کار را تا دم مرگ رها نمى کنم: پوشيدن جامه پشمين، سوار شدن بر الاغ پالان دار، غذا خوردن با بردگان، تعمير کفش خود با دستان خويش و سلام کردن بر کودکان».
در آن دوران، بين انواع مرکب ها، الاغ، پست ترين نوع بود. روشن است آنچه بايد سنت شود تا ديگران بدان عمل کنند، ساده زيستى است، که در هر دوره اى به گونه اى است.
البته حضرت گاهى بر بهترين مرکب ها سوار مى شد، ولى از آنچه پرهيز داشت، قيد و بند و تشريفات بود.

6ـ استراحت و خواب شبانه

از ضروريات حيات طبيعى نياز به استراحت و خواب است. خداوند بر پايه رحمت خود، شب را آفريد تا جانداران در پناه تاريکى و آرامش آن بياسايند و انسان ها خستگى روزانه را برطرف کنند و نيروى تازه يابند.
قرآن کريم به پيامبر دستور مى دهد: «شب را به جز بخش اندکى از آن به نماز به پاى دار.»
شب همچنان که به علت ظلمت آن مناسب ترين فرصت براى آراميدن و تجديد قواست، بهترين موقعيت براى خلوت با خدا و راز و نياز با اوست، زيرا در اين زمان، انسان از مشاغل و کارهاى روزانه فارغ شده، زمينه براى رويکرد او به معنويات و ملکوت هستى فراهم مى شود.
هر يک از خواب و عبادت، سهمى از شب دارند که بايد حق هر يک ادا شود. خداوند در اين آيه به پيامبرش همين نکته را فرموده است، از اين رو رسول خدا (ص) خواب خود را به گونه اى سامان مى داد که مانع تهجد و شبانه زنده دارى او نشود:
زيرانداز رسول گرامى (ص) عبايى بود و متکايش از پوستى بود که از شاخه هاى خرما پر شده بود. شبى آن عبا را دو لايه کرد و زير خود انداخت. صبح که شد فرمود: اين بستر، مرا از نماز بازداشت، سپس آن را يک لا، گستراند».
در احوال ايشان آمده است:
«بر حصير مى خوابيد و چيز ديگرى را بر آن نمى افزود.
حضرت باقر (ع) فرمود: «هر گاه پيامبر از خواب برمى خواست، بى فاصله در پيشگاه خدا به سجده مى افتاد».
اين رفتار درسى است براى کسانى که خواب شبانه خويش را پس از نشست ها و ديدارها، شروع مى کنند، که چه بسا از فريضه صبح باز مى مانند.

7ـ خوردن و آشاميدن

7 ـ 1. خوردنى ها
از سيره حضرت به دست مى آيد که به غذايى خاص عادت نداشت، بلکه هر خوردنى حلال را استفاده مى کرد، البته برخى مواد خوراکى را به جهت خاصى نه از روى بى ميلى استفاده نمى کرد، مثلاً از خوردن سير و پياز و تره پرهيز داشت تا دهانش بو نگيرد و در گفت و شنود خود با ديگران آنان را نيازارد.
در بين مواد خوراکى، گوشت، خرما، کدو، عسل، سرکه، روغن زيتون، و از بين ميوه ها انگور و خربزه، انار، را بهتر از همه مى پسنديد.
7 ـ 2. آداب خوردن
7 ـ 2 ـ 1. از زشت ترين کارها بهره ورى از نعمت هاى خداوندى اما ناسپاسى است. انسان با تغذيه نيرو مى گيرد و بدن براى حرکت و عمل آماده مى شود.
اگر صاحب نعمت و آفريدگار از ياد برود و با فراموشى او تنها «مصرف» هدف شود، کمترين حاصل و برآيند، به گفته قرآن «حيوان گونه شدن» است!
رسول خدا هنگام خوردن غذا نام خدا را بر زبان مى راند و هر گاه لقمه اى را مى خورد مى گفت: «بارخدايا! حمد و ستايش از آنِ توست. تو به ما غذا دادى و سيراب کردي. حمد ويژه توست. بى آنکه ناسپاسى کنيم و تو را فراموش کنيم و از تو بى نيازى جوييم.»
هنگام نوشيدن آب مى فرمود: «خداى را سپاس که آن را به واسطه گناهان مان تلخ نکرد و آن را به نعمت خود خوش گوار قرار داد.»
7 ـ 2 ـ 2. از بارزترين کارهايى که نشان از نياز و فقر ذاتى انسان دارد، خوردن است. موجود نيازمند براى ادامه حيات خود احتياج به خوردن دارد و اگر به ديده دقت نظر شود، «نياز» بيچارگى و درماندگى بشر را همچون آفتاب مى نماياند، افزون بر آنکه تغذيه او را پس از مدتى به تخليه وا مى دارد، تا نهايت پستى را ببيند و از سرکشى هاى خود بکاهد!
امام صادق (ع) فرمود: «رسول خدا از زمانى که به پيامبرى برانگيخته شد تا هنگام وفات خود، تکيه داده غذا نخورد، تا در برابر نعمت خداوند بزرگ تواضع کند.»
نوع انسان ها وقتى به مقامى مى رسند، حالات و روحيه هاى پيشين خود را تغيير مى دهند. اگر بين آنها اندکى داراى اراده و روحى بزرگ باشند، حداکثر خواهند توانست رويه و احوال پيشين خود را نگه دارند، ولى اگر کسى پس از رسيدن به موقعيتى ممتاز تواضعش بيشتر شود و تواضع رياکارانه نباشد، جز از انسان هاى فراعادى برنمى آيد.
مقام نبوت، آن هم مرتبه خاتم آن، برترين مقامى است که خداوند در عالَم امکان به کسى مى دهد. رسول خدا هر چند پيش از نبوت فروتن و متواضع بود، ولى اين حالت پس از بعثت شدت بيشترى يافت که بعد از آن حتى در حال غذا، هيچ گاه تکيه نزد.
7 ـ 2 ـ 3. از سنت هاى رسول خدا (ص) به اندازه مصرف کردن و سادگى در خوردن است. امير مؤمنان (ع) در شب ضربت خوردن خود که مهمان دخترش ام کلثوم بود و او براى پدر دو نوع خورش آورد، حضرت از خوردن دو خورش خوددارى کرد و فرمود: مى خواهم به برادر و پسرعموى خود (رسول اللّه ) اقتدا کنم که تا وقت فوت خود هيچ گاه در يک سينى دو غذا برايش نياوردند.
7 ـ 2 ـ 4. حضرت همواره غذا را با ديگران ميل مى کرد و با اهل بيت و خدمتگزاران خود هم سفره مى شد و محبوب ترين غذا نزد حضرت، بر آن سفره اى بود که تناول کنندگان زياد باشند.
هنگام غذا خوردن با ديگران رعايت حقوق و انصاف را مى کرد.
حضرت صادق فرمود:
«هر گاه پيامبر با گروهى غذا مى خورد، پيش از همه شروع مى کرد و آخرين نفر بود که دست از غذا مى کشيد تا ديگران بخورند». مسلمانانى که با پيامبر هم غذا مى شدند، حريم حضرت را نگه مى داشتند و چه بسا هيبت آن بزرگوار مانع مى شد غذاى سير بخورند اما اين کار حضرت براى رفع خجالت و شرم ديگران بود.
هيچ گاه پُرخورى نکرد؛ و اگر سير بود نمى خورد؛ ديگران را بر خود مقدّم مى داشت؛ ظرف غذا را خوب پاک مى کرد؛ دستان خود را پيش و پس از خوردن مى شست؛ دعوت هر مؤمنى را اجابت مى کرد؛به غذاى داغ فوت نمى کرد؛ پس از خوردن دندان ها را خلال مى کرد؛ در کيفيت و چگونگى غذا دقت نمى کرد؛آب را به يک باره سر نمى کشيد و آن را با دو يا سه نفس مى آشاميد و در هر نفسى سپاس خدا مى کرد.

8ـ مسافرت

خداوند، امکانات طبيعى، استعدادهاى انسانى، عبرت ها، آب و هوا و حتى مکان هاى قدسى و شريف را در نواحى مختلف زمين پراکنده ساخته، همه آن را در نقطه اى گرد نياورده است. انسانى که طالب کمال مادى و معنوى است، بى نياز از مسافرت نيست، به ويژه انسانى که داراى رسالت و اهداف والاى اجتماعى است، نمى تواند خود را از مسافرت کنار دارد و در منطقه اى خاص محصور بماند.
کمترين بهره انسان از مسافرت، خوشگذرانى و تغيير آب و هوا است که در تمدّد اعصاب و بهداشت روان بسيار مؤثر است.
پيامبر نيز سفرهاى متعدد داشت، هر چند تقريبا تمامى آنها در راستاى جهاد، دفاع، تبليغ و يا تجارت (پيش از بعثت) و يا اهدافى والا بوده است.
8 ـ 1. روز سفر
بر پايه آنچه پيش از اين بيان شد (که رفتار و کردار حضرت از نظم و ترتيبى خاص پيروى مى کرد) مسافرت هاى حضرت سازمند بود و در ايام هفته روز پنج شنبه را براى اين منظور برمى گزيد. مطابق برخى روايات آن حضرت هر روز شنبه پياده و يا سواره از مدينه به دهکده قبا مى آمده و در نخستين مسجدى که به دست آن حضرت بنا شد نماز مى گزارد و لذا همين نيز سنت شد و در دوره هاى بعد، مسافرت در روز پنج شنبه از سوى برخى امامان عليه السلام به همين عنوان سفارش شده است.
امام صادق (ع) به محمد بن ابى الکرام فرمود: دوست دارم روز پنج شنبه به مسافرت بروى زيرا در اين روز، پيامبر (ص) براى جنگ بيرون مى رفت.»
8 ـ 2. لوازم سفر
برخى مردم در مسافرت، برنامه عادى زندگى خود را کنار مى نهند و اگر اهل بهداشت و آراستگى باشند، در اين چند روزه از آن غافل مى شوند اما در سيره رسول خدا آمده است:
همواره در سفرهاى خود اين چيزها را همراه داشت: شيشه روغن سر، سرمه دان، قيچى، مسواک و شانه.
روشن است وسايل بهداشتى و نظافت منظور است، که در هر زمان متفاوت است.
8 ـ 3. ياد خدا در سفر
از ويژگى هاى سفر اين است که وضع عادى دگرگون مى شود و آدمى با حوادث تازه، اشيا و اماکن جديد و چهره هاى نو روبه رو مى شود. همين امر ممکن است تا حدودى براى او غفلت آور باشد، از اين رو توصيه شده است مسافر از آغاز، سفر خود را با ياد خدا شروع کند و در طول مسافرت همواره به ياد او باشد.
رسول خدا مى فرمايد: «هر گاه مسافرى سوار بر مرکب شد و نام و ياد خداوند را بر زبان راند، فرشته اى کنار او مى نشيند و تا پياده شود، نگهبان اوست، ولى اگر سوار شد و نام خداوند را نبرد، شيطانى در کنارش جاى مى گيرد و او را فريب مى دهد.»
زمينه کار و فعاليت شيطان نسبت به مسافر، صحنه هاى غفلت آور پيش گفته است، که ياد و نام خداوند را از او دور مى گرداند.
رسول خدا در طيّ سفر هر گاه در مسير خود سرازير مى شد، تسبيح و ستايش خداوند را مى کرد و هر گاه بر فراز مى رفت، تکبير مى گفت!
8 ـ 4. خوش سفر
از آداب مسافرت و از سنت هاى رسول گرامى (ص) خوش سفرى است. نيز در سيره حضرت آمده است: دوست نمى داشت کسى بدون رفيق و همراه به سفر برود.
از طرفى بر خوش سفر بودن و خوشرفتارى با همراهان تأکيد مى ورزيد و در گزينش همسفر دقت به خرج مى داد. حضرت در يکى از مسافرت هاى خود فرمود: «هر کس به همسايه اش بدى مى کند، با ما همراه نشود.»
کسى که همسايه را آزار مى دهد، همسفر را نيز آزار مى دهد!
با اينکه عبادت و ذکر خداوند در سفر بسيار مطلوب و مورد تأکيد است، اگر اين کار به حقوق همراهان صدمه وارد کند، پسنديده نيست. روزى ياران رسول خدا (ص) در محضر ايشان از مردى نام بردند و او را ستودند و در باره او گفتند: با ما در سفر حج بود، هر گاه در جايى منزل مى گزيديم، تا زمانى که بار مى بستيم، پيوسته ذکر خدا مى گفت و وقتى کوچ مى کرديم تا هنگام استراحت بعدى، همچنان به ذکر الهى و عبادت مشغول بود، پيامبر پرسيد: پس چه کسى چارپايش را علوفه مى داد و غذايش را آماده مى ساخت؟ گفتند: بر عهده ما بود. حضرت فرمود: همه شما از او بهتر بوديد.
زمانى همراه برخى ياران در مسافرت بود، دستور داد گوسفندى را براى طعام آماده کنند. يکى گفت: من او را ذبح مى کنم، ديگرى گفت: آن را پوست مى کَنم، سومى گفت: آن را طبخ مى کنم. رسول خدا فرمود: من هيزم فراهم مى کنم. ياران گفتند: اى پيامبر! ما اين کار را انجام مى دهيم. فرمود: مى دانم که اين کار را مى کنيد، ولى دوست ندارم با شما متفاوت باشم، زيرا خداوند چنين چيزى را دوست نمى دارد، سپس برخواست و به جمع هيزم پرداخت.

9ـ عبادت و دعا

هر چند در سيره و سلوک فردى رسول خدا آموزه هايى بسيار است، ولى پايان نوشته را به نقل شمّه اى از احوال عبادى حضرت اختصاص مى دهيم.
براساس گزارش تاريخى، هر چند از آغاز حيات خود لحظه اى پرستش غير خدا نکرد و ياد خدا و نام او را همواره بر دل و زبان داشت، ولى اين کار پس از بعثت شدت بيشترى يافت و در اين باره بر خود سخت مى گرفت.
حضرت پيش از نزول سوره «طه» شب را تا صبح به عبادت و نماز مى پرداخت و اين کار پيوسته او بود. اين کار ده سال طول کشيد، به گونه اى که پاهايش ورم کرد و چهره اش زرد شد.
رسول خدا پس از فتح مکه، خود را در عبادت الهى و شکر نعمت هاى او با طواف زياد پيرامون کعبه، در زحمت و فشار مى افکند.
نيز نقل شده است: حضرت در مکانى نمى نشست و برنمى خواست، مگر با ياد و نام خداوند.
9 ـ 1. پرستش عاشقانه
شبى پيامبر در منزل عايشه مشغول عبادت بود. وقتى عبادت هاى طولانى حضرت را ديد، گفت: چرا اين اندازه خود را در عبادت به زحمت مى اندازيد، در حالى که خداوند گذشته و آينده شما را آمرزيده است! پيامبر فرمود: آيا بنده شکرگذارى نباشم؟!
از ديد عايشه عبادت را کسى بايد انجام دهد که براى آمرزش گناهان خود به اين کار اقدام مى کند، تا بدين وسيله خويش را از عذاب و انتقام الهى برهاند، ولى او نمى دانست که عبادت عاشقان، بسيار شورانگيزتر و دلنوازتر است، و هر چه انسان داراى خردى نيرومندتر باشد، هر گاه خود را در برابر نعمت هاى بى شمار الهى ببيند، نمى تواند سر بر آستان وليّ نعمت خود نسايد و به کرنش، ستايش و پرستش در پيشگاه او نپردازد.
بسيارى، نعمت ها را مى نگرند و از آنها بهره مندند، ولى رابطه آن را با آفريدگار در نظر ندارند. برخى نيز عبادت خداوند را براى خود و ديگران تکليف مى بينند اما اگر دوزخ نبود، به سراغ پرستش نمى رفتند. اينان در اثر غلبه لذت هاى مادى، خوشى و لذت را تنها در ابعاد مادى و شهوانى آن مى پندارند، و وقتى مى شنوند عارفان در حال مناجات با پروردگار خويش بهترين و ناب ترين لذت ها را مى برند، از درک حقيقت آن عاجزند و چون خود لذت معنوى را در زندگى تجربه نکرده اند، تصورى از آن ندارند!
و هم اينان وقتى از زبان ايثارگران صحنه هاى دفاع مقدس، نمونه هايى از فداکارى، عشق به شهادت، صبر و رضا، دلدادگى به هدف و چشم پوشى از لذت هاى طبيعى را در عرصه هاى پيکار و يا دوران اسارت مى شنوند، به حيرت و شگفتى مى افتند و در فهم آن، دچار مشکل اند.
رسول خدا (ص) نماز و ياد خدا را نه به انگيزه انجام تکليف، بلکه از روى عشق انجام مى داد و مى فرمود: «روشنايى چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.»
عايشه نقل مى کند: رسول خدا با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتيم اما همين که وقت نماز فرا مى رسيد، نه او ما را مى شناخت و نه ما او را مى شناختيم، و اين بدان جهت بود که عظمت الهى وجود او را فرا مى گرفت.
پيامبر گرامى فرا رسيدن وقت نماز را انتظار مى کشيد و با اشتياق شديد، زمان آن را لحظه شمارى مى کرد. هنگامى که وقت آن مى رسيد، به بلال دستور مى داد اذان بگويد تا به نماز بپردازند و به او مى فرمود: اى بلال! ما را از کار دنيا راحت کن.
همچنين نوشته اند: هر گاه پيامبر به نماز مى ايستاد، رنگ از چهره مبارکش مى پريد و صداى سوزناکى از سينه و درونش برمى خواست.
9 ـ 2. نمازهاى روزانه
با علاقه اى که رسول خدا به نماز و راز و نياز با خدا داشت، اگر وظايف اجتماعى، خانوادگى و شخصى حضرت نبود، همه وقت خويش را به نماز و عبادت مى پرداخت.
امام صادق فرمود: «رسول خدا دو برابر نماز واجب، نماز مستحبى به جا مى آورد و دو برابر روزه واجب، روزه مستحبى مى گرفت.»

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)