شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

سيره اخلاقى پيامبر اعظم (ص)

0 نظرات 00.0 / 5

چکيده

اخـلاق اسـلامـى سـرمـايـه گـرانـبـها و جاودانه زندگى دنيا و آخرت است ، ضرورى است بـراى شـکـوفـايـى نـهـال اخـلاقـى و رشـد بـذر فـضـايـل انـسـانـى از سـيـره و دسـتور العـمـل اسـوه هـاى جـامـع و کـامـل پـيـروى کـرد، پـيـامـبـر اعـظـم (ص) اول شـخـصـيـت مـعـنـوى و اخـلاقـى جـهـان هـسـتـى اسـت کـه مـدارج و مـراحـل عـالى انـسانيت را پيموده و بهترين الگو براى ملکات فاضله نفسانى است . مقاله حاضر، زوايايى از شخصيت اخلاقى پيامبر (ص) را به طور عام به تصوير کشيده است .

کليدواژه ها: سيره ـ اخلاق ـ پيامبر

مقدمه

توسعه اجتماعى و پيشرفت صنعتى بدون اصلاح و تربيت روح انسان ها ساختمان مجللى را مـى مـانـد بـر دامـنه کوه آتشفشان ، که با فوران نابهنگام گدازه ها، فرو مى ريزد و مـتـلاشـى مـى شـود. مـرگ ارزش هـاى اخـلاقـى و غـفـلت از «اصل تربيت و پرورش روح» بر اساس موازين و معيارهاى فطرى بشر، بزرگ ترين چالش فرهنگى و اجتماعى است که گريبان جوامع صنعتى را محکم گرفته است .
انـسـان عصر مدرنيته با کسب دانش و مهارت ، جهان طبيعت را مسخر خود ساخته ، اما از تسلط بر خويشتن ، کنترل خواسته هاى درونى ، کشف و به کارگيرى توانايى هاى عظيم روحى و معنوى خود باز مانده است .
جامعه توسعه يافته امروز نيازمند آن است که با نور معنويت و اخلاق ، فروغى بگيرد و خـود را از ظـلمـتکده گمراهى برهاند. جوامع اسلامى نيز به احياى ارزش هاى والاى دينى و بـازگـشـت بـه اصـول اخـلاقـى سخت نيازمند است و با جديت مى توان گفت که شرط لازم حـاکـمـيـت ديـن در دنـيـاى امـروز گـسـترش و نهادينه سازى اخلاق در طبقات مختلف مردم با الگوگيرى از سيره اخلاقى پيامبر اعظم (ص) است .
مـفـاهـيـم : سـيـره به معنى سنت ، روش و طريقه است اخلاق در لغت جمع خلق به معنى صـفـات روحـى و بـاطـنـى و مـلکـات نفسانى است و در اصطلاح به تعبير امام خمينى (ره) «حالتى اسـت در نـفـس ؛ که انسان را دعوت به عمل مى کند بدون رويه و تفکر، مثلا کسى که دارى خـلق سـخـاوت اسـت آن خـلق او را وادار بـه «جـود» و انـفـاق مـى کند بدون آن که مقدماتى تـشـکـيـل دهـد.» در عـرف رايـج جـامـعه و نظام اسلامى نيز اخلاق عبارت است از: صفات نيک ، فضائل و آراستگى هاى باطنى .
اصـولا بحث هاى اخلاقى اسلامى بيشتر بر محور تثبيت و تقويت بايدها و محو نبايدهاست و ايـن اخلاق پسنديده از قرآن و سنت پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع) سرچشمه مى گيرد و ارتقاى معنوى و آسايش اجتماعى در جامعه اسلامى به برکت آن به دست مى آيد.

اخلاق نبوى

قـرآن کـريـم ، هـدف بـعـثـت را، تـزکـيـه و تـهـذيـب روح ، و تـرويـج و نـهـاديـنه سازى فضائل انسانى در جان آدمى معرفى کرده است و در آيات متعددى تزکيه و پرورش را بر تـعـليـم و آمـوزش ‍ مـقـدم شـمـرده اسـت . از سوى ديگر خداوند پيامبر اعظم (ص) را در ميان انـبـيـاى الهـى بـه صـفـت خـلق نـيـکـو و عظيم ستوده است . و پـيـامـبـر اسـلام نـيـز بـه صـراحـت هـدف بـعـثـت مـبـارکـش را تـکـمـيـل و تـمـيـم اخلاق و فضائل انسانى اعلام نمود و به پيروانش ايـن گـونـه سـفـارش کـرد کـه «اخـلاق پسنديده براى شما لازم است و خداوند براى همين اصل مرا مبعوث فرموده است .»
گـرچـه سخن گفتن و نوشتن درباره صفات اخلاقى پيامبر کارى است بس دشوار، آن چنان که :
يک دهان خواهم به پهناى فلک
تـا بـگـويـم وصـف آن رشـگ مـلک
ولى مـاءيـوس هـم نـبـايـد بـود و بـه اندازه توان خود براى معالجه دردهاى مزمن روحى و اخلاقى جامعه از گنجينه عظيم کمالات و فضايل اخلاقى پيامبر بايد استفاده کرد.
آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد
اکنون برگه هايى از کتاب قطور و گرانسنگ صفات و رفتارهاى گوناگون و پسنديده اخـلاقـى دوران زنـدگى پيامبر اعظم (ص) را با يکديگر مى خوانيم تا ضمن پى بردن بـه گـوشـه هايى از فضايل و کمالات پيامبر اسلام (ص) با پيروى و بهره گيرى از رفتارهاى آن بزرگوار راه رسيدن به خوشبختى را هموار سازيم .

1. ساده زيستى رهبر بزرگ جهان اسلام از نظر امکانات مادى و زندگى همطراز طبقات پايين جامعه آن روز زنـدگـى مى کرد و از تنوع طلبى و تجمل گرايى پرهيز داشت . حضرت على (ع) زهد و پارسايى و ساده زيستى پيامبر را چنين توصيف مى فرمايد:«پيامبر از دنيا چندان نخورد کـه دهـان را پـر کند و به دنيا به گوشه چشم نگريست ، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفـتـه تـر و شـکـمـش از هـمـه خـالى تـر بـود.... پـيـامـبـر بـا دل از دنـيـا روى گـردانـد و يـادش را از جـان خـود ريـشـه کـن کرد و همواره دوست داشت تا جـاذبـه هـاى دنـيـا از ديـدگـانـش پـنـهان ماند. و از آن لباس ‍ زيبايى تهيه نکند. و آن را قـرارگـاه دائمـى خـود نـکـند.»
«پيامبر دنيا را کوچک شمرد و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد. آن را خوار مى شمرد و در نـزد ديـگران خوار و بى مقدار معرفى فرمود؛ و مى دانست که خداوند براى احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت و آن را براى ناچيز بودنش به ديگران بخشيد. پيامبر از جان و دل به دنيا پشت کرد و ياد آن را در دلش ميراند. دوست مى داشت که زينت هاى دنيا از چـشـم او دور نـگـهـداشـته شود تا از آن لباس فاخرى تهيه نسازد يا اقامت در آن را آرزو نکند.

2. مهرورزى بـرجـسـتـه تـريـن شـاخـصه سيره اخلاقى پيامبر رحمت ، عطوفت و محبت ايشان است محبت و صـمـيميت پيامبر (ص) به قدرى گسترده بود که نزديک ترين افراد خانواده ، اصحاب و ياران و حتى اسيران دشمن و گناهکاران تحت الشعاع پر مهر و صميميت و مهربانى پيامبر قـرار مـى گـرفـتـنـد، قـرآن رمـز مـوفـقـيـت رهـبـرى و پـيـامـبـرى رسـول اعـظـم (ص) را هـمـيـن صـمـيـمـيـت ، مـهـربـانـى و عـطـوفـت او مـى دانـد. آن حـضـرت پـيوسته جوياى حـال اصـحـاب خـود بـود، اگـر سـه روز يـکـى از آنـان را نـمـى ديـد احـوال او را مـى پرسيد، اگر در مسافرت بود در حقش دعا مى کرد، اگر حضور داشت به ديـدارش مـى شـتـافـت و اگـر در بـستر بيمارى قرار داشت به عيادتش مى رفت .
ديگر جلوه مهربانى پيامبر رفتار صميمانه ايشان در برابر کودکان بود که جداگانه بـه آن خـواهـيـم پـرداخت . کودکانى را که براى دعا يا نامگذارى خدمت حضرت مى آوردند، بـرخـى اوقـات طـفـل در دامـن پـيـامـبـر بول مى کرد اطرافيان با لحن عتاب آلود به کودک فـريـاد مـى زدنـد امـا پـيـامـبـر آن هـا را از ايـن کـار مـنـع مـى کـرد و مـى گـفـت بـگـذاريـد طـفـل آزاد بـاشـد. هـنگامى که مراسم دعا يا نام گذارى به پايان مى رسيد پيامبر لباس خود را تطهير مى کرد.
نـمـونـه اى ديـگـر از جـلوه هـاى مـهـربـانـى پيامبر، رفتار هدايتگرانه و صميمانه او با اسـيـران جـنـگـى اسـت . در يـکـى از سـريـه هـا، رئيـس اهل يمامه را اسير کرده و نزد حضرت آوردند. حضرت هر روز براى او غذا مى فرستاد و او را بـه اسـلام دعـوت مـى کرد. روزى به او فرمود: من تو را در انتخاب کردن يکى از سه چيز مخير مى کنم : اول آن که تو را بکشم . در جواب گفت اگر چنين کنى بدان که شخصيت بزرگى را به قتل رسانده اى . فرمود: دوم آن که مالى را عوض خود فديه بدهى و آزاد شـوى . گـفـت قـيـمـت مـن گـران اسـت و قـوم مـن بـايـد مـبـلغ زيـادى را بـراى آزادى مـن تـحـمـل کنند. آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: راه سوم آن است که بر تو منت گذارم و آزادت کـنـم . گفت اگر چنين کنى مرا فردى سپاسگزار خواهى يافت . پيامبر دستور داد او را آزاد کـردنـد. وى پـس از ايـمـان آوردن گـفـت : قـسـم به خدا، هنگامى که تو را ديدم دانستم که پـيـامـبـر هستى و هيچ کس را در جهان بيشتر از تو دشمن نداشتم و اکنون تو محبوب ترين افـراد نـزد مـن هـستى .

3. معاشرت عمومى پـيـامـبـر اکرم (ص) هر گاه به مجلسى وارد مى شد در نزديک ترين جاى خالى مى نشست جلسات او با اصحاب بى آلايش و حلقه وار بود به گونه اى که اگر کسى از بيرون وارد مـى شـد پـيامبر را نمى شناخت ، اجازه نمى داد کسى پيش پايش بايستد، هرگز پاى خـود را پـيـش اصـحـاب دراز نـمـى کـرد وقـتـى در حـضـور فـردى مـى نـشـسـت تـا قـبـل از رفـتـن او لبـاس و زيـنـت خـود را از تـن خـارج نـمـى کـرد. بـا غنى و فقير يکسان مصافحه مى کرد و دست خود را نمى کشيد تا طرف دست خود را بکشد. هنگامى که مردم اين مـوضـوع را فـهـميدند وقتى با آن حضرت مصافحه مى کردند، به فورى دست خود را از دسـت آن حضرت مى کشيدند. هر گاه بر مرکبى سوار مى شد ديگرى را هم سوار مى کرد. در جـمـع اصـحـاب و يـاران مـتـنـاسـب با موضوعات مطروحه سخن مى گفت . يکى از ياران پـيـامـبـر مى گويد چون با رسول خدا (ص) مى نشستيم ، اگر از آخرت سخن مى گفتيم او نيز با ما راجع به آن صحبت مى فرمود و اگر راجع به دنيا و يا خوردنى و آشاميدنى ها بـحث مى شد درباره همان موضوع با ما گفتگو مى کرد. به اصحاب خود مى فرمود بدى هـاى يـکـديـگـر را پـيـش مـن بـازگـويـى نکنيد. زيرا من دوست دارم با دلى آرام و خالى از کـدورت نـزد شما بيايم . و هر گاه از مجلسى بر مى خاست مى فرمود: سُبْحانَکَاللهُمِ وِ بـِحَمدِکَ اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا انت اَستَغفُرکَ وَ اَتوبُ اِلَيک .

4. آراستگى ظاهرى بـارزتـرين صفت پسنديده پيامبر اعظم (ص)، آراستگى ظاهرى و نظافت او بود. حضرت نـه تـنـهـا بـراى خـانـواده بـلکـه بـراى اصـحـاب و مـردم نـيـز خـود را مـى آراسـت . قبل از بيرون آمدن از منزل به آينه يا آب نگاه مى کرد و موى سر را شانه مى زد. روزهاى جـمـعه ناخن و موى شارب را کوتاه مى کرد و يک لباس مخصوص روز جمعه داشت . بيشتر لباس هاى حضرت سفيد بود، البته لباس سبز را هم دوست داشت . مى فرمود: زنده هاى خـود را سـفـيـد بـپوشانيد و مرده هاى خود را با آن دفن کنيد. از از پوشيدن چيزى که رنگ سياه داشته باشد کراهت داشت مگر عمامه ، کفش و عبا.
هـزيـنـه عـطـريـات او بـيـشـتـر از خـوراکـش بـود بـهترين عطر نزد او مشک بود، يک ظرف مخصوص عطر داشت و پس از هر وضو بلافاصله خود را معطر مى ساخت ، هر گاه از محلى عبور مى کرد عابرين از بوى عطرش به وجود و حضور مبارکش پى مى بردند.

5. سخن گفتن پـيـامـبـر گـرامى اسلام (ص) اکثر اوقات ساکت بود، هيچ گاه سخن ديگرى را قطع نمى کـرد و جـز در مواقع ضرورت سخن نمى گفت . هر گاه اراده سخن مى کرد با حالت تبسم لب هـا را بـه آرامـى بـراى سـخـن گـفـتـن بـاز مـى کـرد. گفتارش فصيح و شيرين بود، مـطـالبـش کـوتـاه و کـلمـاتش به يکديگر پيوستگى داشت ، مطالبش را براى تفهيم به مـخاطب شمرده بيان مى کرد تا شنونده آن را به خوبى به حافظه بسپارد. هيچ گاه به جـاى سـخـن گـفتن با چشم و ابرو به کسى يا چيزى اشاره نمى کرد و هر گاه در برابر مخاطب قرار داشت ، به گوشه چشم به او نگاه نمى کرد، خطبه هايش هميشه کوتاه بود و هـيـچ گـاه مـطـلب بـيـهـوده اى بـيـان نـکـرد. جـز بـراى اجـازه ورود بـه مـنـزل اشـخـاص يـا صـدا زدن فـرد خـاصـى کلام خود را تکرار نمى کرد.

6. مزاح و خنده رويى پـيـامبر همواره خوش رو بود و بدون اين که بخندد تبسمى بر لب داشت ، حضرت براى خشنود ساختن با بيان مطالب حق و پرهيز از بيهوده گويى يا مطالب خلاف واقع ، همراه بـا عـفـت کـلام و بـدون اسـتـهـزاء، تـمـسخر يا تحقير به منظور شادمانى و مسرور ساختن اصحاب شوخى مى کرد و انگيزه حضرت اين بود تا اصحاب و يارانش مقهور جذبه معنوى ، عظمت و بزرگى الهى دينى او نگردند و بتوانند به راحتى با او ماءنوس شوند و حاجت هاى خود را بيان نمايند؛ همچنان که امام صادق (ع) به يکى از ياران خود سفارش کرد که بـه پـيـروى از سـيره پيامبر با برادران دينى خود مزاح نمايند. روزى خـادم رسـول خـدا بـراى شـتـران هـمـسـر او آواز حـُدى مى خواند تا شتران با سرعت حرکت کنند. پـيـامـبـر با واژه لطيف و زيبا به غلام فرمود «با شيشه ها مدارا کن»؛ يعنى مراقب باش چون زنان لطيف و ضعيف هستند ممکن است بر اثر سرعت حرکت شتر بترسند و بيفتند و آسيب بـبـيـنـنـد. و نـيـز يـک روزى بـه کـودکـى فـرمـود: اى صـاحـب دو گـوش ، فـرامـوش ‍ مـکن .

7. ادب سفره و طعام پـيـامـبـر هـمـچون ساير افراد و غلامان و خادمان در کنار سفره مى نشست و بر خلاف سيره مـتـکـبـران و پـادشـاهـان هـنگام تناول طعام به هيچ چيزى تکيه نمى زد، بلکه روى زمين يا فـرش ‍ مـى نـشـسـت . هـر گـونـه طـعـامـى کـه خـدا حـلال کـرده بـود تـناول مى فرمود: به هيچ غذايى دست رد نمى زد و مدح و تعريف بى جهت هم از غذاها نمى کـرد. هـمـواره بـا اهـل بـيـت و خـدمـتـگـزار مـنـزل خـود غـذا مـيـل مـى کرد. هر گاه ميهمان براى حضرت مى آمد و يا بردگان او را دعوت مى کردند، با آن هـا غـذا مـيـل مـى فـرمـود و پـس از تـناول انگشتان خود را تميز مى کرد. هرگز بر اثر پرخورى و يا سيرى شکم آروغ نزد.

8. انجام کارهاى شخصى با اين که در منزل حضرت ، همسران ، و گاه خدمتکاران حاضر بودند کارهاى شخصى خود را بـه هـيـچ فـردى واگـذار نـمـى کـرد. کـفـش و لبـاسش را با دست خويش وصله مى کرد گـوسـفـنـدان را مـى دوشـيد، درب خانه را خود باز مى کرد، مايحتاج خانه اش را از بازار تـهـيـه مـى کـرد و خـود بـه سـوى خـانـه حمل مى نمود و آب وضوى شبش را خود تهيه مى کرد.

9. جلوه اى از نظم سـراسـر زنـدگـى پـيامبر بر نظم و انضباط استوار بود و يکى از جلوه هاى نظم او اين بـود که اثاث و اشياء و حيوانات خود را به اسم خاصى نام گذاشته بود. اسم پرچمش «عـقاب» و شمشيرش که در جنگ ها همراهش بود «ذوالفقار» و ديگر شمشيرهايش «مخذوم»، «رسوب» و «قضيب» بود، کمانش «کتوم» و جعبه تيرش «کافور» نام داشت .
نـاقـه آن حـضـرت «عـضـباء»، استرش «دلدل» و الاغش «يعفور» و گوسفندى که از آن شير مى آشاميد «عنية» نام داشت .

10. هميارى و تعاون پيامبر اسلام هم مسلمانان را به همکارى و هميارى سفارش مى کرد، هم خود در کارهاى عمومى شـرکـت مـى جـسـت . هنگامى که پيشنهاد پيامبر، مبنى بر ساختن مسجد النبى مورد تاءييد و قـبـول هـمـگـان قـرار گـرفت ، پيامبر نيز مانند برخى ديگر از مسلمانان سنگ ها را براى ساختمان سازى حمل مى کرد. در جنگ خندق نيز پس از سازماندهى لشکر براى حفر خندق ، خود نيز کلنگى را گرفت و در قسمتى به حفر خندق مـشـغـول شـد و حـضـرت عـلى نـيـز خـاک هـا را بـه بـيـرون انتقال مى داد.
در يـکى از مسافرت هاى دسته جمعى ، براى پختن غذا هر کسى ماءموريت يافت تا بخشى از کـار تـهـيـه غـذا را انجام دهد. پيامبر نيز به سوى صحرا رفت تا خار و خاشاک براى آتش مهيا کند. هنگامى که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بنده اش را در مـيـان يـارانـش بـا وضـعـى بـبـيـنـد کـه بـراى خـود نـسـبـت بـه ديـگـران امـتـيـازى قائل شده باشد.

11. انفاق و سخاوت پـيـامـبـر اعـظـم (ص) سخى ترين مردم بود. هرگز در هم و دينار نزد او نمى ماند، اگر چيزى پيش آن حضرت زياد مى آمد تا آن را به کسى يا مستحقى نمى رساند به خانه نمى رفـت ، هـر چـه از ايـشـان مـى خـواسـتـنـد عـطـا مـى کـرد. يـکـى از هـمـسـران پـيـامـبـر مـى گـويـد رسـول خـدا هـرگـز سـه روز پـى در پـى سـيـر نـبـود تا اين که از دنيا رفت و اگر مى خواستيم ، مى توانستيم گرسنه نباشيم اما ايثار مى کرديم .

12. حلم کنترل خشم و بردبارى در برابر رويدادها و حوادث چه در عرصه اجتماعى و چه در محيط خـانـواده از جـمـله ويـژگى هاى اخلاقى پيامبر بود. انس بن مالک خادم حضرت مى گويد: بـراى افـطـار و سـحـرى رسـول خـدا (ص) شير فراهم مى کردم . يک شب پيامبر دير به خانه آمد من فکر مى کردم آن حضرت به مهمانى رفته و افطار کرده است ، شير را خوردم . چـيـزى نـگـذشـت کـه آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است ، وقتى حضرت از جـريـان اطـلاع يـافـت ، اصلا مطلبى بيان نکرد و با خوشرويى و گرسنگى شب را به روز آورد و روزه گـرفـت .

13. عفو و گذشت رسـول خـدا بـه عـنـوان مـظـهـر انـسـان کـامـل ، بـالاتـريـن مـصـداق فـضـائل و کرامت هاى انسانى است . يکى از نمونه هاى «خلق عظيم» پيامبر عفو و گذشت او بـود کـه شـامـل هـمـه انسان ها اعم از مومنان و مخالفان بود. آنچنان رئوف بود که هيچ گـاه در فـکـر انـتقامجويى حتى از دشمنان و معاندان نبود. از اين رو در تاريخ زندگانى مـبـارکـش از هـيـچ فـردى انـتقام نگرفت . هنگام فتح مکه وقتى پرچم در دست سعد بن عباده قرار داشت و اشعار انتقامجويى را سر مى داد، حضرت على عليه السلام را ماءمور کرد تا پـرچـم را از دسـت سـعـد بگيرد و نداى عفو و رحمت را براى اهالى مکه بلند کند. آنگاه تمام کسانى را که او را آزار و اذيت کرده و يا دشنام داده بـودنـد و يـا حـتـى در صـدد کـشـتـنـش بـرآمـده بـودنـد بـخـشـيـد. حـتـى وحـشـى ، قـاتـل حـمـزه سيدالشهدا که قبلا دستور قتل او را صادر کرده بود، وقتى اسلام آورد و در نـزد پـيامبر چگونگى به شهادت رساندن حمزه را تشريح کرد به او فرمود، بر خيز و برو و روى خود را از من
پـنـهـان کـن !
در کـارزار احـد کـه دنـدانـش را بـا سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمى و خون آلود شد، اين حـادثـه بـر اصـحـاب و يـاران حـضـرت بسيار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حـضرت کفار و دشمنان را نفرين کند، اما رسول اعظم فرمود: من براى لعن و نفرين مبعوث نشده ام ، بلکه من پيامبر رحمت هستم ، آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا قوم مرا هـدايـت کـن زيـرا آن هـا نـادان هـستند.

14. رفتار با کودکان رسـول گـرامـى اسـلام در نـهـايـت سادگى و مهربانى با کودکان خواه فرزندان خود يا اطـفـال ديـگـران مـحـبـت مـخـصـوصـى داشـت . از ايـن رو دربـاره حـضـرت نـوشـته اند که : «وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـيـانِ مـِن عادَةِ الرَّسولِ» يعنى مهربانى درباره کودکان راه و رسم پـيـامـبـر بـود. و ايـن رفـتـار پـيـامـبـر در ايـجـاد عوامل شخصيت در کودکان تاءثير فراوانى داشت که چند نمونه آن را بيان مى نماييم .
احـتـرام : روزى امـام حـسـن و امـام حـسين در سنين کودکى بر پيامبر وارد شدند ؛ حضرت به احـتـرام آنـان از جـا بـرخـاسـت و به انتظار ايستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعيف بودند پيامبر به سوى آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
هـديـه : نـقـل شـده اسـت کـه گـردنـبـنـدى از طـلا بـراى حـضـرت رسـول هـديـه آورده بـودنـد، حـضـرت گـردنـبند را به همسرانش نشان داد و پرسيد آن را چـگـونـه مـى بـيـنيد؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نيکوتر از اين را نديده ايم ! در اين هنگام «اَمـامـه» دخـتـر ابـى العـاص کـه کـودکـى بـود و در گـوشـه مـنـزل بـازى مـى کـرد بـه سـوى حـضـرت آمـد، حـضـرت رسـول گـردنـبـنـد را در گـردن وى قـرار داد و از نـزد هـمـسـرانـش بيرون رفت .
بوسيدن و نوازش : بوسه و نوازش نهال محبت و علاقه را در وجود فرزند زنده مى سازد و فـرزنـد هـم از عـلاقـه پـدر و مـادر نـسـبـت بـه خـود آگـاه مـى شـود. يـکـى از عـادات رسـول خـدا نـسـبـت بـه کـودکـان بـوسـيـدن و نـوازش آنـان بـوده اسـت . مـردى نـزد رسـول خـدا (ص) آمـد و گفت من تا کنون هرگز کودکى را نبوسيده ام . وقتى که از حضور پـيـامـبـر بـيـرون رفـت ، پـيـامـبـر فـرمـود ايـن مـرد بـه نـظـر مـن اهل آتش است . جالب اين است که احترام پيامبر نسبت بـه فـرزنـدان خـود يا ديگران بيشتر در حضور جمع و عموم مردم انجام مى شد. از اين رو بسيارى از اصحاب نوازش و محبت و بوسيدن امام حسن و امام حسين را بارها از سوى پيامبر اکرم (ص) مشاهده کرده اند.
زمخشرى گويد: رسول خدا (ص) امام حسن (ع) را که کودک بود در بر گرفت و بوسيد، سـپـس او را روى زانـوى خـود نـهاد، آنگاه امام حسين (ع) را در بر گرفت و بوسيد و روى زانـوى چـپ خـود نـشـانـيـد.
پـيـامبر به فرزندان شهيدان همانند فرزندان خود محبت مى ورزيد. روزى يکى از کودکان از پـيامبر پرسيد که پدرم چگونه شهيد شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسـيـد، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گريست ، پيامبر دست بر سر کودک کشيد و سـوار مـرکـب خود کرد و به او فرمود: آيا دوست ندارى که من جاى پدرت باشم ؟

15. رفتار با جوانان هـنـگـامـى کـه رسـول اعـظم (ص) دعوت خود را در مکه آشکارا آغاز کرد، جوانان با صفاى بـاطـن و لطـافـت روحـشـان اوليـن کـسـانـى بودند که به نداى روحبخش آن حضرت لبيک گـفـتـند. رفتار و سيره اخلاقى و سخنان هدايتگر پيامبر براى همه طبقات مؤ ثر بود، اما در جوانان که به ملکوت نزديک تراند تاءثير عميقى به وجود آورده بود.
هنگامى که مصعب بن عمير نماينده مخصوص پيامبر براى آموزش قرآن و نشر معارف دينى بـه مـديـنـه آمـد، در مـنـزل اسـعـد بـن زراره سـکـونـت يـافـت . وى روزهـا بـه مـحـل تـجمع قبايل خزرج مى رفت و آنان را به دين اسلام دعوت مى کرد، و جوانان بيش از بزرگسالان دعوت او را مى پذيرفتند.
عـلاوه بـر حـضرت على (ع) که صفات و فضايل منحصر به فرد داشت ، سعد بن مالک ، جـعـفـر بـن ابـيـطـالب ، عـمـر بـن حـزم ، مـصـعـب بـن عـمـيـر، عـتـاب بـن اسـيـد، مـعـاذ بـن جبل ، اسامة بن زيد، جوانانى دلاور، برومند، و پرشورى بودند که در مکتب سيره اخلاقى و مـديـريـتـى پـيـامـبـر تـربـيت يافته بودند و پيامبر هر کدام را براى مسئوليت هاى مهم برگزيد و اين جوانان در عرصه مديريت اجتماعى و فرماندهى نظامى لياقت و شايستگى هـاى خـاصـى داشـتـنـد وهـرکـدام کـارنامه درخشانى از خدمتگزارى بر جاى گذاشتند و نزد پيامبر داراى جايگاه و احترام خاصى بودند.
نـکـتـه مـهـم ديـگـر، نـوع رفتار دقيق و جالب پيامبر با جوانانى است که به سوى گناه سوق داده شده بودند. از نظر روان شناسى جوانان ، اين رفتار درسى براى بزرگان و والديـن مـحـسـوب مـى شـود کـه يـک نـمـونـه را يـاد آور مى شويم . امام باقر (ع) فرمود: فـضـل بن عباس که جوانى خوش سيما بود در روز عيد قربان در کنار پيامبر (ص) سوار شـده بـود. در ايـن هـنـگام زن زيبارويى از قبيله خثعم همراه برادرش براى پرسيدن احکام شـرعـى نـزد رسـول خـدا (ص) آمـد. بـرادر آن زن مـسـائل ديـنـى را مـى پـرسـيـد و فـضـل بـن عـبـاس بـه آن زن نـگـاه مـى کـرد. رسـول خـدا، چـانـه فضل را گرفت و صورت او را از سوى آن زن برگردانيد تا به او نـگـاه نـکـنـد. هـنـگـامـى کـه رسـول خـدا (ص) از پـاسـخ دادن بـه مـسائل آن مرد عرب فارغ شد، شانه فضل بن عباس را گرفت و به او فرمود: «آيا نمى دانـى کـه روزگـار مى گذرد؟ اگر کسى چشم و زبان خود را حفظ کند، خداوند پاداش حج قـبـول شـده را در نـامـه عـمل او ثبت خواهد کرد!» ايـن بـرخورد پيامبر با يک جوان خلافکار بهترين الگو براى مسلمانان است تا با تـوجـه بـه روحـيـات و خصوصيات و لطافت روحى و اخلاقى جوانان براى جلوگيرى از گناهان آنان و ناهنجارى هاى اجتماعى به شيوه دقيق صحيح و مؤ ثر امر به معروف و نهى از منکر نمايند.

16. عبادت و دعا و تهجد پـيـامـبر اعظم با تمام اشتياق انتظار وقت نماز را مى کشيد و مراقب آن بود، چون وقت نماز مى رسيد به مؤ ذنش مى فرمود اى بلال مرا راحت کن ! يکى از همسران حضرت مى گويد ما با او سخن مى گفتيم ، همين که موقع نماز مى شد، او را حالتى دست مى داد که گويى نه او ما را
مى شناسد و نه ما او را مى شناسيم و هيچ کارى را بر آن مقدم نمى داشت .
هر گاه به نماز مى ايستاد، از خوف خدا رنگ چهره اش تغيير مى کرد و صداى سوزناک از او بـه گـوش مـى رسـيـد، و آنچنان اشک مى ريخت که جاى سجده اش خيس مى شد و آن قدر گريه مى کرد که برخى اوقات بى هوش مى شد، دو برابر نمازهاى واجب نماز مستحبى مـى خـوانـد و نـيـز دو برابر روزه هاى واجب روزه مستحبى مى گرفت . مـاه شـعـبـان ، ايـام البـيـض هـر مـاه و پـنـج شـنـبـه دهـه اول ، چـهـارشنبه دهه دوم و پنج شنبه دهه سوم هر ماه را روزه مى گرفت ، با خرماى تازه يـا خشک و يا کشمش افطار مى کرد و در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع مى کرد و در مـسجد معتکف مى شد. در ماه رمضان اسيران را آزاد مى کرد و به سائلين هدايايى عطا مى فـرمود.
پيامبر در تمام ايام سال و ساعات روز و مناسبت هاى مختلف به خواندن ادعيه مداومت داشت . در شـدايـد و آسـايـش ، جـنـگ و صلح ، ذکر خدا و دعا و التجاء به درگاه الهى را مد نظر داشـت بـراى اعـمـال واجـب ، مـسـتـحـبـى يـا مـباح و هنگام پرهيز از مکروهات و محرمات دعاهاى مخصوص را قرائت مى کرد.
هـنـگـام دعا خواندن دست ها را به سوى آسمان بلند مى کرد و چون فقيرى که غذا طلب مى کـنـد، بـه گونه اى تضرع و زارى مى کرد، که نزديک بود عباى حضرت از دوش او بر زمين افتد.

نتيجه گيرى

آنـچـه مـرور کرديم بخشى از گنجينه عظيم فضايل انسانى و قطره اى از درياى بيکران اخـلاق نـبوى بود، پيامبر توسط هدايت هاى خاص و عام الهى تربيت يافت به گونه اى که خود فرمود: «اَدَّبنى رَبّى وَ اَحْسنَ تَاءْديبي» خـدايـم مـرا ادب آمـوخـت و چـه نـيـکـو مـرا ادب آموخته است . از اين رو خداوند در قرآن کريم رسـول گـرامـى را در طـول تاريخ تا پايان خلقت ، بزرگترين سرمشق بشريت معرفى کـرده اسـت . زيرا شـخـصـيـت پـيـامـبـر (ص) نـمـونـه اى بـراى يـک روزگـار، يـک نـسـل ، يـک مـلت ، يـک مـذهـب و يـک مـکـان خـاص نـمـى بـاشـد، بـلکـه يـک سمبل جهانى و هميشگى براى تمام مردم در همه زمان هاست .
حسن ختام را به سفارش امام صادق عليه السلام مزين مى کنيم که فرمود:
اِنَ اللّهَ خـَصَ رَسـولَه بـِمـَکـارِمِ الاخـلاقِ وَ امـتَحِنوا اَنفُسَکُم فَان کانَت فيکُم فاحَمدو اللّه وَارغـَبوا اِلَيهِ فى الزيادَةِ مِنها. خـداى تـعالى رسول خود را به صفات پسنديده اختصاص داد، پس شما خود را بيازماييد: هـر گـاه ايـن صـفـات نـيـک پـيـامـبـرى در شـمـا بود، خداى را سپاس گوييد و در تقويت و افزايش آن صفات بکوشيد.
شايسته است سياست هاى مديريت فرهنگى سپاه بيشتر به گسترش اخلاق اسلامى و اخلاق نـبـوى در کـارکـنـان گـرايـش پـيـدا کـنـد تـا سـپـاهـيـان مـظـهـر کـامل سرباز اسلام و جمهورى اسلامى باشند. يکى از راه هاى گسترش و ترويج اخلاق ، اسـتـمـرار و تکرار مباحث اخلاقى براى رسوخ در جان افراد است تا بتوانند با ممارست و تـذکـرهـاى مـداوم روح خـود را بـه زيبايى هاى فضايل آراسته نمايند و در اين راه از هيچ کوششى فرو گذار ننمايند. ان شاء اللّه .

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)