نگاهى به سيره اقتصادى پيامبر خدا (ص)


چکيده

قرآن کريم در سوره احزاب آيه 21، حضرت رسول اکرم (ص) را به عنوان الگويى نيکو معرفى مى کند. رفتار و گفتار آن حضرت در ابعاد گوناگون آموزنده ، قابل فهم و همت تازه است . در اين مقاله مباحثى مرتبط با اقتصاد، چون اهميت به کار و تلاش ، تدبير و ميانه روى ، پايبندى به قرارداد، قرض الحسنه ، عفو و گذشت از بدهکار، انفاق ، ترغيب به کار و کشاورزى ، اشتغال زايى ، فقرزدايى ، مبارزه با اشرافى گرى و امتيازخواهى ، سنت وقف و ترويج ساده زيستى آن حضرت به اختصار بيان شده است .

کليدواژه ها: پيامبر اعظم (ص)، سيره ، اقتصاد

سيره اقتصادى پيامبر اعظم (ص) مى تواند موضوع يک پژوهش مفصل با ابعاد گوناگون قرار گيرد. منظور ما از سيره اقتصادى پيامبر اعظم (ص)، آن دسته از گفتار و کردار آن حضرت ، و يا تاءييدات ايشان بر گفتار و کردار ديگران است که ارتباط مستقيم يا غير مستقيم با موضوعات اقتصادى دارد، و از جمله آنها، احکام فقهى است . در اين نوشتار، برخى از اين مباحث ، به اختصار و به فراخورِ حجم مقاله ، بيان گرديده است .

1. اهميّت دادن به کار و تلاش

وجود مبارک پيامبر اعظم (ص) به کار و تلاش اقتصادى در جهت تاءمين معاش روزمره بسيار اهميّت مى دادند و در کنار اين رهنمود، که : «دوستى دنيا ريشه همه بديهاست .» ، مى فرمودند: «اَلْکادّ عَلى عِيالِهِ کَمُجاهِدٍ فى سَبيلِ اللّهِ» يعنى کسى که با دسترنج خويش زندگى و معاش خود و عيالش را تاءمين کند، مانند رزمنده اى است که در راه خدا مى جنگد.» و نيز: «طَلَبُ الْحَلالِ فَريضَةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» به دست آوردن روزى حلال بر هر زن و مرد مسلمان واجب است .
آن وجود مبارک خود از کودکى ، مخالف بطالت و تنبلى و دائم در حال تلاش سازنده بود. در يکى از روزهايى که در کفالت حليمه بود از او پرسيد: برادرانم روزها کجا مى روند؟ حليمه گفت : گوسفندان را به چراگاه مى برند. گفت : من هم از امروز با آنان خواهم بود.
در هفت سالگى ايشان را ديدند که خاک و کلوخ در دامن ريخته و در خانه سازى عبدالله بن جُدعان کمک مى کند. در طول زندگى او ديده نشد که روزى را به بيهودگى بگذراند. در مقام نيايش هميشه مى فرمودند: خداوندا از بيکارى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم .
مدّتى نيز به شبانى گوسفندان ابوطالب مى پرداخت . در اوّلين سفر تجارى به همراه ابوطالب به شهر بُصرى رفت و رموز کار تجارت را در ضمن آن فرا گرفت . در کتاب هاى تاريخى آمده است که پيامبر مدّتى از عمر خويش را به چوپانى گذراندند. اين جمله را از ايشان نقل نموده اند که فرمود: «من مدّتى گوسفندان اهل مکه را در سرزمينِ «قراريط» شبانى مى کردم .
ابوطالب به دنبال انتخاب شغل مناسبى براى برادرزاده خود، به وى پيشنهاد کرد نزد «خديجه بنت خويلد» بروند و با سرمايه او تجارت کنند. حضرت با ايشان قرارداد مضاربه بست که در منافع کالا سهيم باشد. او مال التجاره را در شام به فروش رسانيد و با سود فراوان بازگشت . از برخى کتابهاى تاريخى استفاده مى شود که در زمان پيامبرى که فرصت تجارت و شبانى نبود، حضرت اکثر اوقات خود در خانه را به دوزندگى مى گذرانده است .
به گواهى امام موسى کاظم (ع)، حضرت پيامبر (ص) با دست خودکار مى کردند و از آن ارتزاق مى نمودند. حسين بن على بن حمزه از پدرش نقل مى کند که امام کاظم (ع) را ديدم که در زمين خود سخت کار مى کردند و از تمام وجود ايشان عرق مى ريخت . به او گفتم : فدايت شوم مردان کجايند؟ فرمود: على ، بدان کسانى کار مى کردند که از من و پدر من برتر بوده اند! گفتم : چه کسانى ؟ فرمود: رسول خدا (ص) و امير مؤ منان (ع) و تمام پدران من با دستان خود کار مى کردند و تلاش کار، سيره پيامبران ، جانشينان و همه صالحين است .
حضرت على (ع) نيز (به پيروى از رسول خدا (ص» هرگاه از کار جهاد فارغ مى گرديد به تعليم و آموزش و قضاوت بين مردم مشغول مى شد و هرگاه از اين کار نيز فارغ مى گشت ، در باغى که داشت ، سرگرم کار مى شد و در همه حال به ياد خدا و در حال ذکر بود.
در وسائل الشيعه آمده است که خداوند به حضرت داود وحى نمود که اى داود، اگر از بيت المال نگيرى و از دسترنج خويش بخورى ، بنده خوبى هستى ! حضرت داود چهل روز گريه مى کرد و بعد از آن براى معاش خود کار کرد و از بيت المال بى نياز گرديد.
پيامبر اعظم (ص) بهترين کارها را کارى مى دانست که با دست انجام پذيرد و از ميان کسب ها بزّازى و عطرفروشى را مى ستود. او اهل حِرَف را مى ستود و مى فرمود: خداوند اهل حرفه امين را دوست دارد.

2. تدبير و ميانه روى

تدبير به معناى عاقبت انديشى و تفکر و حسابگرى در کارها است . هرگاه کارها با تفکر و تدبير همراه شود، موفقيت و پيشرفت را به دنبال خواهد داشت . به ويژه اگر ميانه روى نيز سرلوحه کار قرار گيرد. علامه طباطبايى مى گويد:
بى ترديد زندگى انسان يک زندگى مبتنى بر تفکر بوده و بدون آن زندگى او سامان نمى يابد. و هر چه فکر صحيح تر و تمام تر باشد زندگى بهتر و محکم تر خواهد بود.
از صفات حميده حضرت ، سکوت و انديشيدن دائمى بود. او هيچ کارى را بدون تفکر انجام نمى داد. امام حسين (ع) گويد از پدرم امير مؤ منان در مورد سکوت آن حضرت سؤ ال کردم . فرمود: سکوت حضرت به دليل بردبارى ، دورانديشى ، اندازه قرار دادن و تفکر بود. مردى نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت : يا رسول الله مرا اندرزى ده . حضرت فرمود: اگر نصيحت کنم عمل مى کنى ؟ مرد جواب مثبت داد. (حضرت سه بار اين سؤ ال را تکرار کردند) آنگاه فرمود:
اِذا اَنْتَ هَمَمْتَ بِاَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَاِنْ يَکُ رُشْداً فَامْضِهُ وَ اِنْ يَکُ غَيّاً فَانْتَه عَنْهُ.
هرگاه تصميم به انجام کارى داشتى در عاقبت کار بينديش ، پس اگر عاقبت آن رشد (پيشرفت) بود انجام بده و اگر عاقبتش ضلالت و گمراهى بود آن را رها کن .
همچنين حضرت چنين فرمود:
دعاى چند طايفه مستجاب نمى گردد: کسى که مال خود را بدون نوشته و شهود قرض دهد. کسى که تمامى مال خود را که خداوند به او داده در راه او انفاق کند و چيزى براى خود نگاه نداشته ، به درگاه خداوند دعا کند که به من روزى بده . خداوند مى گويد: مگر من به تو ثروت ندادم ، چرا ميانه روى نکرده و اسراف نمودى ؟ همچنين مردى که به دنبال کسب و روزى نرود و بگويد: خداوندا به من روزى عنايت کن . خداوند گويد: بنده من ! راه را بر تو نبستم و تو را سالم نمودم و زمين من هم واسع است چرا بيرون نمى روى و طلب روزى نمى کنى ؟
در کليه رفتار و اعمال حضرت رسول اکرم (ص)، ميانه روى به چشم مى خورد. امام على (ع) در وصف رفتار آن بزرگوار چنين فرمود:
او پيشواى پرهيزکاران و وسيله بينايى هدايت خواهان و... راه و رسم زندگى او
ميانه روى بود.
در همين رابطه ، پيامبر (ص)، خود خطاب به مردم فرمود:
يا اَيُّهَا النّاسِ عَلَيْکُم بِالْقَصْدِ عَلَيْکُمْ بِالْقَصْدِ عَلَيْکُم بِالْقَصْدِ.
مردم ، بر شما باد ميانه روى ! بر شما باد ميانه روى ! بر شما باد ميانه روى !
تاءکيد فراوان روايات به شکل هاى گوناگون بر ميانه روى نشانگر آن است که عدم رعايت اين اصل مهم چه در مسائل عبادى و معنوى و چه در مسائل مادى و اقتصادى ، موجب بروز مشکلات و ناراحتى ها خواهد گرديد.

ميانه روى ، درخواست خدا از پيامبر (ص)
امام صادق (ع) فرمودند: کسى از پيامبر چيزى نمى خواست مگر آنکه آن حضرت مى بخشيد. يکبار زنى پسرش را خدمت حضرت فرستاده و گفت : «نزد پيامبر (ص) برو و از او چيزى بخواه . اگر فرمود چيزى نزد ما نيست ، بگو پيراهنت را به من بده !» امام صادق فرمود: رسول خدا (ص) پيراهن خود را درآورد و به او داد. در اين هنگام خداوند پيامبرش را به ميانه روى سفارش نمود و اين آيه را نازل نمود: که دست خود را بسته به گردن خويش ميفکن (ترک انفاق و بخشش منما) و کاملاً هم باز مگذار تا اينکه ملول و تهيدست گردى !
رعايت همين سيره از طرف امام صادق (ع) نمونه جالبى است : صبيح بن وليد مى گويد: بين مکه و مدينه ، همراه امام صادق (ع) بودم . گدايى آمد. امام به او چيزى دادند. همچنين به گداى دوم و سوم چيزى دادند، ولى در پاسخ گداى چهارم فرمود: خداوند تو را سير فرمايد. آن گاه به ما رو کرد و فرمود: چيزى با ما بود که به او بدهيم ، ولى ترسيدم جزء يکى از آن سه دسته اى باشم که دعاى آنان مستجاب نمى گردد.

3. پاى بندى به قرارداد (معامله)

در روايات متعدد، پيامبر اکرم (ص) خود را «امين» معرفى کرده است . او به تمام معنا امين بود و ميزان پاى بندى حضرت به قرار و پيمان موجب شگفتى است . در تاريخ آمده که جوانى پيش از بعثت با پيامبر (ص) معامله اى کرد و مقدارى از آن باقى ماند. با آن حضرت در مکانى قرار گذاشت ، تا آن را تحويل دهد. اما قرار را فراموش کرد. پس از سه روز به خاطرش آمد. پس به آن محل رفت و مشاهده کرد که حضرت در آنجاست ! حضرت به او فرمود: «اى جوان مرا سخت ، زحمت انداخته و در محظور قرار داده اى که سه روز در اينجا منتظر تو هستم ! پيامبر اعظم (ص) هيچ گاه در قول و قرارهاى خود اعم از پيمان هاى اقتصادى يا اجتماعى و سياسى خلاف قرار داد و پيمان خويش عمل نکرد. از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود:
روزى پيامبر (ص) با مردى قرار گذاشت که در کنار صخره اى در انتظار او بماند تا او برگردد. حرارت شديد آفتاب باعث رنج پيامبر در کنار آن صخره گرديد. ياران گفتند: چه مى شود اگر به سايه بروى ؟ فرمود: ميعادگاه ما همين نقطه است . در اينجا مى مانم اگر نيايد خلف وعده از او سر زده است .

4. قرض الحسنه

سنّت و سيره رسول خدا (ص) قرض گرفتن و دادن و اداى قرض به وجهى نيکو بود. خود حضرت بارها در ايام زندگى با برکتش ، قرض مى گرفت و به وجى بهتر ادا مى نمود:
کانَ (ص) يستَقْرِضُ الدَّراهِمَ الفَسُولَةَ (اى الرزيله) وَ يُردُّ الْجِيادَ.
حضرت درهم هاى معيوب را که قرض مى گرفت هنگام بازپرداخت آنها را صحيح و سالم ادا مى نمود.
سائلى نزد رسول خدا (ص) آمد و خيرى طلب نمود. حضرت فرمود: کسى هست که به ما قرض دهد؟ يکى از انصار گفت : نزد من هست . رسول اکرم (ص) فرمود: چهار وسق (حدوداً معادل 6 کيلو) خرما به اين سائل بده . چون خرما را به سائل داد، بعد از مدّتى نزد حضرت آمد و قرض خود را طلب نمود. حضرت هشت وسق خرما به اين مرد داد. آن مرد انصارى گفت يا رسول الله (ص) من چهار وسق داده بودم . فرمود: چهار وسق ديگر را ما به تو بخشيديم .
از عامربن عبدالله چهل هزار درهم قرض گرفت وقتى مالى به مدينه رسيد. او را خواست و فرمود: «مال خود را بگير، خداوند به مالت برکت دهد. پاداش قرض کردن وفا کردن است .»

5. انفاق

پيامبر اعظم (ص) نمونه سخاوت و انفاق بود. هيچ نيازمندى را رد نمى کرد و اگر چيزى نداشت با سخن لطيف و خوش ، دل او را شاد مى نمود. هيچ گاه از او چيزى درخواست نشد که حضرت در جواب به آن «نه» بگويد. اگر مشغول نماز بود و کسى پهلوى او مى نشست نماز خود را کوتاه مى کرد و به سوى او برمى گشت که آيا حاجتى دارى ؟
اگر چيزى هم براى بخشش نداشت وعده بخشش مى داد.
مردى نزد او آمد و چيزى خواست ، فرمود: «اکنون چيزى موجود نيست هر چه خواهى برعهده من خريدارى کن وقتى مالى رسيد ادا مى کنم .» عمر گفت : يا رسول الله خداوند تو را به آنچه توانايى ندارى مکلف نساخته است ! پيامبر گفتار عمر را مکروه دانست . سپس يکى از انصار گفت : يا رسول الله هر چه خواهى ببخش که از جانب صاحب عرش کمبودى نخواهى داشت ! پيامبر تبسم نمود و فرمود: به چنين رفتارى فرمان داده شده ام .
در انفاق ، اهميت و اولويت را به نزديکان مى داد. ابوطلحه باغى داشت که گاهى پيامبر براى تفرج به آنجا مى رفت و از آب چاه آن مى نوشيد. گفت : يا رسول الله (ص) آن را در هر راهى مى دانى انفاق کن . فرمود: اين مالى سودآور است . از تو قبول کردم و به خودت بازگردانيدم که به نزديکان خود تصدّق کنى .
آن حضرت از سؤ ال و تکدى نهى مى فرمود. و مى گفت : هر کس آن قدر مال داشته باشد که محتاج نباشد و سؤ ال کند، آتش جهنم را براى خود زياد کرده است .
و فرمود هر کس فقير نباشد و گدايى کند، همانا اخگر آتش (جهنم) را جويده است .

6. وقف

سيره رسول اعظم (ص)، وقف اموال خود به منظور رسيدگى به ايتام ، در راه ماندگان و فقيران و... بوده است . مردى از يهوديان به نام مخيريق که در جنگ احد مسلمان شده بود، همراه سپاه اسلام در جنگ با مشرکان شرکت داشت . وى در جمع مردم وصيت کرد: «اگر من کشته شوم ، هفت قطعه از باغهاى من از آن رسول خدا (ص) باشد.» بعد از شهادت او باغها در سال سوم هجرى به ملک پيامبر (ص) درآمد. تا سال هفتم هجرى کارگران رسول خدا (ص) آن باغها را اداره مى کردند تا اينکه در همان سال باغها را بنى هاشم و اولاد او وقف نمودند. در مدارک و مصادر تاريخى ، از زمينهاى ديگرى به نام صدقات رسول خدا (ص) نام برده شده است . از جمله زمينى که حضرت براى صدقه به ابن السبيل قرار داد. در قبا، نخلستانى بوده به نام «بويره» که از صدقات رسول خدا (ص) بوده و وقف بر فقيران و بينوايان بوده است . همچنين نقل شده که پيامبر (ص) در خيبر موقوفه هايى داشته که از عوايد و منافع آنها، به ميهمانان خود انفاق مى کرده است .
بخارى صاحب يکى از صحاح سته گويد: «نوشته يا نوشته هايى در دست على (ع) بوده که وقف هاى پيامبر (ص) در آن نوشته شده بود.»
اين مطلب دلالت دارد که رسول خدا (ص) داراى موقوفات فراوانى بوده است . رسول خدا (ص) بر هر نيکى و حسنه اى سبقت مى جست و وقف که يکى از سنت هاى حسنه و صدقه جاريه محسوب مى شود. مورد تشويق و ترغيب آن حضرت بوده است . امام صادق (ع) فرمودند:
هيچ پاداشى انسان را بعد از مرگ تعقيب نمى کند مگر در سه مورد: صدقه اى که در زمان حيات بدهد؛ اين صدقه پس از مرگش تا روز قيامت به عنوان صدقه موقوفه جريان پيدا کند. يا سنتى نيکو بنيان نهد که خود به آن عمل کرده ديگران نيز عمل کنند و يا فرزندى که براى او طلب مغفرت نمايد.

7. مهلت به بدهکار و بخشش بدهى او

حضرت در مورد بدهکارى نيز حساسيّت عجيبى داشتند و به شکل هاى مختلف مردم را به اداى قرض و بدهکارى خويش فرامى خواندند. از طرفى به مؤ منان سفارش مى کردند که به مديون و بدهکار فرصت کافى دهند. روزى به منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: حاضرين به غائبين برسانند، هر کس مديون بيچاره خود را مهلت دهد خدا ثواب صدقه را به اندازه روزهايى که مال خود را وصول ننموده است به او خواهد داد.
فردى به نام کعب مى گويد: کسى به من مديون بود. او را در مسجد نگاه داشتم و نگذاشتم خارج شود. پيامبر (ص) آمد و به منزل خود رفت در حالى که هر دو نشسته بوديم . پس پيامبر در موقع شدت گرما، پرده منزل را بالا زد و فرمود: اى کعب شما تا حالا نشسته ايد؟ گفتم : بله يا رسول الله (ص) پدر و مادرم به فدايت باد. فرمود: «نصفِ طلب خود را از او بگير.» من هم نصف گرفتم و نصف ديگر را رها کردم .
در نقلى آورده اند جنازه مسلمانى را آوردند تا رسول خدا بر او نماز گزارد. پيامبر به اصحاب فرمود شما بر او نماز بخوانيد. اصحاب گفتند: يا رسول الله (ص) چرا شما بر او نماز نمى گزارى ؟ فرمود: بدهکار مردم است . ابوقتاده گفت : من ضامن مى شوم که قرض او را
ادا کنم . پيامبر فرمود آيا به طور کامل ادا خواهى کرد؟ ابوقتاده گفت : به طور کامل ادا خواهم کرد آنگاه پيامبر بر او نماز گزارد.

8. ترغيب به کار

سيره رسول اعظم (ص)، تشويق کارگران و کشاورزان بود و مردم را به کشاورزى ترغيب مى کرد. آورده اند چون حضرتش از غزوه تبوک برگشت ، سعد انصارى به پيشواز ايشان آمد. پيامبر با او مصافحه کرد و از زندگى اش پرسيد. سعد گفت : يا رسول الله بيل و کلنگ مى زنم که مخارج عيالاتم را تاءمين نمايم . پيامبر (ص) دست او را بوسيد و فرمود: اين دستى است که آتش به او نخواهد رسيد!
«جبّه» و «سوار» پسران خالد بر پيامبر (ص) وارد شدند، ديدند حضرت مشغول بنّايى است . فرمود: «بياييد جلو کمک کنيد.» آمدند و چون کار تمام شد، پيامبر به ايشان مزد داد و فرمود مادامى که زنده هستيد از رزق ماءيوس نشويد، هيچ مولودى را مادر نمى زايد مگر آنکه هنوز پوست نبسته ، خداوند روزى او را مى رساند.
کارگرى را که خوب کار مى کرد تشويق مى نمود و سفارش کارگران را تا آنجا نمود که فرمود: قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود، مزد او را بدهيد. و کسى که مزد کارگر را ندهد و بر او ظلم نمايد، عملش پوچ و بوى بهشت بر او حرام مى گردد، در حالى که بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى رسد.

9. ترغيب به کشاورزى

سيره حضرت بر تشويق به کشاورزى بود و مى فرمود: هر کسى درختى بکارد و براى تربيت آن شکيبا باشد تا به ثمر برسد، هر که از آن بهره مند شود، ثواب صدقه اى نزد خداوند دارد. او از فروش باغ و نخل نهى مى کرد و مى فرمود: نخل چيز خوبى است ، هر کس آن را بفروشد، بهاى آن همچون خاکسترى است بر قلّه کوه در معرض طوفان ، مگر آنکه با بهاى آن ملک ديگرى بخرد. و امر مى کرد که زمينهايِ خود را خودتان بکاريد و اگر نمى توانيد، زمين را به برادر دينى خود واگذار کنيد تا او بکارد. کشاورزان را مورد حمايت قرار مى داد. به على (ع) فرمود: «يا على مبادا با حضور تو بر کشاورزان ظلم شود يا بر ماليات ايشان افزوده گردد!» اين حمايت تنها ويژه مسلمانان نبود بلکه در فتح خيبر هنگامى که يهوديان به پيامبر شکايت کردند که بعضى از مسلمانان از ايشان چيزى بدون پرداخت بهاء آن مى گيرند. حضرت فرمود: که همه جمع شوند و اعلام فرمود: «مال آنها را بر مال و جانشان امان داده ايم ، تصرف در مال ايشان جز به حکم قانون روا نيست .» بعد از آن مسلمانان بهاى سبزيجات و ديگر محصولات ايشان را مى پرداختند.

10. اشتغال زايى و فقرزدايى

سيره پيامبر اعظم (ص) بر اين بود که براى آحاد جامعه شغل مناسب در نظر گرفته شود و همه با کسب درآمد حلال هزينه زندگى خود را تاءمين نمايند. بنابراين سيره حضرتش بر اين بود که ديگران را به کارهاى توليدى و خدماتى تشويق نمايد.
در روايات آمده است که هرگاه مردى را ملاقات مى نمود، سؤ ال مى کرد آيا شغلى دارى ؟ اگر مى گفت بيکار است ، مى فرمود (اين شخص) از چشم من افتاد. عرض مى کردند چرا؟ مى فرمود: زيرا اگر مؤ من بيکار باشد، دين خود را اسباب معيشت خود قرار مى دهد. چون بيکاريِ مردم مايه گستاخى و ناسپاسى و موجب شيوع کارهاى زشت مى گردد.
فرد بيکارى از فرط گستاخى و بيهودگى و ناسپاسى به کارهايى دست مى زند که براى خود و اطرافيانش زيانهاى زيادى به بار مى آورد. به همين دليل حضرت به افراد بيکار سرمايه مى داد تا به شغل آبرومندى دست يابند و يا به گونه اى آنها را راهنمايى مى نمود که بتوانند شغل درآمدزايى داشته باشند. روزى يکى از انصار به حضرت مراجعه نمود و از فقر شکايت نمود و گفت : ممکن است تا برگردم برخى از اهل منزلم از گرسنگى تلف شده باشند! به او فرمود: برو ببين چيزى در خانه ات هست . رفت و فرشِ پاره اى و قدحى آورد. پيامبر به اصحاب فرمود: چه کسى اينها را مى خرد؟ يکى به دو درهم خريد. پيامبر فرمود: با يک درهم براى اهل خانه ات غذايى فراهم کن و با يک درهم تبرى بخر و نزد من بيا. او چنان کرد و پيامبر فرمود: حالا به فلان درّه برو و خار و هيزمى را رها مکن و همه آنها را جمع کرده و بفروش و تا ده روز پيش من نيا. او رفت پس از ده روز آمد و گفت : «يا رسول الله در اين فرمان که دادى برکت بود.» پيامبر (ص) فرمود: اين کار و تلاش ، براى تو بهتر است از آنکه در قيامت بيايى و لکه سياه گدايى در روى تو باشد!
سيره حضرت بر اين بود که افراد با کمکهاى ماليِ بلاعوض مانند صدقه و زکات بد عادت نشوند و آنان را به کار و تلاش ترغيب مى نمود تا بر بازوان خويش تکيه و معاش خود را تاءمين نمايند. نزد پيامبر گفتند فلانى نماز زياد مى خواند و روزه مى گيرد. حضرت فرمود:
چه کسى او را آب و نان مى دهد؟ گفتند: همه ما. فرمود: «همه شما از او برتريد!»
پيامبر اعظم (ص) براى رفع وابستگى ها و ايجاد شخصيّت مستقل و باعزت براى انسانها، با روحيه وابستگى و سربار ديگران بودن مبارزه مى کرد و انسانها را تشويق مى کرد که از دسترنج خويش ارتزاق کنند. به همين دليل مى فرمود: «کلوا من کَدّ اَيديکم» ؛ از دسترنج خويش بخوريد و هر کس از دسترنج خويش بخورد خداوند با نظر رحمت به او نگاه خواهد کرد و او را عذاب نمى کند. تقويت همين روحيه باعث مى گردد که در اجتماع پديده ناهنجار تکدّى گرى رواج پيدا نکند. حضرتش در سفرى با اصحاب و ياران خويش در نزديک برکه اى بود توقّف کرد. سپس به سوى آب رفت و بدون آنکه به کسى چيزى بگويد مجدّد به سوى شتر خويش برگشت . پرسيدند چه مى خواهيد؟ فرمود مى خواهم زانوى شتر خويش را ببينم . گفتند اجازه دهيد ما اين کار را انجام مى دهيم . فرمود: «لا يَسْتَعْنَ اَحَدَکُمْ بِالنّاسِ وَلَوْ فى قَضْمِةٍ مِنْ سِواکٍ» کارهاى خود را خود انجام دهيد و هرگز از ديگران ، اندازه يک چوب مسواک ، کمک نخواهيد.

11. مبارزه با امتيازخواهى

بسيار اتفاق مى افتد که اطرافيان کسانى که در راءس امور قرار مى گيرند از مقام و قدرت آنان سوء استفاده کنند و به امتيازات و امکاناتى بهتر و بيشتر از ديگران دست يابند.
امّا سيره پيامبر اعظم (ص) چنين بود که هيچ گاه اجازه ندادند اطرافيان و خويشانش ، امتيازى بالاتر از ديگران بخواهند. از امام صادق (ع) روايت شده که در زمان نزول آيه زکات عده اى از بنى هاشم نزد آن حضرت رفتند و تقاضا کردند که به سبب خويشاوندى ، جمع آورى زکات را به آنان واگذار کند تا سهمى از زکات از آنِ ايشان (به عنوان کارمندان جمع آورى کننده زکات) باشد. رسول خدا (ص) فرمود:
«صدقه و زکات بر من و بنى هاشم حرام است ... . آيا فکر مى کنيد من ديگران را به شما ترجيح مى دهم ؟ بدانچه خدا و رسولش به آن رضايت داده اند، راضى باشيد!» آنان نيز رضايت دادند و رفتند. در واقع حضرت با اين سخن هم دل آنان را راضى نمود و هم امتيازخواهى آنان را بى پاسخ گذاشت .
رسول خدا (ص) تاءکيد داشت که خويشاوندان او دريابند که آن حضرت خيرخواه و دوستدار آنان است و اينکه به آنان اجازه نمى دهد به واسطه خويشاوندى با آن حضرت از امکانات ويژه برخوردار شوند، صلاح ايشان است ، و نيز تاءکيدداشت که دريابند هر کس در گرو عمل خود است و هيچ کس بدون انجام عمل صالح رستگار نخواهد شد.
امام باقر (ع) فرمودند:
رسول خدا بر کوه صفا ايستاد و فرمود: اى بنى هاشم ، اى فرزندان عبدالمطلب ! همانا من فرستاده خدا به سوى شما و خيرخواهتان هستم . من در گرو عمل خود هستم و هر يک از شما هم در گرو عمل خودتان هستيد، نگوييد محمد (ص) از ماست و هر جايى او داخل شد ما داخل مى شويم !
بعد از رسول خدا (ص) على (ع) نيز بر سيره پيامبر (ص) بود و به هيچ يک از نزديکان خود امتياز ويژه نداد و با هرگونه سوء استفاده خويشاوندان و دوستان از بيت المال به شدّت مقابله نمود. داستان برخورد با عقيل ، برادر خويش در موضوع سهم بيت المال و نيز عاريت گرفتن گردنبندى توسط يکى از دخترانش از بيت المال ومقابله حضرت با او،شاهد همين مدعاست .

12. پرهيز از رفاه طلبى و اشرافى گرى

سيره حضرت مبارزه با روحيه اشرافى گرى و رفاه طلبى بود. براى اين منظور مقام و منصب هاى حکومتى را به اشراف و ثروتمندان نمى داد و از آنان هديه قبول نمى کرد. به طور مثال عباس ، عموى پيامبر و ربيعه بن حارث ، پسران خود را نزد پيامبر (ص) فرستادند تا آنها را متصدى صدقات کند، اما پيامبر نپذيرفت . هديه پيامبر به افرادى که روحيه رفاه طلبى و اشرافى گرى داشتند زمين بايرى بود که مى بايست آباد مى گشت . به طور مثال به حسان بن ثابت انصارى زمين بايرى دادند تا آباد کند.
حضرت ساختن خانه هاى مجلل و پوشيدن لباسهاى تجملى را نيز ممنوع کردند تا ساده زيستى در جامعه گسترش بيشترى پيدا کند و چشم هم چشمى ها رخت بربندد. به طور مثال بر تن عبدالله بن عمرو عاص دو جامه به رنگ سرخ ديد. فرمود اين جامه کافران است ، بر تن مکن ، و يا آستين بلند پيراهن «علاء بن حضرمي» را هم کوتاه نمودند.
روزى مرد ثروتمندى با لباسى نو و مرتب نزد پيامبر اکرم (ص) نشست . پس از مدت کوتاهى مرد فقير و کهن جامه اى آمد و کنار مردى ثروتمند نشست . ثروتمند لباس خود را جمع کرد. پيامبر فرمود: آى ترسيدى که از فقر او به تو هم برسد؟ گفت : نه . فرمود: ترسيدى از ثروت تو چيزى به او بچسبد؟ گفت : نه . فرمود: ترسيدى لباس پاکيزه تو را چين و چروک کند؟ گفت : نه . پرسيد: پس چرا لباس خود را از او دور کردى ؟ گفت : يا رسول الله ، شيطانِ من ، هر فعل قبيحى را در نظر من زينت مى دهد و هر خوبى را زشت مى نمايد. من در عوضِ اين عمل ، نصف دارايى خود را به او بخشيدم ! پيامبر از فقير پرسيد: نصف دارايى او را قبول مى کنى ؟ فقير گفت : نه ! ثروتمند پرسيد: براى چه ؟ گفت : مى ترسم مثل او شوم !

13. ترويج ساده زيستى

يکى از مهمترين رفتارهاى پيامبر اکرم (ص) ساده زيستى آن وجود بزرگوار و مبارک بود. در روايت است که هرگز از نان گندم سير نشد. چون بردگان غذا مى خورد و همانند آنها مى نشست بر روى خاک غذا مى خورد و از همه گونه غذا تناول مى کرد.
زيراندازش حصير بود و بالشى از چرم داشت که درونش را از ليف خرما انباشته بودند. غالب قوتش نان جو و خرما بود. گاه بر مرکب بى زين سوار مى شد و جامه و کفش خود را با دست خود وصله کارى مى نمود و با دست خود شير مى دوشيد و گندم را دست آس (آرد) مى کرد.
يکى از جملاتى که در وصف پيامبر اعظم (ص) گفته اند: «کانَ رَسُول اللّه (ص) خَفيفُ الْمَؤُونَةٌ» يعنى در زندگى ساده زيستى را انتخاب کرده بود. در خوراک ، پوشاک ، در مسکن ، معاشرت ، روشش سادگى بود. اين سيره روشن زندگى حضرت راهى براى ترويج اين فرهنگ و در نهايت سعادتمندى جامعه است .