سيره پيامبر اکرم در بيت المال


معناى بيت المال

کلمه بيت المال مرکب از دو واژه «بيت» و «مال» ، به معناى خانه دارايى و خزينه مال است . و در اصطلاح به دو معنا مى آيد: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند، استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود . معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است .
با نگاهى در منابع روايى و تاريخى به دست مى آيد که لفظ بيت المال و استعمال آن در زمان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم وجود نداشته است . بلکه اين اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت، خصوصا در زمان حکومت على عليه السلام رواج يافته است . بنابراين اگر اين اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم به کار برده مى شود، از باب حکايت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است، نه اين که اين لفظ در گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد (1)

سيره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در اداره بيت المال

گرچه دوران حکومت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و به تبع آن، اداره امور بيت المال از ناحيه آن حضرت، محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تامين کننده بيت المال و مصارف آن محدود به مدينه و اطراف آن بوده است، ولى با اين حال شيوه آن حضرت در گردآورى، حفظ و نگهدارى، تقسيم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جايگاه خاصى است . چه اين که سيره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سياسى و مديريتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد . و اين مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مديران بيت المال باشد . همان طور که حضرت على عليه السلام خود را ملزم به تبعيت از آن حضرت در مديريت بيت المال مى داند و سيره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد؛ چنانچه مى فرمايد:
«و انى حاملکم على منهج نبيکم صلى الله عليه وآله وسلم و منفذ فيکم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بعد وفاته کموضعى منه ايام حياته فامضوا لما تؤمرون و قفوا عند ما تنهون عنه (2) ؛ من شما را به راه و روش پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم کرد . اگر به آنچه مى خواهم [تن سپرديد و] مستقيم شديد و [البته] از خدا بايد يارى جست . بدانيد که موضع من نسبت به رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست . پس نسبت به آنچه امر مى شويد، ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شويد، متوقف شويد .»
و نيز مى فرمايد: «کان خليلى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لا يحبس شيئا لغد و کان ابوبکر يفعل و قد راى عمربن الخطاب فى ذلک ان دون الدواوين و اخر المال من سنة الى سنة و اما انا فاصنع کما صنع خليلى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ؛ (3) دوستم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم چيزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبکر اين کار را مى کرد و [اما] عمر بن خطاب در اين کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطايا را تدوين کرد و مال را از اين سال تا آن سال به تاخير انداخته [و انبار مى کرد] و اما من همان کارى را مى کنم که دوست من رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى کردند .»
و باز مى فرمايد: «محوت دواوين العطايا و اعطيت کما کان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يعطى بالسوية و لم اجعلها دولة بين الاغنياء (4) ؛ دفاتر حقوق و عطايا را [که به دستور عمر طبق ملاک هاى طبقاتى تعيين شده بود] از بين بردم . و مانند رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم که به طور مساوى تقسيم مى کرد، آن را به مساوات تقسيم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم .»
امام صادق عليه السلام نيز بر تاسى از سيره پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تاکيد مى کند، شيوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مى کند . نمونه اش جواب از سؤالى درباره نحوه تقسيم بيت المال است که مى فرمايد: «هذا هو فعل رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فى بدو امره (5) ؛ اين [تساوى در حقوق] همان شيوه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در [همان] ابتداى حکومتش است» .
از جمله اوصاف مهدى عليه السلام نيز اداره امور بيت المال به شيوه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم ذکر شده است . عبدالله بن مسعود از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى کند که: «يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة؛ (6) [مهدى (عج)] مال را طبق مساوات تقسيم مى کند و خداوند قلب هاى اين امت را لبريز از بى نيازى خواهد کرد .»

منابع مالى بيت المال

1 - انفال «انفال» عبارت است از هر مالى که اختصاص به مقام نبوت و ولايت امر دارد . (7) «يسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول» ؛ (8) «اى پيامبر! از تو در مورد انفال سؤال مى کنند، بگو: انفال مال خدا و رسول اوست .»
زمين هاى باير، سواحل درياها، جنگل ها، کوه ها، اموال پادشاهان، غنائم برجسته و مال بى وارث از مصاديق انفال هستند که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم طبق مصلحت اسلام و مسلمين، از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند . (9)

2 - خمس «خمس» عبارت است از يک پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال ديگر که به حاکم اسلامى تحويل داده مى شود .
«واعلموا انما غنمتم من شيى ء فان لله خمسه و للرسول ...» ؛ (10) «اى مؤمنان بدانيد که هر چه به شما غنيمت رسد خمس آن، مال خدا و رسول اوست» .
منفعت کسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، غواصى، غنيمت جنگى و زمينى که کافر ذمى از مسلمان بخرد، از مواردى است که خمس به آن تعلق مى گيرد . (11) بله در زمان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم طبق تصريح مورخان و مفسران و فقهاء، خمس اختصاص به غنيمت هاى جنگى داشته است و در غير آن، پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم از مردم خمس نگرفته است . گرچه بعضى از عالمان گفته اند که خمس در زمان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم اختصاصى به غنايم جنگى نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است، و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبايل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگى ميان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم و قبيله اى باشد و يا قبيله اى به اذن آن حضرت جهادى کرده باشد، پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم از آن ها مطالبه خمس کرده است، که يک نمونه اش عبارت است از:
نمايندگان اعزامى قبيله «عبد قيس» به پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم عرض کرند: ميان ما و شما، مشرکان قبيله «مضر» قرار دارند و ما جز ماه هاى حرام وقت ديگرى نمى توانيم به خدمت تو برسيم؛ به ما دستورى بده که اگر به آن عمل کرديم، داخل هشت شويم و ديگران را نيز به آن دعوت کنيم . پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چيز امر و از چهار چيز نهى مى کنم ؛ شما را امر مى کنم به اين که به خدا ايمان بياوريد . و سپس در مقام توضيح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانيت خدا و اين که محمد فرستاده اوست، اقامه نماز، دادن زکات و ديگر اين که يک پنجم آنچه به دست شما مى رسد بپردازيد .
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم از فرزندان عبد قيس نمى خواست خمس غنايم جنگى را بپردازند؛ زيرا آن ها جهاد نکرده بودند تا غنيمت هاى جنگى به دست آورند، حتى از ترس مشرکان قبيله «مضر» قادر نبودند جز در ماه هاى حرام از منطقه ى خود خارج شوند . بنابراين منظور از غنيمت در اين گونه از روايات نبوى صلى الله عليه وآله وسلم همان مطلق درآمد است . (12)
به هر حال خمس در زمان آن حضرت، اختصاص به غنيمت ها داشته است و يا به مطلق در آمد تعلق مى گرفته، از منابع مهم مالى بيت المال محسوب مى شده است . چه اين که در طول ده سال حکومت آن حضرت، ده ها جنگ با مشرکان و اهل کتاب اتفاق افتاد که در بيشتر آن ها غنيمت هاى فراوانى به دست آمد و پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم خمس آن غنيمت ها را به نفع حکومت اسلامى از جنگجويان اخذ مى کرد .

3 - زکات «زکات» نيز يکى از منابع مالى تامين بيت المال در زمان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم بوده است که بر گاو ، گوسفند، شتر، خرما، گندم، جو، کشمش، طلا و نقره ى سکه دار تعلق مى گيرد . (13)

4 - جزيه «جزيه» يک نوع مالياتى است که از اهل کتاب در برابر مسئوليتى که دولت اسلامى به منظور تامين امنيت جانى، عرضى و مالى آن ها را به عهده مى گيرد، دريافت مى شود و طبق مصالحى که حاکم اسلامى معين مى کند، مصرف مى شود . «قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الکتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون» (14) ؛ «اى اهل ايمان، با هر که از اهل کتاب که ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمى داند و به دين حق نمى گرود، کارزار کنيد تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند» .

5 - خراج «خراج» در اصطلاح فقهى عبارت است از مال الاجاره اى که حاکم اسلامى از طريق اجاره دادن اراضى مفتوح عنوه وصول مى کند .
اراضى مفتوح عنوه به زمين هايى گفته مى شود که مسلمانان به امر معصوم عليه السلام و به وسيله ى جنگ از کفار مى گيرند که شامل باغ ها، تاسيسات و ساختمان هاى موجود در آن اراضى نيز مى شود . (15)
سرزمين خيبر از اين قبيل است که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم بعد از فتح و گرفتن آن از دست يهوديان ساکن در سال هفتم هجرى بنابر پيشنهاد يهوديان، آن سرزمين را در اختيار يهوديان قرار داد و در عوض، آن ها مى بايد نيمى از درآمد حاصل از زمين ها و باغ هاى آن سالانه به پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم بپردازند . (16)
«عبدالله رواحه» که بعدها در جنگ موته به شهادت رسيد، هر سال از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم براى ارزيابى محصول خيبر و تنصيف آن، به آن جا سفر مى کرد و او پس از تخمين محصول، سهميه ى مسلمانان را جدا و به مدينه انتقال مى داد . (17)
در مقابل زمين مفتوح عنوه، زمين هاى طوع يا فيى ء است زمين هايى است که بدون آن که جنگى در گرفته باشد ساکنان کافر آن زمين ها، آن را رها کرده و يا به ميل خود، در اختيار مسلمانان قرار داده باشند . اين زمين ها جزو «انفال» و در اختيار امام مسلمين است . (18)
زمين هاى قبيله ى يهودى بنى نضير که بدون جنگ با مسلمين و از ترس آنان، به دست مسلمانان افتاد از اين قبيل است که طبق آيه قرآن کريم متعلق به شخص پيامبر است و او هر گونه صلاح بداند، در مصالح اسلام صرف کند .
«و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا رکاب ولکن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على کل شى ء قدير . ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول ...» (19)
«و آنچه را که خدا از مال آن ها (يهوديان بنى نضير) بازگشت داد متعلق به رسول اوست که شما سپاهيان اسلام بر آن هيچ اسب و استرى نتاختيد و لکن خدا، رسولانش را بر هر که بخواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چيز تواناست . و آنچه خدا از اموال کافران ديار به رسول خود غنيمت داد، آن متعلق به خدا و رسول اوست ...» .
سرزمين فدک نيز از همين قبيل است که «يوشع بن نون» رئيس آن سرزمين، آن را به عهده داشت، بدون جنگ و خون ريزى آن جا را تسليم پيامبر نمود . و طبق فرمان الهى «و آت ذالقربى حقه ... .» (20) پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم آن را به حضرت فاطمه عليها السلام واگذار نمود . (21)

گردآورى اموال بيت المال

پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم با تدابير خاص و مديريت شايسته ى خود، از راه هاى مختلف به جمع آورى و استحصال اموال بيت المال از منابع آن اقدام مى کرد که از جمله ى اين راه ها، تشويق مردم به رعايت حقوق بيت المال و اداى حقوق آن و نصب استاندارى و مسئولان لايق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن، عاملان فراوانى از انصار و مهاجران براى جمع آورى زکات، خمس، خراج و جزيه ى بلاد مختلف گسيل مى داشت؛ مثل على عليه السلام که به سوى نجران، علاء بن حضرمى به بحرين، زيادبن لبيد به حضرموت، ابن ابى اميه به صنعا، مالک بن نويره به بنى حنظله، بازان به يمن، عدى بن حاتم به طى و بنى اسد، خالد بن سعيد به صنعا، مهاجربن اميه به کنده، ابوموسى اشعرى به زبيد و عدن و ساحل و ... . گسيل داشت . (22) . که به آن ها «مستوفي» نيز مى گفتند . (23)
آن حضرت علاوه بر ارسال کارگزاران براى جمع آورى اموال، مردم را نيز تشويق مى کرد تا با آن ها همکارى داشته باشند و در بسيارى از موارد، خود مردم اموال را به پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم تحويل مى دادند . (24)

شيوه هاى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در اداره بيت المال

1 - عدم ذخيره سازى اموالى که به دست آن حضرت مى رسيد اگر حق جنگ جويان و يا فقيران و امثال آن هابود، در اسرع وقت بين آن ها تقسيم مى کرد و سعى داشت چيزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند . غنيمت هاى جنگى را در همان ميدان جنگ تقسيم مى کرد ؛ در جنگ خيبر بعد از انجام جنگ، دستور داد تا غنيمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسيم کنند . (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود که بعد از خروج از ميدان جنگ و در محل ديگر، غنيمت ها را تقسيم کنند . نمونه اش جنگ بدر است که آن حضرت با نخستين اختلاف ياران خود در نحوه ى تقسيم غنيمت ها روبه رو گرديد، چرا که هر کسى خود را سزاوارتر از ديگرى مى دانست؛ کسانى که از جان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حفاظت کرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل ديگرى مى دانستند و کسانى که در ميدان جنگ بودند خود را بر ديگران در استحقاق غنيمت ها مقدم مى پنداشتند . در اين وقت پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى، تمام غنيمت ها را به عبدالله بن کعب سپرد و عده اى را مامور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا اين که در نزديکى مدينه آن ها را به طور مساوى بين رزمندگان تقسيم کرد . (26)
آخرين پولى که به دست آن حضرت رسيد 000/800 درهم بود که از بحرين براى ايشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا اين که همه آن اموال را بين مسلمانان تقسيم کرد . (27)

2 - مساوات در تقسيم آن حضرت در تقسيم غنيمت ها و ساير اموال بيت المال، قانون عدل و انصاف را رعايت مى کرد و به همه مردم به طور يکسان سهم مى داد ؛ امتيازات شخصى، قبيله اى، سنى، سبقت در قبول اسلام، شرکت در جنگ بدر، سفيد و سياه، آزاد و برده و امثال آن ها را در کسب سهم از اموال بيت المال، دخالت نمى داد . (28) بدين وسيله، ديدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را، باطل اعلام کرد و انسان ها را کنار هم و در يک صف متحد قرار داد .
سعد بن ابى وقاص در تقسيم غنائم بدر به پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم اعتراض کرد و گفت: آيا مرا که از اشراف بنى زهره ام، با اين آبکش ها و باغبان هاى يثرب، يکسان مى بيني؟ آن حضرت از شنيدن اين سخن، سخت آزرده گرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ، حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است . من براى اين برانگيخته شدم که تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه کن سازم و تساوى در برابر حقوق را، در ميان مردم جاى گزين آن نمايم . (29)

3 - محافظت از بيت المال پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم براى حفاظت از بيت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعايت حريم آن توسط مردم، شيوه هاى تبليغاتى و عملى مختلفى به کار مى برد، از جمله:
الف . ابلاغ
آن حضرت براى آن که مردم حقوق بيت المال را رعايت کنند، آنان را با وظايف خود در خصوص بيت المال آشنا مى کرد . گاه اصل حکم شرعى را ابلاغ مى کرد و گاه تفصيل و جزئيات حکم شرعى را بيان مى کرد . (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعليم احکام و وظائف مردم نسبت به بيت المال مى پرداخت، مثل ارسال نامه به سوى سعد هذيم - والى جذام - که در آن احکام زکات تشريح شده و به مردم دستور داده شده است که زکات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحويل دهند . (31)
ب . تبشير و انذار
يکى ديگر از شيوه هاى آن حضرت در حفاظت از حريم بيت المال و احقاق حقوق آن، بشارت به ثواب و ذکر آثار خوب اداى حقوق بيت المال مثل خمس، زکات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپيچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بيت المال و ذکر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است . (32) پيامبر بعد از فتح خيبر و بعد از جمع آورى غنيمت ها در نقطه ى خاصى، به يکى از رزمندگان دستور داد که بگو: بر هر مسلمانى که غنيمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد بايد آن را تحويل دهد زيرا خيانت، مايه ننگ در دنياست و در روز قيامت آتش بر جانش مى شود . (33)
روز حرکت از سرزمين خيبر، ناگهان بر غلامى که مامور بستن کجاوه هاى پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم بود، تيرى اصابت کرد و همان دم جان سپرد . ماموران به جستجو پرداختند، تحقيقات آن ها به جايى نرسيد، همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد . ولى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: من با شما در اين جريان، هم عقيده نيستم، زيرا عبايى که بر تن اوست از غنيمت ها بوده و او آن را به خيانت برده و روز قيامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد . در اين لحظه يک نفر از سربازان پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم گفت: من دو بند کفش از غنيمت ها بدون اجازه برداشته ام . حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قيامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گيرد . (34)
و نيز فرمود: «لا تزال امتى بخير مالم يتخاونوا و ادوا الامانة و اتوا الزکاة و اذا لم يفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنين؛ (35) امت من هيچ وقت از خير و برکت جدا نمى شوند مادامى که به يکديگر خيانت نکنند و امانت را ادا کنند و زکات [اموالشان را] ادا نمايند و اگر چنين نکردند به قحطى و خشکسالى مبتلا خواهند شد» .
و باز فرمود: «خمسة لعنتهم - و کل نبى مجاب - الزائد فى کتاب الله و التارک لسنتى و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستاثر بالفى ء المستحل له (36) ؛ پنج کس اند که من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت کرده ايم: آن کس که در کتاب خدا آيه اى را زياد گرداند؛ کسى که سنت و روش مرا رها کند؛ کسى که قضا و قدر خدا را تکذيب کند؛ کسى که حرمت اهل بيت ما را نگه ندارد و کسى که اموال عمومى را به خود منحصر سازد و [تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد» .
ج . توبيخ و مجازات
آن حضرت متجاوزان به بيت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى، توبيخ و مجازات مى کرد .
پيامبراکرم صلى الله عليه وآله وسلم مردى از قبيله ازد - که او را ابن ليثيه نيز مى گفتند - براى گرفتن زکات طايفه اى از مسلمانان مامور کرد، او ماموريت را انجام داده و اموال را به مدينه نزد پيامبر آورد و به دروغ عرض کرد: اين زکات اموال است و اين يکى هديه اى است که به خود من داده اند . پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به منبر رفت و پس از حمد خداوند، فرمود: همانا من کسى را براى کارى مى فرستم و او مى آيد و مى گويد اين، زکات و آن ديگر، هديه اى است که به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشينند تا ببينند آيا هديه اى براى او مى آورند؟ به خدايى که جان من در دست قدرت اوست، کسى که چيزى از زکات را بردارد روز قيامت بر گردن او [به صورت آتش] پيچيده مى شود . (37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بيرون کرد و فرمود: «اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزکون؛ (38) از مسجد ما خارج شويد و در آن نماز نخوانيد چون شما زکات نمى دهيد» .
د . طرد افراد نالايق از مسئوليت بيت المال
يکى از ياران آن حضرت عرض کرد: آيا يکى از پست ها را به من واگذار مى کني؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: «انک ضعيف و انها امانة (و الامانة ثقيلة) و انها يوم القيامة خزى و ندامة الا من اخذها بحقها و ادى الذى عليه فيها (39) ؛ تو ضعيفى و «مسئوليت» ، امانت است [و بار امانت سنگين است] و آن مسئوليت، روز قيامت بدبختى و پشيمانى است مگر آن که به حق گرفته شود و حق آن ادا شود» .
ه . ثبت اموال
آن حضرت براى حفاظت از حريم بيت المال، به ثبت اموال مى پرداخت . زبير و جهم بن صلت را مامور ثبت ورود و خروج زکات کرد همان طور که معيقب بن ابى فاطمه را مامور ثبت اموال غنيمت هاى جنگى نمود . (40) و نيز اگر قطعه زمين يا چشمه و ديگر اموال غير منقول را به فرد يا گروهى واگذار مى کرد، علاوه بر ثبت آن ها، به آن ها سندى که مجوزى بر حق تصرف آن ها بود، نيز عطا مى کرد . (41) که اين عمل نشانگر دقت و تدبير آن حضرت در اداره امور بيت المال و نظم محورى ايشان و اهميت به حقوق بيت المال مى باشد . و گاه ثبت اموال به وسيله علامت گذارى و نشانه گذاشتن بوده است . و آن حضرت شتر و ستوران ديگر را که جزو بيت المال بودند يا خود به وسيله آهن، داغ مى زدند و يا با نظارت خود دستور مى داد آن ها را داغ بزنند تا از ساير حيوانات که جزو بيت المال نبودند، قابل تشخيص باشند و آن ها را در چراگاه هاى مخصوص نزديک بقيع در محلى به نام «حمي» (قرق گاه)، نگاه مى داشت تا به مصرف جنگ و يا حقوق ماموران وصول زکات و فقراء و مانند آن برساند . (42)
و . نصب ماموران حفاظتى
آن حضرت در موارد متعدد، افرادى را مامور حفاظت از اموال بيت المال مى نمود . نمونه آن، عبدالله بن کعب و همکاران او هستند که در جنگ بدر و بعد از آن، مامور حفاظت از اموال غنيمتى و خمس بودند . (43)
ز . مبارزه با زمين خوارى
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم راه ديگرى را نيز براى حفاظت از حريم بيت المال پيمود و آن، وضع قوانين جامع و روشن در بهره بردارى عموم مردم و قطع دست سودجويان فرصت طلب و زورمداران از دامن بيت المال - خصوصا در بخش انفال - است . آن حضرت اعلام کرد که همه ى مردم در سه چيز شريکند: آب، مرتع و آتش . (44) و باز فرمود: «من احيى ارضا مواتا فهى له ؛ (45) هر کسى زمين بايرى را آباد کند، مال خود اوست» . ميزان بهره بردارى هر کس را بر ملاک استعداد و توانايى او در توليد و فايده رسانى و ارائه خدمات به جامعه قرار داد . و با قانون لغو «حمي» دست زمين خواران را از حريم انفال کوتاه کرد و فرمود: «لا حمى الا لله و لرسوله (46) ؛ هيچ حمايى نيست مگر براى خداوند و رسولش .»
«حمي» اصطلاحا به اين معناست که يک بخشى از زمين يا مرتع را بدون آن که احيائش کنند و يا ساير شرايط ملکيت را دارا باشند، آن را در قرق خود قرار دهند که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم، با قانون مذکور، از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگيرى کرد و آن را در اختيار همه مردم قرار داد . (47)
ح . نظارت عمومى
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم با ايجاد حس مسئوليت در وجود اقشار مختلف مردم، يک نوع نظارت غير مستقيم و دائم و همه گير را ايجاد نمود و فرمود: «کلکم راع و کلکم مسئول ...» (48) ؛ همه شما ديده بان و نگهبان و همه شما مورد سؤال هستيد ...»
«نظارت» از ارکان مديريت به شمار مى آيد چرا که به وسيله آن، دستگاه ها - از جمله بيت المال - از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم با نظارت مستقيم و غير مستقيم، از حريم بيت المال حفاظت نموده، فساد و انحراف را از آن دور کردند .

مصرف بيت المال

اموالى که بيت المال و اموال عمومى محسوب مى شود گاهى مورد مصرف آن مشخص است ؛ مانند غنيمت جنگى که مالک آن بعد از جدا کردن خمس آن، رزمندگان اسلام اند و بايستى بين آن ها تقسيم شود که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم بعد از پايان يافتن جنگ ها، اين کار را انجام مى داد .
و گاهى مورد مصرف آن عام است؛ مثل خمس که مالک آن مقام نبوت است و در مواردى که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم مصلحت اسلام و مسلمين را در آن ببيند، هزينه مى شود؛ همانند هزينه براى امور زيربنايى، کمک به نيازمندان جامعه و امثال آن ها .
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبيله بنى نضير را در جهت تجهيز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى، مصرف مى کرد . (49) و قسمت ديگرى از آن را در جهت فقر زدايى بين مهاجرانى که در مضيقه بودند، تقسيم مى کرد . (50)
وگاه از خمس همچون زکات، براى تاليف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى کرد . همان طور که خمس غنيمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را ميان سران قريش که تازه مسلمان شده بودند، تقسيم کرد از قبيل ابوسفيان، معاويه، حکيم بن حزام، حارث بن حارث، حارث بن هشام، سهيل بن عمرو و عده ى ديگرى که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم طبق شان هر کدام تعدادى شتر به آن ها عطا کرد . (51)
به طور کلى احتياجات عمومى در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بر دو گونه بود: يکى مخارج برنامه هاى حکومت اسلامى و ديگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم که نتيجه آن، ايجاد تعادل و توازن اجتماعى بود . آن حضرت با هزينه صحيح و دقيق بيت المال، عقب ماندگى شديد اقتصادى را که مانع پيشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود، مرتفع ساخت . از اين رو نيمى از محصول اراضى خيبر را جهت فقرزدايى و نيمى ديگر را براى هزينه هاى حکومتى از قبيل تجهيز سپاه و هيات هاى نمايندگى و ديگر مخارج حکومتى به کار برد .
آن حضرت بيت المال را جهت تامين اجتماعى اقشار بى بضاعت به کار برد و اعلام کرد:
«من ترک ضياعا فعلى ضياعه و من ترک دينا فعلى دينه (52) ؛ هر کس کشتزارى بر جاى نهد، محافظت از آن به عهده من است و هر کس مديون بميرد، اداى دينش وظيفه من است .»
و باز مى فرمايد: «هر بدهکارى که نزد والى يى از واليان مسلمين برود و براى والى يى روشن شود که او در اداى دينش ناتوان است، در اين جا بر والى مسلمين است که دين او را از اموال مسلمين اداکند .» (53)
همين طور براى فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان، از بيت المال استفاده مى کرد مثلا پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم از اموال خمس - که در اختيار حضرت بود - هزينه ازدواج عبدالمطلب بن ربيعه و فضل بن عباس را پرداخت کرد . (54)

مسئولين بيت المال

پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم مسئولين بيت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مى کرد؛ از اين رو هنگام ابلاغ حکم مسئوليت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد، تاکيد مى کرد . همان طور که در عهد نامه خود به عمرو بن حزم، هنگام گسيل داشتن وى به استاندارى يمن و مديريت بيت المال، او را به رعايت تقوا در انجام وظايفش سفارش مى کند . (55) و زهد و پاکدامنى از طمع را که زمينه رعايت حقوق بيت المال و صاحبان حق است، شرط مسئولين بيت المال مى داند .
بر شايسته سالارى که از اصولى ترين شرايط براى انتخاب عاملان و کارگزاران است، تاکيد فراوان مى کند . چنانچه در سيره آن حضرت آمده است که از ميان تمام مسلمان ها جوان بيست ساله اى را به نام عتاب بن اسيد براى فرماندارى مکه برگزيد و فرمانى برايش صادر کرد و به او فرمود: «يا عتاب تدرى على من استعملتک؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خيرا منک استعملته عليهم (56) ؛ اى عتاب! آيا مى دانى تو را فرماندار کدام گروه قرا دهم؟ بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساکنان مکه والى نمودم . و اگر در ميان مسلمانان کسى را براى اين مقام شايسته تر از تو مى يافتم اين کار را به او مى سپردم» .
همان طور که مى فرمايد: «من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم ان فيهم من هو اولى بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنة نبيه، خان الله و رسوله و جميع المسلمين ؛ (57) هر کس کارگزارى از مسلمين را به کار بگيرد و حال آن که مى داند در بين مسلمانان کسى هست که از او شايسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است، به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خيانت کرده است .»

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 - المنجد و لغت نامه دهخدا، واژه بيت المال؛ دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 553، احمد صدر حاج سيد جوادى و ... ، مؤسسه ى دائرة المعارف تشيع، 1369، 4 جلدى و دائرة المعارف الاسلاميه، ج 4، ص 379، محمد ثابت الفندى، انتشارات جهان، تهران
2 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص 36، دارالاحياء الکتب العربيه، 1378ه . ق .
3 - الغارات، ج 1، ص 47، ابواسحاق کوفى، انجمن آثار ملى، 1354 ش .
4 - فروع الکافى، ج 8، ص 51، محمد بن يعقوب کلينى، دارالاضواء، بيروت .
5 - وسائل الشيعه، ج 11، ص 8، شيخ حر عاملى، مکتبة الاسلامية، تهران، 1363 ش، 20 جلدى .
6 - بحارالانوار، ج 51، ص 84، محمد باقر مجلسى، داراحياء التراث العربيه، بيروت .
7 - جواهر الکلام، ج 16، ص 116، شيخ محمد حسن نجفى، داراحياء التراث العربى و مستمسک العروة الوثقى، ج 9، ص 596 .
8 - انفال/1 .
9 - جواهر الکلام، ج 16، ص 117 و تحريرالوسيله، ج 1، ص 368، امام خمينى رحمه الله .
10 - انفال/41 .
11 - تحرير الوسيله، ج 1، ص 356 .
12 - مبانى حکومت اسلامى، ص 689، جعفر سبحانى، انتشارات توحيد، قم .
13 - وسائل الشيعه، ج 6، ص 34 .
14 - توبه/29 .
15 - زمين در فقه اسلامى، ص 99 .
16 - فروغ ابديت، جعفر سبحانى، دفتر تبليغات اسلبامى، قم، ج 2، ص 263 .
17 - همان، ص 264 .
18 - جواهر الکلام، ج 16، ص 116 .
19 - حشر/6 و 7 .
20 - اسراء/26 .
21 - فروغ ابديت، ج 2، ص 272 .
22 - عبقرية الاسلام فى اصول الحکم، ص 43 و 44، منير عجلايى، دارالنفائس ، بيروت .
23 - التراتيب الاداريه، ج 1، ص 410، عبدالحى کتابى، دارالکتب العربى، بيروت .
24 - عبقرية الاسلام ... ، ص 44، و فتوح البلدان، ص 81 .
25 - فروغ ابديت، ج 2، ص 261،
26 - الطبقات الکبرى، ج 2، ص 18، محمد بن سعد، دارالصادر، بيروت .
27 - المواعظ و الاعتبار، ج 1، ص 148، احمد مقريزى، دارالصادر، بيروت .
28 - فروغ ولايت، ص 348، جعفر سبحانى، انتشارات صحيفه، 1368 ش .
29 - فروغ ابديت، ج 1، ص 514 .
30 - وسايل الشيعه، ج 6، ص 3 .
31 - الطبقات الکبرى، ج 1، ص 270 .
32 - وسايل الشيعه، ج 6، ص 13 .
33 - سيره ى ابن هشام، ج 3، ص 373 .
34 - فروغ ابديت، ج 2، ص 261 .
35 - وسايل الشيعه، ج 6، ص 13 .
36 - همان، ج 11، ص 341 .
37 - ناسخ التواريخ، ج 3، ص 159، محمدتقى سپهر، مکتبة الاسلاميه، تهران، 1363 ش، 6 جلدى .
38 - وسايل الشيعه، ج 6، ص 12 .
39 - صحيح مسلم، ج 8، ص 134، مسلم بن حجاج نيشابورى، دارالفکر، بيروت .
40 - مکاتيب الرسول، ج 1، ص 21 و 22 .
41 - تاريخ سياسى اسلام، ص 16، رسول جعفريان .
42 - تاريخ تمدن اسلام، ج 2، ص 219، جرجى زيدان، اميرکبير، تهران، 1369 ش، 5 جلدى .
43 - التراتيب الاداريه، ج 1، ص 411 .
44 - مستدرک الوسائل، ج 17، ص 114، آل البيت .
45 - تهذيب الاحکام، ج 7، ص 152، دارالکتب الاسلاميه .
46 - مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 38، دارالصادر، بيروت .
47 - الاحکام السلطانيه، ج 2، ص 222، محمد بن حسين فراء، دفتر تبليغات اسلامى، قم .
48 - صحيح بخارى، ج 3، باب النکاح .
49 - ر . ک: لغة الادارية العامة فى صدرالاسلام، عبدالسميع سالم الهراوى، مصر، 1986 م .
50 - فتوح البلدان، ص 32 .
51 - البداية و النهاية، ج 4، ص 362 .
52 - وسايل الشيعه، ج 13، ص 92 .
53 - الشئون الاقتصادية فى نصوص الکتاب و السنة، ص 502، جعفر هادى، کتابخانه امام اميرالمؤمنين على عليه السلام، اصفهان .
54 - تفسير نمونه، ج 7، ص 185 .
55 - فتوح البلدان، ص 81 .
56 - اسد الغابة، ج 3، ص 358، ابن اثير، دار احياء التراث العربى، بيروت .
57 - الغدير، ج 8، ص 291، عبد الحسين امينى، دارالکتب العربى، بيروت و سنن کبرى، احمد بيهقى، ج 10، ص 118، دارالفکر، بيروت .