شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

بررسى شخصيت و مقام حضرت زينب

0 نظرات 00.0 / 5

مقدمه

گاهى در تاريخ، انسان هاى بزرگى مى درخشند که مدال افتخار مى گيرند و بر بلنداى شکوه انسانيت مى ايستند و همواره الگوى نسل هاى بشرى هستند. بدون شک از اين نمونه ها حضرت زينب (عليهاالسلام) دختر امير مؤمنان على (عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) مى باشد. همان شخصيت بزرگى که تاکنون ده ها کتاب و صدها مقاله درباره، او نگارش يافته است. دانشمندان و تاريخ نگاران شيعه و سنّى، هر کدام از ديدگاه خويش، به زندگانى و قهرمانى اين بانوى سترگ نگريسته و آن را مورد تحليل و تجليل قرار داده اند. نوشتار حاضر به مناسبت ولادت اين بانوى قهرمان به گوشه هايى از زندگانى شکوهمند وى پرداخته است. بدان اميد که راه، روش و معنويت حضرت زينب (عليهاالسلام) همواره بدرقه زندگى مان باشد.

شخصيت حضرت زينب (عليهاالسلام)

روان شناسان مى گويند: عوامل وراثت، تربيت، و محيط، در تکوّن و ساختار پايه هاى شخصيت آدمى نقش بنيادى، دارند. درباره زينب (عليهاالسلام) سه اصل اساسيِ فوق جايگاه ويژه اى داشت:

الف: وراثت او از سرچشمه نبوّت و ولايت، نشأت گرفت. جدش خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله) است که زينب از خميره ذات او آفريده شده است. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «وُلْدُ فاطِمَةَ فَانَا وَ لِيُّهُم وَ عُصبَتُهُم، و هُم خُلِقُوا مِن طِينَتِي...»؛ «فرزندان فاطمه (حسن، حسين، زينب، و امّ کلثوم) که من ولى و سرپرست نَسَبى آن ها هستم، از طينت و خميره ذات من آفريده شده اند...»
بنابراين زينب (عليهاالسلام) ژِن رسول خدا را در خود دارد و او وارث خاتم پيامبران مى باشد و شخصيت او از خمير مايه وجود رسول اللّه ريشه گرفته است.
مادر اين بانو دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله) و بهترين زنان عالم است و پدرش مولاى متقيان (عليه السلام) وصى رسول خدا مى باشد، از اين رو شخصيت نازنين زينب (عليهاالسلام) آميزه اى از حالات ملکوتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و على و فاطمه (عليهماالسلام) است، و اين بانو مراتب کمال خويش را از اين سه شخصيت بزرگ به ارث گرفته است.

ب: تربيت زينب از آغاز ولادت تا حدود شش سالگى در دامان پُر مهر پيامبر و على تربيت يافت. او از سينه زهرا (عليهاالسلام) شير نوشيد و در پرتو وجود على (عليه السلام) و نظارت دقيق وى رشد نمود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَدا نَحْلاً، اَفضَلُ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ»؛ «هديه اى از سوى پدر به فرزند، بهتر از حُسن ادب وتربيت نيک نمى باشد.»
تربيت زينب، توسط پيامبر و على، و مادرى چون زهرا و برادرانى همانند حسن و حسين (عليهم السلام) سبب شد که اين شخصيت والامقام به عنوان سوّمين بانوى جهان اسلام بعد از حضرت خديجه و فاطمه (عليهماالسلام) به شمار آيد.

ج: محيط يکى ديگر از پايه هاى مهم ساختمان شخصيت آدمى محيط است. زينب (عليهاالسلام) در محيطى که کانون فضايل، صفا و صميميت بود، رشد و نمو يافت. محيط زندگى زينب، در شهر مدينه، خانه على، فاطمه، حسن و حسين بود؛ همان خانه اى که کعبه آمال و محبوب دل هاى مؤمنان بوده و هست. چنين محيط نورانى و خانه با برکت، ارزش هاى والاى دينى و انسانى را در وجود پر برکت زينب بارور و شکوفا ساخت.

د: شخصيت حضرت زينب (عليهاالسلام) از اين عوامل مهم تر شخصيت ذى جود خود ايشان است که در دنباله مقاله بدان پرداخته مى شود.

حضرت زينب (عليهاالسلام) در کودکى

از دوران کودکى، نبوغ بى نظير و درک فوق العاده در وجود بانوى قهرمان کربلا به ويژه در مسائل اعتقادى مشاهده مى شد، يک بار پدرش امير المؤمنين (عليه السلام) وى را روى زانوى خويش نشانيد و به او فرمود: بگو «احد» يعنى يکى، زينب (عليه السلام) گفت: احد، سپس على (عليه السلام) فرمود: بگو: «اثنين» يعنى دو تا، زينب ساکت شد، مولاى متقيان فرمود: سخن بگو، زينب گفت: زبانى که به گفتن «يک» گردش نموده چگونه «دو تا» بگويد، امام (عليه السلام) از پاسخ عميق زينب مسرور شد، و او را به نشانه محبت و تجليل به سينه چسبانيد و بوسيد.
بار ديگر زينب خردسال از پدر پرسيد: پدر جان! آيا ما فرزندانت را دوست داري؟ على (عليه السلام) فرمود: آرى «اَولادُنا اَکبادُنا»؛ «فرزندان ما، پاره هاى جگر ما هستند.»
زينب عرض کرد: اى پدر! «حُبّان لا يَجتَمِعَانِ فِى قَلبِ المُؤمن»؛ «دو محبت در دل مؤمن يکجا جمع نمى شود.»
«وَ اِنْ کانَ لابُدَّ، فَالشَّفَقَهُ لَنُا وَ الحُبُّ للّه خالِصَا، فَازْ دَادَ عَلِيٌ حُبُّا»؛ «و اگر به اين محبت چاره نيست، بايد به ما دلسوزى داشته باشى و محبت مخصوص خداوند باشد. به خاطر تيزفهمى و درک عالى زينب (عليهاالسلام) امير مؤمنان، محبت خود را نسبت به دخترش بيشتر کرد.»
زينب (عليهاالسلام) با اين سخن به توحيد خالص، اشاره کرد که همانا دلبستگى و دوستى حقيقى براى خداست، ولى دوستى فرزندان، به معنى مهربانى و دوستى ظاهرى است.
آرى زينب (عليهاالسلام)، که در پرتو تعليمات پيامبر (صلى الله عليه و آله) و على (عليه السلام) و در آغوش زهرا (عليهاالسلام) و در کنار حسن و حسين (عليهم السلام) تربيت و رشد يافته، چرا اين گونه نباشد؟!

فضايل و مناقب عقيله بنى هاشم (عليهاالسلام)

زينب کبرى (عليهاالسلام) داراى فضايل و مناقب فراوان بود. همان گونه که اشاره رفت، اين بانوى باعظمت را عالمه غير معلّمه، عقيله بنى هاشم، معصومه صغرى، امينة الله، نائبة الزهراء، نائبة الحسين، عقيلة النساء، شريکة الشهداء، بليغه، فصيحه، عابده آل على، فاضله، شريکة الحسين... لقب داده اند، که توضيح هر کدام فرصتى ديگرى را مى طلبد.
زينب بانوى بلند قامت، نيکو چهره و عالى مقام بود. در وقار و شخصيت مانند جده اش خديجه (عليهاالسلام) در حيا و عفّت همچون مادرش فاطمه (عليه السلام)، در رسايى و شيوايى بيان، مانند پدرش على (عليه السلام)، در حلم و بردبارى چون امام حسن (عليه السلام) و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش حسين بود. در ذيل گوشه هايى از فضيلت هاى زينب را بر مى شماريم:

1. علم و دانش سخنان و خطبه هاى عالمانه، همراه با استدلال به آيات قرآن، در کربلا، بازار کوفه، مجلس عبيداللّه زياد، در بين راه کوفه و شام، و همچنين در دربار «يزيد»، از سوى زينب هر کدام شاهدى بر عظمت دانش اين بانو است. ابن عباس، گفتار پر ارج فاطمه زهرا (عليهاالسلام) را درباره فدک، از زينب نقل کرده و مى گويد: «عقيله ما زينب دختر على چنين گفت...» افزون بر آن درس تفسير قرآن از سوى زينب، براى زن هاى کوفه در زمان حکومت پدرش على (عليه السلام) بيانگر دانش اوست.
زينب مقام بيان روايت و حديث را دارا بوده است، چنان که محمد بن عمرو، عطاء بن سايب، فاطمه بنت حسين و ديگران، از زينب نقل حديث کرده اند. عقيله بنى هاشم حتى آگاهى به حوادث آينده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود، همان گونه که بعضى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله) مانند سلمان، ابوذر و برخى از ياران على (عليه السلام) مانند ميثم تمار، رشيد هجرى، به اين گونه اسرار آگاه بودند. زينب داناى اسرار بوده و خطبه او در مجلس يزيد و پيشگويى هايش شاهد اين مدّعاست. زينب دانش سرشار داشت، طبيعى است کسى که از محضر پيامبر (شهر علم) و على (عليه السلام) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، بايستى درياى علم باشد.

2. پرستش و عبادت عبادت از رفيع ترين مقام آدمى است. ائمه (عليهم السلام) هر کدام مرتبه اعلاى اين مقام را دارا بودند و با خداى خويش انس و الفت ويژه داشتند. دخت والا گهر على، نهايت عبادت و تعظيم را در برابر پروردگار داشته است. زينب از نيايش و نمازهاى پيامبر با خبر بود، چنان که خداوند به او وحى کرده بود: «اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نکرديم که، بر اثر عبادت خود را به مشقّت اندازي!»
زينب نمازهاى مادرش زهرا و پدرش على را شاهد بود، او نيايش هاى امام مجتبى (عليه السلام) را در دل شب ها و روزها ديده بود، عبادت و مناجات هاى حسين (عليه السلام) را به ويژه در شب و صبح عاشورا به تماشا نشسته بود و هر يک براى او درس و الگوى عبادت و مناجات بود.
حضرت زينب کبرى (عليهاالسلام) شب ها به عبادت مى پرداخت، و در دوران زندگى هيچ گاه تهجّد را ترک نکرد و آن چنان اشتغال به عبادت ورزيد که ملقّب به «عابده آل علي» شد. شب زنده دارى زينب، حتى در شب دهم و يازدهم عاشورا، با آن همه اندوه و مصيبت ها ترک نشد. فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام) مى گويد: «در شب عاشورا، عمه ام پيوسته در محراب عبادت ايستاده بود، نماز و نيايش داشت و پيوسته اشک هاى او سرازير مى شد».
امام زين العابدين (عليه السلام) هم سفر زينب در کوفه و شام، مى فرمايد:
«اِنَّ عَمَّتى زينب (عليهاالسلام) کانَت تؤدّى صلاتها، من قيام الفرايض و النوافل عند مسيرنا من الکوفة الى شام و فى بعض المنازل کانت تصلى من جلوسٍ لشدة الجوع و الضعف... لانّها کانت تقسّم ما يصيبها من الطعام على الاطفال...»؛ «عمه ام زينب در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پيوسته نمازهاى واجب و مستحب خود را انجام مى داد و در بعضى از منزل گاه ها مى ديدم که وى بر اثر ضعف و گرسنگى، نماز خود را نشسته مى خواند، چرا که سهميه غذاى خود را ميان کودکان تقسيم مى کرد و ديگر توان ايستادن نداشت.»
ارتباط زينب با خداوند آن گونه بود که حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) در روز عاشورا، هنگام وداع به خواهرش فرمود: «يا اختى لا تنسينى فى نافلة الليل»؛ «اى خواهر! مرا در نمازهاى شب، فراموش نکن.»

3. حجاب و عفت از منظر اسلام، يکى از مهم ترين وظايف بانوان، پاسدارى در حفظ حريم حجاب و عفت است. در قرآن مجيد در چند آيه به ضرورت حجاب براى زنان تصريح و در چهارده آيه درباره عفّت و پاکدامنى هشدار داده شده است. در احاديث نيز هشدارهاى فراوانى در اين زمينه آمده است.
عقيله بنى هاشم، در حجاب و عفت، مانند مادرش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) بود و به اين مهم بسيار اهميت مى داد. تا پيش از عاشورا و جريان اسارت، مردى نا محرم زينب را نديده بود، چنان که در تاريخ آمده است: «هنگامى که زينب مى خواست به مسجد النبى کنار قبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برود على (عليه السلام) دستور مى داد شب برود و به حسن و حسين (عليهماالسلام) مى فرمود همراه خواهرشان باشند. حسن (عليه السلام) جلوتر و حسين (عليه السلام) پشت سر، زينب در وسط حرکت مى کرد، آن ها از سوى مولاى متقيان مأمور بودند که حتّى چراغ روى مرقد منوّر پيامبر را خاموش کنند تا چشم نا محرم به قامت زينب نيفتد.
يحيى مازنى مى گويد: «من در مدينه، مدت زيادى همسايه على (عليه السلام) بودم، سوگند به خداوند، در اين مدت، هرگز زينب را نديدم و صدايش را نشنيدم.» حجاب و عفاف زينب به گونه اى بوده است که علامه مامقانى در اين باره مى گويد: «و هى فى الحجاب فَرِيدَةٌ لم يرَ شخصُها اَحَدٌ من الرجال فى زمانِ ابيها و اخويْها الى يوم الطَّفِ»؛ «زينب در حجاب و عفاف يگانه روزگار بوده است؛ کسى از مردان، در زمان پدر او و برادرانش تا روز عاشورا، او را نديده بود.»

4. صبر و ثبات از منظر دين، صبر جايگاه بس والايى داشته و قرآن به صبر کنندگان بشارت داده است.
مقام صبر نسبت به ايمان همانند سر براى بدن است. زينب (عليهاالسلام) نمونه و تجسم عاليِ صبر و پايدارى است. مقاومت و شکيبايى در برابر مصايب و مشکلات، به ويژه در نهضت عاشورا، در راه پاسدارى از حريم دين و کرامت انسانيت از خصيصه هاى بارز اين بانوى بزرگ مى باشد.
صبر و ثبات شگفت انگيز زينب، همگان را به اعجاب واداشته است؛ زيرا از پنج سالگى براى او مصايب جانکاه يکى پس از ديگرى شروع شد؛ ولى زينب در برابر همه اين مصيبت ها، قامت برافراشت و صبر کرد.
روزى زينب شاهد رحلت جدّ بزرگوارش رسول اللّه و تأثير آن بر مسلمانان به ويژه بر خاندان او بود؛ زمانى ديگر شاهد مظلوميت و شهادتِ بانوى نمونه اسلام، مادرش زهرا (عليهاالسلام) بود؛ وى پس از آن مصيبت شهادت پدر بزرگوارش امير مؤمنان را تحمّل نمود؛ دختر على (عليه السلام) همچنان شاهد لخته لخته شدن جگر برادرش امام حسن (عليه السلام) در اثر زهر جفا بود، ولى آنچه را که آن مخدّره در کربلا مشاهده کرد، مصايب جانکاه و وصف ناپذيرى است که کوه ها تاب تحمّل آن را نداشت.
زينب در وادى صبر و استقامت، يکه تاز ميدان است، به گفته علاّمه مامقاني: «و هى فى الصبر و الثبات وحيدة»؛ «زينب در صبر و ثبات بى نظير و يگانه است.» در بُلنداى مقام صبر و بردبارى آن گوهر عظيم الهى، همين بس که وقتى در برابر پيکر نورانى و خونين برادرش حسين ايستاد، رو به آسمان کرد و گفت: «بار خدايا! اين اندک قربانى و کشته شده در راه خودت را از ما (خاندان پيامبر) بپذير».
اين سخنان از آن بانوى آزاده، در هنگامى که برادر عزيزش حسين (عليه السلام) و ديگر برادران و فرزندان خويش را از دست داده بود، قوّت ايمان، ثبات اعتقاد، گذشتن از خود و فنا شدن وى را در خداوند مى رساند. زينب بر اثر توجه و تربيت خمسه طيبه، آنچنان روح بزرگ يافته بود که شهادت عزيزانش را با صبر و ثبات وصف ناپذير تحمّل نمود.
نورالدين جزايرى مى گويد: «از جمله القاب زينب (عليهاالسلام) الراضيةِ با القدر و القضا» است، و اين مخدّره چنان در برابر شدايد و محن ايستادگى کرد که اگر اندکى از بسيار آن، بر اذيال جبال راسيات گذاشته شود آب مى گردد، ولى اين مخدره مظلومه، يکه و تنها، غريب و بى کس «کالجبل الراسخ...» در مقابل همه ايستادگى کرد.
درست است که زينب در کربلا گريه ها و ناله ها نيز داشته است، چنانکه وقتى قامت على اکبر بر زمين افتاد، زينب سراسيمه و با اشک ديدگان از خيمه بيرون آمد و فرياد زد: «يا حبيباه، يا ثمرة فؤاداه، يا نور عيناه!» و خود را بر روى بدن على اکبر انداخت، حسين (عليه السلام) زينب را از پيکر على جدا نموده به سوى خيمه ها برگرداند. با اين که همين بانو در شهادت دو جوان خويش خاموش و ساکت بود، ولى ناله هاى زينب در اين گونه موارد، دو جهت داشت:
1. گاهى عظمت مصيبت بيش از حد سنگين بود، از جمله شهادت على اکبر، چرا که وى، مقامى بس ارجمند داشت و شبيه ترين کس به پيامبر (صلى الله عليه و آله) از نظر صورت و سيرت بود. به گفته نور الدين جزايري: «حضرت على اکبر در واقعه عاشورا، نايب رسول خدا بود، همان طورى که قاسم (عليه السلام) نايب امام حسن (عليه السلام) و حضرت عباس نايب على (عليه السلام) و حضرت زينب (عليهاالسلام) نايب زهراى اطهر (عليهاالسلام) بود، و على اکبر از طينت محمديه بوده است؛ چنان که در زيارتش مى خوانيم: السلام عليک على اول الشهيد من نسل خير سليل من سلالته...
بنابراين، به شهادت رسيدن على اکبر، و مصيبت از دست دادن آن عزيز، چه اندازه سنگين و کمرشکن بوده است، مصيبتى که دل را آب مى کند و عاطفه را به جوش مى آورد، و ناليدن در چنين مصيبت عظمى، با مقام صبر در تعارض نيست.
2. ديگر اين که گريه ها و ناله هاى زينب در کربلا و پس از آن در طول سفر کوفه و شام، در جهت اهداف عاليه و رسالت عظماى او، يعنى ابلاغ و انتشار پيام عاشورا بوده است. زينب از راه هاى گوناگون از جمله با خطبه ها و سخنرانى هاى آتشين و گريه هاى جانسوز خويش از نهضت حسينى پاسدارى نمود.

5. شجاعت و قهرمانى از ويژگى هاى عظيم بانوى کربلا، شجاعت است. شجاعتى به سان على (عليه السلام)، که در قيام کربلا سخت مورد نياز بود. اگر ذره اى ترس از حکومت استبدادى يزيد در وجود زينب راه مى يافت، پيروزى را ارمغان نداشت.
زينب در اين ويژگى يکه تاز ميدان بود. خطبه هاى آتشين و افشاگرانه او بر ضد دستگاه امويان و گفتار کوبنده او در فرصت هاى مختلف به دفاع از نهضت حسينى و صلابت بى نظير او در کوفه و شام، همه و همه بيانگر قهرمانى و شجاعت اوست. «زينب به عنوان شير زن کربلا و خطيب قهرمان پيام رسان خون شهيدان، در پيشانى اسلام تابيد» و جهاد و دفاع او از اسلام و ديانت به ابديت پيوست.
زينب کبرى شجاعت را از پدر به ارث برده بود. «على (عليه السلام) در نزد دوست و دشمن به شجاعت و شهامت معروف بود».
خوابيدن مولا در بستر پيامبر در شب هجرت، به هلاکت رسيدن «عمرو بن عبدود» در جنگ خندق به دست وى و دلاورى هاى على (عليه السلام) در جنگ هاى گوناگون دوران پيامبر و پس از آن زبان زد دوست و دشمن است. ابن ابى الحديد درباره شجاعت امير مؤمنان چه زيبا گفته است:
«و امّا الشجاعة فإنّه أنسى الناسّ فيها ذکر من کان قبله، و محا اسمَ من يأتى بعده، و مقاماتُه فى الحرب مشهورة يُضرب بها الامثال إلى يوم القيامة، و هو الشجاع الذى ما فرّ قط، و لا ارتاع من کتيبة و لا بارز أحدا الا قَتَلَهُ، و لا ضرب ضربة قطّ فاحتاجت الأولى إلى ثانيه...»، «و امّا شجاعت على (عليه السلام) به گونه اى است که نام شجاعان تاريخ گذشته را از يادها بُرده، و هم چنين نام دلير مردان آينده را به فراموشى سپرده، مقام و شجاعت وى تا قيامت ضرب المثل شده است، وى قهرمانى بود که هرگز پُشت به دشمن نکرد، هيچ گاه از انبوه و گُردان دشمن نترسيد، با کسى روبه رو نشد، جز آن که وى را بر زمين کوبيد، على (عليه السلام) هرگز بر دشمن ضربتى نزد که نيازمند ضربت دوم باشد...»
زينب نيز، افزون بر ديگر ويژگى ها، شجاعتى شايان از خود به نمايش گذاشت؛ وى بارها جان امام سجاد (عليه السلام) را از مرگ نجات داد، و هرگز به ابن زياد و يزيد پسر معاويه اعتنايى نکرد، در حالى که آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبان ها با شمشيرهاى از نيام بيرون کشيده اطراف ايشان را گرفته بودند. زينب سخنانى ايراد کرد که يزيد و اطرافيان وى را رسوا ساخت.

6. فصاحت و بلاغت بانوى قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامى اش به ارث برده بود. «هنگامى که سخن مى گفت، گويى از زبان پدر ايراد سخن مى کرد». سخنانش در بازار کوفه و مجلس يزيد و نيز گفت وگوهاى او با عبداللّه بن زياد، بى شباهت به خطبه هاى امير المؤمنين على (عليه السلام) و خطبه فدکيّه مادرش زهرا (عليهاالسلام) نيست. اين خطبه ها در حالى ايراد مى شد که زينب داغ هاى فراوانى در سينه داشت؛ گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بى خواب بود، سختى سرپرستى کودکان و راه را نيز به دوش مى کشيد.
وقتى زينب در بازار کوفه، آن خطبه فصيح، آتشين و شورانگيز را در ميان انبوه جمعيت تماشاچى ايراد فرمود، مردم دست ها را به دندان مى گزيدند و با تعجب به هم نگاه مى کردند. در همان موقع پيرمردى چنان از سخنان زينب بر انگيخته شد، در حالى که مى گريست و محاسنش از اشک چشمش تر شده بود دست به سوى آسمان بلند کرد و گفت: «پدر و مادرم فداى ايشان که سالخوردگان شان بهترين سالخوردگان و کودکان ايشان بهترين خردسالان، و زنانشان بهترين زنان و نسل آن ها والاتر و برتر از همه نسل هاست».
بدان اميد که شخصيت و جايگاه بلند و بى بديل دختر کبراى على (عليه السلام) الگوى عملى زنان مسلمان قرار بگيرد، ان شاء اللّه.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. دکتر عبداللّه شفيع آبادى، مبانى روانشناسى رشد، انتشارات چهره، پنجم، 1371، ص 23 - 31.
2. فيروز آبادى، الفضائل الخمسة، ج 3، ص 150.
3. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت زينب فروغ تابان کوثر، ص 29.
4. ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، قم، آل البيت، 1407 ه.ق، ج 15، ص 164 - 165.
5. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت زينب فروغ تابان کوثر، ص 35.
6. سيدکاظم ارفع، حضرت زينب(عليهاالسلام)، ص 12.
7. ر.ک: نور الدين جزايرى، خصايص الزينبيه، بى جا، انتشارات ميهن، 1401 ه. ق.
8. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت زينب فروغ تابان، ص 22.
9. دکتر احمد بهشتى، زنان نامدار در قرآن و حديث...، ص 51.
10. ذبيح الله محلاتى، رياحين الشريعة، ج 3، ص 57.
11. احمد صادقى اردستانى، زينب قهرمان دختر على، تهران، نشر مطهر، 1372، ص 100.
12. رياحين الشريعة، ج 3، ص 56.
13. سوره طه (20) آيه 2.
14. شيخ جعفر نقدى، زينب الکبرى، ص 61.
15. احمد صادقى، زينب قهرمان دختر على، ص 106.
16. ذبيح اللّه محلاتى، رياحين الشريعه، ج 3، ص 62.
17. جعفر نقدى، زينب الکبرى، ص 62.
18. سوره نور (24) آيه 30 و احزاب (33) آيه هاى 32 و 33 و 59.
19. سوره نور (24) آيه هاى 2، 32، 27، 28، 30، 31، 32،33،58،59،60، و سوره احزاب (33) آيات 32 و 59 و سوره قصص (28) آيه 25.
20. شهيد سيد عبدالحسين دستغيب، زندگانى حضرت زينب، تهران، کاوه، بى تا، ص 19.
21. محمدى اشتهاردى، حضرت زينب...، ص 99.
22. حسن الهى، زينب کبرى، عقيله بنى هاشم، ص 99، نقل از تنقيح المقال مامقانى، ج 3، ص 79.
23. همان، ص 110، نقل از تنقيح المقال مامقانى، ج 3، ص 79.
24. سيد على نقى فيض الاسلام، خاتون دو سرا (شرح حال زينب)، تهران، نشر آثار فيض الاسلام، دوم، 1366، ص 185.
25. همان.
26. نور الدين جزايرى، خصائص الزينبيه، بى جا، چاپخانه ميهن، 1401 قمرى، ص 24.
27. ر.ک: سوره بقره (2) آيه 155.
28. ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامية، بى تا، ج 45، ص 44.
29. همان.
30. نورالدين جزايرى، خصايص الزينبيه، ص29 - 32.
31. همان، ص 30.
32. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت زينب فروغ تابان کوثر، ص 81.
33. حسن الهى، زينب کبرى، ص 115.
34. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418 ه. 1998 م، جزء اول، ص 19.
35. دکتر احمد بهشتى، زنان نامدار در قرآن و...، بى جا، سازمان تبليغات اسلامى، 1368، ص 51.
36. سيد کاظم ارفع، حضرت زينب...، پيشين، ص 88.
37. همان، ص 89.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)