اصول مبارزه عاشورايى در خطبه حضرت زينب



قدر مسلم قيام امام حسين (ع) آغاز يک مبارزه و تکوين آن است، ادامه مبارزه و هدايت آن در مسير واقعى اش مرهون اسارت زينب (س) است. براى حفظ ماهيت يک قيام پشتوانه اى قوى و برانگيزنده لازم است و سفير کربلا سعى کرد مبارزاتش را بر اصولى تغييرناپذير که از مبانى قرآن و سنت نبوى سرچشمه مى گرفت، مبتنى سازد.
قيام عاشورا حرکتى اتفاقى و متعلق به يک زمان و مکان نبود، بلکه با مقدمه اى روشن، از زمان رسول خدا (ص) و بخصوص بعد از رحلت پيامبر (ص) و اعلام جانشينى حضرت على (ع)، و بعد از آن با اسارت حضرت زينب (س)، قيام مختار و بيان امامان ديگر درباره علل و انگيزه هاى انقلاب حسينى، ادامه پيدا کرد و همچنان تداوم داد. چنانکه جنگ دشمن در کربلا نيز، بوى کينه هاى قديمى و آثار زخم جنگ هاى رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) با قريش و ديگر کفار را مى داد.

حضرت زينب و جريان هاى سياسى

حضرت زينب (س) با احاطه کامل بر جريان هاى سياسى، فرهنگى و تبليغى منجر به سلطه و استبداد امويان، عمدتاً مشغول آگاهى بخشى مردم و رسوا کردن اين خاندان بود. او اين رويارويى اسلام اصيل و اسلام دروغين را مواجهه اسلام و کفر مى دانست و در اين منظر، حقايق تاريخى را آشکار و روشن مى کرد. از نگاه حضرت زينب (س) حوادث بزرگى مثل جنگ صفين، شهادت امام على، امام حسن و امام حسين (ع) و اسارت خاندان نبوى همگى جز محصول عقده گشايى و خوارى و حقارت خانواده ابوسفيان نيست؛ زيرا اين خاندان، ضربه هاى مهلکى از آموزه هاى نظام اسلام خورده اند. آنان گرفتار انتقام کور تاريخى شده اند. به همين دليل حضرت زينب (س) در شيوه تبليغى خود، به ويژه در خطبه هايش مى کوشد ضمن بيان افتخار و عزت اسلام و خاندان نبوت، پرده از نفاق امويان بردارد و با استنادهاى تاريخى خود، خاندان اموى را رسوا و ادعاهاى پوچ و بى اساس آنها را در تاريخ برملا کند. حضرت زينب (س) تباهى، فساد و فسق آن خاندان را که به نوعى تداوم روحيه ها و هويت جاهلى است، آشکار مى کند.

ظرايف خطبه زينبيه (س)

نکته ظريف در دعوت و سيره تبليغى حضرت زينب (س) و در خطبه ها و سخنان ايشان آن است که همواره آنها را به صورت سلسله وار ذکر مى کند. يعنى محتوا و مضمون سخنان خود را علاوه بر بيان شيوا و رسا، اولاً به آيات کتاب خدا، سپس احاديث جدش پيامبر (ص) و پدرش امام على (ع) و پس از آن به وقايع تاريخى مستند مى کند. در خطبه ها، خطاب به شاهان و سران دستگاه يزيد به آيه قرآن استناد مى کند. حضرت زينب (س) به طور دقيق و ملهم از آيات قرآن کريم، به سنت هاى حتمى و قطعى خداوند در آفرينش اشاره مى کند و در باب نبرد حق و باطل به سنت الهى «پيروزى نهايى حق بر باطل» اشاره مى کند که چگونه على رغم همه دسايس و خدعه ها، حقيقت در نهايت پيروز و ماندگار خواهد شد.
حضرت زينب (س) خطبه اى را هم در شام و در مجلس يزيد و در بين کارگزاران حکومتى او ايراد نمود. در اين خطبه برخلاف خطبه کوفه که مخاطب آن به طور مستقيم مردم، بودند به يزيد حمله مى کند و تصويرى از نبرد حق و باطل و رويارويى خاندان نبوت با خاندان اموى ارايه مى کند. حضرت زينب در اين خطبه نهضت حسينى را به کمال رساند و اصول مبارزاتى و انقلابى قيام عاشورا را براى جهانيان تبيين نمود. خطبه اى که در واقع متمم نهضت امام حسين (ع) است. (1)

اشعار کفرآميز يزيد آغاز رسوايى

اسيران اهل بيت (ع) را وارد دمشق کردند و در محل مخصوص اسکان اسيران جاى دادند. يزيد، مجلسى ترتيب داد، بزرگان شام را دعوت کرد و خود با نخوت تمام بر تخت نشست و در حالى که سر مقدس امام حسين (ع) در مقابلش بود، اسرا را به حضور طلبيد.
يزيد از سر کبر و غرور، دشمنى ديرينه خود به خاندان پيامبر (ص) و اسلام و قرآن را يکجا آشکار کرد و اشعارى را به زبان آورد که نشانه کفر و بى اعتقادى او به اسلام بود. «اى کاش بزرگان قبيله من که در جنگ بدر کشته شدند. مى بودند و مى ديدند که ... ما بزرگان بنى هاشم را کشتيم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتيم و اين پيروزى را در برابر آن شکست به دست آورديم. هاشم «پيامبر (ص)» با حکومت بازى کرد والا نه خبرى از آسمان داشت و نه وحى بر او نازل شده بود و من از نسل خندف (قبيله مادرى اش که بدنام بودند) نيستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگيرم.»
آنگاه که يزيد اشعار کفرآميز خود را پايان داد، زينب کبرا (س) چون شيرى خشمگين از جا برخاست و در جواب بلندپروازى و گردن کشى يزيد، آيه شريفه اى از قرآن را تلاوت کرد. گزينش اين آيه حاکى از حضور ذهن، آرامش خاطر و تسلط کامل او بر قرآن است.
«کافران خيال نکنند آنچه ما براى آنها پيش مى آوريم و آنها را مهلت مى دهيم. به نفع آنان و به خير و سعادت آنها است. نه، بلکه اين مهلت براى اين است که بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها عذاب خوارکننده در پيش است.»
حضرت زينب (س) با بيان اين آيه در واقع به ادامه مبارزه و استمرار قيام عاشورا اشاره کرد و طولانى شدن ستم و بقاى ظالمان را نوعى عذاب براى آنان دانست و با کنايه به او فهماند که سرانجام آنها دوزخ خواهد بود و بايد منتظر عذاب الهى باشند.

منزلت حجاب سرفصل خطبه زينبيه (س)

عقيله بنى هاشم چنين شروع به آغاز کرد: «آيا اين عدل است اى پسر آزاد شده که زنان و کنيزان خود را پشت پرده جاى دهى، ولى دختران پيامبر (ص) را در ميان نامحرمان حاضر سازي؟ و آنها را در شهرها بگردانى و اهل باديه و دور و نزديک و پست و شريف، آنها را ببينند؟ در حالى که از مردان آنها کسى را باقى نگذارى و حمايت کننده اى ندارند.»
حضرت زينب (س) حجاب و عفتى کامل داشت و همچون مادرش فاطمه زهرا (س) به اين امر مهم بسيار اهتمام مى ورزيد. «علامه مامقاني» در اين باره فرموده است: زينب (س) در حجاب و عفاف يگانه است، احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش، تا روز عاشورا او را نديده بودند.
«يحيى مازني» که يکى از علماى دوران خود بود، مى گويد: من در مدينه مدت مديدى در همسايگى حضرت على (ع) بسر مى بردم، اما به خدا قسم ابداً زينب (س) را نديدم و حتى صداى او را هم نشنيدم.
حضرت زينب (س)، نه تنها در حالتى عادى به حجاب و عفت اهتمام داشتند، بلکه در بحرانى ترين لحظات زندگى نيز اين خصيصه تحت الشعاع مشکلات و مصايب قرار نگرفت و اين مخدره، سعى و کوشش فراوان مى کرد تا از انظار و ديده هاى مردم پوشيده باشد. (2)

يزيد از سلاله ناپاکان

حضرت زينب (س) يزيد را «فرزند طلقا» خطاب نمود و آن اشاره به داستان فتح مکه است که پيامبر اسلام (ص) بزرگان مکه را که ابوسفيان، جد يزيد هم از آنها بود، عفو کرد و بخشيد و آنان را آزاد کرد و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقا» (3)
«چگونه انتظار مهربانى و شفقت باشد از کسى که با دهان خود مى خواست جگر پاکان را ببلعد و گوشت او از خون شهيدان اسلام روييده شده؟» زينب کبرا (س) با طرح و عنوان اين مسئله مى خواهد اين نتيجه را بگيرد که آل ابوسفيان در اصل با اسلام مخالف اند و هرگز با اسلام و پيامبر (ص) آشتى نکرده اند. فرزندان ابوسفيان اين حدق و کينه را سينه به سينه، به يکديگر منتقل کردند و يزيد براين زخم مرهم گذاشت. اين جنگ، در واقع جنگ کفر و ايمان و جنگ غرور جاهليت با تمامى ارزش هاى اسلام قلمداد مى شود. و در ادامه به يزيد يادآور مى شود که جايگاه اجداد تو در جهنم است. «به زودى به اجداد خود در جهنم ملحق خواهى شد و خواهى گفت که اى کاش نبودم و چنين جنايتى را مرتکب نمى شدم.»

تحقير و بيان سرنوشت دردناک ظالمان

اى يزيد، براى تو کافى است در قيامت به دادگاهى وارد شوى که قاضى آن خدا، باشد و خصم و طرف دعواى تو محمد (ص) و پشتيبان او جبرئيل. در روز قيامت، نه تنها تو به مکافات اعمال ضد انسانى خواهى رسيد، بلکه آنهايى هم که تو را بر اين مسند نشاندند و بر گرده مسلمين سوار کردند، سزاى همکارى هاى خود را دريافت خواهند نمود. آن روز است که بدانيد، چه سرنوشت دردناکى داريد و يکى پس از ديگرى بدبخت و بيچاره تر و ناتوان تر و شکست خورده تر خواهيد بود.
حضرت زينب (س)، يزيد ملعون را در اين معامله بازنده و شکست خورده معرفى مى نمايد.

مرگ در راه مبارزه را نيستى ندانستن

حضرت زينب (س) در اين فراز از خطبه به مسئله مرگ در راه خدا اشاره دارد و مرگ يک مجاهد و مبارزه را پايان زندگى نمى داند. فرياد سفير کربلا در طول اسارتش همين است که بر همگان ثابت کند که در منطق حسين (ع) شکست راه ندارد و شهادت يک روى سکه است و پيروزى روى ديگر آن.
به عبارتى، مرگ در راه خدا و پيروزى، هر دو از نظر مبارز اسلامى، يکسان است. او خود را مأمور به تکليف مى داند، خواه بر دشمن فائق آيد و خواه شهادت او را در آغوش کشد. زينب کبرا (س) در پاسخ به ياوه گويى هاى يزيد به آيه زير تمسک مى جويد:
«گمان مکن آنهايى که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند (4).»
زينب کبرا (س) در تئورى مبارزات مکتبى خود، روح شهادت طلبى را مرکز ثقل حرکت و قيام اسلامى قرار مى دهد و آن را رمز پيروزى و بقا و ثبات حکومت اسلامى در طول تاريخ مى داند.

قدرت دشمن را پوشالى دانستن

«اى زاده معاويه! اگر چه حوادث روزگار مرا در شرايطى قرار داد که با تو سخن بگويم، اما من، تو را کوچک مى شمارم و بسيار سرزنش مى کنم و توبيخ فراوانت مى کنم. آه چه شگفت انگيز است که مردان خدا به دست گروهى شيطان صفت کشته شوند.»
براساس تعبير قرآن، کسانى که از راه مستقيم هدايت گريخته و خط باطل را مى روند، قدرتى ناپايدار و دروغين دارند. حضرت زينب با وقوف به آيات الهى و اعتقاد عميق به قرآن و مکتب حيات بخش اسلام، قدرت يزيد را کف روى آب مى داند و به همه نشان مى دهد که يزيد آنقدر در چشم او کوچک است که لياقت تحقير و توبيخ او را ندارد.
ترس و وحشت از دل ناآرام و پريشان نشأت مى گيرد، وقتى دل آرام و مطمئن شد از کوه محکم تر و از طوفان خشمگين تر و در آن صورت، منزل خدا مى شود. حضرت على (ع) در اين رابطه مى فرمايند: «به خدا سوگند اگر من تنها با ايشان (دشمنان) روبه رو شوم و آنها همه روى زمين را پر کرده باشند، باکى به خود راه نمى دهم و از آنها نمى هراسم ...» و زينب (س) در مکتب پدر، چنين آزادگى را ياد گرفته است.
زينب کبرا (س) يزيد را از گروه شيطان و بانى اين فاجعه را مردان شيطان صفت مى داند. زينب (س) از اينکه يزيد و عمالش را حزب الشيطان، مى خواند، درصدد است او را خلع سلاح کند و با ترسيم خط حزب اللّه در مقابل حزب الشيطان يزيد را دشمن قرآن و خط راستين پيامبر (ص) معرفى کند. (5)

کنار زدن نقاب ظالم

«اين دست هاى شما به خون هاى ما آغشته است و دهان هاى شما از خوردن گوشت خاندان پيامبر (ص) باز است ...»
در اين بخش، اشاره ظريف حضرت، به تمام ظلم ها و حق کشى هاى بنى اميه و ابوسفيان تا زمان شهادت امام حسين (ع)، است.
همچنين زينب (س) مى خواهد ثابت کند که اگر باطل به ظاهر قدرتى دارد، بدان جهت است که نقاب حق را به چهره گرفته است و به ظاهر خود را حامى قرآن و جانشين پيامبر (ص) مى داند.

جاودانگى آثار مبارزه

زينب کبرا (س) با اطمينان کامل به آينده درخشان قيام برادرش حسين (ع) و وقوف به آثار جاويدان و فراگير آن در تاريخ بشر، خطاب به يزيد مى فرمايد: «اى يزيد! هرچه مى توانى در راه دشمنى ما مکر و حيله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده، به خدا نمى توانى نام ما را از خاطره ها و صفحه تاريخ، محو نمايى و فروغ وحى ما را خاموش سازى و از اين راه به آرزوى نهايى خود برسى و اين ننگ و عار هميشگى را از دامن خود پاک نمايى (6)...»
زينب کبرا (س) بر اين مطلب تأکيد دارد که محققاً کسانى که در راه خدا مبارزه مى کنند و منافع شخصى خود را فداى آرمان هاى مقدس الهى مى کنند، آثار جاويدان حرکت و جهادشان به نحو گسترده اى در تاريخ مى درخشد و هيچ گاه اثر عمل ايثارگرانه آنها محو نمى شود. خداى متعال نيز در قرآن مى فرمايد: کسانى که در راه خدا مجاهده مى کنند هرگز اعمال شان گم نمى شود.

بيان هدف دار بودن قيام عاشورا

در خاتمه خطبه، عقيله بنى هاشم فرمود: «حمد مى کنم خداى را که آغاز کار ما را سعادت و مغفرت قرار داد و پايان آن را شهادت و رحمت ...»
تفسير اين کلام گهربار اين است که هدف از خلقت بشر به معرفت حق رسيدن و در جوار رحمت او، آراميدن است، وقتى بنده اى به خدا پيوست و در هيچ شرايطى خود را از او جدا نديد، آنگاه تلخى و شيرينى و مرگ و حيات و بلا و رنج در نظرش يکسان است. مولاى متقيان على (ع) در صفات متقين فرمودند: در بلا و سختى همان اند که در آسايش و خوشى هستند. شهادت نزد مردان خدا با رستگارى و پيروزى برابر است و آن را رحمت و نعمتى از جانب پروردگارشان مى دانند.
«شيخ مفيد جعفرى نقدي»، در کتاب زينب کبرا (س) مى گويد: «شجاعت ادبى زينب (س) و فصاحت و بلاغت او در ميان هزاران نفوس همه را به حيرت انداخته است و جسارت او درمجلس بزرگى که يزيد تشکيل داده بود، نسبت به يزيد و بيان حقايق ماجرا امرى مهم و قابل توجه بود، چون يزيد، خود را خليفه مسلمين جهان مى دانست.» (7)
رسالت حضرت زينب (س) در واقع گفتگوى امام حسين (ع) با نسل ها و تاريخ آينده است. زيرا حضرت زينب (س) با سيره تبليغى خود توانست صداى امام حسين (ع) و فرياد «هل من ناصر ينصرني» را به مردم دنيا باز گويد. و اگر زينب (س) پيام
کربلا را به تاريخ باز نگويد، کربلا در تاريخ مى ماند و کسانى که به اين پيام نيازمندند از آن محروم مى مانند. اين است که پيامبرى زينب (س) دشوار و سنگين است، رسالت زينب (س) پيامى است به همه انسان ها، به همه کسانى که بر شهادت امام حسين (ع) مى گريند و به همه کسانى که بر آستان سالار آزادگان حسين (ع) سر خضوع و ايمان فرود مى آورند (8).

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1- WWW.Pasokhgoo.ir
2. حسن الهى (بوته کار)، زينب کبرا عقيله بنى هاشم، تهران، مؤسسه فرهنگى آفرينه چاپ اول، 1375، ص 99 - 100.
3. اسماعيل منصورى لاريجانى، زينب کبرا، فريادى بر اعصار، تهران، مرکز نشر فرهنگى آيه، چ اول، 1378، ص 154.
4.آل عمران، آيه126.
5. زينب کبرا، فريادى بر عصار، ص164.
6. همان، ص127.
7. حسين درياب نجفى، زينب کبرا، اسوه صبر و شجاعت و استقامت، قم انتشارات حضرت عباس (ع)، چ اول، 1381، ص243.
8- WWW.Pasokhgoo.ir.