شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

جايگاه حضرت زينب در روايات

0 نظرات 00.0 / 5


زنان بزرگ تاريخ اسلام، جايگاه ويژه اى نزد اهل بيت عليهم السلام دارند. من يک روايت عرض کنم که جواب گوى خيلى از سؤالات است؛ مرحوم شيخ بهائى مى نويسد: دختر امير مؤمنان عليه السلام متولد شد. حضرت صديقه طاهره سلام اللّه عليها دختر را در دامن على عليه السلام گذاشت و گفت: نام اين نوزاد را بگذار. اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند؛ «واللّه من در نام گذارى فرزندانم بر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله پيشى نمى گيرم»؛ پيغمبر در سفر بودند، دو روز بعد که آمدند، حضرت زهرا سلام اللّه عليها بچه را به بابا دادند؛ آن گاه پيغمبر فرمودند: «واللّه در نام گذارى خودت و بچه هايت بر خدا پيشى نگرفتم.» جبرئيل وارد شد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله لحظاتى با جبرئيل مشغول سخن شد و بعد از چندى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به فاطمه و على عليه السلام رو کرده و گريه شديدى نمودند و بعد چندين بار تکبير گفتند. حضرت فاطمه سلام اللّه عليها مى فرمايند: «به پدرم گفتم: بابا چرا تکبير مى گويي؟» پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمودند: «به خاطر نامى که خدا براى اين دختر قرار داد»؛ و گفتند: «زين اب»، که بر اثر کثرت استعمال به «زينب» معروف شد.
البته همان جا پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: «على ، خودش زينت اهل دنياست، اما اين دختر به جايى مى رسد که زينت پدر مى شود.»
حضرت زهرا سلام اللّه عليها سپس مى پرسند: «بابا جان، اگر اين است، براى چه گريه مى کني؟» حضرت فرمودند: «از خدا اجازه گرفتم که به او کنيه بدهم.» فاطمه سلام اللّه عليها پرسيد: «کنيه دخترمان چيست؟» پيغمبر در حالى که گريه مى کرد، فرمود: «ام المصائب».
در ادبيات عرب، کسى که يک صفت عالى سرشار داشته باشد، آن صفت را به «اَب» يا «ام» مى آورند؛ مثلاً ام الامامه، ام الکرم و .... براى مردم بسيار قابل توجه است که زينب کبرى، از سوى خدا و با تقرير رسول خدا به «ام المصائب» مُکنات شده است.
يک قرينه بياورم، در مورد حضرت زهرا سلام اللّه عليها بعد از رحلت پيامبر صلى اللّه وعليه وآله شعرى داريم، که منسوب به حضرت است و همه نوشته اند:
«صُبَّت عليَّ مَصائب لَو انها
صُبَّت على الاَيام صِرنَ لَياليا»؛
يعنى مصائبى بر من ريخت، اگر بر روز روشن آفتابى مى ريخت، بلافاصله به شب تار تبديل مى شد. اين منتهاى مصائب بوده، که تازه درطول 70 يا90 روز بر صديقه زهرا سلام اللّه عليها واردشد، زيرا با وجود اين، از هيچ يک از مورخان نشنيده ايم که به حضرت زهرا سلام اللّه عليها ام المصائب بگويند. حالا ببينيد چه بر سر زينب کبرى آمده و چه مصائبى را تحمل کرده است که خدا و پيغمبر به او کنيه «ام المصائب» داده اند.
وقتى پيغمبر اين را فرمود، حضرت زهرا سلام اللّه عليها به پيغمبر عرض کردند: «اَبتا ما لِمَن بَکى عَليها و على مَصائِبها»؛ يعنى خدا چه مزدى مى دهد به کسى که براى اين زينب و مصائبش گريه کند؟
پيغمبر اکرم صلى اللّه عليه وآله فرمودند: «مَن بَکى عليها و على مصائبها کان له اَجرُ من بکى على الحسن و الحسين»؛ کسى که بر زينب و مصيبتش گريه کند، برابر است با ثواب گريه بر امام حسن و امام حسين عليهم السلام؛ يعنى اين جا گريه بر يک زن، مساوى با گريه بر دو مرد است، که «سيدا شباب اهل الجنة» هستند.
کتاب هاى بسيارى هم درباره حضرت زينب سلام اللّه عليها تدوين شده و همان طور که درباره امام حسين عليه السلام کتاب هاى مختلفى نوشته شده است، در مورد حضرت زينب سلام اللّه عليها نيز کتاب هاى مختلفى وجود دارد؛ حتى انديشمند مسيحى مصرى درباره ايشان، کتاب نوشته است.
يکى از نويسندگان تردست عرب، به نام «على محمد على دخيل» کتابى نوشته به نام «اعلام النساء»، يعنى «بزرگ زنان». کتاب هايش عموماً مفيد است و درباره حضرت زينب سلام اللّه عليها هم کتابى نگاشته که انصافا کتاب هايش در اين باره غوغا مى کند.

زينب کبرى و نماز شب

يک روايت از حضرت سجاد عليه السلام نقل شده که نشان مى دهد، حضرت زينب سلام اللّه عليها از ديدگاه ائمه عليهم السلام چه جور شخصيتى است. همين يک سخن را ببينيد، چقدر ما را اشباع مى کند! حضرت سجاد عليه السلام فرمودند: «عمتى زينَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّى ليلة حادى عشر من المُحَّرم» «عمه جانم زينب در طول زندگى اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتى شب يازدهم مُحرّم»؛ يعنى حتى در وضعيت غم بار يازدهم محرم، که شب شام غريبان است.
چرا حضرت سجاد عليه السلام اين قدر تأکيد داشته است که گفته اند: شب يازدهم، نماز شب عمه اش زينب سلام اللّه عليها ترک نشد. علم امام سجاد عليه السلام به قدر فرش و عرش است. کتاب ها را نگاه کردم و با بزرگان هم صحبت کردم. در نوشتار يکى از بزرگان ديدم چيز عجيبى است درقديم رسم بوده که وقتى جنگى بر پا مى شده، در پايان جنگ، طرفى که جنگ را برده، خيمه اى برپا مى کرد به نام «خيمه الجايزة»، و در آن به فرماندهان و قاتلان جايزه مى دادند. عمر سعد غروب عاشورا اين خيمه را تشکيل داد و به هرکسى که در جنگ کارى کرده بود. جايزه مى داد. به يکى گفت: تو چه کردي؟ او گفت: من شريعه را بستم؛ به او جايزه داد، سپس به ديگرى گفت تو چه کردى، پاسخ داد من دستان ابوالفضل را قطع کردم، ديگرى گفت: سر مقدس امام حسين عليه السلام را بريدم؛ تا اين که نوبت به حرمله رسيد. عمر سعد پرسيد: تو چه کردي؟ حرمله گفت: من کارى کردم که کسى در روزگار انجام نداده. گفت: من تير به گلوى بچه شيرخوار تشنه کام و رنگ پريده اى که سرش روى شانه پدر بود، زدم. نقل کرده اند: عمر سعد بيش از همه به حرمله جايزه داد.
زينب کبرى هم همان شب، خيمه نيمه سوخته اى تشکيل داد، از پاره سوخته هاى خيمه ها يک فرش تشکيل داد و براى حضرت زين العابدين عليه السلام، که عصر روز عاشورا پردردترين روزهايش بود، متکايى از رمل و شن درست کرد.
امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: عمه ام در طول شب با پاى برهنه در آن بيابان، تک تک بچه ها را صدا زد و سرشمارى نمود؛ در زير خار مغيلان دو شبحى را ديد و جلوتر رفت و ديد دو دختر دست به گردن هم، جان داده اند؛ به قول حجة الاسلام نير تبريزى، رو کرد به مدينه و گفت:

صبا از من به زهرا گو بيا شام غريبان بين
که گريان ديده دشمن به حال زينب است امشب
يک نگاه هم به گودال قتلگاه امام حسين عليه السلام مى کند و مى گويد:

سرت مهمان خولى و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
آن وقت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: آن شب هم نماز شب زينب ترک نشد.
حضرت زينب سلام اللّه عليها وقتى به مجلس ابن زياد وارد شدند، سلام نکردند. ابن زياد گفت: «من هذه متکبرة»؛ اين زن متکبر کيست؟ امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: «هذه عمتى زينب، اخت الحسين عليه السلام»؛ اين عمه من زينب، خواهر حسين عليه السلام مى باشد. براى اين که ابن زياد، جگر زينب را آتش بزند، گفت: ديدى خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت زينب گفت: اگر خدا کرد، «ما رأيت الا جميلا»؛ من چيزى جز زيبايى نديدم؛ حضرت کارى کرد که ديگر سخن ابن زياد در آن جلسه، نگرفت و خنثى شد. ايشان هم چنين خطبه اى نيز در دروازه کوفه بيان فرمودند و کارى کردند که مردمى که دم دروازه نو نوارکرده بودند و نُقل و شيرينى پخش مى کردند و عيد گرفته بودند، همه جامه هايشان را درآوردند و عزا به پا کردند. کسى براى ابن زياد خبر آورد و گفت: تا چند دقيقه ديگر، همه عليه تو مى شورند. پرسيد: چرا؟ گفت: مگر نمى دانى که زينب وقتى سخن مى گويد، گويا على عليه السلام به زبان آمده است؟! بعد گفتند: براى اين که زينب سلام اللّه عليها ساکت شود، سر حسين عليه السلام را جلويش ببريد؛ يعنى آن ها هم مى دانستند که همه چيز زينب سلام اللّه عليها با حسين عليه السلام است.

عشق زينب و حسين، لدنى است

من در يکى از کتاب هاى قديمى، روايتى ديدم که اين دختر در دامان پيامبر و امام على و فاطمه و حسن عليهم السلام گريه کرد و وقتى در بغل امام حسين چهارساله قرار گرفت، آرام شد؛ پيامبر صلى اللّه وعليه وآله آن جا فرمودند: «اين دختر همراه با اين پسر خواهد بود» و شرط ازدواج و مهريه اش با عبداللّه بن جعفر، نيز همراهى با حسين عليه السلام بوده و اين که از او جدا نشود. خدا خواسته؛ يعنى خدا براى حفظ دين با اسباب و ابزار کار مى کند. اين خدايى که حسين عليه السلام را خلق کرد، يک زينبى را هم کنارش مى گذارد.
يکى از فضلاى حوزه کتابى نوشته درباره صديقه کبرى که در آن کتاب، جمله قشنگى وجود دارد؛ مى گويد: در حرکت و قيام انبيا، هرکدام که يک زن همراهشان بوده است، موفق بوده اند. من استنباط مى کنم هر نهضت و قيامى که زنان شجاعى در کنار مردان بوده اند، آن انقلاب، شدنى و باقى ماندنى است و انقلاب ما هم اين مسئله رابه وضوح نشان داد.

مضاربه حسين عليه السلام و زينب سلام اللّه عليها

بيننا و بين اللّه، نيازى به روايت هم نيست. آن چه از قيام و نهضت و خون صاحب اين نهضت و وارث آن مى دانيم، آن است که در 1370 سال قبل، در سرزمينى به نام «کربلا» و در روزى به نام «عاشورا»، آقا و خانمى، مضاربه اى را شروع کردند که سرمايه کار را آقا تقبل کرد و خب خانم هم با آن سرمايه کار کرد. اگر حضرت زينب سلام اللّه عليها در دوران اسارت، آن عظمت را از خود نشان نمى داد و آن سخنرانى ها را نمى کرد و آن تقابل ها را با يزيد و ابن زياد نداشت و به يزيديان نمى گفت: «شما با همه سعى و تلاشتان نمى توانيد نام و دين ما را محو کنيد»، اين ميراث بزرگ به دست ما نمى رسيد.
آقاى چايچيان (حسان) چه زيبا درباره بى بى حضرت زينب سلام اللّه عليها از زبان امام حسين عليه السلام گفته اند:

دل مرده را محبت من زنده دل کند
دل را اگر ز الفت شيطان بحل کند
قلب شکسته ام شده منزل گه خدا
سازنده دل آمده تعمير دل کند
آن ره رويى که دور شود از حريم من
با دست خويش کشتى دل را به گل کند
شرمنده عالمى بود از لطف و مهر من
اما مرا محبت زينب خجل کند
امام سجاد عليه السلام فرمودند: «خدا حق عمه ام زينب را بر ما و شيعيان ما حلال بگرداند!»
در زواياى کربلا وقايع عجيبى نهفته است؛ اين که حضرت، مجلس يزيد را به هم ريخت و ساربان ها را منفعل مى کرد و مجلس ابن زياد را ماتم سرا کرد و... مى گويند: اهل بيت عليهم السلام به مدت يک هفته در سرزمين شام بودند. مردم شام بچه ها را نو نوار مى کردند و شيرينى به دست آن ها مى دادند. بعد ما در تاريخ مى بينيم که حضرت زينب سلام اللّه عليها طورى عمل مى کردند که بچه ها با ديدن کودکان شامى و شادى آن ها، غم و غصه شان تازه نشود. در عين حال حضرت، نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمى شد.

زينب، شاگرد مکتب فاطمه زهرا سلام اللّه عليها

وقتى درست بنگريم، مى بينيم شخصيت حضرت زينب سلام اللّه عليها، مثل حضرت زهرا سلام اللّه عليها است. در تاريخ آمده است: حضرت زهرا سلام اللّه عليها در مدينه، براى رهبر و امامش جان فشانى کرد و در دفاع از حق مولا، آن خطابه ها را داشت؛ حضرت زينب نيز در کوفه و شام اين گونه سخن مى گفت؛ گو اين که حضرت على عليه السلام لب به سخن گشوده است.
مصيبت هاى حضرت در حالى است که اين ها مختار بودند، اما به مشيت الهى راضى بودند.
در خطبه اى که حضرت زينب سلام اللّه عليها در دروازه کوفه بيان کردند، کار به جايى رسيد که حضرت سجاد عليه السلام براى عمه شان احساس خطر کردند. ببينيد يک وقت کسى را به جايى دعوت مى کنند، که همه چيز براى او آماده است، اما يک وقت زينب در جايى سخن مى گويد که کوفيان لباس نو پوشيده، شهر را چراغانى کرده و آمده اند به هم تبريک بگويند، نه اين که سخنرانى يک زن کتک خورده را بشنوند. بعد حضرت با توجه به چنين فضا و شرايطى سخنرانى مى کند، که در همان جا چنان تحولى بر مردم کوفه عارض شد که حتى نزديک بود بر ابن زياد بشورند و حضرت سجاد عليه السلام در آن جا، در حالى که بر جان عمه اش مى ترسيد، فرمود: «عَمتى زينب انتِ بحمداللّه عالمة غير مُعلمة و فَهِمَة غير مُفَهمِة»؛
برخى اين را دليل بر عصمت زينب کبرى گرفته اند؛ يعنى همان علم لدني. برخى معتقدند که علم لدنى را خدا به معصومين عطا مى کند. در جاهاى ديگرى هم سخنانى گفته شده، که دليل بر همين معناست.

زينب، عقيله بنى هاشم

حضرت زينب سلام اللّه عليها عقيله بنى هاشم است. عقيل از عقل مى آيد؛ يعنى علاوه بر جرئت، جسارت و شجاعتى که در حضرت بوده، عاقل ترين زنان اهل بيت عصمت عليهم السلام و حتى عاقل بنى هاشم بوده است.

زينب و کرسى تدريس براى بانوان

حضرت زينب در زمان خلافت اميرمؤمنان در کوفه براى خانم ها کلاس درس و احکام دينى مى گذاشتند. حضرت امير عليه السلام براى حضرت زينب، احترام بسيارى قائل بودند؛ وقتى اهل بيت عليهم السلام مى خواستند به زيارت مرقد پيامبر صلى اللّه عليه وآله بروند، امام على عليه السلام جلوتر مى رفتند، تا راه را باز کنند و حسنين عليهم السلام اطراف حضرت زينب سلام اللّه عليها را مى گرفتند و اميرمؤمنان قنديل هايى که در حرم پيامبر صلى اللّه عليه وآله روشن بود را خاموش مى کردند تا کسى قد و قامت حضرت زينب سلام اللّه عليها را مشاهده نکند. آن وقت با اين همه جلال و عظمت، شما ببينيد حضرت در کربلا چه مصائبى را تحمل کردند!
حضرت زينب براى زنان تفسير قرآن مى گفتند. اميرالمؤمنين عليه السلام هم بعضى تفاسير را گوش مى کردند؛ مثلاً در تاريخ آمده که حضرت زينب سلام اللّه عليها قرآن را تفسير مى کردند، تا رسيدند به آيه «کهيعص». حضرت آيه مذکور را اين گونه تفسير کردند: کاف يعنى کربلا، « ها» يعنى هلاکت، «يا» يعنى يزيد، «عين» يعنى عترت و «صاد» يعنى صبر؛ يعنى زينب کبرى به زن هاى کوفه خط مى دادند. در اين جا اميرالمؤمنين عليه السلام صورت زينب را بوسيده و فرمودند: «حق آيه را ادا کردي».
به نظر من هنوز هم حق حضرت زينب ادا نشده و اين ها از جامعه ما مخفى مانده است. از شب يازدهم محرم به بعد، ايام متعلق به حضرت زينب سلام اللّه عليها است؛ و در اين ايام بايد از زندگى حضرت براى خانم ها کلاس همسردارى بگذايم و اين که همواره زنان بايد از شوهران خود اجازه بگيرند. حضرت خودشان اين گونه بودند؛ حتى در مسئله کربلا از همسرشان، عبداللّه بن جعفر، اجازه گرفتند؛ با اين که علاقه شديدى به امام حسين عليه السلام داشتند، اما از شوهر خود براى سفر اجازه گرفته و فرمودند: يا به من اجازه بده، يا مرا طلاق بده! من بدون حسين نمى توانم زندگى کنم.
در خصوص علاقه وصف ناپذير زينب کبرى به سيدالشهدا عليه السلام، از زبان مرحوم آية اللّه العظمى مرعشى نجفى نقل شده، که بعد از عروسى حضرت زينب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت يک شبانه روز امام حسين عليه السلام را نديده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. براى زينب، حتى آن يک شبانه روز هم دورى از امام حسين عليه السلام، بسيار سخت بوده است. پس از اين که مى خواهد به ديدار برادر برود، به ايشان خبر مى دهند که امام حسين عليه السلام خودشان به ديدار شما مى آيند. زينب کبرى سلام اللّه عليها از فرط خستگى بر سکوى خانه و جلوى آفتاب به خواب مى رود، تا اين که امام حسين عليه السلام سر مى رسند، اما زينب را بيدار نمى کنند، بلکه قباى خود را سايه بان خواهر مى نمايند، تا حضرت زينب بيدار نشوند. حضرت زينب سلام اللّه عليها که از خواب بر مى خيزند، از برادر مى پرسند: چرا من را بيدار نکرديد امام حسين عليه السلام مى فرمايند: دلم نيامد. بعد خانم گفتند: اين کار را بايد يک روز جبران کنم. و اين جبران به عصر عاشورا کشيد که زينب کبرى با نيمى از چادر خود، نيمى از بدن عريان سيد الشهدا عليه السلام را در گودال قتلگاه پوشانيد.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)