شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

آخرت گرايى در اديان بزرگ

0 نظرات 00.0 / 5

اشاره

بى ترديد، مسأله حيات پس از مرگ، يکى از دغدغه هاى اصيل و ديرين بشرى است که عمرى به درازاى عمر بشر دارد؛ چه، هر انسانى به تجربه دريافته که مرگ واقعيّتى است که گريز و گزيرى از آن نيست، و به ناچار بايد آن را پذيرفت و با آن کنار آمد. از اين رو، اين مسأله از دير باز يکى از دلمشغولى هاى عموم انسان ها، خاصّه متفکّران، بوده است. از همين رو متفکران به قدر وسع کوشيده اند تا گرهى از کار فروبسته اين مسأله بگشايند و به اين پرسش مهمّ و سرنوشت ساز پاسخ دهند که آيا واقعاً از پسِ امروز، فردايى در کار هست يا نه؟ و اگر احياناً هست، کيفيّت آن به چه صورت است و چه سرنوشت محتومى در انتظار آدمى است؟
از آنجا که بقاى پس از مرگ يکى از آموزه هاى دينى و از اجزا و عناصر مهمّ و مشترک نظام اعتقادى بسيارى از اديان جهان است، در اين مجال و مقال مى کوشيم تا در حدّ توان، ضمن اشاره به سابقه اين عقيده در ميان اقوام و ملل ابتدايى، نظر اديان بزرگ جهان، خاصّه دين اسلام، را در اين باب به تصوير بکشيم.

آخرت شناسى اقوام و ملل گذشته

آنچه از مطالعه و تحقيق در تاريخ زندگانى ملل و اقوام گذشته و نيز از کاوش هاى باستان شناسان و پژوهش هاى مردم شناسان به دست مى آيد، اين است که حيات پس از مرگ دغدغه اى همگانى بوده است و اغلبِ انسان ها به نحو اسرارآميزى معتقد بوده اند که از پس امروز، فردايى هست که بايد در آن محکمه عدالت حاضر شوند و پاسخگوى اعمال و کردار خود باشند.
عقيده به حيات پس از مرگ در ميان ملل گذشته سبب شده بود که آنان براى جلوگيرى از بازگشت مردگان يا رفع برخى از نيازهاى آنان تدابيرى اتّخاذ کنند که برخى از آنها عبارتند از: قرار دادن انبوهى از سنگ بر روى جسد مرده، بستن بدن مُ‍رده با طناب هاى محکم، فرو بردن چوبى نوک تيز در سينه مرده و دوختن جسد او به زمين، تقديم هدايا به مُرده پس از دفن جسد، کاشتن خار در اطراف قبر و در خط مسير گورها، دفن خوراکى ها، جواهرات و انواع وسايل دفاعى به همراه جسدِ مرده و زنده به گور کردن زنان و خدمتگزاران ميّت با او. [1]

آخرت شناسى آيين هندو

آيين هندو يا هندوئيسم از اديان بسيار کهن جهان است. اين آيين شکل تحوّل يافته آيين برهمايى است که آيين قوم آريايى هندوستان بوده، و خودِ آيين برهمايى شکل تکامل يافته آنيميسم (جان گرايي) است که آيين باستانى بسيارى از اقوام گذشته بوده است. براساس اين آيين، همه مظاهر طبيعت روح دارند و با تقديم قربانى و نيز با نيايش و ستايش مى توان آنها را بر سر مهر آورد و مورد بهره بردارى قرار داد. [2]
آيين هندو، همانند ساير اديان، آموزه حيات پس از مرگ و فناناپذيرى و جاودانگى روح را مى پذيرد و آن را در قالب نظريه تناسخ يا تولّد دوباره که وجه مشخّصه اين آيين است عرضه مى کند. تناسخ بدين معناست که روح پس از مرگ بدن کنونى، بر حسب اعمال گذشته خود، در قالب جديدى حلول مى کند.
به نظر برخى از معتقدان به تناسخ، تولّد دوباره يا بازگشت مجدّد انسان ها به اين جهان بر حسب نوع اعمال گذشته شان ممکن است به يکى از چهار صورت زير باشد: 1. حلول روح شخص متوفّى در جمادات (رسخ)؛ 2. حلول روح شخص متوفّى در نباتات (فسخ) 3. حلول روح شخص متوفّى در حيوانات (مسخ) 4. حلول روح شخص متوفّى در انسان ها (نسخ يا تناسخ).
طبق نظر هندوان، گردونه تناسخ و تولّدهاى مکرّر در جهانِ پر از رنج و محنت تا زمان دستيابى به موکشَه يعنى «رهايي» که مرتبه روحانى کمال محض است، همواره ادامه خواهد داشت. به تعبير دقيق تر، موکشه زندگى ابدى است که در آن روح از همه آلام و رنج هاى دنيوى، آزاد مى شود و ماهيّت روحانى پاک و اصلى خود را باز مى يابد. رسيدن به موکشه يا مرحله رهايى به يکى از سه طريق معرفت، عدم دلبستگى يا عدم تعلّق (راه عمل) و بندگى خدا (راه عشق و ايثار) ميسّر است.
شايسته ذکر است که عقيده به تولّد دوباره يا تناسخ را در وداها (به معناى دانش ها)، خصوصاً در ريگ ودا (يعنى، وداى ستايش) که از متون مقدّس بسيار کهن هندوان است، نمى توان يافت. وداها عقيده به بهشت و دوزخ را پذيرفته بودند و انسان ها را بر حسب اعمال نيک يا بدشان در زندگى زمينى مستحقّ بهشت يا مستوجب دوزخ مى دانستند. البتّه، وداها به بهشت بيش از دوزخ تأکيد داشته و لذّت هاى بهشتى را معمولاً به صورت مادّى تصور کرده و از بدنِ ظريف تر و جديد روح، شادى و شعف، نسيم ملايم و لطيف، آب گوارا و جوى هاى پر از شير و غيره سخن به ميان آورده اند. امّا، فقط در اوپانيشادها (که نوشته هايى فلسفى عرفانى اند) با مسأله تولّد دوباره مواجه مى شويم که نقش اساسى و محورى در دين هندويى ايفا مى کنند. [3]

آخرت شناسى آيين بودا

آيين بودا شاخه اى از آيين هندو است که در مخالفت با تعصّب هاى برهمنان به وجود آمده است. اين آيين که آيينى انسان گرايانه است، اصلى ترين مسأله اش، رهايى آدمى از رنج است. به عبارت ديگر، يگانه وظيفه دينى انسان نجات از درد و رنج دنيوى است، به اين ترتيب که به چهار حقيقت شريف معرفت بيابد که عبارتند از: الف) در هر جاى دنيا رنج وجود دارد؛ ب) رنج، معلول علت هايى خاصّ است؛ ج) از بين بردن رنج امکان پذير است؛ د) راه هاى مشخّصى براى از بين بردن رنج وجود دارد، همچنين به قواعد هشتگانه که راهى ميانه بين رياضت شاقّ و افراط در لذّاتند عمل کند. راه هاى هشتگانه يا هشت قانون بزرگ زندگى عبارتند از: ديدگاه درست؛ انديشه درست؛ سخن درست؛ رفتار درست؛ معاش درست؛ کوشش درست؛ توجّه درست و تأمّل درست.
آخرت شناسى اين آيين، شبيه آخرت شناسى آيين هندو است. براساس تعاليم بودا، زندگى آدمى با مرگ جسمانى پايان نمى پذيرد، بلکه بر حسب اعمال گذشته خود در زندگى، در قالب بدن ديگرى در همين دنيا به حيات خود ادامه مى دهد، [4] با اين توضيح که اگر کسى عملى را از روى دلبستگى انجام دهد، سبب به وجود آمدن نيروهايى در زندگى خواهد شد که آن نيز موجب تولّد دوباره (تناسخ) مى شود. اين گردونه تناسخ تا تصفيه کامل و رسيدن آدمى به مقام «نيروانا» ادامه پيدا مى کند؛ اما، در اثر اعمالى که بدون وابستگى انجام گيرد، از تولّد دوباره جلوگيرى مى شود و مانند دانه هاى سرخ شده، گياهى از آن نمى رويد وآدمى بلافاصله به مقام نيروانا نايل مى شود.
گفتنى است که گرچه اين آيين اهميّت فوق العاده اى براى مقام نيروانا قايل است، ماهيّت و حقيقت آن در هاله اى از ابهام فرورفته است. فقط گاهى از آن به پايان وجود، جزيره منفرد و اقليم آسايش ياد مى کنند. به تعبير ديگر، مى گويند که نيروانا، مقام يا مرتبه اى از وجود است که کاملاً روحانى و آزاد از انواع رنج هاى زندگانى جسمانى است. [5]
گرچه تناسخ به معنايى که در آيين هندو و بودا آمده باطل مى باشد و فيلسوفان و متکلمان مسلمان ادله متعددى در رد آن آورده اند. [6] ولى اصل اين اعتقاد نشان از باور به حيات پس از مرگ دارد.

آخرت شناسى آيين زرتشت

آيين زرتشت، از آيين هاى ايران باستان، يعنى ايران پيش از اسلام، است. مؤسّس يا پيامبر اين آيين، زردشت (دارنده شتر زرد) نام دارد که بنابر قول مشهور قدمت آن به 660 قبل از ميلاد مى رسد. اين آيين، امروزه پيروان زيادى ندارد و بيشتر آنان در هندوستان که به پارسيان هندى معروف اند و برخى شهرهاى ايران مانند تهران، کرمان، يزد و شيراز زندگى مى کنند.
اين آيين نيز مانند ساير اديان، حيات پس از مرگ و بقاى روح انسان و در نتيجه روز جزا و اجراى عدالت در سراى ديگر را مى پذيرد. براساس آموزه هاى اين آيين، روح انسان پس از کوچ از اين دنيا، مراحلى را طى مى کند که عبارتند از: جدايى روح از تن (مرگ)، داورى انفرادى، عبور از پل، بهشت، دوزخ و برزخ، روز قيامت، تن پسين، داورى نهايى و جمعى، گذشتن از آزمايش ايزدى، فرشگرد (عمل تازه و نو کردن کل هستي).
تفصيل مطلب اينکه بر اساس تعاليم زرتشت انسانى که دچار مرگ جسمانى شده است، روحش از تن جدا مى شود و به مدّت سه روز در اطراف جسد باقى مى ماند و درباره اعمال گذشته اش مى انديشد. بامداد روز چهارم، روح انسان جسد را به کلّى ترک مى کند و راهيِ جهان ديگر مى شود. در اين سفر روحانى، اعمال افراد به صورت دخترى زيبا يا پير زنى فرتوت و ترشرو بر او ظاهر مى شوند و او را تا رسيدن به مقصد همراهى مى کنند.
ارواح مردگان پس از ورود به عالم ديگر، براى قضاوت و داورى انفرادى در محضر عدل اهورامزدايى حاضر مى شوند. در اين مرحله ايزد رَشن با ترازوى خويش اعمال نيک و بد انسان را که قبلاً توسّط موکلانش در طول زندگى مادى ثبت و ضبط شده اند، مى سنجد.
پس از داورى انفرادى، نوبت به عبور از پلى به نام «چينوات» که براى جداسازى نيکان و بدان به وجود آمده است، مى رسد. همه افراد براى رسيدن به بهشت و دوزخ بايد از اين پل عبور کنند. کسانى که ثوابشان بيشتر و سنگين تر باشد، پل زير پايشان گسترده و پهن مى شود و به راحتى و به سلامت از آن مى گذرند و وارد بهشت مى شوند، ولى افرادى که گناهشان سنگينى بکند، پل زير پايشان بسان شمشير برّان در مى آيد و نمى توانند از آن عبور کنند و در نتيجه به دوزخ که زير پل است، سرنگون مى شوند. امّا آنان که گناه و ثوابشان برابر باشد تا روز رستاخيز در محلّى به نام «هميستگان (برزخ)» به سر مى برند و معذّب مى شوند. زمانى رستاخيز مى شود که آخرين موعود زرتشتى به نام «سوشيانس» ظهور مى کند و دوران نه هزار ساله گيتى به پايان مى رسد. در روز رستاخيز، ارواح مردگان به همراه بدن هايشان مجدّداً براى قضاوت عمومى و کلّى در محضر عدل اهورايى حاضر مى شوند. پس از اين قضاوت و داورى، نيکان و بدان با تن و جسم خود وارد دوزخ و بهشت مى شوند. مجرمان به مدّت سه روز مجازات مى شوند. مجازات بدکاران چنان سخت است که به نظر آنان نه هزار سال جلوه مى کند. پس از پايان سه روز نهايى، شهابى از آسمان فرومى افتد و زمين و مافيها را ذوب مى کند و سيلى سوزان از فلزّات گداخته بر روى زمين جارى مى شود و نيکان و بدان هر دو بايد از اين سيل بگذرند. عبور از اين سيل «آزمايش ايزدي» خوانده مى شود و گنهکاران، با عبور از آن، گناهانشان زايل مى شود و از آن به بعد نيک و بد يکى مى شود و همه از پارسايان به شمار مى روند، با اين تفاوت که شادى پارسايانِ واقعى به مراتب زيادتر از شادى گناهکارانى است که به سبب مجازات و عقوبت پاک شده اند.
سرانجام، اهورامزدا پس از انجام آزمايش ايزدى به کمک روان هاى نيکان و موجودات اهورايى که اعمال رستاخيز را بر عهده دارند، اهريمن را در نبرد نهايى شکست مى دهد و از بين مى برد. با از بين رفتن اهريمن و ابزارهايش، جهان خلقت اهورايى و آن گاه عمل فرشگرد آغاز مى شود، به اين معنا که عالم فراخ و همه جا بهشت مى شود. از آن روز به بعد، مردمان به دور از پيرى، بيمارى و درد و مرگ در اين سرزمين فرشگردى، جاودانه خواهند زيست. [7]
شايان ذکر است که زرتشتيان رستگارى در هر دو جهان را از آن کسانى مى دانند که با انديشه، گفتار و کردار نيک زيسته اند. يعنى هر کس با ابزارهاى اهورايى که براى شناسايى خوب و بد در اختيار دارد، مى تواند با انتخاب انديشه، گفتار و کردار نيک در اين جهان، سرنوشت روانش را در زندگى بعدى رقم بزند. به عبارت ديگر، زرتشتيان معتقدند که «هر کسى آن درود عاقبت کار که کشت». [8]
سخن آخر در باب آخرت شناسى زرتشتيان اين است که پيروان آيين زرتشت، جسد مرده را به آب، خاک و آتش نمى سپارند، چون آنها را مقدس مى دانند، بلکه آنان تا چندى پيش اجساد را به دور از مردم بر بالاى کوه در جاهايى که آنها را «برج خاموشان» مى گفتند قرار مى دادند تا طعمه عقابان و کرکسان و ساير لاشخوران گردد. پس از مدّتى استخوانهاى مردگان را گرد آورده در چاهى که آن را «استودان (استخواندان)» گويند مى ريختند و آن استخوانها در آنجا مى ماندند و مى پوسيدند. ولى اکنون آنان مردگان خود را در برج خاموشان يا در دخمه نمى گذارند، بلکه بالغ بر چهل سال است که مردگان را در اطاقهاى کوچک ساخته شده از سيمان در محلى به نام «قصر فيروزه» در شرق تهران مى گذارند. [9]

آخرت شناسى يهوديّت

به نظر مى رسد که قابل اعتمادترين مدرک براى کسب اطّلاعاتى صحيح درباره آخرت شناسى يهوديّت دو کتاب مقدّس آنان، «تَنَخ» (عهد عتيق) [10] و «تلمود»، [11] است.
از بررسى کتاب «تَنَخ»، خصوصاً بخش اسفار خمسه تورات، چنين برمى آيد که اين کتاب فاقد هر گونه انديشه صريح و روشن نسبت به عالم آخرت است. با وجود اين، در بخش هاى ديگر کتاب مذکور عبارات و تعابيرى به کار رفته که به نحو ضمنى بر جهان بازگشت و عالم پس از مرگ دلالت دارند. ليکن، همان مطالب مطرح شده غالباً متفرّق، محدود و مبهم بوده و تحت عناوين «داوري»، «نجات»، «ابدالآباد»، «پيوستن اسماعيل بعد از مرگ به نياکان و اجداد خود» و... آمده است. [12]
بنابراين، از آنچه گفته شد، چنين برمى آيد که در خود کتاب مقدّس يهوديان تصوير روشنى از جهنّم و بهشت وجود ندارد و نظريه رستاخيز در دورانِ بعد از کتاب مقدّس مطرح شده است. امّا در «تلمود» که تفسير و تأويل تورات است، اعتقاد به رستاخيز از اصول دين و ايمان يهودى معرّفى مى شود و انکار آن گناهى بزرگ و نابخشودنى انگاشته مى شود. با اين حال، گروهى از يهوديان به نام صدوقيان عقيده به رستاخيز مردگان را مردود مى دانستند؛ زيرا معتقد بودند که از اين موضوع در اسفار خمسه تورات سخنى به ميان نيامده است.
از اين يک مورد که بگذريم بقيّه يهوديان اصل اعتقادى رستاخيز را باور دارند. با وجود اين، در جزئيّات مسأله رستاخيز ديدگاههاى متفاوتى را اتّخاذ کرده اند. گروهى از يهود رستاخيز را از آن همه و گروهى ديگر زندگى آينده و پاداش را از آنِ عادلان و نيکوکاران مى دانند و معتقدند که شريران و بدکاران با مرگ جسمانى براى هميشه نابود خواهند شد. افزون بر اين، معتقدند که واقعه عظيم و شگرف رستاخيزِ مردگان در ارض مقدّس فلسطين رخ خواهد داد و مردگانى که خارج از ارض مقدّس باشند و در عين حال مستحقّ پاداش باشند، اجسادشان بايد قبل از رستاخيز به ارض مقدّس انتقال يابند. [13]
حاصل آنکه، اطلاعات صحيح و روشن در باب آخرت شناسى يهوديت در کتاب مقدّس يهوديان يافت نمى شود. امّا وقتى که کتاب تلمود را بررسى مى کنيم صرفنظر از اختلاف نظرهايى که در جزئيات امر در بين گروههاى مختلف يهودى وجود دارند مى توانيم به تصويرى نسبتاً روشن از روز داورى، رستاخيز مردگان، محاسبه اعمال نيک و بد انسان ها توسط خداوند و بهشتى يا جهنّمى شدن انسان ها براساس اعمال نيک و بدشان در اين دنيا دست يابيم.

آخرت شناسى مسيحيت

آخرت شناسى مسيحيان ريشه در «کتاب مقدّس» (عهد جديد و عهد عتيق) [14] آنان دارد و نسبت به آخرت شناسى يهوديان زنده و روشن است. با وجود اين، در کتاب مقدّس مسيحيان درباره کم و کيف حقايق پس از مرگ خصوصاً بهشت و جهنّم کمتر سخن رفته است.
مطالبى که در«کتاب مقدّس» مسيحيان در باب جهان آخرت عنوان شده، غالباً تحت عناوين گوناگونى مانندِ روز رستاخيز، کيفر و جزا، داورى، آمرزش گناهان، ملکوت آسمان، حيات جاويدان، جهنّم و... آمده است. [15]
آخرت شناسى مسيحيان را با همه ابهاماتى که دارد اجمالاً مى توان به شرح زير به تصوير کشيد.
مسيحيان معتقدند که ارواح آدميان با مرگ جسمانى از بين نمى روند، بلکه باقى مى مانند و بلافاصله براى قضاوت و داورى اوّليّه (داورى خاص) در محکمه عدل الهى حاضر مى شوند. اين داورى بر طبق اعمال نيک و بد افراد در زندگانى مادّى صورت مى گيرد. در اين مرحله، نيکان و پاکان به بهشت مى روند و گناهکاران که زندگانى شان را در سرپيچى از امر خدا گذرانده اند، سريعاً به دوزخ فرستاده مى شوند. امّا کسانى که تکليفشان مشخّص نيست، يعنى کسانى که در زندگانى زمينى شان به گناه آلوده شده اند و در عين حال خالصانه توبه و اظهار ندامت کرده اند، ابتدائاً به برزخ فرستاده مى شوند و پس از پاک شدن به بهشت مى روند.
اما داورى نهايى (داورى عام) پس از رستاخيز مردگان انجام مى گيرد. رستاخيز مردگان زمانى روى مى دهد که دنيا به پايان برسد و دنيا زمانى به پايان مى رسد که به خواست و اراده الهى عيسى مسيح به عنوان داور نهايى دوباره ظهور کند و انجيل را تعليم جهانى دهد و همه يهوديان به آيين مسيحيّت بگروند.
در اين رستاخيز، ارواح تمام انسان ها به همراه بدن هايشان با همه ويژگى هاى خود زنده مى گردند و در برابر خدا براى ارزيابى و داورى نهايى، براساس اعمالشان در زندگى دنيوى حاضر مى شوند. در اين داورى، کسانى که اعمالشان بر طبق تعاليم عيسى بوده باشد، به بهشت مى روند و کسانى که بى تقوا و گناهکار باشند، مستوجب عقوبتند و به دوزخ فرستاده مى شوند. دوزخ مکان کيفر ابدى و جدايى دائمى از خداوند است و بهشت مکان يا وضع و حال سعادت آميز از طريق قرب الهى است. [16]

آخرت شناسى دين اسلام

دين اسلام، همانند ساير اديان، زندگى پس از مرگ جسمانى را پذيرفته است، با اين تفاوت که آخرت شناسى دين اسلام در قياس با اديان ديگر جهان، بسيار صريح و شفّاف است.
کتاب مقدس مسلمانان، يعنى «قرآن کريم»، در آيات متعدّدى سيماى آخرت را به تصوير کشيده که از جمله مهمترين عناصر آن عبارتند از: مرگ، ورود به عالم برزخ، رخدادهاى پيش از رستاخيز، نفخ صور، ظهور زندگانى اخروى، حساب اعمال، شاهدان اعمال، جزا، جهنم و بهشت.

اهميّت معاد در اسلام

مسأله حيات پس از مرگ يا معاد يکى از اصول و ارکان دين اسلام [17] است و منکر آن خارج از دين اسلام است. از 6666 آيه قرآن مجيد، 1400 آيه آن به اين امر مهم اختصاص يافته [18] و از اصل توحيد که بگذريم، بيش از هر اصل ديگرى از جهات گوناگون مورد تحليل و بررسى قرار گرفته است که بيانگر اهميّت فوق العاده آن است.
قرآن کريم از روز واپسين با اسامى مختلفى ياد کرده است که هر کدام ويژگى و وجهى از وجوه و بُعدى از ابعاد آن را تبيين مى کند، از جمله: يوم الدّين (= روز جزا)، يوم القيامه (= روز برخاستن)، يوم الحساب (= روز محاسبه)، يوم الجمع (= روز جمع شدن)، يوم الفصل (= روز جدايى حق از باطل)، يوم الحسره (= روز اندوه و حسرت)، يوم الخروج (= روز خارج شدن از قبور)، يوم البعث (= روز برانگيخته شدن)، يوم الآزفه (= روز بسيار نزديک)، يوم الاخر (= روز پايان) و يوم الخلود (= روز جاودانگي) و. [19]
افزون بر اين، قرآن کريم در مقام مجادله با منکران معاد با به ياد آوردن قدرت بى کران الهى، [20] از راه توجّه به آفرينش نخستين، [21] با ذکر نمونه هاى معاد در طبيعت، [22] با نقل نمونه هاى تاريخى معاد [23] و اينکه انکار معاد فاقد دليل است [24]، امکان وقوع معاد را خاطر نشان مى کند و نيز در پاره اى از آيات خود که عمدتاً بر يکى از اوصاف الهى مانند حکمت الهى [25] و عدالت الهى [26] تأکيد مى کند، بر ضرورت وقوع معاد صحّه مى گذارد.

مرگ از نگاه اسلام

از ديدگاه اسلام، هر جنبنده اى، از جمله انسان، چشنده مرگ است و فقط تا مدّت معيّنى مى تواند در اين دنيا باقى بماند. با فرا رسيدن زمان مرگ، خدا يا ملک الموت يا دستياران او روح آدمى را به تمامى مى ستانند. البتّه، مرگ به معناى انعدام نيست، بلکه بازگشت به سوى خداست که با انتقال از نشئه دنيا و ورود به نشئه ديگر (آخرت) تحقّق مى يابد. [27]

قبر و عالم برزخ

پس از آنکه آدمى به عللى دچار مرگ جسمانى مى شود، جسد او در صورتى که در دسترس باشد با آداب و تشريفات ويژه اى در حفره اى به نام قبر نهاده مى شود. براساس اعتقادات اسلامى، روح انسان پس از جدايى از بدن در قالب بدن مثالى (برزخي)، که محصول اعمال و رفتار خود انسان است، قرار مى گيرد و تا روز رستاخيز در عالمى به نام عالم برزخ [28] (قيامت صغري) به سر مى برد.
ورود به عالم برزخ به سبب قطع تعلّق از دنيا و عدم انس با عالم برزخ با سختى فراوان همراه است که به صورت فشار شديدى براى انسان جلوه مى کند و از اين فشار به شب اوّل قبر يا عذاب قبر تعبير مى شود.
پس از ورود به عالم برزخ، دو فرشته به نامهاى نکير و منکر مؤمنان خالص و کفّار محض را براى تثبيت اصول عقيدتى شان مورد سؤال قرار مى دهند. آنگاه هر کسى، کم و بيش متناسب با اعمالش متنعّم يا معذّب مى شود. [29]

نشانه هاى رستاخيز

طبق آيات قرآن، هنگامى که در آستانه روز رستاخيز قرار مى گيريم، يک سلسله حوادث عظيم و دگرگونى و تغيير و تحوّل ناگهانى رخ مى دهد که از نشانه هاى برپايى قيامت به حساب مى آيند. اينک به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود. در آن روز آسمان به شدّت به حرکت درمى آيد، از هم مى شکافد، سست مى شود، فرو مى ريزد و به صورت فلزّ گداخته در مى آيد و چون روغن مذاب گلگون مى شود. خورشيد خاموش و ماه بى نور مى گردند و نهايتاً به هم مى پيوندند و ستارگان محو و تاريک مى گردند. خلاصه اينکه، در آن روز آسمان چون طومارى در هم مى پيچد. [30]
امّا زمين تکان مى خورد و به لرزه درمى آيد. کوهها از جاى خود کنده شده به حرکت درمى آيند و سپس منهدم مى شوند و به توده اى از شن متراکم و پشمِ زده شده تبديل مى شوند. پس از آن، به صورت غبار درمى آيند و متفرّق مى گردند و نهايتاً از ميان مى روند و زمين صاف و هموار مى شود. همچنين، درياها شکافته مى گردند و شعله ور مى شوند و.... [31]

نفخ صور

يکى ديگر از نشانه هاى پيدايش رستاخيز، دميدن در صور يا شيپور است که از آن به «نفخ صور» تعبير مى شود. قرآن کريم در آيات متعدد با عناوين مختلفى مانند صيحه، زجره، صاخّه و نقر به اين حادثه تصريح کرده است. از نظر قرآن، دو بار در نفخ صور دميده مى شود که در نفخ اوّل، هر که در آسمان و زمين است جز آنکه خدا خواهد، بى هوش مى شود. به عبارت ديگر، در اين مرحله وضع کنونى اين عالم برچيده مى شود که به آن «نفخ موت» نيز مى گويند. وقتى بار ديگر در صور دميده مى شود، همه آدميان بر مى خيزند و گذشتگان و آيندگان به هم مى پيوندند و براى محاسبه اعمالشان آماده مى شوند. از نفخ دوم با «نفخ بعث» ياد کرده اند. [32]

رستاخيز عمومى

طبق آيات قرآن کريم، پس از نفخ دوم، همه مردگان از قبرهايشان برانگيخته مى شوند و براى محاکمه و رسيدگى به اعمالشان در محکمه عدل الهى حاضر مى شوند. [33] سپس، خداى متعال در حضور شاهدان و گواهان، از جمله پيامبران الهى، فرشتگان، زمين، اعضاى بدن و پوست بدن، [34] بر اساس قسط و عدل داورى مى کند [35] و نامه هر کسى به دستش داده مى شود و به آنچه کرده است آگاه مى گردد. [36] به تعبير ديگر، هر کسى نتيجه سعى و کوشش خودش را مى يابد. [37]
پس از صدور و اعلام حکم الهى، [38] نيکوکاران و بد کاران از يکديگر جدا مى شوند. [39] آنگاه، هر کدام براى رسيدن به جايگاه خاصّ خود، از روى پلى به نام «صراط» عبور مى کنند. مؤمنان، روسفيد و شاد و خندان و به سلامت و آسانى از روى آن عبور مى کند و به بهشت روانه مى گردند [40] و کافران و منافقان، رو سياه و اندوهگين و با ذلّت و خوارى از روى آن پل به ورطه دوزخ سقوط مى کنند. [41]
بهشت با همه نعمت ها و لذّات جاودانه اش جايگاه مؤمنان و نيکوکاران است. [42] دوزخ با رنج و عذاب ابديش جايگاه کافران و منافقانى است که هيچ نور ايمانى در دل هايشان وجود ندارد. [43]

نتيجه گيرى

از مجموع آنچه گفته شد چنين بر مى آيد که مسأله حيات پس از مرگ از جمله دغدغه هاى اصيل و ديرين بشرى و از اجزا و عناصر مهم و مشترک نظام اعتقادى بسيارى از اديان است و اکثر آنها بقاى روح پس از مرگ را پذيرفته اند، با اين تفاوت که اديانى چون آيين هندو و بودا معتقد به بقاى روح در اين جهان، آن هم در کالبد هاى گوناگون اند و به جهان آخرت باور ندارند، ولى آيين زرتشت، يهوديت، مسيحيت و اسلام بر اين باورند که در وراى اين عالم، عالمى وجود دارد که روح پس از جدايى از تن در آن سکنى خواهد گزيد.
گفتنى است که آخرت شناسى در کتاب مقدّس يهوديان بسيار ضعيف است و فقط در کتاب تلمود اشاراتى به آن شده است. در مقابل، دين مسيحيت به مسأله آخرت زياد تأکيد کرده، ولى چندان به جزئيات مسأله نپرداخته است. در اين ميان، آيين زرتشت و دين اسلام با جزئيات بيشترى به اين دغدغه اصيل بشرى پرداخته اند. با وجود اين، آخرت شناسى دين اسلام در قياس با ساير اديان، روشن، ساده و شفّاف است.

سوتيترها

به نظر برخى از معتقدان به تناسخ، تولّد دوباره يا بازگشت مجدّد انسان ها به اين جهان به يکى از چهار صورت زير مى باشد: 1. حلول روح شخص متوفّى در جمادات (رسخ)؛ 2. حلول روح شخص متوفّى در نباتات (فسخ) 3. حلول روح شخص متوفّى در حيوانات (مسخ) 4. حلول روح شخص متوفّى در انسان ها (نسخ يا تناسخ).
عقيده به حيات پس از مرگ در ميان ملل گذشته سبب شده بود که آنان براى جلوگيرى از بازگشت مردگان يا رفع برخى از نيازهاى آنان تدابيرى اتّخاذ کنند که برخى از آنها عبارتند از: قرار دادن انبوهى از سنگ بر روى جسد مرده، بستن بدن مُ‍رده با طناب ، فرو بردن چوب نوک تيز در سينه مرده و دوختن جسد او به زمين، تقديم هدايا به مُرده پس از دفن جسد، کاشتن خار در اطراف قبر و در خط مسير گورها، دفن خوراکى ها، جواهرات و انواع وسايل دفاعى به همراه جسدِ مرده و زنده به گور کردن زنان و خدمتگزاران ميّت با او.
پيروان آيين زرتشت، جسد مرده را به آب، خاک و آتش نمى سپارند، چون آنها را مقدس مى دانند، بلکه آنان تا چندى پيش اجساد را به دور از مردم بر بالاى کوه در جاهايى که آنها را «برج خاموشان» مى گفتند قرار مى دادند تا طعمه عقابان و کرکسان و ساير لاشخوران گردد. پس از مدّتى استخوانهاى مردگان را گرد آورده در چاهى که آن را «استودان (استخواندان)» گويند مى ريختند و آن استخوانها در آنجا مى ماندند و مى پوسيدند. ولى اکنون آنان مردگان خود را در برج خاموشان يا در دخمه نمى گذارند، بلکه بالغ بر چهل سال است که مردگان را در اطاقهاى کوچک ساخته شده از سيمان در محلى به نام «قصر فيروزه» در شرق تهران مى گذارند.
از نظر قرآن، دو بار در نفخ صور دميده مى شود که در نفخ اوّل، وضع کنونى اين عالم بر چيده مى شود که به آن «نفخ موت» نيز مى گويند. وقتى بار ديگر در صور دميده مى شود، همه آدميان بر مى خيزند و گذشتگان و آيندگان به هم مى پيوندند و براى محاسبه اعمالشان آماده مى شوند. از نفخ دوم با «نفخ بعث» ياد کرده اند.
مسأله حيات پس از مرگ از جمله دغدغه هاى اصيل و ديرين بشرى و از اجزا و عناصر مهم و مشترک نظام اعتقادى بسيارى از اديان است و اکثر آنها بقاى روح پس از مرگ را پذيرفته اند، با اين تفاوت که اديانى چون آيين هندو و بودا معتقد به بقاى روح در اين جهان، آن هم در کالبد هاى گوناگون اند و به جهان آخرت باور ندارند. آخرت شناسى در کتب مقدّس يهوديان بسيار ضعيف است. در مقابل، مسيحيت به مسأله آخرت زياد تأکيد کرده، ولى چندان به جزئيات مسأله نپرداخته است. در اين ميان، آيين زرتشت و دين اسلام با جزئيات بيشترى به اين دغدغه اصيل بشرى پرداخته اند. با وجود اين، آخرت شناسى دين اسلام در قياس با ساير اديان، روشن، ساده و شفّاف است.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
*. عضو هيأت علمى دانشگاه تربيت معلّم آذربايجان.
[1] . ناس، جان بي.؛ تاريخ جامع اديان؛ ترجمه على اصغرحکمت، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ سيزدهم، 1382، صص 23-25.
[2] . توفيقى، حسين؛ آشنايى با اديان بزرگ؛ قم - تهران: سمت - مؤسسه فرهنگى طه - مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ هفتم، 1384 صص 13، 14، 24، و 25.
[3] . همان، ص34؛ تيوارى، کدارنات؛ دين شناسى تطبيقي؛ ترجمه مرضيّه (لوئيز) شنکايى، تهران: سمت، چاپ اول، 1381، صص17 و 31-35.
[4] . از آنجا که آيين بودا به نظريه گذرا بودن امور معتقد است و هر چيزى را فانى و زودگذر مى داند و به چيزى دائمى باور ندارد، لذا از ديدگاه اين آيين، روح به عنوان جوهرى دائمى و ثابت وجود ندارد. روح چيزى جز سيلان لحظات متغير آگاهى نيست.
[5] . همان ، صص52 و 68-70 ؛ قربانى ، زين العابدين ؛ بسوى جهان ابدى ؛ قم : انتشارات شفق ، چاپ سوم ، 1372 ، صص 35 – 41 .
[6] . براى نمونه مى توانيد به الاشارات و التنبيهات، ابن سينا، ج 3، ص 356 و المبدأ و المعاد، صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازى با مقدمه و تصحيح جلال الدين آشتيانى، ص 324 مراجعه نماييد.
[7] . باقرى، مهري؛ دين هاى ايرانى پيش از اسلام؛ تبريز: انتشارات دانشگاه تبريز، چاپ اول، 1376، صص 57-54.
[8] . مهر، فرهنگ؛ ديدى نو از دينى کهن (فلسفه زرتشت)؛ تهران: نشر جامى، چاپ اول، 1374، صص 96 – 94.
[9] . بنى حسين، محمد صادق؛ اديان و مذاهب جهان؛ جلد دوم، قم: مولف، چاپ اول، 1372، ص 894.
[10] . «تَنَخ» از سه حرف «ت» = تورات، «ن» = انبياء و «خ» = مکتوبات تشکيل يافته و شامل 39 کتاب است که از نظر موضوع به سه بخشِ 1) بخش تاريخي؛ 2) حکمت، مناجات و شعر؛ و 3) پيشگوييهاى انبيا تقسيم شده است. تَنَخ در نزد مسيحيان به «عهد عتيق» معروف است.
[11] . «تلمود» در لغت به معناى آموزش است و در اصطلاح به کتابى بسيار بزرگ اطلاق مى شود که احاديث و احکام يهود را دربر دارد. اين کتاب، در واقع، تفسير و تأويل تورات است و گاهى از آن به«تورات شفاهي» نيز ياد مى شود.
[12] . بسوى جهان ابدى، صص 50 و 51.
[13] . گنجينه اى از تلمود، صص 391- 351.
[14] . کتاب مقدّس به دو بخش نامساوى تقسيم مى شود: «عهد عتيق» و «عهد جديد». عهد عتيق را مى توان کتاب مقدّس يهوديان نيز محسوب کرد و داراى 46 کتاب است (در نسخه هاى يهودى و پروتستانى تنها 39 کتاب يافت مى شود). «عهد جديد» به مسيحيان اختصاص دارد و داراى 27 کتاب است (توماس ميشل؛ کلام مسيحي؛ ترجمه حسين توفيقى، ص 21) و از نظر موضوع به چهار بخش تقسيم مى شود: 1- اناجيل (متّى، مرقس، لوقا، يوحنّا)؛ 2 - اعمال رسولان؛ 3- نامه هاى رسولان؛ 4 – مکاشفه يوحنّا.
[15] . کتاب مقدس؛ انجيل يوحنّا: 6/ 39، 44، 54؛ انجيل لوقا: 14/ 14؛ انجيل متّي: 12/ 36؛ انجيل مرقس: 3/ 28؛ انجيل لوقا: 22/ 29، 30؛ انجيل متّي: 19/ 16 و 17؛ انجيل متّي: 16/18.
[16] . دين شنا سى تطبيقي؛ صص 167- 165.
[17] . «يؤمنون بالله و اليوم الاخر...». (آل عمران/ 114)
[18] . بسوى جهان ابدى، ص 74.
[19] . به ترتيب: فاتحه/ 4؛ نساء/ 141؛ ص/ 26؛ شوري/ 7؛ دخان/ 40؛ مريم/ 39؛ ق/ 42؛ روم/ 56؛ غافر/ 18؛ توبه/ 18؛ ق/ 34.
[20] . احقاف/ 32؛ و نيز بنگريد به: يس/ 83-81؛ زمر/ 67.
[21] . روم/ 27؛ و نيز بنگريد به: يس/ 80-78؛ انبياء/ 104.
[22] . اعراف/ 57؛ و نيز بنگريد به: حج/ 5 و 6؛ ق/ 11؛ فاطر/ 9؛ روم/ 19.
[23] . بقره/ 73، 243 و 259؛ و نيز بنگريد به: آل عمران/ 49؛ مائده/ 11.
[24] . جاثيه/ 24 و 25.
[25] . مومنون/ 115 و 116؛ و نيز بنگريد به: دخان/ 40 – 38؛ حجر/ 85.
[26] . قلم/ 35 و 36؛ و نيز بنگريد به: جاثيه/ 21 و 22.
[27] . روم/ 8؛ سبأ/ 30؛ عنکبوت/ 5؛ آل عمران/ 185؛ نساء/ 78.
[28] . مؤمنون/ 100.
[29] . سوزنچى، حسين؛ آفتاب انديشه؛ زندگى پس از مرگ (جلد چهارم از مجموعه پرسشها و پاسخهاى ديني)؛ تهران: دفتر کمک آموزشى رشد، 1384، صص 105- 66.
[30] . انبياء/ 104؛ طور/ 9؛ حاقه/ 16؛ معارج/ 8؛ رحمن/ 37؛ تکوير/ 1 و 2؛ قيامه/ 9-7؛ مرسلات/ 8؛ و...
[31] . مزمل/ 14؛ حاقه/ 14؛ طور/ 10؛ واقعه/ 5 و 6؛ قارعه/ 5؛ طه/ 105 و 106؛ انفطار/ 3؛ تکوير/ 6 و...
[32] . بسوى جهان ابدى، صص 296 و 297؛ نمل/ 87؛ زمر/ 68؛ يس/ 53؛ نازعات/ 13- 14؛ عبس/ 33- 34؛ مدّثر/ 8-10.
[33] . يس/ 51.
[34] . به ترتيب: نحل/ 89؛ احزاب/ 45؛ ق/ 21؛ زلزال/ 4؛ نور/ 24؛ فصلت/ 21-19.
[35] . يونس/ 45و 93.
[36] . آل عمران/ 3؛ تکوير/ 14.
[37] . نجم/ 40و 41.
[38] . اعراف/ 44.
[39] . انفال/ 37؛ يس/ 59.
[40] . زمر/ 73؛ آل عمران/ 107.
[41] . زمر/ 60- 70؛ آل عمران/ 106.
[42] . آل عمران/ 15 و 133؛ حاقه/ 23؛ بقره/ 25 و 82؛ محمد (ص)/ 15؛ نحل/ 31 و 8؛ ق/ 35؛ کهف/ 31؛ اعراف/ 43 و 35؛ صافات/ 45- 47؛ ص/ 51؛ سجده/ 17؛ ابراهيم/ 23؛ مريم/ 62؛ دهر/ 13؛ نبأ/ 35؛ واقعه/ 17.
[43] . ابراهيم/ 23؛ حجر/ 48؛ کهف/ 3 و 108؛ طه/ 76؛ انبياء/ 102؛ مؤمنون/ 11 و...

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)