عمارت خانه دنيا يا آخرت؟


آمادگى براى مرگ

از حضرت محمّد باقر عليه السلام روايت است که: ندا مى کند منادى هر روز: يابن آدَم! براى مرگ، مال و اسباب جمع کن از براى فانى شدن و عمارت بنا کن براى خراب گشتن. و مشهور است که حضرت نوح پيغمبر عليه السلام با آن عمرى که کرد، خانه اى از ليف خرما داشت. گفتند: چرا به جهت خويش خانه بنا نمى کني؟ گفت: اين بسيار است براى کسى که بميرد.

خانه دين

اى عزيز! مباش از کسانى که عمر گران مايه را در فکر عمارت عاليه طلاکار و ابنيه رفيعه پر نقش و نگار مى بازند و همواره به هم چشمى خويش و همسايه، خانه دين خود را خراب نموده، طاق و رواق بر اوج رفعت مى افرازند. و بس است براى تو اقتدا و پيروى به حضرت خاتم الأنبياء صلى الله عليه و آله که در وصف آن خير البشر، از حضرت اميرالمؤمنين منغول است که: بيرون رفت از دنيا گرسنه و داخل شد آخرت را سليم، نگذاشت سنگى بر سنگى، تا رفت به راه خود و اجابت کرد خواننده پروردگارِ خود را، يعنى هميشه در دنيا گرسنه مى بود و به قدر سيرى چيزى تناول نمى فرمود و از هر نقصى و تقصيرى در تبليغ دعوت يا در طاعات و عبادات، سالم رفت و اصلاً در دنيا بناى عمارتى براى خود نکرد تا وقتى که رحلت نمود.

عذاب آتش

از حضرت رسول نقل است که: هرکه بنا کند بنايى از روى ريا و سمعه، بردارد آن را خداى تعالى در روز قيامت از زمين هفتم، و آن آتش باشد که مشتعل باشد، از آن پس طوق کند در گردنش و بيندازد در آتش، و چيزى مانع آن نشود تا بيفتد به قعر آن، مگر اينکه توبه کند. عرض کردند که چگونه بنا مى کند به ريا و سمعه؟ فرمودند: بنا مى کنند زياده بر آن چه کافى است او را، و غرضش استطاله و افتخار است به آن به همسايگان و مباهات براى برادرانش.
و در خبر ديگر مروى است که هرکه خانه اى چنين بسازد و منظورش اين باشد که تکبّر و افتخار و استخفاف به فقير مسلمان کند، پس استخفاف به خدا کرده است و خداى تعالى شأنه، روز قيامت به او استخفاف کند.
اى عزيز! استخفاف مؤمن را حقير مدار، و زنهار که بر دلى مَخور و پيوسته درصدد اين باش که دل کسى را نشکنى و در تعميرِ سراى فانى دنيا، شکستن کعبه دل مؤمنى را سهل مشمار.

در شکست کعبه دل سخت صاحب جرأتى
غافلى غافل، نمى دانى که صاحب خانه کيست

بناى دين

هوشمندان دانا بايد عمر خويش را که بى بهاست، در تعمير خراب آبادِ سراى دنيا که عن قريب نه بانى بر جا ماند و نه بنّا و نه کارگر پيدا شود و نه کار فرما، صرف نمايند و سعى و کوشش کنند تا بناى دين و ايمان خود را مستحکم کند، نه اين که هر روز در رنگ ريزى عمارتى تازه و طرح سرا و منزل نو، که عن قريب به وارث انتقال يابد، آب زندگانى را به خاک کدورت دنياى فانى آميزد و اساس دين و ايمان خويش را به هم چشمى يکديگر به حلال و حرام دنيا از هم ريزند.
و روايت است که شخصى به خدمت حضرت امام حسين عليه السلام عرض کرد که، خانه بنا کرده ام و مى خواهم که قدم رنجه فرماييد و دعا بکنيد. چون حضرت سيدالشهداء به خانه آن جاهل رفتند، فرمودند که: خانه دين خود را خراب کردى و خانه غير خود را که به زودى به وى منتقل خواهد شد، عمارت کردى و اهل زمين در بنا کردن آن تو را فريب داده اند و اهل آسمان بر تو غضب کردند.
و [البته] خانه وسيع بنا کردن مذموم نيست و اکتفا به قدر کفاف آن نيست که خانه خود را آدمى تنگ کند بر اطفال و عيال، بلکه مراد آن است که، آدمى زياده از احتياج سازد. امّا توسعه قرار دادن در آن، پس آن مطلوب و ممدوح است، چنان که از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است که از جمله سعادت و نيک بختى آدمى وسعت منزل است و در مقابلش مروى است که از شقاوت و بدبختى وى، تنگى منزل است.

خانه اى محکم در دنيا و آخرت

خردمند خبير آن است که دعائم ايمان خويش را مستحکم سازد و خانه اى که هميشه در آن خواهد بود سعى کند در عمارت آن.
شخصى به حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض کردم که، خبر دهيد مرا از آن چه بناى دعائم اسلام بر آن شده، چون اخذ کنم به آن ها و به مقتضاى آن ها عمل کنم باعث تزکيه عمل مى شود و بعد از آن ها چيزى ديگر را اگر جاهل باشم، ضرر به من نرساند. فرمود: شهادت و گواهى دادن به اين که خدايى نيست جز خدا [أشهد أن لا إله إلاّ اللّه] و اين که محمّد صلى الله عليه و آله ، رسول و فرستاده وى است [أشهد أنّ محمدا رَسُول اللّهِ]. و اقرار کردن به آن چه وارد شده است از نزد خداوند و اين که حقى است در اموال از زکات و ولايتى که امر کرده است خدا به آن.
روايت است که: حضرت رسول صلى الله عليه و آله در شب معراج داخل بهشت شد، ديد مَلَکى چند عمارت مى سازند که يک خشت آن از طلاست و يک خشت از نقره، و گاهى دست باز مى گيرند. پرسيد که چه سبب دارد که گاهى مى سازيد و گاهى دست بر مى داريد؟ گفتند: انتظار خَرجى مى کشيم. پرسيد که، خرجى شما چيست؟ گفتند: گفتنِ مؤمن است: سُبحانَ اللّه و الحَمدُللّه و لا اِله الاّ اللّه و اللّه اکبر، هرگاه مى گويد، مى سازيم و هرگاه دست بر مى دارد، دست بر مى داريم.
آدمى بايد که روز به روز محاسبه با نفس خود بکند که آيا در مراتب و درجات ايمانش تفاوتى به هم رسيده است يا نه، و اگر رخنه اى در آن به هم رسيده باشد، پس درصدد تعميرش در آيد و اگر نه، پس شکر کند و کارى سازد تا طاق و رواق دين و ايمان خود را به اوج رفعت افرازد.