آثار معادباورى در زندگى انسان


1. تغيير نوع نگاه انسان به زندگى و هدف از آن

انسان باورمند به معاد، در حقيقت، به وجود دنيايى گسترده تر از عالم ماده معتقد است که در آن، نعمت ها و عذاب هايى به مراتب بزرگ تر وجود دارد که زمان و مکانى براى آن متصور نيست. در انديشه انسان باورمند به معاد، سرايى بالاتر و بزرگ تر از اين سراى مادى وجود دارد. بنابراين، در ديدگاه او اين دنيا سراى فانى، محدود و گذرا و آخرت، سراى باقى و نامحدود است که انسان در آن براى هميشه جاويدان است. در قبال اين انديشه، انديشه کسانى وجود دارد که به زندگى اخروى اعتقاد ندارند و مرگ را پايان زندگى آدمى مى دانند. در باور چنين افرادى، انسان، با مرگ به مردارى تبديل مى شود که در اندک زمانى گَرد فراموشى بر آن مى نشيند و پرونده زندگى اش براى هميشه بسته مى شود.
اين دو ديدگاه متفاوت درباره زندگى و جهان، در نوع برداشت انسان از سعادت و رستگارى که هدف همگان از زندگى است و نيز در نوع چگونه زيستن او نقش اساسى دارد. آنان که زندگى را به حيات دنيوى منحصر مى دانند و به تعبير قرآن کريم: «تنها ظاهرى از سعادت دنيوى را مى دانند و از آخرت غافلند» (روم: 7)، به ناچار سعادت را به سعادت دنيوى و بهره مندى از لذت هاى زودگذر آن تفسير خواهند کرد و آنان که حيات جاودان اخروى را پذيرفته اند و به زندگى ديدى عميق تر دارند و نيز به سعادت و رستگارى اخروى و رشد و تکامل معنوى توجه مى کنند، زندگى خود را به آن مسير هدايت مى کنند. براى آنان دنيا به منزله کشتزار آخرت است و در کنار بهره مندى از نعمت هاى آن، براى حيات جاودان خويش نيز بذر سعادت مى کارند. حضرت على (ع) در اين باره مى فرمايد:
همانا دنيا نهايت ديدگاه کوردلان است که آن سوى دنيا را نمى نگرند، ولى نگاه انسان آگاه، از دنيا عبور مى کند و از پس آن، سراى جاويدان آخرت را مى بيند. پس انسان آگاه، به دنيا دل نمى بندد و انسان کوردل همه توجهش دنياست. بينا از دنيا زاد و توشه برمى گيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم مى کند. [1]

2. معنادار و هدفمند ساختن زندگى

انسان از يک سو حب جاودانگى و در دل آرزوى ماندگارى ابدى و زندگى جاويد دارد و از سوى ديگر زندگى دنيوى را محدود و گذرا مى يابد. اين دو ديدگاه ناسازگار، ممکن است وى را به پوچى سوق دهد، ولى آنکه به آخرت و زندگى جاويد باور دارد، مرگ را انتقال از جهانى به جهان ديگر مى شمارد، نه نيستى و نابودي. بنابراين، براى تلاش و فعاليت، انجام اعمال صالح و تحمل دشوارى ها و مصيبت ها انگيزه کافى دارد و هيچ گاه در فراز و نشيب زندگى احساس پوچى و سرگشتگى نمى کند. [2]
در قرآن کريم نيز به رابطه نفى زندگى پس از مرگ با بيهوده دانستن زندگى از قول منکران معاد اشاره شده است، چنان که در آيه اى مى خوانيم: «دنياى ما جز اين زندگانى چيزى نيست، مى ميريم و زندگى مى کنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد.» (مؤمنون:)
براساس اين آيه، باور نداشتن به معاد و بازگشت به سوى خداوند، به معناى بيهوده پنداشتن آفرينش و به تبع آن، فرو غلتيدن در دام پوچى است. به عبارت ديگر باور نداشتن به معاد، فرد را به باورى غلط در حوزه انديشه مى کشاند که همين جهان بينى او، رويکردى نادرست را در حوزه انديشه در پى خواهد داشت و ظهور نحله هاى نهيليستى در غرب را مى توان نمونه بارزى از پى آمدهاى همين باور برشمرد.

3. امنيت و آرامش روانى

روان شناسان، ترس از نيستى را از مهم ترين عوامل اضطراب و برهم خوردن آرامش روانى انسان مى شمارند. مرگ براى آن دسته از افرادى که مرگ را پايان زندگى مى دانند، از جنبه هاى گوناگونى موجب ترس است. تصور نيستى از مرگ، نامعلوم بودن زمان آن، ناشناخته بودن و تجربه نداشتن از آن و تنها روبه رو شدن با آن از جمله عوامل ترس از مرگ يا شدت يافتن اين ترس نزد اين عده از مردم است. اگر کسى معاد را باور داشته باشد و حقيقت مرگ را بشناسد، از مرگ نخواهد هراسيد. خداوند در قرآن کريم مى فرمايد: «اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست و زندگى حقيقى، همانا در سراى آخرت است. اى کاش مى دانستند!» (عنکبوت:)
نقل است از امام جواد (ع) دليل ناخوشايندى مرگ در مذاق انسان را پرسيدند. حضرت پاسخ فرمود:
چون به آن جهل دارند، آن را ناخوش مى شمارند و اگر مى شناختند و از دوستان خدا بودند، بدان محبت مى ورزيدند و مى دانستند آخرت براى آنان بهتر از دنياست. [3]
بر پايه اين اعتقاد، شناخت درست از مرگ و زندگى پس از مرگ، مايه امنيت و آرامش روانى است.

4. کنترل غرايز و پرورش فضيلت هاى اخلاقى

غريزه ها، از مهم ترين موهبت هاى الهى به انسان و منشأ تحرک و فعاليت است، ولى آزادى بى قيد و بند غريزه ها و شهوت ها با تعالى معنوى و تکامل انسان و سلوک الى الله ناسازگار است. ازاين رو، خداوند در کنار غريزه ها، انسان را از گوهر گران بهاى عقل بهره مند ساخته است؛ نيرويى که مى تواند انواع غريزه هاى افسارگسيخته را لجام زند و کنترل کند. با وجود اين، گاه عقل انسان ضعيف مى شود و به تعبير زيباى امام على (ع) «شهوت ها پرده خرد را مى درند.» [4] «و بسا خرد اسير فرمان هواست.» [5] باور به معاد، عامل مهمى است که مى تواند عقل را از اسارت هواهاى نفسانى رهايى بخشد و در نتيجه، انسان، به رهبرى و کنترل غريزه هاى خويش موفق شود. اعتقاد به حيات بازپسين و معاد و ايمان به روز جزا و عقاب و ثواب، انسان را از پيروى هوا و هوس باز مى دارد و غرايز سرکش انسان را مهار مى کند. در پرتو کنترل غريزه و مهار هوا و هوس است که فضيلت هاى اخلاقى پرورش مى يابد، ويژگى هاى پسنديده قوّت مى گيرند و ويژگى هاى ناشايستى چون رياست طلبى، مال دوستى و خشم بى معنا مى شوند و انسان از رذيلت هاى اخلاقى دور مى شود. آن که بازگشت به سوى حق تعالى را باور دارد، اهل مکر و خيانت و نيرنگ نيست و فضيلت هاى اخلاقى در او زنده مى شود.

5. انجام دادن اعمال صالح و پرهيز از اعمال ناشايست

کسى که به زندگى اخروى و حساب رسى اعمال و ثواب و عقاب ايمان دارد، احساس مسئوليت در او زنده مى شود و به رستگارى و وظيفه شناسى رو مى آورد. چنين انسانى مى داند هر کارى انجام دهد، بايد در جهان آخرت پاسخ گوى آن باشد. ازاين رو، هرگز گرد گناه نمى گردد و فکر گناه و نافرمانى حق تعالى را از خود دور مى کند.
در آياتى از قرآن کريم به نقش انکار معاد در ارتکاب گناه و نافرمانى خداوند اشاره مى شود، از جمله در آيه اى مى خوانيم:
واى بر کم فروشان که چون از مردم پيمانه بستانند، تمام ستانند و چون براى آنان پيمانه وزن کنند، به ايشان کم دهند. مگر آنان گمان نمى دارند که برانگيخته خواهند شد؟ (مطففين: 1 4)
براساس اين آيه، ايمان به قيامت، در ترک ستم و غصب حقوق مردم و خيانت، اثر بازدارنده دارد ، چنان که خداوند در آيه 1 تا 3 سوره ماعون مى فرمايد:
آيا کسى را که ]روز [ جزا را دروغ مى خواند، ديدى اين همان کسى است که يتيم را به سختى مى راند و به خوراک دادن بينوا ترغيب نمى کند.
در روايت ها نيز به تأثير باور به معاد در انجام اعمال صالح و ترک گناه اشاره شده است، چنان که امام على (ع) مى فرمايد: «آگاه باشيد که شما در روزگار مهلت هستيد! پس کار نيک انجام دهيد؛ زيرا خداوند سرانجام نيک را به نيکوکاران وعده داده است.» [6] يا در کلامى ديگر مى فرمايد: «کوشش و همت خود را براى آخرتت صرف کن، اصلاح مى شوي». [7]

6. حفظ سلامت جامعه

اعتقاد به معاد، در عرصه اجتماعى انسان نيز آثار ارزشمندى دارد. از مهم ترين آنها مى توان به ضمانت اجراى قوانين الهى و عمل به تکاليف اجتماعى، رعايت حقوق ديگران و جلوگيرى از ستم و تجاوز و به عبارت ديگر برقرارى عدالت اجتماعى اشاره کرد. آن که به قيامت و حساب رسى اعمال باور دارد و خود را در مقابل پروردگارش مسئول مى شمارد، به قوانين الهى ملتزم و پاى بند خواهد بود و اگر همه افراد جامعه چنين باشند، جامعه به سوى صلاح و رستگارى گام برخواهد داشت؛ زيرا همگان وظيفه الهى انسانى خويش را به شکلى شايسته انجام مى دهند و آثار اين امر در عرصه هاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و امنيتى آَشکار مى شود.
در چنين جامعه اى همگان به حقوق هم احترام مى گذارند و از ستم مى پرهيزند. در چنين جامعه اى ايثار، احسان و ديگر فضيلت هاى اخلاقى زنده و فضاى الهى و معنوى بر آن حاکم مى شود.
در يک جمع بندى، معادباورى از انجام وظايف الهى فرد آغاز مى شود که همان ترک محرمات و انجام واجبات است. تهذيب يک فرد، به تهذيب خانواده و تهذيب خانواده، به تهذيب جامعه مى انجامد. جامعه اى که افراد آن از گناه، پليدى، ريا و ديگر ويژگى هاى ناپسند دورى مى کنند، جامعه اى مهذب است.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
[1]. ترجمه نهج البلاغه، خطبه 133، ص 132.
[2]. نک: معاد از نظر جسم و روح، صص 43 46.
[3]. ابى جعفر محمدبن على بن الحسين (شيخ صدوق)، معانى الاخبار، ترجمه: عبدالعلى محمدى شاهرودى، دار الکتب الاسلاميه، 1372، چ 1، ج 2، ص 199.
[4]. ترجمه نهج البلاغه، خطبه 109، ص 104.
[5]. همان، کلمات قصار، ص 397، ش 211.
[6]. محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، الارشاد، ترجمه: سيدهاشم رسولى محلاتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1383، چ 6، ج 1، ص 332.
[7]. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحکمه، ترجمه: حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، 1377، ج 1، ص 59، ح 134.