دلايل و پى آمدهاى غفلت از معاد


1. علل غفلت از معاد

الف) از ديدگاه قرآن از آن جا که شناخت علل و زمينه هاى غفلت از معاد، به منزله يکى از پيش نيازهاى اصلى راه حل هاى اين مسئله به شمار مى رود، در اين بخش نخست به بررسى دلايل اين معضل از ديدگاه قرآن مى پردازيم.

نپذيرفتن آيات حق إِنّ الّذينَ کَذّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنّةَ حَتّى يَلِجَ الْجَمَلُ فى سَمّ ِ الْخِياطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِى الْمُجْرِمينَ لَهُمْ مِنْ جَهَنّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کَذلِکَ نَجْزِى الظّالِمينَ. (اعراف: 40 و 41)
در حقيقت، کسانى که آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرفتن] آنها تکبر ورزيدند، درهاى آسمان را برايشان نمى گشايند و در بهشت درنمى آيند، مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدين سان بزهکاران را کيفر مى دهيم. براى آنان از [آتش] دوزخ بسترى و از بالايشان پوشش هاست و اين گونه، بيدادگران را سزا مى دهيم.
پيام:
برخلاف آنکه درهاى رحمت آسمانى و زمينى خدا به روى مؤمنان باتقوا باز مى شود، درهاى آسمان به روى کافران معاند و تکذيب گر بسته است. [1]
وَ قالَ مُوسى إِنّى عُذْتُ بِرَبّى وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلّ ِ مُتَکَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ. (غافر: 27)
و موسى گفت: من از هر مستکبرى که به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام.
پيام:
ايمان نداشتن به حساب رسى روز قيامت، انسان را متکبر مى کند. [2]

پذيرفتن ولايت شيطان فَريقًا هَدى وَ فَريقًا حَقّ عَلَيْهِمُ الضّلالَةُ إِنّهُمُ اتّخَذُوا الشّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنّهُمْ مُهْتَدُونَ. (اعراف: 30)
[در حالى که] گروهى را هدايت کرده و گروهى گمراهى بر آنان ثابت شده است؛ زيرا آنان شياطين را به جاى خدا دوستان [خود] گرفته اند و مى پندارند، راه يافتگانند.
پيام:
نتيجه بريدن از خدا و پذيرفتن ولايت شيطان، غفلت از معاد است. [3]

تکبر إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاخِرَةِِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ. (نحل: 22)
معبود شما معبودى است يگانه. پس کسانى که به آخرت ايمان ندارند، دل هايشان انکارکننده [حق] است و خودشان متکبرند.
پيام:
انکار معاد، در حقيقت انکار مبدأست. توحيد و معاد به هم وابسته اند. [4]

اثرپذيرى از کافران فَلا يَصُدّنّکَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى . (طه: 16)
پس هرگز نبايد کسى که به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى کرده است، تو را از [ايمان به] آن باز دارد که هلاک خواهى شد.
پيام:
ايمان به معاد، بهترين عامل براى کنترل هواپرستى است؛
سازش با کفار و افراد بى ايمان، مايه نابودى و بدبختى در روز قيامت است. [5]

تعصب و جوسازى وَ هُوَ الّذى خَلَقَ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فى سِتّةِ أَيّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَکُمْ أَيّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنّ الّذينَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلّا سِحْرٌ مُبينٌ وَ لَئِنْ أَخّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. (هود: 7 و 8)
و اوست کسى که آسمان ها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد که کدام يک نيکوکارتريد و اگر بگويي: «شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد»، قطعاً کسانى که کافر شده اند، خواهند گفت: اين [ادعا] جز سحرى آشکار نيست و اگر عذاب را تا چند گاهى از آنان به تأخير افکنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيزى آن را باز مى دارد؟» آگاه باش! روزى که [عذاب] به آنان برسد، از ايشان بازگشتنى نيست و آنچه را مسخره مى کردند، آنان را فرو خواهد گرفت.
پيام :
منکران معاد برهان ندارند و فقط تهمت سحر و خيال بافى مى زنند؛
تأخير در عذاب نشانه لطف خداست، نه دليل ضعف خدا. پس نبايد آن را مسخره کرد؛
شيوه برخورد کفار، مسخره کردن باورهاى دينى از جمله معاد و بازگشت در روز قيامت است. [6]

ب) در جامعه کنونى

يک- حاکميت نظام سرمايه دارى و ترويج فرهنگ غربى نظام سرمايه دارى، مجموعه اى از اصول فکرى، مبانى نظرى، گرايش هاى عملى و امور اجتماعى است که امروزه بر مغرب زمين سايه افکنده است. اين نظام در بعد اقتصادى، بر پايه معادلات اقتصاد آزاد شکل گرفته و از تئورى تمرکز و حاکميت سرمايه پيروى مى کند. اين نظام در بعد فرهنگى نيز ديدگاه هاى سکولاريستى را ترويج مى کند و بر طبل جدايى دين از سياست مى کوبد و همچنين با کم رنگ ساختن اعتقاد به خدا و ماورا و محصور کردن دين دارى در دو حيطه تعريف شده رابطه فردى انسان با خدا و محدود ساختن آن به چند ساعت در طول هر هفته، حاکميت روابط مادى در عرصه روابط اجتماعى را تأييد مى کند و ماده پرستى و تقدس زدايى را سرلوحه سياست هاى خود قرار مى دهد. نظام سرمايه دارى، سال هاست حرکت پرشتاب خود را براى جهانى شدن و سلطه بر سرنوشت انسان ها و جوامع آغاز کرده و در اين مسير، پيچيده ترين نرم افزارها (الگوها، برنامه ها و...) و مدرن ترين سخت افزارها (شرکت هاى چندمليتى، نيروهاى نظامى و رسانه هاى ارتباطى و خبري) را به کار گرفته است.کم رنگ شدن ارزش هاى دينى و فراموشى باورهاى معنوى، از جمله اعتقاد به زندگى اخروى و فناپذيرى اين دنيا، از پى آمدهاى اين فرهنگ منحط است.
با از بين رفتن روحيه جهاد و دفاع و اِعمال برخى سياست هاى نادرست، دوره اى جديد آغاز شد که يکى از اصلى ترين ويژگى هاى آن، فاصله گرفتن تدريجى از باورها و ارزش هاى دينى و روى آوردن به لذت هاى مادى و دنيوى است. بدين ترتيب، توجه انسان امروزى به ارزش هاى مادى مانند افزون خواهى، تجمل گرايى و مصرف گرايى و در يک کلام، به سوى ويژگى هاى نکوهيده و ناپسندى چون تکاثر و تکبر و مانند آن کشيده شد؛ مفاهيمى که در نگاه قرآن از عوامل روى گردانى انسان از «معاد» و به تبع آن «مبدأ» است. گرچه مکتب اسلام هيچ کس را از بهره مندى از نعمت هاى الهى باز نداشته، ولى روند روبه رشد مصرف گرايى در قشرهاى گوناگون و ظهور نشانه هاى اسراف، تبذير که نشانه هايى برجسته از نفوذ فرهنگ «معادگريز» غرب است، زنگ خطر را براى جامعه ما به صدا درآورده است.
آمارهاى منتشر شده بيان کننده آن است که ميانگين مصرف نان، آب سالم آشاميدنى، سوخت و ديگر انواع انرژى، محصولات کشاورزى، مواد غذايى، دارو و پوشاک در کشور ما از استانداردهاى بين المللى بالاتر است. [7] همچنين ساختمان سازى و لوکس کردن ساختمان ها، دکوراسيون اتاق مديران و پيشرفت وسايل حمل و نقل و پذيرايى، نشان از يک الگوى مصرف غيرمنطقى است که بى شک، در ميان مدت و بلندمدت در بينش و گرايش همه افراد جامعه به «معاد» بى تأثير نخواهد بود.
بى شک، گرايش به تجمل و رفاه و ميل فراگير به استفاده از بهترين، زيباترين و گران قيمت ترين کالاها و خدمات و رو کردن به استفاده از کالاهاى خارجى، مجلل بودن دفترهاى کار و وسايل نقليه مسئولان و نحوه برگزارى همايش ها، خلاف اعتقاد به اصل بودن زندگى اخروى، ناپايدارى دنيا و وابستگى نداشتن به آن و لذت هاى آن است.
در يک نگاه، «فرهنگ غرب» را بايد «فرهنگ غفلت» معنا کرد که با سيطره بر رسانه هاى جمعى جهان و ايجاد ويترين هاى جذاب و فريبنده براى انسان امروز، چنين تصميم مى گيرد که انسان امروزى چه بخورد، چه بپوشد، چگونه زندگى کند و حتى چگونه بميرد. او به انسان امروزى هرگز اجازه تدبر و تفکر به آنچه را پيامبران الهى بر آن تأکيد داشته اند و در کتب آسمانى به آن سفارش شده است نمى دهد؛ تدبر و تفکر در اينکه او از کجا آمده است و به کجا مى رود؟!

دو- ضعف باورهاى دينى باورهاى دينى و الهى، نقش محورى در شکل دهى و کنترل رفتارهاى انسان ايفا مى کند؛ زيرا به دليل هماهنگى با فطرت و ساختمان آفرينش، تا عميق ترين لايه هاى وجود انسان ريشه دارد و چون از يک جهان بينى سرچشمه مى گيرد، امور گوناگون را در گستره وسيع جهان مادى و جهان آخرت ارزيابى مى کند.
آن گاه که انسان مؤمن و معتقد در جايگاه انتخاب قرار مى گيرد، پيش از آنکه به منافع زودگذر و مقطعى توجه کند، به مسئوليت خود در برابر خداوند مى انديشد و رفتارهاى خود را دست کم بر مبناى رهايى از مجازات ها و اميد به پاداش هاى الهى و بيشتر براساس رضايت خدا تنظيم مى کند. بنابراين، يکى از دلايل فراموشى معاد، تقيّد نداشتن به واجبات و تکاليف دينى و ضعف باورهاى مذهبى است.
به عبارت ديگر، درونى و نهادينه نشدن باورهاى دينى، سبب سستى و سهل انگارى در رفتار مى شود و ميزان پاى بندى مردم به احکام عملى دين را کاهش مى دهد و اين تصور را پديد آورده است که انسان مى تواند مسلمانى معتقد و باايمان باشد، ولى براساس ذوق و سليقه يا برداشت خود از دين، به برخى احکام مانند احکام حجاب و پوشش عمل نکند يا درآمد خود را از راه هايى کسب کند که به نظر شخصى او درست است.
در يک نگاه دقيق تر، نهادينه نشدن باورها و اصول اعتقادى دين از جمله معاد يا انتقال آنها از راه تحميل يا تقليد از سوى خانواده و جامعه، سبب تشکيل نظام ارزش ها و باورها بر پايه هاى سست و شکننده مى شود و زمينه را براى فراموشى يا حتى انکار باورهاى دينى فراهم مى سازد. اين در حالى است که اسلام، دين علم و آگاهى است و بر ايمان و اعتقادى که بر پايه شک و تزلزل باشد، مهر بطلان مى زند.

سه- نهادينه نشدن اصول اعتقادى از جمله معاد، از سنين کودکى درونى نشدن اعتقاد به اصول دين از جمله اعتقاد به وجود معاد و زندگى جاودانى در سراى آخرت، از سنين کودکى که شخصيت، باور و افکار انسان از همان زمان شکل مى گيرد، از آسيب هاى جدى در جامعه دينى ماست. پذيرفتن اصول دين مانند معاد، تحت تأثير تلقين هاى والدين يا مبلّغان کم اطلاع و دست يابى نداشتن به اين اعتقاد از روى بينش و آگاهى درست، از دوران کودکى، موجب سستى اعتقاد در دوران نوجوانى و به فراموشى سپردن آن در بزرگ سالى مى شود.
بسيارى از خانواده ها به دليل توجه نداشتن به ظرايف و حساسيت هاى تربيتى و نيازهاى اصلى و حقيقى فرزندان و نيز نداشتن قدرت توجيه و اثبات و نهادينه کردن اصول اعتقادى و ارزش هاى دينى در فرزندان خود، دچار افراط و تفريط مى شوند و به طور غيرمستقيم و ناخواسته، بنيان اعتقادى فرزندان خود را سست و شکننده مى سازند. ازاين رو، بايسته است والدين، مربيان و مبلّغان دينى در مسير هدايت کودکان به معادباورى، از مؤلفه هاى روان شناختى استفاده کنند. برجسته سازى اجر و پاداش، بيان زيبايى بهشت و حيات اخروى، ميانه روى در ترسيم دوزخ، پروردگار را ناظر بر خويش ديدن و تلاش بر نزديکى و دوستى با خدا از مسائلى است که بايد در اين مسير رعايت شود.

چهار- توجه نکردن به شبهات وجود شبهه ها و ابهام هاى گوناگون درباره مسائل اعتقادى از جمله معاد، به ويژه در ميان قشر تحصيل کرده و دانشجو، موضوعى است که بايد به آن توجهى عميق داشت. به طور کلى مى توان عوامل گوناگونى را در رواج شبهه و ترديد در مسائل اعتقادى دخيل دانست، عواملى چون ناآگاهى عمومى، سودجويى شخصى، اختلاف نظرهاى نخبگان و انديشمندان و مهم تر از همه ترديدآلود بودن فضاى فکرى و فرهنگى جامعه و به عبارت دقيق تر، شفاف نبودن مرزهاى ارزشى، سبب رواج شبهه هاى فکرى و اعتقادى در سطح جامعه مى شود.
بى شک، در جامعه اى که مرزهاى ارزشى روشن و حد و حدود هنجارها از ناهنجارها، حلال ها از حرام ها و ارزش ها از ضد ارزش ها به دقت مشخص شود يا براى تعريف و توصيف آنها ملاک و معيار مشخصى در نظر گرفته شود، برخورد با شک و شبهه ها امرى آسان است.
به دليل گسترش ارتباطات و افزايش دامنه تبادل اطلاعات و اخبار، حجم فراوانى از پرسش ها و شبهه ها در ذهن جست وجو گر جوانان پديد آمده است. ازاين رو، بايد مسئولان امور فرهنگى و تربيتى، هم زمان رشد و توسعه اين امر و پيدايش شبهه هاى جديد، انديشمندان و پژوهشگران را بسيج کنند و با طراحى مراکز مناسب براى پاسخ گويى به پرسش هاى آنان، نه تنها از رشد و تکثير عوامل گمراهى و فساد جلوگيرى کنند، بلکه قشر جوان را در برابر آنها واکسينه سازند.

پنج- برداشت نادرست از مفاهيم دينى يکى از آسيب هاى جدى در جامعه را مى توان برداشت نادرست مردم از برخى معارف و مفاهيم دينى برشمرد؛ برداشتى که در آن، مفاهيم دينى معناى درست و حقيقى خود را از دست داده و معناى ديگرى به خود گرفته اند. در اين گونه برداشت ها، معارف و مفاهيم، جنبه حيات بخشى و ايجاد نشاط در نيکوکارى را از دست مى دهند و سستى، رخوت و اباحه گرى را القا مى کنند.
يکى از اين معارف و مفاهيم، بحث «شفاعت» است که برداشت نادرست از آن موجب شده است برخى گمان کنند اين مسئله، سند رهايى آنان از عقاب الهى در برابر هرگونه زشتى و پليدى است. ازاين رو، در قبال اعمال و رفتار خود هيچ احساس مسئوليتى نمى کنند، در حالى که مفهوم شفاعت هرگز به معناى چشم پوشى خداوند سبحان از کردارها و رفتارهاى ناشايست بندگان نبوده و نيست.
مفهوم ديگرى که گاه از آن نادرست برداشت مى شود، مفهوم تقواست که از آن به «گريز» تعبير مى شود. در تقواگريزى، فرد با فرار از واقعيت هاى جامعه و در پيش گرفتن تنهايى و گوشه نشينى، به فردى بى خاصيت و حتى سربار جامعه تبديل مى شود که هيچ کنش يا واکنشى از او در برابر هنجارها و ناهنجارى هاى جامعه ديده نمى شود.
در اين نوع تقوا، باور «معاد»، با تلاش براى پويايى جامعه، کارآفرينى، حضور در عرصه هاى اجتماعى و مبارزه با منکرات در حوزه هاى گوناگون پيوند نخورده، بلکه با چارچوبه بسته اى گره خورده است که راه را براى گسترش فسادهاى اخلاقى و فکرى مهيا مى کند که پى آمد آن، «معادگريزي» افراد جامعه است.

شش- غفلت از آموزه هاى دينى يکى ديگر از عوامل فراموشى معاد و اعتقاد به زندگى پس از مرگ، فراموشى بخشى از آموزه هاى دينى به ويژه بخش هاى بنيادين و اساسى دين است. ناديده گرفتن آموزه هايى چون امر به معروف و نهى از منکر، به تدريج موجب مى شود هر فرد، مسئوليت خود را در برابر اعمال و رفتار ناشايست ديگران فراموش کند و غفلت زدگى از جهان آخرت در جامعه رواج يابد.
امروزه مفاهيمى مانند توکل، زهد، انتظار، قضا و قدر، جبر و اختيار، صبر، قناعت، ايثار و مانند آن کم رنگ شده و غفلت از آنها سبب گسترش مفاهيم ضد آن چون سستى، نااميدى، جهل و بى مسئوليتى شده است. براى نمونه وقتى امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، غيرت دينى رخت برمى بندد و گناه نمود عينى مى يابد. اگر فرهنگ قناعت در جامعه نهادينه نشود، افزون خواهى، چشم وهم چشمى و تجمل گرايى در جامعه بروز مى کند و موجب فراموشى آخرت و آخرت گريزى مى شود. اهتمام نداشتن و سرمايه گذارى نکردن براى نهادينه ساختن اصول اعتقادى و ارزش هاى اخلاقى، آن هم از سوى انقلابى که به «انقلاب فرهنگي» شهرت دارد و بر پايه فرهنگ معادباور «شهادت» و «ايثار» پيروز شده است، مى تواند جامعه را با نگرانى جدى روبه رو سازد. ازاين رو، توجه کردن به فرمان هاى رهبرى درباره «فرهنگ» و آموختن و فراگير ساختن نگاه مبدأ و معاد بر عرصه ها و حوزه هاى هنرى مى تواند موجب برون رفت جامعه شود.

2) پى آمدهاى غفلت از معاد و انکار آن در قرآن [8]

سلطه گرى و زورمدارى آنان که روز جزا را دروغ مى پندارند و جز هر تجاوزپيشه گناه کارى، آن را به دروغ نمى گيرد، [همان که] چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: « [اينها] افسانه هاى پيشينيان است». (مطففين: 13)

مفاسد اقتصادى واى بر کم فروشان که چون از مردم پيمانه ستانند، تمام ستانند و چون براى آنان پيمانه يا وزن کنند، به ايشان کم دهند. مگر آنان گمان نمى دارند که برانگيخته خواهند شد، [در] روزى بزرگ؛ روزى که مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند. (مطففين: 1 6)

هرزباورى و پذيرش سخن باطل و بدين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطان هاى انس و جن برگماشتيم. برخى از آنها ]دشمنان [ به برخى، براى فريب [يکديگر]، سخنان آراسته القا مى کنند و اگر پروردگار تو مى خواست، چنين نمى کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى سازند، وا گذار! و [چنين مقرر شده است] تا دل هاى آنان که به آخرت ايمان نمى آورند، به آن [سخن باطل] بگرايد و آن را بپسندند تا آنچه را بايد به دست بياورند، به دست آورند. (انعام: 112 و).
بگو گواهان خود را که گواهى مى دهند به اينکه خدا اينها را حرام کرده است، بياوريد! پس اگر هم شهادت دادند، تو با آنان شهادت مده و هوس هاى کسانى را که آيات ما را تکذيب کردند و کسانى که به آخرت ايمان نمى آورند و [ معبودان دروغين را] با پروردگارشان همتا قرار مى دهند، پيروى مکن! (انعام:)

بهانه تراشى و حق ستيزى و تکذيب پيامبران و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، آنان که به ديدار ما اميد ندارند، مى گويند: «قرآن ديگرى جز اين بياور يا آن را عوض کن!» بگو: « مرا نرسد که آن را از پيش خود عوض کنم. جز آنچه را که به من وحى مى شود پيروى نمى کنم. اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از عذاب روزى بزرگ مى ترسم». (يونس: 15)
و اشراف قومش که کافر شده و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنيا آنان را مرفه ساخته بوديم، گفتند: «اين [مرد] جز انسانى مانند شما نيست؛ از آنچه مى خوريد، مى خورد و از آنچه مى نوشيد، مى نوشد...
او جز مردى که بر خدا دروغ مى بندد، نيست و ما به او اعتقاد نداريم. (مؤمنون: و 38)

رياکارى اى کسانى که ايمان آورده ايد، صدقه هاى خود را با منّت و آزار باطل مکنيد، مانند کسى که مالش را براى خودنمايى به مردم انفاق مى کند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مثل او چون مثل سنگ خارايى است که بر روى آن خاکى [نشسته] است و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آنان [= رياکاران] نيز از آنچه به دست آورده اند، بهره اى نمى برند و خداوند، گروه کافران را هدايت نمى کند. (بقره: 264)
و کسانى که اموالشان را براى نشان دادن به مردم انفاق مى کنند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و هر کس شيطان يار او باشد، چه بدهمدمى است. (نساء: 38)

اسارت در پوچى و جاذبه هاى مادى بگو آيا شما را از زيان کارترين مردم آگاه سازيم؟... اين دوزخ سزاى آنان است؛ چرا که کافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند. (کهف: 103 و 106)
کسانى که به آخرت ايمان ندارند، کردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند. براى آنان عذابى سخت خواهد بود و در آخرت، خود، زيان کارترين مردمند. (نمل: 4 و 5)
پس هرچه را غير از او مى خواهيد، بپرستيد، ولى به آنان بگو زيان کاران در حقيقت کسانى هستند که به خود و اقوامشان در روز قيامت زيان رسانده اند؟ آرى، اين همان خسران آشکار است. (زمر: 15)
آنان را مى بينى [که چون] بر ‍ [آتش] عرضه مى شوند، از [شدت] زبونى فروتن شده اند، زيرچشمى مى نگرند و کسانى که گرويده اند، مى گويند: «در حقيقت، زيان کاران کسانى هستند که روز قيامت، خودشان و اقوامشان را دچار زيان کرده اند. آرى، ستم کاران در عذابى پايدارند». (شوري: 45)
و فرمانروايى آسمان ها و زمين از آنِ خداست و روزى که رستاخيز بر پا شود، آن روز است که باطل انديشان زيان خواهند ديد. (جاثيه: 27)

خودمحورى و تنگ چشمى و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريک نسازيد و به پدر و مادر احسان کنيد و در حق خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و هم نشين و در راه مانده و بردگان خود نيکى کنيد که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است، دوست نمى دارد. (نساء: 36)
و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان مى آوردند و از آنچه خدا به آنان روزى داده است، انفاق مى کردند، چه زيانى برايشان داشت و خدا به [کار] آنان داناست. (نساء: 39)
و براى آنان آن دو مرد را مَثَل بزن که به يکى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را کشتزارى قرار داديم. (کهف: 32)
مال و پسران، زيور زندگى دنيايند و نيکى هاى ماندگار از نظر پاداش، نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است. (کهف: 46)

محروم ماندن از درک پيام حق و چون قرآن بخوانى، ميان تو و کسانى که به آخرت ايمان ندارند، پرده اى پوشيده قرار مى دهيم. (اسراء:)

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
[1]. محسن قرائتى، تفسير نور، قم، در راه حق، 1378، ج 4، ص 63.
[2]. همان، ج 10، ص 243.
[3]. همان.
[4]. همان، ج 6، ص 335.
[5]. همان، ج 7، ص 331.
[6]. همان، ج 5، ص 274.
[7]. مؤسسه تحقيقاتى و فرهنگى مفيد، مبارزه با فقر، فساد و تبعيض با تمرکز بر نقش راهبردى صدا و سيما، مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما، 1383، ص 80 .
[8]. عبدالمجيد معادى خواه، فروغ بى پايان، فهرست تفصيلى مفاهيم قرآن کريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378، ج 1، ص 714.