شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

انتظارات امام از گروه هاى اجتماعى

0 نظرات 00.0 / 5


امام زمان (عج) در دعاى «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة» [1]براى قشر هاى مختلف، دعاهايى فرموده که در واقع انتظارات و توقعات آن حضرت را نشان مى دهد. اين دعا را مى توان به دو قسمت تقسيم کرد: در بخش نخست، براى همگان و عموم مردم درخواست هايى از خداوند کرده و در قسمت دوم براى هر يک از قشر هاى جامعه به طور جداگانه دعا شده است.
در قسمت دوم، آن حضرت در واقع توقع و نگرانى خود را از هر قشر نيز بيان فرموده است. مقصود ما در اين مقاله، همين قسمت است که اينک به خواست خداوند به بخشى از آنها اشاره مى کنيم:

1. علما

«و تفضل على علمائنا بالزهد و النصيحة؛ پروردگارا! به علماى ما، زهد و خيرخواهى براى جامعه عنايت فرما».
امام در اين قسمت از ثروت اندوزى و ترک نصيحت دانشمندان، اعلام نگرانى مى کند.
در روايات به اين دو محور اشاراتى شده و اين دو ويژگى را ملاک براى عالمان بيان کرده اند. از امام صادق (ع) نقل است: اگر ديديد عالم علاقه مند به دنياست، او را متهم سازيد؛ زيرا هر عاشقى به گِرد معشوق خود مى چرخد. خداوند به داود (ع) وحى کرد: «بين من و خودت عالمى را که فريفته دنيا شده واسطه قرار مده که تو را از محبت من باز مى دارد. اينان، راهزنان بندگان من هستند. کمترين عقوبت من براى آنها، اين است که حلاوت و شيرينى عبادتم را از آنها مى گيرم». [2]
در مورد آشکار کردن علم و بيان احکام الهى و خيرخواهى براى جامعه نيز امامان بزرگوار چنين فرموده اند:
«إذا ظهرت البدع فعلى العالم أن يظهر علمه فإن لم يفعل سُلب نور الإيمان؛ [3] هر گاه بدعت ها آشکار گردد، عالِم بايد علم خود را اظهار کند، و گرنه نور ايمان از او گرفته خواهد شد».
اين نکته را اضافه مى کنيم که قرآن وقتى ويژگى علماى اهل کتاب را بر مى شمرد، به همين دنياطلبى و کتمان کردن حقايق به وسيله آنان اشاره مى فرمايد.

2. دانشجويان

«و على المتعلمين بالجهد و الرغبة؛ پروردگارا! به دانشجويان توفيق تلاش و تمايل به تحصيل علم عنايت فرما».
دعا و توقع امام زمان (عج) از همه دانش پژوهان آن است که در طلب علم، رغبت و تمايل نشان دهند و از هر گونه تنبلى و کسالت دورى کنند. امام صادق (ع) آن گاه که جنود (لشکر) عقل و جهل را بر مى شمرد، نشاط و شادابى را لشکر عقل و کسالت را لشکر جهل برمى شمرد، [4] و به همين جهت در دعايى از کسالت و ناتوانى به خدا پناه مى برد: «اللهم إنى أعوذبک من الکسل والهرم». [5]
در کتاب هاى روايى هم باب مستقلى با عنوان «باب کراهة الکسل» ذکر شده و رواياتى در مذمت کسالت و تنبلى آورده اند.
امام کاظم (ع) مى فرمايد: پدرم خطاب به بعضى از فرزندانش چنين فرمود: «إياک و الکسل و الضجر فانهما يمنعانک من حظک من الدنيا و الآخرة؛ [6] از بى حوصلگى و کسالت به دورباش که اين دو، مانع بهره مندى از دنيا و آخرت خواهند بود».
امام على (ع) مى فرمايد: «آن گاه که اشياء با يکديگر جفت شدند، «کسالت» و «عجز» نيز با يکديگر ازدواج کردند و فرزندى به نام «فقر» به دنيا آمد. [7]
در وصاياى پيامبر (ص) به على (ع) آمده است:
«يا علي! از دو خصلت بپرهيز: کسالت و بى حوصلگي! چرا که در اين صورت، قدرت بر اداى حق نخواهى داشت و راحتى را از دست خواهى داد». [8]
امام صادق (ع) هم فرمود: «إيّاک و الضجر و الکسل إنهما مفتاح سوء. انه من کسل لم يؤد حقاً و من ضجر لم يصبر على حق؛ [9] از بى حوصلگى و کسالت به دور باش که اين دو، کليد هر بدى است؛ چرا که کسالت مانع از اقدام به کارها، و بى حوصلگى از بين برنده استقامت خواهد بود».
اميرالمؤمنان (ع) فرمود: «آفة النُجْح الکسل؛ [10] آفت پيروزى و موفقيت، کسالت است». ونيز همان حضرت يکى از ويژگى هاى متقين را، حريص بودن بر علم مى داند (و حرصاً فى علم). [11]

3. جوانان

«و على الشباب بالإنابة و التوبة؛ پروردگارا! به جوانان ما توفيق بازگشت (به فرمانت) و توبه، عنايت فرما».
در روايات توجه خاصى به جوانان شده؛ چه اينکه جوان مورد عنايت خداوند است. امام صادق (ع) خطاب به برخى از يارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالى يکرم الشباب منکم؛ [12] آيا نمى دانيد که خداوند جوانان شما را گرامى مى دارد؟!»
جوانى، زمان شکل گيرى شخصيت است و بدين سبب امامان معصوم تأکيد بر انس جوانان با قرآن دارند. امام صادق (ع) مى فرمايد: «جوان مؤمنى که قرآن مى خواند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مى شود و خداوند او را با ابرار قرار مى دهد» [13]. روشن است که چنين جوانى، در روز قيامت، در برابر مشکلات آن روز ايمن خواهد بود. از سوى ديگر، جوانى، زمان اوج قدرت است و از اين احساس، در بعضى روايات تعبير به مستى [14] و در بعضى ديگر تعبير به جنون [15] شده است. بدين علت، بايد جوان را در مسير عبادت و بندگى خداوند قرار داد. يکى از اقدامات لازم در اين جهت، مسئله ازدواج است. پيامبر (ص) خطاب به جوان ها چنين فرمود: «يا معشر الشباب من استطاع منکم الباه فليتزوّج فانه اغضّ للبصر و احصن للفرج؛ [16] اى جوان ها! هر کس از شما که مى تواند، ازدواج کند؛ چرا که ازدواج براى چشم ها پوشاننده تر و براى دامن، حفظ کننده تر است (و چشم را از نگاه به نامحرمان و دامن را از آلودگى باز مى دارد)».
در اين زمينه قرآن داستان پاکى و صدق حضرت يوسف (ع) را ذکر مى کند که چگونه در اوج جوانى، خود را از گناه وارهاند.
درباره طبيعت پاک جوانان همين بس که امام صادق (ع) مى فرمايد: «عليک بالاحداث فإنهم أسرع إلى کل خير؛ [17] جوان ها را دريابيد؛ چرا که سرعت آنان به طرف خوبى و خير از ديگران بيشتر است».

4. بانوان

«و على النساء بالحياء و العفّة؛ پروردگارا! به زن ها حيا و عفت عنايت فرما».
نقش بى بديل بانوان آنگاه آشکار مى گردد که تاريخ را ورق زنيم و نقش فاطمه زهرا (س) و حضرت زينب (س) را به دقت نگريسته، سپس پيروان هر يک از اين بزرگواران همچون همسر زهير بن قين در کربلا و ديگران را مورد توجه قرار دهيم. اما آنچه بر قدر و منزلت زنان مى افزايد، حيا و عفت آنان است. در روايتى امام صادق (ع) سر چشمه مکارم و بزرگوارى ها را «حيا» معرفى مى کند و مى فرمايد: «المکارم عشر... و رأسهنّ الحياء». [18]
شايد به ندرت بتوان روايتى را پيدا کرد که در مقام شمارش ارزش هاى اخلاقى، نامى از حيا به ميان نياورده باشد، بلکه هميشه امامان (ع) و رهبران دينى بر حيا تأکيد کرده اند؛ چرا که با پيدايش حيا، بسيارى از ارزش هاى اخلاقى زنده مى گردند و در مقابل، بى شرمى و بى حيايى به ويژه در زن ها مى تواند بسيارى از ناهنجارى ها را در پى داشته باشد.
در روايتى ديگر، امام صادق (ع) به نقل از رسول الله (ص) مى فرمايد: «خير نسائکم العفيفة الغلمة؛ [19] بهترين زنان شما، زنان با عفت و شوهر دوست هستند».
در حديثى از امام باقر (ع) چنين مى خوانيم: «خداوند با حياست و اهل حيا را دوست مى دارد» [20] و در مورد ديگر، آمده است: «الحياء خير کله؛ [21] حيا همه اش خوبى است».
آنگاه که بانوان جامه حيا و عفت را به در آوردند، تبديل به دام هاى شيطان مى گردند: «النساء حبالة الشيطان». [22]

5. ثروتمندان

«و على الأغنياء بالتواضع والسعة؛ پروردگارا! به ثروتمندان تواضع و توفيق احسان به ديگران عنايت فرما».
پيامد ثروت، تکبر و بخل است و اغنيا بايد متوجه باشند که به خاطر فقرا، از نعمت هاى خداوند بهره مند شده اند؛ چنان که امام موسى بن جعفر (ع) مى فرمايد: «خداوند مى فرمايد: من ثروتمندان را به خاطر احترامشان ثروتمند قرار ندادم و فقرا را به علت اهانت به آنها فقير نگرداندم، بلکه اين (فقر و ثروت) آزمايشى براى فقرا و ثروتمندان است و اگر فقرا نبودند، اغنيا مستحق بهشت نمى شدند». [23]
امام صادق (ع) نيز فرموده است: «ثروتمندانِ شيعيان ما، امين بر محتاجان هستند. پس ما را در مورد ايشان مراعات کنيد. خداوند، شما را حفظ کند». [24]
ثروتمند بى درد، مرده متحرک است و بى جهت نيست که در حديث وارد شده: نشستن با اغنيا، دل را مى ميراند. [25]
اسلام براى ريشه کنى فقر، احکامى را هم براى اموال و ثروت ها وضع کرده است؛ از جمله زکات را واجب کرده که حداقل وظيفه مسلمانان است و اگر اين منبع براى رفع نياز آنان کفايت نکند، خداوند منابع ديگرى را قرار داده؛ مانند دادن صدقه به فقرا. اين، همان است که خداوند مى فرمايد )والذين فى اموالهم حق معلوم (. [26] پس حق معلوم، غير از زکات است که بر هر کسى بر حسب توانايى اش واجب و لازم است. [27] امام رضا (ع) از امام صادق (ع) نقل مى فرمايد: «ولو خرج الناس زکوة أموالهم ما احتاج أحد؛ [28] اگر زکات را که حداقل واجب است، همه پرداخت کنند، فقيرى باقى نخواهد ماند». نيز امام صادق (ع) مى فرمايد: «خداوند فقرا را شريک اموال اغنيا قرار داده. پس ثروتمندان حق ندارند اموالشان را براى غير شرکاى خود صرف کنند». [29]

6. فقرا

«و على الفقراء بالصبر و القناعة؛ پروردگارا! به فقرا صبر و قناعت عطا فرما».
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند به پيامبران خود ده ويژگى عنايت کرد. پس در خود بنگريد، اگر آن ويژگى ها در شماهست، خدا را حمد کنيد و اگر در شما نيست، آن را از خداوند بخواهيد و از جمله آن ده خصلت، صبر و قناعت است». [30]
نيز امام صادق (ع) مى فرمايد: «پيروزى را طلب کردم و آن را در صبر يافتم، و بى نيازى را خواستم و آن را در قناعت يافتم». [31]
انسان در مسير زندگى، نياز به مرکبى خستگى ناپذير و سلاحى برنده دارد که از نگاه امام على (ع) «صبر، مرکبى است هميشه کارآمد و قناعت، شمشيرى است برّان». [32]
در پاره اى از روايات هم آمده است که: قناعت گنج بى پايان است. لازمه صبر و قناعت دو چيز است: اول دست نيازيدن به مال حرام، و دوم چشم ندوختن به مال ديگران.

7. حاکمان

«و على الأمراء بالعدل و الشفقة؛ پروردگارا! به واليان، عدالت محورى و مهرورزى عنايت فرما».
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «خداوند شش گروه را به شش علت عذاب مى کند و از جمله حاکمان را به سبب ظلم معذّب مى سازد». [33]
در روايت ديگر چنين مى خوانيم: «إنّ شرّ البقاع دور الأمراء الذين لايقضون بالحق؛ [34] بدترين مکان ها، خانه هاى حاکمانى است که به حق قضاوت نمى کنند».
اگر حاکمان عادل باشند، اطاعت مردم از آنان سبب عزت آنها خواهد گرديد، و گرنه جز ذلت چيزى نصيب مردم نمى شود. امام سجاد (ع) فرمودند: «وطاعة ولاة العدل تمام العزّ؛ [35] تمام عزت در اطاعت از واليان عادل است».
اين سخن امام صادق (ع) نيز جالب است که در توصيف عدل مى فرمايد: «عدالت از آبى که نصيب شخصى تشنه شود، گواراتر است. چقدر عدالت بزرگ است؛ هر چند کم باشد!» [36] و در حديث ديگر مى فرمايد: «عدل از عسل شيرين تر، از روغن نرم تر، و از مشک خوشبوتر است». [37]
در زمينه ثمرات و آثار عدل مخصوصاً آن گاه که عدالت از جانب حکومت باشد حضرت صادق (ع) مى فرمايد: «ان الناس يستغنون إذا عدل بينهم و تنزل السماء رزقها و تخرج الأرض برکتها بإذن الله تعالي؛ [38] مردم هنگامى که عدل در ميانشان اجرا شود، بى نياز مى گردند، و آسمان روزى (باران) خود را نازل مى کند و زمين برکات خود را خارج مى سازد، به اذن خداوند متعال».
در پايان از خداوند مى خواهيم تا خورشيد عدالت از پس پرده برون آيد و عدل حقيقى را در تمام ابعاد آن اجرا بفرمايد. ما نيز بايد ضمن آنکه اين دعا را در همه جا ترنّم مى کنيم، بکوشيم که به انتظارات حضرت مهدى (ع) پاسخ دهيم و به علاوه، پيام او را هم به همه قشرهاى جامعه برسانيم.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 . اين دعا در چند کتاب معتبر وارد شده؛ از جمله: البلد الامين، ابراهيم بن على عاملى کفعمى (م905)، ص350، چاپ سنگي؛ کشف الغمة، على بن عيسى اربلى (م693)، ج1، ص279؛ مکتبة بنى هاشم، تبريز، 1381ق؛ المصباح، کفعمى، ص280، انتشارات رضى، قم، 1405ق.
2 . الکافى، محمد بن يعقوب کلينى (م329)، ج1، ص47، دارالکتب الاسلاميه، تهران؛ بحارالانوار، علامه مجلسى (م1110)، ج2، ص108، مؤسسة الوفاء، بيروت؛ علل الشرايع، شيخ صدوق (م381)، ج2، ص395، مکتبة الداوري؛ مجموعه ورّام، ورّام بن ابى فراس (م605)، ج2، ص36، مکتبة الفقيه، قم؛ مشکاة الأنوار، ابوالفضل على بن حسن طبرسى (م600)، ص140، کتابخانه حيدريه، نجف؛ منية المريد، شهيد ثانى (م966)، ص138، انتشارات دفتر تبليغات، قم.
3 . وسائل الشيعه، حر عاملى (م1104)، ج16، ص271، مؤسسه آل البيت (ع)؛ بحارالانوار، ج48، ص252؛ علل الشرايع، ج1، ص235؛ عيون اخبار الرضا (ع)، شيخ صدوق، ج1، ص113، انتشارات جهان؛ الغيبة، شيخ طوسى (م460)، ص63، مؤسسه معارف اسلامى، قم؛ رجال الکشى، محمد بن عمر کشى (قرن چهارم)، ص493، انتشارات دانشگاه مشهد.
4 . الکافى، ج1، ص20.
5 . همان، ج2، ص585.
6 . همان، ج5، ص85.
7 . همان، ص86.
8 . وسائل الشيعه، ج16، ص23.
9 . مستدرک الوسائل ، ميرزاى نورى (م1320)، ج11، ص177، مؤسسه آل البيت (ع)، قم.
10 . مستدرک الوسايل، ج13، ص44؛ غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمُدى (م550)، ص463، انتشارات دفتر تبيلغات، قم.
11 . بحارالانوار، ج64، ص315؛ اعلام الدين، حسن بن ابى الحسن الديلمى (م841)، ص136، مؤسسه آل البيت (ع).
12 . الکافى، ج8، ص33.
13 . وسائل الشيعه، ج6، ص177.
14 . مستدرک الوسائل، ج11، ص371.
15 . من لايحضره الفقية، شيخ صدوق (م381)، ج4، ص377، انتشارات جامعه مدرسين.
16 . مستدرک الوسايل، ج14، ص153.
17 . الکافى، ج8، ص93.
18 . همان، ج2، ص56.
19 . همان، ج5، ص324.
20 . من لايحضره الفيقه، ج3، ص506.
21 . همان، ج4، ص379.
22 . همان، ص376.
23 . الکافى، ج2، ص265.
24 . همان.
25 . همان، ص641.
26 . ذاريات/19.
27 . الکافى، ج3، ص498.
28 . همان، ص507.
29 . همان، ص556.
30 . الکافى، ج2، ص56.
31 . بحارالانوار، ج1، ص158.
32 . همان، ج68، ص96.
33 . الکافى، ج8،ص163.
34 . من لايحضره الفقيه، ج3، ص6.
35 . الکافى، ج1، ص20.
36 . همان، ج2،ص146.
37 . همان، ص147.
38 . همان، ج3، ص568.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)