پيامبر و عدالت



يکى از ويژگى هاى اساسى تعاليم رهايى بخش اسلام، اين است که آموزه هاى اين مکتب انسان ساز، بر اساس ويژگى هاى ذاتى بشر، بنيان نهاده شده است و اين آموزه ها در تطابق کامل با ماهيت انسان و ساختار وجودى او - که در گزاره هاى دينى از آن به «فطرت» تعبير مى شود – قرار دارد.
اين ايين الهى، تلاش کرده است تا با احکام و قوانين و آموزه هاى خود، بسترى را فراهم آورد که خواسته هاى اساسى بشرى در مسير صحيح، برآورده شود. يکى از اين خواست هاى اساسى انسان ها در طول قرن هاى پياپى حضور انسان بر روى اين کره خاکى، برقرارى عدالت است. کافى است نگاهى کوتاه، به تاريخ بشريت داشته باشيد تا ببينيد ريشه چه ميزان از ناراحتى ها و خستگى ها و رنجش ها در عدم برقرارى عدالت بوده است؟ و يا آن که عامل اساسى چه مقدار از حرکت هاى اجتماعى، انقلاب ها، شورش ها و . . . تلاش انسان ها براى فراهم آوردن بسترى است که در آن، اين خواسته اساسى (برقرارى عدالت) تحقق يابد و در نتيجه، ساير خواسته هاى او نيز برآورده گردد؟
از اين رو، در اسلام، کمتر مسئله اى را مى توان يافت که به اندازه عدالت، بدان اهمّيت داده باشد؛ زيرا مسئله «عدل» همانند مسئله «توحيد»، در تمام اصول و فروع، ريشه دوانده، يعنى همان طور که هيچ يک از مسائل عقيدتى، عملى، فردى، اجتماعى و حقوقى، از حقيقت توحيد و يگانگى جدا نيست، همچنين هيچ يک از آنها را خالى از روح «عدل» نيز نخواهيم يافت. 1
کوتاهْ سخن اين که، تنها واژه عدل مى تواند بيانگر ربوبيت، حاکميت، خالقيت و ولايت خداى هستى بر مجموعه هستى باشد. يعنى شيوه ربوبيت و ولايت حق، بر اساس عدل و طرز خالقيت و حاکميت او بر مبناى عدالت است.
مسئله عدالت در سه حوزه معارف بشرى، به صورت مسئله اساسى و بحث انگيز مورد توجّه واقع شده است:
1. به عنوان وصف افعال خداوند، يا کيفيت نظام تکوين ـ که در کلام و فلسفه بحث مى شود - ؛
2. به عنوان وصف فعل انسانى يا ملکه نفسانى ـ که در علم اخلاق، مطرح است ـ ؛
3. به عنوان معيار حقّانيت و ملاکى براى داشتن مناسبات صحيح اجتماعى يا نظام اجتماعى سالم ـ که در علوم اجتماعى و بويژه سياست مطرح است ـ . 2
اهميت عدالت در علم کلام (عقايد) و مبحث عدل الهى، خود، منجر به ايجاد فرقه هاى کلامى مختلفى شده است که شرح آن، نيازمند مجال گسترده اى است که از حوصله اين نوشته، خارج است.
در حوزه اخلاق نيز مسئله عدالت (يعنى عادلانه بودن رفتار آدمي)، يک موضوع اساسى است که از ديرباز، مورد توجّه بوده است. افلاطون، در رساله چهارم کتاب «جمهور»، پس از طرح فضايل چهارگانه (شجاعت، عفّت، حکمت، عدالت)، اين نکته را گوشزد مى کند. عدالت با بقيه موارد از اين نظر متفاوت است که منحصراً در زمينه بخصوصى، سازنده فضيلت و علوّ انسانى نيست، بلکه به منزله حُسن جامع (تکامل دهنده همه حُسن ها) است؛ يعنى ميان اجزاى درونى، هماهنگى ايجاد مى کند و آنچه را که با توجّه به همه ابعاد وجودى انسان، تعالى بخش اوست، تعيين مى نمايند و او را از افراط و تفريط باز مى دارد. 3
مسئله عدالت در اجتماع ـ که مد نظر اين نوشته نيز همين معنا از عدالت است ـ ، داراى اهميت فوق العاده زيادى است. اين که در تنظيم مناسبات اجتماعى، شکل گيرى نظام اجتماعى و سياسى مطلوب، بر اساس حق و اين که حق، به مقدار برسد و تبعيض روا نگردد و هر چيزى در جاى خود قرار گيرد، مهم ترين و مقدّم ترين اصل است. جامعه اى که در آن، حاکميت، قانون، سياست اجرايى، برنامه ريزى هاى مختلف مبتنى بر عدالت و . . . نباشد به طور حتم، دچار مشکل خواهد شد.

عدالت، هدف رسالت پيامبر

چنان که ذکر شد، عدالت اجتماعى، يکى از آرزوهاى جوامع بشرى در طول تاريخ بوده و هست و همه کسانى که به گونه اى اداره جامعه را به عهده دارند يا مى خواهند آن را به عهده گيرند نيز آن را در دستور کار خود قرار داده، يا وعده تحقّق آن را به مردم مى دهند. بر اين اساس، يکى از شعارهاى اساسى حاکمان، گروه ها و اشخاصى که به نوعى تلاش دارند به حاکميت سياسى و اجتماعى برسند، برقرارى و اجراى عدالت است.
خداوند نيز پيامبر (ص) و ساير پيامبران را با اين هدف و ابزار لازم براى اين کار، به ميان مردم فرستاده است. 4
از اين ايه شريفه مى توان به دو نکته رسيد: اوّل اين که برپايى عدالت در جامعه، يکى از اهداف ارسال پيامبران، از جمله پيامبر اکرم (ص)، مطرح مى شود و اين، خود، نشان دهنده اهميت بحث عدالت است که به مثابه يک هدف براى رسالت پيامبران از سوى خداوند متعال مطرح است و از سوى ديگر، به ابزار لازم براى اين کار نيز - که همانا کتاب و ميزان است - اشاره شده است. بنا بر اين، براى برقرارى عدالت در جامعه، نيازمند به دو عامل اساسى هستيم:
1. قانون عادلانه؛ 2. مجريان عادل که اين قوانين را به صورت عادلانه و به دور از هر گونه تبعيض، در جامعه اجرا نمايند. در اين راه، چه کسى شايسته تر از پيامبران الهى و ائمه اطهار و جانشينان آنها وجود دارد؟!
تاريخ نيز گواه بر اين مطلب است که هر گاه پيامبران و اولياى الهى، براى اعمال حاکميت در جامعه، فرصتى يافتند، جامعه اى مبتنى بر عدالت را به وجود آورند. اين موضوع را مى توان در سيره پيامبر اکرم (ص) (در دوران حاکميت ايشان در مدينه النبي) و امير مؤمنان (در طول خلافت کوتاه مدت آن امام، مشاهده کرد)، به طورى که به جرئت مى توان گفت که صحنه هاى کوتاه حکومت سياسى پيامبر در مدينه و خلافت اميرمؤمنان، ممتازترين صحنه هايى است که تاريخ بشر، از اجراى کامل قانون از سوى حاکمان خود و بدون هيچ گونه تبعيضى، به خود ديده است.

عدالت در سيره پيامبر (ص)

رسول خدا ـ که نمونه عالى مکارم اخلاق و عالى ترين و ممتازترين نمونه يک انسان کامل است ـ در طول حيات پرافتخار خويش، صحنه هاى بسيار شکوهمندى را مخصوصاً در زمينه عدالت و اجراى آن آفريدند که در تمامى اعصار به عنوان الگوى کاملى براى همه ابناى بشر به حساب مى ايد. امام على (ع) - که نامشان به عدالتْ گره خورده است – نيز الگوى خود را در مديريت بيت المال و اجراى عدالت، همان روش و سيره پيامبر (ص) اعلام مى کند.
پيامبر (ص) در تمام طول زندگى خويش و بويژه در دورانى که در مدينه النبى، اقدام به تشکيل حکومت و ساختار سياسى نموده اند، خود را کاملاً ملزم به اجراى قوانين الهى بدون هيچ گونه تبعيضى در ميان مسلمانان مى دانستند. يکى از اسلام شناسان معاصر در اين زمينه مى نويسد: «رجال آسمانى، قوانين الهى را بى پروا و بدون واهمه اجرا مى کردند و هرگز عواطف انسانى يا پيوند خويشاوندى و منافع زودگذر مادى آنان را تحت تأثير قرار نمى داد. پيامبر (ص) خود، پيشگام ترين فرد در اجراى قوانين اسلام بود». 5
بى ترديد، يکى از عوامل مهم در موفّقيت پيامبر (ص) در طول رسالت ايشان، قانون پذيرى آن حضرت بوده است. اجراى قوانين الهى، از محورى ترين اصول در سنّت نبوى است. در اين جا براى نمونه، به دو واقعه درباره اجراى عدالت، بدون هيچ گونه تبعيض از سوى پيامبر اشاره مى کنيم. ام سلمه، همسر پيامبر (ص) کنيزکى داشت. وى از اموال قبيله اى دزدى کرد. او را براى قصاص، نزد پيامبر آوردند؛ ام سلمه، براى شفاعت کنيزک نزد پيامبر آمد. پيامبر فرمود: « ام مسلم! اين، حدّى از حدود (قوانين) خداوند است که ضايع نمى گردد. پس دست کنيز را قطع کرد». 6
در موردى ديگر، زنى از طائفه بنى مخزوم ـ که از قبيله هاى سرشناس بود ـ دزدى کرد. پيامبر (ص) تصميم گرفت که حکم خداوند را درباره او اجرا کند. فاميل زن که اين عمل را سبب سرشکستگى خود مى ديدند، شروع به فعاليت کردند و اُسامه را - که از ياران پيامبر (ص) و پسر خوانده ايشان بود - نزد پيامبر واسطه کردند تا بلکه حد، درباره اين زن اجرا نشود. پيامبر عصبانى شدند و به اسامه فرمود: «اسامه، ايا واسطه مى شود تا حکم خدا اجرا نشود؟! علت بدبختى و هلاکت امّت هاى پيشين، اين بود که هر گاه افراد سرشناس، خلاف مى کردند، حکم خدا درباره آنها اجرا نمى شد؛ ولى نسبت به افراد ضعيف و گم نام، حدود الهى اجرا مى شد. به خدا سوگند که اگر دخترم فاطمه هم سرقت کند، دستش را قطع مى کنم». 7
پيامبر (ص) حتى هنگامى که با مردم سخن مى گفت، نگاه خود را عادلانه ميان اصحاب تقسيم مى کرد. 8
ايشان همچنين در زندگى خانوادگى، خود را کاملاً ملزم به اجراى عدالت مى دانستند که نمونه آن را مى توان در رفتار ايشان با همسران خود مشاهده کرد. آن حضرت، حتى در اواخر عمر و با وجود بيمارى شديد هم، عدالت را در ميان همسران خود مراعات مى کردند و مى فرمودند که بستر بيمارى ايشان را هر شب، به اتاق يکى از همسرانشان انتقال دهند.
آن اسوه ممتاز الهى، درباره بدرفتارى ها و آزارهايى که به شخص خودش مى شد، عفو و اغماض را پيش مى گرفتند که نمونه هاى آن در تاريخْ بسيار است؛ ولى در مورد تجاوز به حريم قانون، به شدت برخورد مى کردند. عبد الله بن عباس مى گويد: پيامبر (ص) واپسين خطبه اش را در مدينه و قبل از وفاتش براى ما ايراد مى کرد که پس از آن، به خدايش ملحق شد. پس از خطبه على ابن ابى طالب (ع) بلند شد و گفت: «پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله! جايگاه امير جائرى که عادت کرده، رعيت و زيردستانش را اصلاح نکند و امر الهى را درباره آنان اقامه نکند چيست؟».
پيامبر (ص) فرمود: «چهار نفرند که بين مردم، شديدترين عذاب را در روز قيامت دارا خواهند بود: شيطان، فرعون، قاتل انسان و چهارمين نفر، امير جائر و ستمگر». 9

عدالت در کلام پيامبر (ص)

پيامبر (ص) در سخنان گران بهاى خود نيز سفارش بسيارى در زمينه عدالت داشتند که مى تواند به عنوان الگوى عملى رفتار در جامعه و مناسبات اجتماعى ما قرار گيرد که در اين جا به تعدادى از اين احاديث اشاره مى کنيم:
يک ساعت عبادت، بهتر از يک سال عبادت است. 10
عدالت، نيکوست، ولى از زمامداران، نيکوتر است. 11
وقتى حکم مى کنيد، به عدالتْ رفتار کنيد. 12
خداوند دوست دارد بين فرزندان خود، حتى در بوسيدن آنها به عدالت رفتار کنيد. 13
احاديث ديگرى نيز از آن حضرت، درباره عدالت نقل شده است که براى رعايت اختصار، به همين ميزانْ کفايت مى کنيم.
خلاصه کلام اين که در جامعه آرمانى و الهى پيامبر (ص)، همه مردم در برابر قانونْ يکسان بوده اند، تبعيض نژادى و قومى و قانون شکنى وجود نداشته است و تنها ملاک برترى و شايستگى در اين جامعه الهى، بر اساس دستور الهى، تنها و تنها «تقوا» بوده و بس. نکته شگفت آور، اين است که اين جامعه، در بطن جامعه اى متولّد مى شود که در آن، نژاد و قبيله، از بيشترين اهميتْ برخوردار بوده است.

منابع

1. تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازى، قم: دارالکتب اسلاميه، سيزدهم، 1369 ج 4.
2. مبناى نظرى عدالت اجتماعى، مديريت بهره ورى بنياد مستضعفان، تهران: بنياد مستضعفان و جانبازان، 1375، ص 6.
3. همان، ص 7.
4. سوره حديد، ايه 25.
5. «قانونگرايى در سيره معصومان (ع)»، عليرضا انصارى، ماه نامه پيام کوثر، شماره 25.
6. همان، شماره 28.
7. درس هايى از قرآن، محسن قرائتى، جزوه دوم (عدل)، ص 365.
8. ر. ک: همان، ص 499.
9. عدالت در نظام سياسى اسلام، بهرام اخوان کاظمى، تهران: مؤسسه فرهنگ و انديشه معاصر، 1381 (به نقل از بحارالأنوار، ج 76، ص 367).
10. نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تهران: دنياى دانش، سوم، 1380، ص 564.
11. همان، ص 578.
12. همان، ص 192.
13. همان، ص 306.