كرامت انسان




يكى از مباحثى كه در انسان شناسى مورد بررسى قرار مى گيرد ؛ مقام و پايگاه آدمى ، نسبت به ساير آفريدگان است.
اين بحث در فرهنگ بشرى ، سابقه ى درازى دارد و ديدگاهاى گوناگونى نيز در اين زمنيه عرضه شده است. گفته اند كه : انسان برترين آفريدگان است و دستكم تا جايى كه دانش بشرى بدان رسيده است موجودى كاملتر از انسان ، وجود ندارد.

از سوى ديگر، در اين نظر، تشكيك هايى شده است از جمله اين كه اين نظر ناشى از خودخواهى انسان است كه مى خواهد بر همه ى موجودات جهان ، چيرگى يابد و همه را زير يوغ خويش بكشد. دسته ى نخستين ، به امتيازهاى هوشى انسان و استعدادهاى گوناگون وى ، استدلال مى كنند و نيز به آثار آنها از قبيل تمدن و پيشرفتهاى صنعتى و امثال آن.
در مقابل دسته ى دوم به جنايات هولناكى كه در طول تاريخ از بشر سرزده است ، و از هيچ درنده اى سر نمى زند؛ استشهاد مى كنند.

آيا از ديد قرآن نيز ارزش "هر" انسان از "هر" موجودى ديگر بيشتر است ؛ يا بر "هيچ " موجودى برترى ندارد و يا تفصيلى در كار است و اصولاً ارزش انسان در چيست ؟

لحن قرآن در اين مورد بسيارى مختلف است : در برخى آيات براى انسان بطور كلى ، مزيت قائل شده است : "و لقد كرمنا بنى آدم ".(1) يعنى : ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم . كه ظاهراً تمام فرزندان آدم ، مورد تكريم الهى اند. در ذيل آيه مى فرمايد: "و فضلناهم على كثير مما خلقنا تفضيلاً". يعنى : بر بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم.
لحن آيه بسيار ستايش آميز است و ظاهر آن عموميت دارد. طبعاً آنان كه جزء دستهء اول هستند از اين دسته آيات در تاءييد نظر خود، كمك مى گيرند.
اما ، در برابر اين آيه ها آياتى درست عكس اينها داريم با لحن نكوهش آميز:"ان الانسان لظلوم كفار" (2) يعنى: آدمى ، كافر نعمت و ستمكار است. "و ان الانسان خلق هلوعا".(3) يعنى : هر آينه آدمى را حريص و ناشكيبا آفريده اند.
يكدسته هم وجود دارد كه تقريباً داده است : "لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ، ثم رددناه اسفل سافلين " (4) يعنى : ما انسان را در نيكوترين اعتدال بيافريديم و سپس فروتر از همه فروتران گردانيديم. كه ممكن است ابتدا به نظر آيد كه آدمى دو مرحله دارد: نخست "احسن تقويم " كه مورد تكريم الهى ست ؛ ديگر "اسفل سافلين " كه سقوط مى كند در اينجا اين سوءال پيش مى آيد كه آيا كار حكيمانه اى است كه خدا انسان را با كمال بيافريند بعد او را در چاه ويل سرنگون كند؟

بايد در اين آيات دقت بيشترى كرد كه آن تكريم ها و نكوهشها، به چه اعتبارى است و سرانجام نظر قطعى قرآن درباره ى انسان و منزلت وى نسبت به موجودهاى ديگر، چيست ؟

پيش از آنكه به بررسى تفصيلى آيه ها بپردازيم ، بايد به يك نكته توجه كرد و آن اينكه : گاهى منزلت انسان به عنوان يك امر تكوينى مورد ملاحظه قرار مى گيرد و به اصطلاح امروز، جنبه ى "ارزشى " ندارد و گاهى به عنوان ج يك مفهوم اخلاقى و ارزشى ، ملاحظه مى شود. گرچه برخى توهم كرده اند كه مفهوم كمال و فضيلت ، مطلقاً مفهومى است ارزشى . و در بين مفاهيم حقيقى ، چيزى به نام كمال يا فضيلت وجود ندارد ولى اين توهم درست چنيست ، ما با صرفنظر از معيارهاى اخلاقى ، مى توانيم موجودات را با هم مقايسه كنيم و بگوييم اين موجوددكاملتر از آن ديگرى ست . مثلاً جماد را با نبات و يا نبات را با حيوان و بگوييم فرضاً حيوان كمالى دارد كه نبات ندارد و...
كلمه ى "كمال"، در اين موارد معناى ارزشى ندارد بلكه در اينجا مراتب وجود در نظر است . هستى ، در يك جا بارورتر است و آثار بيشترى دارد و در جايى كمتر. به اصطلاح فلسفى ، وقتى بين موجودات از جهت مرتبه ى چوجودى ، تفاوت قائل مى شويم آنجا مفهوم ارزشى را در نظر نمى گيريم و صرفاً يك امر تكوينى و حقيقى موردنظر است . مثلاً: در مقايسه ى نبات و جماد، آندو در حجم و وزن و مقاومت و... اشتراك دارند اما نبات چيزى بيشترى دارد كه در جماد نيست و آن توليد مثل و نيز رشد و نمو است ؛ به اين لحاظ مى گوييم نبات كاملتر است .همين طور حيوان ، نسبت به نبات داراى كمال "حركت ارادى " و "درك " است كه در نبات نيست .(5)
اما، گاهى هم ما مقام و منزلت انسان را به عنوان ارزش اخلاقى بررسى مى كنيم : وقتى مى گوييم اين انسان كاملتر است يا شرافت دارد منظور مفاهيمى است كه داراى ارزش اخلاقى ست.

با توجه به اين مقدمات ؛ وقتى آيات قرآن را بررسى مى كنيم ، مى بينيم بسيارى از اختلافات كه در آيات هست، به همين جا بر مى گردد.
وقتى خدا مى فرمايد : ولقد كرمنا بنى آدم ".(6) يعنى هر آينه ما فرزند آدم را گرامى داشتيم. در مقام مقايسه با ساير آفريده ها چيزهايى را ذكر مى فرمايد كه ارزش اخلاقى ندارد. يك سلسله نعمتها را بيان مى كند كه به انسان داده و به موجودات ديگر نداده است ، در نتيجه ، انسان داراى بهره ى وجودى بيشترمى شود. و در دنبال آيه مى فرمايد:وحملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات " (7) يعنى : در دريا و خشكى وار كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزى داديم. كه اين دو جمله مى تواند تفسيرى براى آن كرامت باشد.
و در برخى از تفسيرها آمده است كه : منظور از تكريم انسان ، مستوى القامه بودن اوست كه حيوانات ديگرچنين برترى را ندارند.چنانكه از "وحملناهم فى البر و البحر" نيز همين برترى تكوينى بر مى آيد؛ در حالي كه حيوانات با نيروى خودتبايد طى مسافت كنند ولى انسان از خود حيوانات هم براى اينكار مى تواند استفاده كند.
اما آنجايى هم كه در مقام مذمت انسان است ، و صفات و خصلتهاى ناپسندى (8) را براى او ذكر مى كند؛ اين "ناپسند"، گاهى از نظر اخلاقى بايد بررسى شود و گاهى از جنبه ى تكوينى.وقتى مى فرمايد:و خلق الانسان ضعيفاً (9) يعنى : انسان ضعيف آفريده شد.طبعاً يا در مقام مقايسه با موجوداتى است كه اين ضعفها را ندارند، مانند فرشتگان كه داراى نيروهايى بيش از انسان هستند؛ و يا احياناً در برابر قدرت خداوند، ضعيف انسان گوشزد مى گردد تا مغرور نشود. يعنى اى انسان اگر كمالى دارى ، ضعف نيز دارى و همهء قدرتها و نيروهاى تو در برابر قدرت الهى ، چيزى بحساب نمى آيد.
اما آياتى هم هست كه در آنها كرامت يا مذمت انسان را تنها از ديدگاه اخلاقى بايد مورد بررسى قرار داد. مى دانيم اصولاً ارزش اخلاقى در رابطه با اختيار مطرح مى گردد. اگر اختيار نباشد، ارزش اخلاقى هم وجودچندارد. ستايش يا نكوهش اخلاقى در حق كسانى رواست كه با اختيار و گزينش خود، كار پسنديده يا ناپسندى انجام مى دهند. اگر انسانى مجبور به رفتن راه صحيحى ست از نظر اخلاقى جا ندارد كه مورد ستايش قرار گيرد. چنانكه اگر فرض شود كه انسانى مجبور به ارتكاب جنايتى شود باز مورد نكوهش نخواهد بود.

اينك مى پرسيم آيا موجودى كه دو يا چند راه در پيش دارد و مختار است ، آيا قبل از اعمال اختيار، مستحق چمدح اخلاقى ست ؟ خير، تا پيش از اعمال اختيار، كارى كه موجب ستايش باشد از او سر نزده است ؛ همينطورثاست در جهت منفى . حال مى پرسيم : آيا صحيح است كه همه ى انسانها، بدون توجه به راهى كه انتخاب چمى كنند، مورد ستايش اخلاقى قرار گيرند؟ گفتيم : خير، پيش از انجام كار خوب يا بد، جاى ستايش و نكوهش چنيست ؛ بعد از انجام هم ، برخى ارزش مثبت دارد و برخى منفى . از اينجاست كه دو گونه ارزش مطرح مى شود:ارزش مثبت براى آنان كه كار خوب كرده اند و منفى ، براى آنان كه بد كرده اند. مى بينيم آيات مربوط كاملاً توجه به اين مطلب دارد: مثلاً بعد از آيه ى "ثم رددناه اسفل سافلين " مى فرمايد:الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات، (10) يعنى : مگر آنانكه ايمان آورده و كردار نيكو انجام دادنداينان ديگر به اسفل سافلين وارد نمى شوند. و نيز بعد از آيه ى : ان الانسان خلق هلوعاً..."(11) مى فرمايد: "... الا المصلين ..." (12) مگر نماز گذاران .

خلاصه آنكه : يك دسته آيات قرآنى ناظر به "كرامت تكوينى " انسان و در واقع هدف مدح در آنها، مدح فعل خداست ؛ اگر انسان فضيلتى هم دارد به اعتبار اين است كه متعلق تكريمات الهى ست و گرنه با نظر دقيق ، بايدچگفت اين كرامتها از آن خداست . اما جايى كه پاى افعال اختيارى به ميان آيد، ديگر جاى كرامت عمومى وهمگانى نيست . پس پاسخ ما به اين سوءال كه آيا انسان از ديدگاه ارزشى ، بر همه ى موجودات مزيت دارد و آيا همه ى انسانها در اين زمينه مساويند، اين است:
نه همه ى انسانها بهتر از همه ى حيواناتند و نه همه پست تر. برخى آن قدر تكامل مى يابند كه فرشتگان در برابرشان سجده مى كنند و برخى چندان تنزل مى يابند كه از حيوانات هم پست ترند.

در اينجا سوال دقيقى ممكن است مطرح شود و آن اينكه : وقتى ما گفتيم انسان ها از ديدگاه ارزشى درنتيجه ى افعال اختيارى مى توانند به مقام بلندى برسند؛ مسلم با كسانى كه در اثر همان افعال اختيارى ، تنزل كرداند مقايسه مى شوند و اين در خود انسان مطرح مى گردد؛ ديگر نمى توان آنها را با حيوانات مقايسه كرد چون چحيوانات (بنا به فرض ما) ، اختيار ندارند؛ پس چگونه مى توان گفت : انسان مى تواند به كمالى برسد كه برچحيوانات يا فرشتگان برترى يابد؟ پاسخ اين است : اگر چه اين ارزش اخلاقى در سايه ى افعال اختيارى مطرح مى گردد، ولى بدين معنا اين نيست كه يك نوع كمال وجودى حقيقى براى انسان به هم نمى رسد؛ و چون دقيق چشويم به رابطه ى بين ارزشها و واقعيتها بر مى گردد. برخى مى انديشند كه مفاهيم ارزشى بكلى از واقعيات چ جداست اما چنين نيست مفاهيم ارزشى اخلاقى در سايه ى ارتباط افعال اختيارى انسان با كمال حققى حاصل ج از همان افعال ، مطرح مى گردد، يعنى : نيتجه ى ارزشهاى اخلاقى ، كمالات تكوينى روحى براى خود انسان است .يعنى : واقعاً انسانى كه داراى ارزش اخلاقى مثبت است ، از نظر وجودى كاملتر است و صرفاً يك قرار داد واعتبار محض نيست .
چنانكه برخى توهم مى كنند كه ايدئولوژى (= آنچه مربوط به بايدها و آرمان هاست ) ؛ سروكارى با واقعيتها!ندارد، بلكه نوعى سليقه است.

بنابراين ، گرچه ارزشهاى اخلاقى مفاهيمى ست كه در رابطه با فعل اختيارى انسان مطرح مى گردد و از اين ديدگاه ، نبايد با موجودات غير مختار، مورد مقايسه قرار گيرد ولى به لحاظ نتايج واقعى اين ارزشها و حصول كمالات حقيقى براى انسان ، باز مقايسه درست است.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- اسراء 70
2- ابراهيم 34
3- معارج 19
4- التين 45
5- اينكه برخى موجودات بين نبات و حيوانند يعنى حرت ارادى ندارند اما شبيه آنرا دارند و يا حتى مرتبه ى ضعيفى از شعور را، مثل رنباتاتى كه حيوانات را صيد مى كنند و يا درخت خرما را مى توان ترساند و... منافاتى با مطالب مورد بحث ما ندارد
6- اسراء 70
7- اسراء 70
8- گرچه اين صفات نيز در مقام ارتباط و پيوستگى با ساير صفات و خصلتها مى تواند زمينه ى تكامل انسان را فراهم كند
9- نساء 28
10- التين 6 11- معارج 21 19
12- معارج 35 22

***** برگرفته از كتاب معارف قرآن از آيت الله مصباح يزدي