شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

گذری بر اسرار تولد حضرت زهرا (علیها السلام)

1 نظرات 05.0 / 5


 
بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

در بررسی ابعاد شخصیّت حضرت فاطمه

موضوع تولّد ایشان یکی از جنبه های رازگونه و پیچیده ای می باشد که دارای برنامه ریزی طولانی الهی بوده است.
همان گونه که زندگی کوتاه دنیوی آن بانو هنوز سرشار از ناگفته های زیاد است و نامعلوم بودن مدفن شریف او سال هاست دل عاشقان را داغدار ساخته و قدرش همچون قبرش ناشناخته مانده، تولّد او نیز سِرِّ غامض و سر به مُهری است که فقط نکاتی از آن، از طریق سخنان فرزندان بزرگوارش به ما رسیده و برای شنیدن همین نکات هم، ظرف ذهن ما بسی کوچک و کم‌حجم است.


در بررسی شخصیّت افراد برتر، تحلیل عوامل مزبور موجب می گردد به جوانب درونی آنها راهی پیدا کنیم. با در نظر گرفتن این نکته، هر چه این افراد در سطح بالاتری قرار گرفته باشند، این عوامل، با اهمّیت‌تر و پیچیده تر می گردد و وقتی مسئله مربوط به «دعائم ‌الدّین» (بزرگان دین، پایه ها و ستون‌های اصلی اسلام) (1) می رسد که مبحث عصمت برای آنها طرح می شود موضوع حسّاسیت فوق العادّه تری می یابد و نیاز به سندهای محکم تری دارد.
در مسیر برنامه ریزی ‌شده الهی برای تولّد حضرت فاطمه(س)، دو بخش قابل بررسی است:

بخش اوّل: اسرار پیش از تولّد تا زمان تولّد؛

بخش دوم: اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به هنگام تولّد.

بر اساس حکمت الهی، تولّد دختری که تکمیل‌کننده موضوع نبوّت و پایه گذار مسئله امامت است و به القاب امّ ابیها و اُمُومَه الائمّه (همان) مزیّن شده، نیازمند مقدّماتی است که در صورت فراهم نشدن مقدّمات، کار به سرانجام نمی رسد و به هدف نائل نمی شود.
امّا در زمینه مقدّمات تولّد حضرت فاطمه (س) در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) اختصاصاً مواردی وجود دارد که بسیار قابل تأمّل است.
حضرت فاطمه (س) از نسل فردی است که خداوند درباره او فرموده است:
«خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی؛ همه چیزها را برای تو و تو را برای خودم آفریدم(2)
در این بیان نورانی، عظمت وجودی پیامبر اکرم (ص) به تصویر کشیده شده است؛ هرچند عقول ما از درک کُنه آن ناتوان و عاجز است.
پیامبری که از حیث جسمی و نژادی نیز، به برترین قبیله و تیره اعراب منتسب و به «نبیّ قُرشی» (3) معروف است، وجود نازنین حضرت فاطمه(س) را «بِضعه» (پاره گوشت خود) می داند. (4)

 

 

1. اسرار قبل از تولّد تا زمان تولّد

این موضوعات و نکات، مواردی است که در احادیث بیان شده است و هدف ما در این گفتار، بحث سندی احادیث نیست؛ زیرا پرداختن به آن مجالی گسترده تر و فرصت دیگری می طلبد. غالب این موارد که در احادیثی با مضامین مشترک بیان شده، مورد اعتماد و وثوق علمای شیعه قرار گرفته است. محور کار، حدیثی است که علّامه مجلسی آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفی از قول امام صادق (علیه السلام) بیان کرده است.

 

 

بخش اول: بشارت خداوند به وجود حضرت فاطمه (س) در معراج

پیش از تولّد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم(ص) داده و فرموده بود:
«یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَۀَ مِنْ خَدِیجَۀَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...؛ ای پیامبر! خداوند (ولادت) فاطمه را از خدیجه، دختر خویلد به تو بشارت می دهد.» (5)
بشارت پیامبر اکرم (ص) به وجود مقدّس حضرت فاطمه (س)، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمّیت موضوع تولّد ایشان است و می توان به جرئت گفت که این مسئله، یکی از مسائل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان بوده که از طرف خداوند در آن موقعیّت به پیامبر (ص) نوید داده شد. نکته دیگر در این حدیث، این است که خداوند نام مبارک فاطمه را نیز پیش از ولادت برای او تعیین کرده است. در مورد نام فاطمه وجه تسمیه های مختلفی بیان شده؛ از جمله رسول خدا (ص) فرمودند:
«لِاَنّها فُطِمَتْ هِیَ وَ شیعتُها و ذُرّیتُها مِنَ النّار؛ زیرا او، شیعیان و ذُرّیه اش را از آتش باز داشته و برکنار شده اند (6)

 

 

بخش دوم: دوری گزیدن پیامبر(ص) از خدیجه (س)

خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور می دهد که باید چهل شبانه روز از حضرت خدیجه (س) دوری گزیند.
در بخشی از حدیث آمده است: «النَّبِیُّ (ص) جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بکر وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَۀُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَی قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّی أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَۀَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛ (7)
پیامبر(ص) در ریگزار ابطح با عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر، عمر، علیّ ابن ابی طالب(علیه السلام)، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرئیل در صورت عظیمش بر او فرود آمد؛ بال‌هایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: «ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام می فرستد و به تو دستور می دهد که چهل روز از خدیجه فاصله بگیری.»

در این قسمت از حدیث، دو نکته قابل تأمّل است:

اوّل اینکه جبرئیل (علیه السلام) با هیبت اصلی خود (با بال‌های گسترده) بر پیامبر(ص) فرود آمد. این مسئله نشان می دهد که حامل پیامی بسیار مهم برای پیامبر(ص) بوده است؛ همچنان ‌که برای اعلام امر رسالت هم با هیبت کامل بر رسول ‌الله(ص) ظاهر شد؛ (8)
نکته دوم، واژه «یَأْمُرُکَ؛ خداوند به تو دستور می دهد» است. این نکته، متضمِّن این معناست که دستور لازم ‌الاجرا و دارای وجوب فوری است؛ زیرا خداوند از عشق فراوان پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) به یکدیگر آگاه بود و می دانست چنین دستوری بر آن دو حضرت، سنگین و مشقّت‌بار است. از این‌رو، در ادامه حدیث آمده است:
«فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی النَّبِیِّ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛ (9) پس، آن بر پیامبر(ص) سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود
ولی چون دستور، دستور الهی و لازم‌ الاجرا بود، پیامبر(ص) بر انجام آن، لحظه ای درنگ نکرد و از همان لحظه، امر الهی را شروع نمود؛ بدون اینکه واقعیّت امر را به حضرت خدیجه(س) اطّلاع دهد. از این ‌رو، آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمّار یاسر را به خدمت خدیجه (س) فرستاد و به او فرمود: «به خدیجه بگو:
«یَا خَدِیجَۀُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ (هِجْرَۀٌ) وَ لَا قِلًی وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ (لِیُنْفِذَ) أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَۀُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً؛ (10) گمان نکن که من از تو بریده و تو را رها کرده ام؛ بلکه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن، خیر بیاندیش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشته ها افتخار می کند
لازم به ذکر است که حضرت خدیجه (س) نیز در همین ایّام به دستور پیامبر اکرم (ص) در منزل مانده بود و نمونه بارز آیه «و قََرنَ فی بُیُوتِکُنَّ» (11) در این ایّام و در تمام عمر و برای دوری پیامبر (ص) در حزن و نگرانی بود.

 

 

بخش سوم: روزه گرفتن، قیام و عبادت شبانه در طول مدّت چهل شبانه روز

در بخشی از حدیث آمده است:
«فَأَقَامَ النَّبِیُّ أَرْبَعِینَ یَوْماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ؛ (12) پیامبر در این چهل روز، روزه دار بود و در شب به عبادت می پرداخت
او باید چهل شبانه روز، یادآور اربعین میقات حضرت موسی (علیه السلام) (13) با تمام مشکلات آن زمان و مسائل روزمرّه نوپای اسلام، در عبادت و بندگی سپری نماید.
در حدیث، بیان شده که پیامبر(ص) در پیغام خود به حضرت خدیجه (س) می فرماید:
«فَإِنِّی فِی مَنْزِلِ فَاطِمَۀَ بِنْتِ أَسَدٍ؛ (14) من در منزل فاطمه بنت اسد، مادر اسدالله الغالب هستم

 

 

بخش چهارم: پایان چهل روز، نزول جبرئیل و میکائیل برای تحفه الهی

پس از سپری شدن «فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ»، جبرئیل(علیه السلام)، فرود آمد و گفت:
«یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی! یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِیَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ. قَالَ النَّبِیُّ(ص) یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَا تُحْفَۀُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا تَحِیَّتُهُ قَالَ لَا عِلْمَ لِی...؛ (15)
ای پیامبر بزرگوار! خداوند به تو درود می فرستد و به تو دستوری می دهد که برای هدیه و تحفه او آماده شوی. پیامبر(ص) به او گفت: «تحفه پروردگار چیست؟» جبرئیل گفت: «من به آن آگاهی ندارم.» در آن وقت، میکائیل فرود آمد و با او ظرفی بود که با پارچه ای از سندس (یا استبرق) پوشیده شده بود. آن را جلوی پیامبر(ص) گذارد.»
در قسمتی از حدیث آمده که جبرئیل(علیه السلام) در جواب سؤال پیامبر(ص) در مورد تحفه الهی، این جمله را بیان کرد: «لا علمَ لی.» این چه تحفه ای بود که جبرئیل (علیه السلام)، مأمور خبرهای غیبی خداوند، نسبت به ماهیّت آن اظهار بی اطّلاعی می کند؟ همان گونه که در زیارتش به آن اشاره شده است:
«فاطمۀُ بنتُ رسول‌الله وَ بِضعَه لَحمِهِ و صَمیم قَلبِهِ و فَلذَه کبدِهِ وَ التَّحیه مِنکَ لَهُ وَ التُحفه؛ (16) فاطمه دختر رسول خدا، پاره تن و قوام قلب او، پاره جگرش و آنکه هدیه و تحفه پروردگار برای پیامبر(ص) بود.»
«وَ لَها لیسَ نَواله الّا نَوالَ اللهِ عَمَّ نَوالَهُ؛ (17) برای آن حضرت (زهرا سلام الله علیها) عطا و بخششی است که بالاتر از آن نیست، مگر عطا و بخشش خداوندی که بخشش او همگانی است
نزول میکائیل (علیه السلام)، فرشته رزق و روزی، از نکات قابل تأمّل در این موضوع است. فرود دو فرشته برای انجام یک امر الهی، یکی حامل پیام و یکی حامل هدیه الهی، همه عظمت یک موضوع را می رساند. قرار است چه اتّفاقی بیافتد؟

 

 

بخش پنجم: افطار با غذای مخصوص دربار الهی، معجونی از بهشت

جبرئیل (علیه السلام) به پیامبر(ص) گفت:
پروردگار به تو دستور می دهد که از این غذا افطار کنی. «کَشَفَ الطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَکَلَ النَّبِیُّ(ص) مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ الْمَاءِ رِیّاً وَ مَدَّ یَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ غَسَلَ یَدَهُ مِیکَائِیلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِیلُ ارْتَفَعَ فَاضِلُ الطَّعَامِ مَعَ الْإِنَاءِ إِلَی السَّمَاءِ؛ (18) ظرف را آشکار ساخت. در آن، خوشه ای خرمای تازه و خوشه ای انگور بود. رسول خدا (ص) از آنها میل فرمودند. بعد از آن، آب نوشید تا سیراب شد. پس اراده فرمود دست‌های خود را بشوید؛ جبرئیل بر دست‌هایش آب ریخت. میکائیل آن را شست‌وشو داد و اسرافیل با دستمالی خشک کرد. آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.»
نکته اوّل: یکی دیگر از فرشتگان الهی، یعنی اسرافیل(علیه السلام)، به عنوان یک خدمت کار در این زمان و برای این موضوع حضور یافته است.
نکته دوم: در بخشی از حدیث آمده که حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:
«روش پیامبر(ص) این بود که هنگام افطار به من دستور می داد در را باز کنم تا اگر کسی می خواست غذا بخورد، وارد شود؛ ولی در آن شب به من فرمودند: «کنار در بنشین و کسی را راه نده؛ زیرا خوردن این طعام بر غیر من حرام است.» (19)
پس می توان گفت این غذا با غذاهای دنیایی بسیار فرق داشت؛ بلکه در میان مائده های الهی نیز غذای مخصوص دربار الهی بود.
نکته سوم: در مورد نوع غذایی که باعث انعقاد نطفه وجود
حضرت زهرا(س) در جسم پیامبر(ص) گردید، چندین نظر بیان شده است:
1. خرما و انگور (20)؛
2. سیب بهشتی از درخت طوبا؛
(21)
3. آمیخته ‌شدن عرق جبرئیل؛ (22)
4. خرما به تنهایی. (23)
از میان موارد فوق، سیب بهشتی از بقیّه اهمّیت و شهرت بیشتری دارد. از همین‌روست که در زیارت‌نامه آن حضرت، ایشان را «تفاحه الفردوسِ و الخُلدِ؛ سیب بهشتِ فردوس و خلد» (24) خطاب قرار می دهیم.
امّا می توان این نکته را نیز عنوان نمود که هر سه مورد، یعنی سیب، انگور و خرما از بهشت برای پیامبر (ص) آمده بود و با توجّه به دو نکته، می توان بین هر سه میوه جمع نمود:
الف) از مهم ترین درختان بهشتی، درخت طوبا است. در فرمایش امام رضا (علیه السلام) خطاب به اباصلت آمده است:
«إنَّ شجرۀَ الجَنَّۀِ تَحمِلُ أنواعاً ... وَ لَیست کَشَجرۀِ الدُّنیا؛ (25) همانا درخت بهشتی انواع میوه ها را دارد و مانند درخت دنیایی نیست. بنابراین درخت طوبی می تواند هر نوع میوه ای را در بر داشته باشد
ضمن اینکه در برخی از روایات، نام اختصاصی از میوه برده نشده و فقط اشاره شده که جبرئیل (علیه السلام) از میوه های طوبا به پیامبر(ص) دادند؛ مانند این حدیث:
«هنگامی که عایشه به بوسیدن مکرّر حضرت فاطمه (س) توسط پیامبر(ص) اعتراض کرد، رسول خدا(ص) به او فرمودند:
«یَا عَائِشَۀُ! إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّۀَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَۀِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُهُ فَحَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَۀَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَۀَ؛ (26)
ای عایشه! هنگامی که به معراج رفتم، به بهشت وارد شدم. جبرئیل مرا به نزدیک درخت طوبی برد و از میوه های آن به من داد. پس آن را خوردم. خداوند آن را به آبی در پشت من تبدیل کرد و هنگامی که به زمین فرود آمدم در اثر مواقعه با خدیجه، به فاطمه باردار گشت.»
ب) خوردن این میوه ها در مراحل مختلف صورت گرفته است. در معراج، بحث میوه سیب و درخت طوبا برای پیامبر(ص) مطرح شده و بعد از آن، در زمین رطب و انگور و در جمع باعث ایجاد نطفه آن بانوی اسلام گردیده است و به نظر می آید آمیختگی عرق جبرئیل(علیه السلام) در موقع حمل آن غذا صورت گرفته باشد؛ نه به عنوان یکی از اجزای اصلی.

 

 

بخش ششم: تعجیل پیامبر (ص) در مواقعه با حضرت خدیجه (س) به امر الهی

پس از آنکه پیامبر(ص) از آن غذای بهشتی و الهی خورد، برخاست تا برای نماز آماده شود. جبرئیل(علیه السلام) او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود:
«الصَّلَاۀُ مُحَرَّمَۀٌ عَلَیْکَ فِی وَقْتِکَ حَتَّی تَأْتِیَ إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَۀَ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَی عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَخْلُقَ مِنْ صُلْبِکَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَۀِ ذُرِّیَّۀً طَیِّبَۀً فَوَثَبَ رسول ‌الله (ص) إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَۀَ؛ (27)
اکنون وقت نماز نیست؛ بلکه باید به خانه خدیجه روی و با وی همبستر گردی. خداوند اراده فرمود که امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند. رسول خدا(ص) به دنبال این فرمان، فوری به طرف خانه خدیجه روان گردید
از عبارت «وَثَبَ الی؛ (28) پرید، برجست.» می توان فهمید که اوّلاً امر الهی وجوب فوری داشته است و ثانیاً پیامبر اکرم(ص) به خاطر علاقه وافری که به همسر خویش داشت، به محض رخصت الهی برای دیدار حضرت خدیجه(س)، به منزل ایشان رفت و این عشق دو طرفه بود؛ زیرا در حدیث آمده است که حضرت خدیجه (س) هنگامی که صدای پیامبر(ص) را شنید، با شادمانی و خوشحالی فراوان در را باز کرد.
«قَالَتْ خَدِیجَۀُ فَقُمْتُ فَرِحَۀً مُسْتَبْشِرَۀً بِالنَّبِیِّ(ص) وَ فَتَحْتُ الْبَابَ» (29)
پیامبر(ص) هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو می ساخت و دو رکعت نماز مختصر می خواند، سپس در بستر قرار می گرفت؛ ولی در آن شب ظرف آبی طلب نکرد و برای نماز خواندن آماده نشد و این همان مطلب قبلی، یعنی سرعت و تعجیل در تنفیذ امر الهی را اثبات می کند. آری، امر الهی.

 

 

بخش هفتم: احساس بارداری در همان لحظات اوّل برای حضرت خدیجه (س)

در آن شب نورانی، نطفه حضرت فاطمه (س) به امر الهی از صلب نبوّت به رحم مطهّر منتقل شد و این نکته مهمّی بود که در جمله حضرت خدیجه(س)، هویداست؛ اینکه برخلاف تمام انعقاد نطفه ها، حضرت خدیجه (س) از همان لحظه متوجّه باردار شدن خود گردید.
«فَلَا وَ الَّذِی سَمَکَ السَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ الْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَۀَ فِی بَطْنِی؛ (30) سوگند به آنکه آسمان را برافراشت و آب را از چشمه ها جاری ساخت، رسول خدا(ص)در آن شب از من دور نگردید، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه (س) را در وجود خود احساس کردم
یکی از بیشترین بحث‌هایی که در مورد حضرت فاطمه(س) مطرح شده است، تناسب ایشان با درخت طوبا است که به جرئت می توان گفت میوه های درخت طوبا، اصل و اساس وجود مقدّس حضرت فاطمه(س) را تشکیل داده اند؛ یعنی عصاره ای از بهشت.

 

 

بخش هشتم: نقش درخت طوبا در تولّد حضرت زهرا (س)

به دلیل اهمّیت موضوع و نقش طوبا در تولّد و ازدواج آن حضرت، به توضیح مختصری در مورد طوبا و چند نمونه از احادیث آن اشاره می گردد.
در زبان هندی و حبشی، طوبا یکی از نام های بهشت است (31) و اصل مادّه آن به معنای دوری از آلودگی ظاهری و باطنی است و متضادّ آن خَبُثَ می باشد. (32) مرحوم طبرسی در تفسیر خود، ده مورد معنی را در زیر آن می آورد. (33) در مجموع می توان گفت هر کدام از آن موارد به جنبه ای از آن اشاره دارد.
واژه طوبا به همراه مشتقّاتش پنجاه بار در قرآن کریم به کار رفته است. خود این واژه، به طور اختصاصی در آیه 29 «سوره رعد» آمده است:
«طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.»

 

 

بخش نهم:  طوبا و حضرت فاطمه (س)

در مورد تولّد حضرت فاطمه(س) و کیفیّت پیش از آن و همچنین زندگی و ازدواج آن حضرت در ارتباط با شجره طوبا احادیثی آمده که به اختصار به چند مورد از آنها اشاره می کنیم تا پرده ای دیگر از حقیقت طوبا و نقش طوبا در تولّد آن بانو، برای ما برداشته شود.
پیش‌تر بیان گردید که پیامبر اکرم(ص) ماجرای ورود به بهشت و خوردن میوه درخت طوبا و تبدیل آن به نطفه صدّیقه کبرا(س) را برای عایشه و (زنان دیگر خویش) بیان کرد. در آخر حدیث آمده:
«فَکُلَّما اِشتَقتُ اِلی الجَنَّۀِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجدتُ رائحۀَ شجرۀِ طوبی مِنها، هِی حوراءُ انسیۀُ؛ (34) پس هر گاه که مشتاق بهشت می ‌شوم، او را می بوسم و بوی درخت طوبا را استشمام می کنم. او «حضرت فاطمه(س)» فرشته ای با ظاهر انسانی است
این حدیث، بسیار مشهور و معروف است که بیان می کند حضرت فاطمه(س) چه تناسبی با درخت طوبا دارد. فاطمه زهرا(س) در حدیثی این‌گونه معرفی شده است:
«الصدّیقۀُ الکبری، راحۀُ روحِ المصطفی، حامِلۀُ البَلوی مِن غیرِ فزعٍ وَ لا شَکوی وَ صاحِبَۀُ شَجَرَۀِ طُوبی؛ (35) صدّیقه کبرا، آرامش روح پیامبر(ص) و حمل‌ کننده بلاها بدون گِله و شکایتی و جزع و فزع و صاحب درخت طوبا است
صدّیقه طاهره، حضرت فاطمه(س) در خطبه مفاخره خود با همسرش امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) در عباراتی خود را این‌گونه معرفی می کند:
«انا ثمرۀُ فُؤادِهِ «فؤادِ النّبی ص» و عُضوٌ مِن اَعضائِهِ و غُصنٌ مِن اَغصانِهِ ... انا اِبنۀُ سدرۀِ المنتهی ... اَنَا الشَجَرۀُ الّتی تخرُجُ آکلُها، اَعنی الحسنَ(علیه السلام) و الحسینَ (علیه السلام»؛ (36) من میوه قلب پیامبر(ص) و عضوی از اعضای او و شاخه ای از شاخه های آن هستم. من دختر سدره المنتهی هستم. من درختی هستم که میوه هایش خارج می گردد؛ منظورم حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) است
در مورد ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(س) «مَرَجَ البَحرَینِ یلتَقِیانِ» (36) باید گفت که چون حضرت فاطمه زهرا(س) صاحب عصمت بود، کُفو او نیز باید صاحب عصمت باشد و مرد غیر معصوم را بر زن صاحبِ عصمت راهی نیست. در ازدواج آنها همانند ازدواج پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) آمده که «درخت طوبا» از جانب خداوند دستور یافته که دُرهای خود را نثار بهشتیان کند. در اینجا بود که پیک مخصوص، پیدایش حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را در اثر این ازدواج به پیامبر گرامی(ص) نوید می دهد:
«سَیُولدُ مَنها وَلَدان سَیِّدا شِبابِ أهلِ الجنَّۀِ و بِهِما تَزَیَّنَ اهلُ الجنّه؛ از آن ازدواج، دو سرور جوانان اهل بهشت متولّد خواهند شد که به وسیله آن دو مولود، اهل بهشت تزیین می شوند
صاحب «المناقب» در مورد درخت طوبا و ازدواج حضرت فاطمه(س) می آورد:
«نَصَبَ الجلیلُ لجبرئیل مِنبراً فی ظِلِّ طُوبی مِن مُتونِ زبرجدِ/ شَهِدَ الملائکۀُ الکِرامُ وَ رَبُّهُم وَ کَفَی بِهِم وَ بِرَبِّهم مِن شُهَِّدِ/ وَ تَنَاثَرَت طُوبی علیهم لؤلؤاً وَ زَمرُّداً مُتَتابِعَاً لَم یَعقِد/ وَ مَلاکُ فاطمۀَ الذی ما مِثله فی متهم شَرَفٍ و لا فی منجِد؛ (37) در بحث ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(س) علاوه بر درخت طوبا، درخت سدر نیز مأمور نثار کردن دُر‌ها و یاقوت‌های خود به میمنت این ازدواج شد.»
«عن جابرِ بنِ عبد الله، قال لمّا زوَّجَ رسول‌الله(ص) فاطمۀَ(س) مِن علیٍ(علیه السلام) أتاهُ ناسٌ مِن قُریش فَقَالُوا إنَّکَ زَوَّجتَ علیاً بمهرٍ خسیسٍ فَقالَ ما أَنا زَوَّجتُ علیاً، وَ لکنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَهُ... ، أَوحی اللهُ إلی السِّدرۀِ أن انثری ما عَلیک، وَ نَثَرت الدُرَّ و الجواهرَ و المَرجانَ...؛ (38) از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است، هنگامی که پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را به ازدواج امیرالمؤمنین(علیه السلام) درآورد، گروهی از قریش نزد وی آمدند و گفتند: شما او را با مهر ناچیزی به ازدواج علی(علیه السلام) درآوردید. پیامبر(ص) فرمودند: «من او را به ازدواج علی(علیه السلام) درنیاوردم؛ بلکه خداوند آن ازدواج را منعقد کرد و ... خداوند به سدره المنتهی دستور داد تا آنچه که دارد بر فاطمه(س) نثار کند. پس آن دُرّ و جواهر و مرجان خود را نثار نمود
در «تفسیر عیّاشی»، حدیثی آمده است که مقام زهرای اطهر(س) را این‌گونه بیان می کند:
«لقد نَحَلَ اللهُ طوبی فی مهر فاطمه(س) و جَعَلَها فی دار علیّ بن ابی طالب(علیه السلام)؛ (39)
خداوند درخت طوبا را در مهر حضرت فاطمه(س) به او بخشید و آن را در خانه علی(علیه السلام) قرار داد.»
عبدالوهّاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» آورده است:
اگر تو بگویی اصل شجره طوبی در کدام منزل از بهشت است، جواب این است که محییّ ‌الدّین در «فتوحات» و شیخ ابن ابی منصور در رساله خود گفته اند: اصل شجره طوبی در منزل علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است، به سبب اینکه شجره طوبی حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(س) است. پس هیچ ‌یک از هشت درِ بهشت و نه خانه ای و نه مکانی به آن درجه نیست؛ مگر اینکه در آن شاخه ای از شجره طوبی است که غالب مردم نمی دانند اصل آن در کجاست ... و تمامیّت این نعمت نیست، مگر به جهت اینکه سرّ هر نعمتی که در بهشت است و هر نصیبی که در آن به اولیا می رسد، مُتفرِّع از نور فاطمه(س) است. (40)
بنابراین، مرتّب او را می بوسید و می فرمود:
«فَکُلمَّا اشتَقتُ اِلی الجَنَّۀِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجَدتُ رائحۀَ شجره طوبی منها؛ (41) هر گاه که مشتاق بهشت می شوم، او را می بوسم و بوی درخت طوبی را استشمام می کنم
نیز جمله «فَانَا اِذا إشتَقتُ اِلَی الجَنَّۀِ اَدنَیتُها (فاطمه) فَشَممتُ ریحَ الجَنَّۀِ؛ (42) پس من هنگامی که مشتاق بهشت می شوم، به او نزدیک می شوم و بوی بهشت را استشمام می نمایم
حال به وجود حرف «ط» در این واژه ها نگاهی بیندازیم: مصطفی، فاطمه، علیّ بن ابی طالب. ضمن اینکه در نام دیگر ائمّه حرف «ط» دیده نمی شود. از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل شده که وی به نقل از پدرانش فرمودند:
«از پیامبر درباره طوبی سؤال شد. فرمود: «درختی است که اصل آن در خانه من و شاخه‏های آن در خانه‏ های اهل بهشت است.» سپس بار دیگر از حضرتش سؤال کردند. فرمود: «اصل آن در خانه علی است.» علّت را سؤال کردند. فرمود: «خانه من و علی در بهشت، در یک مکان است(43)
طوبی به وجود هر سه گره خورده است. بار دیگر به حرف «ط» در این آیه دقّت کنیم. «إنّا أعطیناکَ الکوثر» (44) فاطمه کوثر است و نور خدا «یریدون لِیطفِئوا نورَ اللهِ بِافواهِهِم...» (45) راز فاطمه «و السرّ المستودع فیها» (46) تا ظهور ناظر طوبی، یعنی حضرت ولیّ عصر(عج) پا برجاست.

 

 

2. اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به ولادت

در مورد تاریخ تولّد حضرت فاطمه(س) اندکی اختلاف وجود دارد؛ امّا از نظر دوست‌داران و پیروان حقیقی آن حضرت، تمسّک به نقل ائمّه اطهار(علیه السلام)، صحیح‌ترین و قطعی ترین تاریخ، پنج سال بعد از بعثت، در بیستم جمادی الآخر هجری قمری است. در مورد سال‌های ازدواج و شهادت ایشان، چندان مورد اختلاف وجود ندارد؛ یعنی ازدواج در سال اوّل یا دوم هجرت و شهادت در تاریخ یازدهم هجرت؛ امّا در اینکه حضرت در این وقایع چه سنّی داشته اند، مورد اختلاف است و آن به تعیین زمان ولادت ایشان بستگی دارد.
آنچه که مسلّم است، ولادت آن حضرت بنا بر روایات بعد از بعثت اتّفاق افتاده است:
«أَنَّ فَاطِمَۀَ(س) وُلِدَتْ بَعْدَ مَا أَظْهَرَ اللهُ نُبُوَّۀَ أَبِیهَا ‏بِخَمْسِ سِنِینَ وَ قُرَیْشٌ تَبْنِی الْبَیْتَ وَ رُوِیَ أَنَّهَا وُلِدَتْ فِی جُمَادَی الْآخِرَۀِ یَوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ سَنَۀَ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِیِّ(ص)؛ (47) همانا فاطمه(س) بعد از اینکه خداوند نبوّت پدرش را آشکار کرد، متولّد شد. حضرت فاطمه(س) در سال پنجم، در حالی که قریش «خانه کعبه» را بنا یا تعمیر می کرد، در روز 20 جمادی الآخر در سنّ 45 سالگی پیامبر(ص) متولّد شد
همچنین آمده است:
«رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَۀَ(س) وُلِدَتْ بِمَکَّۀَ بَعْدَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْأَسْرَی (الْإِسْرَاءِ) بِثَلَاثِ سِنِینَ فِی الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَۀِ؛ (48) روایت شده که فاطمه(س) در «مکّه»، پنج سال بعد از بعثت سه سال بعد از معراج در روز بیستم جمادی ‌الآخر متولّد شده است
به نظر قوی، این بازسازی کعبه برای بار دوم بوده است.
تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س) مسئله بسیار مهمّی است؛ زیرا ثبت دقیق این وقایع، مستندات تاریخی را قوی تر می کند و مسئله ازدواج و به خصوص شهادت آن حضرت را نیز دقیق‌تر و آشکارتر می سازد و شاید همین اختلاف در ولادت ایشان، همانند مخفی ‌بودن قبرش از اسرار الهی باشد. البتّه ما در این نوشتار در پی اثبات زمان و سال تولّد ایشان نمی باشیم. درباره حوادث، رویدادها و نکات زمان تولّد ایشان می توان به نکات زیر اشاره نمود:

 

 

بخش اول: تکلّم حضرت فاطمه (س) با مادر خویش در زمان بارداری

هنگامی که حضرت خدیجه(س)، با پیامبر(ص) که فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مکّه از او دوری می گزیدند، به او وارد نمی شدند و سلام نمی کردند. از این‌ رو، حضرت خدیجه(س) احساس تنهایی می نمود.
«فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَۀَ(س) صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِی بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ خَدِیجَۀُ تَکْتُمُ ذَلِکَ عَنْ رسول ‌الله(ص) فَدَخَلَ یَوْماً وَ سَمِعَ خَدِیجَۀَ تُحَدِّثُ فَاطِمَۀَ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَۀُ مَنْ یُحَدِّثُکِ قَالَتِ الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی؛ (49) زمانی که به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه (س) در بطن حضرت خدیجه با او حرف می زدند و او را به صبر و شکیبایی دعوت می نمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه(س) با خود را از پیامبر(ص) مخفی می کرد تا اینکه روزی رسول خدا شنید که حضرت با فاطمه(س) صحبت می کنند. فرمودند: «با چه کسی سخن می گویی؟» عرض کرد: جنینی که در شکم من است، پیوسته با من حرف می زند و موجب آرامش من می شود
حضرت فاطمه(س) علاوه بر لقب امّ ابیها، مادر خود را نیز در حالت جنینی، به صبر و شکیبایی دعوت می نمود.

 

 

بخش دوم: بشارت به دختر بودن جنین و ادامه نسل با برکت پیامبر(ص) توسط آن جنین

پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) فرمودند:
«هَذَا جَبْرَئِیلُ یُبَشِّرُنِی أَنَّهَا أُنْثَی وَ أَنَّهَا النَّسَمَۀُ الطَّاهِرَۀُ الْمَیْمُونَۀُ وَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّۀً فِی الْأُمَّۀِ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِهِ؛ (50) جبرئیل به من خبر داد که آن جنین دختر است و نسلی پاک و مطهّر دارد و خداوند متعال نسل مرا از ذریّه او قرار خواهد داد و از نسل او امامانی خواهند آمد که پس از من و بعد از اتمام وحی، خلیفه های الهی بر روی زمین خواهند بود.»
نکته مهمّ این قسمت، آن است که معمولاً نسل هر فردی از طریق فرزند ذکور وی ادامه می یابد و اصطلاحاً به کسی که فرزند پسر ندارد، ابتر می گویند؛ ولی از رازهای دیگر وجود مقدّس حضرت زهرا(س) این است که در آن جامعه جاهلی و دیدگاهی که نسبت به دختر داشتند، نسل برترین انسان جهان هستی از طریق او ادامه می یابد و خلیفه های الهی از دامن او رشد یافته و زمینه ساز سعادت انسانی می گردند.

 

 

بخش سوم: حضور چهار زن برتر جهان هنگام تولّد

هنگامی که زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی می رسد، معمولاً زن‌ها برای کمک به او می شتابند؛ ولی هنگامی که حضرت خدیجه(س) به زنان قریش و بنی هاشم پیغام کمک فرستاد، آنها با کینه ای که از ازدواج ایشان با پیامبر(ص) به دل داشتند، از کمک به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی که تمام مقدّمات و برنامه ریزی خود را برای تولّد این بانو، آماده و مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد:
«دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَۀٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی هاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَۀُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّکِ إِلَیْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَۀُ وَ هَذِهِ آسِیَۀُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُکِ فِی الْجَنَّۀِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ (صَفُورَاءُ) بِنْتُ شُعَیْبٍ؛ چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند که بیشتر، زنان بنی هاشم بودند. حضرت خدیجه چون آنها را دید، ترسید. یکی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا که ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است.»
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه(س) از برای چنین امر مهمّی مأمور شده و کمر به خدمت چنین وجودی بسته بودند.

 

 

بخش چهارم: نورانی شدن خانه های مکّه و سرتاسر غرب و شرق زمین

«فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی‏ الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّۀَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ؛ (51) پس هنگامی که حضرت فاطمه(س) پا به عرصه زمین نهاد، نوری عظیم از ایشان بلند شد تا اینکه این نور به تمام خانه های مکّه داخل شد و در شرق و غرب زمین، جایی از این نور خالی نماند. این همان «مثلُ نورِهِ کَمِشکا» (52) و «نور الله» (53) است
شکوفه ها، شگفت‌زده از طراوات نوزادی شدند که عطر خدا را به همراه داشت و ستارگان، خیره در سیمای طفلی شدند که نور آفریدگار در آن باز تابیده بود و حضرت خدیجه(س) شادمان از ولادت دختری که بوی عصمت می داد و طعم بهشت داشت.

 

 

بخش پنجم: خوراندن آب کوثر به حضرت فاطمه(س)، شست و شو با آن و لباس‌های بهشتی

پس از آنکه حضرت متولّد شد، زنی که در مقابل حضرت خدیجه(س) بود، آن نوزاد را گرفت، اندکی از آب کوثر که قبلاً توسط حورالعین آماده گشته بود، به او خورانید و در آب کوثر شست‌وشو داد و با دو پارچه سفید رنگ که از شیر، سفید‌تر و از مشک و عنبر خوش‌بوتر بودند، یکی را بر بدن نوزاد و دیگری را بر سر او بست. (54)
این نوزاد همان کوثر، حقیقت خیر فراوان است که خداوند وعده اش را به پیامبر(ص) داده بود که: «ما به تو کوثر عطا می کنیم.»

 

 

بخش ششم: شهادت بر توحید، نبوّت و امامت، اوّلین و آخرین رسالت

حضرت فاطمه (س) نوزاد در بدو تولّد خود، لب به سخن گشود:
«فَنَطَقَتْ فَاطِمَۀُ(س) بِشَهَادَۀِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ أَبِی رسول‌الله(ص) سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِی سَیِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَۀٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا؛ (55) خدایی جز الله نیست. پدرم رسول خداست و سرور تمام انبیا. همسرم علی مرتضی(علیه السلام)، سرور تمام اوصیا و فرزندانم حسن و حسین: سرور تمام بنی آدم.
سپس نام تک تک فرزندان (معصومش) را برد و بر آنها سلام کرد.»
اینکه دیگران چه می اندیشیدند، مهم نیست؛ ما را همین حدیث بس است برای صراط مستقیم. آنهایی که این حدیث را باور ندارند، به سراغ آیات «قرآن کریم» بروند؛ آن هنگام که حضرت مریم(س) فرزند خود را به روی دست به میان آماج تیر تهمت‌ها و ناسزاها آورد، حضرت عیسی (علیه السلام) لب به سخن گشود و فرمود:
«اِنّی عَبدُالله آتانِی الکتابَ و جَعَلَنی نَبیا؛ (56) من بنده خدایم. به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است
حال چگونه این نوزاد سخن نگوید که خود، دختر اشرف انبیا و همسر و مادر یازده انسان برتر از حضرت عیسی(علیه السلام) است؟

 

 

بخش هفتم: بشارت اهل بهشت برای تولّد حضرت فاطمه (س)

در بخشی از حدیث آمده است که حضرت فاطمه(س) به حورالعین بهشتی لبخند زد:
«ضَحِکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّۀِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَۀِ فَاطِمَۀَ(س)؛ (57) حورالعین و اهل بهشت یکدیگر را برای تولّد فاطمه(س) بشارت گفتند
این‌چنین است که خداوند و بهشت به وجود او افتخار می کند.
«و َإفتَخَرَ جبرئیلُ بِکَونِهِ مِنهُم؛ جبرئیل از اینکه از آنها (خاندان پیامبر) باشد، افتخار می کند

 

 

بخش هشتم: رشد معجزه سان حضرت فاطمه (س)

«کَانَتْ تَنْمِی فِی کُلِّ یَوْمٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی شَهْرٍ وَ فِی شَهْرٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی سَنَۀٍ؛ حضرت فاطمه(س) در هر روز به ‌اندازه ای رشد می کردند که بچّه های دیگر در ماه به آن اندازه رشد می کنند و هر ماه تا به حدّی که بچّه های دیگر در یک سال.»

 

 

بخش نهم: اذان و اقامه گفتن پیامبر(ص) در گوش حضرت فاطمه (س)

از حضرت علی(علیه السلام) روایت شده:
«هنگامی که فاطمه(س) متولّد شد، پیامبر(ص) وارد شد و در گوش راست حضرت فاطمه(س) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و پیامبر(ص) با هر کس مانند این انجام داد، از شیطان در امان ماند (58)
و این تازه آغازی بود برای رازهای پیچیده حضرت فاطمه(س) و ما فقط می توانیم بگوییم:
«الّلهمَّ صَلِّ علی فاطمۀَ و أبیها و بَعلِها وَ بَنیها و السِّرالمُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ.
و از او بخواهیم: «یا فاطمۀُ! إشفَعی لَنا فی الجَنَّۀِ»

لا تَقسَ فَضلَهُم لِلأنبیاء أجَل فَإنَّ سَلمانَهُم بعدَ تصغیرِ سلیمانُ؛ (59)
فضل و برتری آنها را با انبیا قیاس نکن؛ همانا سلمانِ آنها را اگر (با لفظ) کوچک کنی، سلیمان می شود.»

 

پینوشت ها

1. شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص591.

2. شرح اصول کافی، مولی صالح مازندرانی، ج‌4، ص228؛ الجواهرالسنیة، ص361؛ رسائل کرکی، ج3، ص162؛ شرح الاسماء‌الحسنی، ج1، ص139، 202 و 249؛ ج2، ص49 و 67.

3. بحرانی، 1416ق، ج3، ص385.

4. شیخ صدوق، 1404ق، ج3، ص102/ شیخ طوسی، 1414ق، ص24/ طبری، 1383ق، ص70/ مجلسی، 1404ق، ج43، ص23، ح17.

5. فرات کوفی، 1410ق، ص211/ مجلسی، 1404ق، ج8، ص151.

6. طبری، 1383ق، ص149 و ص60/ اربلی، 1381ق، ج1، ص464.

7. مجلسی، 1404ق، ج16، ص78.

8. ر.ک: تفاسیر، ذیل سورة علق.

9. الخصائص الفاطمیه ج 1، ص 249 --بحارالانوار ج43.

10. همان.

11. احزاب:33.

12. بحارالأنوار، ج16، ص 78.

13. بقره:51.

14. بحارالأنوار، ج16، ص 78.

15. همان.

16. مجلسی، 1404ق، ج100، ص200، سطر15.

17. مستنبط، 1387ق، ج1، ص427.

18. مجلسی، 1404ق، ج16، ص79.

19. همان.

20. همان.

21. مجلسی، 1404ق، ج43، ص5، حدیث4 و 5.

22. فرات کوفی، 1410ق، ص321.

23. شیخ صدوق، 1404ق، ص460/ طبرسی، 1372ش، ص408.

24. مجلسی، 1404ق، ج97، ص199، باب زیارت فاطمه (س).

25. شیخ صدوق، 1378ق، ج1، ص306/ جزایری، 1404ق، ص39.

26. قمی، 1367ش، ج1، ص21 و 365/ مجلسی، 1404ق، ج18، ص364، باب إثبات المعراج.

27. مجلسی، 1404ق، ج16، ص79.

28. خلیل جُر، 1376، ج2، ص2160.

29. بحارالأنوار، ج16، ص 79.

30. همان، ج16، ص80.

31. مصطفوی، 1360ش، ج7، ص152.

32. همان.

33. طبرسی، 1372ش، ج6، ص447.

34. استرآبادی، سیّد شرف الدّین، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 240؛ بحارالأنوار، ج43، ص 5، ح 4 و 5.

35. ابن شهر آشوب، المناقب، ج3، ص 356.

36. شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 80.

37. حمیَری، اسماعیل بن محمّد، دیوان السیّد الحمیری، ص 88.

38. آمالی شیخ طوسی، ص 257، مجلس 10.

39. عیّاشی، محمّد بن مسعود، کتاب التّفسیر، ج2، ص 212.

40. شعرانی، عبدالوّهاب، الیواقیت و الجواهر، ج2، ص 218.

41. تأویل الأیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 240.

42. بحارالأنوار، ج8، ص 151.

43. طبرسی، فضل بن حسن(امین الاسلام) اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 12، باب دوم.

44. سوره ی کوثر(108)، آیه ی 1.

45. سوره ی صف(61)، آیه ی 8.

46. بحارالأنوار، ج99، ص 116، باب زیارة المهدی(عج).

47. بحارالأنوار، ج16، ص 78.

48. ابن شهرآشوب، المناقب، ج3، ص 348.

49. حلّی علیّ بن یوسف بن مطهّر، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیّه، ص 22؛ بحارالأنوار، ج16، ص 80.

50. بحارالأنوار، ج16، ص 80.

51. امالی شیخ صدوق، ص 475، دلائل الامامة، ص 8، راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 524.

52. سوره ی نور(24)، آیه ی 53.

53. سوره ی توبه(9)، آیه ی 32.

54. بحارالأنوار، ج16، ص 80.

55. همان.

56. سوره ی مریم(19)، آیه ی 30.

57. بحارالأنوار، ج16، ص 81.

58. همان، ج43، ص 107.

59. القطره، ج1، ص 82.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)