شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

تشکیل حکومت جهانی، چگونه و چرا؟

0 نظرات 00.0 / 5

 

چكیده :

می توان دلایلی یافت كه پیروزی حضرت مهدی صاحب زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نه با قدرت خارق العاده و نه با كشتار و خون ریزی، بلكه با شیوه های معمولی و طبیعی، انجام خواهد یافت. برخی از آن ها كه در این مقاله آمده است، عبارتند از:
1. سیر طبیعی بشری از نظر اعتقادی و باورهای دینی، از شرك به سوی توحید.
2. فراگیری شر و فساد، جنگ های عمومی.
3. امیدواری به آینده ای درخشان و ظهور دولت حق و عدالت و تأسیس حكومت فراگیر، توسط انسانی الهی.
4. ظهور دولت حق و برقراری عدالت مطلق، مورد انتظار مردم و از خواست های فطری انسان است.
5. بشریت، از نظر فكری و فرهنگی، به سوی هماهنگی و وحدت پیش می رود.
6. پیشرفت اختراعات خطرناك، گسترش سلاح های ویرانگر، تنزل اخلاق و فقدان معنویت، كره زمین را در آستانه انفجار قرار داده و تمدن بشری را به نابودی تهدید می كند؛ از این رو، مصلحان دلسوز برای از بین بردن خصومت های جنگ افروز، تنها راهی را كه برای نجات بشریت پیدا كرده اند، در هم ریختن مرزهای جغرافیایی و تشكیل حكومت جهانی است.
7. آغاز اصلاحات آن مصلح بزرگ، تربیت عقول و نفوس بشری است.
8. آن چنان كه پیامبران الهی، با ابزار و وسائلی از سنخ ابزار و وسائل آن روز، به پیروزی رسیدند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با وسایل و ابزار متناسب با اسلحه روز، به پیروزی می رسد.
9. آن چنان كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله  با رهبری خود از جاهل ترین مردم، متمدن ترین امت ها را ساخت، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز جاهلیت نوین را به تمدن انسانی و خدایی می رساند؛ تمدنی متكی بر ایمان و اخلاق كه دیگر قدرت خود را در جهت نابودی یك دیگر به كار نبرند.
10. چیره شدن گروه های اندك و بدون ساز و برگ نظامی، اما با اعتقاد و ایمان قوی، بر گروه های بسیار و با ساز و برگ نظامی، ولی فاقد ایمان و عقیده، در تاریخ مبارزات بشری زیاد تجربه شده است.

 

 

زمینه ها و زمینه سازی های تسهیل پیروزی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف :

راه ها و شیوه های گوناگونی، وجود دارند كه پیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بر دنیایی كه مردمش به آخرین و پیشرفته ترین اسلحه روز مسلح هستند، به طریق عادی و معمولی، ممكن و بلكه قطعی توجیه می كند. بخش عمده این طرق، ناشی از تغییراتی است كه در اوضاع اعتقادی، فكری، فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری، در امتداد تاریخ به وجود آمده است و همچنان ادامه خواهد داشت.
بخش دیگری از این راه ها ناشی از نحوه رهبری، راهكارهای مناسب و تدابیر حكیمانه، شیوه های مبارزاتی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ایمان و صلابت لشكریان آن حضرت می باشد.
وقوع حوادث و رویدادهای تلخ و فراگیری كه هردم، پیام مرگ و نابودی جوامع انسانی را رسانده و تمدن بشری را به انهدام و درهم فروریزی تهدید می كند، در پدید آمدن اندیشه تشكیل حكومت جهانی واحد، اثر عمده دارد. بروز چنین رویدادهای ناگواری كه زندگی را در كام جهانیان تلخ می كند، بشریت را ناگزیر می سازد كه در راه و روش زندگی خود تجدید نظر كرده و مسیر صحیح و انسانی را پیش گیرند.
پیروزی گروه های اندك بدون ساز و برگ نظامی، بر قدرت های مجهز با ساز و برگ پیشرفته، پدیده نوظهوری نیست اما مشروط به بسترها و زمینه هایی است.

 

 

برخی از این  زمینه ها در انقلاب پیروز مهدوی

عبارتند از:
1. سیر طبیعی بشر برابر دین، حركت از شرك به سوی توحید بوده است.
2. گسترش ظلم و فقر و فساد، عامل اقبال به حكومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
3. انتظار، فرهنگ و استراتژی آینده همه ادیان است.
4. حركت به سوی وحدت فكری و فرهنگی، استراتژی تمدن غالب امروزی است.
5. مسابقات تسلیحاتی و گسترش سلاح های هسته ای، نماد فساد می باشد كه در خود وعده اصلاح را پنهان داشته است.
6. مصلحان دلسوز در اندیشه حكومت جهانی و زمینه سازی های اسلام برای حكومت جهانی هستند.
7. برنامه های تربیتی صحیح و دگرگون ساز.
در این مقال برخی از این عناوین را بررسی كنیم:

 

 

1. سیر طبیعی بشر به سمت پذیرش توحید :

الف. از منظر قرآن و باورهای اعتقادی و دینی، سیر طبیعی، از شرك به سوی توحید است:
خداوند، به كسانی كه ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده اند، وعده داده است كه آن ها را در زمین، جانشین قرار دهد، همان گونه كه مردمان پیشین را جانشین قرار داد، و دینی را كه برای آن ها پسندیده است، به قدرت برساند، و خوف و وحشت آن  ها را به امنیت بدل كند، تا آن كه همه مردم، او را پرستش نمایند و چیزی را شریك او قرار ندهند.(1)
در این آیه نوید بخش، به چهار چیز، وعده قطعی داده شده است:
1. صالحان را وارث ستمكاران قرار می دهد؛ آن چنان كه فرعونیان را هلاك كرد، باغ و كنوز و جایگاههای پر نعمت شان را، بنی اسرائیل به ارث بردند.
2. دینش را به قدرت می رساند؛ به گونه ای كه همه مردم فقط از دین او پیروی كنند.
3. خوف ها، نگرانی ها و اضطراب های ناشی از حاكمیت جور، به امنیت تبدیل می شود.
4. همه مردم روی زمین، فقط او را می پرستند و چیز دیگری را شریك وی قرار نمی دهند.

از منظر استقرای تاریخی هم سیر طبیعی جوامع بشری، از شرك به سوی یگانه پرستی است. گذری به تاریخ دین باوری انسان، به اثبات می رساند كه سیر طبیعی جامعه های انسانی، از شرك و پرستش چهره ها و سنگ ریزه ها، ارواح و ارباب انواع مجسمه ها، به سوی یگانه پرستی است. انسان های اولیه، «فیتیش» یعنی چیزهایی مثل مهره ها، سنگ ریزه ها و دیگر چیزهایی كه متبرك می دانستند را می پرستیدند.
معابد انسان های اولیه و عبادتگاه آن  ها شكاف های كوه بوده است كه پس از كشف آن ها مهره هایی یافتند كه با دقت تراشیده و سوراخ شده بود؛ سپس با ریسمان های مخصوصی به رشته درآورده و در اشكال مختلف در آن معابد نگهداری می شده است. بدوی ها با دست زدن و مسح كردن یا بوسیدن آن ها به پرستیدنشان می پرداختند. «فیتیش» یعنی اعتقاد به تقدس بعضی چیزها.
روح پرستی، مرحله ای دیگر از مذاهب ابتدایی یا ابتدایی ترین مذهب عالم است. قبایل ابتدایی، به وجود ارواح نامرئی خاصی معتقد بودند؛ چون روح را دارای خصوصیات انسان، یعنی آگاهی و اراده، كینه، تقرب، عشق و محبت می دانستند كه خدمت می كنند یا خیانت، شومند یا مقدس، خیرند یا شر. این ها هم صفات انسان است كه به ارواح داده شده است.
دومین خصوصیت روح، ماندگاری آن است. انسان بدوی می گوید: انسان وقتی مرد، روحش باقی می ماند و به آسمان برمی گردد یا در تاریكی ها زندگی  را ادامه می دهد، یا در اعماق جنگل ها و زوایای شهر ها یا كنار جنیان می ماند و حافظ جنیان است.
«توتم» پرستی نیز مرحله  نادر دیگری از مذاهب انسان های ابتدایی است. هر یك از قبیله های بدوی، چیزی را كه بیشتر حیوانی بود، می پرستیدند، برای نمونه طوطی را پرستش می كردند. بدین جهت كه جد اعلایشان است و همه از او منشعب شده اند. و جدّ، روح مشتركشان است كه در همه افراد وجود دارد.
هر قبیله «توتمی» دارد و افراد قبیله در مراسم عبادی، در لباس پوشیدن، در آرایش و حركا تشان، می كوشند تا ادای توتم خود را دربیاورند؛ برای مثال موهایشان را به شكل سر او یا پرهای او بسازند. و بدین وسیله، پیروی و اطاعت از جد اعلایشان را نشان دهند و حلال زادگیشان را برای جامعه   خود اثبات كنند. قبلیه، خوردن گوشت «توتم» را برای خود حرام می داند؛ ولی برای قبیله ای دیگر، نه.(2)
اصل عبودیت و پرستش، یك نیاز ثابت در انسان است كه با ذات وی عجین شده است؛ ولی اقوام و انسان های ابتدائی، با پرستش سنگ ریزه و مهره و توتم، روح خود را آرام و به نیاز درونی خود پاسخ می دادند.
امت حضرت نوح علیه السلام ـ كه از قدیم ترین امت ها است ـ مجسمه های گوناگون را می پرستیدند. از بزرگ ترین آن ها به نام های ودّ، سواع، یعوق، یغوث و نسر یاد می شود. پرستش چنین مجسمه های بی روح و بی شعوری، آن چنان در روح و جان آن مردم درآمیخته بود كه از درك خدای واحد ناتوان بودند؛ به گونه ای كه برهان های قطعی و استدلال های منطقی حضرت نوح در آنان نفوذ نكرد و فطرت آن ها هرگز بیدار نشد تا آن كه در كام امواج آب فرو رفتند. با آن كه حضرت نوح علیه السلام پیامبر اولوالعزم بود، طی 950 سال دعوت بی وقفه خود، نتوانست بیش از هشتاد نفر را یگانه پرست كند.
سفاهت و بلاهت، بی شعوری و جمود فكری، سراسر وجود مردم زمان حضرت نوح علیه السلام را احاطه كرده بود؛ آن چنان كه انگشتان خود را در گوش هایشان فرو می بردند تا سخنان حضرت نوح علیه السلام را نشنوند. بت های سنگی، چوبی و فلزی را در سرنوشت و زندگی خود مؤثر می دانستند؛ اما خدای یكتا را به خدایی و جناب نوح علیه السلام را به پیامبری قبول نداشتند.
اما به مرور ایام و روزگاران، به تدریج شكوفایی  هایی در عقول و اندیشه های بشری پدید آمد و نفوس تاریك بشری برای پذیرایی دعوت حق مستعد و آماده شدند. برخلاف موانع و مزاحماتی كه از سوی دشمنان حق موجود بود، دعوت پیامبران در دل توده ها اثر گذاشت؛ چنان كه امروز می بینیم پیروان آیین توحیدی حضرت ابراهیم علیه السلام (كلیمی ها، مسیحی ها و مسلمانان) اكثریت مردم روی زمین را تشكیل می دهند؛ زیرا حس دینی و پاسخ یافتن به نیاز های معنوی یك نیاز طبیعی و قطعی است.

 

 

پیشرفت سریع اسلام :

در روزگارانی كه حضرت رسول اكرم  صلی الله علیه و آله ، میان دره های مكه و سرزمین مدینه با چند تن ژنده پوش و گرسنه و بی پناه، نوید پیروزی بر عرب و عجم را می داد، در كار حفر خندق، خود شخصاً كلنگ را گرفته و بر فرق صخره ای كوفت؛ برقی جستن كرد و آن حضرت فرمود: «مناطق حیره، شامات و یمن را مشاهده كردم». بار دیگر كلنگ را به شدت بر فرق آن سنگ فرود آورد و برق جستن كرد؛ فرمود: «كاخ های مداین و كسرا را دیدم». آن گاه فرمود: «امت من، به همه این سرزمین ها غلبه می یابد»؛ اما، مردم به ویژه مشركان و اشراف قریش باور نمی كردند و فرموده های پیامبر صلی الله علیه و آله  را به مسخره می گرفتند؛ زیرا اهمیت قدرت حق و نیروی حقیقت را نمی دانستند. ولی چندی نگذشت كه عرب بت پرست، بت شكن شدند و كشورهای رنج دیده، تسلیم آن ها گردیدند. شرق و غرب عالم كه در تاریكی محض به سر می بردند، به این نور هدایت، روی آوردند. همین مردم خودبین و خودپرست، خضوع عرب سركش و جنگجو و شكست دولت های پوشالی را به چشم خود دیدند.
این سیر طبیعی همچنان ادامه می یابد، و مخالفان اسلام و پیروان ادیان دیگر ـ به ویژه جهان مسیحیت ـ به اسلام كه حقیقت فطری دارد، روی می آورند. گروهی از غیر مسلمانان كه درباره جامعیت اسلام تحقیق كرده اند، اسلام را بهترین و كامل ترین دین معرفی می كنند؛ مانند دكتر لورا واكسیاواگلیری، گوستا ولوبون، جان دیون پورت، توماس كارلایل، لادین كوپولا كه در كتاب به سوی خدا، از آنان نام برده شده است. نیز مانند دكتر ماردریل، و بلر (خاورشناس معروف)، ناپلئون در كتاب ناپلئون و اسلام و كنت فرانسوی، تولستوی روسی در كتاب حكم النبی محمد صلی الله علیه و آله  مسیو سدیو (مورخ فرانسوی)، ویل دورانت، شبلی شمیل، ولتر، برنارد شاو در كتاب دخترك سیاه در جست وجوی خدا، گوته ریاضی دان و شاعر معروف آلمانی، ژول لابوم، نولد كه، دوزی هلندی و ... .(3)
«ستوارد» آمریكایی كه در موضوع «امروز مسلمین» بحث می كند، جنبش جدید عالم اسلام را از قرن هجده به دنیا گوشزد می نماید. و با این جمله كتاب خود را پایان می برد:
پس حقیقت معرفت، تأمل و امیدواری است. چون معرفت یافتی، تأمل كن و امیدوار باش كه این درد مخاضی است كه آن را جز كسانی كه در آن؛ علم فراوان و عقل فروزان و قلب حق پذیر دارند، درنمی یابند. این نیست، مگر آن كه شرق جدیدی در عالم جدید به وجود خواهد آمد (شاید منظور نویسنده نظم نوین جدید می باشد) و یك ژنرال اسپانیایی به صراحت اعلام كرد كه از یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.(4)
وانگهی اندیشه قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف كه یك تفكر مسلّم اسلامی است، مورد قبول همه خواهد بود. خصوصاً با توجه به آن كه در روایات معتبر آمده است كه حضرت مسیح علیه السلام، پشت سر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به اقتدا می ایستد. وقتی دنیای مسیحیت ـ همین صاحبان صنعت و فن آوری پیشرفته ـ آن را ببینند، آیا با حضرت مسیح علیه السلام مخالفت خواهند كرد یا آنان نیز همانند حضرت عیسی علیه السلام به حضرت مهدی اقتدا خواهند نمود؟

و اینك دو روایت:

1. حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: «به درستی كه عیسی علیه السلام پیش از روز قیامت، به سوی دنیا فرود می آید، پیرو هر دینی ـ یهود و غیره ـ باقی نمی مانند جز آنكه پیش از مردنشان به او ایمان می آورند و عیسی علیه السلام پشت سر مهدی علیه السلام به نماز می ایستد.» (5)

2. امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: قائم ما، با ترسی كه در دل دشمنان جای می گیرد، پیروز می گردد و با نصرت الهی یاری می شود. زمین، زیر پای او در هم می پیچد.
گنج های زمین برای او آشكار می شود و قدرت او، مشرق و مغرب عالم را فرا می گیرد. خداوند كه شأن او بزرگ و عزیز است، به سبب او دین خود را بر همه دین ها چیره می كند؛ هر چند مشركان را خوش نیاید. در زمین خرابی باقی نمی ماند، مگر آن كه آن را آبادان می كند، و روح الله عیسی بن مریم ـ از آسمان فرود می آید و پشت سر او نماز می خواند.(6)

 

 

2. گسترش شر و فساد، زمینه ساز پذیرش حكومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف :

طبق پیش بینی ها جهان برای زندگی تنگ می شود؛ نه شهوات و سرگرمی ها تسكین بخش است و نه تكنیك های علمی و تفنن های نظام بشری، نهاد تشنه و نیازهای بشری را می تواند اشباع و ارضا نماید. فشارها و سختی ها، در اثر استفاده نابجا از پیشرفت فن آوری هسته ای در مغز و اعصاب همه اثر می گذارد و وسایل تعدی و تجاوز و تخریب افزوده می شود. علم خشك و بی روح، در ارضای خواسته ها و تمنیات اصیل انسانی ناتوان می ماند. تناقض و عجز سیستم های بشری، در اصلاح اوضاع نابسامان بشری، به خوبی آشكار می شود. و عموم مردم، از اصلاح و تدبیر عاجز می شوند و كار اداره امور از دست زمامداران سیاست بیرون می رهد و ....
بنابراین زمانی فرا می رسد كه همه مردم، بر اثر تجربه های تلخ گذشته و سرخوردگی از رژیم های ساختگی بشری، آماده قبول چنین حكومتی خواهد شد. پس از آن كه ظلم و بیداد و نگرانی، همه جا و همه كس را فرا بگیرد، تازیانه های بیداد، حواس و مشاعر خفته عموم بشر را بیدار نماید و عموم خلق به خود آیند و متوجه شوند كه باید به كمك یك دیگر، زمین را از لوث بیدادگران پاك كنند؛ به ویژه وقتی ببینند شخصی كه پرچم انقلاب را برافراشته است، می تواند اصول و قوانینی را در جهان حاكم نماید كه مورد قبول و به مصلحت همه است.(7)
در روزگارانی كه وسائل ارتباطی بین كشورهای جهان، چارپایان بودند و حكومت ها محدود و محصور به حد و مرز معینی بر اساس تعصبات پوچ و نژادی بود، پیشنهاد حكومت جهانی و شكستن حد و مرزها و به وجود آوردن هماهنگی و وحدت جهانی، پیشنهادی پیش از موقع بود؛ اما  اكنون كه بشر، سنگلاخ ها را پیموده و با فساد و تبعیض گسترده دست و پنجه نرم می كند و فقر سازمان یافته بیداد می كند، هضم و قبول حكومت جهانی آسان است.
اگر در چنین موقعیتی كه بشر از وضع خود ناراضی و از نگرانی های خود هراسان است، مصلح راستینی به پا خیزد، و درمان و راه چاره را همراه داشته باشد، و بر بشریت عاقل و اندیشور امروزی عرضه كند، آنان، از صمیم دل می پذیرند و به پیشواز آن می شتابند؛ چون بشر امروز، تشنه حقیقت و اصول انسانی است.(8)

 

 

3. مسابقات تسلیحاتی و جنگ های ویرانگر :

پیشرفت اختراعات خطرناك، گسترش سلاح های ویرانگر، مسابقه جنون آمیز تسلیحاتی، تنزل اخلاق و فقدان معنویت، كره زمین را در آستانه انفجار قرار داده است. كابوس وحشتناك جنگ، تمدن های بشری را به نابودی تهدید می كند. جریان وحشتناك جنگ، آینده جهان را چنان می نمایاند كه دول بزرگ و استعماری، در اثر خودخواهی و استیلا طلبی، به جان هم افتاده، بسیاری از جهانیان را قربانی مطامع و خودخواهی خود می كنند.
مطابق بعضی آمار، هفتاد درصد نیروی فكری و علمی بشر، صرف امور تسلیحاتی و جنگ می شود. یك محاسبه دیگر نشان می دهد با پولی كه در نیمه اول قرن بیستم، صرف جنگ و تسلیحات شده است، امكان داشت پنجاه سال، به تمام افراد روی زمین، غذا داد و برای پانصد میلیون خانواده، خانه های راحت ساخت.(9)
مورخان، ضمن تحقیق و بررسی در تاریخ پنج هزار ساله اخیر بشر (از سپیده دم پیدایش خط) دریافته اند كه بیش از 14500 جنگ در كره خاكی زمین، میان آدمیان درگرفته، و به از میان رفتن چهل میلیارد نفر منتهی شده است. طی این پنج هزار سال، كمتر از سیصد سال، صلح برقرار بوده است. در قاره اروپا به تنهایی در قرن های هفدهم پنج میلیون و چهارصد هزار نفر از بین رفتند.
در قرن هجدهم، میزان تلفات انسانی این قاره به 5/5 میلیون نفر و در قرن نوزدهم، به نه میلیون انسان و 260 میلیارد دلار خسارت مالی رسیدند. در جنگ جهانی دوم، هفده میلیون سرباز و 33 میلیون غیر نظامی كشته شدند و هزینه ها و خسارات به 3300 میلیارد دلار رسید.
هزینه نظامی در سال 1960م بالغ بر چهارصد میلیارد دلار و در سال 1980م، هشتصد میلیارد دلار رسید. علاوه بر این، بیش از شصت میلیون نفر، در زمینه های مختلف نظامی مشغول به جنگ بودند. بیش از پانصد هزار نفر از دانشمندان و یك چهارم محققان دنیا، با هزینه ای معادل 25 میلیارد دلار، در كارهای نظامی به كار گماشته شده اند. این هزینه سرسام آور می تواند مشكلات اقتصادی جهان را حل كند.
هر روز چهل هزار كودك در كشورهای در حال توسعه از گرسنگی و سوء تغذیه می میرند. قیمت یك فروند زیر دریایی تریندندنت، شانزده میلیون كودك را در كشورهای جهان سوم، به مدت یك سال آموزش می دهد، یا چهار صد هزار دستگاه خانه برای دو میلیون نفر تأمین می كند.
بیش از %20 مردم جهان، در پنجاه جنگی كه پس از 1945 م در دنیا رخ داده است، كشته شده اند.
در سال 1982، كشورهای در حال توسعه، 500 میلیارد دلار صرف هزینه نظامی كرده اند، در حالی كه كمك های اقتصادی به آن ها 20 میلیارد دلار بوده است.
%70 هزینه نظامی نگهداری ارتش های بزرگ، مربوط، به شش قدرت بزرگ جهانی بود. تنها %15 هزینه های نظامی را كشورهای دیگر صنعتی و %15 هزینه های نظامی را كشورهای در حال توسعه می پرداختند.
با یك میلیارد دلار می توان 28000 شغل در تولید كالا و خدمات نظامی ایجاد كرد و با یك میلیارد دلار می توان 57000 شغل در كارهای صنعتی به وجود آورد و 71000 شغل آموزشی فراهم كرد. برای هر سرباز به طور متوسط در دنیا 20000 دلار هزینه، و برای هر كودك دبستانی در نظام آموزشی همگانی، 380 دلار هزینه لازم است.
درست یك پنجم هزینه های نظامی دنیا می تواند همه گرسنگان جهان را تا چند دهه سیر كند و گرسنگی را ریشه كن نماید. برابر هر صدهزار مردم جهان، 556 سرباز و 85 نفر پزشك وجود دارد. مساحت معادل بیش از پانصد هزار كیلومتر مربع زمین در اختیار تأسیسات نظامی دنیا است.(10)
بیش از پنجاه میلیون نفر در خدمت تولیدات مهمّات جنگی هستند. مواد اولیه مصرفی تسلیحات (آلومینیوم، مس، نیكل و پلاتین) كه در سطح جهان برای مقاصد نظامی مصرف می شود، از مجموع نیازهای قاره های آفریقا، آسیا و آمریكای لاتین بیشتر است. در سال های هفتاد %20 دانشمندان و مهندسان دنیا، در تحقیقات نظامی شركت داشتند.
به علاوه جنگ یك عامل استرس زای شدید بر ساختار روانی است؛ انرژی روانی را تحلیل می برد، عملكرد را ضعیف می كند، و اغلب مردم را با احساس پوچی و بی ارزشی، همراه نا امیدی و بی هدفی و اهداف دست نیافتنی مواجه می كند.
در بیشتر جنگ ها بیش از %90 از كسانی كه در جبهه بوده اند، دچار اختلالات شدید رفتاری شده اند. در سال 1988 م در جنگ های داخلی لبنان %90 آواره و %68 بی خانمان شدند. % 68 فقر مطلق و % 54 شاهد اعمال خشونت آمیز گردیدند.(11)
در سال 1986 م در هر ثانیه، یك دلار خرج تسلیحات شده؛ آن هم به مدت سی و شش سال؛ یعنی آنچه بشر صرف تسلیحات كرده، در هر دقیقه دو میلیون دلار بوده است؛ در حالی كه میلیارد ها انسان در فقر می زیسته و پانصد میلیون نفر آن ها دچار سوء تغذیه بوده اند.
دبیر سابق سازمان ملل (اوتانت) می گفت:
هزینه های نظامی به نحو عجیبی، ثروت بشر را می بلعد. بهای یك زیردریایی اتمی، بیش از بودجه آموزش سالانه بیش از دوازده دولت روبه رشد است، به عبارت دیگر، هزینه تسلیحات در سال، چند برابر هزینه تعلیم و تربیت است.(12)
شوروی، آمریكا، چین، بریتانیا و عربستان سعودی، بیش از دیگر كشورها هزینه نظامی دارند. دولت های مقروض، پیوسته پولی كه به تسلیحات اختصاص می دهند، بیش از پولی است كه صرف بنای مدارس می كنند.
اتیوپی از كشورهایی است كه مردمش از گرسنگی رنج می برند و متوسط درآمد هر نفر، 110 دلار در سال است. در این كشور هر 69000 نفر دارای یك پزشك هستند و %20 اطفال، پیش از رسیدن به پنج سالگی می میرند؛ اما یك چهارم بودجه  این كشور صرف تسلیحات و امور نظامی می شود. كارشناسان گفته اند هزینه دفاعی اتیوپی، نیمی از بودجه دولت است. روسیه، سه میلیارد دلار اسلحه به آن ها فروخته است. اتیوپی قریب 250000 سرباز برای مقابله با جنبش های ضد دولتی آماده دارد.
سایر دولت های جهان هم وضعیت مشابهی دارند. سطح هزینه های نظامی در سال، به اشل تریلیون سنجیده می شود و در قرن بیستم، صد میلیون نفر در جنگ كشته شده اند. بعد از جنگ جهانی دوم، صد جنگ دیگر رخ داده است و هفت میلیون نفر در جنگ های داخلی، در خلال پانزده سال، كشته شده اند.(13)
هم اكنون از مجموع ساكنان زمین، از هر سه نفر، یك نفر سرگرم نبرد مسلحانه است.
یك مسلسل 600 دلاری معادل 82 شنكش آهنی است و یك تانك 2800000 دلاری، معادل 6222 گاو 450 دلاری است. همچنین یك هواپیمای 27000000 دلاری، معادل 1350 تراكتور 78 اسبی 200000 دلاری است و یك زیر دریایی 2000000000 دلاری، معادل 25000 خانه 80000 دلاری است.(14)
می گویند اگر روزی جنگ اتمی در گیرد، میلیاردها انسان در جهان سوم خواهند مرد. حتی تغییرات در مسیر وزش بادهای موسمی رخ خواهد داد. خورشید، در پرده ای ستبر از دود سیاهی كه از سوختن شهر ها به هوا بر خواهد خاست، پوشیده خواهد شد. چهار پنجم ساكنان زمین كشته خواهند شد و آن ها كه زنده می مانند، به انواع بیماری های هسته ای مانند سرطان و ایدز، دیوانگی و امراض عصبی دچار خواهند شد؛... اما خطری كه هم اكنون بشر را تهدید می كند، آلودگی اجتماعی است.(15)
آلودگی زمین، به گونه ای است كه حتی با حادثه بوپال هند هم قابل مقایسه نیست و آن، در اثر سوراخ شدن لایه ازن است كه به سبب گازهایی كه انسان تولید می كند، خطر آن هر بار بیشتر و بیشتر می شود. می گویند: آمریكایی ها روزانه ، 1/5 میلیارد كیلو زباله تولید می كنند، و این، سبب از بین رفتن محیط زیست می شود.
محققان در باب آلودگی محیط زیست آمریكا گفته اند: صد میلیارد دلار و پنجاه سال وقت لازم است، تا بتوان مواد سمی را از ایالات متحده پاك كرد.(16)
 

 

اما خسارات جنگ جهانی اول در طول 1565 روز:

1. بودجه نظامی:219 میلیارد دلار.
2. خسارات مالی:278 میلیارد دلار.
3. تلفات جانی: 9 میلیون نفر.

 


خسارات جنگ جهانی دوم:

1. بودجه نظامی: 167 میلیارد دلار.
2. خسارات مالی، 000/300/316 دلار.
3. تلفات جانی:23 میلیون نفر
4. فاقد الاعضا: 20 میلیون نفر.
5. سقط جنین: دوازده میلیون.
6. تخریب دبستان و دبیرستان: 130 واحد.
7. تخریب دانشگاه: 6 واحد.
تنها در انگلستان یك میلیون نفر از چشم مصنوعی استفاده می كردند. و شوروی از آمریكا چهار میلیون پای مصنوعی درخواست كرد.(17)
در یك كلمه می توان گفت: فساد در خشكی و دریا به سبب اعمال مردم بیداد می كند. (18)
تباهكاری و ویرانی در دریا و خشكی به سبب انتشار آدم كشی و تخریب، از سلاح های معمولی و هسته ای و شیمیایی پدیدار گشته است.
«جان كندی» حدود پنجاه سال پیش كه سلاح های اتمی تولید نشده و به آزمایش گذاشته نشده بود، و بیشتركشورهای توسعه یافته جهان به خانواده تولید كننده سلاح های اتمی نپیوسته بودند، طی نطقی گفت:
هم اینك ظرفیت انهدام كننده ای كه در اختیار ما است، می توانیم دشمن را 25 بار نابود كنیم و نیروی مقابلی كه در دست خصم است، می تواند ما را ده بار نابود كند و هر دو نیرو اگر جایی به كار افتد، می تواند هفت بار كره زمین را نابود كند.(19)
چنین سلاح هایی اگر به كار افتد، اول گریبان تولیدكنندگان آن را می گیرد. امروز جهان به صورت باروت آماده انفجار است كه فشار دادن یك دكمه، مساوی است با ویرانی یك كشور. وقوع چنین جنگ های فراگیر جهانی در سخنان پیشوایان دین هم پیش بینی شده است؛ چنانچه حضرت امیرمومنان علیه السلام می فرماید:
«در آستانه ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مردم با مرگ سرخ و مرگ سفید هلاك می شوند. ملخ ها در موقع و در غیر موقعش، كشت ها و زراعت های مردم را تباه می سازد. مرگ سرخ، جنگ است و مرگ سفید، طاعون».(20)
منظور از طاعون، همان ایدز، سرطان، دیوانگی و امراض عصبی است كه امروزه زندگی را در ذائقه مردم تلخ كرده است و نیز ده ها بیماری كه تا هنوز كشف نشده است. وضعیت مرارت باری كه مدام، پیام مرگ و نابودی بشر را سر می دهد، اندیشه تشكیل حكومت جهانی واحد را تقویت كرده و ایمان و اعتقاد به ظهور و پیروزی مصلح راستین را، روز به روز قوی تر می كند.

 

 

4. مصلحان دلسوز و اندیشه حكومت جهانی :

راسل می گوید:
دولت مركزی جهانی، باید تمام سلاح های عظیم جنگ را منحصر به خود كند و نیروی مسلح لازم برای به كار بردن آن سلاح ها را فراهم نماید؛ تا از اعمال زور دولت ها به یك دیگر جلوگیری كند. سازمان های دیگری برای قوه مقننه و قوه  قضائیه نیز لازم است.
تصور نمی كنم نژاد انسان، آن سیاستمداری و قابلیت را داشته باشد كه تنها به میل و رضای خود، به تأسیس دولت جهان گردن نهد ... و مادام كه دولت جهانی تشكیل نشده، وقوع جنگ های عظیم اجتناب ناپذیر است.(21)
راسل برای اجتناب از جنگ و فساد، تشكیل حكومت جهانی واحد را ضروری می داند. وی در جای دیگر می گوید: چون هم اكنون خرابی جنگ، بیش از قرون گذشته است، یا باید حكومت جهانی را بپذیریم و یا باید به عهد بربریت برگردیم و به نابودی انسانی راضی شویم.(22)
پروفسور آرنولد توین بی، فیلسوف و مورخ انگلیسی ضمن نطقی در كنفرانس صلح نیویورك گفت: تنها راه حفظ صلح و نجات نسل بشر، تشكیل یك حكومت جهانی و جلوگیری از گسترش سلاح های اتمی است.(23)
انشتین می گوید: یا باید حكومت جهانی با كنترل بین المللی انرژی اتمی تشكیل شود یا حكومت های جداگانه محلی، همچنان باقی بمانند و منجر به انهدام تمدن بشری گردد(24). البته اعتقاد به تشكیل حكومت جهانی واحد، پیشینه دیرینه دارد؛ ولی از روزی كه بشریت با حوادث خطرناك رو به رو شد، این فكر قوت گرفت. زیو ـ فیلسوف یونانی (350 ق .م) ـ گوید: «همه مردم باید از نظام جهانی واحد پیروی كنند، تا به خوشبختی برسند».(25)
بلوتاك ـ مورخ یونانی (46 ـ 120 م) ـ گوید: «همه مردم، باید یك نظام را تشكیل دهند و از یك قانون پیروی كنند؛ مانند گله ای كه تحت اداره یك چوپان است و در یك مرتع به سر می برد».(26)
مقالات زیادی حول جمهوری جهانی واحد، در آثار ویكتورهوگو ـ فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم ـ نیز دیده می شود.(27)
اما اشكال این جا است كه در جهانی كه مسابقه قدرت بر آن، استیلا یافته و فضای جهان را عربده جنون آمیز ستمكاران و قدرتمندان پر كرده است، كدام مرجع بین المللی می تواند مسابقه تسلیحات و اعمال قدرت قدرتمندان را به خوبی اداره كند؟
و نیچه می گوید: «آن ها كه درك صحیح دارند، می توانند مژده دهنده ظهور شخصی باشند و زمینه را برای ظهور او هموار كنند».(28)
چاره ای نیست جز آن كه همه دستگاه ها و سیستم های حاكم بشری برابر یك مركز و مبدأ كه فارغ از تعصبات و علایق محلی، ملی، مسلكی، نژادی و ... باشد، گردن نهند؛ مركزی كه برای او، فقط بشریت به صورت یك مجموعه متشكل و مرتبط مطرح باشد.
اما در تفكر اسلامی و شیعی، كسی عهده دار ایجاد حكومت جهانی و سیستم عادلانه بشری می شود كه از هرگونه علایق و تعصبات ملی، حزبی، نژادی و ... عصمت دارد و فقط برای او اجرای عدالت جهانی و نجات بشریت مطرح است.

 

 

5. ادیان و انتظار ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف :

توجه دادن مردم به آینده درخشان و دولت حق، نوید دادن به اجرای كامل عدالت و تأسیس حكومت فراگیر و ظهور شخص خدا ساخته و بارزی كه مؤسس و اداره كننده آن حكومت است، از تعالیم عموم ادیان است. در تمام ادیان و مذاهب مختلف (كلیمیت، مسیحیت، مجوسیت و اسلام) از مصلحی كه در آخرالزمان ظهور كرده و به جنایت ها و ستم ها پایان دهد و شالوده حكومت جهانی را، بر اساس عدالت و آزادی استوار كند، گفت و گو شده و نوید آن مصلح در همه كتاب های آسمانی آمده است.
این نویدها و پیشگویی ها، از یك حقیقت مسلم حكایت می كند كه عقیده به ظهور یك رهبر مقتدر در آخرالزمان، میان پیروان همه ادیان و مذاهب جهان موجود است، هر چند در نام و مصداق آن، دچار اشتباه شده اند. این گفته ها و پیشگویی ها چون در وحی ریشه دارد، از این جهت از دستبرد انسان ها در طول تاریخ مصون مانده است.

 

 

در متن زبور آمده است:

زیرا كه شریری منقطع خواهد شد. و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان! بعد از اندك زمانی شریر نخواهد بود، حلیمان، وارث زمین خواهند شد ... زیرا كه بازوان شریر، شكسته خواهد شد، و اما صالحان را خداوند تأیید می كند.

در فصل دیگری می گوید:
قوم ها را به انصاف داوری خواهد كرد، آسمان شادی كند و زمین مسرور شود. دیو و پری آن، غرش نمایند، صحرا و هر چه در آن است، به وجد آید. آن گاه تمام درختان جنگل، ترنم خواهند كرد به حضور خداوند؛ زیرا برای داوری جهان می آید. ربع مسكون را به انصاف داوری خواهد كرد.(29)

 

 

در عهد جدید (اناجیل) آمده است:

همچنان كه برق، از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید شود. و آن وقت، جمیع طوایف زمین، سینه زنی كنند و پسر انسان را ببینند كه بر ابرهای آسمان با قوت و جلال می آید ... اما از آن روز و ساعت، هیچ كس اطلاع ندارد حتی ملائكه آسمان، جز پدر من و بس ... لهذا شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی كه گمان نبرید، پسر انسان می آید.(30)
علاوه بر آموزه های ادیان الهی، باورهای اعتقادی مردم و اقوام مختلف جهان نیز حكایت از این می كند كه همه اقوام دنیا، چشم به راهند؛ چشم به راه منجی و مصلحی كه ظلم و فساد را خاتمه دهد و سعادت بشری را تأمین كند.
 

 

در كتاب باسك از كتب مورد احترام هندیان آمده است:

دور دنیا تمام می شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان كه پیشوای ملائكه، پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد. آنچه در دریاها، زمین ها و كوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد، و از آسمان ها و زمین، هر چه باشد، خبر می دهد و از او بزرگ تر، كسی به زمین نیاید.(31)

 

 

در كتاب شاكمونی كه كتاب مقدس دیگر هندیان است، آمده است:

پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان «كشن» (32) تمام شود. و كسی باشد كه بر كوه های مشرق و مغرب دنیا حكم كند و فرمان براند. و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان كاركنان او باشند، و جن و انس در خدمت او شوند، از «سودان» كه زیر خط استوا است، تا سرزمین «تسعین» كه زیر قطب شمال است. ماورای بحار را صاحب شود، و دین خدا زنده گردد و نام او ایستاده باشد. و خدا شناس باشد.(33)
تقریبا مضمون روایت هایی كه از امامان معصوم علیهم السلام درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده، چنین است.

 

 

در كتاب «دید» از كتاب های هندیان آمده است:

پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود كه پیشوای خلایق باشد، و نام او «منصور» (از القاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد. و هرچه از خدا بخواهد بیاورد.(34)

 

 

در كتاب «وشن جوك» از كتب هندیان آمده است:

«سرانجام، دنیا به كسی برگردد كه خدا را دوست دارد، و از بندگان خاص او باشد، و نام او، خجسته و فرخنده (یعنی محمد و محمود) باشد».(35)

 

 

جاماسب زرتشتی، در كتاب معروف خود، « جاماسب نامه» می نویسد:

از فرزندان دختر پیامبر كه خورشید جهان و شاه زنان نام دارد، كسی پادشاه شود در دنیا به حكم یزدان كه جانشین آخر آن پیامبر باشد.
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جد خویش باشد. با سپاه بسیار، روی به ایران نهد و آبادانی كند و زمین را پر از داد كند. (36)

و نیز در جاماسب نامه آمده است: «از فرزندان پیامبر، شخصی در مكه پدیدار خواهد شد كه جانشین آن پیامبر است و بر دین جد خود می باشد. از عدل او، گرگ با میش آب می خورد و همه جهان به آیین مهرآزمای (37) خواهد گروید».(38)

 

 

انتظار موعود میان سایر ملل :

ایرانیان باستان پیش از زرتشت عقیده دارند «گرز اسپه» زنده است و به كابل زندگی می كند، صدها هزار فرشته او را پاسبانی می كنند تا روزی قیام كند و جهان را اصلاح نماید.
نژاد اسلاو، معتقدند از مشرق زمین یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متحد سازد و آن ها را بر دنیا مسلط نماید.
نژاد ژرمن، بر این باورند كه یك نفر فاتح، از طرف آنان قیام نماید و ژرمن را بر دنیا مسلط نماید. صربستان، انتظار ظهور «ماركوكوابیویچ» را دارند.
اهالی جزائر انگلستان، منتظرند كه «آرتو» روزی از جزیره «آو آلون» ظهور نماید، و نژاد ساكسون را بر دنیا غالب كند و سعادت، نصیب آنان نماید.(39)
سلت ها (40)، بر این باورند كه پس از بروز آشوب هایی در جهان، «بوریان بوروبهم» قیام كرده، دنیا را متصرف خواهد شد.
یونانیان، عقیده دارند «گالویمبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور كرده و جهان را نجات خواهد داد.
اقوام اروپای مركزی، در انتظار «بوخص» می باشند.
چینی ها، بدین باورند كه «كرشنا» ظهور كرده و جهان را نجات می دهد.
اقوام آمریكای مركزی بر این عقیده اند «كوتزلكوتل» (نام موعودشان) نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد.
گروهی از مصریان، حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر «محیض» زندگی می كرده اند و معتقد بودند كه سلطانی در آخرالزمان، با نیروی غیب بر جهان مسلط می شود و اختلافات طبقاتی را از بین می برد و مردم را به آرامش و آسایش می رساند.
قبائل «ای پوور» معتقد بودند روزی خواهد رسید كه در دنیا، دیگر نیرویی بروز نكند و آن، به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است.
گروهی از مردم پرتغال معتقدند یكی از پادشاهان سابق پرتغال به نام «سبنیانوس» با تمام لشكر خود در جزیره غیب، از دیده ها غایب است، تا در آخرالزمان خروج كرده، تمام دنیا را مسخر نموده، یك دین و یك فرمان  بر همه زمین حاكم شود.(41)
اگر كسی در معتقدات و باورهای اقوام و ملل، به كنجكاوی بپردازد، به عقاید مشابه زیادی برخواهد خورد. از مجموع، این نتیجه به دست می آید كه همه اقوام و ملل، از وضعیت موجود خود ناراضی بوده و چشم به راه و منتظر نجات دهنده ای می باشند، هر كس او را به نامی خوانده و صفات و ویژگی های مشابهی به او داده است. با این اوصاف، اگر كسی ظهور كند و دارای چنین صفات و مشخصاتی باشد، مردمِ چشم به راه و منتظر، با موعود منتظر خود مخالفت خواهند كرد یا از او استقبال خواهند نمود؟!
آنچه گفته شد، تغییرات اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه بشری بود كه در طول تاریخ پدید آمده و هم چنان ادامه دارد و زمینه ظهور آن موعود به حق را فراهم می كند.

 

 

زمینه سازی مستقیم :

و هم اینك راه های دیگر پیروزی آن حضرت كه ناشی از شیوه های رهبری و روحیه لشكریان آن حضرت است:
 

 

الف. طلسم شكنی و پیروزی با ابزار متناسب با ابزار روز

خداوند متعال هرگاه بخواهد بنده ای از بندگانش را برای انجام امری اذن دهد وسائل و ابزار انجام آن مأموریت را نیز مطابق و متناسب با شرایط و مقتضیات زمان، در اختیار او قرار می دهد. و همه امكانات پیروزی او را فراهم می نماید. همچنین دسیسه ها و نقشه های دشمنان وی را خنثا كرده یا به نفع وی تغییر می دهد.
قیام و رهبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همان قیام و رهبری پیامبران الهی است؛ پیامبرانی كه حداكثر چوپان و برخاسته از میان طبقات محروم بودند، با دو شیوه بر خصم بد اندیش خود به پیروزی رسیدند:

 

 

1. تربیت نفوس و عقول و شكوفایی استعدادها :

خطرناك ترین وسیله طواغیت روی زمین برای سرسپردگی و رام كردن مردم، سبك سرو خام كردن مردم و ترویج موهومات و خرافات میان آن ها بود. موهومات و خرافاتی كه بر عقل و اندیشه انسان سنگینی می كند از غل و زنجیرهایی كه بر دست و پای آدمی می افتد، محكم تر و سنگین تر است؛ زیرا انسان با عقل و تفكر، غل و زنجیرهایی را كه بر دست و پایش افتاده اند، می شكند، اما عقل و اندیشه انسان، هرگاه اسیر و محكوم پندارهای باطل و باورهای خرافی می شود، در ذلت و اسارت می ماند. سیاست طواغیت زمینی همین بوده كه توده ها را چون حیوانات بی شعور و بی زبان نگه دارند.
خداوند متعال، برنامه سیاسی فرعون را برای سرسپرده كردن مردم، چنین نقل می كند: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ)؛ «فرعون، قوم خود را استخفاف كرد، پس آنان، از او پیروی كردند».(42)
به گفته علمای ادب، حرف «فا» برای ترتیب به اتصال است؛ یعنی، استخفاف، بدون فاصله، پیروی كوركورانه و سرسپردگی ذلیلانه را به دنبال دارد؛ از این رو است كه پیامبران الهی، در گام های اول مأموریت و رسالت خود، با عقل و استعداد های از كارافتاده مردم سروكار پیدا می كنند؛ «عقول پنهان شده و از كارافتاده را، به كار می اندازد».(43)
حضرت ابراهیم علیه السلام با این استدلال عقلی خود به نمرود كه: «پروردگار من، كسی است كه خورشید را از مشرق بیرون می آورد؛ تو اگر پروردگاری، از مغرب بیرون بیاور»،(44) نمرود را بی چاره و درمانده كرد و ادعای خدایی  اش را شكست.
حضرت موسی علیه السلام با این استدلال خود كه: «پروردگار من، كسی است كه هر چیزی را به فراخورش، وجود بخشید و سپس به سوی كمالش هدایت كرد» (45) ، تحولی در نهاد اشراف و مشاوران مخصوص فرعون به وجود آورد؛ آن  گونه كه وقتی فرعون، دستور قتل موسی علیه السلام را صادر كرد، آنان ممانعت كردند.
حتی منطق و شیوه استدلال حضرت موسی علیه السلام نزدیك ترین فرد خاندان فرعون را كه معروف به مومن آل فرعون است، مجذوب خود كرد، تا آنكه او از درون دستگاه قدرت، به مخالفت فرعونیان و حمایت حضرت موسی علیه السلام پرداخت و در این كار خود، سرسختانه مقاومت كرد.(46)
حضرت پیامبرمكّرم اسلام صلی الله علیه و آله  نیز سیزده سال فقط كار فكری می كرد، و همین فعالیت های فكری آن  حضرت، زمینه پیروزی های سیاسی ـ نظامی او را فراهم كرد.
حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز كه آخرین ذخیره روی زمین، و آخرین حلقه سلسله مبارزاتی است كه از حضرت آدم و هابیل آغاز شده است، با رساترین منطق و روشن ترین استدلال به صحنه می آید و انقلابش را از تربیت عقول و نفوس بشری آغاز می كند. همه طلسم ها، سیاست بازی ها، شگرد ها و حیله بازی های معمول قدرت های زمینی را كه در زمین، خدایی می كنند، باطل و بی تأثیر می نماید و بر شیادی هایی كه عقل و هوش همه را به تصرف خود درآورده اند، چیره می شود. شیادان را برای همیشه رسوا و بی اعتبار می سازد و مردم را بر ضد آنان بدبین كرده و می شوراند.
اصولاً برنامه ابتدائی آن موعود به حق، نه متكی به جنگ است و نه تهدید و قوانین تحمیلی، بلكه شروع اصلاحات و سازندگی آن مصلح یگانه از تربیت و نفوس بشری است. تحدید و كنترل هواها و طغیانها، توسط نیروی عقلی و برنامه های صحیح تربیتی، نخستین انقلابی است كه آن انقلابی بزرگ انجام می دهد.
روشنی عقول و افكار و آزادی از بند شهوات، بدان جا می رسد كه حقایق قرآن، مستقیماً بر عقول و نفوس می تابد و در جامعه ظهور تام و كامل نموده و همه را هدایت می كند، حضرت امیرمومنان علیه السلام در این زمینه می فرماید:
آنگاه كه هدایت تابع هوای شخصی شود، هوا را تابع هدایت می كند، وقتی قرآن با آرای شخصی تفسیر شود، آرای شخصی را تابع قرآن می كند.(47)
و این كاری است كه نه قدرت نظامی می تواند انجام دهد و نه قوانین و تعلیمات بشری؛ چه، علوم و اكتشافات بشری هر چه ترقی كرده و توسعه یابد، اگر با هدایت و اصلاح و رشد نفسانی همراه نباشد، وسیله ای می شود برای هوس بازی و جنگ افروزی های خانمانسوز.
از روایات امامان معصوم علیهم السلام استفاده می شود،(48) كه سیصد و سیزده نفر ـ هسته مركزی این تشكیلات ـ همانند قطعات ابرهای پائیزی از اطراف حركت می كنند و در مكه به هم دیگر می پیوندند. وقتی عده آنها كامل شد، به آغاز اصلاحات از سرزمین ظهور اسلام می پردازند و با نیروی عقلی و خودسازی و اسلحه روز حركت می كنند و دشمنانی را كه خیره سری كرده و به اصلاح تن در نمی دهند به تدریج از سر راه خود بر می دارند.
اسرار و رموزی را كه خداوند در طبیعت قرار داده، در دولت آن قائم به حق كشف شده، در راه حق و تكامل نفوس، آزادی و خدمت انسان صرف می شود.
از خطبه 150 نهج البلاغه چنین استنباط می شود كه مقدمات ظهور آن موعود به  حق، در خفا و پنهان از چشم مردم و جاسوسان حكام جور، در حال انجام شدن است؛ ولی انسان پی جو، هر چند چشم كنجكاو خود را به كار اندازد، اثری از آن ها نمی بیند. در این میان، گروهی آن چنان صیقلی و آماده می شوند، چونان دم شمشیر كه توسط آهن پرداز، تیز شده باشد. بصیرت های آنان، پی در پی جلا می گیرد، چون قرآن مستقیماً بر عقول و نفوس آنان می تابد. جام های حكمت را پس از هر بامدادان می نوشند.
ظهور اسلام و حكومت اسلام و حكومت امیرالمؤمنین علیه السلام پایه گذاری برای همان دولت حق و زمینه ای است برای باور داشتن یك جهش و تحول نهایی:
«راه های راست و چپ را در پیش گرفتند. و راه گمراهی را پیمودند و راه روشن هدایت را رها كردند».(49)
این جا سخن از آینده ای محقق الوقوع است. از این رو، به فعل ماضی سخن رانده است.
«پس درباره آنچه باید تحقق بگیرد، شتاب نكنید و آنچه را كه در آینده باید بیاید، دیر مشمارید؛ چه بسا كسی برای رسیدن به چیزی شتاب می كند؛ اما وقتی به آن رسید، دوست دارد  كه ای كاش به آن نمی رسید».(50) (انقلاب زودرس بدون تهیه مقدمات و پختگی فكری و آمادگی لازم، پشیمانی دارد)
«و چه نزدیك است امروز، به فردایی كه سپیده آن آشكار شد. ای مردم! اینك ما در آستانه تحقق وعده های داده شده، و نزدیكی طلوع چیزهایی كه بر شما پوشیده و ابهام آمیز است، قرار داریم».(51)
یعنی ظهور اسلام و خلافت آن  حضرت، با هدف هایی كه روشن ساخته و حركتی كه پدید آورده و تحولاتی كه در یك قسمت از جهان به وجود آورده است، مقدمات ظهور دوست حق و بشارت های امیدبخش فردای انسان است.
«بدانید آن كس از ما اهل بیت علیهم السلام كه فتنه های آینده را دریابد، با چراغ روشنگر در آن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله  و امامان علیهم السلام رفتار می كند، تا گره ها را بگشاید، بردگان و ملت های اسیر را آزاد سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جویان را جمع آوری می كند».(52)
ابن ابی الحدید گوید: منظور از «من» در «من أدرَكَها»، مهدی علیه السلام و پیروان كتاب و سنت هستند كه در آخرالزمان پس از آنكه مدتها از دیده ها پنهان باشد، ظهور می كند و با یاران خود، مردم را به سوی خدا می خواند و دستورات او را اجراء می كند، مملكت ها را تسخیر كرده و بر دولت ها چیره می شود، و زمین را برای خود رام می نماید، چنانچه در خبر آمده است.(53)

 

مردم در دوره ظهور آن دولت، با آمادگی فكری و علمی و هدایت الهی، در پرتو چراغ پرفروغی سیر می كنند كه همان چراغ ولایت و امامت است؛ «آن حضرت با یاران ویژه خود، سال های طولانی، به طور پنهانی و به دور از انظار مردم، به سر می برد؛ آن چنان كه اثرشناسان، هر چند در  یافتن اثر و نشانه هایش تلاش كنند، اثر قدمش را نمی شناسند».(54)
«وانگهی گروهی برای درهم كوبیدن فتنه ها آماده می گردند، و چونان شمشیرها صیقل می خورند».(55) مردانی كه در این انقلاب پیش قدم می شوند، پیش تر زیر پرده و به دور از چشم جاسوسان حكومت های وقت، خود را برای جنگ و كشتن گمراهان آماده می كنند و در اثنای آن فتنه ها، اذهان مردمی برای پذیرش علوم و حكمت الهی، آماده می شوند.
هر روز و شبی كه بر آن ها گذشته، آیات و حكمتی را آموخته اند و تجربه تحولات و برخوردهای مختلف با دیگران، عزم و اراده آنان را تیز و بران می سازد؛ آن چنان كه آهنگر، شمشیر را تیز و بران می سازد.
«دیده هایشان با قرآن روشنایی می گیرد و در گوش هایشان تفسیر قرآن، طنین افكند و در صبحگاهان و شامگاهان، جام های حكمت را سرمی كشند».(56) غبار از دل هایشان زدوده می شود. تاریكی شكوك و شبهات، به سبب تدبر در اسلوب بدیع و معانی قرآن، زدوده می شود. قرآن را آن گونه كه هست تفسیر می كنند و می فهمند. استعداد ها برای ادراك معارف الهی آماده می شوند.
هر صبح و شام، اسرار ربانی و فیض كردگاری برای آن ها سرازیر می شود؛ زیرا غبوق، كنایه است از فیضی كه در شامگاهان برایشان سرازیر می شود. و صبوح، كنایه است از فیضی كه صبحگاهان برایشان می رسد. آنان، عارفانی هستند كه بین زهد و حكمت و شجاعت، جمع كرده اند. آنان شایسته اند كه یاران ولی خداوند باشند.(57)
این خطبه، ناظر برتحولات اجتماعی و پیشرفت زمان است، و از مردمی سخن می گوید كه از گمراهی ها و وحشت ها و خونریزی ها، بیداد و بیزار شده، در آنان آمادگی ایجاد شده و روزگار آنان را صیقلی كرده و هدایت قرآن، دل هایشان را روشن ساخته است.

 

 

2. استفاده از ابزار و سلاح متناسب با روز :

پیامبران بزرگ الهی، با ابزار و اسلحه ای از جنس ابزار و اسلحه روز، به میدان آمده و خصم شان را مغلوب كردند. زمان حضرت موسی علیه السلام بزرگ ترین هنر و ابزار روز ـ كه عقول را بهت زده و چشم ها را خیره می كرد ـ سحر بود. زمان حضرت عیسی علیه السلام علم طب بسیار پیش رفته بود و زمان نزول قرآن و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، بلاغت و فصاحت، شیوایی و رسایی گفتار، در میان عرب به اوج خود رسیده بود.
زمان حضرت مهدی علیه السلام كه عصاره خلقت است از این سنت و قانون مستثنی نیست. خداوند، او را به اسلحه ای مجهز می كند كه همه سلاح های پیشرفته روز را چونان عصای موسی علیه السلام می بلعد و معدوم می سازد و تولید كنندگان سلاح های پیشرفته، تسلیم وی گشته و به او ایمان می آورند. این كار از خداوند بعد ندارد و این قدرت، برای كسی كه علوم اولین و آخرین را در سینه دارد، سهل و ساده است. جریان سنت تغییرناپذیر خداوندی كه اولیای خود را متناسب با اسلحه زمان مسلح می كند این مدعا را تایید می كند. از حضرت علی بن الحسین علیه السلام چنین روایت شده است:
علم، مشتمل بر بیست و هفت حرف (جزء) است. همه علومی كه پیامبران آورده اند، دو حرف بوده است. مردم تا امروز، بیش از دو جزء از علم نیاموخته اند. وقتی قائم ما قیام كند، بیست و پنج جزء دیگر علم را بیرون آورده و آن را میان مردم پخش می كند (تعلیم می دهد) و دو جزء دیگر را نیز بدان ضمیمه می كند؛ تا بیست و هفت جزء علم تكمیل شود و همه را برای مردم بیاموزد. (58)

 

 

ب ‍. نقش رهبری در ارتقاء اقوام و ملل

چه كسی می تواند نقش رهبری را در ارتقا و احیاء ارزش ها و افتخارات یك ملت انكار كند؟ رهبر با درایت، شعور خفته انسان ها را بیدار كرده و استعدادهای از كار افتاده را به كار می اندازد و «عقول دفن شده» را از مدفن جهل و سفاهت بیرون می آورد. رهبر حكیم ، یك ملت بیچاره و منحط را به اوج عزت و قدرت می رساند. رهبر، چون ذره بین است؛ ذره بین، شعاع های پراكنده را فوراً در یك جا متمركز كرده و از آن آتش تولید می كند.
رهبر نیز قوای پراكنده یك قوم را در یك نقطه متمركز كرده و از آن یك نیروی قوی می سازد. منظور از رهبر، كسانی هستند كه از غیب الهام می گیرند؛ نه آن هایی كه داعیه رهبری غیر الهی دارند.
قدرت جسم و كمال روح، دو ویژگی عمده در رهبری است. قرآن از زبان دختر شعیب نقل می كند كه:
(یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ) (59)؛ پدرم! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسی را كه می توانی استخدام كنی، آن كسی است كه قوی و امین باشد. (و او همین مرد است)
در این آیه به دو صفت عمده جسمی و روحی، برای عهده دار شدن یك مسئولیت تكیه شده است.
قرآن كریم، از زبان حضرت یوسف نقل می كند كه به عزیز مصر گفت:
«مرا سرپرست خزاین سرزمین مصر قرار ده كه من، نگه دارنده ای خوب و بسیار آگاهم».(60)
حضرت یوسف علیه السلام به دو خصیصه جسمی و روحی اتكا كرده است؛ چون آگاه بودن از صفات روح است، و نگهدارنده بودن هم به روحیه امانت داری مربوط است و هم به قدرت بدنی.
رهبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند رهبری حضرت پیامبراكرم صلی الله علیه و آله  است. سیره و رهبری حضرت مهدی صاحب زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همان سیره و رهبری جد بزرگوارش حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله  است؛ راه، یك راه است و آرمان، یك آرمان. آن حضرت، به مثال جدش، رسالتش را از (وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُیوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُیوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یوْمَ ظَعْنِكُمْ وَیوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ) (61) آغاز می كند.
رهبری حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، به تناسب وضعیت فكری، اعتقادی و فرهنگی مردم زمانش بود. رهبری وی نیز به فراخور مردم زمانش است. او همانند جدش، تحول بنیادین در سطح جهان به وجود می آورد ؛ تمدن ها و فرهنگ ها را ویران می كند و بر شالوده آن، تمدن و فرهنگ انسانی بنا می كند. غذایش ساده است و لباسش خشن. مال را برابر تقسیم می كند و اساس عدالت جهانی را پی می ریزد و … .

 

 

ج. ایمان و ایدئولوژی قوی و آرمان بلند الهی و انسانی

چیره شدن گروه های اندك و بدون ساز و برگ، اما با اعتقاد و ایمان قوی، بر گروه هایی كه یاران و امكانات بسیار و عقیده ای پوچ دارند، در تاریخ مبارزات بشری بسیار تجربه و تكرار شده است. قرآن می فرماید: « چه بسیار گروه اندكی كه بر گروه بسیار چیره شده است».(62)
یك نمونه آن، جنگ های حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله  با دشمنانش است كه تعداد لشكر وی در هر غزوه ، تقریباً یك سوم لشكر خصم بود؛ ولی پیروزی هایی چشم گیر و خیره كننده به دست آورد. با آن كه در جنگ های قدیم كه تن به تن صورت می گرفت، كمیت افراد در تعیین سرنوشت جنگ مؤثر بود. بر خلاف جنگ های امروزین كه چون از دور نشانه گرفته می شود، ابزار قوی و پیچیده جنگی و تاكتیك های آن، بیشتر مؤثر است.
نمونه دیگر آن، نبرد آموزنده طالوت با جالوت است كه داستان آن در قرآن آمده است:
وقتی طالوت با لشكریان خود حركت كرده و از محل فاصله گرفت، گفت: خدا شما را به جوی آبی آزمایش می كند، پس هر كه از آن بنوشد، از لشكریان من نیست مگر آنكه یك كف آب نوشیده باشد، و هر كه از آن نخورد از لشكریان من است. پس جز عده اندكی از آن نوشیدند.(63)
طالوت، لشكرهای خود را كه از میان قبائل و شهر ها برگزیده بود، جدا كرده و به سوی دشمن پیش برد. پس آن ها را از جهت فرمان بری و نیروی اراده و مقاومت در معرض آزمایش درآورد؛ زیرا سپاهی رزمجو، پیش از دانستن فنون جنگی و داشتن سلاح و ساز و برگ، باید روحیه انضباط، فرمان برداری و پایداری وجود داشته باشد. این آزمایش را از این جهت نمود، كه شخصیت آنها به مقیاس روحیه نیرومندشان روشن شود؛ عناصر مؤمن، شجاع و مفید، از عناصر ترسو، سست و دودل جدا شوند؛ زیرا به جای آنكه در حال جنگ فرار كنند، بهتر است از همین جا برگردند. همین بود كه اكثر لشكریان طالوت وقتی به نهر رسیدند، صف انضباط را بر هم زدند و به سوی نهر روی آوردند و از آن سیر نوشیدند، و از زمره لشكریان طالوت بیرون شدند.
اما مردان نیرومندی كه فرمان را اطاعت كرده، و از عهده امتحان به خوبی بیرون آمدند، تحت فرماندهی طالوت، جالوت و لشكریانش را شكست دادند.
ایمان به مبدأ و هدف برتر، می تواند كسانی را كه در امتحان اراده، پذیرفته شده اند، با رهبر و فرمانده شان همقدم و ثابت بدارد؛ زیرا اطاعت از فرمانده و مقاومت برابر تشنگی و گرسنگی و آلام، از خوی های اكتسابی و نفسانی است؛ ولی ترس، از مقوله انفعال و تا حدی بیرون از اراده می باشد. (عده 313 نفری از لشكریان طالوت در برابر جالوت و دسته جات نظامی اش، به مبارزه برخاستند. گفتند: پروردگارا! برای ما پایداری عطا كن، قدم های ما را استوار دار و بر كافرین پیروز مان كن، پس به اذن خداوند جالوتیان را شكست دادند، جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهی و حكمت داد و آن چه را می خواست به او آموخت».(64)
بنابراین تنها امكانات پیشرفته مادی و ساز و برگ نظامی، و عدّه و عُدّه، در تعیین سرنوشت جنگ موثر نیست؛ بلكه اعتقاد به مبدأ و ایمان به هدف، مدیریت، اطاعت از رهبری، انضباط و دیسیپلین نظامی از عوامل عمده  پیروزی های نظامی است.
حضرت مهدی علیه السلام در مواردی كه ناگزیر از جنگ باشد، با یك درایت جنگی بی نظیر و تاكتیك های بدیع و بی سابقه و استراتژی دقیق، جنگ را رهبری می كند. سپاهیان آن حضرت، بعد از امتحان های شدید، تصفیه و خالص می شوند. اعتقاد به مبدأ و ایمان به هدف برتر، آن ها را دلیرتر از شیر و برّان تر از نیزه می كند:
آن گاه كه قائم ما قیام كند، هر كس از دوستان ما است، با جرأت تر از شیر و برنده تر از نیزه است.(65)

 

 

د. ارتش تصفیه شده

اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از یك غربال و آزمایش و پالایش شدیدی كه باعث می شود خوبان از بدان كاملاً جدا شوند، وارد صحنه می شود:
هان! به  خدا قسم! كسی كه به سوی او چشم دوخته اید، ظهور نمی كند، تا آن كه خوب و بد از هم جدا شوند و تصفیه نمی شوید، تا آن كه باقی نماند از شما مگر عده اندكی.(66)
جابر جعفی از امام باقر علیه السلام زمان فرج اهل بیت علیهم السلام را پرسید. حضرت فرمود: «بعید است، بعید است. فرج، تحقق نمی یابد تا آن كه غربال شوید، پس غربال شوید. (این كلمه را سه بار گفت) تا خداوند متعال عناصر ناخالص را ببرد و عناصر زلال و تصفیه شده باقی بمانند».(67)
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! از همدیگر جدا می شوید؛ به خدا قسم كه غربال می شوید مانند غربال شدن سیاه دانه از گندم».(68)
یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، همچنان كه از نظر فكری و اعتقادی، پالایش می شوند و عناصر ترسو، بیمار دل و خائن، مردود می شوند، از نظر سنی و قدرت بدنی و روحیه جنگی نیز مورد تصفیه قرار می گیرند:
حضرت علی علیه السلام فرمود: « یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همه جوانند، افراد مسن و پیر وجود ندارد، مگر (اندكی) مانند سرمه در چشم و نمك در غذا و نمك، كمترین چیزی است كه در غذا ریخته می شود».(69)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله  در جنگ احد، وقتی به محلی به نام شوط (70) رسید، افراد سپاه خود را از نظر سنی و قدرت بدنی، مورد بررسی و ارزیابی قرار داد؛ چون در آن زمان ها، جنگ ها از نزدیك و تن به تن بود، آن حضرت یك عده داوطلبان جنگ را كه سن شان از هفده سال كمتر بود، یا از نظر بنیه بدنی ضعیف بودند را می آزمود و در صورت ضعف، برمی گرداند.(71)

 

 

ه‍ . ارتش با صلابت و خودساخته

تنها اسلحه و ساز و برگ نظامی، در تضعیف روحیه دشمن كافی نیست، بلكه روحیه قوی و صلابت در شكست دادن دشمن تأثیر قوی دارد؛ چنانكه لشكر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله  به گونه ای صلابت داشت، كه از رعب آن ها دشمن شكست می خورد.
چنانچه حضرت علی علیه السلام فرمود:
مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بین دوازده هزار و پانزده هزار نفر، حركت می كنند. آن چنان است كه خوف شدید، پیشاپیش آن ها حركت می كند. به هیچ دشمنی رو به رو نمی شوند، مگر آن كه شكستشان می دهند. شعارشان «بمیران، بمیران» است. و در راه خدا، پروای ملامت هیچ ملامت گری را ندارند. (72)
آن سان كه حضرت امیرالمومنان علیه السلام فرمود: من در خیبر را با نیروی مادی از جایش نكندم، بلكه با نیروی الهی كندم، و آن حضرت این نیرو را با اشك های جاری و سجده های طولانی كسب كرده بود. یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در خفا تربیت می شوند، چون اصحاب صفه غذای ساده می خورند و لباس خشن می پوشند، و بر اثر سجده های طولانی، جام های حكمت را می نوشند و از خدا نیرو می گیرند؛(73) زیرا پروردگان سفره ناز و تنعم را نشاید كه جزء یاران مهدی باشند؛ چنانكه حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: «چه قدر برای خروج مهدی عجله می كنید! لباس خشن می پوشد و نان جو می خورد».(74)

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:
(یاران حضرت مهدی علیه السلام) گروهی هستند كه ثبات و پایداری خود را بر خدا منت نمی گذارند. فداكاری خود را در راه حق بزرگ نمی شمرند، حتی اگر به مرز مرگ برسند، همه شان، شیرانی هستند كه از بیشه خود بیرون شده اند. اگر به كندن كوه ها تصمیم بگیرند، از جای هایشان بر می كنند. تنها آنها هستند كه خداوند را به وحدانیت واقعی شناخته اند. شب، از اندوه خشیت خداوند، صداهایی دارند، مانند صداهای زن های بچه مرده. شب را زنده نگه می دارند و روز ها روزه می گیرند. گویی همه خوی و خصلت واحدی دارند و دل هایشان با محبت و خیرخواهی همدیگر، پیوند خورده اند.(75)
بلی؛ بسیار گروه های اندكی كه بر گروه های بسیار چیره شده اند؛ چون این ها یقین دارند كه فردا، از آن آنان است و می دانند كه قدرت، هر چه پیش تر می رود، مرگ خوشی را در بطن خویش می پروراند و می دانند كه غول های نظامی جهان خوار هر چه بیشتر می خورند، گرسنه تر می شوند و فقیرتر می گردند. تضاد منافع، آنان را به جان همدیگر می اندازند.
آری؛ دوران انحطاط مسلمین سپری می شود، قرون وسطای اسلام پایان می یابد. هم اینك رنسانس اسلامی آغاز شده است و به روشنی احساس می شود كه در كالبد بی جان این امت، روح دوباره دمیده شده است.
با وجود آن كه عصر ما كه عصر ضعف و جهل و ذلت وارثان ابراهیم است و عصر قدرت و مدنیت و عزت وارثان روم؛ آنان كه به آیات خداوند ایمان دارند و می دانند كه «كم من فئه قلیله غلبت فئه كثیره» و باور دارند كه از آیات خداوندی این است، كه گاه از آن جایی كه در محاسبات ما در نمی آید، درب نجاتی می گشاید و از غرقاب ظلمت عام، به سوی نور، راه می گشاید و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد، همچون روشنفكران حسابگری كه تنها (ظاهر حیات دنیا) را می نگرند، ایمان و امید خویش را در گرو بازی های قدرت و قیاس نیروهای مادی نمی كنند. آنان، بر روی زمین سیر كرده  و سرنوشت اقوام و سرگذشت قدرت های گذشته را نگریسته اند.
خداوند بارها به آنان آیات خویش را نشان داده است كه چگونه ابراهیم بت شكن را، از خانه آزربت تراش برآورده و موسای فرعون كش را در دامن فرعون پرورده و محمد صلی الله علیه و آله  و علی علیه السلام، آزاد كننده كعبه و كوبنده شرك و اشرافیت قریش را از قلب قریش بیرون آورده است. آنان، مژده خداوند را شنیده اند كه مردمی كه در روی زمین به استضعاف محكوم شده  اند، پیشوایان مردم و وارثان زمین می شوند، و وعده خدا را حق می دانند كه «زمین را بندگان شایسته من وارث می شوند». به راستی هم می فهمند و هم یقین دارند، كه رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسالت جاودانه است و امامت علی علیه السلام، امامت زنده و نجات بخش است و بالاخره آن هایی كه چون یهود «دست خدا را بسته نمی دانند» چشم دارند و می بینند، گوش دارند و می شنوند و قلب دارند و می فهمند.

 

 

و. پیشرفت های چشمگیر تدریجی و امدادهای غیبی

پیشرفت ها و پیروزی های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ناگهانی و آنی نیست، تا استبعاد شود چگونه وی می تواند فوراً بر جهان چیره شود؛ بلكه پیشرفت های آن حضرت، چون دیگر فاتحان، تدریجی و البته با امدادهای غیبی است. حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
هرگاه قائم آل محمد صلی الله علیه و آله  خروج كند، حتماً خداوند او را توسط فرشته های علامت دار، منظم و مقربی كه در زمین فرود می آیند، نصرت می كند. جبرائیل، پیشاپیش رویش حركت می كند، میكائیل از پشت سرش و اسرافیل از سمت راستش در حركت  هستند. رعب و ترس از پیش روی، پشت سر، از سمت راست و چپ وی حركت می كنند و فرشته های مقرب، كمر به خدمت او می بندند. پیروان محمد صلی الله علیه و آله  و علی علیه السلام نخستین كسانی هستند كه با او بیعت می كنند. به خدا قسم! او سلاح برّان و كارا با خود می آورد. خداوند، توسط او دیار روم، چین، ترك، سند، هند، كابل و منطقه خزر را می گشاید.(76)

حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
گویا می بینیم كه قائم با پنج هزار فرشته، جبرئیل سمت راستش و میكائیل طرف چپ او، مؤمنان پیشاپیش او، در نجف و كوفه آرایش نظامی داده است و لشكریانش را به كشورهای عالم متفرق می سازد.(77)
روایت دیگری از حضرت امام باقر علیه السلام به همین مضمون هست كه در آخر آن آمده است: «... و او لشكریانش را در شهر ها و كشورها متفرق می سازد، و قسطنطنیه، چین و كوهستان های دیلم را فتح می كند».(78)

نیز آن حضرت فرموده است:
وقتی (حضرت مهدی علیه السلام) به كوفه رسید، سه پرچم را برافراشته می كند؛ پرچمی به سوی قسطنطنیه گسیل می دارد؛ خداوند آن منطقه را برای او فتح می كند. پرچمی به سوی چین می فرستد و خداوند، چین را هم برای او فتح می كند و لشكر دیگری را به سوی كوهستان های دیلم، حركت می دهد و خداوند، آن را برای او فتح می كند.(79)

نیز فرمود:
وقتی ارتش او مملكت روم را فتح كردند، رومیان، توسط آن حضرت مسلمان می شوند؛ آن حضرت برای آنان مسجدی بنا می كند، و یكی از یارانش را آن جا جا نشین خود قرار می دهد. سپس مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همراهانش به سوی بحر اطلس حركت می كنند.(80)

 


نتیجه :

هرچند با گذر زمان، مسأله تغییرات سیاسی در ساختارهای قدرت به آسانی و با تحلیلی روشن قابل حلّ است و تفاوتی بین كوچكی و بزرگی حیطه جغرافیایی آن نیست ـ همچنان  كه در تاریخ معاصر خود، جریان فروپاشی نظام پولادین شرق بر محور اتحاد جماهیر شوروی را دیدیم ـ در مسأله ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف علاوه بر امكان استفاده از این عناصر، با چشم انداز دینی آینده جهان كه در متون دینی ما هست و تطبیق سنّت های تغییرناپذیر تاریخ بشر و تاریخ دین داری بشر به روشنی می توان تغییر ساختار یكپارچه ای را در آینده ای نه چندان دور بر محور دین و خداپرستی یافت. از همه این ها بالاتر، تردید در اراده حق تعالی بر هر كار نشدنی، در نگاه كوتاه بینانه بشر است كه مؤمنان، از این آفت در امانند؛ در حالی كه خدا برای هر تمدّن پوشالی مادّی زوالی قرار داده است و زمان، هم پوشالی بودن و هم سررسید آن ها را معین می كند.
ما در این گفتار، به زمینه ها و زمینه سازی های پایان دادن به تمدّن های مادّی و پی ریزی تمدّن دینی مهدوی اشاره كردیم. باشد كه در زمینه سازی برای این حركت جاودانی گامی مثبت و رو به جلو برداریم و همگام با تمام دین داران از اعماق تاریخ تاكنون خود را در سرنوشت تمدّن پایانی شریك كنیم.

 

 

پی نوشت ها :
1. (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِكُونَ بِی شَیئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ). نور(24): 55.
2. دكتر علی شریعتی، تاریخ و شناخت ادیان، ج1، ص60 ـ 65. و ر.ك: ویل دورانت، لذات فلسفه، تهران، نشر اندیشه، چاپ چهارم، 2537 طاغوتی، ص408 ـ 430.
3. محمد رضا حكیمی، در فجر ساحل، تهران، شركت سهامی انتظار، چاپ اول، ص135، (به نقل از المعارف العالمیه؛ كاظمینی، اسلام و دیگران ؛ شیخ كاظم آل نوح، محمد و قرآن ؛ ابوالفضل مجتهد زنجانی، تاریخ قرآن).
4. برای مطالعه بیشتر ر.ك: آینده بشریت از نظر مكتب ما نوشته سید محمود طالقانی و ر.ك: امر عرب، المهدی المنتظر حقیقه ام خرافه؟، چاپ اول، بیروت، 1371ش، ص254.
5. «اِّنَ عِیسی علیه السلام ینْزُلُ قبْلَ یوْمِ الُقِیمَهِ الِی الدُّنیا، فَلا یبَقی اهْلُ مِلَّهٍ ـ یهُودِّی وَ لا غیرُه ـ اِلّا آمَنُوا بِهِ قَبُلَ موتِهِمْ وَ یصَلّی عِیسَی علیه السلام خلفَ المَهدِی». لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص479.
6. «الَقائِمُ مِنّا منصُورٌ بِالرُّعبِ، مُؤَیدٌ بِالنُصِّر، تطوی لَهُ الارضُ، وَ تظهُرُ لَهُ الُكُنُوُزُ، یبلُغُ سُلطانُه المشِرقَ وَ الْمغرِبَ، وَ یظهُرُ اللهُ ـ عَزَّوَجّلً ـ بِه دَینَهُ عَلَی الِدِّین كُلِّه وَ لوكَرِهَ المُشْرِكُونَ، فَلا یبقی فْی الارضِ خَرابٌ اِلاّ وَ عَمُرَ، و ینزُلُ روُحُ اللهِ ـ عیسَی بنِ مریمَ فَیصَلّی خلفَهُ...» همان، ص292؛ تفسیر صافی، ج2، ص333؛ كشف الغمه، ج3، ص312.
7. برای مطالعه بیشتر ر.ك: سیدمحمود طالقانی، پیشین.
8. در فجر ساحل ص126، به نقل از مشكلات اجتماعی و نابسامانی های قرن بیستم، ص32 به بعد؛ سید صدرالدین صدر، المهدی، قم، انتشارات انصاریان، ص223.
9. عبدالحسین سعیدیان، دائره المعارف بزرگ نو، ج3، تهران، چاپ ماه منتظر، 1358ش، ص2192، به نقل از مجله علم و زندگی.
10. دایره المعارف بزرگ نو ، ج3، ص2176.
11. محمدتقی مدرسی، تفسیر هدایت، ترجمه: احمد آرام و عبدالمحمد آیتی، مشهد، چاپ آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1377ش، ج10، ص117.
12. همان، ج10، ص118.
13. همان.
14. همان،ص95، به نقل از: مجله الحقیقه الواضحه، مورخ 1/2/1982 م.
15. همان، ص66؛ امر عرب، پیشین، ص586 ـ 588.
16. عقیقی بخشایشی، دشمنان بشر، ص50 ـ 51، به نقل از: آمار سازمان ملل، انتشارات نسل جوان، 30.
17. دشمنان بشر، ص18 ـ 19، به نقل از تاریخ جنگ جهانی دوم، سپهبد نخجوانی، ص71 و روزنامه اطلاعات 19/9/39.
18. (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ) ؛ روم (30): 42.
19. جان كندی، استراتژی صلح، ص66، ترجمه عبدالله گله داری، چاپ سوم، 1342ش.
20. «بینَ یدَی المهدی موتُ اَحمَر وَ موتُ أبیض وَ جَرادٌ فی حِینِه وَ جَرادُ فی غیرحِینِه فالمَوتُ الاحْمَرُ فَالسَّیفُ وَ امّا الاُبیضُ فَالطّاعُونُ». شیخ طوسی، غیبت، ص267؛ نعمانی، غیبت، ص278؛ شیخ صدوق، كمال الدین، ص655؛ مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص207.
21. برتراند راسل، امید های نو، ترجمه دكتر علی شایگان، تهران، 1336ش، ص134 ـ 137.
22. سید عبدالكریم هاشمی نژاد، مشكلات مذهبی روز، موسسه انتشارات فراهانی، 1352، ص23، به نقل از تاثیر علم بر اجتماع، ص199.
23. همان، ص24، به نقل از روزنامه اطلاعات شماره 11617 و سیدمحمود طالقانی، پیشین، ص53.
24. همان، ص21، به نقل از مفهوم نسبیت انیشتین، ص35.
25. امر عرب، پیشین، ص213.
26. همان.
27. همان.
28. همان، ص214.
29. علی اكبر مهدی پور، او خواهد آمد، موسسه انتشارات رسالت، چاپ دهم، 1379، ص95، به نقل از كتاب مزامیر.
30. انجیل متی، فصل24، بند های 27، 30، 35، 37و 40.
31. علی اكبر مهدی پور، پیشین، ص102.
32. كشن در زبان هندی نام پیامبر اسلام است.
33. همان.
34. همان.
35. همان.
36. همان، ص106.
37. مهر آزمای به زبان زردتشتیان، محمد است.
38. همان، ص104 ـ 103.
39. همان، ص107.
40. نام قومی است در شمال اروپا.
41. همان، ص111؛ محمد رضا حكیمی، خورشید مغرب، ص51 ـ 57.
42. زخرف  (43): 54.
43. نهج البلاغه، خطبه اول.
44. بقره (2): 258.
45. (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی)؛ طه(20):50.
46. همان، آیات 28 ـ 44.
47. «یعطِفُ الْهَوی عَلَی الْهُدی، اِذُ عطفُوا الْهدی عَلِی الهُو، یعطِفُ الرَّأَی عَلَی القُرانِ، اِذُ عطفُوا الْقُرانَ عَلَی الرأی»، نهج البلاغه، خطبه 136.
48. ر.ك: فصلنامه انتظار، ش21، مقاله چگونگی پیروزی امام زمان از نگارنده.
49. «وَ اَخَذُوا یمِیناً و شَمَالاً ظعناً فی مَسالِكِ الغِّی وَ تركاً لِمَذاهِبِ الرُّشدِ».
50. «فَلا تَسْتَعْجِلُوا ما هُوَ كائِنٌ مرصَدٌ وَلا تَسْتَبْطِئُوا ما یجِئُ بِهِ الْغَدُ. فكَمْ مِنْ مُستعِجلٍ بِما أنْ ادْرَكَه وَدَّ أَنَّهُ لمْ یدِرُكُه».
51. «وَ ما أقْرَبَ الْیومَ مِنْ تَباشِیرِ غَدٍ. یا قَوْمِ هذا اِبّانُ وُرُودِ كْلِّ موْعُودٍ، وَ دنُوّمِنُ طِلْعَه ما لاتَعْرفُونَ».
52. «أَلا وَ اِنَّ مَنْ ادْركَها مِنّا یسرْی فِیها بِسِراجٍ مُنِیرٍ. وَ یحْذوُا فِیها عَلی مِثالِ الصّالِحِینَ لِیحِلَّ فِیها رِبْقاً وَ یثِقَ فِیها رِقّاً. وَ یصْدَعُ شعْباً وَ یشْعَبُ صدْعاً»، نهج البلاغه، خطبه 136.
53. شرح نهج البلاغه، ابن ابی حدید، ج 9، ص 128.
54. «فی سُتُرَه عنْ النّاسِ لا یبْصیرُ الْقائِفُ اَثَرهُ وَ لوْ تابَعَ نَظَرَهُ».
55. «ثُمَّ لَیشْحَدَّنَ فِیها قُوْمٌ شحْذَ الْقین النّصْلَ».
56. «تجلی بِالتَّنْزِیلِ اَبصارُهُمُ. وَ یرْمی بِالتَّفسِیر فی مَسامِعِهِمْ، وَ یغْبقَوُنَ كأسَ الْحِكْمَه بَعْدَ الصَّبُوحِ»، نهج البلاغه، خطبه138.
57. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص128 ـ 129؛ میرزا حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج9، ص130؛ سیدمحمود طالقانی، پیشین، ص43 ـ 46
58. «الْعِلْمُ سُبَعَه وَ عَشْرُونَ حرْفاً فَجَمیعُ ما جائَتِ به الرُّسُلُ حرْفانٍ، فَلمْ یعْرَفُ النّاسُ حَتّی الْیومَ غیرَ الْحرفین، فَاِذا قامَ قائِمُنا أخْرَجَ الْخَمْسَه وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً، فبَثَّّها فِی النّاسِ وَ ضمَّ اِلَیها الْحَرْفینِ حَتّی یبثُّها سَبْعَه وَ عَشِرِینَ حرفاً»، بحارالانوار، ج52، ص336.
59. قصص (28): آیه26.
60. (اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ)، یوسف (12): 55.
61. نحل (16): 80.
62. (كَم مِّن فِئَه قَلِیلَه غَلَبَتْ فِئَه كَثِیرَه)؛ همان.
63. (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَه بِیدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ).
64. سیدمحمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 2، ص 189-187.
65. «فَاِذا قامَ قَائِمُنا الْمَهْدی كانَ الرَّجُلُ مِنْ مُحِبّینا اجْری مِنْ لیثٍ وَ امضْی مِن سنانٍٍ»، منتخب الأثر، ص486؛ المهدی، ص222.
66. «اَما وَ اللهِ لایكُونُ الذَّی تَمُدُّونَ اِلَیهِ اعْینَكُمُ حَتّی تَمیزواً، وَلا تَمحَّصَوُا حَتّی لا یبْقی مِنْكُم اِلاّ الاَنَدرْ»، همان، ص314 ـ 315.
67. «مَتی یكُوُن فَرَجُكُم؟ فَقَال هیهاتُ هَیهاتُ، لایكوُنُ فَرَجُنا حَتّی تغْربَلُوا ثُمَّ تغْربَلوُا یقولُها ثَلاثاً. حَتّی یذْهَبَ اللهُ ـ تَعالی ـ الكَدِر وَ یبْقی اَلصَّفُو»، همان، ص484.
68. «وَ اللهِ لَتمَیزَنَ، وَ اللهِ لَتمَحَّصَّن، وَ اللهِ لََتغربَلَّنَ كَما تغرْبَلَ الزوانُ مِن اَلقمْحِ»، همان، ص484.
69. «اصحابُ المهدی علیه السلام شبابٌ لاكَهول فیهم الا مِثل كُحل العین و الملح فی الزاد و اقلُّ الزاد الملح»؛ بحارالانوار، ج52، ص334.
70. محله ای است بین شهر مدینه و كوه احد.
71. عبدالملك بن هشام حمیری، سیره ابن هشام، قم، مكتبه المصطفی، 1355ش، ج3، ص68.
72. «یخْرُجُ الْمهدی فِی اِثْنی عَشَرَ أَلفاً اِنْ قَلوّا. وَ خَمْسَه عَشَر ألفاً اِنْ كَثَرُوا. وَ یسِیرُ الرُّعُب بینَ یدَیه، لا یلْقاهُ عَدُوًا الاّ هَزَمَهُم، شُعارُهُم اَمِت اَمِت، لا یبالوُنَ فِی اللهِ لوْمَه لایمٍ»، منتخب الاثر، ص486.
73. ك: نهج البلاغه، خطبه 150.
74. «وَ ما تَسْتعْجِلوُنَ بِخُروُجِ الْمَهْدی ما لِباسُهُ ـ وَ اللهُ أَعْلَمُ ـ الاَّ الْغَلیظُ و ما طَعامُهُ اِلاّ الشعیرُ»، همان، ص489.
75. «قُوْمٌ لَمْ یمُنّوُا عَلَی اللهِ بالصِبَّرِ، وَ لمْ یسْتعظِمُوا بذلَ أنفسُهِمِ فی الِّحقِ، حَتّی اِذا وافی وارِدَ القَضاءِ... كُلُُهُم لُیوثٌ قد خَرَجِوا مِن غاباتِهِم، لو أَنَّهُم همَّوا بِاِزِالَه الجبالِ لاَزالوُها مِن مَواضِعِها فَهُم الذِّینُ وَحَّدوا اللهَ حَقَّ توحِیدِهُ، لهُم فِی الَلیل اصواتٌ كاصواتِ الثَّواكِلِ حزناً مِنْ خشیه اللهِ، قَوّامٌ بِاللیلِ وَ صَوّامٌ بِالنَهارِ، كَأَنَّما دأَبَهُم دَأبُ واحِدِ، قَُلُوُبُهم مجُتَمعَه بالِمحَّبه وَ النَّصِیحَه»، امر عرب، پیشین، ص663.
76. «لوقد خَرَجَ قائِم ال مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، لَنَصَرَهُ اللهُ بِالْمَلِئكه الْمُسوِّمِینَ وَ الْمِرُدِفینَ وَ المُنِزَلینَ وَ المُقَرَّبینَ یكُونُ جِبرائیلُ عَلی مُقدمَتِهِ، وَ میكائِیلَ عَلی ساقتهِ و اَسرافیلٌ عَن یسارِهِ. وَ الرُّعبُ یسَیرَ اَمامِه وَ خَلفَه وَ عَن َیمینِهٍ وَ شَمَالهٍ وَ الملائِكه المُقُربوُنَ خُدامَهَ. اَوَل من یبایعُهُ شُیعه مُحَِمدٌ وَ عَلِی یاتی وَ اللهِ سیفٌ مخترطٌ، یفتَحُ اللهُ لهُ الروُّمَ و الَصِّینَ و و الِتّركَ و السِّندَ وَ الهِنُدَ وَ كابُل شاهَ و الخزر»، بحارالانوار، ج 52، ص 348.
77. عَنْ اَبی جَعْفَرٍ علیه السلام: «كأَنّی بِالْقائِمِ عجل الله تعالی فرجه الشریف عَلی نَجَفِ الْكُوفَه. وَ صارَ اِلیها مِنْ مَكَه فِی خَمْسَه الافٍ مِنْ الْمَلائِكَهِ، جِبْرئَیلْ عَنْ یمِینه وَ مِیكائِیلُ عنْ شَمالِهِ، وَ المُومِنُونَ بینَ یدیه، وَ هُو یفرَّقُ الْجُنُود فِی الْبِلادِ»، بحارالانوار، ج 52، ص 337.
78. «و هُوُ یفَرِّقُ الْجُنُودَ فی الْامصارَ، فَیفَتحُ القسُطُنَطِنَیهَ وَ الصِینَ وَ جِبالَ الدَّیلَمِ»، بحارالانوار، ج 52، ص 333 و ج 58، ص 92.
79. «فَاِذا وَصَلَ اِلی الْكَوفَه یعْقَدُ ثَلاثَ رایاتٍ: لِواءُ اِلی القْسُطنطَنِیه یفْتَحُ اللهُ لَه، وَ لِواءٌ اِلَی الصِینِ یفْتَحُ اللهُ لَهُ، وَ لِواءٌ اِلی جِبالِ الدّیلَمِ فَیفتَحُ اللهُ لَهُ»، بحارالانوار، ج 52، ص 388.
80. «اذِا فَتَحَ جیشُهُ بِلادَ الرُومِ یسْلَمُ الرَّومُ عَلی یدِهِ. فَیبنی لَهُم مَسْجِداً، وَ یسْتخْلِفُ عَلْیهِم رَجْلاً مِنْ اصْحابِهِ ثُمَّ یسِیرُ المَهْدی وَ مَنَ مَعَهُ اِلی البَحْرِ الْمُحیطِ»، امر عرب، پیشین، ص 671.

 

منبع : انتظار زمستان 1387 شماره 27

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)