شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

حضرت عيسى و مادرش مريم (علیهما السلام) در قران کریم

0 نظرات 00.0 / 5

حضرت عيسى و مادرش مريم (عليهما السلام ) در قرآن کريم
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(35)
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(36)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(37)
هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(38)
فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(39)
قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(40)
قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(41)
وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكةُ يَمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصطفَاكِ وَ طهَّرَكِ وَ اصطفَاكِ عَلى نِساءِ الْعَلَمِينَ(42)
يَمَرْيَمُ اقْنُتى لِرَبِّكِ وَ اسجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّكِعِينَ(43)
ذَلِك مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْك وَ مَا كُنت لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كنت لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ(44)
إِذْ قَالَتِ الْمَلَئكَةُ يَمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشرُكِ بِكلِمَةٍ مِّنْهُ اسمُهُ الْمَسِيحُ عِيسى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(45)
وَ يُكلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ كهْلاً وَ مِنَ الصلِحِينَ(46)
قَالَت رَب أَنى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ قَالَ كذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(47)
وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَب وَ الْحِكمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ(48)
وَ رَسولاً إِلى بَنى إِسرءِيلَ أَنى قَدْ جِئْتُكُم بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّكمْ أَنى أَخْلُقُ لَكم مِّنَ الطينِ كَهَيْئَةِ الطيرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طيرَا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِىُ الاَكمَهَ وَ الاَبْرَص ‍ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فى بُيُوتِكمْ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(49)
وَ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَى مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لاُحِلَّ لَكم بَعْض الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكمْ وَ جِئْتُكم بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّكمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ(50)
إِنَّ اللَّهَ رَبى وَ رَبُّكمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صرَاطٌ مُّستَقِيمٌ(51)
* فَلَمَّا أَحَس عِيسى مِنهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصارِى إِلى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نحْنُ أَنصارُ اللَّهِ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ اشهَدْ بِأَنَّا مُسلِمُونَ(52)
رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنزَلْت وَ اتَّبَعْنَا الرَّسولَ فَاكتُبْنَا مَعَ الشهِدِينَ(53)
وَ مَكرُوا وَ مَكرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَكِرِينَ(54)
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَعِيسى إِنى مُتَوَفِّيك وَ رَافِعُك إِلىَّ وَ مُطهِّرُك مِنَ الَّذِينَ كفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوك فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُكمْ فَأَحْكمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ(55)
فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شدِيداً فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّصرِينَ(56)
وَ أَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِب الظلِمِينَ(57)
ذَلِك نَتْلُوهُ عَلَيْك مِنَ الاَيَتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكِيمِ(58)
إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ(59)
الْحَقُّ مِن رَّبِّك فَلا تَكُن مِّنَ الْمُمْترِينَ(60)
ترجمه آيات
35. به يادآر زمانى را كه همسر عمران گفت : پروردگارا، من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم ، محرر (يعنى خالص خدمتكار) تو باشد.
از من قبول كن كه تو، آرى تنها تويى كه شنواى دانايى .
36. همين كه وضع حمل كرد گفت : پروردگارا، من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده ) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نيست ، و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم .
37. پروردگارش دختر را قبول كرد، آن هم به بهترين قبول ، و او را پرورش داد، آن هم بهترين پرورش ، و زكريا را كفيل او كرد كه هر وقت در محراب او بر او وارد مى شد، رزقى مخصوص نزد او مى ديد.
مى پرسيد: اى مريم ، اين رزق كذايى را از ناحيه چه كسى برايت آورده اند؟ مى گفت : اين رزق از ناحيه خداست .
آرى ، خدا به هر كس كه بخواهد، بى حساب رزق مى دهد.
38. اينجا بود كه طمع زكريا وادارش كرد و دست به دعا برداشته به پروردگار خود گفت : پروردگارا، مرا از ناحيه خود فرزندى و نسلى پاك ببخش ، كه تو شنواى دعايى .
39. ملائكه (كه گويى از راهى دور سخن مى گفتند) خطابش كردند و در حالى كه او در محراب نماز مى خواند، گفتند: خداى تعالى تو را به يحيى مژده مى دهد؛ فرزندى كه تصديق كننده كلمه اى از خداست (يعنى عيسى ) و سيدى است كه زن نمى گيرد و پيامبرى است از صالحان .
40. زكريا گفت : چگونه مرا فرزندى خواهد شد با اينكه عمرم به نهايت رسيده و همچنين عمر همسرم ، علاوه بر اينكه او در جوانى هم نازا بود؟ فرمود: اينچنين خدا هر چه بخواهد، مى كند.
41. عرضه داشت : پروردگارا، برايم علامتى قرار ده .
فرمود: علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر به اشاره .
پروردگارت را بسيار ياد آور و صبح و شام به تسبيح بپرداز.
42. و به ياد آر زماين را كه ملائكه گفتند: اى مريم ، بدان كه خدا تو را براى اهدافى كه دارد، انتخاب (كرد) و از ميان همه زنان عالم برگزيد.
43. اى مريم ، براى پروردگارت عبادت و سجده كن و با ساير ركوع كنندگان ركوع كن .
44. اين از خبرهاى غيب است كه ما آن را به تو وحى مى كنيم ، و تو نزد ايشان نبودى هنگامى كه قرعه هاى خود را مى انداختند كه كدام يك سرپرست مريم شوند، و تو نزد ايشان نبودى آن زمان كه بگومگو مى كردند.
45. زمانى كه فرشتگان گفتند: اى مريم ، خداى تعالى بشارتت مى دهد به كلمه اى از خودش كه نامش مسيح عيسى بن مريم ، آبرومندى در دنيا و آخرت (و) از مقربين است .
46. و با مردم در گهواره و در پيرى سخن مى گويد و از صالحان است .
47. مردم گفت : پروردگارا، از كجا براى من فرزندى خواهد شد با اينكه هيچ بشرى با من تماس نگرفته است ؟ فرشته گفت : اينچنين خدايى هر چه بخواهد، خلق مى كند.
او وقتى قضاى مرا را براند، همانا فرمان مى دهد كه ((باش ))، و آن امر وجود مى يابد.
48. اى مريم ، خداى تعالى به عيسى كتاب و حكمت و تورات و انجيل تعليم مى دهد.
49. در حالى كه فرستاده اى است به سوى بنى اسرائيل و به اين پيام كه : من به سوى شما آمدم با معجزه اى از ناحيه پروردگارتان و آن ، اين است كه از گل برايتان چيزى به شكل مرغ مى سازم ، سپس در آن مى دمم ، بلادرنگ و به اذن خدا مرغى مى شود، و نيز كور مادرزاد و برص را شفا مى دهم و مرده را به اذن خدا زنده مى كنم و بدانچه در خانه هايتان ذخيره كرده ايد، خبر مى دهم .
و در اين (معجزات ) آيت و نشانه اى است براى شما، و اگر مؤ من باشيد.
50. و نيز در حالى كه تورات را تصديق دارم و آمده ام تا بعضى از چيزها را كه بر شما حرام شده ، حلال كنم ، و به وسيله آيتى از پروردگارتان آمده ام .
پس ، از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد.
51. و بدانيد كه الله پروردگار من و شماست ، پس او را بپرستيد، كه اين است صراط مستقيم .
52. پس همين كه عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت : چه كسانى ياوران من در راه خدا مى شوند؟ حواريون گفتند: ماييم ياوران خدا.
ما به خدا ايمان آورده ايم و گواه باش ‍ كه ما مسلمانيم .
53. پروردگارا، ما بدانچه نازل كرده اى ، ايمان داريم و رسول را پيروى كرديم .
ما را در زمره شاهدان بنويس .
54. و نيرنگ كردند، خدا هم نيرنگ كرد.
و خدا بهترين نيرنگ كاران است .
55. و به ياد آر آن زمان را كه خداى تعالى گفت : اى عيسى ، من تو را خواهم گرفت و به سوى خود بالا خواهم برد و از شر كسانى كه كافر شدند، پاك خواهم كرد و پيروانت را بر كسانى كه كافر شدند، برترى تا قيامت مى دهم .
آنگاه برگشتتان به سوى من است و من بين شما در آنچه اختلاف مى كنيد، حكم خواهم كرد.
56. اما كسانى را كه كافر شدند، به عذابى شديد در دنيا و آخرت شكنجه مى كنم و هيچ ياورى نخواهند داشت .
57. و اما كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند، خداى تعالى پاداششان را به طور كامل مى دهد و خدا ستمگران را دوست نمى دارد.
58. اين مقدار را از آيات و از ذكر حكيم برايت مى خوانيم .
59. به طور محقق مثل عيسى نزد خدا نظير مثل آدم است كه خدا از خاكش خلق كرد و سپس فرمان داد ((باش )) و او وجود يافت .
60. تمام حق از ناحيه پروردگار توست ، پس زنهار از مرددان مباش .
(از سوره مباركه آل عمران )
داستان عيسى و مادرش (ع ) در قرآن چگونه است
مادر مسيح نامش مريم دختران عمران بود، مادر مريم به وى حامله شد و نذر كرد فرزند در شكم خود را، بعد از زائيدن محرر كند يعنى خادم مسجد كند، و او در حالى اين نذر را مى كرد كه مى پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائيد و فهميد كه او دختر است ، اندوهناك شد و حسرت خورد و نامش را مريم يعنى خادمه نهاد، پدر مريم قبل از ولادت او از دنيا رفته بود، بناچار خود او دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به كاهنان مسجد كه يكى از آنان زكريا بود تحويل داد، كاهنان درباره كفالت مريم با هم مشاجره كردند و در آخر به اين معنا رضايت دادند كه در اين باره قرعه بيندازند و چون قرعه انداختند زكريا برنده شد و او عهده دار تكفل مريم گشت تا وقتى كه مريم به حد بلوغ رسيد، در آن اوان ، زكريا حجابى بين مريم و كاهنان برقرار نمود و مريم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى بجز زكريا بر او در نمى آمد و هر وقت زكريا بر او در مى آمد و داخل محراب او مى شد، رزقى نزد او مى يافت ، روزى از مريم پرسيد: اين رزق از كجا نزد تو مى آيد: گفت : از نزد خدا و خدا به هركس ‍ بخواهد بدون حساب روزى مى دهد و مريم (عليهاالسلام ) صديقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود، محدث و مرتبط با ملائكه بود.
ملكى از ملائكه به او گفت كه خدا تو را اصطفاء و تطهير كرده ، مريم از قانتين بود و يكى از آيات خدا براى همه عالميان بود.
اينها صفاتى است براى مريم كه آيات زير بيانگر آن است .
بعد از آنكه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب ) قرار گرفت ، خداى تعالى روح را (كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است ) نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى تمام عيار در برابر مريم مجسم شد و به او گفت كه فرستاده اى است از نزد معبودش ، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به اينكه به زودى از پسرش معجزات عجيبى ظهور مى كند و نيز خبر داد كه خداى تعالى به زودى او را به روح القدس تاءييد نموده ، كتاب و حكمت و تورات و انجيلش ‍ مى آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائيل گسيلش مى دارد، رسولى داراى آيات بينات ، و نيز به مريم از شاءن پسرش و سرگذشت او خبر داد، آنگاه در مريم بدميد و او را حامله كرد، آنطور كه يك نفر زن به فرزند خود حامله مى شود، اين مطالب از آيات زير استفاده مى شود: ((آل عمران ، آيه 35 - 44)).
آنگاه مريم به مكانى دور منتقل شد و در آنجا درد زائيدنش گرفت و درد زائيدن او را به طرف تنه نخله اى كشانيد و با خود مى گفت : اى كاش قبل از اين مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم ، من همه چيز را و همه چيز مرا از ياد مى برد، در اين هنگام از طرف پائين وى ندايش داد: غم مخور كه پروردگارت پائين پايت نهر آبى قرار داده ، تنه درخت را تكان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بريزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش ، اگر از آدميان كسى را ديدى كه حتما خواهى ديد، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همين جهت امروز با هيچ انسان سخن نمى گويم .
مريم چون اين را شنيد از آنجا كه فرزند خود را زائيده بود به طرف مردم آمد در حالى كه فرزندش را در آغوش داشت و به طورى كه از آيات كريمه قرآن بر مى آيد حامله شدنش و وضع حملش و سخن گفتن او و ساير شؤ ون وجودش از سنخ همين عناوين در ساير افراد انسان ها بوده .
مردم و همشهريان مريم وقتى او را به اين حال ديدند، شروع كردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون ديدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است ، گفتند: اى مريم چه عمل شگفت آورى كردى !، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناكار، مريم اشاره كرد به كودكش كه با او سخن بگوئيد، مردم گفتند: ما چگونه با كسى سخن گوئيم كه كودكى در گهواره است ، در اينجا عيسى به سخن درآمد و گفت : من بنده خدا هستم ، خداى تعالى به من كتاب داد و مرا پيامبرى از پيامبران كرد و هر جا كه باشم با بركتم كرد و مرا به نماز و زكات سفارش كرد، مادام كه زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار كرد و نه شقى ، و سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده بر مى خيزم .
پس اين كلام كه عيسى در كودكى اداء كرد، به اصطلاح علمى ، نسبت به برنامه كار نبوتش براعت است هلال بوده (براعت استهلال به اين معنا است كه نويسنده كتاب در حمد و ثناى اول كتابش كلماتى بگنجاند كه در عين اينكه حمد و ثناى خدا است اشاره اى هم باشد به اينكه در اين كتاب پيرامون چه مسائلى بحث مى شود)، عيسى (عليه السلام ) هم با اين كلمات خود فهماند كه به زودى عليه ظلم و طغيان ، قيام نموده و شريعت موسى (عليه السلام ) را زنده و استوار مى سازد و آنچه از معارف آن شريعت مندرس و كهنه گشته تجديد مى كند و آنچه از آياتش كه مردم درباره اش ‍ اختلاف دارند بيان و روشن مى سازد.
عيسى (عليه السلام ) نشو و نما كرد تا به سن جوانى رسيد و با مادرش مانند ساير انسان ها طبق عادت جارى در زندگى بشرى مى خوردند و مى نوشيدند و در آن دو مادام كه زندگى مى كردند تمامى عوارض وجود كه در ديگران هست وجود داشت .
عيسى (عليه السلام ) در اين اوان به رسالت به سوى بنى اسرائيل گسيل شد و ماءمور شد تا ايشان را به سوى دين توحيد بخواند، و ابلاغ كند كه من آمده ام به سوى شما و با معجره اى از ناحيه پروردگارتان آمده ام و آن اين است كه براى شما (و پيش رويتان ) از گل چيزى به شكل مرغ مى سازم و سپس در آن مى دمم ، به اذن خدا مرغ زنده اى مى شود و من كور مادرزاد و برصى غير قابل علاج را شفا مى دهم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم و بدانچه مى خوريد و بدانچه در خانه هايتان ذخيره مى كنيد خبر مى دهم ، كه در اين براى شما آيتى است بر اينكه خدا رب من و رب شما است و بايد او را بپرستيد.
عيسى (عليه السلام ) مردم را به شريعت جديد خود كه همان تصديق شريعت موسى (عليه السلام ) است دعوت مى كرد، چيزى كه هست بعضى از احكام موسى را نسخ نمود و آن حرمت پاره اى از چيزها است كه در تورات به منظور گوشمالى و سختگيرى بر يهود حرام شده بود و بارها مى فرمود: من با حكمت به سوى شما گسيل شده ام ، تا برايتان بيان كنم آنچه را كه مورد اختلاف شما است و نيز مى فرمود: اى بنى اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شمايم ، در حالى كه تورات را كه كتاب آسمانى قبل از من بوده تصديق دارم و در حالى كه بشارت مى دهم به رسولى كه بعد از من مى آيد و نامش احمد است .
عيسى (عليه السلام ) به وعده هائى كه داده بود كه فلان و فلان معجزه را آورده ام وفا كرد، هم مرغ خلق كرد و هم مردگان را زنده كرد و هم كور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن خدا از غيب خبر داد.
عيسى (عليه السلام ) همچنان بنى اسرائيل رابه توحيد خدا و شريعت جديد دعوت كرد تا وقتى كه از ايمان آوردنشان مايوس شد، و وقتى طغيان و عناد مردم را ديد و استكبار كاهنان و احبار يهود از پذيرفتن دعوتش را مشاهده كرد، از ميان عده كمى كه به وى ايمان آورده بودند چند نفر حوارى انتخاب كرد تا او را در راه خدا يارى كنند.
از سوى ديگر يهود بر آن جناب شوريد و تصميم گرفت او را به قتل برساند، ولى خداى تعالى او را از دست يهود نجات داد و به سوى خود بالا برد و مساءله عيسى (عليه السلام ) براى يهود مشتبه شد، بعضى خيال كردند كه او را كشتند، بعضى ديگر پنداشتند كه به دارش آويختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه اين ، بلكه امر بر آنان مشتبه شد.
اين بود تمامى آنچه قرآن كريم در داستان عيسى و مادرش فرموده است .

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)