جهان را از نو كشف كردم


جهان را از نو كشف كردم
رايزني فرهنگي ج .ا.ايران ـ مسكو
من بدون خدا بزرگ شدم . ولي او حتماً در قلب من زندگي مي كرد چرا كه يك روز اواخر سال هاي 1970 ناگهان به كتاب مقدس مسيحي علاقه فراواني پيدا كردم . اول عهد جديد را مطالعه كردم و در حين مطالعه احساس مي كردم كه دانش كمي دارم . چه دانشي ؟ خودم نمي دانستم . ولي هر چه بيشتر انجيل را مي خواندم ، بيشتر احساس مي كردم كه اين بخشي از يك دانش بزرگ است . كتاب عهد عتيق را تنهادر دوران دگرگون سازي به دست آوردم . مطالعه آن ، كار جالبي بود ولي از يك سو يك نوع خلاء احساس مي شد و از سوي ديگر مواد اضافي و نامربوط به چشم مي خورد. برخي احكام و روايات سؤال برانگيز بودند. يكي از آنها، اصل بازخريد گناهان بشريت توسط مسيح منجي بود.حتي واژه "منجي " در كتاب مقدس نامفهوم بود. چطور مي توان مرا از گناهان من نجات داد؟ چرا من بايد در برابر كشيش توبه كنم ؟ در اينجااين سؤال منطقي بروز مي كند كه شايد خود انسان بايد گناه خود را اصلاح كند يعني كار نادرست خود را مورد تحليل قرار دهد و از كسي كه ازاو رنجيده يا آسيب ديده باشد، عذرخواهي كند؟ اين برخورد خيلي ساده و منطقي است . ولي دركتاب مقدس مسيحي اين مسأله خيلي بغرنج و پيچيده است . مسايل ديگر هم ساده نيست .
اصل ذات دوگانه عيسي نيز قابل درك نيست . نيمه خدا و نيمه انسان در يك انسان به چه معناست ؟ كتاب هاي عهد عتيق يعني "خروج "و "قانون ثاني " باعث تعجب من شدند. براي مثال ، آنجا نوشته شده است : "مالي را كه شما بزرگ نكردي و خانه هايي را كه شما نساختيد،بگيريد چرا كه اين وصيت نياكان شماست ". اين ديگر كتاب مقدس نيست بلكه دستورالعمل اداره يك سازمان راهزنان است .
بازديد از كليساهاي ارتدوكس و كاتوليك نيز موجب شك و شبهه ، تعجب و احساسات ضد و نقيض مي شد. از يك سو، عظمت و جلال مراسم به صحنه هايي از اپرا شباهت دارد و از سوي ديگر، هيچ تحركي براي باز كردن چشم و پيشرفت فكري در جهت شناخت خدا نيست .من آن را احساس نمي كردم .
در جريان مراسم كليسايي مشاهده پرستش روحانيون توسط مردم متدين ، بوسيدن صليب و خوردن "جسم " مسيح عجيب بود.دكوراسيون و تزيينات كليساها نيز از نظر متن مقدس قابل بحث بود. در كتاب مقدس آمده است : "براي خود بت نساز و هيچ تصويري ايجادنكن ". عبادت شمايل ، زانو زدن در برابر شمايل و روشن كردن شمع از جمله اعمالي است كه به دعاي دروني به سوي پروردگار لطمه مي زند.
احساس مي كردم كه عقل من يك تصوير تركيبي "زندگي نامه اولياي كليسا" را مي بيند كه گويا توسط كسي همزمان با تلاش هاي عقل وخرد من براي يافتن حقيقت شناخت جهان كشيده شده است . احساس مي شد كه يك عقل والا و مركز عالي دانش وجود دارد ولي بعداً معلوم شد كه من نخواهم توانست خدا را در سلسله مراتب كليسايي پيدا كنم . در كتاب مقدس مسيحي هم آن را پيدا نمي كنم . آنچه كه طي سال هاي زيادي خوانده شد، در ذهن من به تكه هاي منفردي تقسيم شد كه با هم ارتباط چنداني ندارند.
اين وضع تا پاييز سال 2001 ادامه داشت كه يك نسخه قرآن تصادفاً به دست من افتاد. البته ، من قبل از آن نيز از وجود قرآن اطلاع داشتم ولي هيچ وقت به صرافت خواندن آن نمي افتادم . چرا؟ فكر مي كردم كه در قرآن تاريخ ديگري كه با تورات ارتباطي ندارد، نوشته شده است و اينكه قرآن فقط براي به اصطلاح "اقوام مسلمان " وجود دارد. ظاهراً عقل من به خاطر تضادهاي مكاتب گوناگوني كه در باره آنهامطالعاتي انجام داده بودم ، تاريك شده بود.
آشنايي با ترجمه معاني و تفسير قرآن مجيد توسط ايمان والريان پوروخوا در زندگي من نقش تعيين كننده اي را ايفا كرد. فهميدم حقيقتي كه مدت ها با تلاش ايذايي دنبال آن مي گردم ، همين جاست . من بدين وسيله خداوند يكتا، خالق جهان را پيدا كردم كه براي من حق مطلق ،كمال مطلق و ميزان واحد همه اشياء است .
شوهر من نيز همين راه دانش را طي كرد. او هم با همين مسايل روبرو مي شد. ما در ماه مارس 2002 اسلام آورديم . هر دو ما قبل ازمسلمان شدن به يادگيري زبان عربي پرداختيم (شوهرم به زبان هاي آلماني ، انگليسي و ژاپني مسلط است ). اين كار بسيار دشوار ولي جالب بود. جهاني ناآشنا و بيكران براي ما گشوده شد. مطالعه قرآن كريم و يادگيري زبان عربي و ادبيات قديمي عربي (ابوالمعاري اصفهاني ) ما رابه لطف خداوند متعال به پذيرش اسلام رساند.
جهان پيرامون ما گويا دگرگون شد. مشكل بتوان اين تغييرات را بلافاصله با عقل و خرد درك كرد. به ظاهر همه چيز به صورت قبلي باقي مانده است : گويا هرج و مرج و تغييرات فاجعه بار در جهان به ما ربطي ندارد. نه اينكه ما خود را خارج از مسايل عمومي يا بالاتر ياپايين تر از آنها احساس كرده باشيم بلكه مي فهميم كه قادر هستيم بر همه آزمايشاتي كه بر ما نازل شده است فائق آييم و اينكه در ذهن مايك نوع بازسازي صورت مي گيرد. روح ما قوي تر و عقل ما مستحكم تر مي شود. اين حتماً همان نور است كه از الله، خداوند يكتا و پروردگارجهان بر انسان نازل مي شود.