سفر های حج محدّث قمی (نوّرالله مرقده)

 

سفرهای حج محدث قمّی (نوّرالله مرقده)

 محدث بزرگوار و نامدار سده اخیر، حاج شیخ عباس قمی (حدود 1294 1359ق)، از مردان موفق و از خدمتگزاران بزرگ دین و آیین تشیع است. او با حداقل امكانات بلكه امكاناتی در حد صفر و بدون بهره جستن از بیت المال و تصدّی مسؤولیت های حسّاس، منشأ خدمات و آثار بسیار بود.
در خطابه و منبر وعظ، از خطیبان درجه اول تشیع و از كسانی بود كه در حوزه مشهد و قم و نجف، عالمان بزرگ و زهاد و وارستگان و مخلصان جزء مستمعان او بودند و گاهی برای استفاده از منبر او از شهری به شهر دیگر مسافرت می كردند.(1) در مشهد به دعوت مرحوم آیة الله حاج آقا حسین قمی (قدس سره)، در قم به دعوت مؤسّس حوزه، مرحوم آیة الله حاج شیخ عبدالكریم حائری(قدس سره)، و در برخی شهرهای دیگر به دعوت بزرگان آن شهرها منبر می رفت. منبرش شیفتگان زیادی داشت و تأثیرگذاریِ زیادتری. از میان كسانی كه در نجف پای منبر او حاضر می شدند، می توان از این بزرگان یاد كرد: حضرات آیات: شیخ محمد حسین كاشف الغطا، سید عبدالهادی شیرازی، شیخ محمّد حسین اصفهانی، شیخ محمد علی كاظمینی، شیخ موسی خوانساری، سید جمال گلپایگانی، سید هادی میلانی، سید ابوالقاسم خویی و گاهی هم آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی(قدّس الله اسرارهم). (2)
در حوزه درس اخلاق او درمشهد، حدود یكهزار نفر از فضلا و طلاب شركت می كردند و به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند. (3) مقبول خاص و عام بود و زهد و ورع او زبانزد همه.

 


حضرت آیت الله بهجت(دامت بركاته) درباره ایشان می گویند:

من با حاج شیخ عباس زیاد مصاحبت داشتم و از ایشان قضایایی دارم؛ یكی از آنها این است كه وقتی در نجف به ایشان عرض كردم: شرح اصول كافی، تألیف ملا صالح مازندرانی را كسی دارد و می خواهد بفروشد، می خواهید برای شما بخرم؟ فرمودند: بلی. رفتم و كتاب را از كتابفروش، كه مالك نزد او برای فروش گذاشته بود، به صد و پنجاه فلس خریدم و برای ایشان آوردم. حاج شیخ خیلی خوشحال بود، هم از مطالب كتاب و هم از خط آن.
خیلی هم از من تشكر كرد، ولی به من فرمودند: برو ببین، نكند صاحبش در معامله مغبون و از فروش پشیمان شده باشد و می خواهد پس بگیرد یا پول بیشتری می خواهد. رفتم پیش كتابفروشی و سؤال كردم و او گفت: صاحبش فروخت و رفت، به همان قیمت هم راضی بود؛ چون قیمت كتاب همان بود.
حاج شیخ این طور دقت داشت كه نكند طرف مغبون شده باشد و می خواهد كتاب را پس بگیرد و یا پول بیشتری می خواهد؛ اگر چنین است، پول بیشتری به او می دهیم كه نكند فردای قیامت گرفتار باشیم؛ حتی وقتی به ایران رفته بودند باز برای من پیغام دادند كه اگر صاحب كتاب پیدا شد و دیدید مغبون و پشیمان است، به من خبر دهید.
آیة الله بهجت آن گاه با حالتی خاص فرمودند: «لا اله الا الله، سابقاً چه افرادی بودند!» (4)

 


استاد محمود شهابی(رحمه الله) درباره تأثیر سخن ایشان گفته اند:

مرحوم حاج شیخ عباس قمی، بی اغراق و مبالغه، خود چنان بود كه برای دیگران می خواست و چنان عمل می كرد كه به دیگران تعلیم می داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج می شد و با عمل توأم می بود، ناگزیر بر دل می نشست و شنونده را به عمل وا می داشت. هركس او را با آن حال صفا و خلوص می دید، عالم بود یا جاهل، عارف بود یا عامی، بازاری بود یا اداری، فقیر بود یا غنی، و سخنان سر تا پا حقیقت را از او می شنید، بی اختیار انقلابی در حال وی پدید می آمد و تحت تأثیر بیانات صادقانه و نصایح مشفقانه او واقع می شد و به فكر اصلاح خویش می افتاد. (5)

 


آیة الله آقا باقر سلطانی(رحمه الله) نیز درباره منبر محدث قمی گفته اند:

منبر ایشان به سبكی بود كه اگر انسان دل می داد و به مطالب ایشان توجه می كرد، منقلب می شد. نحوه گفتارشان طوری بود كه مستمع را عوض می كرد. وقتی عوالم قیامت و عالم برزخ را بیان می كرد، موضوع را مجسم و شخص به خواب غفلت رفته را بیدار و متنبه می كرد. منبری انسانساز داشت. چقدر افراد كه به بركت نصایح ایشان منتبه شدند و به راه صلاح و هدایت آمدند! واقعاً كلامش در قلب اثر می كرد. البته این به سبب واقعیت و معنویتی بود كه درخودش وجود داشت. اصلا آن سبك ساده زندگی كردن و وضع لباس و طرز رفتار ایشان، خود، مؤدِّب انسان و الگویی برای اهل علم بود. (6)
علاوه بر عرصه منبر و وعظ و خطابه، در میدان تألیف نیز یدی طولا داشت و به رغم عمر نه چندان طولانی اش (66 سال) آثاری تأثیر گذار و بس پربركت از خود به جای گذاشت كه در جای جای عالم تشیع منتشر شده و شیفتگان بسیاری یافته است؛ از جمله: مفاتیح الجنان، منتهی الآمال، نفس المهموم، سفینة البحار و تتمّة المنتهی. دو كتاب اول را كسی نمی داند تا كنون چند بار و چه تعداد چاپ شده است؛ شمارگان مفاتیح از میلیون ها نسخه گذشته و آثارش از زمان حیات تا كنون مورد استفاده خواص و عوام بوده است كه این توفیق كم نظیر است.
باری، ایشان به رغم تنگدستی و زهد و احتیاط فوق العاده و كثرت كار و اشتغال دائمی به تألیف، مردی سیّاح و اهل سفر و زیارت بود؛ به طوری كه در مدت عمر، چهار بار به حج، بیش از بیست بار به زیارت عتبات (در ایام اقامت در مشهد و قم)، دفعات بسیار به زیارت امام رضا(علیه السلام)، چهار بار به بعلبك، شش بار به شام و یك بار به هند عزیمت كرد. اما آنچه اینجا مدّ نظر است، سرگذشت سفرهای حج اوست كه با استفاده از یادداشت های خود ایشان تقدیم می شود. گفتنی است كه عمده منبع ما در این مقاله، كتاب سودمند مفاخر اسلام، ج11 و12 یعنی: «محدث نامی حاج شیخ عباس قمی چهره درخشان روحانیت شیعه» است كه نویسنده پر كارِ معاصر، حضرت حجّة الاسلام والمسلمین آقای دوانی(دامت افاضاته)، تألیف كرده اند.
سفرهای حج محدث قمی به ترتیب در این سال ها بوده است:
1 . 1318 ق . از نجف اشرف، تقریباً در 24 سالگی، پیش از تأهل.
2 . 1329 ق . از قم، تقریباً در 35 سالگی، ظاهراً پیش از تأهل.
3 . 1341 ق . از مشهد، تقریباً در 47 سالگی، پس از تأهل.
4 . 1347 ق . از مشهد، تقریباً در 53 سالگی، پس از تأهل.

پیش از شرح سفرهای حج محدث قمی، ذكر شهرهای اقامت ایشان در طول عمر مناسب است:
الف) محدث قمی در حدود سال 1294 ق . در شهر مقدس قم متولد شد و مقدمات علوم دینی را در این شهر گذراند.
ب) در سال 1316 ق . برای تحصیل علم، روانه نجف اشرف گردید و تا سال 1318 كه حج گزارد مقیم نجف بود، اما پس از سفر حج، به قم باز گشت.
ج) در سال 1319 ق . مجدداً از قم به نجف رفت و تا سال 1322 در آنجا بود.
د) سال 1322 ق . به قم بازگشت و تا سال 1329 مقیم قم بود و دوباره به حج مشرف شد و سپس به قم بازگشت.
ه ) درسال 1332 ق . به مشهد تشرف یافت و بیست و دو سال؛ یعنی تا سال 1354، در همین شهر بود.
و) در سال 1354 ق . بر اثر اوضاع پیش آمده در ایران از جمله حوادث مسجد گوهرشاد و كشف حجاب و تبعید مرحوم آیة الله حاج آقا حسین قمی(رضوان الله علیه) به عراق و انس زیاد و حشر و نشر محدّث قمی با ایشان راهی نجف اشرف شد و تا هنگام وفات؛ یعنی ذی حجه 1359 ق . ساكن نجف اشرف بود. در این مدت، بر اثر بیماری تنگی نفس و ناسازگاری هوای گرم نجف با ایشان، تابستان ها به بعلبك مسافرت می كرد؛ اما در سال 1359 به دلیل رخداد جنگ جهانی دوم نتوانست به بعلبك برود و بر اثر بیماری در نجف اشرف درگذشت.

 


سفر اول حج

پیشتر گذشت كه محدث قمی در سال 1318 ق . از نجف اشرف به حج مشرف شد. به طور دقیق روشن نیست كه از چه راهی به مكه سفر كرده، ولی نحوه بازگشتش را خود توضیح داده است؛ از جمله اینكه در جدّه حدود چهل روز در انتظار كشتی بوده و این مدت طولانی را با ناراحتی زیاد به سر آورده است. وی در نامه ای خطاب به پدرش كه به وسیله حجاج قمی كه قبل از او نوبت حركت داشته اند، به ایران فرستاده می نویسد:
فدایت شوم! الیوم، كه جمعه 24 شهر محرم الحرام است، در شهر جدّه به سلامتی مشغول دعا هستم و این جمعه چهارم است كه بر ما گذشته در این شهر. و (این شهر) بسیار بد آب و هواست و معلوم نیست كی از این شهر خراب بیرون خواهیم رفت. كشتی نیست نقداً، تا كی بیاید. باید كشتی بنشینیم، در روی دریا سیر كنیم تا قریب بیست روز به ایران برسیم، به بوشهر و شیراز و اصفهان و كاشان و قم. چه كنیم؟ جای اَحِبّا خالی است.
الحال در عجم، مردم تمام به تعزیه داری و روضه خوانی اشتغال دارند. در اینجا ما در میان این سنّیان گرفتاریم و شب و روز صدای دایره می شنویم، چه كنیم؟!
همچنین در نامه ای خطاب به برادرش، شیخ مرتضی، نوشته است:
الآن چهل روز است كه در این شهر جدّه گرفتاریم ... نه آبی ... نه درختی ... نه بهاری. روزی نیم قِران پول آب می دهیم، نمی شود خورد. از حشرات و چرك لباس نزدیك است بمیریم. نه می میریم كه جانمان خلاص شود، نه به یك آب و هوای خوبی می رسیم كه لااقل چشم مان باز شود. چه بگویم؟ دنیاست! (7)
او سرانجام، با كشتی، به سوی ایران حركت كرد و از راه بوشهر و فارس و اصفهان و كاشان، به قم بازگشت. در مسیر بازگشت، به اماكن زیارتی شیراز نیز می رفت. وی این نكته را در چند جای آثارش یاد كرده است؛ از جمله در منتهی الآمال در بحث از فرزندان امام كاظم(علیه السلام) می نویسد:
... و این حقیر در سنه هزار و سیصد و نوزده در مراجعت از بیت الله الحرام از شیراز برگشتم و در آن بلده، تربت پاك او (شاه چراغ) را زیارت كردم و از باطن آن بزرگوار استمداد نمودم. (8)
همچنین در تحفة الأحباب، ذیل نام احمد بن موسی بن جعفر(علیهم السلام) گوید:
... و این احقر در چند سال قبل كه از بیت الله مراجعت كردم، از طریق شیراز به قم آمدم و در آن بلده، تربت پاك شاه چراغ را زیارت كردم ... . (9)
نیز در الكنی و الألقاب، ذیل نام حافظ می نویسد:
... دفن فی شیراز عند باب البلدة و قبره معروف هناك و اتّفق مروری به سنة 1319 فی رجوعی من بیت الله الحرام الی قم المحروسة علی طریق شیراز. (10)
همچنین هنگام ورود به اصفهان، به مدرسه صدر می رود و در مجلس درس جهانگیر خان قشقایی(قدس سره) حضور می یابد. وی در این باره نوشته است:
این احقر در سنه 1319، كه از حج بیت الله مراجعت كردم، به اصفهان رسیدم. چنان به خاطرم می رسد كه به آن مدرسه رفتم. آن مرحوم را دیدم كه با كلاه پوست در یكی از حجرات نشسته و فضلا بر دور او احاطه كرده اند و مشغول تدریس است. در سنه 1328 رحلت فرمود. (11)

 


سفر دوم حج

سفر دوم محدث قمی، به سال 1329 ق . و از شهر قم بوده است. (12) در این سفر در بازگشت با كشتی، از جدّه به هندوستان رفته و در بمبئی كتاب هایی، از جمله كامل بهایی را خریده است. در همین سفر به زیارت عتبات عالیات مشرّف شده و در ماه ربیع الآخر سال 1330، در سامرّا در منزل مرحوم آیة الله حاج آقا سید حسین قمی(قدس سره) بوده است. (13) محدث قمی در سرگذشت محبّ الدین طبری گوید:
كامل بهایی در بلده بمبئی به طبع رسیده ولكن بسیار كمیاب است و من درچندین سال قبل، كه به آن شهر عبورم افتاد، یك نسخه از آن به دست آوردم؛ لكن افسوس كه تصحیح نشده و بسیار سقیم است؛ به حدّی كه برای غیر مطّلع خبیر، انتفاع از آن عسیر است. (14)
همچنین به مناسبتی گوید:
... چقدر شایسته است كه تمام مسلمین، خصوص اهل علم، در احترامات فوق العاده قرآن مجید و بر تلاوت آن فرقان حمید بكوشند و ملاحظه كنند اهل سنت را كه چقدر در این باب اهتمام دارند: در سنه 1329، كه به مكه معظمه مشرّف گشته بودم، در مراجعت به كشتی سوار بودم. فراموش نمی كنم یكی از محترمین اهل سنت را كه با ما مجاور بود؛ هر گاه كه می خواست تلاوت كلام الله كند، مصحف شریف را به دست می گرفت و به مردم ارائه می داد. پس امر می كرد كه هر كس در اطراف او بودند، به جهت احترام قرآن، از مكان عالی كه بودند نزول كنند. پس كسانی كه بر روی صندوق ها نشسته بودند یا مكانشان از آنجایی كه قرآن در دست او بود بلندتر بود، پایین می آمدند و به خضوع می نشستند و خود او نیز از مكان عالی خود نزول می كرد. چون از تلاوت كلام الله فارغ می گشت، هر كس به جای خود بر می گشت ... . (15)
در این سفر كه حدود شش ماه طول كشیده، با دوستش مرحوم آقا شیخ مرتضی عیدگاهی از عالمان مشهد مقدّس همسفر بوده است. (16)

 


سفر سوم حج

این سفر از مشهد مقدّس و در سال 1341 ق . بوده است. محدث قمی روزی برای خرید گوشت از خانه بیرون می رود، نزدیك دكّان قصّابی می بیند كه چند نفر سوار اتومبیل سواری هستند. یكی از آنها می گوید: «حاج شیخ، خوب است حالا گوشت نخرید و تا بیرون شهر به بدرقه ما بیایید». در سه فرسخی شهر به وی می گویند: «ما پول زیادی به شما می بخشیم كه از همین جا با ما حركت كنید». محدث قمی از همانجا نامه ای به آیة الله حاج آقا حسین قمی می نویسد و پیغام می دهد: «نمی دانم چه كنم؟ آمده بودم برای خرید گوشت و سپس بدرقه، و اینها چنین می گویند». آیة الله قمی، كه عموی همسر محدّث قمی بوده است، پیراهن و دیگر لباس های لازم او را برایش می فرستد و می نویسد: «سفر خوبی است، بروید. التماس دعا».
آن اشخاص به منزل محدث قمی می روند و گوشت و پول را تحویل می دهند و بر می گردند و به همراه ایشان و بقیه زوّار، كه در سه فرسخی مشهد بوده اند، راهی حج می شوند. محدث قمی در این هنگام در بیرون شهر، در ورقی مطالب ذیل را با مداد می نویسد و آن را به منزل می فرستد:
نسخه عروة الوثقی در اتاق زیر است، مال جناب حجة الاسلام آقای صدر (آیة الله سید صدرالدین صدر) است. در كتاب هایش گذاشته شود. از جناب حجة الاسلام آقا (آیة الله حاج آقا حسین قمی)(دام ظلّه العالی) نزد احقر است: جلد نهم، جلد ششم بحار، مقامع الفضل، مناسك، هر سه بالا خانه است. خدمت ایشان داده شود. مناسك را مرحمت فرمایند به حاجی جعفر یا هر كه ملحق شود، به داعی برسد. و از همه التماس دعای لازم دارم. (17)
ایشان برخی حوادث این سفر را یادداشت كرده است؛ از جمله در آغاز نسخه ای از وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، تألیف سمهودی نوشته است:
«... قد دخل فی نوبتی، و أنا العبد عبّاس القمی، و ذلك بمكّة المعظّمة فی 17 ذی الحجّة 1341.»
در آخر جلد اول همان كتاب، قصیده ای در مدح مدفونین قبرستان ابوطالب نوشته و در پایان آن افزوده است:
كُتِبَ عند قبر أبی طالب(علیه السلام) بمكّة المكرّمة فی یوم 22 ذی الحجة سنة 1341. عبّاس القمی. (18)
محدث قمی در بازگشت از این سفر، به شام و حلب می رود و به زیارت اماكن مقدسه آنجا نایل می شود. روز 13 صفر 1342 را در حلب به سر می برد. كتاب های امالی سید مرتضی(رضوان الله علیه)، الاُنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل و جلد اول صحیح مسلم را از بازار حمیدیه می خرد (19) و در شهر حمص، مرقد قنبر(قدس سره) را زیارت می كند. وی در سرگذشت سدیدالدین حمصی می نویسد:
... و قبر قنبر، غلام حضرت امیر(علیه السلام)، و قبور اولاد جعفر بن ابی طالب در آنجاست و بالجمله من از آن عبور كرده ام. (20)
محدث قمی همچنین در سرگذشت احمد بن منیر عاملی گوید:
ابن خلّكان گفته كه «قبرش در جبل جوشن در حلب است» و من زیارت كرده ام قبر او را و دیدم بر لوح مزارش نوشته بود:

مَنْ زار قبری فلیَكُنْ مُوقِناً   أنّ الذی ألْقاه یَلْقاه


فَیرْحَمُ اللهَ امرءاً زارَنی و قال لی: «یَرْحَمُكَ اللهُ» (21)
نیز درباره مشهد السقط و جبل جوشن، كه معروف است در آنجا فرزندی از حضرت سید الشهدا(علیه السلام) از مادر سقط شده است، گوید:
من به زیارت آن مشهد مشرف شده ام و به حلب نزدیك است و در آنجا تعبیر می كنند از او به «شیخ مُحَسِّن» به فتح حاء و تشدید سین مكسوره و عمارتی رفیع و مشهدی مبنی بر سنگ های بزرگ داشته، لكن فعلا خراب شده به جهت محاربه ای كه در حلب واقع شده. (22)
محدث قمی پس از زیارت اماكن مقدس شام، در بازگشت ازشام به عتبات می رود و درنجف اشرف كتاب إبصار العین مرحوم سماوی را كه تازه چاپ شده بود، می خرد.
همچنین در پایان مجموعه ای نوشته است:
این مجموعه شریفه را در سنه 1342، كه از سفر حجاز مراجعت كرده بودم، در طهران به دست آوردم. (23)

 


سفر چهارم حجّ

چهارمین و آخرین سفر حج محدّث قمی، از مشهد و به سال 1347 بوده است. وی با وجود اینكه دوازده سال پس از آن در قید حیات بود، ولی دیگر به حج نرفت. در بازگشت از این سفر نیز به شام، حمص، حلب و سپس عتبات عالیات رفت و بعد از زیارت این اماكن به مشهد باز گشت. وی پیش از این سفر، در صفحه ای از دستنویس سفینة البحار چنین نگاشته است:
... مسوّده تتمه مجلّدات سفینة البحار است. ان شاء الله كه از سفر حج مراجعت كنم، مبیّضه نمایم. و اگر مُردم جناب آشیخ هادی بیرجندی مبیّضه می نماید. ان شاء الله.
و پس از مراجعت از سفر حج، به دنبال یادداشت بالا نوشته است:
الحمدلله به سلامتی مراجعت كردم و شروع نمودم به مبیّضه كردن فی 4 شنبه، 24/ ج 2/1348. (24)
در این سفر از آثار خود، الأنوار البهیه، نفس المهموم و نفثة المصدور را به همراه داشته و در آغاز الأنوار البهیه نوشته است:
«من كتب الأحقر الأقلّ: عباس القمی. و كان معی فی سفر الحجّ. و ألتمس الدعاء من القارئین.»
نیز درآغاز نفس المهموم نوشته است:
الیوم، كه 16 محرم است، در شام می باشم.
امروزكه یوم جمعه بیستم شهر محرم 1348 است، در حرم مطهّر حضرت زینب بنت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشسته، مشغول مطالعه این كتاب می باشم.
امروز، كه یوم شنبه 22 محرم است، در شام در منزل مرحوم حاج علی آقای ... (خوانده نمی شود) جناب مستطاب سید العلماء العظام آقا سید محسن (امین عاملی هستم). (25)
محدث قمی در این سفر در شام مرقد حجر بن عدی را در مرج عذرا زیارت می كند و در سرگذشت وی می نویسد: «قبر شریفش درعَذراء دو فرسخی (26) دمشق واقع است». (27) همچنین به مناسبتی درباره این سفر می نویسد:
من توفیق یافتم كه برای چهارمین بار به حج بروم. و از خداوندمتعال امید دارم كه به این دلیل مرا از فشار قبر ایمن بدارد؛ زیرا وارد شده است كه «مَنْ حَجَّ أربعَ حجج لم تُصِبْه ضَغْطة القبر أبداً.»  (28)
* * *
در پایان تذكر چند نكته مناسب است:
1-
محدث قمی مطالبی درباره بعضی از مشاهدات سفرهای حج خود بدون تصریح به سال آن ذكر كرده است. از این رو معلوم نیست مربوط به كدام سفر اوست؛ از جمله در سرگذشت احمد بن محمد بن یوسف بحرانی می نویسد:
این شیخ احمد، غیر از شیخ احمد بن زین الدین احسائی بحرانی ... صاحب شرح حكمت عرشیه ملا صدرا ... و رساله های بسیار است كه در اوائل سنه 1243 در سفر حج وفات كرد و در ظَهْر بقعه مباركه ائمه بقیع(صلوات الله علیهم أجمعین) به خاك رفت و من بر سر قبر او رفته ام. بر لوح مزارش نوشته بود:

لِزَیْن الدین أحمدَ نورُ علم   یُضیءُ به القلوبَ المُدْلَهِمَّهْ
یُریدُ الجاهلونَ لیُطْفِؤوه    و یَأبَی اللهُ إلاّ أنْ یُتِمَّه (29)



2-
محدث قمی دانشمندی خوش ذوق و با سلیقه بوده و بسیاری از خاطرات سودمند سفرهای خود را می نوشته است؛ از جمله:
... بنده خدا، عباس بن محمد رضا قمی(عُفی عنه)، می گوید: من در روز دوشنبه سیزدهم ماه رجب سال 1340 حضرت موسی بن جعفر و ابوجعفر جواد(علیهما السلام)را زیارت كردم. سپس مشرف شدم به كربلای مشرفه و در نیمه دوم شب سه شنبه به آنجا رسیدم. در آنجا تا نیمه رجب ماندم و آن حضرت(سلام الله علیه) را زیارت كردم. سپس از آنجا بیرون آمدم و آخر آن روز به بغداد رسیدم و از آن پس به سامره رفتم و روز پنج شنبه شانزدهم به آنجا رسیدم و هم اكنون عصر جمعه هفدهم ماه رجب است كه در حرم مطهر، سمتِ سر مبارك هستم. این چند سطر را بعد از نماز ظهر نوشتم، در حالی كه غیر از من كسی در حرم مطهر نیست... (30)
خاطرات مذكور مربوط به سفری است كه محدث قمی به سال 1340 ق . مشهد را به قصد عتبات ترك گفته بود.
از دیگر خاطرات این سفر اینكه: در 25 ماه رجب همین سال، سید محمد علی، پسر علامه سید شرف الدین عاملی(رحمه الله)، كتاب الفصول المهمه، تألیف پدرش را به محدث اهدا كرد. محدث در همین سفر، رساله نَسَب حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) را در ماه رجب 1340ق . در حرم عسكریین(علیهما السلام) می نویسد. در همین سال در بازگشت از عتبات كتاب المحجّة البیضاء نصیب او می شود و از این رو می گوید: «خدایا! چگونه شكر نعمت تو را گزارم؟». (31)
3-
روشن است كه در آن روزگاران، این گونه سفرها مشقت زیادی داشته است. محدث قمی خود به پاره ای از مشكلات سفرهایش اشاره كرده است؛ از جمله هنگامی كه به سال 1322 از عتبات، از راه خسروی و قصر شیرین عازم ایران می شود، در صفحات آغازین كتابش، فیض القدیر، می نویسد:
الیوم، كه شنبه 27 شهر ربیع الأول است ... ما را قرنطینه كردند و مدت آن شش روز دیگر است كه مجموع هفت روز می باشد. 1322.
الیوم، كه یكشنبه 11/ع2/1322 است، در كرمانشاهان هستم و ناخوش. «وبا» هم می باشد و غالب مردم از خود فراموش، در فكر آخرت خود هستند.
بیماری ایشان در كرمانشاهان شدّت می یابد، به طوری كه از زندگی مأیوس می شود. از این رو در صفحه آخر الفوائد الرجبیة مطالبی را به عنوان وصیت می نویسد:
... اسباب های حقیر به جناب آقای رضی قمی برسد. ایشان برسانندبه والدم در قم. در جوف پشتی قبای بركی هست دو تومان در كیسه ... آن دوخته ام. از آن خرج من شود و مابقی را به والدم برسانند و این پول تفصیلی دارد: اصل آن پول كتابت قراردادی است كه در نجف شده. و قرار نموده ام كه اگر آن نسخه را نخواستند، پول را به ایشان رد نمایم و جناب شیخ آقا بزرگ طهرانی ساكن نجف، كه كتاب های من نزد ایشان است، مطلع هستند و پدرم اگر مرحمت كند تمام كتب مرا و اگر نه ثلث آن را به طلاّب فقرا بدهد به مقابل نماز و روزه و ردّ مظالم و ... یك حج میقاتی بگیرد برای آن كسی كه من نایب او شدم و مكّه نرفتم. دیگر حالم مساعد بیش از این نیست. عقاید خود را مفصلا نوشته ام. فی لیلة ثالث عشر من ع2/1322. (32)
مرحوم شیخ احمد آخوندی نقل كرده اند كه: در دوره رضا خان پهلوی با اتوبوس از مشهد به تهران می آمدم. در بین راه از دور دیدم شیخی دركنار جاده نشسته و بساطی گسترده است. وقتی نزدیك شدیم، دیدم حاج شیخ عباس است كه عبایش را روی زمین انداخته و اوراقش را پهن كرده و مشغول نوشتن است. تعجب كردم كه وی در این بیابان، تك و تنها چه می كند؟! به راننده گفتم نگه دارد. ایستاد. رفتم پایین و گفتم: آقا! اینجا تك و تنها چكار می كنید؟ حاج شیخ پاسخ داد:
من با ماشین جلویی آمدم. ماشین اینجا پنچر كرد. شوفر گفت: «چون آخوند در ماشین هست، هی پنچر می كند» و به من گفت: «باید پیاده شوی، ما نمی توانیم هی پنچری بگیریم!» مسافرین هم گفتند: «راست می گوید تا شما هستی این طور می شود؛ پیاده شوید!» من هم پیاده شدم. گفتم چرا بیكار بنشینم و وقتم را هدر دهم. عبایم را پهن و دستمالم را باز كردم. شروع به نوشتن كردم تا این كه خداوند متعال برایم فرجی برساند كه حالا شما رسیدید! (33)
4-
چنان كه گذشت محدث قمی در نهایت تنگدستی و زهد روزگار می گذرانده است. سفرهای حج او جز سومین سفر از مشهد، كه بذلی و برای خودش بوده ظاهراً به نیابت و استیجاری بوده است. یادداشتی از خود ایشان كه در بند چهارم نقل شد، مُشْعِر به این موضوع است.
5-
محدث قمی به سال 1346 ق . زندگینامه كوتاهی از خود به خواهش دوستش، مرحوم واعظ خیابانی(قدس سره)، برای درج در كتاب علماء معاصرین نوشته كه در آن كتاب چاپ شده است. در این زندگینامه خود نوشت، كه قبل از چهارمین سفر حج او بوده، به سه سفر حج خود و اینكه با وجودسفرهای بسیار، تألیفات فراوانی دارد اشاره كرده و گوید:
... در خلال این حال، مكرّر به زیارت ائمه عراق(علیهم السلام) و سوم بار به زیارت بیت الله مشرف شدم و عمرم از پنجاه گذشته، با وجود این كتب كثیره از من بروز كرده است و ختم می كنم كلام را به تمثّل به این ابیات:

از روش این فلك سبز فام   عمر فزون گشته ز پنجاه عام
در سر هر سالی از این روزگار    خورده ام افسوس خوشی های پار
باشدم از گردش گردون شگفت    كانچه مرا داد همه پس گرفت
قوّتم از بازو و زانو برفت    آب ز رخ رنگ هم از مو برفت
عِقْد ثریای من از هم گسیخت    گوهر دندان همه یك یك بریخت
آنچه به جا ماندْ و نیابد خلل    بار گناه آمد و طول امل
بانگ رحیل آمد از این كوچ گاه   همسفران روی نهاده به راه
آه ز بی زادیِ روز معاد    زادْ كم و طول مسافت زیاد
بار گران بر سر دوشم چو كوه    كوه هم از بار من آمد ستوه
ی كه برِ عفوِ عظیمت گناه   در جلوِ سیل بهار است كاه
فضل تو گر دست نگیرد مرا    عصمتت ار باز گذارد مرا
جز به جهنّم نرود راه من    در سقر انداخته بنگاه من
بنده شرمنده نادان منم    غوطه زنِ لجّه عصیان منم
خالق بخشنده عصیان تویی    فرد و نوازنده به غفران تویی


كتبه بیُمناه الوازرة: عباس بن محمد رضا القمی(عفی عنه). سنه 1346 هجری. (34)

 


پی نوشت ها:
1 . مانند آخوند ملا عباس تربتی(رحمه الله) كه در ماه رمضانی كه محدث قمی در مسجد گوهرشاد منبر می رفت، از تربت به مشهد مسافرت كرد. نك : سیمای فرزانگان، ص153
2 . نك : مفاخر اسلام، ج 11، ص383
3 . الفوائد الرضویة، ص"د"، مقدمه مرحوم شهابی.
4 . مفاخر اسلام، ج 11، ص380
5 . الفوائد الرضویة، ص"ج،د"، مقدمه مرحوم شهابی.
6 . مفاخر اسلام، ج 11، ص381
7 . مفاخر اسلام، ج 11، ص50 نیز نك : ص344
8 . منتهی الآمال، ج 2، ص304
9 . تحفة الأحباب، ص31، ش 36
10 . الكنی و الألقاب، ج 2، ص167
11 . الفوائد الرضویه، ص88
12 . مفاخر اسلام، ج 11، ص77، 222، 226 و 345
13 . مفاخر اسلام، ج 11، ص58
14 . الفوائد الرضویة، ص112
15 . الفوائد الرضویة، ص212
16 . مفاخر اسلام، ج 11، ص77
17 . مفاخر اسلام، ج 11، صص72 70
18 . مفاخر اسلام، ج 11، ص211
19 . مفاخر اسلام، ج 11، ص211 و 230 و 231. محدّث قمی در آغاز نسخه ای از امالی سید نوشته است: "اشتریته بحلب من حامل كتب فی جامع زكریا(علیه السلام) یوم 13 صفر 1342 بخمسین قروش سوری و سبع قروش لبنانی. الأحقر عبّاس". همچنین در آغاز جلد اول صحیح مسلم و الأُنس الجلیل نوشته است: "اشتریته فی الشام من السوق الحمیدیة عند الجامع الأموی. الأحقر عباس القمی. 1342".
20 . الفوائد الرضویة، ص661
21 . الفوائد الرضویة، ص37
22 . منتهی الآمال، ج 1، ص598، فصل ششم.
23 . مفاخر اسلام، ج 11، ص211و 212 و 231
24 . مفاخر اسلام، ج 11، ص273
25 . مفاخر اسلام، ج 11، ص214 215
26 . برخی از عالمان سوری فاصله مرج عذراء تا دمشق را بیش از بیست كیلومتر دانسته اند.
27 . تحفة الأحباب، ص 85 ،ش 116؛ مفاخر اسلام، ج 11، ص 231.
28 . مفاخر اسلام، ج 11، ص346. نیز ر ك: ص229. این حدیث شریف در فقیه (ج 2، ص139 140، ح 606) و از امام رضا(علیه السلام) و در خصال (ص238، باب الأربعة، ح 37) از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است. ظاهراً محدث قمی با توجه به این حدیث شریف، درصدد بوده كه چهار بار به حج مشرف شود. به همین دلیل پس از حج چهارمین، با اینكه بیش از ده سال زنده بود، دیگر به حج نمی رود.
29 . الفوائد الرضویة، ص37
30 . مفاخر اسلام، ج 11، ص229
31 . مفاخر اسلام، ج 11، ص230
32 . مفاخر اسلام، ج 11، ص56 و 57
33 . مفاخر اسلام، ج 11، ص411
34 . علمای معاصرین، ص181


تألیف: رضا مختاری