نقش شجاعت در كربلا
- منتشر شده در
-
- نویسنده:
- جواد محدثى
شجاعت آن است که انسان در برخورد با سختىها و خطرها، دلى استوار داشته باشد. (1) بيشتر کاربرد اين واژه، در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حريف در نبرد و نهراسيدن از رويارويي با دشمن در جنگها است. اين نيروى قلبى و صلابت اراده و قوت روح، سبب ميشود که انسان هم از گفتن حق در برابر ظالمان نهراسد، هم هنگام نياز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداکارى و جانبازي نهراسد. در جايى که اغلب مردم ميهراسند، شجاعت آن است که انسان عليرغم وجود زمينههاى هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشکلات، تصميمگيرى حق و درست داشته باشد.
شجاعت عاشوراييان ريشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت ميجنگيدند، از مرگ ترسى نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از اين رو لشکريان دشمن پيوسته از برابرشان ميگريختند. و چون ياراى رزم فردى با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومى به يک فرد ميکردند، يا از دور، ياران امام را سنگباران ميکردند.
همه رشادتها و حماسه آفرينيهاى ميدانهاي جهاد، مديون دليرى شجاعان در نبرد بوده است و همه در هم شکستن ابهت طاغوتها و قدرتهاى جابر نيز در شجاعت افراد مصمم در رويارويي با آنان نهفته است. نترسيدن از مرگ، يکى از مظاهر آشکار شجاعت است و همين عامل، امام حسين عليهالسلام و يارانش را به نبرد عاشورا کشاند تا حماسهاى ماندگار بيافرينند.
وقتى امام از مکه به سمت کوفه حرکت ميکرد و در طول راه کساني با وى برخورد ميکردند و با طرح اوضاع آشفته عراق و استيلاي ابن زياد بر مردم، او را از عواقب اين سفر ميترساندند، شجاعت و بيباکى امام حسين عليهالسلام از مرگ بود که اين سفر را حتمى ميساخت. در برخورد با سپاه حُر فرمود:
«لَيسَ شَانى شَانُ مَن يَخافُ المَوتَ»(2) ؛
شان و موقعيت من، موقعيت کسى نيست که از مرگ بهراسد.
در جايى ديگر فرمود که من نه دست ذلت به اينان ميدهم و نه چون بردگان فرار يا اقرار ميکنم.(3) سخن امام حسين عليهالسلام و ديگر خاندان او در مواقع مختلف که «اَبِالمَوتِ تُخوّفُني»؛ (آيا مرا از مرگ ميترساني؟) نشان دهنده بيهراسي اين خاندان از مرگ است.
خصلت شجاعت در بنيهاشم و خاندان پيامبر، زبانزد بود. امام سجاد عليهالسلام نيز در سخنرانى شورانگيز خويش در مجلس يزيد فرمود که به ما شش چيز داده شده و با هفت چيز از ديگران برتريم؛ و شجاعت را در زمره آنها بر شمرد:
«اُعطينا العِلمَ و الحِلمَ و السَّماحَةَ و الشَّجاعَةَ ... .» (4)
بالاتر از همه اينها، شجاعتى است که امام حسين عليهالسلام و اهلبيت او و يارانش در صحنههاى مختلف عاشورا نشان دادند که خود کتابى مفصل ميشود؛ مانند رشادتى که مسلم بن عقيل در کوفه هنگام نبرد از خود نشان داد يا شجاعت و رزمآورى ياران امام در ميدان کربلا، آن چنان بود که فرياد همه را برآورد و يکي از سران سپاه کوفه خطاب به سربازان فرياد زد: اى بيخردان احمق! ميدانيد با چه کسانى ميجنگيد؟ با شيران شرزه (تند و تيز و خشمگين)، با گروهى که مرگ آفريناند. هيچ کدامتان به هماوردى آنان به ميدان نرويد که کشته ميشويد! (5) دلاورى عبدالله بن عفيف ازدى در مقابل ابن زياد و سپس درگيرياش با سپاه مهاجم به خانهاش و صدها نمونه ابن دليريها. دشمنان امام حسين عليهالسلام و ياران شجاع او را اينگونه توصيف کردهاند: کسانى بر ما تاختند که پنجههاشان بر قبضه شمشيرها بود، همچون شيران خشمگين بر سوارههاى ما تاختند و آنان را از چپ و راست تار و مار کردند و خود را در کام مرگ ميافکندند... . (6)
عاشورا
شجاعت عاشوراييان ريشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت ميجنگيدند، از مرگ ترسى نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از اين رو لشکريان دشمن پيوسته از برابرشان ميگريختند. و چون ياراى رزم فردى با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومى به يک فرد ميکردند، يا از دور، ياران امام را سنگباران ميکردند. يکى از راويان حوادث کربلا به نام حميد بن مسلم درباره قوت قلب امام ميگويد: به خدا سوگند! هيچ محاصره شدهاى در انبوه مردم را نديدم که فرزندان و خاندان و يارانش کشته شده باشند و همچون حسين بن على قويدل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن، او را محاصره کرده بودند، او با شمشير بر آنان حمله ميآورد و همه از چپ و راست فرار ميکردند. شمر چون چنين ديد به سوارههاي خود فرمان داد تا به پشتيبانى نيروهاى پياده بشتابند و امام را از هر طرف تيرباران کنند:
«واللهِ ما رايتُ مَکثُورا قَد قُتِلَ وُلدَهُ و اهلَ بيتهِ و اصحابهُ اربطُ جَاشاً و لا اَمضى جَناناً مِنهُ عليهالسلام...» (7)
در زيارتنامههاى متعدد، به صف شجاعت سيدالشهدا و ياران او اشاره شده است، از قبيل «بَطَلَ المُسلمين»، فُرسانُ الهَيجاء»، «لُيُوثُ الغابات» که آنان را به عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شيران بيشه شجاعت و ... ستودهاند. (8)
عاشورا الهامبخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحيه شهامت و ظلمستيزى به مردم ميداده است. به تعبير حضرت امام خميني: «ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکارى آغاز شد، ماهى که خون بر شمشير پيروز شد ماهى که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومتهاى شيطانى زد، ماهي که به نسلها در طول تاريخ، راه پيروزى بر سر نيزه را آموخت... .» (9)
با توجه به اين که مايه شهامت و شجاعت، در متن قيام عاشورا و در عمل و گفتار شهداى کربلا موج ميزند، سزاوار است که اين محتوا براى مردم، به ويژه جوانان بيشتر تشريح شود، تا علاوه بر اشکى که بر مظلوميت شهداى کربلا و شهادت حسين بن على عليهماالسلام ميريزند، از شجاعت آنان نيز درس بگيرند. يادآورى شجاعت روحى حضرت زينب عليهاالسلام در مواجهه با مشکلات و آن همه داغ و شهادت و نيز خطابههاى آتشين او در کوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نيز شجاع و دلير بار ميآورد.
-----------------------------------
پينوشتها:
1- مجمعالبحرين، واژه «شجع».
2- احقاق الحق، ج 11، ص 601 .
3- بحارالانوار، ج 45، ص 6.
4- مقتل خوارزمي، ج 2، ص 69 .
5- وقعةالطف، ص 224 .
6- عنصر شجاعت، ج 1، ص 20 .
7- ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 111 .
8- زيارت امام حسين عليهالسلام در نيمه رجب، (مفاتيحالجنان، ص 441و 446).
9- صحيفه نور، ج 3، ص 225.
منبع:پيامهاي عاشورا، جواد محدثي .
شجاعت عاشوراييان ريشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت ميجنگيدند، از مرگ ترسى نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از اين رو لشکريان دشمن پيوسته از برابرشان ميگريختند. و چون ياراى رزم فردى با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومى به يک فرد ميکردند، يا از دور، ياران امام را سنگباران ميکردند.
همه رشادتها و حماسه آفرينيهاى ميدانهاي جهاد، مديون دليرى شجاعان در نبرد بوده است و همه در هم شکستن ابهت طاغوتها و قدرتهاى جابر نيز در شجاعت افراد مصمم در رويارويي با آنان نهفته است. نترسيدن از مرگ، يکى از مظاهر آشکار شجاعت است و همين عامل، امام حسين عليهالسلام و يارانش را به نبرد عاشورا کشاند تا حماسهاى ماندگار بيافرينند.
وقتى امام از مکه به سمت کوفه حرکت ميکرد و در طول راه کساني با وى برخورد ميکردند و با طرح اوضاع آشفته عراق و استيلاي ابن زياد بر مردم، او را از عواقب اين سفر ميترساندند، شجاعت و بيباکى امام حسين عليهالسلام از مرگ بود که اين سفر را حتمى ميساخت. در برخورد با سپاه حُر فرمود:
«لَيسَ شَانى شَانُ مَن يَخافُ المَوتَ»(2) ؛
شان و موقعيت من، موقعيت کسى نيست که از مرگ بهراسد.
در جايى ديگر فرمود که من نه دست ذلت به اينان ميدهم و نه چون بردگان فرار يا اقرار ميکنم.(3) سخن امام حسين عليهالسلام و ديگر خاندان او در مواقع مختلف که «اَبِالمَوتِ تُخوّفُني»؛ (آيا مرا از مرگ ميترساني؟) نشان دهنده بيهراسي اين خاندان از مرگ است.
خصلت شجاعت در بنيهاشم و خاندان پيامبر، زبانزد بود. امام سجاد عليهالسلام نيز در سخنرانى شورانگيز خويش در مجلس يزيد فرمود که به ما شش چيز داده شده و با هفت چيز از ديگران برتريم؛ و شجاعت را در زمره آنها بر شمرد:
«اُعطينا العِلمَ و الحِلمَ و السَّماحَةَ و الشَّجاعَةَ ... .» (4)
بالاتر از همه اينها، شجاعتى است که امام حسين عليهالسلام و اهلبيت او و يارانش در صحنههاى مختلف عاشورا نشان دادند که خود کتابى مفصل ميشود؛ مانند رشادتى که مسلم بن عقيل در کوفه هنگام نبرد از خود نشان داد يا شجاعت و رزمآورى ياران امام در ميدان کربلا، آن چنان بود که فرياد همه را برآورد و يکي از سران سپاه کوفه خطاب به سربازان فرياد زد: اى بيخردان احمق! ميدانيد با چه کسانى ميجنگيد؟ با شيران شرزه (تند و تيز و خشمگين)، با گروهى که مرگ آفريناند. هيچ کدامتان به هماوردى آنان به ميدان نرويد که کشته ميشويد! (5) دلاورى عبدالله بن عفيف ازدى در مقابل ابن زياد و سپس درگيرياش با سپاه مهاجم به خانهاش و صدها نمونه ابن دليريها. دشمنان امام حسين عليهالسلام و ياران شجاع او را اينگونه توصيف کردهاند: کسانى بر ما تاختند که پنجههاشان بر قبضه شمشيرها بود، همچون شيران خشمگين بر سوارههاى ما تاختند و آنان را از چپ و راست تار و مار کردند و خود را در کام مرگ ميافکندند... . (6)
عاشورا
شجاعت عاشوراييان ريشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت ميجنگيدند، از مرگ ترسى نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از اين رو لشکريان دشمن پيوسته از برابرشان ميگريختند. و چون ياراى رزم فردى با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومى به يک فرد ميکردند، يا از دور، ياران امام را سنگباران ميکردند. يکى از راويان حوادث کربلا به نام حميد بن مسلم درباره قوت قلب امام ميگويد: به خدا سوگند! هيچ محاصره شدهاى در انبوه مردم را نديدم که فرزندان و خاندان و يارانش کشته شده باشند و همچون حسين بن على قويدل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن، او را محاصره کرده بودند، او با شمشير بر آنان حمله ميآورد و همه از چپ و راست فرار ميکردند. شمر چون چنين ديد به سوارههاي خود فرمان داد تا به پشتيبانى نيروهاى پياده بشتابند و امام را از هر طرف تيرباران کنند:
«واللهِ ما رايتُ مَکثُورا قَد قُتِلَ وُلدَهُ و اهلَ بيتهِ و اصحابهُ اربطُ جَاشاً و لا اَمضى جَناناً مِنهُ عليهالسلام...» (7)
در زيارتنامههاى متعدد، به صف شجاعت سيدالشهدا و ياران او اشاره شده است، از قبيل «بَطَلَ المُسلمين»، فُرسانُ الهَيجاء»، «لُيُوثُ الغابات» که آنان را به عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شيران بيشه شجاعت و ... ستودهاند. (8)
عاشورا الهامبخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحيه شهامت و ظلمستيزى به مردم ميداده است. به تعبير حضرت امام خميني: «ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکارى آغاز شد، ماهى که خون بر شمشير پيروز شد ماهى که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومتهاى شيطانى زد، ماهي که به نسلها در طول تاريخ، راه پيروزى بر سر نيزه را آموخت... .» (9)
با توجه به اين که مايه شهامت و شجاعت، در متن قيام عاشورا و در عمل و گفتار شهداى کربلا موج ميزند، سزاوار است که اين محتوا براى مردم، به ويژه جوانان بيشتر تشريح شود، تا علاوه بر اشکى که بر مظلوميت شهداى کربلا و شهادت حسين بن على عليهماالسلام ميريزند، از شجاعت آنان نيز درس بگيرند. يادآورى شجاعت روحى حضرت زينب عليهاالسلام در مواجهه با مشکلات و آن همه داغ و شهادت و نيز خطابههاى آتشين او در کوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نيز شجاع و دلير بار ميآورد.
-----------------------------------
پينوشتها:
1- مجمعالبحرين، واژه «شجع».
2- احقاق الحق، ج 11، ص 601 .
3- بحارالانوار، ج 45، ص 6.
4- مقتل خوارزمي، ج 2، ص 69 .
5- وقعةالطف، ص 224 .
6- عنصر شجاعت، ج 1، ص 20 .
7- ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 111 .
8- زيارت امام حسين عليهالسلام در نيمه رجب، (مفاتيحالجنان، ص 441و 446).
9- صحيفه نور، ج 3، ص 225.
منبع:پيامهاي عاشورا، جواد محدثي .