اهميت بحثهاي اخلاقي




اشاره
اين بحث از مهمترين مباحث قرآني است، و از يک نظر مهمترين هدف انبياي الهي را تشکيل مي‏دهد، زيرا بدون اخلاق نه دين براي مردم مفهومي دارد، و نه دنياي آنها سامان مي‏يابد; همان‏گونه که گفته‏اند :

اقوام روزگار به اخلاق زنده‏اند
قومي که گشت فاقد اخلاق مردني است! اصولا زماني انسان شايسته نام انسان است که داراي اخلاق انساني باشد و در غير اين صورت حيوان خطرناکي است که با استفاده از هوش سرشار انساني همه چيز را ويران مي‏کند، و به آتش مي‏کشد; براي رسيدن به منافع نامشروع مادي جنگ به پا مي‏کند، و براي فروش جنگ افزارهاي ويرانگر تخم تفرقه و نفاق مي‏پاشد، و بي‏گناهان را به خاک و خون مي‏کشد!
آري! او ممکن است‏به ظاهر متمدن باشد ولي در اين حال حيوان خوش علفي است، که نه حلال را مي‏شناسد و نه حرام را! نه فرقي ميان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتي در ميان ظالم و مظلوم!

با اين اشاره به سراغ قرآن مي‏رويم و اين حقيقت را از زبان قرآن مي‏شنويم; در آيات زير دقت کنيد :

1 - هو الذي بعث في‏الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره جمعه، آيه‏2)
2 - لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره آل عمران، 164)
3 - کما ارسلنا فيکم رسولا منکم يتلوا عليکم آياتنا و يزکيکم و يعلمکم الکتاب و الحکمة و يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آيه‏151)
4 - ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتک و يعلمهم الکتاب و الحکمة و يزکيهم انک انت العزيز الحکيم (سوره بقره، آيه‏129)
5 - قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها (سوره شمس، آيات‏9 و 10)
6 - قد افلح من تزکي و ذکر اسم رب-ه فصلي (سوره اعلي، آيات 14 و 15)
7 - و لقد آتينا لقمان الحکمة ان اشکر لله (سوره لقمان، آيه‏12)

ترجمه

1 - او کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها مي‏خواند و آنها را تزکيه مي‏کند و به آنان کتاب و حکمت مي‏آموزد هرچند پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند!
2 - خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمت‏بزرگي بخشيد) هنگامي که در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت‏به آنها بياموزد، هرچند پيش از آن، در گمراهي آشکاري بودند.
3 - همان‏گونه (که با تغيير قبله نعمت‏خود را بر شما ارزاني داشتيم) رسولي از خودتان در ميانتان فرستاديم، تا آيات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت‏بياموزد، و آنچه را نمي‏دانستيد، به شما ياد دهد.
4 - پروردگارا! در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيز! تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت‏بياموزد و پاکيزه کند، زيرا تو توانا و حکيمي (و بر اين کار قادري)!
5 - هرکس نفس خود را پاک و تزکيه کرد، رستگار شد - و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخت، نوميد و محروم گشت!
6 - به يقين کسي که پاکي جست (و خود را تزکيه کرد) رستگار شد - و (آن کس) نام پروردگارش را ياد کرد، سپس نماز خواند!
7 - ما به لقمان حکمت (ايمان و اخلاق) آموختيم (و به او گفتيم) شکر خدا را به جا آور!

چهار آيه ‏نخستين در واقع يک حقيقت را دنبال مي‏کند، و آن اين‏که يکي از اهداف اصلي بعثت پيامبراسلام صلي الله عليه و آله تزکيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتي مي‏توان گفت تلاوت آيات الهي و تعليم کتاب و حکمت که در نخستين آيه آمده، مقدمه‏اي است‏براي مساله تزکيه نفوس و تربيت انسانها; همان چيزي که هدف اصلي علم اخلاق را تشکيل مي‏دهد.
شايد به همين دليل "تزکيه‏" در اين آيه بر "تعليم‏" پيشي گرفته است، چرا که هدف اصلي و نهائي "تزکيه‏" است هرچند در عمل "تعليم‏" مقدم بر آن مي‏باشد.
و اگر در سه آيه‏ديگر (آيه دوم و سوم و چهارم از آيات مورد بحث) "تعليم‏" بر "تزکيه اخلاق‏" پيشي گرفته، ناظر به ترتيب طبيعي و خارجي آن است، که معمولا "تعليم‏" مقدمه‏اي است‏براي "تربيت و تزکيه‏"; بنابراين، آيه‏اول و آيات سه گانه اخير هر کدام به يکي از ابعاد اين مساله مي‏نگرد. (دقت کنيد)
اين احتمال در تفسير آيات چهارگانه فوق نيز دور نيست که منظور از اين تقديم و تاخير اين است که اين دو (تعليم و تربيت) در يکديگر تاثير متقابل دارند; يعني، همان‏گونه که آموزشهاي صحيح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکيه نفوس مي‏شود، وجود فضائل اخلاقي در انسان نيز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتي مي‏تواند به حقيقت علم برسد که از "لجاجت‏" و "کبر" و "خودپرستي‏" و "تعصب کورکورانه‏" که سد راه پيشرفتهاي علمي است‏خالي باشد، در غير اين صورت اين گونه مفاسد اخلاقي حجابي بر چشم و دل او مي‏افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا مي‏ماند.

اين نکات نيز در آيات چهارگانه فوق قابل دقت است :

اولين آيه، قيام پيغمبري که معلم اخلاق است‏به عنوان يکي از نشانه‏هاي خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل "تعليم و تربيت‏" را "ضلال مبين‏" و گمراهي آشکار شمرده است (و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين) و اين نهايت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مي‏دهد.

در دومين آيه، بعثت پيامبري که مربي اخلاقي و معلم کتاب و حکمت است‏به عنوان منتي بزرگ و نعمتي عظيم از ناحيه خداوند شمرده است; اين نيز دليل ديگري بر اهميت اخلاق است.

در سومين آيه که بعد از آيات تغيير قبله (از بيت المقدس به کعبه) آمده و اين تحول را يک نعمت‏بزرگ الهي مي‏شمرد، مي‏فرمايد: اين نعمت همانند اصل نعمت قيام پيامبراسلام صلي الله عليه و آله است که با هدف تعليم و تربيت و تهذيب نفوس و آموزش اموري که وصول انسان به آن از طرق عادي امکان پذير نبود انجام گرفته است. (1)

نکته ديگري که در چهارمين آيه قابل دقت است، اين است که در اين جا با تقاضاي ابراهيم و دعاي او در پيشگاه خدا روبه‏رو مي‏شويم; او بعد از بناي کعبه و فراغت از اين امر مهم الهي، دعاهايي مي‏کند که يکي از مهمترين آنها تقاضاي به وجود آمدن امت مسلماني از "ذريه‏" اوست، و بعثت پيامبري که کار او تعليم کتاب و حکمت و تربيت و تزکيه نفوس باشد.

اين نکته نيز در پنجمين آيه جلب توجه مي‏کند که قرآن پس از ذکر طولاني‏ترين سوگندها که مجموعه‏اي از يازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمين و آسمان و ماه و خورشيد و نفوس انساني است، مي‏گويد: "آن کس که نفس خويش را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مايوس و نااميد گشته است! (قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها)".
اين تاکيدهاي پي در پي و بي‏نظير دليل روشني است‏بر اهميتي که قرآن مجيد براي پرورش اخلاق و تزکيه نفوس قائل است، و گويي همه ارزشها را در اين ارزش بزرگ خلاصه مي‏کند، و فلاح و رستگاري و نجات را در آن مي‏شمرد.
همين معني با مختصر تفاوتي در آيه‏ششم آمده و جالب اين که "تزکيه اخلاق‏" در آن مقدم بر نماز و ياد خدا ذکر شده که اگر تزکيه نفس و پاکي دل و صفاي روح در پرتو فضائل اخلاقي نباشد، نه ذکر خدا به‏جا مي‏رسد و نه نماز روحانيتي به بار مي‏آورد.

و بالاخره در آخرين آيه، از معلم بزرگ اخلاق يعني لقمان سخن مي‏گويد و از علم اخلاق به "حکمت‏" تعبير مي‏کند و مي‏گويد: "ما (موهبت‏بزرگ) حکمت را به لقمان داديم، سپس به او دستور داديم که شکر خدا را در برابر اين نعمت‏بزرگ به جا آورد!(ولقد آتينا لقمان الحکمة ان اشکرلله)".
با توجه به اين که ويژگي "لقمان حکيم‏" آن چنان که از آيات سوره لقمان استفاده مي‏شود تربيت نفوس و پرورش اخلاق بوده است‏بخوبي روشن مي‏شود که منظور از "حکمت‏" در اين جا همان "حکمت عملي‏" و آموزشهايي است که منتهي به آن مي‏شود يعني "تعليم‏" براي "تربيت‏"!
بايد توجه داشت که حکمت همان‏گونه که بارها گفته‏ايم در اصل به معني "لجام‏" اسب و مانند آن است; سپس به هر "امر بازدارنده‏" اطلاق شده است، و از آنجا که علوم و دانشها و همچنين فضائل اخلاقي انسان را از بديها و کژيها باز مي‏دارد، اين واژه بر آن اطلاق شده است.

نتيجه
آنچه از آيات بالا استفاده مي‏شود اهتمام فوق‏العاده قرآن مجيد به مسائل اخلاقي و تهذيب نفوس به عنوان يک مساله اساسي و زيربنايي است که برنامه‏هاي ديگر از آن نشات مي‏گيرد; و به تعبير ديگر، بر تمام احکام و قوانين اسلامي سايه افکنده است.
آري! تکامل اخلاقي در فرد و جامعه، مهمترين هدفي است که اديان آسماني بر آن تکيه مي‏کنند، و ريشه همه اصلاحات اجتماعي و وسيله مبارزه با مفاسد و پديده‏هاي ناهنجار مي‏شمرند.
اکنون به روايات اسلامي باز مي‏گرديم و اهميت اين مساله را در روايات جستجو مي‏کنيم.

اهميت اخلاق در روايات اسلامي
اين مساله در احاديثي که از شخص پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و همچنين از ساير پيشوايان معصوم عليهم السلام رسيده است‏با اهميت فوق‏العاده‏اي تعقيب شده، که به عنوان نمونه چند حديث پرمعناي زير را از نظر مي‏گذرانيم :

1- در حديث معروفي از پيامبراکرم صلي الله عليه و آله مي‏خوانيم :
"انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق; من تنها براي تکميل فضائل اخلاقي مبعوث شده‏ام." (2)
و در تعبير ديگري: "انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق‏" آمده است. (3)
و در تعبير ديگري: " بعثت‏بمکارم الاخلاق ومحاسنها" آمده است. (4)
تعبير به "انما" که به اصطلاح براي حصر است نشان مي‏دهد که تمام اهداف بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله در همين امر يعني تکامل اخلاقي انسانها خلاصه مي‏شود.

2- در حديث ديگري از اميرمؤمنان علي عليه السلام مي‏خوانيم که فرمود: "لو کنا لانرجو جنة ولانخشي نارا ولاثوابا ولاعقابا لکان ينبغي لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علي سبيل النجاح; اگر ما اميد و ايماني به بهشت و ترس و وحشتي از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابي نمي‏داشتيم، شايسته بود به سراغ فضائل اخلاقي برويم، چرا که آنها راهنماي نجات و پيروزي و موفقيت هستند." (5)
اين حديث‏بخوبي نشان مي‏دهد که فضائل اخلاقي نه تنها سبب نجات در قيامت است‏بلکه زندگي دنيا نيز بدون آن سامان نمي‏يابد! (در اين باره در آينده به خواست‏خدا بحثهاي مشروحتري خواهيم داشت)

3- در حديث ديگري از رسول‏خدا صلي الله عليه و آله آمده است که فرمود: "جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة بينه وبين عباده فحسب احدکم ان يتمسک بخلق متصل بالله; خداوند سبحان فضائل اخلاقي را وسيله ارتباط ميان خودش و بندگانش قرار داده، همين بس که هر يک از شما دست‏به اخلاقي بزند که او را به خدا مربوط سازد." (6)
به‏تعبير ديگر، خداوند بزرگترين معلم اخلاق و مربي نفوس انساني و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزديکي به خدا جز از طريق تخلق به اخلاق الهي مکان پذير نيست!
بنابراين، هر فضيلت اخلاقي رابطه‏اي ميان انسان و خدا ايجاد مي‏کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزديکتر مي‏سازد.

زندگي پيشوايان ديني نيز سرتاسر بيانگر همين مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقي دعوت مي‏کردند، و خود الگوي زنده و اسوه حسنه‏اي در اين راه بودند و به خواست‏خدا در مباحث آينده در هر بحثي به نمونه‏هاي اخلاقي آنها آشنا خواهيم شد; و همين بس که قرآن مجيد به هنگام بيان مقام والاي پيامبراسلام صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد: "وانک لعلي خلق عظيم; تو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري!" (7)

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- در جمله "و يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون‏" به شما اموري تعليم مي‏دهد که امکان نداشت‏خودتان آن را بدانيد!" دقت کنيد که سخن از تعليم علومي به ميان مي‏آورد که وصول به آن براي انسان از غير طريق وحي غير ممکن است!
2- کنز العمال، حديث 52175 (جلد3، صفحه‏16).
3- همان مدرک، حديث 5218.
4- بحار، جلد66، صفحه 405.
5- مستدرک الوسائل، جلد 2، صفحه‏283. (چاپ قديم).
6- تنبيه الخواطر، صفحه 362.
7- سوره قلم، آيه‏4.

***** برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن از آيت مکارم شيرازي



اشاره
اين بحث از مهمترين مباحث قرآني است، و از يک نظر مهمترين هدف انبياي الهي را تشکيل مي‏دهد، زيرا بدون اخلاق نه دين براي مردم مفهومي دارد، و نه دنياي آنها سامان مي‏يابد; همان‏گونه که گفته‏اند :

اقوام روزگار به اخلاق زنده‏اند
قومي که گشت فاقد اخلاق مردني است! اصولا زماني انسان شايسته نام انسان است که داراي اخلاق انساني باشد و در غير اين صورت حيوان خطرناکي است که با استفاده از هوش سرشار انساني همه چيز را ويران مي‏کند، و به آتش مي‏کشد; براي رسيدن به منافع نامشروع مادي جنگ به پا مي‏کند، و براي فروش جنگ افزارهاي ويرانگر تخم تفرقه و نفاق مي‏پاشد، و بي‏گناهان را به خاک و خون مي‏کشد!
آري! او ممکن است‏به ظاهر متمدن باشد ولي در اين حال حيوان خوش علفي است، که نه حلال را مي‏شناسد و نه حرام را! نه فرقي ميان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتي در ميان ظالم و مظلوم!

با اين اشاره به سراغ قرآن مي‏رويم و اين حقيقت را از زبان قرآن مي‏شنويم; در آيات زير دقت کنيد :

1 - هو الذي بعث في‏الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره جمعه، آيه‏2)
2 - لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره آل عمران، 164)
3 - کما ارسلنا فيکم رسولا منکم يتلوا عليکم آياتنا و يزکيکم و يعلمکم الکتاب و الحکمة و يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آيه‏151)
4 - ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتک و يعلمهم الکتاب و الحکمة و يزکيهم انک انت العزيز الحکيم (سوره بقره، آيه‏129)
5 - قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها (سوره شمس، آيات‏9 و 10)
6 - قد افلح من تزکي و ذکر اسم رب-ه فصلي (سوره اعلي، آيات 14 و 15)
7 - و لقد آتينا لقمان الحکمة ان اشکر لله (سوره لقمان، آيه‏12)

ترجمه

1 - او کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها مي‏خواند و آنها را تزکيه مي‏کند و به آنان کتاب و حکمت مي‏آموزد هرچند پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند!
2 - خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمت‏بزرگي بخشيد) هنگامي که در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت‏به آنها بياموزد، هرچند پيش از آن، در گمراهي آشکاري بودند.
3 - همان‏گونه (که با تغيير قبله نعمت‏خود را بر شما ارزاني داشتيم) رسولي از خودتان در ميانتان فرستاديم، تا آيات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت‏بياموزد، و آنچه را نمي‏دانستيد، به شما ياد دهد.
4 - پروردگارا! در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيز! تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت‏بياموزد و پاکيزه کند، زيرا تو توانا و حکيمي (و بر اين کار قادري)!
5 - هرکس نفس خود را پاک و تزکيه کرد، رستگار شد - و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخت، نوميد و محروم گشت!
6 - به يقين کسي که پاکي جست (و خود را تزکيه کرد) رستگار شد - و (آن کس) نام پروردگارش را ياد کرد، سپس نماز خواند!
7 - ما به لقمان حکمت (ايمان و اخلاق) آموختيم (و به او گفتيم) شکر خدا را به جا آور!

چهار آيه ‏نخستين در واقع يک حقيقت را دنبال مي‏کند، و آن اين‏که يکي از اهداف اصلي بعثت پيامبراسلام صلي الله عليه و آله تزکيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتي مي‏توان گفت تلاوت آيات الهي و تعليم کتاب و حکمت که در نخستين آيه آمده، مقدمه‏اي است‏براي مساله تزکيه نفوس و تربيت انسانها; همان چيزي که هدف اصلي علم اخلاق را تشکيل مي‏دهد.
شايد به همين دليل "تزکيه‏" در اين آيه بر "تعليم‏" پيشي گرفته است، چرا که هدف اصلي و نهائي "تزکيه‏" است هرچند در عمل "تعليم‏" مقدم بر آن مي‏باشد.
و اگر در سه آيه‏ديگر (آيه دوم و سوم و چهارم از آيات مورد بحث) "تعليم‏" بر "تزکيه اخلاق‏" پيشي گرفته، ناظر به ترتيب طبيعي و خارجي آن است، که معمولا "تعليم‏" مقدمه‏اي است‏براي "تربيت و تزکيه‏"; بنابراين، آيه‏اول و آيات سه گانه اخير هر کدام به يکي از ابعاد اين مساله مي‏نگرد. (دقت کنيد)
اين احتمال در تفسير آيات چهارگانه فوق نيز دور نيست که منظور از اين تقديم و تاخير اين است که اين دو (تعليم و تربيت) در يکديگر تاثير متقابل دارند; يعني، همان‏گونه که آموزشهاي صحيح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکيه نفوس مي‏شود، وجود فضائل اخلاقي در انسان نيز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتي مي‏تواند به حقيقت علم برسد که از "لجاجت‏" و "کبر" و "خودپرستي‏" و "تعصب کورکورانه‏" که سد راه پيشرفتهاي علمي است‏خالي باشد، در غير اين صورت اين گونه مفاسد اخلاقي حجابي بر چشم و دل او مي‏افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا مي‏ماند.

اين نکات نيز در آيات چهارگانه فوق قابل دقت است :

اولين آيه، قيام پيغمبري که معلم اخلاق است‏به عنوان يکي از نشانه‏هاي خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل "تعليم و تربيت‏" را "ضلال مبين‏" و گمراهي آشکار شمرده است (و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين) و اين نهايت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مي‏دهد.

در دومين آيه، بعثت پيامبري که مربي اخلاقي و معلم کتاب و حکمت است‏به عنوان منتي بزرگ و نعمتي عظيم از ناحيه خداوند شمرده است; اين نيز دليل ديگري بر اهميت اخلاق است.

در سومين آيه که بعد از آيات تغيير قبله (از بيت المقدس به کعبه) آمده و اين تحول را يک نعمت‏بزرگ الهي مي‏شمرد، مي‏فرمايد: اين نعمت همانند اصل نعمت قيام پيامبراسلام صلي الله عليه و آله است که با هدف تعليم و تربيت و تهذيب نفوس و آموزش اموري که وصول انسان به آن از طرق عادي امکان پذير نبود انجام گرفته است. (1)

نکته ديگري که در چهارمين آيه قابل دقت است، اين است که در اين جا با تقاضاي ابراهيم و دعاي او در پيشگاه خدا روبه‏رو مي‏شويم; او بعد از بناي کعبه و فراغت از اين امر مهم الهي، دعاهايي مي‏کند که يکي از مهمترين آنها تقاضاي به وجود آمدن امت مسلماني از "ذريه‏" اوست، و بعثت پيامبري که کار او تعليم کتاب و حکمت و تربيت و تزکيه نفوس باشد.

اين نکته نيز در پنجمين آيه جلب توجه مي‏کند که قرآن پس از ذکر طولاني‏ترين سوگندها که مجموعه‏اي از يازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمين و آسمان و ماه و خورشيد و نفوس انساني است، مي‏گويد: "آن کس که نفس خويش را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مايوس و نااميد گشته است! (قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها)".
اين تاکيدهاي پي در پي و بي‏نظير دليل روشني است‏بر اهميتي که قرآن مجيد براي پرورش اخلاق و تزکيه نفوس قائل است، و گويي همه ارزشها را در اين ارزش بزرگ خلاصه مي‏کند، و فلاح و رستگاري و نجات را در آن مي‏شمرد.
همين معني با مختصر تفاوتي در آيه‏ششم آمده و جالب اين که "تزکيه اخلاق‏" در آن مقدم بر نماز و ياد خدا ذکر شده که اگر تزکيه نفس و پاکي دل و صفاي روح در پرتو فضائل اخلاقي نباشد، نه ذکر خدا به‏جا مي‏رسد و نه نماز روحانيتي به بار مي‏آورد.

و بالاخره در آخرين آيه، از معلم بزرگ اخلاق يعني لقمان سخن مي‏گويد و از علم اخلاق به "حکمت‏" تعبير مي‏کند و مي‏گويد: "ما (موهبت‏بزرگ) حکمت را به لقمان داديم، سپس به او دستور داديم که شکر خدا را در برابر اين نعمت‏بزرگ به جا آورد!(ولقد آتينا لقمان الحکمة ان اشکرلله)".
با توجه به اين که ويژگي "لقمان حکيم‏" آن چنان که از آيات سوره لقمان استفاده مي‏شود تربيت نفوس و پرورش اخلاق بوده است‏بخوبي روشن مي‏شود که منظور از "حکمت‏" در اين جا همان "حکمت عملي‏" و آموزشهايي است که منتهي به آن مي‏شود يعني "تعليم‏" براي "تربيت‏"!
بايد توجه داشت که حکمت همان‏گونه که بارها گفته‏ايم در اصل به معني "لجام‏" اسب و مانند آن است; سپس به هر "امر بازدارنده‏" اطلاق شده است، و از آنجا که علوم و دانشها و همچنين فضائل اخلاقي انسان را از بديها و کژيها باز مي‏دارد، اين واژه بر آن اطلاق شده است.

نتيجه
آنچه از آيات بالا استفاده مي‏شود اهتمام فوق‏العاده قرآن مجيد به مسائل اخلاقي و تهذيب نفوس به عنوان يک مساله اساسي و زيربنايي است که برنامه‏هاي ديگر از آن نشات مي‏گيرد; و به تعبير ديگر، بر تمام احکام و قوانين اسلامي سايه افکنده است.
آري! تکامل اخلاقي در فرد و جامعه، مهمترين هدفي است که اديان آسماني بر آن تکيه مي‏کنند، و ريشه همه اصلاحات اجتماعي و وسيله مبارزه با مفاسد و پديده‏هاي ناهنجار مي‏شمرند.
اکنون به روايات اسلامي باز مي‏گرديم و اهميت اين مساله را در روايات جستجو مي‏کنيم.

اهميت اخلاق در روايات اسلامي
اين مساله در احاديثي که از شخص پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و همچنين از ساير پيشوايان معصوم عليهم السلام رسيده است‏با اهميت فوق‏العاده‏اي تعقيب شده، که به عنوان نمونه چند حديث پرمعناي زير را از نظر مي‏گذرانيم :

1- در حديث معروفي از پيامبراکرم صلي الله عليه و آله مي‏خوانيم :
"انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق; من تنها براي تکميل فضائل اخلاقي مبعوث شده‏ام." (2)
و در تعبير ديگري: "انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق‏" آمده است. (3)
و در تعبير ديگري: " بعثت‏بمکارم الاخلاق ومحاسنها" آمده است. (4)
تعبير به "انما" که به اصطلاح براي حصر است نشان مي‏دهد که تمام اهداف بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله در همين امر يعني تکامل اخلاقي انسانها خلاصه مي‏شود.

2- در حديث ديگري از اميرمؤمنان علي عليه السلام مي‏خوانيم که فرمود: "لو کنا لانرجو جنة ولانخشي نارا ولاثوابا ولاعقابا لکان ينبغي لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علي سبيل النجاح; اگر ما اميد و ايماني به بهشت و ترس و وحشتي از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابي نمي‏داشتيم، شايسته بود به سراغ فضائل اخلاقي برويم، چرا که آنها راهنماي نجات و پيروزي و موفقيت هستند." (5)
اين حديث‏بخوبي نشان مي‏دهد که فضائل اخلاقي نه تنها سبب نجات در قيامت است‏بلکه زندگي دنيا نيز بدون آن سامان نمي‏يابد! (در اين باره در آينده به خواست‏خدا بحثهاي مشروحتري خواهيم داشت)

3- در حديث ديگري از رسول‏خدا صلي الله عليه و آله آمده است که فرمود: "جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة بينه وبين عباده فحسب احدکم ان يتمسک بخلق متصل بالله; خداوند سبحان فضائل اخلاقي را وسيله ارتباط ميان خودش و بندگانش قرار داده، همين بس که هر يک از شما دست‏به اخلاقي بزند که او را به خدا مربوط سازد." (6)
به‏تعبير ديگر، خداوند بزرگترين معلم اخلاق و مربي نفوس انساني و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزديکي به خدا جز از طريق تخلق به اخلاق الهي مکان پذير نيست!
بنابراين، هر فضيلت اخلاقي رابطه‏اي ميان انسان و خدا ايجاد مي‏کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزديکتر مي‏سازد.

زندگي پيشوايان ديني نيز سرتاسر بيانگر همين مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقي دعوت مي‏کردند، و خود الگوي زنده و اسوه حسنه‏اي در اين راه بودند و به خواست‏خدا در مباحث آينده در هر بحثي به نمونه‏هاي اخلاقي آنها آشنا خواهيم شد; و همين بس که قرآن مجيد به هنگام بيان مقام والاي پيامبراسلام صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد: "وانک لعلي خلق عظيم; تو اخلاق عظيم و برجسته‏اي داري!" (7)

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1- در جمله "و يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون‏" به شما اموري تعليم مي‏دهد که امکان نداشت‏خودتان آن را بدانيد!" دقت کنيد که سخن از تعليم علومي به ميان مي‏آورد که وصول به آن براي انسان از غير طريق وحي غير ممکن است!
2- کنز العمال، حديث 52175 (جلد3، صفحه‏16).
3- همان مدرک، حديث 5218.
4- بحار، جلد66، صفحه 405.
5- مستدرک الوسائل، جلد 2، صفحه‏283. (چاپ قديم).
6- تنبيه الخواطر، صفحه 362.
7- سوره قلم، آيه‏4.

***** برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن از آيت مکارم شيرازي