شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

نگاهى بر زندگانى حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها)

0 نظرات 00.0 / 5
1- تولد و دوران كودكي
شهر مدينه چشم به راه تولد كودكي از خاندان پاك پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بود . خانه امام كاظم (عليه السلام) حال و هواي ديگرِِِي داشت . نجمه همسر آن بزرگوار به اميد تولد فرزند روز را به شب و شب را به روز مي رساند .
شور و شادي در خانه امام موج مي زد .
سرانجام انتظارها به سر آمد و در اول ذيقعده سال 173 هجري قمري ، خداوند دختري به امام هفتم حضرت امام موساي كاظم (عليه السلام) بخشيد و نوزادي نوراني و خوش سيما در خانه با صفاي امام چشم جهان گشود .
دل همه اهل خانه از تولد فرزند جديد غرق شادي شد . پس از امام ، شايد كسي به اندازه نجمه همسر حضرت ، خوشحال نبود . زيرا پس از گذشت 25 سال اين دومين فرزندي بود كه دست لطف پروردگار به نجمه عنايت مي فرمود . 25 سال پيش در همين ماه ذيقعده نجمه پسري به دنيا آورد تا پس از پدر بار امامت و هدايت شيعيان را به دوش كشد . آري ، درست در سال 148 هجري قمري بود كه با تولد علي (عليه السلام) كه بعدها به رضا شهرت يافت ، نجمه تولد اولين فرزندش را جشن گرفت و اينك پس از گذشت سالها خداوند دختري به او و همسرش امام كاظم (عليه السلام) و خواهري به امام رضا (عليه السلام) عنايت فرمود كه مايه چشم روشني خانواده بود .
امام كاظم (عليه السلام) به خاطر عشق و علاقه خاصي که به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشت نام دختر تازه به دنيا آمده خود را فاطمه ، نهاد. پاك سرشتي وپرهيزكاري او به اندازه اي بود كه پس از مدتي "معصومه" خوانده شد ، چون مانند پدر گرامي اش از گناه و بدي دوري مي جست .
" فاطمه " نامي بود كه در ميان اهل بيت صدها خاطره تلخ و شيرين از دوران زندگاني حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را به ياد مي آورد .
آنها اگر براي يكي از فرزندانشان نام " فاطمه " را بر مي گزيدند به احترام همنامي با دختر عزيز پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از احترام و گراميداشت او كوتاهي نمي كردند و ازبي مهري به او پرهيز نمي نمودند . دختر نورسيده امام كاظم (عليه السلام) هم از اين سنت نيكو بهره داشت . امام كاظم (عليه السلام) او را بسيار دوست مي داشت و از هيچگونه اظهار لطف و محبت به او دريغ نمي كرد .
فاطمه معصومه زير سايه پرمهر پدر و مادر عزيزش روز به روز بزرگترمي شد و چيزهاي تازه اي از آن دو بزرگوار مي آموخت . اگر پدر فاطمه معصومه امام شيعيان بود و در پرهيزكاري و پاكي نظير نداشت ، مادرش هم زني پارسا و با ايمان بود كه اصول و كمالات اسلامي را در مكتب همسر امام صادق (عليه السلام) فرا گرفته و از برجسته ترين زنان آن روزگار به شمار مي آمد . از اينرو " حميده " مادر امام كاظم (عليه السلام) به او پيشنهاد كرده بود تا با وي ازدواج نمايد .
فاطمه معصومه با استفاده از محضر پدر و برادر معصوم و مادر پارسا و عالمش به چنان مقام علمي دست يافت كه در ايام نوجواني با بسياري از معارف اسلامي آشنا بود . روزي جمعي از شيعيان به مدينه آمدند تا سئوالات ديني خويش را به امام كاظم (عليه السلام) عرضه نموده و با جوابهاي درست به شهر خود باز گردند . متأسفانها امام هفتم (عليه السلام) در سفر بود و امام رضا (عليه السلام) هم در مدينه حضور نداشت . شيعيان از اينكه سؤالهايشان بي پاسخ مانده بود بسيار اندوهگين شده و به ناچار راه بازگشت در پيش گرفتند .
فاطمه معصومه كه به اندوه مسافران آگاهي يافت ، سئوالهايشان را كه به صورت نامه اي تهيه شده بود ، گرفته و به آنها پاسخ داد.
شيعيان با شادي وصف ناپذيري مدينه را به قصد ديار خويش ترك كردند . در بيرون مدينه با امام كاظم (عليه السلام) مواجه شده و آنچه كه در منزل ايشان گذشته بود به اطلاع حضرت رساندند . امام پاسخ دخت گراميش را خواند و با جمله اي كوتاه ، شاگرد مكتبش را اينگونه ستود " پدرش به فدايش "

2- آغاز رنجها و شهادت پدر :
حاكمان و پادشاهان آن دوران فرزندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را بسيار آزار مي دادند . به خصوص امام كاظم (عليه السلام) از دست خلفاي هم عصر خود ستمهاي فراواني مي كشيد . ناراحتي و رنجهاي پدر ، دل بي آلايش فاطمه معصومه را به درد مي آورد و او را سخت غمگين مي نمود . تنها وجود برادر دلسوز و فداكارش حضرت رضا (عليه السلام) به وي و ديگر افراد خانواده آرامش مي داد .
دوران زندگاني امام هفتم (عليه السلام) با ايام زمامداري پنج خليفه ستمگر به نامهاي ابوالعباس سفاح ، منصور دوانيقي ، هادي ، مهدي و هارون همزمان بود هر يك از آنها حضرت را به گونه اي آزردند و ايشان و ديگران علويان پارسا را به انواع مصيبتها و سختي هاي طاقت فرسا گرفتار ساختند .
هنگامي كه فاطمه معصومه به دنيا آمد سه سال از خلافت " هارون " مي گذشت . هارون هارون در قلدري و ستمگري و چپاول بيت المل گوي سبقت را از حاكمان پيش از خود ربوده بود . او حاكمي شهوتران و دنيا پرست بود . امام كاظم (عليه السلام) نمي توانست در برابر ظلم و ستم هارون و خيانت او به اسلام و امت اسلامي سكوت كند ، از اين رو با شيوه هاي گوناگون حكومت ضد دين او را نكوهش كرده و با دولت ستم پيشه اش مبارزه مي نمود.
هارون نيز با آگاهي از سرسختي آل علي (عليه السلام) بويژه امام كاظم (عليه السلام) در راه مبارزه با طاغوت ، بيشترين تلاش را براي سركوب آنان به كار مي بست . پولهاي گزاف به شاعران مي داد تا به فرزندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ناسزا گويند . علويان را زنداني و تبعيد مي كرد و گروهي از آنها را نيز پس از مدتها حبس و شكنجه به شهادت مي رساند. تا اينكه پس از گذشت چند سال از تحكيم حكومت و پايه هاي قدرت خويش امام كاظم (عليه السلام) را دستگير وروانه زندان نمود .
بدينسان فاطمه معصومه در سالهاي آخر حيات پدر از ديدار وي و كسب فيض از محضر قدسي اش محروم شد و با در بند شدن امام و مقتدايش به اندوهي سخت مبتلا گشت . او كه در آن هنگام كمتر از ده سال از عمرش مي گذشت در فراق پدر چون شمعي مي سوخت و از اين غم جانكاه مانند ابر بهاري اشك مي ريخت .
براي امام كاظم (عليه السلام) هم دوري از فرزندان پاك و تقواپيشه اش مثل امام رضا (عليه السلام) و فاطمه معصومه بسيار دشوار بود . هر چند امام هفتم (عليه السلام) فضاي تاريك زندان را با ياد خدا نورافشان مي كرد و عطرآگين مي ساخت و آن روزهاي سخت را با سجده هاي عارفانه به روزهاي شيرين زندگي تبديل مي نمود اما وقتي به ياد فاطمه معصومه و سيماي معصوم و بي گناهش مي افتاد دلش براي اومي طپيد . در سالهاي آخر زندگي امام كاظم (عليه السلام) حضرت از زنداني به زنداني ديگر منتقل مي شد . يكسال در زندان عيسي بن جعفر والي بصره بسر برد . صفات برجسته پيشواي شيعيان چنان در عيسي بن جعفر تأثير گذارد كه او به ناچار از زندانياني كناره گيري كرد .
پس از آن ، حضرت را به دستور هارون به بغاد بردند و به ترتيب نزد فضل بن ربيع و فضل بن عيسي زنداني شد و سرانجام به زندان سندي بن شاهك منتقل گرديد . علت اين نقل و انتقالهاي پي در پي آن بود كه هارون هر بار كه از زندانيانهاي حضرت مي خواست تا ايشان را شهيد كنند ، هيچيك از آنها تن به چنين كار خيانت باري نيم دادند . تا اينكه سندي بن شاهك به دستور هارون امام را مسموم كرد .
البته هارون به خوبي مي دانست كه اگر مردم از كشته شدن امام به دست او آگاه شوند عوقب خطرناكي در انتظارش هست . براي همين پيش از شهادت حضرت ، گروهي از شخصيتهاي معروف را فرا خواند تا گواهي دهند كه آن عزيز مريض شده و ممكن است از دنيا برود و كسي قصد كشتن ايشان را نداشته است .
اما هوشياري امام ، هارون را رسوا كرد . حضرت با وجود مسموميت شديد ، به افرادي كه در كنارش گرد آمده بودند فرمود : مرا به وسيله 9 عدد خرما مسموم ساخته اند . بدنم در اثر زهر فردا سبز شده و و پس فردا از دنيا خواهم رفت .
و سرانجام دو روز بعد از اين سخن امام ، در 25 رجب 183 هجري قمري به شهادت رسيد و يكي ديگر از پيشوايان معصوم شيعه به اجداد پاكش پيوست . شيعيان با شنيدن خبر شهادت امام ، پيراهن عزا بر تن كرده و با چشمي اشك بار به سوگ نشستند . آنها رهبر بزرگوار خود را كه به او عشق مي ورزيدند ، از دست داده بودند و هيچ چيز نمي توانست دل غمديده شان را تسلي بخشد. در ميان عزداران، دختر ده ساله امام (عليه السلام) يعني فاطمه معصومه به غمي جانكاه مبتلا شد . او سالها به انتظار نشسته بود تا مگر روزي پدر عزيزش در خانه را باز كرده و او را در آغوش كشد . اما اينك بايد دنيايي از اندوه را در دل كوچك خود جاي دهد و در اين مصيبت صبر پيشه كند .

3- سفر برادر به مرو :
پس از شهادت امام هفتم (عليه السلام) ، حضرت رضا (عليه السلام) به امامت رسيد . امام رضا (عليه السلام) 35 سال داشت . ايشان علاوه بر رهبري امت اسلامي و هدايت شيعيان ، تنها وصي امام كاظم (عليه السلام) بود كه به دستور پدر مسئوليت سرپرستي فرزندان حضرت را هم به دوش مي كشيد .
فشار و خفقان حكومت هارون همچنان ادامه داشت . اما امام رضا (عليه السلام) بدون هيچ ترس و واهمه اي به انجام وظائف الهي خود مشغول بود و در راه گسترش حق و حقيقت لحظه اي آرام نمي گرفت .
با اينهمه ، شرايط به گونه اي بود كه هارون هرگز جرأت نمي كرد آسيبي به امام برساند و آشكارا با ايشان به دشمني پردازد .
سرانجام هارون در سال 193 هجري قمري بيمار شده و به هلاكت رسيد و مسلمانان با مرگ او از شر يكي ديگر از ستمكارن رهايي يافتند .
پس از هارون پسرش امين به خلافت رسيد . مدت حكومت او بيش از چهارسال دوام نيآورد . بر سر خلافت ميان امين و برادرش مأمون درگيريهاي خونيني رخ داد و بالأخره امين در سال 198 هجري قمري كشته شده و مأمون بر مسند خلافت نشست .
امام رضا (عليه السلام) در طول درگيريهاي دبار سلطنتي ، و سرگرمي آنان به جنگ با آسودگي به راهنمايي و تربيت پيروان خود پرداخت و از فرصت به دست آمده نهايت استفاده را برد .
در اين مدت، دولت عباسي فرصت نيافت تا خانواده امام و اطرافيان ايشان را بيازارد .
مأمون پس از رسيدن به خلافت ، با حيله گري و نيرنگ بازي به تقويت پايه هاي حكومت خود پرداخت . او براي فريفتن مردم ، دانشمندان را به دور جمع نموده و مجالس علمي تشكيل داد و سعي كرد خود را حاكمي دانشمند و دانش دوست بنماياند.
از طرف ديگر او براي جلب حمايت شيعيان با صراحت به امير مؤمنان علي(عليه السلام) اظهار علاقه مي نمود و معاويه را با لعن و نفرين ياد مي كرد .
با توجه به گستردگي كشور اسلامي و وجود مخالفان سرسخت در اطراف آن، مأمون براي حفظ تاج و تختش بايد شيعيان را با خود همراه مي كرد . والا اگر شيعيان هم به صف دشمنان مأمون مي پيوستند كار براي او بسيار دشوار مي شد. براي همين ، تصميم گرفت براي فريب علويان و شيعيان ، امام رضا (عليه السلام) را به جانشيني و ولايت عهدي خود انتخاب كند . اگر امام هشتم پيشنهاد خليفه را مي پذيرفت شيعيان به يقين از مخالفت با حكومتي كه امامشان ولي عهد آن بود اجتناب مي ورزيدند .
ميان مأمون و امام رضا (عليه السلام) نامه هاي فراواني رد و بدل شد . حضرت از قبول ولايت عهدي امتناع مي كرد و خليفه همچنان بر آن اصرار مي نمود. نامه هاي پي در پي مأمون سودي نبخشيد و امام (عليه السلام) با موضعگيري آگاهانه ، توطئه شيطنت آميز خليفه را خنثي كرده و نقشه هاي او را نقش بر آب نمود و در نامه هاي خود ، با صراحت پيشنهاد مأمون را رد كرد.
اما حاكم ستمگر دوران ، مأمون دست بردار نبود . او براي رسيدن به هدف خود در سال 200 هجري قمري شخصي به نام رجاء بن ابي ضحاك را راهي مدينه نمود تا امام (عليه السلام) را از آنجا به "مرو" كه مركز حكومتش بود ، بياورد مأمون اميدوار بود كه بتواند در"مرو" حضرت را به ولايت عهدي خود راضي كند.
امام رضا (عليه السلام) پس از زيارت قبر پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و ساير امامان (عليه السلام) و خداحافظي با فرزندان و برادران و خواهرانش از جمله فاطمه معصومه "مدينه" را به قصد "مرو"ترك كرد.
اقوام و خويشان حضرت با ناراحتي و غم فراوان ايشان را بدرقه كردند و در حاليكه بهترين پناهگاه خود را از دست داده بودندپريشان و غمگين به خانه هاي شان بازگشتند .
با رفتن امام رضا (عليه السلام) لحظه هاي شيرين زندگي "فاطمه معصومه" هم پايان پذيرفت براي او كه پس از شهادت پدر ، به سايه پر مهر برادرش دلخوش كرده بود سفر تحميلي اما ، و دوري از آن عزيز بسيار دشوار بود .
مأمون به گونه اي برنامه ريزي كرده بود كه مسير امام (عليه السلام) از شهرهاي شيعه نشين بويژه كوفه و قم نگذرد . او مي ترسيد كه مبادا با حضور امام (عليه السلام) در آن شهرها قبام و شورشي صورت پذيرد و دستگاه حكومت را دچار حادثه اي بنمايد. سوابق درخشان كوفه و قم در عشق به خاندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مثل روز براي خليفه روشن بود . به همين خاطر هم از رفتن امام (عليه السلام) به شهرهاي شيعه نشين جلوگيري مي كرد .
با اينهمه مسلمانان ديگر شهرهاي كشور اسلامي كه در مسير حركت حضرت رضا (عليه السلام) قرار داشتند با استقبالهاي پر شور از ايشان مقدم فرزند پيامبر را گرامي داشتند . مردم به محض اطلاع از ورود امام به شهر به محضر مباركش رسيده و از وجود گرامي اش بهره مند مي شدند .
در بعضي از شهرهاي ايران استقبال بي سابقه اي از آن بزرگوار شد . اهالي شهر عاشقانه به دور مركب امام (عليه السلام) حلقه زده و از ايشان بهره ها بردند . نيشابور يكي از اين شهرهاست . وقتي مردم از آمدن امام رضا (عليه السلام) به شهر خود اطلاع يافتند در مسير كاروان قرار گرفته و در كنار محمل امام (عليه السلام) اجتماع كردند تا حضرت به آنها چيزي بياموزد.
امام رضا (عليه السلام) خواهش آنان را پذيرفت و حديث ارزشمندي از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) براي مردم نقل كرد كه : " خداوند فرمود : " لااله الاالله قلعه استوار من است ، هركس داخل آن قلعه شود از عذاب من در امان خواهد بود." مركب امام (عليه السلام) چند گامي به جلو رفت. پس از اندکي امام (عليه السلام) دوباره به سخن ادامه داد و فرمود : " با شرايطش كه من يكي از آن شرايط هستم."
منظور امام (عليه السلام) آن بود كه تنها گفتن "لااله الاالله" براي رفتن به بهشت كفايت نمي كند و گوينده بايد امامت امامان بر حق از جمله امام رضا (عليه السلام) را نيز پذيرفته باشد. پس از روزها مسافرت حضرت رضا (عليه السلام) به شهر مرو رسيد.
مأمون پيشنهاد ولايت عهدي خود را دوباره عنوان نمود . اما امام (عليه السلام) همچنان بر رأي خود اصرار نموده ولايت عهدي را نمي پذيرفت .
كشمكش ميان آن بزرگوار و خليفه بر سر مسأله ولايت عهدي دو ماه به طول انجاميد . سر انجام بر اثر تهديدهاي مأمون ، امام (عليه السلام) مجبور به قبول پيشنهاد او شده و با ديده اي اشكبار و دلي غمگين در هفتم رمضان 201 هجري قمري ولايت عهدي خليفه را پذيرفت . ايشان شرط نمود كه در هيچيك از تصميمات حكومت دخالت نكند، مأمون نيز شرط امام را قبول كرد.

4- هجرت خواهر امام (عليه السلام) از مدينه به سوي مرو :
يكسال از سفر امام هشتم (عليه السلام) به مرو گذشت . خاندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در مدينه روزها بود كه از ديدار آن عزيز محروم شده بودند .
يكسال مي گذشت و آنها حتي جرعه از مهرباني ها و عنايت هاي امام خود ننوشيده بودند. ديگر چيزي جز زيارت سيماي نوراني حضرت ، دل غمديده آنها را آرام نمي كرد.
فاطمه معصومه نيز كاسه صبرش لبريز شده بود و بسان خواهران و برادران خود در فراق برادر بزرگوارش امام رضا (عليه السلام) بي تابي مي كرد .
مي گويند در همان روزها امام رضا (عليه السلام) نامه اي خطاب به فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط يكي از خدمتگزارانش به مدينه منوره فرستاد .
امام به آن نامه رسان دستور داد كه در هيچ منزلي توقف نكند تا در زمان كوتاهي نامه را به مدينه برساند . آن بزرگوار همچنين نشاني خانه پدرش را كه خواهر گرامي اش هم در آنجا زندگي مي كرد به خدمتگزارش داد تا او از كس ديگري سراغ خانه امام كاظم (عليه السلام) را نگيرد .
پيك حضرت به سرعت خود را به شهر پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ، مدينه منوره رساند و براساس دستور ايشان نامه را به فاطمه معصومه تسليم نمود.
گرچه از محتواي آن نامه باارزش اطلاعي در دست نيست اما هرچه بود شوق ديدار امام رضا (عليه السلام) را در دل نزديكان ايشان بيشتر كرد. فاطمه معصومه و گروهي از براداران و برادرزادگان امام تصميم گرفتند تا به مرو رفته و به محضر امام رضا (عليه السلام) شرفياب شوند.
آنها به سرعت بار سفر بستند و كارواني تشكيل دادند . آب و آذوقه اي فراهم آوردند و با دنيايي از اميد شهر پيامبر خدا را ب قصد مرو ترك كردند.
در ميان قافله فاطمه معصومه چون نگيني مي درخشيد.آن بانوي عزيز را پنج تن از برادرانش به نامها فضل ، جعفر ، هادي، قاسم و زيد و تعدادي از برادر زادگان و گروهي از غلامان و كنيزان همراهي مي كردند .
كاروان عاشقان امام رضا (عليه السلام) به پيش مي رفت و جز توقفهاي ضروري براي نماز و غذا و استراحت ، لحظه اي از حركت بازنمي ايستاد . تپه ها و كويرها و ريگزارهاي حجاز را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذاشت و از مدينه روز به روز دورتر مي شد .
سفر كردن در بيابانهاي حجاز آنقدر دشوار بود كه گاه حتي شتران پرتوان را هم به زانو در مي آورد تا چه رسد به مسافراني كه بايد تا مرو مي رفتند اما نور اميدي كه در دل اهل كاروان مي تابيد آنها را به ادامه سفر دلگرم مي كرد و آنان همراه باد و طوفاني كه در بيابان مي وزيد به پيش مي تاختند.
در آن روزگار ، خطر حمله دزدان هر مسافري را تهديد مي كرد و او را با مشكلات فراواني روبرو مي ساخت . اگر آنها به قافله اي حمله مي بردند ديگر اميدي به ادامه سفر نبود . كمترين آسيبي كه به مسافران مي رساندند غارت اموال و جواهرات و حيوانات آنان بود . وگرنه گاه كاروانيان را هم از دم تيغ خود مي گذراندند .اين خطر " فاطمه معصومه " و همراهانش را نيز تهديدمي كرد . ولي آنها با توکل بر خداي بزرگ به راه خود ادامه مي دادند و گام به گام به مقصد نزديگ تر مي شدند.
روزها و شبها يكي پس از ديگري مي گذشت و كاروان زائران امام رضا (عليه السلام) كوير بي آب و علف حجاز را پشت سر مي نهاد. چيزي تا رسيدن به خاك ايران نمانده بود. رنج سفر "فاطمه معصومه" را بسيار آزار مي داد. براي بانوي جواني مانند او پيمودن اين مسير ناهموار بسيار ناهموار بسيار سخت و طاقت فرسا بود. با اينهمه ديدار برادر آنقدر نزد او ارزش داشت كه حاضر بود حتي صدها برابر اين رنج و سختي را هم به خاطر آن تحمل كند.
او پيوسته در راه ، چهره زيباي امام رضا (عليه السلام) و حوادث تلخ و شيرين روزهاي حضور ايشان در مدينه را به ياد مي آورد و از اينكه مي ديد بزودي چشمش به جمال برادر روشن خواهد شد بسيار خوشحال بود.
مرحله دشواري از سفر پايان پذيرفت و سرانجام كاروانيان به سرزمين ايران رسيدند . آنها روزهايي را نيز در خاك ايران به سفر پرداختند و شهرها و روستاهاي آن را يك يك پشت سر نهادند.

5- كاروان زائران امام هشتم (عليه السلام) در ساوه
سرانجام كاروان به شهر "ساوه" رسيد . آنجا بود كه فاطمه معصومه (سلام الله عليها) دچار بيمار سختي شد ؛ آنچنان كه او را از ادامه سفر بازداشت .
سفر طولاني " مدينه " تا " ساوه " گرچه حضرت معصومه (سلام الله عليها) را ضعيف و ناتوان كرده بود ؛ اما رنج بيماري رنگ از رخسارش برد و جسم شريفش را به مشتي گوشت و استخوان بدل كرد.
آيا خواهر امام رضا (عليه السلام) مي توانست با چنين حالي ، بقيه راه را ادامه دهد و برادر عزيزش رادر "مرو" زيارت كند ؟ آيا مي توانست باز بر مركب بنشيند و سفر نيمه تمام خود را با ديدار امام هشتم (عليه السلام) تمام كند ؟ اينها سؤالاتي بود كه دختر امام كاظم (عليه السلام) را به خود مشغول نموده و سخت نگران ساخته بود.
به هر حال وقتي آن بانو حال و روز خود را چنين ديد ، تصميم گرفت به شهر "قم" برود .براي همين ازهمراهان خود پرسيد:"تا قم چقدر راه است؟ "ر آنان گفتند : " ده فرسخ". آنگاه فرمان داد تا به طرف "قم" حركت كنند.
شهر " قم " از آن روزگار پناهگاه ارادتمندان خاندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بود . با آنكه هنوز مذهب شيعه در ايران رواج نداشت ، اما به دليل مهاجرت اعراب اشعري از كوفه به "قم"، اين شهر، شهري شيعه نشين بود و گروهي از عاشقان و دوستان اهل بيت (عليه السلام) در آن زندگي مي كردند.
اشعري ها ، سالها پيش بر اثر ظلم و ستم كارگزاران بني اميه - كه در دشمني با خاندان پيامبر(صلّى الله عليه وآله وسلّم) و ارادتمندان امير مؤمنان(عليه السلام) حد و مرزي نمي شناختند - از كوفه به قم آمده بودند و مدتها بود كه در آنجا اقامت داشتند. خبر آمدن حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به ساوه و بيماري آن بانو ، به شهر قم رسيد. اهالي شهر يك دل يك رأي تصميم گرفتند تا نزد آن بزرگوار رفته و از محضرش تقاضا كنند كه مدتي " قم " اقامت نمايد .
" موسي بن خزرج "‌به نمايندگي از مردم " قم " نزد دخت گرامي امام كاظم (عليه السلام) رفت و درخواست اهالي شهر را با آن حضرت در ميان گذاشت(1).
حضرت معصومه (سلام الله عليها) درخواست اهل قم را پذيرفت و كاروان به طرف قم حركت كرد .
موسي بن خزرج خوى زمام شتر حضرت معصومه (سلام الله عليها) را به دست گرفت و با افتخار آن را به سوي شهري كه براي پذيرايي از خواهر امام رضا (عليه السلام) لحظه شماري مي كرد ، راند تا كاروان به دروازه هاي ورودي شهر قم رسيد .

6- بيماري و وفات دختر امام كاظم (عليه السلام) :
سرانجام حضرت معصومه (سلام الله عليها) و همراهان آن بزرگوار،‌ در 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري وارد شهر قم شدند و مورد استقبال گرم اهالي شهر قرار گرفتند . مردم از ورود دختر امام هفتم (عليه السلام) به ديار خود بسيار خوشحال شدند .
" موسي بن خزرج " مأمور پذيرايي از حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) ‌و همراهانش شد . او وضع مالي خوبي داشت و خانه بزرگي نيزدراختيارش بود . براي همين با كمال ميل مسؤوليت پذيرايي از ميهمانان را عهده دار شد .
او همچنان كه افسار شتر " حضرت معصومه " (سلام الله عليها) را در دست داشت ، آن را به سوي خانه خود راهنمايي كرد . موسي بن خزرج با خوشحالي تمام به خدمتگزاري مسافران خسته مدينه مشغول شد و به سرعت وسايل مورد نياز آنان را برايشان فراهم ساخت .
حضرت معصومه (سلام الله عليها) در خانه " موسي بن خزرج " عبادتگاهي براي خود مهيا كرد تا در آنجا به راز و نياز با خداي بزرگ بپردازد و دردهاي جانسوز خود را با معبود خويش در ميان بگذارد و از او براي تحمل رنجها ياري بجويد . اين عبادتگاه هنوز باقي مانده و "‌بيت النور" نام گرفته است.
بيماري دخت گرامي امام كاظم (عليه السلام) همراهان بانو و اهالي قم كه افتخار ميزباني از او را داشتند سخت ناراحت كرده بود . گرچه آنها از هيچ كوششي براي مداواي ميهمان عزيز خويش كوتاهي نمي كردند ،‌ اما حال او روز به روز بدتر مي شد چرا كه بيماري در تمام جسم شريفش ريشه كرده بود .
و سرانجام زائر امام رضا (عليه السلام) در دهم ربيع الثاني 201 هجري قمري چشم از جهان فرو بست و درحالي كه اشك در ديده و غم دوري برادر به دل داشت دار فاني را وداع گفت.
مردم " قم " در اين مصيبت عزادار شده و در نهايت ناباوري از درگذشت مظلومانه بانو ، ‌به سوگ نشستند .

7- مراسم خاكسپاري :
شيعيان و ارادتمندان اهل بيت ،‌ پيكر مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) را با احترام بسيار غسل داده و كفن كردند .
چون زمان دفن فرا رسيد ،‌ بزرگان اشعري شايسته ديدند كه پيكر بانو را در جاي مناسبي غير از گورستان عمومي شهر به خاك بسپارند .
اين تصميم به خاطر احترام فوق العاده اي بود كه براي دختر امام كاظم (عليه السلام) قائل بودند و نمي خواستند اين پيكر مطهر در كنار ديگران به خاك سپرده شود .
" موسي بن خزرج " در اين كار خير پيشقدم شد . او باغ بزرگ خود را در منطقه بابلان (‌محدودي فعلي حرم مطهر ) به دفن آن پيكر پاك اختصاص داد . ديگر همه چيز آماده شده بود . اما چه كسي بايد پيكر حضرت معصومه (سلام الله عليها) را به خاك مي سپرد ؟ در اين مورد گفتگويي ميان جمعيت درگرفت . بالأخره توافق كردند تا پيرمرد نيكوكاري به نام " قادر" عهده دار اين كار شود .
كسي را به دنبال " قادر " فرستادند. اما هنوز او نيامده بود كه ناگهان دو سوار نقابدار به شكل خارق العاده اي از طرف رودخانه شهر به محل خاكسپاري نزديك شدند . چون به پيكر مطهر بانو رسيدند از مركب فرود آمده و بر جنازي او نماز خواندند و سپس جسم پاكش را با احترام در دل خاك قرار دادند . آنگاه در ميان ناباوري حاضران بر مركب خود نشستند و به سرعت از آنجا دور شدند .
مراسم دفن حضرت معصومه (سلام الله عليها) با شكوه بسيار و در ميان اشك و اندوه شيعيان پايان پذيرفت و شهر قم كه به حق آشيانه آل محمد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ناميده شده است ، مزار پاره تن امام كاظم (عليه السلام) گرديد .
" موسي بن خزرج " نيز باغ خود را به احترام مزار پاك بانو ، وقف مسلمانان كرد تا از آن پس شيعيان علي (عليه السلام) را گرداگرد آن مرقد منور دفن كنند .

8- مزار شريف حضرت معصومه (سلام الله عليها) از گذشته تا كنون :
مردم قم بر فراز آرامگاه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) سايه باني از حصير ساختند تا آنكه پس از حدود پنجاه سال به همت زينب دختر امام جواد (عليه السلام) اولين قبه و بارگاه بر روي تربت پاك آن بانو بر پا شد .
سپس ساختمان حرم مطهر توسط ارادتمندان و شيعيان اهل بيت بازسازي شده و توسعه يافت تا به شكل امروزي خود در آمد .
چند سال پس از رحلت حضرت معصومه (سلام الله عليها) تعداد ديگري از امامزادگان نيز در كنار مزار شريفش به خاك سپرده شدند كه بيش از پيش بر اهميت اين خاك پاك افزود.
در طول تاريخ همواره بارگاه نوراني " حضرت معصومه " (سلام الله عليها) مايه خير و بركت براي مردم قم و پناهگاهي براي شيعيان بوده است .
چه بسيار حاجتمنداني كه از اين خانه حاجت روا بازگشتند و چه بيماراني كه با دست عنايت اين بانوي گرامي شفا يافتند . در روز رستاخيز نيز حضرت از ارادتمندان خود دستگيري خواهد كرد . امام صادق (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد : " با شفاعت او ( حضرت معصومه ) همه شيعيان ماوارد بهشت مي شوند . "
به بركت اين مزار مطهر روز به روز بر اهميت و رونق شهر قم افزوده شده و بيش از پيش مورد توجه شيعيان جهان قرار گرفت .
عالمان و مجاهدان فراواني در اين ديار پرورش يافتند كه هر كدام منشأ آثار ماندگار و ارزشمندي در جهان اسلام شدند .از جمله بايد از عالم مجاهد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره ) ياد كرد كه در جوار همين حرم پاك تربيت شد و قيام الهي و مبارزي حق طلبانه خود را از اين سرزمين مقدس آغاز نمود.
هم اكنون نيز بارگاه ملكوتي خواهر گرانقدر امام رضا (عليه السلام) چون نگيني در ميان شهر مي درخشد . همه روزه زائران گروه گروه از نقاط مختلف ايران و جهان به زيارتش مي شتابند و بدينوسيله عشق و علاقه عميق خود را به پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و فرزندان ايشان ابراز مي كنند .

9- پاداش زيارت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها):
پيشوايان ما زيارت اين بانوي بزرگوار را به شيعيان خود سفارش كرده اند و براي آن پاداش و اجر بسياري بيان نموده اند . در اين زمينه توجه شما را به سه حديث از سه امام معصوم جلب مي كنيم :
امام صادق (عليه السلام) : بزودي بانويي به نام " فاطمه " از تبار من در قم دفن مي شود . هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب خواهد شد (2).
امام رضا (عليه السلام) : هركس او را زيارت كند بهشت از آن اوست(3) .
امام جواد (عليه السلام) : هر كس عمه مرا در قم زيارت كند بهشت از آن اوست(4).
-----------------------------------------
پاورقى ها
(1) جا دارد در اينجا به رواياتي چند كه در فضيلت شهر قم و مردم آن وارد شده ،‌اشاره كنيم :
* امام صادق ( عليه السلام ) : خاك قم مقدس است و اهل آن از ما هستند و ما هم از آنها هستيم .
بحار الانوار ،‌جلد 60،‌ صفحه 318.
* امام صادق (عليه السلام): "اهل قم ياوران ما هستند ."
بحار الانوار ، ج 60، صفحه 214.
(2) بحار ، جلد 102 صفحه 267.
(3) بحار ، جلد 102 صفحه 265.
(4) بحار ،‌جلد 102 صفحه 265 .

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)