شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام

0 نظرات 00.0 / 5
در پي شبهات گوناگوني که مخالفان اهل البيت عليهم السلام براي کم ارزش کردن مقام اهل بيت و عصمت ائمه مطرح و در جامعه نشر مي دهند شبهه ي عدم ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام هميشه مطرح است که هر چند گاهي مطرح مي شود چرا که با پايين آوردن مقام حضرت ابوطالب عليه السلام قصد حمله به مولي علي عليه السلام را دارند و اين خدشه و شبهه را به حضرت علي عليه السلام هم سرايت دهند و به اهداف خبيثانه خود دست يابندپس بر آن شديم که در سالروز وفات حضرت ابوطالب عليه السلام در 26 رجب دفاعيه اي را هر چند مختصر براي اين شبهه تهيه شود.
ايمان و يکتا پرستي " ابوطالب" از حقايق ترديد ناپذيري که همه ي آکاهان و انسان هاي آزادمنش بر آن اتفاق نظر دارند، يکتاپرستي و ايمان عميق ابوطالب است. او به دعوت توحيدي پيامبر پاسخ مثبت داد و به خداي يکتا ايمان آورد و در راه عقيده و آرمان خويش بود که به دفاع از پيامبر و راه و رسم عادلانه ي او همت گماشت و شاهکار آفريد. براي نمونه:
1- مورخان از جمله " ابن اثير" آورده است که: روزي ابوطالب پيامبر را ديد که در حال نماز است و فرزندش علي در سمت راست آن حضرت به نماز ايستاده و بر آموزگار خويش اقتدا کرده است.
آن مرد بزرگ شادمان شد و رو به فرزند ديگرش ، جعفر کرد و فرمود:
" صل جناح ابن عمک و صل عن يساره!"
پسرم! تو نيز سمت چپ عموزاده ي گران قدرت محمد صلي الله عليه و آله قرار گير و نماز بخوان! آيا اين حقيقت جز از ايمان عميق به وحي و رسالت و پيام پيامبر سرچشمه مي گيرد؟
2- در روايت ديگري بر اين داستان افزوده اند که: وقتي جعفر به دستور پدرش ابوطالب آمد و طرف چپ پيامبر به نماز ايستاد، پيامبر آنان را جلوتر هدايت کرد و نماز به صورت جماعت برگزار گرديد.هنگامي که آنان ناز و نيايش خود را به پايان بردند، ابوطالب شاد و شادمان به سرودن اين اشعار پرداخت.
ان علياً و جعفراً ثقتي
عند مُلِّمِ الزمان و النوب
راستي که فرزندان رشيدم، علي و جعفر به هنگام فشارها و رويدادهاي ناخوشايند روزگار پناهگاه و نقطه ي اعتماد من هستند.
آن گاهروي سخن را به آنان نمود و افزود: فرزندان رشيدم! عموزاده ي فرزانه ي خويش محمد صلي الله عليه و آله را تنها نگذاريد . او را در راه هدف هاي بلندش ، قهرمانه ياري کنيد که از ميان برادرانم ، او فرزند ارجمند برادر پدري و مادري من، " عبدالله" است.
آن گاه افزود: به خداي سوگند که هرگز پيامبر را تنها نخواهم گذاشت و از فرزندانم نيز هر کدام شرافت و شخصيت داشته باشد، به تنهايي و بي ياوري او رضايت نخواهد داد دست از ياري آن پيشواي آزادي بر نخواهد اشت.
3- ابوطالب در مهر و محبت به پيامبر به گونه اي بود که گاه با ديدن سيماي نورافشان آن حضرت به گريه مي افتاد و مي گفت: با ديدن محمد صلي الله عليه و آله به ياد برادرم عبدالله مي فاتم ، چرا که پدر پيامبر برادر پدري و مادري او بود و او نيرپدرش " عبدالمطلب"، " عبدالله" و يادگار ارجمند او را سخت دوست مي داشتند.
بسيار مي شد که ابوطالب در جهت حراست از جان گرامي پيامبر و ناشناخته ماندن خوابگاه او براي دشمن بد انديش ، در دل شب او را از خواب بيدار مي کرد و پسرش علي عليه السلام را بر جاي او مي خوابانيد و آن حضرت را به جاي ديگري مي برد.
علي عليه السلام که از انديشه پدر و فداکاري او در راه حراست از جان گرامي محمد صلي الله عليه و آله به خوبي آگاه بودف شبي گفت: پدر جان! با اين تدبير شما، من به جاي او کشته خواهم شد! و او در پاسخ پسرش چنين سرود:
اصبرن يا نبي فالصبر احجي
کل حي مصيره لشعوب
پسرم شکيبايي پيشه ساز! شکيبايي! چرا که شکيبايي و پايداري در راه شرافت و عدالت از همه چيز بهتر است. و افزون بر اين هر موجود زنده اي بناگزير به سوي مرگ گام مي سپارد؛ پس چه بهتر که مرگي پر افتخار و شرافتمندانه را ديدار کند!
علي جان! ما وجود ارجمند تو را در راه دوست فدا کريم، آري، ما در آزموني سخت قرار داريم و در اين آزمون دشوار تو را در راه دوست و فرزند محبوب بخشيديم... در راه انساني والا و از ريشه و تباري بزرگ و پرنجابت.
اميرمومنان که آن روز نوجواني شجاع و هوشمند بود، رو به پدر گرانقدر خويش نمود و چنين سرود:
اتامروني بالصبر في نصر احمد
فوالله ما قلت الذي قلت جازعاً
و لکنني احببت ان تري نصرتي
و تعلم اني لم ازل لک طائعاً...
پدر جان! آيا مرا در ياري احمد به شکيبايي و پايداري فرا مي خواني؟ به خداي سوگند آنچه گفتم نه گفتاري برخاسته از ناشکيبايي و ترس و بي قراري بود! جان پدر! بسيار دوست دارم که هماره زنده باشي و ياري و فداکاري مرا در راه هدف هاي بلند محمد صلي الله عليه و آله بنگري و به يقين اوج گيري که من هماره در اين دستور و فرمانت فرمان بردار تو خواهم بود و او را جوانمردانه ياري خواهم کرد. من براي خشنودي خدا و در راه تقرب به بارگاه او پيامبش را ياري م يکنم و در يان راه از کودکي گام نهاده ام و در همين راه جواني و ميانسالي و همه عمر را فدا خواهم ساخت ...
4- " قرطبي" در تفسيرش ز مورخان آورده است که:
روزي پيامبر گرامي به خانه خدا آمد و به نماز ايستاد. هنگامي که به نماز و نيايش پرداخت، " ابوجهل" به گروهي از اوباش گفت: هان اي دوستان! کدامسن شما آماده است تا به سوي محمد برود و او را از نماز باز دارد؟
عنصر خشونت طلب تاريک انديشي که " ابن زبعري" خوانده مي شد برخاست و بخشي از شکمبه ي گوسفند مرده اي را برداشت و لباس و چهره پرفروغ پيامبر را هدف گرفت و او را از نماز و نيايش عاشقانه اش باز داشت.
او اندوه زده و دل شکسته به سوي " ابوطالب" آمد و گفت: عمو جان! آيا مي داني که اين گروه تيريه بخت و تاريک انديش با من چه مي کنند؟
او بر سيماي محمد و لباس او نگريست و اثر شرارت دشمن را در افکندن شکمبه ي گوسفند به سوي آن حضرت ديد. در اين هنگام سخت ناراحت گرديد و صدا زد پسرم! چه کسي چنين جسارتي در حق تو روا داشته است؟
فرمود: " ابن زبعري"!
پيرفرزانه برخاست و شمشيرش را گرفت و به همراه پيامبر تا حلقه سران تجاوزکار و انحصارگر قريش پيش آمد. آنان با ديدن ابوطالب بر آن شدند که برخيزند و کاري انجام دهند کهنداي رساي او، شجاعانه طنين اقکند که: به خدا سوگند اگر کسي از جاي بجنبد، با اين شمشير ستم سوز تکه تکه اش خواهم ساخت!
همه سر جاي خود چسبيدند تا او رسيد و رو به محمد صلي الله عليه و آله، پرسيد: پسرم! کدامين اينها به تو جسارت کرد؟
" يا بنّي من الفاعل بک هذا؟"
آن حضرت فرمود: عبدالله بن زبعري!
پير شجاع دليرانه گام به پيش نهاد و مشتي از همان محتواي شکمبه ي گوسفند را بر سر و رو و لباس و ريش آن تيره بختان و تجاوزکاران ماليد و به کيفر بيدادشان آنان را زير تازيانه نکوهش و سرزنش قرار گرفت و هشدار داد که او و فرزندش هماره حمايتگر پيامبر خواهند بود.
افزون بر آنچه آمد، در مورد ايمان و اسلام ابوطالب روايات بسياري رسيده و کتابهاي ارزشمندي نگارش يافته است که علاقمندان مي توانند به دو کتاب ارزنده، "اسني المطالب" و " ابوطالب مومن قيش" بنگريد. و نيز مرحوم علامه اميني در اين مورد در جلد هفتم از کتاب ارزشمندش " الغدير" به طور گسترده بحث کرده است.
و اين تاريخي است که اسناد آن خدشه ناپذير است و اما دليل واضح ديگري بر اسلام ابوطالب و ايمان آن جناب به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله ، وجود بيش از 3000 سه هزار بيت شعر در وصف و حمايت از پيامبر است.
درود بر آن پدر و سلام بر اين پسر
اين بيان و اين سروده از هر سراينده اي رسيده باشد زيباست که مي گويد:
و لولا ابوطالب و ابنه
لما مثل الدين شخصاً و قاماً
فذاک بمکه آوي و حامي
و هذا بيثرب جس الحماما ...
اگر ابوطالب و فرزند رشيد او نبودند، هرگز اين دين آسماني در جامعه شکل نمي گرفت و رواج نمي يافت. اين دو قهرمان توحيد وتقوا بودند که يکي در مکه بپاخاست و کبوتر زيباي دين باوري و دينداري را در کنار خانه خدا حمايت کرد و پناه داد و فرزندش نيز در مدينه آن را به پرواز در آورد.
راستي که ابوطالب دروازه ي هدايت و رستگاري را بر روي مردم گشود و فرزندش بهتر و شايسته تر از پدر اين راه را به پايان رسانيد و اين دعوت را به بار و ميوه نشاند.
راسي که گويي آفريدگار هستي اميرمومنان را آفريده بود تا در زندگي پر افتخارش بهترين يار و پر اقتداترين پشتيبان براي پيامبر مهر و آزادي باشد، تا با وفاترين حمايتگر و مدافع حق و پرتوان ترين و خستگي ناپذيرترين مجاهد راه اسلام و قرآن گردد.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)